اکمال دین در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اکمال به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شی‌ء است، به‌گونه‌ای که آنچه غرض از شی‌ء در آن است حاصل شود و اکمال دین، کامل کردن آن با افزودن فریضه‌ای به آن است. موضوع اکمال دین، در آیه ۳ سوره مائده و بعد از آنکه پیامبر خاتم (ص)، امیرالمؤمنین (ع) را به جانشین معرفی کردند نازل شد و نتیجه آن ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان و راضی شدن خدا از دین بودن اسلام بود.

معناشناسی

اکمال" مصدر باب افعال و از ریشه "ک ـ م ـ ل" است. کمال در لغت به معنای تمامیت و تحقق همه اجزای یک شی‌ء[۱] است، به‌گونه‌ای که آنچه غرض از شی‌ء در آن است حاصل شود[۲]. همچنین به معنای آراسته شدن به صفات در حدّ خود و رسا شدن[۳] دانسته شده است. غالب لغویان کمال را به معنای تمام دانسته‌اند[۴]، ولی می‌توان گفت گرچه معنای کمال و تمام به هم نزدیک و هر دو به معنای تحقق همه اجزای چیزی هستند؛ اما تمام در جایی به‌کار می‌رود که اجزای شی‌ء به تنهایی اثری نداشته و اثر بر مجموع اجزای مترتب است؛ مانند یک روز روزه که اجزای آن همه یک روز را فرامی‌گیرد و اگر یک جزء آن مفقود شود یعنی شخص در بخشی از روز مرتکب مفطرات گردد، کل روزه باطل شده و بخش‌های دیگر آن نیز بی‌اثر می‌شود و کمال در جایی به‌کار می‌رود که هر یک از اجزا اثر خود را دارند و مجموع اجزا نیز اثر خود را دارد؛ مانند روزه‌های ماه رمضان که هریک از آنها و همچنین مجموع آنها، هر یک اثر ویژه خود را دارد[۵].

برخی گفته‌اند: اختلاف کمال و تمام با یکدیگر اختلاف کیفی و کمی است، زیرا تمام مربوط به کمیت و کمال مربوط به کیفیت است[۶] و ابتدا شی‌ء با فراهم شدن اجزائش تمام شده و سپس با افزوده شدن خصوصیات و محسنات دیگری کامل می‌شود، بنابراین، کمال مرتبه‌ای پس از مرتبه تمامیت اجزاء است[۷]. برخی نیز گفته‌اند: کمال شی‌ء این است که مقصود از آن حاصل شود و تمام شی‌ء این است که به چیزی خارج از خودش نیاز نداشته باشد[۸].

"دین" در اصطلاح، جمیع آنچه خدا به قیام بر آن امر کرده[۹] و مجموع عقاید و احکام تشریع شده از سوی خداوند است[۱۰] و "اکمال دین"، کامل کردن آن با افزودن فریضه‌ای به آن است و مقتضای باب اِفعال آن است که این کامل کردن به صورت دفعی باشد؛ نه تدریجی[۱۱].

به عقیده دانشمندان شیعه عامل اکمال دین خداوند است که با جعل ولایت اهل بیت (ع) دین مسلمانان را کامل کرد و به این ترتیب اسم شریف "مکمّل الدین" به منصه ظهور رسید[۱۲].[۱۳]

اکمال دین در قرآن

به موضوع اکمال دین در قرآن تنها یک بار و در آیه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۱۴]. تصریح شده است، گرچه در آیات متعددی مانند: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۵]، يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۶] و يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱۷]، ولایت امیرمؤمنان (ع) و دیگر اهل‌بیت (ع) بیان شده است[۱۸].

تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن

بر پایه مبانی پذیرفته شده در عرفان و حکمت اسلامی می‌توان گفت دین دارای دو وجهه ظاهری و باطنی است: وجهه باطنی دین که جنبه "يلي الحقي" آن است، فراتر از زمان و مکان و امری غیر تدریجی است، ازاین‌رو همواره کامل بوده و نقصی در آن راه ندارد؛ ولی وجهه ظاهری دین که جنبه "يلي الخلقي" آن است امری تدریجی بوده و در ابتدا ناقص است و با نزول همه معارف و احکام آن کامل می‌گردد، تا بین ظاهر و باطن دین مطابقت حاصل شود. وجهه باطنی دین که نزد خداست، یکی بیش نیست و آن همان اسلام است: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۱۹] و در زمان‌های مختلف به صورت شرایع گوناگون ظهور می‌یابد، بنابراین، بحث اکمال دین در خصوص وجهه ظاهری دین و در دو جهت قابل پیگیری است:

  1. در مقایسه شرایع با یکدیگر.
  2. در شریعت خاص؛ مانند اسلام، با توجه به نزول تدریجی معارف و احکام آن.

دین اسلام (در وجهه ظاهری آن) پیوسته مورد تهدید کافران بوده است: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ[۲۰] روز نزول این آیه، چنان‌که از خود آن برمی‌آید زمان ناامیدی کافران و ایمن شدن مسلمانان از آنان است، بنابراین تا آن روز کافران به نابودی اسلام امیدوار بوده و برای آن نقشه می‌کشیدند، به‌گونه‌ای که شایسته بود مؤمنان ازاین نقشه‌ها برحذر باشند: وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ[۲۱]، وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۲]، هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۲۳].

این نقشه‌ها از تلاش برای رخنه‌ کردن در اراده و همت رسول‌اکرم (ص) و تضعیف آن آغاز شد: وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ[۲۴] و نیز وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا[۲۵]؛ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ وَلا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ[۲۶] و همچنان ادامه داشت تا نوبت به آخرین امید آنان برای نابودی دین رسید و آن اینکه پیامبر (ص) فرزندی ندارد و با مرگ وی دوران دعوت و دین او نیز سپری خواهد شد. در آیه إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ[۲۷] به این امید آنان اشاره شده است.

قدرت و شوکت اسلام، کافران را در همه آرزوهایشان ناکام و ناامید کرده بود، به جز واپسین خواسته آنان که هنوز به آن امید بسته بودند و تنها در صورتی این آرزو نیز به یأس می‌گرایید که خداوند برای دین خود امامی نصب کند که در حفظ و تدبیر امر دین و ارشاد امت اسلامی جانشین رسول اکرم (ص) باشد تا بدین وسیله دین از مرحله قیام به حامل شخصی به مرحله قیام به حامل نوعی خارج شده و با تبدیل شدن صفت حدوث آن به صفت بقاء کامل گردد: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۲۸][۲۹]

نکته شایان توجه در این خصوص آن است که دین و قرآن، برنامه زندگی انسان‌ها و راه سعادت آنهاست و هر برنامه‌ای به مجری نیاز دارد؛ ولی هرکسی نمی‌تواند مجری قرآن و دین باشد، بلکه تنها کسی می‌تواند چنین امر خطیری را بر عهده گیرد که تکویناً با قرآن و دین پیوند عمیقی داشته و در حقیقت، خود، قرآن و دین مجسّم باشد. چنین شخصی در زمان حیات رسول اکرم (ص) خود ایشان بود و پس از آن حضرت، تنها امیرمؤمنان، امام علی (ع) و فرزندان معصوم ایشان از چنین خصوصیتی برخوردارند، ازاین‌رو براساس روایات قطعی و متواتر، رسول اکرم (ص) علی بن ابی‌طالب (ع) را به عنوان جانشین خود به مردم معرفی کرد[۳۰] و به اتفاق جمیع مسلمانان، کسی به جز امیرمؤمنان (ع) به عنوان جانشین پیامبر اکرم (ص) نصب نشده است، بنابراین و با توجه به خصوصیت باب اِفعال که دفعی بودن است، اکمال دین به‌معنای افزودن فریضه‌ای به‌مجموعه معارف و احکام دین است که با آن دین الهی کامل گشت و آن فریضه ولایت امیرمؤمنان، علی (ع) است که در ادامه آیه با تعبیر "اتمام نعمت" به آن اشاره شده است: وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي[۳۱].

