چشم‌انداز جنگ نهروان‌

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Shafipour (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام علی(ع) است. "امام علی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

نام‌های جنگ افروزان‌

متون تاریخی و حدیثی، جنگ‌افروزان نهروان را با پنج عنوان یاد کرده‌اند.

  • مارقین (برون شدگان از دین): نخستین کسی که ایشان را با این عنوان یاد کرد، پیامبر خدا بود که با بینش خدایی دریافت این گروه به دلیل افراطورزی دینی، به سرعت از دین خارج خواهند شد، به گونه‌ای که هیچ یک از نشانه‌های حقیقی دین در ایشان باقی نخواهد ماند. ایشان در این باب فرموده است: آنها از دین بیرون می‌روند، همان گونه که تیر از هدف می‌گذرد و تیرافکن به تیرش، پیکانش، و بند پیکانش می‌نگرد و در شکافِ نوک پیکان، تردید می‌کند که آیا خونی به آن آویخته است یا نه![۱].
  • حَروریه‌: درباره علت نامگذاری ایشان به حَروریه، مبرد در الکامل چنین آورده است: ایشان را از آن روی "حروریه" نامیدند که علی- رضوان الله علیه- پس از آنکه گفتگوی آنان را با ابن عباس دید، در ضمن گفتارش، به ایشان گفت: آیا نمی‌دانید که چون آن قوم، قرآنها را بر افراشتند، به شما گفتم: "همانا این کار، نیرنگ و عجز است و ایشان، اگر خواهان حکم قرآن بودند، به جنگ من نمی‌آمدند. سپس از من خواستار داوری شدند؟ آیا به یاد ندارید که این کار، برای من بیش از همه شما ناخوشایند بود؟" گفتند: خدای را، آری!... پس همراه وی دو هزار تن از حروراء بازگشتند، که پیش‌تر در آنجا گرد آمده بودند. سپس علی به ایشان گفت: "شما را چه بنامیم؟". آن‌گاه گفت: "شما حروریه هستید، زیرا در حروراء گرد آمدید"[۲]
  • شُرات‌: این نام، دو معنای متضاد را در بر دارد:
  1. برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "خشم ورزید". در این باب، گفته شده است: ایشان را به این نام خواندند؛ زیرا خشم می‌ورزیدند و سرسختی می‌کردند.
  2. برگرفته از "شَری‌" است، یعنی "فروخت". خوارج خود را "شُرات" به این معنا قلمداد می‌کردند، به این اعتبار که دنیای خویش را به آخرت فروخته‌اند و مصداق این آیه مبارک‌اند: "و از مردم، کسی است که برای جُستنِ خشنودی خدا، جانش را می‌فروشد"[۳]. و علی(ع) در رد این‌پندار جاهلانه فرمود: "بلکه ایشان مصداق این آیه‌اند: "بگو: آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه کنیم؟ [آنان‌] کسانی‌اند که تلاششان در زندگی دنیا تباه شده است و خود می‌پندارند که کار نیکو می‌کنند""[۴].
  • خوارج‌: این، از نام‌های مشهور بر پاکنندگان نهروان است و از آن رو به این عنوان خوانده شدند که از فرمان امام علی(ع) خروج کردند و از حکم او سرپیچی نمودند.
  • بُغات‌: بُغات (جمع "باغی") برگرفته از "بغی" به معنای تجاوز (سرکشی) و ستم و تباهگری است. آن‌گاه که از علی(ع) پرسیده شد که آیا نهروانیان مشرک‌اند یا منافق، وی ایشان را بُغات خواند. این نامگذاری ریشه‌ای قرآنی دارد، آنجا که خداوند- تعالی- می‌فرماید: "و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند، میانشان آشتی افکنید. و اگر یک گروه بر دیگری تعدی کرد، با آنکه تعدی می‌کند، بجنگید تا به فرمان خدا باز گردد. پس اگر باز گشت، میانشان صلحی عادلانه برقرار کنید و عدالت ورزید، که خدا عادلان را دوست می‌دارد"[۵]. آنچه در این زمینه شایانِ توجه است، آنکه سه عنوان نخست، ویژه نهروانیان است؛ اما دو لقب خوارج و بُغات، ویژه آنان نیست و درباره ناکثین (اصحاب جمل) و قاسطین (معاویه و یارانش) و نیز هر کس از امامِ عادل سرپیچد، به کار می‌رود[۶].

