انفال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۳۴ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

انفال به‌معنای غنیمت، یا زیاده بر اصل به اموالی که مالک خصوصی ندارد و به امام و حاکم اسلامی تعلق دارد اطلاق می‌شود. این واژه برگرفته از آیه اول سوره انفال است و مصادیق مختلفی برای آن بیان شده است مانند: زمین‌های موات، جنگل‌ها و... .

معناشناسی

انفال در لغت به‌معنای غنیمت، بخشش[۱]، افزون بر مقدار واجب[۲] یا زیاده بر اصل[۳] است، لذا به نمازهای مستحبی «نافله» گفته‌اند[۴] و در اصطلاح فقه امامیه نیز به اموال خاص معصوم[۵] و به تعبیری دیگر اموالی که مالک خصوصی ندارد و به امام و حاکم اسلامی تعلق دارد[۶] انفال اطلاق می‌شود[۷]. وجه نامگذاری به انفال آن است که این اموال اضافه بر شرکت پیامبر و امام در خمس، هدیه خداوند به آنان است[۸].[۹]

پیشینه

از دیرباز بهره‌برداری و تملک منابع طبیعی اهمیت داشته؛ زیرا انسان‌های نخستین برای ادامه حیات خود به کشاورزی و پرورش چارپایان می‌پرداختند. به همین دلیل به مناطقی می‌رفتند که حاصل‌خیز، سرسبز و پرآب باشد[۱۰]. در اعراب جاهلی این مناطق به شکل‌های گوناگون، مانند منطقه اختصاصی به نام حِما (قرق‌گاه) برای رئیس قبیله وجود داشته است[۱۱].

آغاز حکومت اسلامی در مدینه با بروز جنگ‌ها، موضوع غنایم و تقسیم و مصارف آن مورد توجه جامعه اسلامی قرار گرفت. نخستین بار در تاریخ شبه جزیره حجاز، غنایم سَریه نَخله بر پایه خمس میان رزمندگان اسلام توزیع شد[۱۲]. اندکی بعد در جنگ بدر، مسلمانان در تقسیم غنایم، دچار اختلاف شدند. در همین باره آیه نخست سوره انفال نازل شد که در آن برای نخستین بار از غنایم جنگی با نام انفال یاد شد و همه آن به خدا و پیامبر(ص)، اختصاص یافت.

به‌ تدریج با گسترش حکومت اسلامی، علاوه بر غنایم، اموال غیرمنقول نیز بر آن افزوده شد. نخستین نمونه از این دست، زمین‌ها و اموال غیرمنقول بنی‌نضیر بود که بدون جنگ و خونریزی به دست آمد[۱۳] و قرآن کریم از آنها با نام «فیء» یاد کرد[۱۴].

عالمان اهل سنت، انفال را از محدوده غنایم جنگی خارج نمی‌دانستند[۱۵] به همین سبب انفال به عنوان موضوعی جدا از خمس و غنیمت جنگی مورد توجه آنها قرار نگرفت؛ ولی در میان امامیه احادیث فراوانی در زمینه تفسیر آیه انفال، قلمرو، مالکیت و مصارفش وجود دارد[۱۶].[۱۷]

دیدگاه قرآنی

آیه انفال

پس از پیروزی مسلمانان در جنگ بدر میان آنان بر سر تقسیم غنایم اختلاف به‌وجود آمد، از رسول خدا در این باره پرسیدند[۱۸] و آیه نخست سوره انفال نازل شد و قانون انفال را تشریع کرد: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ[۱۹].[۲۰]

دلالت آیه

در اینکه مقصود از انفال در آیه چیست نظرات گوناگونی بین مفسران و فقیهان مطرح است؛ مفسران و فقیهان اهل سنت بیشتر مصداق انفال در آیه فوق را غنایم جنگی و آنچه مرتبط با آن است دانسته‌اند[۲۱]. اما مفسران و فقیهان امامیه با استناد به روایات اهل‌ بیت (ع)[۲۲] مراد از انفال را فراتر از موارد گفته شده دانسته و گفته‌اند: همه سرزمین‌ها و اموال زاید بر ملک خصوصی مصداق انفال است؛ از آن جمله زمین‌های موات، زمین‌ها و اموالی که بدون جنگ از کافران گرفته می‌شود (فئ)، آبادی‌های بدون مالک، جنگل‌ها، قله کوه‌ها و وسط دره‌ها، اموال منقول و غیر منقول اختصاصی پادشاهان کفر "صفایا و قطایع الملوک"، ارث بی‌وارث، غنایمی که مجاهدان بدون اذن امام از کافران به دست می‌آورند، برگزیده غنایمی که در جنگ از دشمن به دست می‌آید[۲۳]، دریاها و سواحل آن، رودخانه‌ها[۲۴]، هوا و فضای اطراف کره زمین[۲۵].[۲۶]

