نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۳۰ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
دلایل ازدواج امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«کسانی که بر این باورند، اعتقاد دارند آن حضرت به طور قطع ازدواج کرده، و دارای فرزندانی نیز هست. ایشان به طور عمده، دو دسته دلیل برای این ادعا ذکر کردهاند:
دلیل نخست: استحباب ازدواج: برخی افرادی که این احتمال را ترجیح دادهاند، در پاسخ منکران وجود همسر و فرزند برای حضرت مهدی (ع) چنین نوشتهاند: چگونه ترک خواهند کرد چنین سنت عظیمه جد اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل آن و تهدید و تخویف در ترک آن شده، و سزاوارترین امت در اخذ به سنتپیغمبر، امام هر عصر است، و تاکنون کسی ترک آن سنت را از خصایص آن حضرت نشمرده است[۱].
نیز یکی از دانشوران معاصر در اینباره نوشته است: بنابراین آن حضرت، فرزندان و نوادگان زیادی خواهد داشت که شمارش آنها به سادگی ممکن نیست. اگر در این زمینه (داشتن همسر و فرزند) هیچ نقل روایی وجود نداشت، و فقط همین مطلبی که آن حضرت با وجود سن زیاد از نظر جسمی جوانی قوی البنیه است... و نیز میدانیم که آن حضرت به سنت پیامبر (ص) عمل میکند، در قبول این مطلب که آن جناب همسر و فرزندانی دارد کافی بود"[۲].
بررسی این دیدگاه: استحباب ازدواجاستدلال پیشین، دارای دو مقدمه است:
اما مقدمه نخست شکی نیست که استحباب ازدواج از آیات و روایات فراوانی استفاده میشود.
برخی آیاتی که بر استحباب ازدواج دلالت دارند، عبارتند از: ﴿فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ﴾[۳]؛ "از زنان، هرچه شما را پسند افتد، به نکاح درآورید". و آیه ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ﴾[۴]؛ "و عزبهایتان و غلامان و کنیزان خود را که شایسته باشند، همسر دهید".
اما از روایاتی که در اینباره در دست است، میتوان به فرمایش رسول گرامی اسلام (ص) اشاره کرد که فرمود: النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی[۵]؛
نیز در اهمیت و تشویق به ازدواج، چنین آمده است: هرکس ازدواج کند، نصف دینش را بدست آورده است[۶].
امام صادق (ع) نیز در اینباره میفرماید: دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده با فضیلتتر است از هفتاد رکعت نماز کسی که بدون همسر است[۷].
امیر مؤمنان علی (ع) در اینباره فرمود: تَزَوَّجُوا فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَتَّبِعَ سُنَّتِي فَإِنَّ مِنْ سُنَّتِيَ اَلتَّزْوِيجَ[۸]؛ ازدواج کنید که همانا رسول گرامی اسلام فرمود: "هرکس دوست دارد از روش من پیروی کند، پس به درستی که از سنت من ازدواج است".
هدایت و رهبری و الگوی کامل بودن برای مردم که ایجاب میکند امام در زندگی و معاشرت و در برخورد با دیگران به گونهای شایسته عمل کند و در عمل به دستورهای دینی (واجب و مستحب) پیشگام باشد.
بدون تردید، نکته اول در زمان غیبتامام (ع) موضوعیت ندارد؛ زیرا امام (ع) در دید مردم نیست، و امامت وی در باطن است، نه در ظاهر؛ ولی نکته دوم در رسیدن به مطلوب (امام به مستحبات شرعی پایبند و سزاوارتر از دیگران است) کافی است.
در پاسخ این دلیل گفته شده است: اگر انجام ازدواج را بر استحباب نیز حمل کنیم، نکته قابل توجه این است که این استحباب، با مسأله بسیار مهم غیبت و فلسفه آن، در تعارض است.
حتما گفته میشود: خبر دارد؛ پس چرا نهی از منکر نمیکند؟ خواهد گفت: با مقامغیبتحضرت در تعارض است. حال این پرسش پیش میآید که آیا واجبی به این اهمیت در تعارض با غیبت ترک میشود؛ اما امر مستحب نه؟
افزون بر این که روایتنبوی میگوید: "فمن رغب عن سنتی فلیس منی"[۹] و آن، بدین معناست که با آن، به مخالفت برخیزد. بر ما روشن است که هرکس اگر به دلیلهایی نتوانست ازدواج کند، به این معنا نیست که با آن مخالف است.
