عبدالله بن مسعود هذلی در علوم قرآنی
مقدمه
عبدالله بن مسعود - معروف به ابن مسعود - که به لحاظ نام مادرش «امّعبد» به او «ابن امّ عبد» نیز گفتهاند[۱]، یکی از اصحاب رسول خدا a است که برحسب نقل مشهور، در شصت و چند سالگی در سال ۳۲ هجری در مدینه وفات کرد در بقیع به خاک سپرده شد[۲].
بنابراین، میتوان گفت وی حدودا هفده ساله بوده که پیامبر a به رسالت مبعوث شده است و در وقت هجرت آن حضرت به مدینه، سی ساله و در وقت رحلت آن حضرت، چهل ساله بوده و حدود ۲۲ سال پس از پیامبر a از دنیا رفته است.
از نقل مورخان استفاده میشود که وی در سالهای اول بعثت اسلام آورده و از مسلمانان نخستین بوده است[۳] و گفتهاند او بعد از رسول خدا a اول کسی بود که در مکه قرآن را آشکار قرائت کرد و به گوش قریش رسانید و بدینرو در راه خدا آزار کشید[۴].
جمعی او را از مفسران صحابی به شمار آوردهاند[۵] و شاهدی که برای آن میتوان ذکر کرد، نخست، روایات و آرای تفسیری فراوانی میباشد که در کتب شیعه و سنّی از وی نقل شده است[۶]، و دیگر روایتی میباشد که طبری از مسروق نقل کرده است که عبدالله (ابن مسعود) سورهای از قرآن را بر ما قرائت میکرد، سپس دربارۀ آن برای ما حدیث میگفت و در طول روز آن را تفسیر میکرد[۷]. سند این روایت قابل اعتماد نیست، ولی با توجه به کثرت روایات و آرای تفسیری نقل شده از وی، در مفسر بودن او تردیدی نیست، بهویژه که گفتهاند وی مصحفی داشته و در بین آیات آن، کلمه یا جملهای را برای توضیح و تفسیر آیات افزوده و آیات را همراه با آن قرائت میکرده است؛ برای مثال، سیوطی از وی نقل کرده است که در زمان رسول خدا a يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۸] «أَنَّ عَلِيّاً مَوْلَى الْمُؤْمِنِينَ»، وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۹] قرائت میکردیم[۱۰]
زمخشری در ذیل آیه كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ...[۱۱]گفته است: در قرائت عبدالله (ابن مسعود) كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً- «فَاخْتَلَفُوا» - فَبَعَثَ اللَّهُ است [۱۲]؛ زیرا اگر این نقلها صحیح و چنین قرائت کرده باشد، تردیدی نیست که جملۀ اضافی را از باب تفسیر و تأویل آیات ذکر میکرده است و منظورش از اینکه در زمان رسول خدا a چنین قرائت میکردیم، قرائت همراه با تأویل و تفسیر بوده و در نتیجه، مصحف وی نیز شامل نکات تفسیری است.
از آنچه در مدت عمر، تاریخ وفات و اسلام آوردن وی بیان کردهاند، بهدست میآید که بیشتر عمر وی در مصاحبت با رسول خدا a سپری شده و حدود ۲۲ سال پس از رحلت رسول خدا a نیز در حال حیات بوده است و از روایاتی که در شرححال وی یا به واسطۀ وی نقل شده، استفاده میشود که وی بخشی از دانش قرآنی و تفسیری خود را از رسول خدا a و بخشی را از امیر مؤمنان علی S فراگرفته است؛ برای نمونه، از وی نقل شده که هفتاد سورۀ قرآن را از دهان رسول خدا a فراگرفتم[۱۳].
علامه مجلسی حدیثی را در حدود هیجده صفحه با عنوان "وصیة النبیّ a الی عبدالله بن مسعود" از وی نقل کرده است[۱۴] که در ضمن آن تفسیر برخی آیات با بیان رسول خدا a نیز دیده میشود. همچنین از وی روایت کردهاند که گفت: اگر کسی را داناتر از خود به کتاب خدا سراغ داشتم به سوی او سفر میکردم. مردی به او گفت: آیا علی S را ملاقات کردهای؟ گفت: آری، او را ملاقات کرده و از او علم قرآن فراگرفته و قرائت قرآن آموختهام؛ او بهترین مردم و عالمترین آنان بعد از رسول خدا a بود و او را چون دریایی روان دیدم[۱۵].
