دلایل ازدواج امام مهدی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

دلایل ازدواج امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی)

دلایل ازدواج امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

خدامراد سلیمیان
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «درسنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:
«کسانی که بر این باورند، اعتقاد دارند آن حضرت به طور قطع ازدواج کرده، و دارای فرزندانی نیز هست. ایشان به طور عمده، دو دسته دلیل برای این ادعا ذکر کرده‌اند:
  1. ازدواج، امری مستحب است و ساحت حضرت ولی عصر (ع) از ترک این مستحب مبرا می‌باشد.
  2. در کتاب‌های روایی، برخی روایت‌ها و ادعیه، بر همسر و فرزند داشتن حضرت دلالت دارد.
  • دلیل نخست: استحباب ازدواج‌: برخی افرادی که این احتمال را ترجیح داده‌اند، در پاسخ منکران وجود همسر و فرزند برای حضرت مهدی (ع) چنین نوشته‌اند: چگونه ترک خواهند کرد چنین سنت عظیمه جد اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده، و سزاوارترین امت در اخذ به سنت پیغمبر، امام هر عصر است، و تاکنون کسی ترک آن سنت را از خصایص آن حضرت نشمرده است[۱].
نیز یکی از دانشوران معاصر در این‌باره نوشته است: بنابراین آن حضرت، فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آن‌ها به سادگی ممکن نیست. اگر در این زمینه (داشتن همسر و فرزند) هیچ نقل روایی وجود نداشت، و فقط همین مطلبی که آن حضرت با وجود سن زیاد از نظر جسمی جوانی قوی البنیه است... و نیز می‌دانیم که آن حضرت به سنت پیامبر (ص) عمل می‌کند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود"[۲].
بررسی این دیدگاه‌: استحباب ازدواج‌ استدلال پیشین، دارای دو مقدمه است:
  1. ازدواج، سنت پیامبر اکرم (ص)، و کاری شایسته و مستحب است.
  2. حضرت مهدی (ع) ناگزیر این سنت را انجام می‌دهد.
اما مقدمه نخست شکی نیست که استحباب ازدواج از آیات و روایات فراوانی استفاده می‌شود.
برخی آیاتی که بر استحباب ازدواج دلالت دارند، عبارتند از: ﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ[۳]؛ "از زنان، هرچه شما را پسند افتد، به نکاح درآورید". و آیه‌ ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ[۴]؛ "و عزب‌هایتان و غلامان و کنیزان خود را که شایسته باشند، همسر دهید".
اما از روایاتی که در این‌باره در دست است، می‌توان به فرمایش رسول گرامی اسلام (ص) اشاره کرد که فرمود: النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی[۵]؛
نیز در اهمیت و تشویق به ازدواج، چنین آمده است: هرکس ازدواج کند، نصف دینش را بدست آورده است‌[۶].
امام صادق (ع) نیز در این‌باره می‌فرماید: دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلت‌تر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است[۷].
امیر مؤمنان علی (ع) در این‌باره فرمود: تَزَوَّجُوا فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَّبِعَ سُنَّتِي فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِيَ اَلتَّزْوِيجَ[۸]؛ ازدواج کنید که همانا رسول گرامی اسلام فرمود: "هرکس دوست دارد از روش من پیروی کند، پس به درستی که از سنت من ازدواج است".
با توجه به آیات و روایات پیشین و وجود کلمات امر، مانند "انکحوا" در آیات، و تشویق به ازدواج در روایات، و سفارش در عمل به سنت پیامبر خدا، استحباب شرعی ازدواج قابل استنباط است.
اما مقدمه دوم [[[حضرت مهدی]] (ع) ناگزیر این سنت را انجام می‌دهد.]
