نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۶ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
راههای شناخت امام مهدی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«انسان برای باریافتن به شناخت خداوند، گاه از نشانههای آفاقی و گاه از آیات انفسی بهره میبرد و در مرتبهای دیگر بر اساس «اعْرِفُوا اللّهَ بِاللّهِ»[۱]، «بِكَ عَرَفْتُكَ وَ اَنْتَ دَلَلْتَنى عَلَیْكَ»[۲]، «يَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ»[۳]خداوند را از راه وجود مبارکش میشناسد و شاهدانه در مییابد که ﴿اَو لَم یکفِ بِرَبک اَنهُ عَلی کل شیءٍ شَهید﴾[۴]. چنین کسی به آنان که در پی آیات آفاقی و انفسیاند به زبان حال میگوید که چرا ذات حق را غائب میپندارید و با جستوجو در آفاق و انفس، راهی به سوی او میجویید، در حالی که پیش از آن دو، خدا مشهود شماست. ابتدا فرمود: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾[۵]؛ آنگاه کفایتخداوند برای شناختش و بینیازی از آیات آفاقی و انفسی را در اینباره یادآور شد: ﴿أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ﴾[۶] و سپس دلیلکفایت وجود مبارک حق را برای شناخت او چنین بیان کرد: ﴿أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۷].
هرچه را انسان بخواهد مشاهده کند، نخست خدا را میبیند. قبل از آنکه دلیل، فهمدلیل، بلکه خود را که مستدل است ادراک کند، خدا را میفهمد. "شهید" در آیه یاد شده بر وزن فعیل و به معنای مفعول است نه فاعل[۸]، زیرا اگر فاعل و به معنای شاهد باشد یعنی خداوندشاهد همه جا و همه چیز است[۹]، پس به نشانههای آفاقی و انفسی نیازی ندارد؛ این استدلال نسبت به مدعای آیه، برهان تمامی نیست، چون ادعای آیه آن است که شناسنده ذات اقدس حق از نشانههای آفاقی و انفسی بینیاز است، بنابراین واژه شهید در آیه باید به معنی مشهود باشد تا برهان بدینگونه تمام شود: شما برای شناخت ذات حق به آیات آفاق و انفس نیاز ندارید، زیرا حق در بالاترین مرتبه ظهور و شهود است و اقتضای شدت در این وصف، آن است که قبل از شهود هر چیزی، او مشهود گردد.
خدا که فی الأشیاء علی غیرممازجة[۱۰] است و حضوری نامتناهی دارد، از آن جهت که ﴿يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾[۱۱] است، نیاز ندارد او را از بیگانه جویا شویم: ﴿أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۲]. چنین شناختی سودمندترین شناختها و برای همگان شدنی است. این راه، همان راه قلب است که پیمودنش به دانستن اصطلاحات فلسفی، کلامی یا درسهای حوزوی و دانشگاهی نیاز ندارد و هدایتی همگانی و همیشگی است. نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه طاهرین (ع)، مظاهر تام اسما و صفات ذات اقدس خداوند و بالاترین نشانههای اویند و همانگونه که خدای تعالی اصالتاً دارای بالاترین مرتبه ظهور و مشهودیت است، مظاهر تمامنمای ذات اقدسش نیز تبعاً از رتبهای پایینتر از مشهودیت حق و برتر از غیر او برخوردارند.
«عمده راههایی که در شناخت امام میتوان از آن استفاده کرد، سه راه است:
نص: نص؛ یعنی، تعیین و تصریح پیغمبر (ص) که مفادش خبر دادن از نصب الهی و یا نصب امام به امر الهی است. در نوع اول نصب بدون واسطه انجام شده و فعل الهی است و نصپیغمبر (ص)، مثل خبر دادن از آن است. در نوع دوم فعل الهی، با واسطه پیغمبر (ص) است که به امر خدا انجام میشود و استناد آن به او، مانند استناد افعال ملائکه به خداوند است.
امروزه با توجه به انبوه روایات معتبر، راه برای شناخت امام زمان (ع) باز است. هشتمین پیشوای شیعیانامامعلی بن موسی الرضا (ع) میفرماید: "... الامام أمین الله فی خلقه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الداعی إلی الله و الذاب عن حرمالله الامام المطهر من الذنوب و المبرا عن العیوب المخصوص بالعلم الموسوم بالحلم نظام الدین و عز المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الکافرین الامام واحد دهره لا یدانیه أحد و لا یعادله عالم و لا یوجد منه بدل و لا له مثل و لا نظیر مخصوص بالفضل کله من غیر طلب منه له و لا اکتساب بل اختصاص من المفضل الوهاب..."[۱۵]؛ "امامامانت دار الهی در میان خلقش، حجت او بر بندگانش، خلیفه او در سرزمینهایش، دعوتکننده به سوی خدا و دفاع کننده از حقوقواجب او بر بندگان است. امامپاک از گناه و به دور از عیبها است.
دانشها به او اختصاص دارد و او به بردباری شناخته میشود. امام نظامدهنده به دین و باعث سربلندی مسلمانان و خشممنافقان و از بین رفتن کافران است. امام یگانه روزگار خویش است. هیچکس در مقام، به منزلت او نزدیک نمیشود و هیچ دانشمندی با او برابری نمیکند و جایگزینی برای او پیدا نمیشود و شبیه و مانند ندارد. همه فضیلتها مخصوص او است، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد. این امتیازی از طرف فضل کننده بسیار بخشنده، برای امام است..."[۱۶].
«برای یافتن پاسخ این اشکال ابتدا باید معنای مفاهیم و واژههای موجود در روایت فوق روشن گردد، یکی از کلمات مطرح شده در این روایت کلمه "میتة جاهلیة" (به مرگ جاهلیت مردن) است؛ از روایات، بهدست میآید که منظور از "مردن جاهلیت" در کفر و ضلالت مردن است، از امام صادق (ع) سؤال شد که منظور از مرگ جاهلیت چیست؟ حضرت فرمود: "جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی".
مرحوم کلینی در توضیح، چنین فرموده است: "اگر نشناختن امام از آن جهت باشد که او را منکر شود و در مقام مخالفت و ستیزه با او برآید از لحاظ کفر با مردم جاهلیت شریک است، و اگر نشناختن امام از جهت دورویی و نفاق با امام باشد از همان نظر با مردم جاهلیت شریک است، همچنین است ضلالت و گمراهی، که از کفر و نفاق پایینتر است"[۱۹].
واژه دیگر کلمه "لم یعرف" است، منظور از معرفت چیست؟ با توجه به معنایی که برای "میتة جاهلیة" شد پی میبریم که مقصود از معرفت امام، شناخت شکل ظاهری او نیست، به عبارت دیگر شناختن با دیدن تفاوت دارد و چه بسیار مسایلی است که انسان نمیبیند ولی میشناسد مانند ملائکه و سایر مجردات که قابل دیدن نیستند ولی بهوسیله دلایل عقلی و نقلی به آنها شناخت پیدا میکنیم. پس نباید گفته شود امامی که از دیدهها پنهان است چگونه شناخت او ممکن است، چه بسیار افرادی که ائمه اطهار (ع) را با چشم خود دیدند و شکل ظاهری آنها را به خوبی رؤیت کردند، ولی کافر و گمراه بودند، از کلمات بعضی علما استفاده میشود که مقصود از معرفت، شناخت جایگاه و مقام الهی امام و اعتقاد به امامت و ولایت الهی اوست. به عنوان شاهد به توضیحات علامه بهجت افندی از علمای اهل سنت درباره روایت فوق توجه فرمایید:
از آنجا که حدیثی میفرماید: "هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهلیت مرده است" مورد اتفاق همه علمای اسلام میباشد، کمتر مسلمانی پیدا میشود که معتقد به وجود امام منتظر نباشد و ما معتقدیم که مهدی صاحب الزمان (ع) در شهر سامرا متولد گردیده و وراثت نبی اکرم (ص) و وصایت و امامت به او منتهی شده است و اقتضاء حکمت الهی بر حفظ سلسله امامت تا قیامت تعلق گرفته است[۲۰].
بنابراین معنای "لم یعرف" عدم اعتقاد به امامت امام و نشناختن مقام و جایگاه الهی اوست چنانکه این مطلب از مراجعه به روایات وارده کاملاً روشن میشود، به عنوان شاهد به روایتی در این زمینه اشاره میکنیم: از امام صادق (ع) و او هم از پدرش و او نیز از پدرانش (ع) نقل شده که پیامبر اکرم (ص) فرمود: "هرکس فرزندم حضرت قائم (ع) را در زمان غیبتش انکار نماید به مردن جاهلیت مرده است"[۲۱].
