تحجر و ارتجاع

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ارتجاع از ریشه "ر‌ ج‌ ع" و در لغت به‌معنای بازگشت و بازگردانیدن به وضعیت پیشین[۱] و گاه به‌معنای تبدیل چیزی از کار افتاده و کهنه به چیزی جدید و کارآمد است.[۲] این واژه در اصطلاحی نوآمد در حوزه علوم اجتماعی، به هرگونه دفاع از وضعیت موجود حاکم و نظام فرسوده و رو به زوال یا مخالفت با نوآوری و پیشرفت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اطلاق شده،[۳] افزون بر امور فردی و مادّی، گاه در امور اجتماعی و عرصه اندیشه نیز به منظور، احیای سنّت‌های قدیم و منسوخ طرح می‌شود؛[۴] مجموعه گروه‌های موسوم به «سلفیّه» که در دوره اخیر، روی‌کردی سیاسی ـ اجتماعی یافته‌اند، این نوع دیدگاه را دارند.[۵] اصطلاح ارتجاع (Reaction) در مرزبندی گرایش‌های سیاسی به‌طور معمول بر جناح‌های راست سنّتی اطلاق می‌شود که با دگرگونی‌های بنیادین در نهادهای اجتماعی مخالفت جدّی دارند و در موارد بسیاری از سوی گروه‌های چپ در برابر راست‌گرایان و گاه مذهبیان به‌کار می‌رود؛[۶] ازاین‌رو این اصطلاح با اصطلاحات اصول‌گرایی، محافظه‌کاری و سنّت‌گرایی، حوزه معنایی مشترکی یافته است.

از آنجا که دو مفهوم "ارتجاع" و "ترقّی خواهی" مفاهیمی نسبی هستند، چه بسا امری در وضعیّت و جامعه‌ای خاص، از مصادیق ارتجاع بوده و در موقعیّت و جامعه‌ای دیگر، نوعی پیشرفت و ترقّی به‌شمار آید.[۷] در مجموع، مهم‌ترین وجه اشتراک تعاریف گوناگون "ارتجاع"، بار منفی آن است؛ بدین سبب در دوره‌های مختلف تاریخی، افراد، گروه‌ها و جوامع گوناگون از این واژه به منظور حمله به دشمنان و رقیبان خود سود برده‌اند که در این میان، دین اسلام نیز گاه از این اتّهام مصون نبوده است؛ بدین لحاظ، بسیاری از اندیشهوران مسلمان و غیر مسلمان با تکیه بر گوهر و اصول بنیادین اسلام از یک سو و مطالعه تاریخ تمدّن اسلامی از سوی دیگر به مقابله با این اتّهام برخاسته‌اند.[۸].[۹]

ارتجاع در قرآن

این واژه در قرآن به‌کار نرفته؛ امّا مفهوم آن را می‌توان در قالب عبارت‌های "پافشاری بر عقاید پدران" و "بازگشت به جاهلیّت" یا "بازگشت به عقب" جست: مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۱۰]، وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۱۱]، وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۱۲]، وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۱۳]، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۱۴]، قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ[۱۵]، قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ تَنْكِصُونَ[۱۶]، وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ[۱۷]، إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءَهُمْ ضَالِّينَ[۱۸]، فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ يُهْرَعُونَ[۱۹].

با توجّه به‌معنای ارتجاع می‌توان ارتداد فقهی را اعمّ از آن دانست؛ چرا که ارتداد فقهی روی‌گردانی از دین حق و گرایش به آیین جدید را نیز شامل می‌شود؛ در‌حالی‌ که در ارتجاع، گرایش و بازگشت به سنّت‌های قدیم و منسوخ صورت می‌گیرد؛ البتّه تعابیر قرآنی ارتداد نیز هم‌سو با مفهوم ارتجاع فقط از بازگشت به آیین پیشین یاد‌ کرده‌اند؛ گرچه پذیرای توسعه معنایی مفهوم فقهی ارتداد نیز هستند. مهمّ از نظر قرآن، وفاداری بر دین حق و عدم روی‌گردانی از آن است؛ حال چه روی گردانی در قالب بازگشت به آیین‌های گذشته یا گرایش به آیین‌های جدید صورت‌پذیرد.[۲۰]

