آیه صادقین در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط فرقانی (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱]، ای کسانی که به آیین اسلام ایمان آورده‌اید، از مخالفت با دستورات خداوند بپرهیزید و با صادقین همراه باشید [از صادیقین پیروی کنید]. این آیه معروف به آیه صادقین است و متکلمان شیعه با استناد به این آیه بر امامت اهل‌بیت (ع) استدلال کرده‌اند[۲].

این آیه در سیاق آیات جنگ تبوک است که طی آن، سه نفر از فرمان رسول خدا (ص) تخلف کردند و از شرکت در جنگ خودداری نمودند. آنها سپس توبه کردند و توبه‌شان پذیرفته شد. در ادامه، خداوند به مؤمنین دستور به تقوا و همراهی با صادقین می‌دهد[۳].

معناشناسی صادقین

معناشناسی صدق

صدق در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۴]. صدق در برابر کذب در اصل، وصف سخن است؛ خواه آن سخن مربوط به گذشته باشد یا آینده، به صورت وعده باشد یا به گونه‌ای دیگر. همچنین در اصل، وصف خبر است و انواع دیگر سخن، مانند امر و نهی و استفهام اگر به صدق یا کذب توصیف شوند؛ به لحاظ خبری است که مدلول ضمنی یا التزامی آنهاست؛ مثلاً کسی که می‌پرسد آیا زید در خانه است یا نه، مدلول ضمنی یا التزامی کلام او این است که او از جهل خود نسبت به بودن زید در خانه خبر می‌دهد. زمخشری گفته است: صادقین کسانی‌اند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق می‌باشند[۵].[۶].

در توصیف خبر به صدق، دو مطلب را می‌توان مقیاس گرفت: یکی واقعیت خارجی و دیگری اعتقاد گوینده. بر این اساس، اگر فرد مسلمان بگوید: «محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است”، سخن او از هر دو جهت صادق است، ولی اگر فرد کافر این سخن را بگوید، تنها از نظر مطابقت سخن او با عالم واقع و نفس الامر صادق است؛ نه از نظر اعتقاد درونی. از این رو خداوند، منافقان را در این گفتار که: ﴿نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ[۷] تکذیب کرده است: ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۸]. پس صدق و کذب، وصف اعتقاد نیز واقع می‌شوند و گفته می‌شود فلان فرد در اعتقاداتش صادق یا کاذب است.

افعال نیز به صدق و کذب توصیف می‌شوند، چنان که فرموده است: ﴿رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ[۹]: یعنی افعال آنان گواه بر صدق عهد و پیمان آنان است و نیز فرموده است: ﴿لِيَسْأَلَ الصَّادِقِينَ عَنْ صِدْقِهِمْ[۱۰] یعنی کسانی که در زبان راست گفتند، از راستی فعل آنان سؤال خواهد شد. به عبارت دیگر، گفتار منهای کردار ارزشی ندارد و نیز در آیه: ﴿لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ[۱۱] مقصود این است که درستی رؤیای پیامبر (ص) در عمل تحقق یافت[۱۲].

جرجانی گفته است: «صدق در لغت عبارت است از مطابقت حکم با واقع و در اصطلاح اهل حقیقت، گفتار حق است در جایگاه خطر. قشیری گفته است: صدق آن است که در احوال تو ناخالصی و در اعتقاد تو تردید و در اعمال تو عیبی راه نیابد”[۱۳].

نتیجه آنکه «صدق” در اصل، وصفِ گفتاری است که با واقعیت خارجی مطابقت دارد، ولی از آنجا که بر عقیده، نیت و عزم و اراده نیز قول اطلاق می‌گردد، آنها نیز به صفت صدق و راستی توصیف می‌شوند و گفته می‌شود عقیده یا نیت یا اراده راست. بر این اساس، کسی که عقیده‌اش با نفس‌الامر مطابقت داشته باشد یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، صادق در عقیده و نیت و اراده نامیده می‌شود[۱۴].

به عبارت دیگر، صادق بودن انسان در سه حوزه عقیده، قول و عمل تجلی می‌یابد. هر گاه عقیده، قول و عمل انسان با معیارهای حق هم آهنگ باشد، او صادق است. زمخشری در تبیین صادقین در آیه مورد بحث گفته است: "هم الذین صدقوا فی دین الله نیة و قولا و عملا"[۱۵]؛ صادقین کسانی‌اند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق بوده‌اند[۱۶].