روایات و اقوال دانشمندان در تشیّع و متابعت محض او از امیر مؤمنان علی S مختلف است. براساس روایت صدوق در خصال، او یکی از دوازده نفری بوده که نشستن ابوبکر بر مستند خلافت را انکار کرده و به جماعت قریش گفته است: «شما میدانید و خوبان شما نیز میدانند که اهل بیت پیامبر a از شما به پیامبر نزدیکترند و اگر شما این امر (خلافت) را به دلیل خویشاوندی با رسول خدا a ادعا میکنید و میگویید ما سابقه داریم پیش از شما به اسلام گرویدهایم اهل پیامبر شما از شما به رسول خدا a نزدیکترند و سابقۀ آنها به اسلام از شما بیشتر است و بعد از پیامبرتان علی بن ابی طالب S صاحب این امر خلافت است؛ پس آنچه را خدا برای او قرار داده است، به او واگزارید و از آن سرمپیچید که زیانکار گردید»[۱۶]. بهواسطۀ ایشان روایاتی از رسول خدا a نقل شده که بعد از آن حضرت دوازده خلیفه، به عدد رهبران بنی اسرائیل، میباشد [۱۷] و ابو الصلاح در تقریب او را از کسانی که به ولایت ائمه اطهار (ع) معروف هستند، به شمار آورده[۱۸] و از حضرت علی S روایت شده است: زمین به خاطر هفت نفر خلق شده، مردم به خاطر آنها روزی داده میشوند، باران بر آنان باریده میشود و یاری میشوند؛ ابو ذر، سلمان، مقداد، عمار، حذیفه و عبدالله بن مسعود و من امام آنها هستم و آنها کسانی هستند که در نماز بر حضرت فاطمه (س) حضور داشتند[۱۹].
موضعگیری او در برابر عثمان و دستور عثمان به اخراج او از مسجد و شکسته شدن دندهاش در اثر آن و تازیانه زدن بر او به خاطر نماز خواندن بر ابو ذر در کتابها آمده است[۲۰].
مامقانی- رجالشناس معروف شیعه - او را امامی ممدوح بلکه ثقه (مورد اعتماد) معرفی کرده[۲۱] و به اموری بر طهارت و قائل نبودن او به امامت غیر امیر مؤمنان استدلال کرده است[۲۲] و از سید مرتضی نقل شده که فرموده است: «در پاکی و فضل و ایمان ابن مسعود و مدح و ثنای رسول خدا a بر او و اینکه با حالت پسندیده از دنیا رفته است، در بین امّت اختلافی نیست»[۲۳]. ولی برخی روایات گویای آن است که تابع محض امیر مؤمنان نبوده و در برخی از مسائل رأی مستقل داشته است[۲۴]. کشّی فرموده است: وضعیت ابن مسعود و حذیفه را از فضل بن شاذان پرسیدند، وی گفت: حذیفه مثل ابن مسعود نبوده است؛ زیرا حذیفه رکن بوده و ابن مسعود خوبی و بدی را بههم آمیخته و با قوم همکاری داشته و همراه آنان کج شده و به آنان قائل گردیده است[۲۵].
آیت الله خویی بعد از نقل کلام کشّی و روایات دال بر تشیّع او و حکم به ضعف آن روایات و ذکر روایاتی که نشان میدهد تابع محض امیر مؤمنان نبوده، فرموده است: از آنچه ذکر کردیم بهدست میآید: «ثابت نیست که عبدالله بن مسعود ولایت علی S را پذیرفته و به حق قائل شده باشد، ولی با وجود آن، وثاقت او بعید نیست؛ زیرا در اسناد کامل الزیارات واقع شده است[۲۶] و بعد از نقل کلامی از ابن حجر - رجالشناس معروف اهل تسنّن - در مدح و عظمت او فرموده است: «براین اساس، سید مرتضی در شافی از باب جدل در برابر مخالفان، او را ثنا گفته و به روایاتش استدلال کرده است»[۲۷].