حکم تصرف در انفال

انفال ملک رسول خدا (ص) و پس از آن حضرت، ملک ائمه (ع) است. از این رو، هر گونه تصرف در آن، بدون اذن آنان جایز نیست؛ لکن در زمان غیبت، تصرف در انفال و تملّک آن، برای شیعه بنابر قول مشهور مباح است؛ هرچند در قلمرو آن اختلاف است که تمامی انواع انفال است یا آنچه که به مناکح (نکاح کنیزهای به اسارت گرفته شده در جنگ بدون اذن امام)، مساکن (منازل واقع در زمین‌های امام) و متاجر (خرید و فروش غنائم جنگی که جنگ بدون اذن امام صورت گرفته و نیز داد و ستد یا اجاره زمین‌ها و درختان متعلّق به امام) مرتبط می‌‏شود. همچنین در اینکه مراد از مناکح، مساکن و متاجر چیست و اینکه مباح از آنها، تنها انفال است یا خمس و یا هر دو، اختلاف وجود دارد[۲۷]. اقوال دیگری نیز در این مسئله مطرح است[۲۸].[۲۹]

مصادیق انفال در فقه امامیه

  1. اول: زمین: زمین یکی از بخش‌های مهم انفال نزد شیعه است و برای آن می‌‌توان انواع گوناگونی یاد نمود:
    1. زمین‌های موات: زمین موات، زمینی است که سابقه آبادانی ندارد و به جهاتی از آن بهره برداری نمی‌شده و با آباد کردن و احیا قابل استفاده می‌شود. این گونه زمین‌ها جزو انفال است.
    2. زمین‌های بی‌صاحب: زمین‌هایی که صاحب معینی ندارد، جزو انفال است.
    3. زمین‌های ویران و خراب: هر زمین خراب و ویرانی که مالک نداشته باشد، جزو انفال است.
    4. زمینی که بدون جنگ یا با صلح به دست آید: در روایات گوناگونی که در گذشته آمد یکی از موارد انفال، زمین‌هایی بود که بر آن اسب و شتری (خیل و رکاب) به کار نرفته است.
  2. دوم: قله‌ها، دره‌ها و جنگل‌ها؛
  3. سوم: معادن: معادن نیز جزو انفال است.
  4. چهارم: صفایا و قطایع: «صفایا» جمع «صفی» است. صفی آن چیزی است که رئیس و فرمانده از غنائم انتخاب می‌کند و آن را برای خود پیش از تقسیم برمی‌گزیند؛ مانند: اسب برجسته، شمشیر و مانند آن[۳۰].
  5. پنجم: غنائم جنگ‌های بی‌اذن امام: غنائمی که جنگ آن بدون اجازه امام مسلمانان باشد، از انفال شمرده می‌شود؛ چه زمین‌های آباد باشد و چه اموال منقول.
  6. ششم: بیابان‌ها، دریاها و ساحل‌ها: در روایات، این سه عنوان به گونه ویژه نیامده؛ ولی در کلام گروهی از علمای شیعه یاد شده است. مرحوم ثقه الاسلام کلینی اولین دانشمند شیعه است که دو عنوان اول (بیابان‌ها و دریاها) را جزو انفال دانسته است.
  7. هفتم: مال بی‌وارث: میراث کسی که وارث ندارد به حاکم اسلامی می‌رسد و در اختیار اوست. با این تفاوت که شیعه بر این باور است که این مال جزو انفال است و اگر به بیت المال منتقل شود از آن امام مسلمانان است[۳۱]؛ ولی فقهای اهل سنت آن را فیء و برای جمیع مسلمانان می‌دانند[۳۲].

