بداء
شیعه |
---|
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بداء (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
بداء، یکی از اعتقادات شیعه است بدان معنا که خداوند، تغییراتی را در برخی امور ایجاد میکند که تصوّر ما بر قطعی بودن آنهاست. در واقع، تغییری در علم الهی به وجود نمیآید؛ بلکه تغییر در اطلاع ما از آنچه قبلاً خبر داده شده، ایجاد میشود[۱]. یکی از مصادیق بداء، تغییر مقدّرات غیر حتمی بر اثر افعال اختیاری مکلفان است[۲].
واژهشناسی لغوی
- بداء از ماده "ب ـ د ـ و" و در لغت به معنای ظاهر شدنی آشکار است[۳]. به گفته برخی به صحرانشین از آن رو بادی گفته میشود که وی هنگام سکونت در شهر و قریه، در ساختمانها و محیط اجتماع پنهان است؛ ولی هنگامی که به بیابان میرود در فضایی باز و گسترده که سایهای در آن نیست آشکار میشود[۴]. بداء اگر به رأی و عقیده استناد یابد در صورتی که شخص مسبوق به رأیی نباشد به معنای پیدایش رأی وگرنه به معنای تغییر رأی است[۵]. بداء در اصطلاح به معنای تغییر مقدرات از سوی خداوند بر اساس پارهای حوادث و وقایع و تحت شرایط و عوامل ویژه است[۶][۷].
- بداء در جوامع روایی شیعه، به گونهای مورد توجه خاصّ قرار گرفته است که برخی آن را نقلی صِرف دانستهاند[۸]. اهل سنت نیز به رغم عدم پذیرش بداء و توهم مخالفت آن با علم الهی و نسبت دادن انحصار اعتقاد آن به شیعه، روایات بداء را بیش از امامیه در کتب خود نقل کردهاند[۹]، به هر حال توجه به منزه بودن ذات الهی از هرگونه جهل و نقص از یک سو و اسناد بداء به خداوند در متون دینی از سوی دیگر زمینهای فراهم آورده تا مسئله بداء به طور گسترده در منابع کلامی و تفسیری مورد توجه و تحقیق قرار گیرد و به طور مستقل کتابهایی در این زمینه تألیف شود. در اینگونه کتب دو جهت عمده مورد نظر بوده است: نخست تبیین مفهوم بداء و اینکه چگونه اعتقاد به آن مستلزم اسناد جهل به خداوند نیست و دیگر اینکه اعتقاد مزبور نه تنها موجب پذیرش نقص نیست، بلکه میتواند در تصحیح نگرش انسان به اداره جهان از سوی خداوند مؤثر باشد[۱۰].
- بداء به سبب نقشی که در جهات تربیتی و تشویق به سرعت گرفتن در کارهای خیر دارد در روایات شیعه با اهمیت فراوان تلقّی شده است. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که خداوند به چیزی همانند بداء بزرگ شمرده نشده است[۱۱] و در مورد دیگر فرمودهاند: اگر مردم پاداش اعتقاد به بداء را میدانستند در سخن گفتن از آن سستی نمیکردند[۱۲][۱۳].