معناشناسی صادق و صادقین

رابطه صادقین و صدّیقین

در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که «صادقین” در آیه مورد بحث، در حقیقت، همان صدیقین در آیه دیگر قرآن است: ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۱۷].

صدیق کسی است که ملازم با صدق است[۱۸]، یعنی در همه حالات و امور با صدق همراه است و کسی است که رفتارش تصدیق‌کننده گفتار اوست و همواره تصدیق کننده حق است[۱۹]. در تعبیری دیگر، صدیق کسی است که در عقیده و گفتارش صادق است و رفتار او حقانیت صدق او را اثبات می‌کند[۲۰].

اطاعت از خدا و رسول خدا به این است که انسان از قرآن و سنت پیروی کند و پیروی از قرآن و سنت در گرو این است که از پیشوایان معصوم اطاعت نماید؛ کسانی که قرآن و سنت را به خوبی می‌شناسند و در رعایت آن، کم‌ترین لغزشی ندارند و آنان همان پیشوایان معصوم‌اند که در آیه مورد بحث از آنان به عنوان «صادقین” و در آیه ۵۹ سوره نساء با عنوان «اولی الامر» یاد شده است.

بدیهی است هر کسی در دنیا پیرو پیامبر و پیشوایان معصوم باشد، در آخرت نیز با آنان محشور خواهد بود. بنابراین نتیجه عمل به آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۱] همان است که در آیه ﴿وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۲۲] بیان شده است و دست‌آورد ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ در دنیا، "مع الصدیقین" در قیامت است.

گواه بر این مطلب آن است که در روایات اهل بیت (ع)، همان‌گونه که «صادقین” در آیه ۱۱۹ سوره توبه بر امامان معصوم (ع) تطبیق شده است، «صدیقین” در آیه ۶۹ سوره نساء نیز بر آنان تطبیق گردیده است، چنان که ابوبصیر از امام صادق (ع) روایت کرده است که پس از تلاوت آیه یاد شده فرمود: «رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ نَحْنُ‏ الصِّدِّيقُونَ‏ وَ الشُّهَدَاءُ وَ أَنْتُمُ‏ الصَّالِحُونَ‏ فَتَسَمَّوْا بِالصَّلَاحِ‏ كَمَا سَمَّاكُمُ‏ اللَّهُ»[۲۳]؛ پیامبر اکرم (ص) مصداق نبیین است و ما مصداق صدیقین و شهداء هستیم و شما مصداق صالحان هستید. پس همان‌گونه که خداوند شما را صالح نامیده است، به نشانه‌های صلاح آراسته گردید[۲۴].

صدیق مراتب و مصادیق سه‌گانه‌ای دارد:

  1. پیامبر الهی؛
  2. امام و جانشین پیامبر الهی؛
  3. عبد صالح خداوند غیر از پیامبر و امام.

درباره مصداق اول فرموده است: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا[۲۵] و نیز فرموده است: ﴿يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ[۲۶].

صدیقین، در آیه ۶۹ سوره نساء، مربوط به مصداق دوم آن است؛ زیرا صدیقین پس از پیامبران ذکر شده‌اند و امام نزدیک‌ترین فرد به پیامبر است، چنان که پیامبر (ص) فرموده است: «سرآمدان صدیقین سه فرد بوده‌اند: مؤمن آل یس، مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب (ع)، و او برترین آنان است”[۲۷]. افضل بودن علی (ع) بر مؤمن آل یس و آل فرعون بیانگر این است که جایگاه امام بر غیر امام برتری دارد و نیز علی (ع) به صورت مکرر فرموده است: «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي‏ إِلَّا كَذَّابٌ‏»[۲۸]. من صدیق بزرگترم و پس از من جز فرد دروغگو آن را ادعا نخواهد کرد. واقعیت‌های تاریخی نیز بیانگر این است که علی (ع) مصداق کامل صدیق پس از پیامبر (ص) است؛ زیرا او از کودکی تحت تربیت پیامبر (ص) قرار گرفت، لحظه‌ای به خدا شرکت نورزید، و مرتکب هیچ گناهی نشد، و رفتارش مصدق گفتارش بود.[۲۹].