محقق تستری نیز بعد از نقل کلام کشی و حمل کلام سید مرتضی بر جدل و نقض بر عامّه و ذکر روایاتی دال بر استقلال رأی او در برابر امیر مؤمنان S، در روایاتی که مامقانی دال بر طهارت و قائل نبودن او به امامت غیر حضرت علی S دانسته، مناقشه کرده است [۲۸].
باتوجه به آنچه نقل شد، میتوان گفت: عظمت و وثاقت او در نزد اهل تسنّن مورد اتفاق است و در نزد شیعه نیز هرچند روایات و کلمات در مورد او مختلف میباشد، ولی باتوجه به مجموع روایات و کلمات، بهنظر میآید که وی خلافت خلفا را ناحق و علی S را صاحب خلافت میدانسته و از نظر علمی نیز شاگرد آن حضرت بوده و از آن حضرت استفادۀ علمی برده است، ولی همانند سلمان و مانند او، شیعۀ خالص بهگونهای که در برابر آن حضرت هیچ رأیی را از خود ابراز نکند، نبوده است و باتوجه به اینکه مدح فراوانی درباره او شده و از کسی تصریح به عدم وثاقت وی دیده نشده است، بعید نیست که به وثاقت او اطمینان حاصل شود و روایاتی که از طریق صحیح به واسطۀ ایشان از رسول خدا a یا امیر مؤمنان S نقل شده، قابل اعتماد باشد و باتوجه به روایات و آرایی که از او در معنای آیات قرآن در کتب تفسیری شیعه و سنّی نقل شده، تردیدی در مفسّر بودن او راه نمییابد، ولی آرای تفسیری نقل شده از وی کمتر از آرای تفسیری منسوب به ابن عباس است و شهرت تفسیری ابن عباس بیش از او میباشد و ایشان نیز از مفسران عالم به همۀ معانی واقعی قرآن نبوده و دلیل بر آن، افزون بر آنچه در مورد ابن عباس بیان شد، روایت معتبر منصور بن حازم است که وی در آن روایت ضمن گزارش مناظره خود با غیر معتقدین به امامت، برای امام صادق S چنین گفته است: «فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً S»[۲۹]؛ به آنان غیرمعتقدان به امامت گفتم: قیّم قرآن بهپا دارنده قرآن که قرآن را طبق واقع تفسیر کند کیست؟ گفتند: ابن مسعود تحقیقا معنای قرآن را میدانست و... گفتم: همۀ آن را میدانست؟ گفتند: نه، هیچکس را جز علی نیافتم که بگویند او همه قرآن را میدانسته است».[۳۰]
منابع
پانویس
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۶۲؛ قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۴۹؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۶۱.
- ↑ ر. ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷۲؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۱. از ابن اسحاق نقل شده که ابن مسعود بعد از ۲۲ نفر اسلام آورده است (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۴۶۴).
- ↑ ر. ک: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۳۶؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۷۳.
- ↑ ر. ک: سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۲۲۸؛ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۸۳؛ معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج۱، ص۲۱۸.