لزوم عمل امام (ع) به امر شرعی و سنت رسول خدا (ص) پرسش‌هایی را پدید می‌آورد؛ از جمله این که:
با توجه به مستحبات بسیار زیاد، آیا امام (ع) به همه آن‌ها عمل می‌کند؟ یا از آن امور انتخاب کرده و گزینشی عمل می‌کند؟
بدون تردید پیشوایان معصوم (ع) مانند پیامبران، چون هدایت مردم را به عهده دارند- همیشه در عمل به احکام الهی پیشگام بوده‌اند. به صورت اساسی، رسالت آنان ایجاب می‌کرد نخست خود عامل به دستورهای الهی باشند و در صحنه عمل برای دیگران الگو و نمونه باشند؛ بنابراین، در لزوم عمل کردن امام به مستحبات دو نکته وجود دارد:
  1. هدایت و رهبری و الگوی کامل بودن برای مردم که ایجاب می‌کند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به گونه‌ای شایسته عمل کند و در عمل به دستورهای دینی (واجب و مستحب) پیشگام باشد.
  2. اقتضای جایگاه و منزلت انسان کامل، ایجاب می‌کند به مستحبات عمل کند.
بدون تردید، نکته اول در زمان غیبت امام (ع) موضوعیت ندارد؛ زیرا امام (ع) در دید مردم نیست، و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر؛ ولی نکته دوم در رسیدن به مطلوب (امام به مستحبات شرعی پایبند و سزاوارتر از دیگران است) کافی است.
با توجه به دو مقدمه‌ای که گذشت، عده‌ای معتقدند امام زمان (ع) در عصر غیبت ازدواج کرده و صاحب همسر و فرزند است.
در پاسخ این دلیل گفته شده است: اگر انجام ازدواج را بر استحباب نیز حمل کنیم، نکته قابل توجه این است که این استحباب، با مسأله بسیار مهم غیبت و فلسفه آن، در تعارض است.
این پرسش پیش می‌آید که اهمیت ازدواج، در جایگاه یک مستحب بیشتر است یا امر بسیار مهم "امر به معروف و نهی از منکر"؟ حتما پاسخ داده خواهد شد: امر به معروف مهم‌تر است. حال آیا امام عصر (ع) از این همه منکری که رخ می‌دهد خبر دارد یا خیر؟
حتما گفته می‌شود: خبر دارد؛ پس چرا نهی از منکر نمی‌کند؟ خواهد گفت: با مقام غیبت حضرت در تعارض است. حال این پرسش پیش می‌آید که آیا واجبی به این اهمیت در تعارض با غیبت ترک می‌شود؛ اما امر مستحب نه؟
نه فقط امر به معروف که بسیاری از شؤونات امام است که به دلیل غیبت او به صورت موقت ترک می‌شود.
افزون بر این که روایت نبوی می‌گوید: "فمن رغب عن سنتی فلیس منی"[۹] و آن، بدین معناست که با آن، به مخالفت برخیزد. بر ما روشن است که هرکس اگر به دلیل‌هایی نتوانست ازدواج کند، به این معنا نیست که با آن مخالف است.
  • دلیل دوم: برخی روایات و ادعیه‌: افزون بر دلیل پیشین که مهم‌ترین دلیل در این‌باره یاد شده است، ادله‌ای دیگر بر فرزنددار بودن آن حضرت نیز بیان شده که همراه نقد بیان می‌شود:
شیخ طوسی از مفضل بن عمر نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ ذَهَبَ فَلاَ يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلاَّ نَفَرٌ يَسِيرٌ لاَ يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ غَيْرِهِ إِلاَّ اَلْمَوْلَى اَلَّذِي يَلِي أَمْرَهُ[۱۰]؛
برخی، از این روایت استفاده کرده‌اند که آن حضرت، در دوران غیبت، دارای فرزند است؛ چرا که اگر فرزند نداشت، این روایت بی‌معنا می‌شد.
نقد و بررسی کوتاه‌
استدلال به این روایت، از چند جهت درست نمی‌باشد؛ زیرا:
  1. نعمانی همین روایت را نقل کرده است؛ در حالی‌که به جای "من ولده"، "من ولی"[۱۱] آورده است.