مصداق‌شناسی صادقین

دیدگاه متکلمان فریقین

دیدگاه متکلمان شیعه

ویژگی‌های صادقین

دیدگاه متکلمان اهل سنت

اختلاف در مصادیق صادقین و ویژگی‌های آنان
نقد و بررسی دیدگاه اهل سنت

صادقین در روایات

دلالت آیه

دلالت بر عصمت صادقین

درباره دلالت آیه بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است:

  1. تلازم پیروی مطلق با عصمت: مفاد آیه شریفه پیروی مطلق از صادقین است و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است[۳۰]. خداوند در این آیه به همراه شدن با صادقین امر کرده است و مراد از معیت و همراهی با آنان تمسک به آنان و اطاعت مطلق از آنان است زیرا هر گاه خداوند به اطاعت بی‌قید و شرط از کسانی فرمان دهد، آنها معصوم خواهند بود[۳۱]؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که خداوند انجام گناه را برای کسی روا نمی‌دارد و آن را نمی‌پسندد. به عبارت دیگر، گناه، مورد نهی خداوند است؛ نه مورد امر او. از طرفی، اگر صادقین معصوم نباشند، احتمال اینکه در امر یا نهی خود مرتکب خطا شوند و دیگران را به انجام گناه فرا خوانند وجود دارد. حال اگر چنین موردی پیش آید، از یک طرف باید از آنها اطاعت کرد؛ چون بر اساس آیه مورد بحث، تمسک به صادقین، و همراه شدن بی‌قید و شرط با آنها، واجب است و از طرف دیگر نباید از آنها اطاعت کرد؛ چون مستلزم گناه است که مورد نهی الهی است و[۳۲] و این همان تناقض یا اجتماع امر و نهی در شیء واحد است که محال است از این رو صادقین قطعا معصوم بوده و خطا، سهو، گناه و اشتباه نمی‌کنند.
  2. تلازم علم به صادق بودن صادقین با عصمت: علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی که آیه ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را از دلایل امامت امام علی (ع) دانسته، گفته است: «خداوند متعال به بودن با صادقین (پیروی از آنان و همراهی با آنان) امر کرده است و مقصود از «صادقین” کسانی‌اند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمی‌یابد؛ زیرا نمی‌توان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد و به اجماع مسلمانان، از اصحاب پیامبر (ص) غیر از علی (ع) کسی معصوم نیست. بنابراین، علی (ع) معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”[۳۳]. فاضل قوشجی نیز در شرح کلام محقق طوسی گفته است: «مضمون آیه کریمه امر به پیروی از معصومین است؛ زیرا «صادقین” همان معصومان‌اند و به اتفاق مسلمانان، از صحابه پیامبر (ص) غیر علی (ع)، کسی معصوم نیست، پس علی (ع) کسی است که به پیروی از او امر شده است”. وی آنگاه مقدمات این استدلال را نپذیرفته و گفته است: "و أجیب بمنع المقدمات"[۳۴]. وی مقدمات استدلال و مناقشه در آنها را باز نگفته است، ولی مناقشه‌های او، چنان که مقدس اردبیلی[۳۵] گفته است، به مطالب زیر باز می‌گردد:
    1. غیر از علی (ع) از صحابه پیامبر (ص) فرد یا افراد دیگری معصوم بودند. این احتمال قطعاً مردود است؛ زیرا برای کسی جز علی (ع) ادعای عصمت نشده است.
    2. لازم نیست که صادق بودن کسی که باید از او پیروی شود، به صورت یقینی معلوم گردد، بلکه ظن به صادق بودن او نیز کافی است. این احتمال نیز نادرست است؛ زیرا قرآن کریم آشکارا فرموده است: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۳۶].
    3. در اینجا گزینه دیگری مطرح است و آن اینکه هیچ یک از افراد امّت معصوم نیستند، ولی اجماع امت، معصوم است و مسلمانان باید از اجماع پیروی کنند. این همان نظریه‌ای است که فخرالدین رازی برگزیده است. این تفسیر با ظاهر آیه سازگاری ندارد؛ زیرا مفاد ظاهر آیه این است که مؤمنانی که باید از صادقین پیروی کنند غیر از صادقین هستند چون که تابع غیر از متبوع است[۳۷]، مضافاً بر اینکه اجماع امت یا اجماع اهل حل و عقد با عصمت ملازمه ندارد.
  3. پرهیزگاری و نیاز به پیشوای معصوم: فخرالدین رازی در تقریر استدلال به این آیه بر عصمت صادقین گفته است: «جمله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده است و از آنان خواسته است که با صادقین باشند؛ یعنی از آنان الگو بگیرند و پیروی نمایند. از اینجا روشن می‌شود که مؤمنان، معصوم نیستند و احتمال خطا در آنان می‌رود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان صادقین هستند و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمان‌ها موجود است پس در همه زمان‌ها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آنگاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای شناخت او وجود نداشته باشد، دستور به پیروی از او، تکلیف به مالا یطاق خواهد بود و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمی‌شناسیم، بنابراین، آیه ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمی‌دهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع امت باقی نمی‌ماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”[۳۸].