جریان‌های ارتجاعی

در قرآن از وجود روحیّه اصرار و پافشاری بر آیین‌های گذشته در برابر دین حقّی که هر بار به‌وسیله پیامبری از سوی خداوند تجدید می‌شد، یاد‌شده است. این روحیّه میان اقوام و ملل گوناگونی چون قوم ابراهیم (انبیاء / ۲۱، ۵۲‌ـ‌۵۳ ; شعراء / ۲۶، ۶۹‌ـ‌۷۴) شعیب (اعراف / ۷، ۸۸) ثمود (هود / ۱۱، ۶۲) عاد (اعراف / ۷، ‌۶۵ و ۷۰) نوح (نوح / ۷۱، ۲۳‌ـ‌۲۴) قوم موسی و فرعونیان (یونس / ۱۰، ۷۸ ; قصص / ۲۸، ۳۶) نیز کافران و مشرکان صدر اسلام و (بقره / ۲، ۱۷۰ ; مائده / ۵، ۱۰۴ ; صافات / ۳۷، ۶۹ـ۷۰) گزارش شده است. قرآن با اشاره به اینکه انتخاب عقاید باطل از سوی پیشینیان، از بی‌خردی و جهل * ناشی بوده، اصرار نسل‌های بعدی بر آن عقاید و نپذیرفتن دعوت حق مبنی بر پیروی از کتاب خدا و پیامبر را سرزنش می‌کند: «و‌اِذا قیلَ لَهُم تَعالَوا اِلی ما اَنزَلَ اللّهُ واِلَی الرَّسولِ قالوا حَسبُنا ما وجَدنا عَلَیهِ ءَاباءَنا اَو لَو کانَ ءَاباؤُهُم لا یَعلَمونَ شیــًا و لایَهتَدون». (مائده / ۵، ۱۰۴) اهل * کتاب هرچند بت‌پرست نبودند، لکن به جهت اصرار بر آیین گذشته خود و نپذیرفتن دین اسلام، بر اثر تعصبات قومی و حسادت، از نگاه قرآن، به نوعی، مرتجع دانسته شده‌اند (بقره / ۲، ۹۱). برخی از آنان هم‌کیشانشان را به پافشاری بر عقاید باطل خود و پیروی نکردن از غیر دین یهود سفارش می‌کردند (آل‌عمران / ۳، ۷۳)، و برای نپذیرفتن آیینِ جدید (اسلام)، به بهانه‌هایی دروغین متوسّل می‌شدند (آل‌عمران / ۳، ۱۸۳). منافقان نیز برخلاف ظاهر، خواهان عقاید جاهلی بودند ; چنان‌که خود به این امر اعتراف می‌کردند: «واِذا لَقوا الَّذینَ ءامَنوا قالوا ءامَنّا واِذا خَلَوا اِلی شَیـطینِهِم قالوا اِنّا مَعَکُم اِنَّما نَحنُ مُستَهزِءون». (بقره / ۲، ۱۴) آنها می‌کوشیدند تا مسلمانان را به بهانه‌های گوناگون به عقاید گذشته جاهلی بازگردانند که قرآن مسلمانان را از این امر آگاه ساخته، آنان را از پیروی منافقان و یهود [۲۱] برحذر داشته، و ارتجاع و بازگشت به عقاید باطل پیشین را نتیجه این‌گونه پیروی‌ها دانسته است: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقـبِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین». (آل‌عمران / ۳، ۱۴۹) بازگشت منافقان از ظاهر اسلام به کفر در برهه‌های گوناگونی صورت پذیرفته که قرآن در آیات متعدّدی از آن یاد‌کرده است: «ذلِکَ بِاَنَّهُم ءامَنوا ثُمَّ کَفَروا‌».... (منافقون / ۶۳، ۳) هم‌چنین طبق نقل قرآن، مسأله قبله یا تغییر آن [۲۲] برای نمایاندن پدیده ارتجاع و شناخت مرتجعان از مؤمنان راستین بوده است: «... و ما جَعَلنَا القِبلَةَ الَّتی کُنتَ عَلَیها اِلاّ لِنَعلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلی عَقِبَیهِ‌».... (بقره / ۲، ۱۴۳) در ماجرای جنگ اُحُد و به دنبال شایعه شهادت پیامبر(ص) نیز گروهی از این افراد به ظاهر مسلمان به فکر بازگشت به بت‌پرستی افتادند و برخی نیز از دین دست کشیدند [۲۳] که آیه‌۱۴۴ آل‌عمران / ۳ آنان را سرزنش کرده است: «وما‌مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِن ماتَ اَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی اَعقـبِکُم‌».... هم‌چنین پس از رحلت آن حضرت، گروهی به گذشته خویش بازگشتند ر و به زنده کردن دوباره آداب و سنن جاهلی پرداختند ; چنان‌که این پدیده در روایات متعدّدی از طریق شیعه و اهل‌سنّت منعکس شده است.[۲۴].[۲۵]