مالکیت انفال

انفال طبق آموزه‌های قرآن و حدیث، متعلّق به خدا و رسول و جانشین معصوم او (امام) یا در اختیار حکومت اسلامی در عصر غیبت است. اختیار این اموال و ثروت‌ها به دست پیشوای مسلمانان است و به عنوان پشتوانه حکومت، در جهت منافع عموم مورد استفاده قرار می‌گیرد: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ[۳۳].[۳۴]

البته این بحث مطرح است که آیا انفال ملک شخص رسول خدا (ص) و امام مسلمین است یا ملک منصب آنان؟ از اینکه در آیه انفال ملکیت رسول خدا در کنار ملکیت خداوند آمده و بر آن عطف شده به دست می‌آید که این مالکیت، ملک منصب است؛ نه شخص، زیرا ملکیت خداوند از نوع ملکیت اعتباری نیست، بلکه به نحو ولایت در تصرف است[۳۵]. در روایات اهل‌ بیت (ع) نیز تعبیرهایی مانند: والی مسلمین، کسی که امور مسلمانان به او واگذار شده، اموال مسلمانان، اموال بیت‌ المال[۳۶] در مورد انفال و مالکیت آن آمده و حکایت از این دارد که این اموال ملک منصب امامت و حاکمیت اسلامی است؛ نه ملک شخص آنان[۳۷].

قرآن کریم در پایان آیه ۷ سوره حشر به راز تعلق انفال به رسول خدا و حاکم اسلامی اشاره کرده و علت این امر را انباشته نشدن ثروت در دست گروهی خاص و ثروتمند دانسته است: ﴿كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الأَغْنِيَاء مِنكُمْ [۳۸].

مصارف انفال

پس از آنکه در آیه ۶ سوره حشر انفال متعلق به رسول خدا و حاکم اسلامی معرفی شده آیه بعد موارد مصرف این اموال را بیان می‌کند[۳۹]: ﴿وَمَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ مَّا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ[۴۰]:

  1. سهم خداوند که بر پایه روایات به رسول خدا و حاکم اسلامی تعلق دارد و آنان در هر راهی که صلاح بدانند مصرف می‌کنند[۴۱].
  2. سهم رسول که رسول خدا و حاکم اسلامی می‌تواند در کنار سهم خداوند آن را در مصارف شخصی خود و دیگر مصارف حکومت اسلامی و نیازمندان هزینه کند[۴۲].
  3. سهم ذی‌القربی که مراد خویشاوندان پیامبر و بنی‌هاشم هستند[۴۳] و در رأس آنان اهل‌ بیت (ع) قرار دارند[۴۴].
  4. یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان[۴۵].[۴۶]

وظایف مسلمانان در برابر انفال

پس از واگذاری مالکیت انفال به خدا و رسول در آیه انفال، قرآن کریم مسلمانان را به رعایت تقوای الهی و اطاعت از خدا و رسول فرا می‌خواند: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ [۴۷]. توصیه مسلمانان به رعایت تقوا و هشدار به آنان در مورد کیفر شدید الهی پس از بیان مالکیت انفال و موارد مصرف آن می‌تواند به این مطلب اشاره داشته باشد که مسلمانان باید در مورد انفال نهایت دقت و مراقبت را داشته باشند و آنچه حکومت به آنان واگذار کرد بپذیرند و از آنچه آنان را نهی کرد بپرهیزند[۴۸].