دلیل دوم: برخی روایات و ادعیه: افزون بر دلیل پیشین که مهمترین دلیل در اینباره یاد شده است، ادلهای دیگر بر فرزنددار بودن آن حضرت نیز بیان شده که همراه نقد بیان میشود:
شیخ طوسی از مفضل بن عمرنقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ غَيْبَتَيْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى يَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ ذَهَبَ فَلاَ يَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلاَّ نَفَرٌ يَسِيرٌ لاَ يَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ غَيْرِهِ إِلاَّ اَلْمَوْلَى اَلَّذِي يَلِي أَمْرَهُ[۱۰]؛
استدلال به این روایت، از چند جهت درست نمیباشد؛ زیرا:
نعمانی همین روایت را نقل کرده است؛ در حالیکه به جای "من ولده"، "من ولی"[۱۱] آورده است.
با توجه به این که کتاب الغیبهنعمانی به مراتب بر کتاب الغیبهشیخ طوسی مقدم بوده و بخشی از سند هر دو کتاب مشترک است و نیز بین کلمه "ولی" و "ولد" از نظر نوشتار، نزدیکی وجود دارد، احتمال تصحیف، بسیار قوی مینماید؛ بنابراین، استدلال به این روایت، بیاعتبار خواهد شد. یکی از دانشمندان معاصر پس از ذکر هر دو روایت مینویسد: با وجود این اختلاف، استناد به نقل "غیبتشیخ" اطمینانبخش نیست؛ بلکه نقل "غیبت نعمانی" از برخی جهات، مانند علو سند و لفظ حدیث، معتبرتر به نظر میرسد[۱۲]. یکی دیگر از اندیشهوران معاصر پس از اشاره به اختلافنقلشیخ طوسی و نعمانی، درباره این روایت نوشته است: کمترین احتمالی که در اینباره وجود دارد، این است که مقصود از عبارت "هیچ یک از فرزندان و نه دیگران، از جای آن حضرتآگاه نیستند" مبالغه در شدت پنهانی باشد؛ بدین معنا که اگر هم بر فرض آن حضرت را فرزندی باشد، حتی او هم از شخصیت حقیقی حضرتآگاه نخواهد بود، تا چه رسد به دیگران و لذا- چنانکه واضح است- این عبارت دلیلی بر وجود فرزند بالفعل نمیباشد. و همین اندازه که چنین معنایی برای روایت محتمل باشد، برای ساقط کردن استدلال بدان کفایت میکند؛ زیرا آنگاه که احتمال به میان آید، استدلالباطل است[۱۳].
درباره روایتشیخ طوسی گفته میشود که مورد تحریف واقع شده است. زیرا در این روایت، ضمیر مفرد به جای جمع استفاده شده است: [در روایات] میگوید: "از فرزندان او و دیگری"؛ در حالی که صحیح این بود که بگوید "از فرزندان او و دیگران". مگر این که کسی بگوید ضمیر "هاء" در کلمه "ولده" از سوی نسخهنویسان اضافه شده است یا این که بگویند مقصود روایت اشاره به این مطلب است که امام (ع) فقط یک فرزند دارد. یا این که بگوید مراد از لفظ "ولد" اسم جنس است و برای مراعات این نکته ضمیر مفرد به کار رفته است[۱۴].
در درسهای آینده به صورت مفصل درباره این داستان سخن خواهیم گفت. این نتیجه خواهیم رسید که این داستان از اساس ساختگی است.
بنابراین استدلال به این داستان و مانند آن، بر این مسأله غیر قابل پذیرش است.
علامه مجلسی میگوید: مؤلف کتاب مزار کبیر به اسناد خود از ابو بصیر از امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: كَأَنِّي أَرَى نُزُولَ اَلْقَائِمِ فِي مَسْجِدِ اَلسَّهْلَةِ بِأَهْلِهِ وَ عِيَالِهِ[۱۷].