توضیح آنکه نعمت امری نسبی و عبارت از چیزی است که با طبع شی‌ء سازگار باشد و براساس دسته‌ای از آیات قرآن، بیشتر اشیا یا همه آنها نسبت به یکدیگر نعمت هستند، زیرا میان آنها در نظام تدبیر، سازگاری و هماهنگی است: وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا[۳۲] و نیز أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ[۳۳]؛ از سوی دیگر برخی آیات بعضی از اشیاء را شرّ دانسته است: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا[۳۴] و نیز وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۳۵]، مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ[۳۶]؛ جمع میان این دو دسته آیات باتوجه به آیاتی دیگر، آن است که هرچه موافق با غرض الهی از آفرینش انسان بوده و وی را در مسیر عبودیت: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۳۷] و رسیدن به سعادت یاری کند نعمت است و همان چیز اگر انسان را از سعادت و عبودیت دور کند نقمت است، بنابراین، اشیا به‌خودی خود نه نعمت محسوب می‌شوند و نه نقمت و نعمت بودن آنها از جهت اشتمال آنها بر روح عبودیت و دخول در ربوبیت الهی (ولایت) است، پس نعمت حقیقی همان ولایت است و هر چیزی با اشتمال بر درجه‌ای از ولایت، نعمت می‌شود.

ولایت الهی نسبت به تدبیر امور دینی انسان‌ها، بدون ولایت رسول اکرم (ص) و ولایت اولواالامر (ع) ناقص است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۸]، إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۹]، ازاین‌رو و با توجه به معنای لغوی "تمام" و تفاوت آن با "کمال"، ولایت الهی که همان تدبیر امور دین است، امری واحد و دارای سه جزء ولایت خدا، ولایت رسول اکرم (ص)، ولایت اهل‌بیت (ع) است. این امر تا پیش از نزول آیه حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۴۰]، ناقص بود و با اعلام ولایت امیرمؤمنان، علی (ع) تمام شد، زیرا ولایت خدا و ولایت پیامبر اکرم (ص) تنها تا زمان نزول وحی کافی بود و برای دورانهای بعدی کفایت نمی‌کرد.[۴۱] در روایاتی از اهل‌بیت (ع) ولایت آخرین فریضه الهی دانسته شده که پس از آن هیچ فریضه دیگری نازل نشده است[۴۲].

مفسران شیعه [۴۳] براساس عمده روایات اهل بیت (ع)[۴۴] بر این اعتقادند که آیه اکمال دین در روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجری، پس از آخرین حج رسول اکرم (ص) (حجه‌الوداع) و در غدیر خم، زمانی نازل شد که رسول اکرم (ص) علی (ع) را به ولایت مسلمانان نصب کرد. روایاتی از اهل سنت[۴۵] و برخی از منقولات تاریخی[۴۶] نیز این نظریه را تأیید می‌کند. در روایات شیعه، این روز بزرگ‌ترین عید مسلمانان شناسانده شده است[۴۷].

پیش از این خداوند در آیه‌ای به افراد با ایمان سه وعده داده بود: خلافت در روی زمین، امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار و استقرار آیین مورد رضایت خدا: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۸]، می‌توان روز اکمال دین در غدیر خم را زمان تحقق این سه وعده دانست، گرچه تحقق کامل آنها در زمان قیام امام مهدی (ع) خواهد بود[۴۹].

در تبیین اکمال دین و عامل و زمان آن نظریه‌های دیگری نیز وجود دارد که به دلیل مخالفت با قرآن کریم و روایات معتبر قابل پذیرش نیست[۵۰]؛ از جمله:

  1. با بعثت رسول اکرم (ص) و ظهور اسلام دین کامل شد[۵۱].
  2. پس از فتح مکه، خداوند شوکت مشرکان را از میان برد و امید آنان را در مبارزه با اسلام ناامید کرد و بدین ترتیب دین کامل شد[۵۲].
  3. پس از نزول برائت از مشرکان، اسلام در جزیرة العرب گسترش یافت و با زوال آثار شرک دین کامل شد[۵۳].
  4. در روز عرفه سال دهم هجری، با نزول این آیه کامل شدن دین اعلام گشت[۵۴]. این نظریه، قول بسیاری از مفسران اهل سنت است. آنان در بیان عامل اکمال دین اموری را ذکر کرده‌اند؛ مانند: نزول همه فرایض و حلال و حرام یا بخش عمده آن و تبیین قوانین قیاس و اجتهاد[۵۵]، کفایت امر دشمنان و غلبه مسلمانان بر آنان[۵۶]، اکمال حج و خالص شدن مکه برای مسلمانان و بیرون رفتن مشرکان از آن[۵۷]، داخل شدن عرب‌ها در اسلام[۵۸] و... .