- ↑ ر. ک: طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۵۷ (تفسیر وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ «و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند» سوره بقره، آیه ۳)، ص۸۲ (تفسیر أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى «آنان همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود خریدند» سوره بقره، آیه ۱۶) و ص۸۸ (تفسیر فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ «و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند» سوره بقره، آیه ۱۷)، ج۲، ص۴۷ (تفسیر أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ «خداوند و لعنتکنندگان، کسانی را لعنت میکنند که برهانها و رهنمودی را که فرو فرستادیم، پس از آنکه در کتاب (تورات) برای مردم روشن کردیم، پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۵۹)، ص۹۸ (تفسیر فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ «در سختی و رنج» سوره بقره، آیه ۱۷۷) و ص۱۶۳ (تفسیر فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ «در حجّ، آمیزش و نافرمانی و کشمکش (روا) نیست» سوره بقره، آیه ۱۹۷)، ج۱۰، ص۲۶ (تفسیر وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ «و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند» سوره حشر، آیه ۹)؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۸ (تفسیر الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ «همان کسانی که «غیب» را باور دارند» سوره بقره، آیه ۳)، ص۶۳ (تفسیر وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ «هیزم آن آدمیان و سنگهاست» سوره بقره، آیه ۲۴)، ص۶۷ (تفسیر إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ... «خداوند پروا ندارد که به پشه یا فراتر از آن مثلی بزند.».. سوره بقره، آیه ۲۶) و ص۸۵ (تفسیر وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ «اما به این درخت نزدیک نشوید» سوره بقره، آیه ۳۵)؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۹ (تفسیر عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ «و آنان که بر نمازهای خویش نگهداشت دارند» سوره مؤمنون، آیه ۹)، ص۱۰ (تفسیر وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ «و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم» سوره مؤمنون، آیه ۱۲)، ص۳۰ (تفسیر فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ «پس چون در صور دمند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱) و ص۳۱ (تفسیر تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِيهَا كَالِحُونَ «آتش، چهرههاشان را میسوزاند و آنان در آن ترشرویند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۴)؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۰ (تفسیر يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ «خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا میدارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۷)، ص۲۱۵ (تفسیر فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا «بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود» سوره طه، آیه ۱۲۴)، ص۲۸۳ (تفسیر إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «من به پروردگار شما به راستی ایمان آوردهام پس (سخن) مرا بشنوید» سوره یس، آیه ۲۵)، ص۲۹۸ (تفسیر جَعَلَهُ دَكَّاءَ «آن را با خاک یکسان خواهد کرد» سوره کهف، آیه ۹۸) و ج۷، ص۹۳ و ۹۴ (تفسیر مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ «هر کس داند که چه کرده و چه نکرده است» سوره انفطار، آیه ۵)، ج۳۶، ص۹۶، رقم ۳۲ (تفسیری برای آیات خلافت مانند آیه ۳۰ سوره بقره، آیه ۲۶ سوره ص، و آیه ۵۵ سوره نور)، ص۱۷۷، رقم ۱۷۰ (تفسیری برای آیه ۷ سوره کهف) و ج۵۹، ص۲۶۳، ح۴۷ (تفسیر وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ «و بیگمان او (- جبرئیل) را در افق روشن دیدار کرده است» سوره تکویر، آیه ۲۳)؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۲۰۶، ۲۶۱ و ۲۹۶، ح۲۷۲، ۶۰۳ و ۶۵۱ (تفسیر آیه ۷ سوره رعد و آیات ۱۹-۲۱ سوره الرحمن و آیات ۱-۶ سوره قلم).
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۱، ص۲۸.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۵۲۸.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ زمخشری، الکشّاف، ج۱، ص۱۲۹.
- ↑ این روایت در کتب شیعه و سنّی به صورتهای مختلف آمده است. در صحیح بخاری آمده است: «و الله لقد اخذت من فی رسول الله a بضعا و سبعین سورة و الله لقد علم اصحاب النبیّ a انی من اعلمهم بکتاب الله و ما انا بخیرهم»؛ (صحیح بخاری، ج۳، جزء ۶، ص۵۸۶ (باب القرّاء من اصحاب النبی، ح۱۴۲۵) در بحار الانوار نیز آمده است: «لَقَدْ قَرَأْتُ مِنْ فِي رَسُولِ اللَّهِ a سَبْعِينَ سُورَةً وَ زَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ لَهُ ذُؤَابَتَانِ يَلْعَبُ مَعَ الصِّبْيَانِ»؛ (مجلسی، بحار الانوار، ج۲۲، ص۱۰۸، ح۶۸) در الکنی و الالقاب: «وَ رُوِيَ أَنَّهُ أَخَذَ سَبْعِينَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ من في رسول اللّه a و بقيّته من علي»؛ (قمی، الکنی و الالقاب، ج۱، ص۲۱۶).
- ↑ ر. ک: مجلسی، بحار الانوار، ج۷۷، ص۹۲-۱۱۰.