در روایتی که ابن طاووس از امام رضا (ع) در صلوات بر امام مهدی (ع) نقل کرده است، عبارت زیر به چشم میخورد: ... اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فی نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ وَ ذریته وَ أُمَّتَهُ وَ جمیع رعیته مَا تَقَرُّ بِهِ عینه وَ تَسَرَّ بِهِ نَفْسَهُ وَ تَجْمَعُ لَهُ ملک المملکات کلها قریبها وَ بعیدها وَ عزیزها وَ ذلیلها حتی یجری حکمه علی کل حکم وَ یغلب بِحَقِّهِ کل بَاطِلُ...[۱۸].
این روایت بنابر تصریح خود ابن طاووس، دارای متن دیگری نیز میباشد که به این شکل است: "االلّهم صلّ علي وُلاةِ عهده و الائمّة مِن بعدِهِ..." که در آن، کلمه "من ولده" نیست. جالب این که شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد[۲۱] و کفعمی در مصباح[۲۲] به همین صورت دوم نقل کردهاند.
بر فرض هم که درستی روایت را بپذیریم، باز هم در روایت، نکتهای که حاکی از زمان ولادت فرزندانامام باشد، وجود ندارد و ممکن است به فرزندان آن حضرتپس از ظهور اشاره کرده باشد.
میرزا حسینطبرسی نوری در کتاب نجم الثاقب با عنوان "دفع شبهه نبودن اولاد برای آن حضرت" آورده است: سید بن طاووس در اواخر کتاب جمال الاسبوع[۲۳] گفته که: "من یافتم روایتی به سند متصل به این که از برای مهدی گروهی از اولاد است که والیانند در اطراف شهرها که در دریا است و ایشان دارایند غایت بزرگی و صفات نیکان را"[۲۴].
در مراجعه به جمال الاسبوع در خواهیم یافت که نه فقط سندی بر این ادعا نیاورده، بلکه مشخص نکرده این سخن از چه کسی ذکر شده است.
البته به روایات دیگری نیز استدلال شد که به نظر میرسد آنچه ذکر شد، اهمیت بیشتری دارد و آن هم که ملاحظه شد، قابلیت استدلال بر این موضوع را ندارند. افزون بر روایات، به برخی از ادعیه و زیارتنامهها نیز استدلال شده که در آنها نیز استدلال ناتمام است؛ زیرا استناد قطعی آنها به معصوم (ع) مورد تردید است.
یکی از بزرگان، درباره برخی از آنچه به عنوان دلیل قائلان به زن و فرزنددار بودن حضرت آمده است، مینویسد: بعضی از روایات، مثل خبر "کمال الدین انباری" و خبر "زین الدین مازندرانی" از جهت غرابت و ضعف ظاهری که در متن آنها است، قابل استناد نمیباشد و بعضی دیگر، همچون فقرات برخی از "ادعیه و زیارات" نیز صراحت ندارد و قابل حمل بر عصر ظهور میباشد[۲۵].
« کسانی که معتقدند امام مهدی (ع) ازدواج کرده است، به دو دسته دلیل استناد میکنند:
روایاتی که در فضیلتازدواج وارد شده و در آنها تأکید شده است که ازدواج، سنتپیامبر اکرم (ص) است و هر کس از آن روی گرداند، از پیامبر نیست[۲۷]. محدث نوری در پاسخ کسانی که میگویند: "معلوم نیست حضرت حجت (ع) اولاد و عیال داشته باشد"، مینویسد: چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنت عظیمه جد اکرم خود را با آن همه ترغیب و تحریص[۲۸] که در فعل آن و تهدید و تخویف[۲۹] در ترکش شده و سزاوارترین امت در اخذ به سنتپیغمبر (ص)، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده [است] [۳۰].