با توجه به این که کتاب الغیبه نعمانی به مراتب بر کتاب الغیبه شیخ طوسی مقدم بوده و بخشی از سند هر دو کتاب مشترک است و نیز بین کلمه "ولی" و "ولد" از نظر نوشتار، نزدیکی وجود دارد، احتمال تصحیف، بسیار قوی می‌نماید؛ بنابراین، استدلال به این روایت، بی‌اعتبار خواهد شد. یکی از دانشمندان معاصر پس از ذکر هر دو روایت می‌نویسد: با وجود این اختلاف، استناد به نقل "غیبت شیخ" اطمینان‌بخش نیست؛ بلکه نقل "غیبت نعمانی" از برخی جهات، مانند علو سند و لفظ حدیث، معتبرتر به نظر می‌رسد[۱۲]. یکی دیگر از اندیشه‌وران معاصر پس از اشاره به اختلاف نقل شیخ طوسی و نعمانی، درباره این روایت نوشته است: کمترین احتمالی که در این‌باره وجود دارد، این است که مقصود از عبارت "هیچ یک از فرزندان و نه دیگران، از جای آن حضرت آگاه نیستند" مبالغه در شدت پنهانی باشد؛ بدین معنا که اگر هم بر فرض آن حضرت را فرزندی باشد، حتی او هم از شخصیت حقیقی حضرت آگاه نخواهد بود، تا چه رسد به دیگران و لذا- چنان‌که واضح است- این عبارت دلیلی بر وجود فرزند بالفعل‌ نمی‌باشد. و همین اندازه که چنین معنایی برای روایت محتمل باشد، برای ساقط کردن استدلال بدان کفایت می‌کند؛ زیرا آن‌گاه که احتمال به میان آید، استدلال باطل است[۱۳].
  1. درباره روایت شیخ طوسی گفته می‌شود که مورد تحریف واقع شده است. زیرا در این روایت، ضمیر مفرد به جای جمع استفاده شده است: [در روایات‌] می‌گوید: "از فرزندان او و دیگری"؛ در حالی که صحیح این بود که بگوید "از فرزندان او و دیگران". مگر این که کسی بگوید ضمیر "هاء" در کلمه "ولده" از سوی نسخه‌نویسان اضافه شده است یا این که بگویند مقصود روایت اشاره به این مطلب است که امام (ع) فقط یک فرزند دارد. یا این که بگوید مراد از لفظ "ولد" اسم جنس است و برای مراعات این نکته ضمیر مفرد به کار رفته است[۱۴].
حکایت جزیره خضراء که سخن از فرزندان حضرت در جزیره‌ای دوردست دارد. در آن داستان، ادعا شده است برخی فرزندان حضرت مهدی (ع) در جزایری دور دست و ناشناخته، بر شهرهایی حکومت می‌کنند.
این داستان، ابتدا به وسیله علامه مجلسی در بحار الانوار[۱۵] و پس از نزدیک دو قرن، به وسیله محدث نوری در کتاب نجم الثاقب‌[۱۶] شهرت یافت.
در درس‌های آینده به صورت مفصل درباره این داستان سخن خواهیم گفت. این نتیجه خواهیم رسید که این داستان از اساس ساختگی است.
بنابراین استدلال به این داستان و مانند آن، بر این مسأله غیر قابل پذیرش است.
علامه مجلسی می‌گوید: مؤلف کتاب مزار کبیر به اسناد خود از ابو بصیر از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: كَأَنِّي أَرَى نُزُولَ اَلْقَائِمِ فِي مَسْجِدِ اَلسَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَ عِيَالِهِ[۱۷].
این روایت برای آن حضرت همسر و فرزند اثبات کرده است، ولی هیچ دلالتی ندارد در دوران غیبت نیز دارای زن و فرزند است؛ چرا که احتمال دارد این زن و فرزند پس از ظهور برای او حاصل آید.
