بنی عدی بن ربیعه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نسب بنی عدی بن ربیعه

این طایفه در شمار اعراب کهلانی[۱] و از شاخه‌های بنی معاویة بن کنده‌اند که نسب از عدی بن ربیعة بن معاویة بن حارث بن معاویة بن حارث بن معاویة بن ثور بن مرتّع بن معاویة بن کندة بن عفیر می‌‌برند[۲]. عدی بن ربیعه از همسری به نام لمیس بنت امری‌ء القیس بن حارث الولّاده صاحب فرزندانی به نام‌های جبله و حجر و از همسر دیگر خود ماویه بنت سیحان بن ذهل بن معاویه دارای پسری به نام حارث شد[۳] که نسل او را در زمین انتشار دادند. از این طایفه که با نسبت «العدوی» از افراد آن یاد می‌‌شود[۴]، شعب و متفرعات متعدی انشعاب یافته است که از مهمترین آنها می‌‌توان به نام بنی جبلة بن عدی[۵]، بنی حارث بن عدی[۶]، بنی مرة بن حجر بن عدیخطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد و آل اشعث بن قیس[۷] اشاره کرد.[۸]

منازل و مساکن بنی عدی

بنی عدی بن ربیعه و طوایفش - که به «بنی عدی» شهرت داشتند، - اصالتی یمنی داشتند و در مناطقی مانند غمر ذی کنده -که در نزدیکی مکه قرار داشت- ساکن بودند[۹]. این منطقه، پیوسته به نام کندیان مشهور و معروف بود و چهار قبیله صدف، تجیب، عباد و بنی معاویه کنده در آن سکونت داشتند[۱۰] حضرموت هم که در پیش و پس از اسلام، بطون عمده‌ای از کندیان را -عمدتاً در قسمت شرقی یمن- در خود جا داده بود، از مناطق اصلی کندیان و نیز طایفه بنی عدی بن ربیعه به شمار می‌رفت[۱۱]. پس از اسلام و در پی فتوحات اسلامی، جمعی از آنان در سرزمین‌های مفتوحه از جمله عراق و به‌ویژه کوفه[۱۲]، شام[۱۳]، حمص[۱۴] جزیره[۱۵] و رهاء[۱۶] کوچ کردند و در این مناطق سکنی گزیدند. فروعات این طایفه اعم از شاخه‌های بنی حارث بن عدی[۱۷]، بنی جبلة بن عدی[۱۸] و بنی مرة بن حجر[۱۹] در شهر کوفه، مسجدی مختص خود داشتند که نشان از انبوهی جمعیت آنان در این شهر دارد.[۲۰]

بنی عدی و تاریخ جاهلی این قوم

پس از مرگ حارث بن عمرو - بزرگترین و مشهورترین ملوک دولت بنی کنده، - و با به راه افتادن جنگ داخلی بین فرزندان حارث و در پی آن با کشتاری که منذر از بازماندگان آنها به راه انداخت[۲۱]، فرمانروایی از آنان منقرض شد[۲۲] و باقیمانده کِندیان از حیره و نجد، به مساکن نخستین خود در حَضرموت بازگشتند[۲۳] در پی این واقعه، حکومت از نسل بنی آکل المُرار خارج شد و به دست بنی جبلة بن عدی بن ربیعه – از طوایف بنی‌معاویة الاکرمین بن حارث - افتاد[۲۴]. معدیکرب بن جبله، جدّ اشعث، که از ملوک قدرتمند عرب به شمار رفته و توسط «اعشی» شاعر مشهور، در قصاید چهارگانه‌اش ستوده شده است، از جمله پادشاهان این تیره است که عهده‌دار ریاست این قبیله گردید[۲۵]. پس از کشته شدن او، فرزندش قیس الاشجّ[۲۶] حاکم بر کندیان شد و چون بواسطه خیانتش به بنی مراد، در جنگ با آنان کشته شد[۲۷]، پسرش معدیکرب معروف به «اشعث»[۲۸] به ریاست کندیان دست یافت[۲۹]. اشعث در صدد خونخواهی پدر برآمد، ولی به اسارت در آمد و مجبور شد تا جهت آزادی خود، سه‌هزار شتر فدیه بپردازد[۳۰]. اشعث در نوبه دیگر، با شکستن پیمان صلح و حسن همجواری خود با بنی حارث بن کعب - یکی از طوایف بزرگ مَذحِج - حمله برد اما در این جنگ نیز شکست خورد و بار دیگر اسیر شد و تعهد کرد تا برای آزادی خود دویست ماده شتر جوان فدیه دهد، ولی صد شتر پرداخت و از پرداخت ما بقی آن طفره رفت[۳۱].