خبر پیامبر(ص) درباره خوارج‌

گفت: شنیدم در حالی که به سوی عراق اشاره می‌کرد، فرمود: "از آنجا گروهی برون‌می‌آیند که‌قرآن را می‌خوانند و [اما خواندن قرآن‌] از تَرقُوه‌شان‌[۹] فراتر نمی‌رود و از اسلام تجاوز می‌کنند، همانند درگذشتنِ تیر از هدف"[۱۰][۱۱].

مارقین از دیدگاه امام(ع)‌

بالیدنِ امام(ع) به جنگ با خوارج‌

  • امام علی(ع)‌: و اما پس از سپاس و ستایش خدای؛ ای مردم! من چشم فتنه را کور کردم و هیچ کس جز من، بدین کار جرئت نمی‌ورزید، از آن پس که تیرگی‌اش موج برآورده و هاری‌اش شدت گرفته بود[۱۴][۱۵].

نهی امام(ع) از جنگ با خوارج، پس از خویش‌

شخصیت سردمداران خوارج‌

خوارج از دلِ فتنه‌ای برآمدند که در کوفه جای گرفته بود و به نامِ قُراء (قاریان) شناخته می‌شد. آغاز پیدایی ایشان، در سایه احساساتی بود که در روزهای واپسینِ نبرد صِفین برانگیخته شد و شدت گرفت. این حرکت مبتنی بر خاستگاه‌های فکری و اندیشه‌ای نبود. فرماندهی نظامی آنان بر عهده شَبَث بن رِبعی بود و رهبری دینی و فکری‌شان را عبد الله بن کواء بر عهده داشت. در پی فرو کش کردن شدت احساسات و پس از گفتگوها و استدلال‌های امام علی(ع) و عبد الله بن عباس با ایشان، این دو نفر از خوارج جدا شدند و به سپاه امام علی(ع) بازگشتند و آن‌گاه که نبرد نهروان برپا گشت، در شمار لشکریان وی بودند و [حتی‌] شَبَث بن رِبعی، فرماندهی جناح چپ سپاه امام(ع) را بر عهده داشت. از آن پس، رهبری خوارج را افرادی از توده مردم و ناشناسان در دست داشتند که ما را از ایشان شناختی نیست. نام‌های کسانی چون شُرَیح بن اوفی، زید بن حُصَین و حمزة بن سِنان، در شمارِ شخصیت‌های برجسته خوارج آمده، لیکن اطلاعی از زندگانی و سیره ایشان در دست ما نیست.