عوامل و زمینه‌های ارتجاع

با‌توجّه به آیات می‌توان عوامل ارتجاع را به دو عاملِ درونی (عواملی که در خود شخص وجود دارند) و عوامل بیرونی (عواملی که از خارج، ارتجاع شخص را سبب می‌شوند) تقسیم کرد. قرآن در طول همه این عوامل، از شیطان به‌طور خاص یاد‌کرده و او را در ایجاد و زمینه‌سازی عوامل ارتجاع مؤثّر می‌شمارد.

آیه‌۲۱ لقمان / ۳۱ پافشاری بر آیین پدران و نپذیرفتن کتاب خدا را پاسخی از سوی کافران به فراخوانیِ شیطان * به عذاب سوزان تلقّی می‌کند: «واِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعوا ما اَنزَلَ اللّهُ قالوا بَل نَتَّبِعُ ما وجَدنا عَلَیهِ ءاباءَنا اَو لَو کانَ الشَّیطـنُ یَدعوهُم اِلی عَذابِ السَّعیر» (لقمان / ۳۱، ۲۱). آیه‌۶۰ نساء نیز درخواست داوری از حاکمان باطل را پس از ایمان آوردن به دین حق که به نوعی ارتجاع است، خواسته شیطان برای گمراه‌سازی انسان و به بیراهه کشیدن او دانسته: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یَزعُمونَ اَنَّهُم ءامَنوا بِما اُنزِلَ اِلَیکَ وما‌اُنزِلَ مِن قَبلِکَ یُریدونَ اَن یَتَحاکَموا اِلَی الطّـغوتِ وقَد اُمِروا اَن یَکفُروا بِهِ ویُریدُ الشَّیطـنُ اَن یُضِلَّهُم ضَلـلاً بَعیدا». (نساء / ۴، ۶۰)[۲۶] این عمل از نگاه قرآن، نشانه ارتجاع و ارتداد منافقان است. همچنین نقش شیطان در ارتجاع از آیه‌۲۵ محمد / ۴۷ نیز فهمیده می‌شود. در این آیه، عامل ارتجاع و ارتداد به گذشته، جلوه‌گری کفر به‌دست شیطان دانسته شده است: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطـنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم». اکنون پس از شناخت نقش شیطان به بررسی سایر عوامل و زمینه‌های ارتجاع می‌پردازیم[۲۷]:

خو گرفتن به عادات و سنن گذشته

انسان که در امور مادّی تنوّع طلب و نوگرا است، اغلب در امور معنوی و اعتقادات مذهبی از نوآوری گریزان و به آرامش و ثبات متمایل است ; ازاین‌رو پیامبران هنگام ابلاغ آیین جدید الهی با این واکنش از سوی اقوام خود مواجه می‌شدند که «ما چنین چیزی را میان نیاکانمان نشنیده‌ایم» (مؤمنون / ۲۳، ۲۴)، و به همین جهت، آنان درباره این آیینِ متعارض با عقاید پدرانشان، اظهار تردید می‌کردند. (ابراهیم / ۱۴، ۹‌ـ‌۱۰ ; ص / ۳۸، ۴‌ـ‌۵).[۲۸]

تعصبات قومی و نژادی

در برخی آیات از تأثیر تعصّبات * قومی و نژادی در مقاومت اقوام در مقابل دعوت پیامبران یاد‌شده است (بقره / ۲، ۱۷۰ ; مائده / ۵، ۱۰۴ ; اعراف / ۷، ۲۸ ; یونس / ۱۰، ۷۸ و‌...); چنان‌که یهود فقط به جهت برانگیختن پیامبر اسلام ازمیان نژاد عرب و نه نژاد آنها، از پذیرش اسلام امتناع ورزیدند [۲۹].[۳۰]

نادانی

در آیه‌۱۳۸ اعراف / ۷ موسی(ع) بازگشت بنی‌اسرائیل را به بت‌پرستی، پس از رهایی از دست فرعون، بر اثر نادانی آنان می‌داند: «وجـوَزنا بِبَنی اِسرءیلَ البَحرَ... قالوا یـموسَی اجعَل لَنا اِلـهـًا کَما لَهُم ءالِهَةٌ قالَ اِنَّکُم قَومٌتَجهَلون». هم‌چنین طبق آیه‌۶۴ زمر / ۳۹ مشرکان به جهت فراخواندن مسلمانان به ارتجاع و بازگشت به بت‌پرستی، جاهل خوانده شده‌اند: «قُل اَفَغَیرَ اللّهِ تَأمُرُونّی اَعبُدُ اَیُّهَا الجـهِلون» ; چنان‌که بادیه‌نشینی و دوری از فرهنگ و تمدّن که خود از زمینه‌های نادانی است، یکی از اسباب پافشاری بر عقاید کهنه و باطل دانسته شده: «اَلاَعرابُ اَشَدُّ کُفرًا ونِفاقـًا واَجدَرُ اَلاّ یَعلَموا حُدودَ ما اَنزَلَ اللّهُ‌».... (توبه / ۹، ۹۷) مقاومت بیش‌تر این افراد در برابر دین حق به جهت طبیعت خشک، دوری از فرهنگ، علم و عالمان است که آنان را از نیک‌اندیشی دور ساخته است.[۳۱] آیه‌۶۸ مؤمنون / ۲۳ مشرکان را به جهت نپذیرفتن اسلام سرزنش کرده، منشأ آن را عدم تدبر واندیشه دانسته است: «اَفَلَم یَدَّبَّرُوا القَولَ اَم جاءَهُم ما لَم یَأتِ ءاباءَهُمُ الاَوَّلین» ; چنان‌که عامل اصلی گزینش چنین عقایدی نیز از سوی پیشینیان، جهل و بی‌خردی آنان دانسته شده است.(بقره / ۲، ۱۷۰).[۳۲]

حاکمان ظالم

در برخی آیات، از حاکمان و سردمداران ظالم به‌صورت یکی از عوامل ارتجاع اقوام به عقاید باطل، یاد‌شده است. فرعون برای بازگرداندن گروندگان به موسی به عقاید باطل گذشته، آنان را به قطع دست و پا و به صلیب کشیدن تهدید می‌کند: «... ءامَنتُم بِهِ قَبلَ اَن ءاذَنَ لَکُم... فَسَوفَ تَعلَمون * لاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیَکُم واَرجُلَکُم مِن خِلـف ثُمَّ لاَُصَلِّبَنَّکُم اَجمَعین» (اعراف / ۷، ۱۲۳‌ـ‌۱۲۴ ; طه / ۲۰، ۱۷ ; کهف / ۱۸، ۱۹‌ـ‌۲۰) نیز بیم اصحاب کهف از فشار و اِعمال زور حاکمان کافر عصر خود را به جهت ارتداد و ارتجاع به آیین باطل گزارش داده است: «اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم‌».[۳۳]

اشراف و مترفان

از‌جمله کسانی‌که با دعوت انبیا مخالفت می‌کردند، مترفان * بودند: «و‌ما اَرسَلنا فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کـفِرون». (سبأ / ۳۴، ۳۴) آنان، هم خود بر عقاید باطل گذشتگان پای می‌فشردند: «و‌کَذلِکَ ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ فی قَریَة مِن نَذیر اِلاّ قالَ مُترَفوها اِنّا وجَدنا ءاباءَنا عَلی اُمَّة و اِنّا عَلی ءاثـرِهِم مُقتَدون» (زخرف / ۴۳، ۲۳)، و هم به زیر دستانشان سفارش می‌کردند که بر آیین پیشین خود بمانند و از آن دست برندارند: «وانطَـلَقَ المَلاَُ مِنهُم اَنِ امشوا واصبِروا عَلی ءالِهَتِکُم اِنَّ هـذا لَشَیءٌ یُراد‌».... (ص / ۳۸، ۶‌ـ‌۸) آنان مردم را چنین بیم می‌دادند که با پیروی از پیامبر و در نتیجه دست برداشتن از آیین نیاکان، زیان خواهند دید: «و‌قالَ المَلاَُ الَّذینَ کَفَروا مِن قَومِهِ لـئِنِ اتَّبَعتُم شُعَیبـًا اِنَّکُم اِذًا لَخـسِرون». (اعراف / ۷، ۹۰) مقصود از خسران در این کلام، ضرر مادّی چون از دست دادن سرمایه یا هلاکت [۳۴]به‌دست آن مترفان [بوده یا ضرر معنوی و خسارت در آیین است.[۳۵] گویی آنها، راه نجات را در بت‌پرستی * می‌پنداشتند.[۳۶] هم‌چنین آنان از حربه‌های دیگری، مانند اخراج از شهر و آبادی برای بازگرداندن مؤمنان به آیین باطل استفاده می‌کردند: «قالَ المَلاَُ الَّذینَ استَکبَروا مِن قَومِهِ لَنُخرِجَنَّکَ یـشُعَیبُ والَّذینَ ءامَنوا مَعَکَ مِن قَریَتِنا اَولَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا‌».... (اعراف / ۷، ۸۸) آنان از شعیب و گروندگان به او می‌خواستند که به آیین بت‌پرستی باز‌گردند. گویی شعیب پیش‌تر بر آن آیین بوده است. برخی این پندار را ناشی از مخفی‌سازی و تقیّه شعیب * در گذشته [۳۷] یا سکوت او و مأموریّت نداشتن وی برای تبلیغ ref>مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۲۵۴ و ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.</ref> دانسته‌اند یا اینکه خطاب، فقط پیروان پیامبر را دربرگیرد.[۳۸] برخی نیز گفته‌اند که مادّه «عود» با «الی» به‌معنای بازگشت و با «فی» به‌معنای دگرگونی و تغییر حالت‌است.[۳۹].[۴۰]