از روؤسای کنده در پیش از اسلام با نام «ملوک کنده» یاد می‌‌شد؛ اما واقع امر این است که این پادشاهان از پادشاهی جز نامی نداشتند و آن‌گونه که ابن‌شَبه[۳۲]، یعقوبی[۳۳]، یاقوت[۳۴] و بلاذری[۳۵] بر ما معلوم داشته‌اند شاهان چهارگانه کنده -مِخوَس، مَشرَح، جَمد، أبضَعَه- فقط مالک دره‌های خود بودند. اینان عنوان ملک را از اجدادشان به ارث می‌بردند و به آن افتخار می‌جستند و آن‌گونه که از رفتار امرؤالقیس[۳۶] شاعر و اشعث بن قیس برمی‌آید، جاه‌طلبی آنان را وامی‌داشت تا با این عنوان بر رقبای خود برتری جویند.[۳۷]

منابع

پانویس

  1. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۶.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹. نیز ر.ک: ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۳۳۰.
  3. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۰.
  4. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۳۳۰.
  5. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۰.
  6. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۰.
  7. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۰؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۱، ص۱۷۲.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  9. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۶۶-۱۶۹.
  10. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۶۶-۱۶۹.
  11. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۵؛ حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۸۸. ابن کلبی از عمرو (افحل) بن ابوکرب بن قیس بن سلمه به عنوان کسی که کنده را از غمر ذی کنده به حضرموت وارد کرده، نام برده است. (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۰)
  12. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۵. نیز ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۵، ص۲۷۰. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۶، ۱۴۷، ۱۴۹ و ۱۵۳. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۹ و ۱۵۳. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۷۳.
  13. ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۷۲، ص۳۰۲.
  14. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۲، ص۴۵۵ و ج۷۲، ص۳۰۲.
  15. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۶، ۱۴۷، ۱۴۹ و ۱۵۳. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱.
  16. ر.ک: هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹، ۱۴۶، ۱۴۷، ۱۴۹ و ۱۵۳. نیز ر.ک: ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۴۲۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۴۱.
  17. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  18. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۳۹.
  19. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۷.
  20. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  21. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵
  22. حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸
  23. ابن حبیب بغدادی، المُحَبِّر، ص۳۷۰؛ ابوعبیده معمر بن المثنی، ایام العرب قبل الاسلام، ص۶۵؛ فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۰۷.
  24. مجهول، مجمل التواریخ و القصص ص۱۷۹؛ حمزة بن حسن اصفهانی، سنی ملوک الارض و الأنبیاء، ترجمه جعفر شعار، ص۱۴۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۳، ص۳۵۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۳۱.
  25. قفطی، تاریخ الحکماء، ترجمه بهین دارایی، ص۴۹۹.
  26. قیس بن معدی‌کرب به خاطر زخم برداشتن سرش در یکی از جنگ‌ها، به «اشج» معروف بود، (شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۶.)
  27. ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۴۵.
  28. چون موهای سرش همواره ژولیده بود به او «اشعث» می‌‌گفتند. (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۳۹.)
  29. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۴۵.
  30. ابو علی اسماعیل بن القاسم القالی البغدادی، ذیل الامالی و النوادر، ص۱۴۶.
  31. ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه حسین قره چانلو، ص۲۸۱. در چگونگی وقوع این جنگ، نقل شده که بنی کنده تحت سه لواء: یکی لواء مطلّع بن هانی بن حجر بن شرحبیل بن حارث معروف به کبش بن هانی، دیگری لواء قشم بن یزید بن ارقم و سومی لواء اشعث خارج شدند. آنان با بنی مقل از طایفه بنی حارث بن کعب –از بزرگترین شاخه‌های قبیله مذحج- روبرو شدند. در جنگی که بین آنها رخ داد کبش و قشعم و نیز فرزندان فروة بن زرارة بن ارقم کشته شدند و اشعث به اسارت سپاه مذحج در آمد (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶.) این واقعه توجه نابغه را به خود جلب کرد چندان که در وصف این واقعه چنین سرود:بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر وة و الأشعث بن قيس أسيرا *** بعد كبش بن هاني‌ء و بني فر حيث أضحت خيارهم منحورا (هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۱۴۶)
  32. ابن‌شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۲، ص۵۴۵.
  33. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱.
  34. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۷۱. (ذیل کلمه حضرموت)
  35. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۹.
  36. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۸۷.
  37. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت