ایاد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۰۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

اِیاد: قبیله‌ای عدنانی از متولیان کعبه بودند که نسبشان به ایاد بن نزار بن مَعْد بن عدنان می‌رسد، چون ایادیان در حفظ نسل و نسب خود اهتمامی نداشتند و در سرزمین‌های گوناگون در میان اقوام عرب و غیرعرب می‌زیستند، نسبشان گم شد و از آنها چهار قبیله مالک، حُذاقه، یَقْدم و نزار شناخته شده‌اند. از القاب این قبیله الطبق یاد شده است. جرهمیان در پی رویدادی که مجبور به اخراج از مکه شدند حجرالاسود را از کعبه جدا و در محلی دفن کردند، همین موجب از دست رفتن تولیت کعبه از دست ایادیان و افتادن آن به دست خزاعه شد. در پی این رویداد ایادیان پراکنده شدند، گروهی به سرزمین خانق تَهامَه رفتند در آنجا ازدیاد نسل کردند، بنومعد چون از آنان ناخرسند بودند بر آنها شوریدند و آنان را پراکنده کردند، گروهی به یمن رفتند و جمعی نیز راهی طائف شدند. بسیاری از ایادیان نیز در عراق ساکن شدند. ایادیان با حکومت ساسانی رابطه‌ای دشمنانه داشتند و پادشاهان ساسانی در پی پیش‌گیری از تجاوزهای آنان به قلمرو خود یا سرکوب و اخراج آنان از منطقه عراق بودند. با ظهور اسلام، گروهی از آنان راهی روم شدند و شماری نیز در شهرهای حمص و انطاکیه و قنسرین و سرزمین‌های پیرامون پراکنده شدند.

جمعی از قبیله ایاد خدمت پیامبر(ص) رسیدند و ایشان از آنان درباره قس بن ساعده ایادی پرسید. وی از چهره‌های برجسته بنو ایاد بود که در روزگار جاهلیت در بازار عکاظ خطبه می‌خواند و مواعظی سودمند بیان می‌کرد.[۱]

معرفی اجمالی

ایاد از قبایل بزرگ عدنانی است که نسبش به ایاد بن نزار بن مَعْد بن عدنان می‌رسد.[۲]نزار چهار پسر به نام‌های مضر، ربیعه، انمار و ایاد داشت و اموالش را در دوران حیاتش میان آنان قسمت کرد.[۳] در این میان، ایاد دارای کنیزی شد که "شمطا" نام داشت.[۴] از این‌رو، به او "ایاد شمطا" نیز گفته‌اند.[۵] فرزندان نزار بر سر سهم الارث اختلاف پیدا کردند و برای داوری نزد افعی بن حصین به نجران رفتند و با نظر وی که مطابق وصیت نزار بود، عصا و حلّه نزار به ایاد رسید. از این‌رو، او را "ایاد العصا" نیز خوانده‌اند.[۶] ایاد و مُضَر هر دو از یک مادر به نام سوده بنت عَک بودند.[۷]

از القاب این قبیله، ایاد "الطبق" به معنای شدت و سختی است که دلیل آن هماهنگی آنها با تجاوز به مردمان یاد شده است.[۸]قبایلی از یمن، حَضْرَموت، عَک و عَجیب به «طَلْس» به معنای صافی مشهورند که کنار آنها نام ایاد بن نزار نیز دیده می‌شود.[۹]از آنجا که ایادیان در حفظ نسل و نسب خود اهتمامی نداشتند و در سرزمین‌های گوناگون در میان اقوام عرب و غیرعرب می‌زیستند، نسبشان گم شد[۱۰]و از آنها چهار قبیله مالک، حُذاقه، یَقْدم و نزار شناخته شده‌اند[۱۱].[۱۲]

تولیت کعبه

فرزندان ایاد بن نزار در رویداد اخراج جُرهمیان از مکه، در کنار خزاعه قرار گرفتند.[۱۳] جرهمیان پیش از ترک مکه، حجرالاسود را از کعبه جدا و در محلی دفن کردند.[۱۴] همین موجب از دست رفتن تولیت کعبه و افتادن آن به دست خزاعه شد. آورده‌اند که واپسین شخص از فرزندان معد که تولیت بیت‌الحرام را بر عهده داشت، ثعلبة بن ایاد بود و در پی او تولیت کعبه به دست خزاعه افتاد.[۱۵] گویا زنی از خزاعه، شاهد دفن حجرالاسود بود و قوم خود را آگاه کرد و آنها با یافتن حجرالاسود، مضر را به قبول تولیت خزاعه بر کعبه وادار کردند.[۱۶]

بنو ایاد در پی اخراج از مکه به سرزمین خانق[۱۷]تَهامَه رفته، در آنجا ساکن شدند و به تدریج نسل ایاد در این منطقه رو به فزونی نهاد.[۱۸] بنومعد که در آن منطقه ساکن و از حضور ایادیان ناخرسند بودند، بر ایشان شوریدند و آنان را پراکنده کردند. گروهی به یمن رفتند و جمعی نیز راهی طائف شدند که قسی بن منبه، جد قبیله ثقیف، از آن جمله است.[۱۹]این سال عام التفرق نام گرفت و مبدأ تاریخ عرب شد.[۲۰]

بسیاری از ایاد نیز در عراق ساکن شدند.[۲۱]از این گروه، شماری در عین اُباغُ،[۲۲] نزدیک انبار در راه فرات به شام،[۲۳] و دیگران میان بصره و کوفه ساکن شدند.[۲۴] جمعیت ایاد در این ناحیه رو به فزونی نهاد تا آنجا که برای انجام کارهای عبادی خود در سنداد، قصری در عذیب نزدیک کوفه،[۲۵] خانه‌ای مانند کعبه ساختند[۲۶] که ذوالکعبات نامیده می‌شد. آنها در پی انجام حج، وارد خانه‌هایشان نمی‌شدند، مگر پس از عبادت در این معبد.[۲۷] بعدها از آنجا تا حوالی حیره نیز پراکنده شدند و در خُورنَق، نزدیک حیره[۲۸]و سُدیر، بیابانی نزدیک حیره،[۲۹] و بارِق، از نواحی کوفه[۳۰]ساکن گشتند.[۳۱]بعدها دیر اعور، دیر سواد، دیر قرّه و دیر جماجم که همگی در عراق هستند، به آنان تعلق یافت[۳۲].[۳۳]

جنگ ایاد و بهراء القین

بر پایه گزارشی، سبب نام‌گذاری دیر جماجم (جمجمه‌ها) جنگی بود که میان ایاد و بهراء القین درگرفت که در آن، گروهی از ایاد کشته شدند و اجساد کشته‌های ایاد در این دیر دفن شد و بعدها که مردمان آنجا را حفر کردند، به جمجمه‌هایی برخوردند. نیز آمده است که بلال الرماح بن محرز ایادی گروهی از ایرانیان را کشت و سر آنان را در دیر نصب کرد و از این‌رو، این مکان به دیر جماجم مشهور شد.[۳۴]از آن پس، به فرمان پادشاه ایران، آنان به تکریت، شهری کهن کنار رود دجله، رانده شدند.[۳۵].[۳۶]

رابطه دشمنانه ایادیان با حکومت ساسانی

ایادیان با حکومت ساسانی رابطه‌ای دشمنانه داشتند و پادشاهان ساسانی در پی پیش‌گیری از تجاوزهای آنان به قلمرو خود یا سرکوب و اخراج آنان از منطقه عراق بودند. شاپور ذوالاکتاف برای رویارویی با شورش ایادیان[۳۷] و برخی قبایل عرب، پادگان‌هایی در انبار، عین‌التمر و دیگر سرزمین‌های[۳۸] ساخت و پس از چندی به اخراج آنان از عراق همت گماشت. رهبر این ایادیان، حارث بن اغر ایادی بود. آنان تابستان در جزیره و زمستان در عراق به سر می‌بردند.[۳۹] یکی از ایادیان به نام لقیط که در زندان شاپور بود، قصد داشت با ارسال شعری ایاد را از حمله شاپور آگاه کند. اما نامه‌اش به آنها نرسید و شاپور به آنان حمله کرد و همه را از عراق به قلمرو روم راند.[۴۰] گویا گروهی از آنان در قلمرو روم تا آنکارا در آسیای صغیر پیش رفتند و همان‌جا ساکن شدند. در این هنگام، رئیس آنان کعب بن مامه بود.[۴۱] بار دیگر ایادیان در روزگار انوشیروان ناحیه سواد را معرض غارت قرار دادند و انوشیروان برای دفع آنها سپاهیان فراوان فرستاد که سبب کشته شدن و پراکندگی آنان گشت. گروهی از آنان غرق شدند و شماری به میان بنی‌تغلب رفتند و به آیین مسیحیت گرویدند. گروهی از آنها نیز به صورت ناشناس به حیره رفتند و در آنجا ماندگار شدند و بسیاری از آنها نیز به قلمرو غسانیان در شام رفتند[۴۲].

سکونت در روم با ظهور اسلام

با ظهور اسلام، گروهی از آنان راهی روم شدند و شماری نیز در شهرهای حمص و انطاکیه و قنسرین و سرزمین‌های پیرامون پراکنده شدند و گروهی نیز به قبایل خثعم و تنوخ پیوستند.[۴۳]آنان در آستانه ظهور اسلام در نبرد ذوقار که میان بنی‌شیبان، حامی نعمان بن منذر حاکم معزول حیره، وگروهی از سپاهیان خسرو پرویز درگرفت، با وجود اینکه به سپاه کسری پیوسته بود، در حمایت از آل‌منذر، از نبرد کناره گرفت.[۴۴]

جمعی از قبیله ایاد خدمت پیامبر(ص) رسیدند و ایشان از آنان درباره قس بن ساعده ایادی پرسید.[۴۵]وی از چهره‌های برجسته بنو ایاد بود که در روزگار جاهلیت در بازار عکاظ خطبه می‌خواند و مواعظی سودمند بیان می‌کرد که مضمونش پیروی از دین حق و توجه به هدف زندگی و پند گرفتن از مردگان بود. بر پایه گزارش‌هایی، پیامبر(ص) در دیدار هیئت بنو ایاد، خاطره خود را از این خطبه‌های قس یادآور شد و از آنها درباره وصیت‌نامه او پرسید. او را از حکیمان و خطبای بزرگ عرب دانسته‌اند که پیش از هجرت درگذشت و پیامبر(ص) خبر داد که او به سان یک امت محشور خواهد شد.[۴۶]رویدادهای پسین در عهد خلفا حاکی از مسلمان نبودن بنو ایاد است.

در فتح جزیره و ارمنستان در دوران عمر در حالی که قبایل عرب از حمایت روم دست کشیده بودند، قبیله ایاد که در سرزمین روم بودند، همچنان با آنان همکاری می‌کردند. در پی آگاهی عمر از این ماجرا، وی در نامه‌ای تهدیدآمیز به هراکلیوس، امپراتور روم، او را وادار به اخراج آنان کرد.[۴۷]۴۰۰۰ تن از آنها میان شام و جزیره پراکنده بودند و ولید بن عقبه حاکم منطقه راهی جز مسلمان شدن برای آنها نگذاشته بود[۴۸].[۴۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الهی‌زاده، محمد حسن، مقاله «ایاد»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۳، ص:۴۹۳.
  2. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸؛ الانساب، ج۱، ص۲۳۳.
  3. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۶۸.
  4. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵.
  5. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵.
  6. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۳.
  7. السیرة النبویه، ج۱، ص۷۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸؛ ج۱۳، ص۲۶۷؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۹۹.
  8. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴؛ معجم ما استعجم، ج۱، ص۸۱.
  9. المحبر، ص۱۷۹.
  10. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۲.
  11. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۶.
  12. الهی‌زاده، محمد حسن، مقاله «ایاد»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۳، ص:۴۹۳-۴۹۴.
  13. مروج الذهب، ج۲، ص۲۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۸.
  14. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۸؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۱۸۵؛ الکامل، ج۲، ص۴۳.
  15. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۴.
  16. مروج الذهب، ج۲، ص۲۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۸.
  17. معجم ما استعجم، ج۱، ص۶۷.
  18. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰.
  19. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰-۳۲.
  20. التنبیه و الاشراف، ص۱۷۳.
  21. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۵۸.
  22. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۶۱۴؛ معجم البلدان، ج۴، ص۱۷۵.
  23. معجم البلدان، ج‏۱، ص۶۱.
  24. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۸.
  25. مراصد الاطلاع، ج۲، ص۷۴۵؛ معجم البلدان، ج۴، ص۹۲.
  26. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲.
  27. جمهرة انساب العرب، ص۴۹۴.
  28. مراصد الاطلاع، ج۱، ص۴۸۹.
  29. مراصد الاطلاع، ج۲، ص۷۰۰.
  30. مراصد الاطلاع، ج‏۱، ص۱۵۱.
  31. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲.
  32. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲.
  33. الهی‌زاده، محمد حسن، مقاله «ایاد»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۳، ص:۴۹۴-۴۹۵.
  34. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲.
  35. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵.
  36. الهی‌زاده، محمد حسن، مقاله «ایاد»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۳، ص:۴۹۵.
  37. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳.
  38. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳.
  39. مروج الذهب، ج۱، ص۲۷۹؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۰۵.
  40. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۶؛ مروج الذهب، ج۱، ص۲۸۰.
  41. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶.
  42. الهی‌زاده، محمد حسن، مقاله «ایاد»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۳، ص:۴۹۵-۴۹۶.
  43. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳-۳۴.
  44. الاعلام، ج۸، ص۶۹.
  45. آثار البلاد، ص۱۳۳؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۳۰، ۲۳۳، ۲۳۶؛ امتاع الاسماع، ج۹، ص۶۸.
  46. کتاب الحیوان، ج۷، ص۴۳۸؛ الاغانی، ج۱۵، ص۱۶۲؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۱۰۲-۱۰۴.
  47. تاریخ ابن خلدون ج۲، ص۵۴۶.
  48. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۴۶.
  49. الهی‌زاده، محمد حسن، مقاله «ایاد»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۳، ص:۴۹۶-۴۹۷.