مقدمه
- بداء: یکی از مباحث اعتقادی شیعه است، معنای آن ظهور و آشکار شدن است. در مورد انسان به معنای آن است که چیزی از او پوشیده و پنهان بود، سپس برایش آشکار شد. در مورد خداوند که دانای به همهچیز است و هیچچیز قبل از خلقت عالم و پس از آن تا قیامت بر او پوشیده نیست، مفهوم دیگری دارد، یعنی چیزی را که برای انسان معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار میکند و برخلاف تصوّر قبلی انسان موضوعی مطرح میشود، گویا نظر خدا عوض شده است، در حالی که مسأله برای خداوند از آغاز به همان صورت بوده است، شبیه نسخ در آیات قرآن و احکام شرع، یا تغییر در سرنوشت و مقدراتی که بسته به عمل انسان است. چون برخلاف اعتقادات یهود که دست خدا را بسته و قدرتش را محدود میشمارند، خدا در تغییر مقدّرات توانا و صاحب اختیار است. در مسألۀ بداء، صفات الهی را دقیقتر میشناسیم، در روایات آمده است که هرگز خداوند به چیزی همچون بداء، تعظیم یا عبادت نشده است: ما عبد اللّه بشیء مثل البداء و ما عظّم اللّه بمثل البداء[۱۴] شیخ مفید گفته است: همان عقیده که دربارۀ نسخ داریم، دربارۀ بداء هم معتقدیم، مثل فقیرکردن پس از بینیاز ساختن، بیمار ساختن پس از عافیتبخشی، میراندن پس از احیاء.[۱۵] علامه طباطبایی در ذیل حدیث یاد شده بحثی دارد که خلاصهاش چنین است: بدا در ما در کارهای اختیاریمان پدید میآید و گاهی بنا به مصلحتهایی تصمیم به کاری میگیریم، سپس علم به مصلحتهای دیگری سبب میشود رأی ما عوض شود و چیزی برخلاف اول را بخواهیم، یعنی بر ما پوشیده بوده، سپس آشکار شده است. در عالم تکوین، وقتی همۀ علتهای تامّۀ پدیدهای فراهم باشد، پدید آمدن آن حتمی و تخلّفناپذیر است و اگر علّت تامّه فراهم نباشد، یا موانعی باشد که از تأثیرگذاری علّت مقتضی جلوگیری کند بدا صدق میکند، گرچه در علم الهی بدا نیست و همۀ اشیاء را از جهت اقتضای تأثیر و عدم مانع میداند، ولی گاهی علم الهی که آشکار میشود، برخلاف آن صورتی است که با فقدان شرط یا وجود مانع آشکار بوده است و آنچه در آیۀ ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۱۶] است اشاره به آن است.[۱۷] پس بداء به معنای عوض شدن تصمیم خدا بهخاطر جهل به مصالح یا پشیمانی از تصمیم گذشته، بر خدای متعال محال است و در روایات هم نفی شده است، ولی به این معنی که خداوند گاهی چیزی را بنا به مصلحتی بر زبان پیامبرش یا ولیّ خود یا در ظاهر حال آشکار میسازد، سپس آن را محو میکند و موضوع برخلاف صورت اولیه میشود و خدا این را از پیش هم میداند اشکالی ندارد، مثل آنچه در مورد حضرت اسماعیل و حضرت ابراهیم و ذبح فرزند پیشآمد، یا آنچه دربارۀ اسماعیل فرزند امام صادق(ع) روی داد که ظاهر قضیه آن بود که او امام باشد، امّا خداوند امام موسی کاظم(ع) را امام قرار داد.[۱۸] عقیدۀ به بداء به این معنی خاصّ شیعه است و به معتقدان به آن بدائیه گفته میشود.[۱۹].[۲۰]
رابطه بداء با لوح محو و اثبات
- این حقیقت قرآنی که خداوند آنچه را بخواهد تغییر میدهد، همان مسألهی بدا است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفی میکنند. از نظر شیعه بدا همان کاری است که خداوند در لوح محو و اثبات میکند و چیزی فراتر از آن نیست و این که بعضی از نویسندگان اهل سنت به شیعه نسبت میدهند که گویا شیعه معتقد است، گاهی خدا چیزی را نمیداند و سپس علم بر او عارض میشود و این همان بداست، نسبت ناروا و خلاف واقعی است و هرگز شیعه بدا را به این معنی بر خدا اثبات نمیکند و از آن بیزار است[۲۱].
- آنچه شیعه از زمان امامانالگو:هم تا به حال به آن عقیده دارد این است که گاهی خداوند چیزی را که مقدر کرده تغییر میدهد و این نه بدان جهت است که خداوند از اول مصلحت واقعی را نمیدانست و بعد آنرا دانست، بلکه برای آن است که خداوند صلاح میدانست چیزی اول به گونهای مقدر شود و سپس به گونهای دیگر تحقّق یابد و این به خاطر مصالحی است که بعضی از آنرا میدانیم و بعضی را نمیدانیم؛ یکی از آن مصالح که میدانیم اعلام قدرت مطلقۀ خداوند است و دیگر اینکه مردم به انجام کارهای خوب تشویق شوند و بدانند اگر آن کارها را بکنند خداوند سرنوشت آنها را تغییر میدهد و گمان نکنند ایمان و عمل صالح در سرنوشت محتوم انسان تأثیری ندارد[۲۲].
- این که میگوییم: "بدا لله" به معنای آن نیست که برای خدا چیزی که معلوم نبود آشکار شد، بلکه به این معناست، خداوند چیزی را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد و "بدا للّهِ" به معنای "أبدی و أظهر" میباشد. البته "بدا لفلان" در لغت به معنای آشکار شدن چیزی پس از جهل به آن است ولی معلوم است که هیچ موحدی آن را به خدا نسبت نمیدهد و خداوند منزه از آن است و نسبت آن به خدا از باب مجاز است مانند نسبت دادن مکر و کید و خدعه و نسیان به خداوند که در آیات قرآنی آمده و منظور از آن، معنای لغوی این الفاظ نیست، بلکه از باب مجاز معنای درست دیگری دارند که میتوان آنها را به خدا نسبت داد[۲۳].
- امامان(ع) اعتقاد به بدا را بالاترین نشان اعتقاد به توحید و تنزیه پروردگار میدانند و آن را یکی از آموزههای مشترک ادیان معرفی میکنند: "امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) فرمودند: خداوند با چیزی مانند بدا عبادت نشده است"[۲۴]؛ امام رضا(ع) فرمود: "هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر به حرام بودن شراب و اقرار به بدا برای خداوند" [۲۵][۲۶].
- اعتقاد به بدا که پیشوایان دین به آن اهمیت ویژهای میدادند، برای رسیدن به کمال توحید و تنزیه خداوند است و امامان(ع) بدا را چنین معنا کردهاند که آن ناشی از جهل نیست بلکه تغییر اراده و مشیّت خدا از روی علم است: امام صادق(ع) فرمود: "خدا هر چه را بخواهد پیش میاندازد و هر چه را بخواهد مؤخر میکند و هرچه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات میکند و کتاب ما در نزد اوست و فرمود: هر چیزی را که خدا اراده میکند پیش از آن که آن را پدید آورد، در علم او وجود دارد، چیزی بر او آشکار نمیشود مگر این که در علم او بوده است، همانا برای خدا از روی جهل آشکار نمیشود"[۲۷][۲۸].
- علما و دانشمندان شیعه نیز به پیروی از امامان خود با قاطعیت تصریح کردهاند، منظور از بدا همان تغییر قضای الهی است که در لوح محو و اثبات صورت میگیرد و بدا به معنای آشکار شدن پس از جهل هرگز به خدا نسبت داده نمیشود.
- شیخ صدوق در تفسیر اعتقاد به بدا میگوید: "یهود گفتند که خداوند از کار فارغ شده، ما میگوییم: بلکه خدا هر روز در کاری است و هیچ کاری او را از کار دیگر باز نمیدارد، او زنده میکند و میمیراند و میآفریند و روزی میدهد و آنچه را که بخواهد میکند و معتقدیم که ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾"[۲۹]
- بنابراین، با توجه به مضمون روایات بسیاری که برخی از آنها را نقل کردیم و با توجه به تصریحات دانشمندان شیعه، بدا چیزی جز تغییر قضای الهی بدانسان که در آیۀ مربوط به لوح محو و اثبات آمده، نیست و این چیزی است که همۀ مسلمانان به آن اعتقاد دارند[۳۰].
بداء و قضاء و قدر
احتمال بدا در نشانههای ظهور
در موضوع علائم ظهور، احادیثی داریم که میگویند ممکن است حتّی دربارۀ مهمترین نشانهها هم بدا پیش آید. ابوهاشم جعفری، یار دیرین چندین امام آخر میگوید: «كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا(ع) فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ قَالَ نَعَمْ قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ فَقَالَ إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد»[۳۱]. این حدیث با آنچه در قرآن آمده است که: ﴿لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۳۲] سازگار و موافق است؛ چه آن که حکم محو و اثبات برای همۀ حوادثی که زمان بردارند، عمومیت دارد و این حوادث، عبارت اند از: همۀ آنچه در آسمانها و زمین و ما بین آنها هست [۳۳][۳۴].
بداء در موعودنامه
- در لغت بهمعنای ظهور و روشن شدن پس از مخفی بودن چیزی است و اصطلاحا به روشن شدن چیزی پس از مخفی بودن از مردم است؛ بدینمعنا که خداوند متعال بنابر مصلحتی مسألهای را از زبان پیامبر یا ولیای از اولیای خویش بهگونهای تبیین میکند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غیر آن را به مردم نشان میدهد. در قرآن آمده است: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۳۵]؛ خداوند هرچه را بخواهد محو یا ثبت میکند در حالی که امّ الکتاب نزد اوست و خود میداند عاقبت هر چیزی چیست. و در آیهای دیگر: ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا﴾[۳۶]؛ بدیهایی را خود کسب کرده بودند و برای آنها مخفی بود، برایشان نمایان شد.
- و یا: ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ﴾[۳۷]؛ پس از آنکه نشانهها را دیدند حقیقت امر بر آنها روشن شد. این ظهور پس از خفا تنها برای انسان رخ میدهد و در مورد خداوند متعال ابدا صدق نمیکند وگرنه لازمهاش این است که خداوند نسبت به آن موضوع، جهل داشته باشد که این امر محالی است. خداوند، چنانکه قرآن کریم میفرماید به همه چیز آگاه و داناست: ﴿إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾[۳۸]، و نسبت به همه چیز -در همه زمانها و مکانها چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده به وجود بیایند- علم حضوری دارد.قرآن کریم در این زمینه میفرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يَخْفَی عَلَيْهِ شَيْءٌ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء﴾[۳۹]؛ هیچچیزی در آسمان و زمین از[نظر]خداوند متعال مخفی نمیشود. از همینروست که مسئله بداء و ظاهر کردن آن امر مخفی، به خداوند نسبت داده میشود: ﴿وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ﴾[۴۰] خداوند آنچه را گمان نمیکردند، برای آنها ظاهر کرد.
- براساس آیه: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾[۴۱]؛ خداوند چیزی را که از آن مردمی است دگرگون نکند تا آن مردم خود دگرگون شوند و با استفاده از دیگر آیات و روایات میتوان چنین برداشت کرد که برخی اعمال حسنه، نظیر: صدقه، احسان به دیگران، صله رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار و توبه، شکر نعمت و ادای حق آن و... سرنوشت شخص را تغییر داده و رزق و عمر و برکت زندگیاش را افزایش میدهد. همانطور که اعمال بد و ناشایست، اثر عکس آن را بر زندگی شخص میگذارد.
- پیش از شرح این عبارت که بداء در حقیقت ظاهر شدن چیزهایی است که از ناحیه خداوند متعال برای مردم مخفی و برای خودش مشخص بود، لازم است یادآور شویم که خداوند متعال بنابر آیات قرآن دو لوح دارد:
- لوح محفوظ: لوحی که آنچه در آن نوشته میشود؛ پاک نشده و مقدرات آن تغییر نمییابند؛ چرا که مطابق با علم الهی است: ﴿بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ * فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ﴾[۴۲]؛ بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است.
- لوح محو و اثبات: بنابر شرایط و سنتی از سنتهای الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شکلی خاص میشود، با از بین رفتن آن سنتها و یا مطرح شدن سنتهای جدید، سرنوشت آن شخص و یا آن جریان تحت الشعاع سنتهای جدید قرار میگیرد. بهعنوان مثال بناست که شخص در سن ٢٠ سالگی فوت کند، اما به واسطه صله رحم یا صدقهای که میدهد،٣٠ سال به عمرش اضافه میشود و تا ٥٠ سالگی زنده میماند و یا به عکس، آن شخص بناست ٥٠ سال عمر کند به واسطه گناه کبیرهای خاص ٣٠ سال از عمرش کاسته میشود و در ٢٠ سالگی میمیرد. البته خداوند متعال از اول میدانست که بناست اولی ٥٠ سال و دومی ٢٠ سال عمر کند، ولی برای روشن شدن این سنتهای الهی مطلب به این شکل از زبان پیامبران یا اولیای الهی (ع) بیان میشود.
- در قرآن کریم هم آمده است: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۴۳] و یا این آیه: ﴿ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ﴾[۴۴]. باتوجه به این دو لوح و مطالبی که تا به حال به آنها پرداختیم، این سؤال به ذهن میرسد که: آیا ظهور حضرت مهدی (ع) و نشانههایی که برای آن بیان شده است، در لوح محفوظاند یا محو و اثبات. به عبارت دیگر آیا ممکن است اصلا مسئلهای به نام ظهور ایشان تا آخر عمر بشریت و هستی اتفاق نیفتد و یا ظهور بدون تحقق نشانهها رخ دهد یا همه نشانهها باید رخ دهند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: جز نشانههایی که صراحتا در احادیث به حتمی بودن آنها اشاره شده است، بقیه نشانههای ظهور همگی از امور موقوفه به شمار میروند، چنانکه بزرگانی مانند شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی بدان تصریح کردهاند. بدینمعنا که بهجز نشانههای حتمی ظهور بقیه آنها بنابر مشیت و اراده الهی ممکن است دچار تغییر و تبدیل، تقدم و یا تأخر شوند. به عبارت دیگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب میآیند و ممکن است با تغییر و تبدیل در شرایط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونه دیگری پدید آیند و یا اصلا رخ ندهند. البته بسیاری از رویدادهایی که در احادیث ما به آنها اشاره شده است تاکنون اتفاق افتادهاند و دچار بداء در اصل تحقق خویش نشدهاند.
- مثلا اگر در حدیث به نزول بلایی (مشروط) اشاره شده باشد به واسطه توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممکن است در نزول آن تأخیر رخ دهد و یا اصلا چنین بلایی به جهت عظمت عمل صالح ایشان نازل نشود و یا اینکه با برخی اعمال صالح و یا ناصالح، ظهور حضرت را دچار تعجیل یا تأخیر کنند.
- شاید بتوان علت بیان چنین اخباری را این دانست که اگر مسأله به این شکل تبیین نمیشد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمیشدند و بدان مبتلا میگشتند، اما پس از صدور حدیث از ناحیه معصوم (ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پدید آمدن چنان حادثه ناگواری ممانعت به عمل آورند و یا سبب حدوث اتفاقی خوشایند شوند. البته فراموش نکنیم که عکس این مطلب هم کاملا صادق است، به این معنا که شخص معصوم (ع) با اعلام نزول بلا و علت آن، حجت را بر مردم تمام میکنند که شما باوجود آنکه میتوانستید، آن بلا را از خویش دفع نکردید، یا فلان خیر را به سوی خویش جلب ننمودید و از همینروست که روایت شده است: خداوند متعال، به چیزی مثل بداء عبادت نشده است[۴۵].
- ظهور حضرت حجت (ع) از اموری است که در اسلام نسبت به آنها به شدت تأکید شده و در حتمیت آن ذرهای شک و شبهه وجود ندارد. در آیاتی نظیر آیه ٥٥ سوره نور خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است که فرمانروایان زمین گردند و بر آن سیطره یابند که چنین واقعهای در تمام طول تاریخ تاکنون اتفاق نیفتاده است و از آنجا که ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾[۴۶] و خداوند در وعده خویش تخلف نمیکند، در آیندهای دور یا نزدیک حتما چنین اتفاقی خواهد افتاد ان شاء الله... [۴۷].
