دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)
دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | اثبات عصمت پیامبر خاتم در قرآن |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
آیتالله حسینی میلانی در کتاب «عصمت از منظر فریقین» در اینباره گفتهاند:
برخی از آیات قرآن کریم تنها بیانگر عصمت حضرت خاتم الانبیاء (ص) هستند و به عصمت انبیاء دیگر و یا اوصیاء الاهی نظر ندارند. خدای تعالی در سوره نجم، به بیان اوصاف حضرت محمد مصطفی (ص) میپردازد و ضمن نفی گمراهی از ایشان، تمام سخنان حضرتش را مستند به وحی الاهی میداند. در آیات دوم تا چهارم این سوره میخوانیم: ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۱].
هر یک از این سه آیه به روشنی بیانگر عصمت پیامبر اکرم (ص) هستند. خدای تعالی در آیهای دیگر، نسیان و فراموشی را نیز از رسول گرامی اسلام (ص) نفی میکند و میفرماید: ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى﴾[۲] همچنین در آیهای دیگر، به صورت مطلق به اطاعت از دستورات پیامبر اکرم (ص) امر کرده و میفرماید: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۳].
مقام آمریت مطلق لزوماً نیازمند عصمت است؛ پس این آیه نیز با اثبات آن مقام برای پیامبر اکرم (ص)، عصمت ایشان را ثابت میکند.[۴]
آیاتی که به عصمت پیامبر اکرم و اوصیاء ایشان نظر دارد
۱. آیه تطهیر: یکی از آیاتی که به روشنی بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و اوصیاء ایشان دلالت دارد، «آیه تطهیر» است. در این آیه، از اراده خداوند بر دور کردن پلیدی از اهلبیت (ع) و پاک گردانیدن ایشان سخن به میان آمده است. آیه تطهیر که مهمترین آیه در اثبات عصمت پیامبر اکرم و اوصیاء الاهی (ع) است، به جهت اهمیت آن در مبحث عصمت امامان (ع) به بررسی تفصیلی آن پرداخته و بحث آن را به آن بخش موکول میکنیم.
۲. آیه ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾[۵]. ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ﴾[۶].
بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت میکند؛ زیرا کسی که میخواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست اینکه حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد، و دوم اینکه همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری، بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند، به یقین معصوم است. بنابراین امتی که خداوند آنها را برای هدایت و دادگری بر اساس حق برگزیده است، معصوم هستند و میدانیم که تنها پیامبران و اوصیاء ایشان شأنیت هدایت و دادگری به حق را دارند. در نتیجه این آیه یقیناً بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و اوصیاء حضرتش (ع) دلالت دارد و بلکه از یک نگاه، به عصمت تمامی انبیاء الاهی و اوصیاء ایشان نیز دلالت میکند که به جهت پرهیز از طولانی شدن بحث از پرداختن به این موضوع صرف نظر میکنیم.
٣. آیه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۷]. آیه دیگری که عصمت پیامبر اکرم (ص) و امامان اهلبیت (ع) را بیان میکند، آیه یکصد و سوم سوره آل عمران است. خدای تعالی در این آیه، با امر بر اعتصام و تمسّک به حبل خویش میفرماید: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۸].
چنانکه میبینیم، در این آیه بندگان خدا به صورت مطلق به اعتصام بر حبل خداوند امر شدهاند و روشن است که امر مطلق به اعتصام به کسانی که مرتکب خطا و عصیان شوند محال است. پس آیه فوق بیشک بر عصمت حبل الله دلالت دارد و چون در سنّت رسول اکرم (ص) - که تنها مفسّر و تبیینکننده کتاب است - اوصیاء پیامبر اکرم (ص) به عنوان مصداق حبلالله معرفی شدهاند[۹]، پس این آیه بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و اوصیاء ایشان اشاره دارد.
۴. ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۱۰]. آیه دیگر، آیه شریف انذار است. خداوند در این آیه میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۱۱].
این آیه نیز بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) دلالت دارد؛ زیرا ۔ چنانکه پیش از این نیز اشاره شد -انذار و هدایت دیگران بدون برخورداری از عصمت ناممکن است. پس آن کس که وظیفه انذار و هدایت قومی را بر عهده دارد باید معصوم باشد. روشن است که خطاب خداوند در این آیه به پیامبر اکرم (ص) است و خداوند پیامبر خویش را منذر میخواند و بر اساس سنّت صحیح و صریح نبوی، «هاد» در این آیه را حضرت امیرالمؤمنین (ع) قصد کرده است[۱۲]. در نتیجه آیه فوق نیز به عصمت پیامبر اکرم (ص) و وصی ایشان نظر دارد.