- ↑ سید بن طاووس، سعد السعود، ص۴۴۵. در بحار الانوار مجلسی، ج۹۲، ص۱۰۵ نیز نظیر این روایت آمده است.
- ↑ صدوق، الخصال، ج۲، ص۲۶۱-۲۶۴ (ابواب الاثنی عشر)، ح۴.
- ↑ ر. ک: صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۶۶-۴۶۹ (ابواب الاثنی عشر) ح۶-۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۳۰، ح۱۰ و ص۲۶۴، ح۵۹ و ص۲۶۷، ح۸۷ و ص۲۷۱، ح۹۲.
- ↑ ر. ک: ابو الصلاح حلبی، تقریب المعارف فی الکلام، ص۱۶۸.
- ↑ صدوق، الخصال، ص۳۶۰ (باب السبعه)، ح۵۰. این روایت را صدوق از طریق عامه روایت کرده است و سند آن قابل اعتماد نیست. در تفسیر فرات الکوفی، ص۵۷۰ ح۷۳۳ در تفسیر سوره ضحی نیز این روایت با اندک تفاوتی در سند نقل شده و مؤلف بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۱۰، ح۹ آن را از خصال نقل کرده است. در اختیار معرفة الرجال طوسی، ج۱، ص۳۴، ح۱۳، نیز این روایت نقل شده ولی در آن عبدالله بن مسعود ذکر نشده است.
- ↑ ر. ک: امینی، الغدیر، ج۹، ص۴؛ شبّر، حق الیقین، ص۱۹۰، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۳۱، ص۱۸۷-۱۹۲ (طعن پنجم از مثالب عثمان)؛ سیّد مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۴، ص۲۸۳-۳۸۱.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۱، ص۹۳ (من نتایج التنقیح)، رقم ۷۰۷۲.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج۴، ص۲۸۳.
- ↑ برای آگاهی از روایات یادشده ر. ک: کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۶۳۴ کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ح۲۷؛ همو، فروع الکافی، ج۵، ص۴۲۲، کِتابُ النِّکَاحُ، بَابُ الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ فَيُطَلِّقُهَا أَوْ تَمُوتُ قَبْلَ أَنْ يَدْخُلَ بِهَا أَوْ بَعْدَهُ فَيَتَزَوَّجُ أُمَّهَا أَوْ بِنْتَهَا، ح۴؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۲۵۹ کتاب الفرائض و المواریث، باب ابطال العول و العصبة، ح۱۴/۹۷۱؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۱ فی الجماعة و فضلها، ح۱۰۰؛ تفسیر القمی، ج۲، ص۴۵۰، سند روایت اول مجهول، روایت دوم صحیح، روایت سوم ضعیف و روایت چهارم مرسل است و در روایت پنجم از جهت استناد تفسیر به علی بن ابراهیم مناقشه است.
- ↑ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۷۸، رقم ۷۸.
- ↑ ر. ک: ابن قولویه، کامل الزیارات، ص۱۱۴، ص۱۲۰ (باب ۱۴، ح۵). دلالت قرار گرفتن وی در سند روایات کامل الزیارات بر وثاقت وی از این جهت است که ابن قولویه - مؤلف کامل الزیارات در مقدمه آن کتاب فرموده است: روایاتی را که از طریق ثقات اصحاب ما به ما رسیده باشد، در این کتاب میآوریم و آیتالله خویی از این جمله - ثقه بودن جمیع رجال اسناد این کتاب را استفاده کرده است، ولی میگویند: در سالهای اخیر عمرشان از این مبنی عدول کرده است. ثقه بودن جمیع رجال اسناد این کتاب را استفاده کرده است، ولی میگویند: در سالهای اخیر عمرشان از این مبنی عدول کرده است.
- ↑ ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۳۲۲-۳۲۴، رقم ۷۱۶۰.
- ↑ ر. ک: تستری، قاموس الرجال، ج۶، ص۶۰۰-۶۰۸، رقم ۴۵۲۷.
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۴ (کتاب الحجة، باب الاضطرار الی الحجّة، ح۲).
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۱۲۵-۱۳۱.