در روایتی که ابن طاووس از امام رضا (ع) در صلوات بر امام مهدی (ع) نقل کرده است، عبارت زیر به چشم می‌خورد: ... اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ ذریته وَ أُمَّتَهُ وَ جمیع رعیته مَا تَقَرُّ بِهِ عینه وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ تَجْمَعُ لَهُ ملک المملکات کلها قریبها وَ بعیدها وَ عزیزها وَ ذلیلها حتی یجری حکمه علی کل حکم وَ یغلب بِحَقِّهِ کل بَاطِلُ...[۱۸].
برخی بزرگان درباره روایت پیشین نوشته‌اند:
اولا: سند روایت قابل اعتماد نیست.
ثانیا: حداکثر چیزی که از این دعای منقول از امام رضا (ع) که حدود پنجاه سال پیش از ولادت امام زمان (ع) فرموده‌اند، می‌توان استنباط کرد، این است که امت اسلام، دارای مهدی است و او دارای فرزندانی خواهد شد؛ اما در روایت اشاره‌ای به زمان ولادت فرزندان حضرت نشده است. سیاق کلام، بیشتر حاکی از آن است که این موضوع به عصر ظهور امام و قیام و حکومت ایشان مربوط می‌شود[۱۹].
روایت دیگری که سید بن طاووس نقل کرده است که امام رضا (ع) فرمود: اللّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن ولده...[۲۰]؛
اما این روایت نیز به دلایلی بر مدعا غیر قابل پذیرش است.
  1. روایت از نظر سند ضعیف است.
  2. این روایت بنابر تصریح خود ابن طاووس، دارای متن دیگری نیز می‌باشد که به این شکل است: "االلّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن بعدِهِ..." که در آن، کلمه "من ولده" نیست. جالب این که شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد[۲۱] و کفعمی در مصباح‌[۲۲] به همین صورت دوم نقل کرده‌اند.
  3. بر فرض هم که درستی روایت را بپذیریم، باز هم در روایت، نکته‌ای که حاکی از زمان ولادت فرزندان امام باشد، وجود ندارد و ممکن است به فرزندان آن حضرت پس از ظهور اشاره کرده باشد.
میرزا حسین طبرسی نوری در کتاب نجم الثاقب با عنوان "دفع شبهه نبودن اولاد برای آن حضرت" آورده است: سید بن طاووس در اواخر کتاب جمال الاسبوع‌[۲۳] گفته که: "من یافتم روایتی به سند متصل به این که از برای مهدی گروهی از اولاد است که والیانند در اطراف شهرها که در دریا است و ایشان دارایند غایت بزرگی و صفات نیکان را"[۲۴].
در مراجعه به جمال الاسبوع در خواهیم یافت که نه فقط سندی بر این ادعا نیاورده، بلکه مشخص نکرده این سخن از چه کسی ذکر شده است.
البته به روایات دیگری نیز استدلال شد که به نظر می‌رسد آنچه ذکر شد، اهمیت بیشتری دارد و آن هم که ملاحظه شد، قابلیت استدلال بر این موضوع را ندارند. افزون بر روایات، به برخی از ادعیه و زیارتنامه‌ها نیز استدلال شده که در آن‌ها نیز استدلال ناتمام است؛ زیرا استناد قطعی آن‌ها به معصوم (ع) مورد تردید است.
یکی از بزرگان، درباره برخی از آنچه به عنوان دلیل قائلان به زن و فرزنددار بودن حضرت آمده است، می‌نویسد: بعضی از روایات، مثل خبر "کمال الدین انباری" و خبر "زین الدین مازندرانی" از جهت غرابت و ضعف ظاهری که در متن آن‌ها است، قابل استناد نمی‌باشد و بعضی دیگر، همچون فقرات برخی از "ادعیه و زیارات" نیز صراحت ندارد و قابل حمل بر عصر ظهور می‌باشد[۲۵].
پس دلیل دوم قائلان به ازدواج آن حضرت که روایات است، مخدوش می‌شود و جایی برای استفاده و استدلال به آن باقی نمی‌ماند؛ لذا نمی‌توانیم به آن روایات تمسک کنیم»[۲۶].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.