۵. آیه ﴿بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾
خدای تعالی در آیهای دیگر میفرماید: آیه ﴿بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ﴾[۱۳]. پر واضح است که این فقط معصوم است که هرگز در سخن گفتن بر خدا پیشی نمیگیرد و همواره بر اساس امر و فرمان خداوند عمل میکند، و از آنجا که در سنّت نبوی، پیامبر و اهل بیت او (ع) مصداق «عباد مکرمون» معرفی شدهاند؛ از اینرو این آیه شریف نیز بیشک بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و اوصیاء حضرتش دلالت دارد.
۶. آیه ﴿مَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ...﴾ آیه مبارک زیر نیز بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) دلالت دارد. خداوند سبحان میفرماید: ﴿وَمَنْ يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۱۴]
۷. آیه «مودّت»: آیه دیگر، آیه مودّت است. از این آیه نیز میتوان عصمت رسول خدا (ص) و امامان اهلبیت (ع) را استفاده نمود که در مباحث پیش رو، به بحث تفصیلی پیرامون آن خواهیم پرداخت.[۱۵]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. محمد حسین فاریاب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در اینباره گفته است:
«در این باره آیاتی در قرآن کریم هست که برخی از آنها عبارتاند از: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۱۶]. در تفسیرهای روایی از ابن عباس، ابن شهاب و سعید بن جبیر نقل شده است که مشرکان از پیامبر اکرم (ص) تقاضا کردند که اگر تو خدایان ما را استلام کنی، ما دین تو را میپذیریم. بنابر برخی نقلها پیامبر اکرم (ص) قاطعانه این پیشنهاد را رد کرد و طبق برخی دیگر، نزدیک بود این پیشنهاد را بپذیرد که آیه نازل شد، و او از پذیرفتن منصرف شد[۱۷]. از سوی دیگر مرحوم طبرسی ذیل این آیات از ابن عباس چنین نقل میکند: رسول الله (ص) معصوم و لكن هذا تخويف لأمته لئلا يركن أحد من المؤمنين إلى أحد من المشركين في شيء من أحكام الله و شرائعه[۱۸]؛ «رسول خدا (ص) معصوم است؛ اما این آیه برای هشدار به امتش بود که مبادا مؤمنان در برخی از احکام خدا و شریعت او به سوی مشرکان تمایل پیدا کنند». افزون بر آن، بسیاری از مفسران شیعه و سنی در قرون بعد نیز در تفسیر این آیه بر این نظرند که واژه «تثبیت» به معنای عصمت و محافظت الهی است، و قرآن کریم در این آیه در مقام القای این مطلب است که اگر خداوند متعال پیامبر خود را حفظ نمیکرد، ممکن بود میل اندکی به مشرکان پیدا کند[۱۹]. فخر رازی از مفسران بزرگ اهل سنت نیز با طرح شبهات منکران عصمت پیامبران که این آیه را دلیل بر صدور گناه از پیامبر اکرم (ص) دانستهاند، و پاسخ به آنها، بر دلالت آن بر عصمت پیامبر گرامی اسلام (ص) تأکید میکند[۲۰]. در منابع شیعی نیز روایاتی دال بر استناد امامان پاک (ع) به آیه مزبور، برای اثبات عصمت پیامبر گرامی اسلام (ص) به چشم میخورد؛ چنان که امام کاظم (ع) از امام صادق (ع) نقل میکند: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۲۱] که معنای آن چنین است که اگر به وسیله نبوت و عصمت تو را بر امر حق ثابت قدم نمیساختیم، قطعاً تو به سوی آنان گرایش پیدا میکردی...؛ اما چون ما تو را به وسیله عصمت ثابت قدم کرده بودیم، به سوی آنها گرایش پیدا نکردی[۲۲]. با توجه به آنچه گذشت، میتوان گفت بر اساس این آیه، نه تنها فهم تاریخی مسلمانان از آن بر صادر نشدن گناه از پیامبر اکرم (ص) و عصمت ایشان استوار بوده است، بلکه سازوکارهای لغوی و عرفی نیز این معنا را به ذهن القا میکنند، که برداشت مفسران نیز مؤید همین ادعاست. از دیگر آیاتی که میتوان با توجه به آنها به برداشت نخستین مسلمانان از عصمت پیامبر اکرم (ص) دست یافت، آیات زیر است: ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۲۳] بر اساس معنای عرفی و ظاهر این آیات، پیامبر اکرم (ص) گمراه نشده است، از روی هوا و هوس سخن نمیگوید و آنچه میگوید، همان وحی است. از مفسران نخستین اسلام نظریه ویژهای درباره آیات یادشده به چشم نمیخورد؛ اما در برخی تفاسیر روایی اهل سنت، ذیل همین آیات، روایاتی از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمودند: «من چیزی جز حق نمیگویم. برخی از اصحاب گفتند: ای رسول خدا، تو با ما شوخی و مزاح هم میکنی. پیامبر خدا (ص) فرمود: من چیزی جز حق نمیگویم»[۲۴]. این روایت نیز نقل شده است که فرمودند: «آنچه به شما خبر میدهم که از جانب خداوند است، تردیدی در آن نیست»[۲۵]. گفتنی است مفسران شیعه و سنی قرون بعد در تفسیر این آیات دو گروه شدهاند: گروهی از آنها بر آناند که این آیه عصمت پیامبر گرامی اسلام (ص) را در مقام ابلاغ وحی بیان میکند[۲۶]، و گروه دوم از مفسران اهل سنت، پا را فراتر نهاده و تأکید کردهاند که این آیه بیانگر عصمت پیامبر در همه افعال و اقوال است[۲۷]. بر اساس این آیه نیز میتوان مدعی شد که مسلمانان عصر رسالت، پیامبر اکرم (ص) را فردی معصوم میدانستهاند»[۲۸] |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.