مشرکان و اهل کتاب

طبق بیان قرآن، مشرکان نه‌تنها دشمن مسلمانان بوده، بلکه مایل بودند آنان به کفر باز‌گردند: «اِن یَثقَفوکُم یَکونوا لَکُم اَعداءً... وودّوا لَو تَکفُرون» (ممتحنه / ۶۰، ۲)، و در رسیدن به این مقصود، پیوسته با آنان می‌جنگیدند: «... ولا یَزالونَ یُقـتِلونَکُم حَتّی یَرُدّوکُم عَن دینِکُم اِنِ استَطـعوا‌»... (بقره / ۲، ۲۱۷)، و حتّی به مسلمانان وعده می‌دادند در‌صورت پیروی از آنان، بار گناهانشان را به گردن می‌گیرند: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنُوااتَّبِعوا سَبیلَنا ولنَحمِل خَطـیـکُم» (عنکبوت / ۲۹، ۱۲); ازاین‌رو قرآن به مؤمنان هشدار می‌دهد که در‌صورت پیروی از مشرکان، آنان را به عقاید باطل پیشین باز‌می‌گردانند. (آل‌عمران / ۳، ۱۴۹) آنان در مواردی نیز با تهدید و ارعاب، پیامبران و پیروانشان را به بازگشت به آیین خود امر می‌کردند: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لِرُسُلِهِم لَنُخرِجَنَّکُم مِن اَرضِنا اَو لَتَعودُنَّ فی مِلَّتِنا». (ابراهیم / ۱۴، ۱۳ ; اعراف / ۷، ۸۸) از سوی دیگر، اهل‌کتاب به‌ویژه یهود [۴۱] نیز به منظور رواج پدیده ارتجاع و بازگشت به آیین باطل میان مسلمانان، به حربه‌هایی دست زدند که در این میان، مهم‌ترین حیله آنان برای بازگشت مسلمانان به جاهلیّت این بود که به برخی از هم کیشان خود توصیه کردند که صبحگاهان به اسلام بگرایند ; سپس شام‌گاهان به بهانه اینکه محمّد(ص) نشانه و ویژگی‌های پیامبر موعود را ندارد، از اسلام برگردند تا بدین‌سان در ایمان مسلمانان تزلزل ایجاد کنند «و‌قالَت طَـائِفَةٌ مِن اَهلِ الکِتـبِ ءامِنوا بِالَّذی اُنزِلَ عَلَی الَّذینَ ءامَنوا وَجهَ النَّهارِ واکفُرُوا ءاخِرَهُ لَعَلَّهُم یَرجِعون». (آل‌عمران / ۳، ۷۲) افزون بر این، آنان با نفاق‌افکنی و ایجاد کینه و عداوت میان مسلمانان در این مقصود می‌کوشیدند که قرآن مسلمانان را از توطئه ارتجاع، آگاه ساخت: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تُطیعوا فَریقـًا مِنَ الَّذینَ اوتُوا الکِتـبَ یَرُدّوکُم بَعدَ ایمـنِکُم کـفِرین». (آل‌عمران / ۳، ۱۰۰).[۴۲]

آثار وپیامدهای ارتجاع

دربرخی از آیات، بازگشت به عقاید کهنه و باطل، سبب خسران دانسته شده است: «اِن تُطیعوا الَّذینَ کَفَروا یَرُدّوکُم عَلی اَعقـبِکُم فَتَنقَلِبوا خـسِرین». (آل عمران / ۳، ۱۴۹ ;حج / ۲۲، ۱۱) که با توجّه به دسته‌ای دیگر از آیات شاید بتوان این خسران را «حرمان دائم از رستگاری»، «حبط عمل در دنیا و آخرت» و «عذاب جاودان» دانست. در ماجرای اصحاب کهف، نتیجه و پیامد بازگشت به آیین باطل، حرمان دائم از رستگاری دانسته شده است: «اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم ولَن تُفلِحوا اِذًا اَبَدا». (کهف / ۱۸، ۲۰) هم‌چنین در آیه‌۲۱۷ بقره / ۲ پس از بیان تلاش مشرکان برای انحراف مؤمنان از دین می‌افزاید: کسی که از دین برگردد و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیکش در دنیا و آخرت ضایع می‌شود و چنین کسی، اهل‌دوزخ و همیشه درآن خواهد بود: «ومَن یَرتَدِد مِنکُم عَن دینِهِ فَیَمُت وهُوَ کافِرٌ فَاُولـئِ کَ حَبِطَت اَعمــلُهُم فِی الدُّنیا والأَخِرَةِ واُولـئِ کَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون».