  2. سعادت‌پرور، علی، ظهور نور، ص ۱۲۳.
  3. سوره نساء، آیه ۳.
  4. سوره نور، آیه ۳۲.
  5. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.
  6. شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۳۲۸.
  7. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۲۱۱.
  8. شیخ کلینی، کافی، ج ۵، ص ۳۲۹.
  9. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.
  10. «برای صاحب این امر، دو غیبت است که یکی از آن‌ها، به اندازه‌ای طولانی می‌شود که برخی از مردم گویند: از دنیا رفته است، برخی گویند: کشته شده و برخی گویند: آمده و رفته است؛ جز اندکی از شیعیان، بر باور خود استوار نماند. کسی از فرزندانش و غیر آنان؛ از اقامتگاه او آگاه نمی‌شود، جز کسی که متصدی امور او است.» شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱.
  11. نعمانی، الغیبة، ص ۱۷۲.
  12. صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۵۴.
  13. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبرا، ترجمه سید حسن افتخارزاده، ص ۸۵.
  14. سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص ۲۱۸.
  15. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.
  16. محدث نوری، نجم الثاقب، باب هفتم، حکایت ۳۷. با وجود این که وی حکایت را از بحار الانوار نقل کرده است، ولی تفاوت‌های فراوانی با نقل علامه مجلسی دارد.
  17. «گویا می‌بینم فرود آمدن قائم را در مسجد سهله با اهل و عیالش» علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۱، باب ۲۷.
  18. «خدایا! به او و خاندان و فرزندان و نسل و تمام پیروانش، چیزی ببخش که مایه روشنی چشم و خوشحالی دل او شده و حکومت تمام حکومت‌های دور و نزدیک، عزیز و ذلیل را در اختیار او قرار دهد، به گونه‌ای که حکومت او بر تمام حکومت‌ها غالب و حق، بر تمام باطل‌ها چیره شود» سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ص ۵۰۶.
  19. سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص ۲۲۰.
  20. جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.
  21. شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص ۴۰۹.
  22. کفعمی، المصباح، ص ۵۴۸.
  23. سید بن طاوس، جمال الاسبوع، ص ۵۱۲.
  24. طبرسی نوری، میرزا حسین، نجم الثاقب، ص ۴۰۲.
  25. صافی گلپایگانی، لطف الله، پاسخ ده پرسش، ص ۵۴- ۵۵.
  26. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۱۲۷ - ۱۳۵.
  27. ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، ۱۳۷۳، ج ۱۴، باب ۱و ۲ از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، صص ۲ - ۹
  28. تشویق کردن.
  29. برحذر داشتن.
  30. میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۴، ص۴۰۳.
  31. کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۱۰۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، صص ۱۵۲ و ۱۵۳، ح ۵.
  32. کتاب الغیبه (نعمانی)، باب ۱۰، ص ۱۷۲، ح ۵.
  33. سید جعفر مرتضی عاملی، دراسة فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، چاپ اول: بیروت، دار البلاغه، ۱۴۱۲ ه.ق، ص ۲۳۰؛ سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷، ص ۲۱۸؛ شیخ محمد تقی شوشتری، الأخبار الدخیله، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصندوق، ۱۴۰۱ ه.ق، ج ۱، ص ۱۵۰؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، بیروت، دار التعارف، ۱۳۹۵ هـ ق، ص ۷۰.
  34. ر.ک: ابوالفضل طریقه‌دار (ترجمه و تحقیق)، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲، ص ۲۱۸.
  35. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۱۷، ح ۱۳
  36. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۲، ح ۱۴.
  37. ر.ک: بحارالأنوار، ج ۱۵، ص ۳۳۲
  38. ر.ک: نجم الثاقب، صص ۴۰۳ - ۴۰۶.
  39. شفیعی سروستانی؛ ابراهیم، پرسش از موعود، ص ۳۱-۳۴.