- ↑ «زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری،» سوره اعلی، آیه ۶.
- ↑ «و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۸۷.
- ↑ «و از آفریدگان ما دستهای هستند که به حقّ رهنمون میشوند و به حقّ داد میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱.
- ↑ «و از آفریدگان ما دستهای هستند که به حقّ رهنمون میشوند و به حقّ داد میورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ ر.ک: تفسیر الثعلبی، ج۳، ص۱۶۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۶۹، ح۱۷۸؛ فضائل امیرالمؤمنین (ع) (ابن عقدة)، ص۱۸.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ ر.ک: المستدرک علی الصحیحین ۳، ص۱۲۹ - ۱۳۰؛ تفسیر ابن أبی حاتم، ج۷، ص۲۲۲۵، ح۱۲۱۵۲.
- ↑ «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشتهها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمیجویند و آنان به فرمان وی کار میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ «و هر کس پس از آنکه به روشنی رهنمود یافت با پیامبر مخالفت ورزد و از راهی جز راه مؤمنان پیروی کند وی را با آنچه بدان روی آورده است وامینهیم و وی را به دوزخ میافکنیم و این بد پایانهای است!» سوره نساء، آیه ۱۱۵.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۸۸.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.
- ↑ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۴.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۶۶۶.
- ↑ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۱۵، ص۸۹؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۶، ص۵۰۷؛ محمدبن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۷۹؛ محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۶۸۴؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۵، ص۹۱؛ سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج۸، ص۱۲۳؛ عبدالرحمان بن علی بن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج۳، ص۴۳. گفتنی است مرحوم علامه طباطبایی با دقت در واژه «رکون» و همراهی آن با فعل «کاد» به نکته ظریفی اشاره کرده و بر آن شده که «رکون» خود، به معنای کمترین میل است، و همراهی آن با «کدت» به این معناست که پیامبر اکرم (ص) به دلیل عصمت الهی حتی نزدیک به میل هم نشد. بنابراین معنای آیه این گونه میشود که اگر ما با عصمت خود به تو پایداری نمیدادیم، نزدیک میشدی به اینکه به سوی آنان اندکی میل کنی؛ لکن ما تو را استوار ساختیم، و در نتیجه به آنان کمترین میلی پیدا نکردی. پس رسول خدا (ص) ایشان را اجابت نکرد و ذرهای میل نیز به ایشان پیدا نکرد (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۷۳).
- ↑ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۱، ص۳۷۹-۳۸۰.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ «فمعنى ذلك: و لولا أن ثبّتنا فؤادك على الحقّ بالنّبوّة و العصمة ﴿لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ﴾ و لكن ما ركنت لأجل ما ثبّتناك بالعصمة»؛ (محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۷، ص۴۶۷).
- ↑ «که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۲-۴.
- ↑ «عَن أبي هُرَيْرَة عَن رَسُول الله (ص) أَنه قَال: لَا أَقُول إِلَّا حقّاً قَالَ بعض أَصْحَابه: فَإنَّك تداعبنا يَا رَسُول الله قَالَ: إِنِّي لَا أَقُول إِلَّا حقّاً»؛ (اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۴۱۱-۴۱۲؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۴۵) تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، نیز ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۳۴۰؛ محمد بن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، ج۳، ص۲۴۱، ترمذی این حدیث را حسن دانسته است.
- ↑ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۱۲۲.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۴۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۶۲؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۴۱۱-۴۱۲؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۴۰۶؛ احمدبن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۲۷، ص۴۵؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۲۷، ص۱۰۰ و ۲۶۲؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۴، ص۲۸۹؛ ملافتح الله کاشانی، تفسیر منهج الصادقین، ج۹، ص۶۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۵؛ سیده نصرت امین اصفهانی، مخزن العرفان، ج۱۳، ص۳۶۷؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۷.
- ↑ سیدمحمد طنطاوی، تفسیر الوسیط، ج۱۴، ص۵۸؛ سیدعبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۲، ص۳۲۲؛ سهل بن عبدالله تستری، تفسیر التستری، ج۱، ص۱۵۶؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۷، ص۱۷۳؛ همو، تفسیر المبین، ج۱، ص۷۰۰؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۴۷۸؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۲۷، ص۳۹۱.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۷۳.