نقد و بررسی تقریر سوم:

سخن فخرالدین رازی در اینکه مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، استوار است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمی‌شناسیم که از ویژگی عصمت برخوردار باشند و بدین دلیل باید مصداق آن را اجماع امت یا اجماع اهل حلّ و عقد بدانیم، نادرست می‌باشد؛ زیرا:

  1. اولاً: مسائل مورد اجماع امّت، اندک است و نمی‌تواند راه‌گشای مسلمانان در احکام دینی باشد.
  2. ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد.
  3. و ثالثاً: با رجوع به قرآن و سنت نبوی می‌توان معصومان را شناخت. از آیه تطهیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) به دست می‌آید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که خداوند، مسلمانان را به پیروی از آنان دستور داده و فرموده است: ﴿كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ چنان‌که در برخی روایات، صادقین در این آیه به پیامبر (ص) و اهل‌بیت او، به ویژه علی (ع) تفسیر شده است[۳۹].[۴۰]

دلیل معصوم بودن صادقین

مراد از صادقین در آیه شریفه، معنای متعارفی که همه مؤمنین را در بر بگیرد نیست؛ بلکه مراد گروه خاصی از مؤمنین هستند که خداوند صداقت آنان را در اعتقاد و عمل تأیید کرده باشد؛ تا به آنجا که ایشان مانند انبیاء الهی (ع)، قابلیت اسوه قرار گرفتن برای دیگران را واجد هستند. لازم است چنین افرادی، اولاً، معصوم به عصمت الهی و ثانیاً، مؤیَّد به علوم ربّانی باشند. حال بیان منطقی برهان را طیّ چند قیاس تبیین می‌نماییم.

دلالت بر وجوب اطاعت از صادقین

دلالت بر تمسک به صادقین

دلالت بر اسوه بودن صادقین

اولاً، بنابر امر الهی در آیات گوناگون و از جمله آیه مورد بحث، می‌گوییم: اگر اصل در اوامر الهی در قرآن حمل بر وجوب است، مگر آنکه قرینه‌ای برخلاف آن باشد، پس در آیات قرآن بیش از هر واجب دیگر از قبیل نماز و روزه و حج و غیره، امر به تقوا آمده است؛ از جمله در آیه مورد استدلال، با تأکید می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۴۱].

ثانیاً، امتثال امر واجب، نیازمند اسوه و الگو است.

نتیجه آنکه: حفظ تقوا و امتثال امر الهی در رعایت تقوا، نیازمند اسوه است.