حال که منظور از معرفت، شناخت مقام و جایگاه امامت امام در زمان غیبت است، اولاً چگونه بدانیم شخص امام کیست؟ و ثانیاً این شناخت و اعتقاد را چگونه بهدست آوریم؟ برای چنین شناختی راههای گوناگونی میتوان شمرد که ما در اینجا به دو راه عمده اشاره میکنیم:
نص: نص یعنی تعیین و تصریح و اعلام پیغمبر (ص) که مفادش خبر دادن از جعل و نصب امام به امر الهی است، اعتبار و دلالت نص بر امامت، یک امر بسیار منطقی و عرفی و خردپسند است، چرا که حاکمیت، مخصوص خداست و صاحب اختیار حقیقتی همه چیز و هر شأنی از شئون خلق، اوست. درباره امامت امام عصر (ع) نام و کنیه و صفات و ویژگیهای او روایات متواتری رسیده است که در کتاب شریف منتخب الاثر صدها حدیث که در جهات مختلف در این باره در کتب فریقین ثبت گشته احصاء و تنظیم گردیده است، و کتاب "من هو المهدی" نام ۱۴۵ کتاب از کتب حدیث و تفسیر و کلام و عرفان و ... از اهل سنت را که احادیث مربوط به امام زمان (ع) را آوردهاند ذکر کرده است[۲۲].
معجزه: یکی دیگر از راههای شناخت امام "معجزه" است. از امام صادق (ع) سؤال شد که به چه علتی خداوند متعال به پیغمبران و فرستادگانش و به شما معجزه عطا کرده؟ حضرت فرمود: "به خاطر این که دلیل بر راستگویی کسی که آن را آورده باشد و معجزه علامتی است از برای خداوند که عطا نمیکند آن را مگر به انبیا و رسولان و حجتهای خودش تا به وسیله آن راستی راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود"[۲۳].
بدیهی است که برای شناخت امری مثل معجزه راهی جز مشاهده عینی یا تواتر یا خبر افراد موثق و مورد اعتماد نیست، و در مورد حضرت مهدی (ع) به صورتی باورآور و شناختبخش معجزات حضرت نقل شده است[۲۴].
اما اینکه میگویید حضور امام در جامعه لازم و واجب است، در جواب باید گفته شود که آنچه لازم و واجب است وجود امام است نه حضور او، و از روایاتی که در کتب شیعه و اهل سنت وارد شده ضرورت وجود امام فهمیده میشود، از جمله این که پیامبر (ص) فرمودند: "مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً"[۲۵]؛ کسی که بمیرد در حالی که امام و پیشوایی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است (مسلمان از دنیا نرفته).
با توجه به مطالب فوق نتیجهگیری میشود در زمان غیبت، شناخت امام امری ممکن است و ندیدن آن حضرت با چشم ظاهری دلیلی بر انکار او و یا عذر برای عدم شناخت آن حضرت نمیباشد، و لذا امام صادق (ع) دراینباره فرمودهاند: "هرکس بمیرد در حالی که امامش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است"، سپس فرمود: "پس بر شما باد اطاعت و پیروی (از ما) شما دیدید اصحاب علی (ع) را، شما به امامی اقتدا کردهاید که مردم نمیتوانند عذر بیاورند که آن امام را نمیشناختند، کرامتها و برگزیدههای قرآن از آن ماست و ماییم گروهی که خداوند اطاعت ما را واجب نموده است"[۲۶]»[۲۷].
معرفت اعطایی: در آموزههای اسلامی بر تأثیر پرهیزکاری و انجام اعمال شایسته در حصول معرفت راستین و نهادینه شدن آن در وجود آدمی بسیار تأکید شده است. بر اساس این آموزهها انسان میتواند با عمل کردن به آموختههای خود، مرزهای داناییاش را گسترش دهد و به آنچه نمیداند دست یابد. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا﴾[۳۴]. و در جایی دیگر میفرماید: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾[۳۵].