آیه‌۶۸‌ـ‌۷۰ صافات / ۳۷ نیز پیامد اصرار بر عقاید باطل پدران را عذاب جهنّم دانسته است: «ثُمَّ اِنَّ مَرجِعَهُم لاَِلَی الجَحیم * اِنَّهُم اَلفَوا ءاباءَهُم ضالّین * فَهُم عَلی ءاثـرِهِم یُهرَعون». این عذاب برای مشرکان که از مهم‌ترین عوامل رویداد ارتجاع در جامعه هستند نیز وعده داده شده است: «حَتّی اِذا اَخَذنا مُترَفیهِم بِالعَذابِ... * قَدکانَت ءایـتی تُتلی عَلَیکُم فَکُنتُم عَلی اَعقـبِکُم تَنکِصون». (مؤمنون / ۲۳، ۶۴‌ـ‌۶۶) آیه‌۲۵ زخرف / ۴۳ نیز پی‌آمد گرایش به آیین نیاکان و اصرار بر آن را انتقام الهی دانسته است: «فَانْتَقَمْنا مِنْهمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبین».

.[۴۳]


منابع

پانویس

  1. النهایه، ج۲، ص‌۲۰۱؛ لسان‌العرب، ج۵، ص‌۱۴۹؛ لغت‌نامه، ج۱، ص۱۳۸۰.
  2. لسان‌العرب، ج‌۵، ص‌۱۵۱.
  3. فرهنگ سیاسی، ص۵؛ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۹۰.
  4. فرهنگ سیاسی، ص‌۵؛ درآمدی بر دائرة‌المعارف علوم اجتماعی، ص‌۶۱۳.
  5. موسوعة السیاسه، ج‌۳، ص‌۲۲۹.
  6. فرهنگ جامع سیاسی، ص‌۱۲۸.
  7. فرهنگ سیاسی، ص‌۵.
  8. علل پیشرفت اسلام؛ ص‌۲۳‌ـ‌۲۴؛ تمدن اسلام و عرب، ص‌۵۱‌ـ‌۵۴.
  9. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  10. «خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و ماده‌زاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند و بیشتر آنان خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.
  11. «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
  12. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید ، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  13. «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
  14. «ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.
  15. «پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید» سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
  16. «زیرا آیات من برایتان خوانده می‌شد اما شما پشت کردید» سوره مؤمنون، آیه ۶۶.
  17. «و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.
  18. «به راستی آنان پدران خود را گمراه یافتند» سوره صافات، آیه ۶۹.
  19. «و در پی آنان شتافتند» سوره صافات، آیه ۷۰.
  20. صادقی فدکی و مجدی، مقاله "ارتجاع"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  21. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۵۶.
  22. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۴۱۶.
  23. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۴۸.
  24. بحارالانوار، ج‌۲۲، ص‌۳۵۱‌ـ‌۳۵۳ و ج‌۲۸، ص۲۸‌ـ۳۷; جامع‌البیان، مج۳، ج۴، ص۱۵۰ـ‌۱۵۱.
  25. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  26. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۲; التبیان، ج‌۳، ص‌۲۳۸.
  27. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  28. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  29. التبیان، ج‌۱، ص‌۳۴۵; مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۹۳ و‌۲۹۹.
  30. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  31. الفرقان، ج‌۱۰‌ـ‌۱۱، ص‌۲۶۷; الکشاف، ج‌۲، ص‌۳۰۳.
  32. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  33. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  34. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۹۳; نمونه، ج‌۶، ص‌۲۵۸.
  35. التفسیر الکبیر، ج‌۱۴، ص‌۱۸۱.
  36. نمونه، ج‌۶، ص‌۲۵۸.
  37. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۶۹۰.
  38. مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۲۵۴ و ج‌۱۰، ص‌۳۰۰.
  39. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۴.
  40. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  41. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۴.
  42. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  43. صادقی فدکی و مجدی، مقاله «ارتجاع»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.