دلالت بر ضرورت وجود دائمی امام در میان مردم

با عنایت به اینکه امر الهی در حفظ تقوا دائمی است و عقلاً امر به شیء، امر به مقدمات و ملازمات آن است، پس ضرورت وجود اسوه، به عنوان لازمه تقوا، دائماً در میان مردم ضروری است. همان طور که بارها در طی براهین عقلی اشاره شد، وجود قرآن و یا بیانات نبوی (ص) در میان مردم تا زمانی که مبیّنی الهی در کنار آن وجود نداشته باشد، رافع اختلاف در برداشت‌های گوناگون و قرائت‌های مختلف از آن دو نیست؛ لذا امت دائماً محتاج مقام عصمت است تا امام آنان در حفظ تقوای الهی باشد. استفاده دیگری که از آیه مورد استدلال می‌توان نمود، ضرورت مهتدی بودن بلاواسطه امام به هدایت الهی است؛ زیرا بنا بر آنکه صادقین درآیه اسوه‌ای الهی در ارائه فرامین پروردگار هستند، می‌باید حجّتی الهی در ارائه ملاک و میزان تقوا برای امت باشند و حجت الهی عقلاً لازم است که خود مستقیماً مهتدی به هدایت الهی باشد[۴۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱.
  3. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۱۸۳.
  4. جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
  5. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.
  6. ربانی گلپایگانی، علی، آیه صادقین، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳.
  7. «گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی» سوره منافقون، آیه ۱.
  8. «و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  9. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.
  10. «تا (به فرجام، خداوند) از راستی راستگویان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۸.
  11. «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است» سوره فتح، آیه ۲۷.
  12. المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷، کلمه صدق.
  13. التعریفات، ص۹۵.
  14. "الصدق بحسب الأصل مطابقة القول و الخبر الخارج، و یوصف به الإنسان إذا طابق خبره الخارج، ثم لما عد کل من الاعتقاد و العزم- الإرادة - قولا، توسع فی معنی الصدق فعد الإنسان صادقا إذا طابق خبره الخارج و صادقا إذا عمل بما اعتقده، و صادقا إذا أتی بما یریده و یعزم علیه علی الجدّ"؛ المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  15. الکشاف، ج۲، ص۳۲۰.
  16. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۱ و مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۰۳.
  17. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  18. معجم مقاییس اللغة، ص۵۸۸.
  19. لسان العرب، ج۸، ص۲۱۴.
  20. المفردات فی غریب القرآن، ص۲۷۷.
  21. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  22. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  23. تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۵۶؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص۳۳.
  24. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۸۷.
  25. «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  26. «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.
  27. «‏الصِّدِّيقُونَ‏ ثَلَاثَةٌ حَبِيبٌ‏ النَّجَّارُ مُؤْمِنُ آلِ يس وَ خِرْبِيلُ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ وَ يُرْوَى خِرْقِيلُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ أَفْضَلُهُمْ» (بحارالانوار، ج۳۵، ص۴۱۳، به نقل از العمدة، علامه ابن بطریق حلی، ص۱۱۳-۱۱۴).
  28. جهت آگاهی از مصادر این حدیث از منابع اهل سنت، ر. ک: الغدیر: ج۲، ص۴۴۳.
  29. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص 85.
  30. "إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم"، الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر. ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.
  31. لا يجوز إيجاب طاعة أحد مطلقا إلا من كان معصوما مأمونا منه السهو و الغلط. و ليس ذلك بحاصل في أولي الأمر و لا العلماء، و إنما هو واجب في الائمة الذين دلت الآية على عصمتهم و طهارتهم، التبیان، ج۳، ص۲۳۶، و مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.
  32. إنه تعالى اوجب طاعة أولي الأمر على الإطلاق كطاعته و طاعة الرسول، و هو لا يتم إلا بعصمة أولي الأمر، فإن غير المعصوم قد يأمر بمعصية و تحرم طاعته فيها، فلو وجبت ايضا اجتمع الضدان: وجوب طاعته و حرمتها، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.
  33. کشف المراد، ص۵۰۳.
  34. شرح التجرید، ص۳۷۱.
  35. الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید علی التجرید، ص۲۴۳.
  36. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  37. "لا يخفى على عاقل أن الظاهر من الآية أن المأمورين بالكون غير من أمروا بالكون معهم و على ما ذكر يلزم اتحادهما" (مرآة العقول، ج۲، ص۴۲۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۷)؛ شیخ مفید فرموده است: "ان المنادي به يجب ان يكون غير المنادي إليه، لاستحالة أن يدعى الإنسان إلى الكون مع نفسه و اتباعها" (الفصول المختاره، ص۱۳۷).
  38. مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
  39. الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۶.
  40. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۸-۸۵.
  41. «ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۲.
  42. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص۲۰۵ ـ ۲۰۷.