در روایات اهل‌ بیت (ع) نیز بر عدم جواز تصرف در انفال بدون اذن امام تأکید شده است[۴۹]، ازاین‌رو فقهای اسلامی تصرف در انفال بدون اجازه امام یا حاکم اسلامی را غاصبانه و ناروا دانسته‌اند[۵۰].[۵۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج۱۴، ص۲۴۴؛ القاموس‌المحیط، ج‌۴، ص‌۷۹، «نفل».
  2. مفردات، ص‌۸۲۰‌؛ لسان العرب، ج‌۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».
  3. التبیان، ج۵‌، ص‌۷۲؛ لسان‌العرب، ج۱۴، ص‌۲۴۵، «نفل».
  4. مجمع‌البحرین، ج۳، ص۱۸۱۹؛ المصباح، ص۶۱۹‌، «نفل».
  5. شرایع‌الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۳؛ جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۵‌ـ‌۱۱۶.
  6. دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۱، ص‌۱۰۳‌ـ‌۱۰۴؛ انفال و آثار آن در اسلام، ص‌۴۰.
  7. القاموس‌الفقهی، ص‌۳۵۸؛ الفقه الاسلامی، ج‌۸‌، ص‌۵۸۹۱‌.
  8. جواهرالکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۱۶؛ الخمس والانفال، ص‌۳۲۹.
  9. حسینی، صادقی فدکی، انفال، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۶؛ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، ص ۷۳۳-۷۳۵؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۲۷؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۵۳.
  10. ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱/۱۵۱.
  11. ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیه، ۱۸۶.
  12. واقدی، المغازی، ۱/۱۷.
  13. طوسی، التبیان، ۹/۵۶۲.
  14. سوره حشر، آیه ۶.
  15. قرطبی، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ۱/۳۱۷–۳۲۲؛ وزارة الاوقاف، ۷/۱۹.
  16. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۹/۵۲۳–۵۳۷ و ۵۴۳ به بعد.
  17. مهدی‌زاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
  18. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۸؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۲۹.
  19. از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه۱.
  20. حسینی، صادقی فدکی، انفال، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  21. جامع البیان، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۲۴‌ـ‌۲۲۷؛ مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۷۹۵‌ـ‌۷۹۶.
  22. تهذیب الاحکام، ج‌۳، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۸؛ الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۱‌؛ الحدائق، ج‌۱۲، ص‌۴۷۱‌ـ‌۴۷۴.
  23. مصباح الفقیه، ج‌۱۴، ص‌۲۳۷‌ـ‌۲۵۴؛ النهایه، ص‌۱۹۹‌ـ‌۲۰۰؛ تذکرة الفقها، ج‌۵‌، ص‌۴۳۸‌ـ‌۴۴۰.
  24. جواهر الکلام، ج‌۱۶، ص‌۱۳۱؛ المقنعه، ص‌۲۷۸.
  25. کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۵‌ـ‌۲۶؛ مصطلحات الفقه، ص‌۹۵.
  26. حسینی، صادقی فدکی، انفال، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  27. جواهر الکلام ج۱۶، ص۱۳۳.
  28. مدارک تحریر الوسیلة ج۳، ص۷۰۲ـ۷۰۳.
  29. ر.ک: هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، ص۷۳۳-۷۳۵.
  30. لسان العرب، ج۷، ص۳۷۰.
  31. خلاف، ج۴، ص۲۲، مسئله ۱۴.
  32. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۵۴۶ - ۵۶۹.
  33. از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است؛ سوره انفال، آیه۱.
  34. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۶؛ حسینی، صادقی فدکی، انفال، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۵ ـ ۲۳؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۱۲۷؛ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۵۳؛ مهدی‌زاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
  35. کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۴؛ الخمس والانفال، ص‌۳۳۱.
  36. جامع أحادیث الشیعه، ج‌۱۰، ص‌۱۰۸‌ـ‌۱۱۴.
  37. فرهنگ جهاد، ش ۳۰، ص‌۱۵۸؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۲۰‌ـ‌۲۲.
  38. حسینی، صادقی فدکی، انفال، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۵ - ۲۳.
  39. التبیان، ج‌۹، ص‌۵۶۴‌؛ التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۲۸۵؛ المیزان، ‌ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.
  40. و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست. آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است.
  41. الکافی، ج‌۱، ص‌۶۲۳‌ـ‌۶۲۴‌؛ وسائل‌الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۳ـ۵۳۴‌.
  42. کنز العمال، ج‌۴، ص‌۵۲۲‌ـ‌۵۲۳‌؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۲.
  43. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۸۵.
  44. الفرقان، ج‌۲۷‌ـ‌۲۸، ص‌۲۳۷.
  45. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۱؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۳.
  46. حسینی سید رضا، صادقی فدکی، سید جعفر، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۵ - ۲۳؛ مهدی‌زاده آری، احمد، مقاله «انفال»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۳۹۶ ـ ۴۰۲.
  47. از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید؛ سوره انفال، آیه ۱.
  48. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۹۲؛ روح المعانی، مج‌۱۵، ج‌۲۸، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۱۹، ص‌۲۰۴.
  49. وسائل الشیعه، ج‌۹، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶‌؛ مستدرک الوسائل، ج‌۷، ص‌۲۹۸‌ـ‌۳۰۱.
  50. شرایع الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۸۴؛ کتاب البیع، ج‌۳، ص‌۲۶؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج‌۴، ص‌۱۰۷.
  51. حسینی، صادقی فدکی، انفال، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۱۵ - ۲۳.