روایات، دعاها و زیارتهایی است که در آنها به نوعی به همسر و فرزند داشتن آن حضرت تصریح یا اشاره شده است. از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
شیخ طوسی درباره غیبتامام مهدی (ع)، به نقل از مفضل بن عمر، روایتی را از امام صادق (ع) را نقل کرده است که شاید از آن بتوان دریافت که آن حضرتفرزند دارد: همانا صاحب این امر دارای دو غیبت است: یکی از آن دو چندان به درازا میکشد که برخی از مردم میگویند: او مرده است و بعضی میگویند: او کشته شده است و عدهای از ایشان میگویند: او رفته است. تا این که از یارانش جز افراد اندکی، کسی بر امر او باقی نمیماند و از جایگاهش نه کسی از فرزندانش و نه دیگری آگاهی دارد، مگر همان خدمتگزاری که به کارهای او میرسد[۳۱]. به نظر میرسد استدلال به روایت یاد شده چندان درست نباشد؛ زیرا نعمانی نیز در کتاب خود همین روایت را نقل کرده است، ولی پایان آن، با آنچه از شیخ طوسینقل شد، متفاوت است و نمیتوان از آن استفاده کرد که آن حضرت فرزندی دارد. متن روایت چنین است: " و از جایگاهش هیچ کس از دوست و بیگانه آگاهی نمییابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او میرسد"[۳۲]. علامهسید جعفر مرتضی عاملی در این زمینه مینویسد: با توجه به یکی بودن روایت از نظر طوسی و نعمانی و وجود چنین اختلافی در محل مورد استشهاد، روایتزبور قابل استدلال نیست[۳۳]. اشکالهای دیگری نیز به متن روایتشیخ طوسی وارد شده است که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده میکنیم[۳۴].
در بخشی از صلوات معروف به ضراب اصفهانی که از امام عصر (ع) نقل شده و خواندن آن در عصر روز جمعه سفارش گشته، چنین آمده است: بار خدایا، به او درباره خودش، فرزندانش، شیعیانش، رعیتش، خاصش، عامش، دشمنش و همه اهل دنیا، عطا فرما آنچه را که دیدهاش را روشن و دلش را مسرور گرداند[۳۶].
در یکی از دعاهای عصر غیبت که از امام رضا (ع) نقل شده، عبارتی مشابه صلوات ضراب اصفهانی آمده است[۳۷]. محدث نوری، ادعیه و زیارات دیگری را نیز نقل می کند که در آنها تعابیری چون "ذریته"، "ولده"، "اهل بیته" به کار رفته است و به نوعی به همسر و فرزند داشتن امام عصر (ع) اشاره دارد[۳۸]»[۳۹].
↑«برای صاحب این امر، دو غیبت است که یکی از آنها، به اندازهای طولانی میشود که برخی از مردم گویند: از دنیا رفته است، برخی گویند: کشته شده و برخی گویند: آمده و رفته است؛ جز اندکی از شیعیان، بر باور خود استوار نماند. کسی از فرزندانش و غیر آنان؛ از اقامتگاه او آگاه نمیشود، جز کسی که متصدی امور او است.» شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱.
↑محدث نوری، نجم الثاقب، باب هفتم، حکایت ۳۷. با وجود این که وی حکایت را از بحار الانوار نقل کرده است، ولی تفاوتهای فراوانی با نقل علامه مجلسی دارد.
↑«گویا میبینم فرود آمدن قائم را در مسجد سهله با اهل و عیالش» علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۱، باب ۲۷.
↑«خدایا! به او و خاندان و فرزندان و نسل و تمام پیروانش، چیزی ببخش که مایه روشنی چشم و خوشحالی دل او شده و حکومت تمام حکومتهای دور و نزدیک، عزیز و ذلیل را در اختیار او قرار دهد، به گونهای که حکومت او بر تمام حکومتها غالب و حق، بر تمام باطلها چیره شود» سید بن طاووس، جمال الاسبوع، ص ۵۰۶.
↑سید جعفر مرتضی، جزیرة خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، ص ۲۲۰.
↑ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، ۱۳۷۳، ج ۱۴، باب ۱و ۲ از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، صص ۲ - ۹
↑سید جعفر مرتضی عاملی، دراسة فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، چاپ اول: بیروت، دار البلاغه، ۱۴۱۲ ه.ق، ص ۲۳۰؛ سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۷، ص ۲۱۸؛ شیخ محمد تقی شوشتری، الأخبار الدخیله، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصندوق، ۱۴۰۱ ه.ق، ج ۱، ص ۱۵۰؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، بیروت، دار التعارف، ۱۳۹۵ هـ ق، ص ۷۰.
↑ر.ک: ابوالفضل طریقهدار (ترجمه و تحقیق)، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲، ص ۲۱۸.