- علاوه بر اینکه در موارد بسیاری رسول مکرم اسلام (ص) و معصومین (ع) شدیدا تأکید نمودهاند که: حتی اگر از عمر هستی بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آنقدر این روز را طولانی میکند که حضرت مهدی (ع) ظهور کرده و جهان را مملو از قسط و عدالت گرداند[۴۸][۴۹].
پرسشهای وابسته
منابع
منبعشناسی جامع بداء
پانویس
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص۴۵۵.
- ↑ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۳۷۴ - ۳۷۸
- ↑ مفردات، ص۱۱۳، «بدا».
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۱۲، «بدا».
- ↑ همان؛ النهایه، ص۱۰۹، «بدا».
- ↑ المیزان، ج۱۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱.
- ↑ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۳۷۴ - ۳۷۸
- ↑ اعتقادات، ص۶۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۴، ص۱۲۳.
- ↑ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۳۷۴ - ۳۷۸
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۴۶.
- ↑ الکافی، ص۱۴۸.
- ↑ دیبا، حسین، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۵، ص ۳۷۴ - ۳۷۸
- ↑ کافی ج ۱ ص ۱۴۶
- ↑ اوائل المقالات، شیخ مفید، ص ۸۰
- ↑ سوره رعد آیه۳۹
- ↑ کافی، ج ۱ ص ۴۶ پاورقی
- ↑ عقائد الامامیّه، مظفّر، ص ۴۶
- ↑ ر. ک: دائرة المعارف تشیّع، ج ۳ ص ۱۲۸. در الذریعه نام تعدادی از تألیفات مستقل علمای شیعه با عنوان البداء ذکر شده است: ج ۳ ص ۵۱
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۲۴.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۴.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۵.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۵.
- ↑ " عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ "؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۱۴۶
- ↑ " عَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا بِتَحْرِيمِ الْخَمْرِ وَ أَنْ يُقِرَّ لَهُ بِالْبَدَاء "؛ ابن بابویه، محمد بن علی، توحید، ص ۳۳۴
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۵.
- ↑ " إِنَّ اللَّهَ يُقَدِّمُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مَا يَشَاءُ وَ يَمْحُو مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ مَا يَشَاءُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ وَ قَالَ فَكُلُّ أَمْرٍ يُرِيدُهُ اللَّهُ فَهُوَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَصْنَعَهُ لَيْسَ شَيْءٌ يَبْدُو لَهُ إِلَّا وَ قَدْ كَانَ فِي عِلْمِهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْلٍ "؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۱۸.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۶.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی، اعتقادات، ص ۴۰.
- ↑ جعفری، یعقوب، بحثى در باره لوح محفوظ و لوح محو و اثبات، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۳۴، ص ۹۷.
- ↑ نزد امام جواد(ع) از سفیانی و حتمی بودن خروج او سخن به میان آمد. گفتم: آیا ممکن است در امر حتمی، بدا پیش آید؟ فرمود: آری. گفتم: میترسم دربارۀ قائم هم بدا حاصل شود. فرمود: نه! قائم، وعدۀ الهی است و در آن، تخلّف نمیشود؛ الغیبة النعماني: ص ۳۰۲ ح ۱۰.
- ↑ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک میکند و یا در آن مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۸ و ۳۹.
- ↑ المیزان: ج۱۱ ص۳۷۹.
- ↑ دانشنامهٔ امام مهدی: ج۷، ص۴۵۵.
- ↑ سوره رعد، ۳۹.
- ↑ سوره زمر، ۴۸.
- ↑ سوره یوسف، ۳۵.
- ↑ سوره نساء، ۳۵.
- ↑ سوره آل عمران، ۵.
- ↑ سوره زمر، ۴۷.
- ↑ سوره رعد، ۱۱.
- ↑ سوره بروج، ۲۲ و ۲۱.
- ↑ سوره رعد، ۳۹.
- ↑ سوره انعام، ۲.
- ↑ کافی، ج ۱، باب بداء.
- ↑ سوره آل عمران، ۹.
- ↑ نشریه موعود، شماره ۳۷، ص ۶۰.
- ↑ ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۴۰؛ اعلام الوری، ص ۴۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۶۱.