برخی گفته‌اند: دین خدا هیچ گاه ناقص نبود، بلکه همواره کامل بود؛ ولی چون در معرض نسخ و زیاد شدن بود، زمانی که دیگر احتمال نسخ و زیادی منتفی شد، می‌توان آن را به کامل شدن وصف کرد[۵۹]. برخی دیگر با پذیرش اینکه دین در ابتدا ناقص بوده و در پایان کامل شده است گفته‌اند: این مطلب درست نیست که همواره نقص، عیب است، زیرا بسیاری از نقص‌ها عیب نیست؛ مانند نقصان ماه، نقصان نماز مسافر، نقصان دوران حیض، نقصان دوران بارداری و...[۶۰].[۶۱]

آثار اکمال دین

با توجه به تحلیل مفسران، می‌توان دو اثر برای اکمال دین، از قرآن کریم استفاده کرد:

  1. ناامیدی کافران و ایمنی مؤمنان از آنان: با اکمال دین و اعلام ولایت امیرمؤمنان (ع)، کافران از نابود کردن اسلام ناامید شدند[۶۲] و مسلمانان از این ناحیه ایمن گشتند و دیگر هراسی از کید آنان نبود: الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ[۶۳]. شایان ذکر است که در این آیه شریفه، پس از اعلام مطلب فوق به مسلمانان فرمان داده شده تا از خدا بترسند و این بدان معناست که گرچه دیگر کافران نمی‌توانند در دین مسلمانان رخنه کنند، خود مسلمانان ممکن است به این فریضه الهی یعنی ولایت امیرمؤمنان (ع) اهمیت نداده و در مورد این امر از خدا نترسند و در نتیجه در دین حق رخنه ایجاد شود و این تهدیدی برای مسلمانان و نوعی پیشگویی نسبت به آینده آنان و اعراض آنان از ولایت است[۶۴].
  2. راضی شدن خدا از دین بودن اسلام: آنگاه که دین الهی با اعلام ولایت امام علی (ع) کامل و نعمت حق تمام گشت، خداوند اسلام را به عنوان دین برای مسلمانان پسندید: وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۶۵][۶۶] واضح است که مقصود از آیه این نیست که اسلام همان اسلام سابق است، ولی نظر خدا دگرگون شده، بلکه مقصود این است که چون اکنون اسلام به حد کمال و حد تمام رسید، این همان دین مورد رضایت الهی است[۶۷].[۶۸]