  1. حرقوص بن زهیر: حرقوص، از اصحاب پیامبر اسلام بود؛ اما مبانی اعتقادی مستحکمی نداشت. بر خورد اهانت‌آمیز او با پیامبر خدا در جریان تقسیم غنایم جنگ حُنین، گواه روشنی بر این مدعاست. حرقوص، همان کس است که عمر بن خطاب به وی فرمان داد تا سرکشی هرمزان در خوزستان را سرکوب سازد و او نیز در این مأموریت پیروز شد. وی از جمله‌ شورشگران ضد عثمان بود. جملیان نیز به قتل او کمر بستند، اما وی توانست از چنگشان بگریزد. در روزگار خلافت امیر مؤمنان، حرقوص از یاران وی بود؛ اما در صِفین، فریفته نیرنگ عمرو بن عاص شد و رویاروی امام(ع) ایستاد و نقشی مهم در قبولاندنِ حکمیت، در پی آن زمینه‌های انحراف‌آمیز فکری و روانی داشت؛ زمینه‌هایی که پیش‌تر به آنها اشاره کردیم. او مهره‌ای مؤثر در سازماندهی خوارج برای جنگ با امام(ع) بود. نیز وی در دشمنی با امام(ع) و کینه‌ورزی ضد ایشان، افراط می‌ورزید. او گر چه فرماندهی نهروانیان را نپذیرفت، ولی در جنگ نهروان، فرمانده پیاده‌نظام شد و امام(ع) او را در همین نبرد به قتل رساند. پیامبر خدا قبلًا هلاکت او را در نهروان و نیز چگونگی آن را خبر داده بود. پس از نبرد نهروان، امام(ع) گفت: "او را بیابید!". او را نیافتند. امام(ع) به تأکید، دو یا سه بار فرمود: "باز گردید! به خدا سوگند، نه دروغ گفتم و نه به من دروغ گفته شده". آن‌گاه، او را در ویرانه‌ای یافتند[۱۸]. این تأکید، از سویی نشان‌دهنده حقانیت امام(ع) است و از دیگر سو، انحراف و گم‌راهی پا بر جای خوارج را نشان می‌دهد و نیز حرکتی است برای استوار ساختنِ قلب‌های سپاهیان امام(ع) که جنگیدن با گروهی متظاهر به زهد و عبادت، بر ایشان گران آمده بود. به همین سان، امام(ع) بارها در جنگ نهروان، بر حقانیت راه خویش و یارانش پای فشرد.
  2. عبد الله بن وهب‌: او در آشوب نهروان، فرماندهی خوارج را بر عهده داشت. از گذشته وی، اطلاعاتی‌ در دست نداریم؛ اما می‌دانیم که در آغاز شکل‌گیری جریان خوارج، وی در سِمت فرماندهی نبود؛ بلکه پیش‌نماز، ابن کواء بود و فرمانده جنگ، شبث بن ربعی. سپس این دو از خوارج جدا گشتند و ایشان ناچار شدند که در جستجوی فرماندهی تازه برای خود برآیند. نامزدهای فرماندهی از این قرار بودند: زید بن حُصَین، حرقوص بن زهیر، حمزة بن سنان و شریح بن اوفی‌. اما ایشان فرماندهی را نپذیرفتند و امیری بر عهده عبد الله بن وهب‌ نهاده شد. وی خوارج را برای جنگ سازمان می‌داد و در سخنرانی‌های شور انگیزش، ایشان را به جنگ فرا می‌خوانْد و آنان را از گفت و شنود با امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و گوش سپردن به خطبه‌های وی، بر حذر می‌داشت. برخی متون تاریخی دلالت دارند که او در راهی که برای خود برگزیده بود، عقیده‌ای استوار نداشت. ### 313### نگاران آورده‌اند که او با بی‌شرمی و خودستایی بسیار، امام علی(ع) را به جنگ تن به تن فرا خوانْد؛ اما در همان لحظه‌های نخستِ رویارویی با آن شیر بی‌نظیر کارزار، کشته شد[۱۹][۲۰].

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۲.
  2. الکامل، مبرد، ج ۳، ص ۱۰۹۹.
  3. تاج العروس، ج ۱۹، ص ۵۶۸ «شری».
  4. بقره، آیه ۲۰۷.
  5. مجمع البحرین، ج ۱، ص ۵۰۲ «خرج».
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  7. «رسول الله(ص)- فِی الحَرَورِیةِ-: یمرُقونَ مِنَ الإِسلامِ مُروقَ السهمِ مِنَ الرمِیةِ» (صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۰، ح ۶۵۳۳).
  8. صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۵، ح ۱۴۹.
  9. یک جفت استخوان بالایی قفسه سینه.
  10. صحیح البخاری، ج ۶، ص ۲۵۴۱، ح ۶۵۳۵.
  11. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  12. الفتوح، ج ۴، ص ۲۷۲.
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  14. «الإمام علی(ع): أما بَعدَ حَمدِ اللهِ وَالثناءِ عَلَیهِ، أیهَا الناسُ! فَإِنی فَقَأتُ عَینَ الفِتنَةِ، ولَم یکن لِیجتَرِئَ عَلَیها أحَدٌ غَیری بَعدَ أن ماجَ غَیهَبُها، وَاشتَد کلَبُها» (نهج البلاغة، خطبه ۹۳).
  15. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  16. «الإمام الباقر(ع): ذُکرَتِ الحَرَورِیةُ عِندَ عَلِی(ع) قالَ: إن خَرَجوا مَعَ جَماعَةٍ أو عَلی‌ إمامٍ عادلٍ فَقاتِلوهُم، وإن خَرَجوا عَلی‌ إمامٍ جائِرٍ فَلا تُقاتِلوهُم؛ فَإِن لَهُم فی ذلِک مَقالًا» (علل الشرائع، ص ۶۰۳، ح ۷۱).
  17. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.
  18. صحیح مسلم، ج ۲، ص ۷۴۹، ح ۱۵۷.
  19. ر.ک: دانش‌نامه امیرالمؤمنین(ع)، ج ۶ (بخش ششم/ پیکار سوم/ فصل هفتم/ نبرد امام با عبدالله بن وهب).
  20. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۴۷۹-۴۸۵.