منابع

پانویس

  1. المصباح، ص ۵۴۱، "کمل".
  2. مفردات، ص ۷۲۶، "کمل".
  3. نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
  4. لسان العرب، ج ۱۲، ص ۱۵۷؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۳۹؛ تاج العروس، ج ۱۵، ص ۶۶۷، "کمل".
  5. المیزان، ج ۵، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶.
  6. مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۸۹ ـ ۸۹۰، "امامت".
  7. التحقیق، ج ۱۰، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۳، "کمل".
  8. نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۴۶؛ مفردات، ص ۱۶۸، ۷۲۶، "تمّ" و "کمل".
  9. التبیان، ج ۳، ص ۴۳۴.
  10. تفسیر المنار، ج ۶، ص ۱۶۶؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳؛ المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
  11. المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰.
  12. اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۳۲۹؛ المقام الاسنی، ج ۱، ص ۹۸؛ جنة الامان، ص ۳۵۹.
  13. جمالی، احمد، مقاله «اکمال دین»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص۱۶۷-۱۶۸.
  14. «امروز دینتان را کامل بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  15. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  16. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  17. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  18. جمالی، احمد، مقاله «اکمال دین»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص ۱۶۸.
  19. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  20. «امروز کافران از دین شما نومید شدند» سوره مائده، آیه ۳.
  21. «دسته‌ای از اهل کتاب گمراه کردن شما را دوست دارند امّا جز خود را گمراه نمی‌کنند و درنمی‌یابند» سوره آل عمران، آیه ۶۹.
  22. «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
  23. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  24. «دوست دارند نرمی پیشه کنی تا نرمی پیش گیرند» سوره قلم، آیه ۹.
  25. «و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
  26. «بگو: ای کافران! آنچه شما می‌پرستید، نمی‌پرستم و شما پرستشگران پرستیده من نیستید» سوره کافرون، آیه ۱-۳.
  27. «بی‌گمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بی‌پساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
  28. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  29. المیزان، ج۵، ص۱۷۵ـ ۱۷۶؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۴ـ ۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۸، «امامت».
  30. الغدیر، ج ۱، ص ۱۴ ـ ۲۹۳.
  31. «نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  32. «اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  33. «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  34. «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
  35. «و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  36. «(زندگی این جهان) برخورداری اندکی است سپس جایگاه آنان دوزخ خواهد بود و این بستر، بد است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۷.
  37. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  38. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  39. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  40. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  41. المیزان، ج ۵، ص ۱۸۰ ـ ۱۸۱.
  42. الکافی، ج ۱، ص ۳۴۵؛ مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۷۴.
  43. الکاشف، ج۳، ص۱۳؛ الغدیر، ج۱، ص۲۳۰؛ نمونه، ج ۴، ص۲۶۴.
  44. الکافی، ج ۸، ص ۲۲؛ امالی، ص ۳۵۶؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۲.
  45. مناقب، ابن مغازلی، ص ۶۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵؛ شواهد التنزیل، ص ۹۲ ـ ۹۸.
  46. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص ۲۳۳ ـ ۲۳۷؛ تاریخ‌یعقوبی، ج ۲، ص ۴۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۷۴.
  47. امالی، ص ۱۲۵؛ تهذیب، ج ۳، ص ۱۲۸؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۱۸.
  48. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
  49. المیزان، ج۵، ص۱۸۲؛ نمونه، ج۴، ص۲۶۸ـ۲۶۹.
  50. المیزان، ج ۵، ص ۱۶۸ ـ ۱۷۴، ۱۹۲ ـ ۲۰۱؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۳ ـ ۲۶۸؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۱ ـ ۸۹۸، «امامت».
  51. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۲۶؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  52. تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۰، ۱۰۵ ـ ۱۰۶؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۲ ـ ۸۹۳، «امامت».
  53. المیزان، ج ۵، ص ۱۶۹؛ نمونه، ج ۴، ص ۲۶۴.
  54. کشف الاسرار، ج ۳، ص ۱۷؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲.
  55. الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۴۲؛ التحریر والتنویر، ج ۶، ص ۱۰۳.
  56. الکشاف، ج۱، ص۶۰۵؛ التفسیرالکبیر، ج۶، ص۱۳۸.
  57. جامع‌البیان، مج۴، ج۶، ص۱۰۷ـ۱۰۹؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴.
  58. جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۱۰۵؛ روض الجنان، ج ۶، ص ۲۴۳.
  59. التبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۷۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۳۸.
  60. تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۴۲ ـ ۴۳.
  61. جمالی، احمد، مقاله «اکمال دین»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص ۱۶۸-۱۷۱.
  62. الکاشف، ج۳، ص۱۵؛ روض‌الجنان، ج۶، ص ۲۴۴؛ اطیب البیان، ج ۴، ص ۲۹۸.
  63. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید!» سوره مائده، آیه ۳.
  64. المیزان، ج۵، ص۱۷۷ ـ ۱۷۹؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۰۱، ۹۱۴، «امامت».
  65. «اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  66. المیزان، ج ۵، ص ۱۸۲؛ من وحی القرآن، ج ۸، ص ۴۵ ـ ۴۶.
  67. مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۹۰، «امامت».
  68. جمالی، احمد، مقاله «اکمال دین»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴، ص ۱۷۱-۱۷۲.