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه و بیان مراد از "﴿الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾؛ سخنهای پاکیزه" چنین مینویسد: «مراد از آن صرف لفظ نیست، بلکه لفظ بدان جهت که معنایی طیب (پاکیزه) دارد منظور است. پس در نتیجه مراد از این "کلم طیب" عقاید حقی میشود که انساناعتقاد به آن را زیربنای اعمال خود قرار میدهد»[۳۶]. ایشان در ادامه، به بررسی رابطه علم و عمل و تأثیر عملشایسته در رفعت علم پرداخته و مینویسد: «عمل از فروع علم و آثار آن است، آثاری که هیچگاه از آن جدا شدنی نیست. هر چه عمل مکرر شود، اعتقاد راسخ تر، روشنتر و در تأثیرش قویتر میگردد»[۳۷]. امام باقر(ع) نیز در زمینه نقش عمل به دانستهها در افزایش دانایی میفرماید: «مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ يَعْلَمْ»[۳۸]. هر کس به آنچه میداند، عمل کند، خداوند آنچه را نمیداند به او میآموزد. بنابراین، کسانی که در پی معرفت امام عصر(ع) و راه یافتن به ولایت ایشان هستند باید افزون بر مطالعه و تحقیق و تدبر در ویژگیهای امامان معصوم(ع)، در پیروی از این بزرگواران و دوری از مخالفت آنها نیز بکوشند و خود را از همه آلودگیهایی که پیشوایان معصوم نمیپسندند، پیراسته سازند. در این صورت است که میتوان امیدوار بود انوارمعرفت این حجتهای الهی در قلب ما راه یابد. در روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم: «وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ»[۳۹]. ای اباخالد! به خداسوگند بندهای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند تا اینکه خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بندهای را پاکیزه نمیکند تا اینکه تسلیم محض ما شده و با ما آشتی کرده باشد. پس چون با ما از در آشتی درآمد، خدا از حساب سخت نگاهش دارد و هراس بزرگ روز رستاخیز ایمنش سازد.
ناگفته نماند که در این راه باید از عنایتحضرت حق نیز مدد جوییم و -همچنانکه در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد- از درگاه الهی نیز توفیقشناخت حجتش را درخواست کنیم تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانینجات یابیم»[۴۰].
«ابتدا لازم است به خود حدیث توجه شده، پیامهایی که از آن قابل برداشت است، مورد توجه قرار گیرد پیامبر(ص) در این حدیث شریف، با به کار بردن عبارت "امام زمانه"، هم به حقیقت و ماهیت مقامامام اشاره میفرماید و هم به وجود امام در هر زمان. "امام" کسی است که پس از پیامبر در جایگاه او قرار گرفته، وظایفپیامبر را در رهبری و هدایت مردم بر عهده دارد. او حافظ و نگه دارنده دین به صورت کامل و مفسّر و مبیّن آیات الهی متناسب با نیاز مردم است. او همانند پیامبر، شخصی معصوم و تربیت یافته پروردگار است که بر قلوبانسانها احاطه داشته، عهده دار تزکیه و تهذیبنفوس آنان است. او کسی است که با آشنایی کامل از مقررات دین، باید در رأس حکومتجامعه انسانی قرار گیرد، تا اجتماع بشری را به درستی رهبری کند و محیطی اسلامی و سالم برای رشد و تعالی افراد فراهم آورد. بلندی مقامامامت از آنجا روشن میشود که خداوند آن را "عهد" خود دانسته و از دسترسی انسانهای ظالم به دور داشته است. قرآن میفرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴾[۴۱]. کلمه "ظالم" در آیه شریف، مطلق بوده و شامل هر نوع ظلم و گناه، حتی ظلم به نفس میشود و تمام عمرانسان را در بر میگیرد؛ از این رو امام باید فردی معصوم از هر نوع خطا در طول حیات خود باشد. پیامبر(ص) نشناختن چنین امامی را مساوی با مرگ جاهلی قرار داده است؛ مرگی که کفر و جهالت و ضلالت از مشخصههای آن است. نقطه مقابل مرگ، حق و راستی و حرکت طبق خواست او و بر اساس دین او است. حال که نشناختن امام، مرگ غیرِ دینی است، پس شناختن او و پیروی از او، باعث میشود مرگانسان طبق دین باشد و ختم به خیر و سعادت شود. روشن است که امام باید تجسم کامل دین خدا باشد؛ به عبارت دیگر، اسلام و قرآنناطق باشد. اکنون روشن میشود که علاوه بر شناخت شخص امام از نظر اسم و نسب، باید به بُعد شخصیتی او که همان حقیقتولایت و امامت است، توجه نمود»[۴۲].
↑محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، سید جواد مصطفوى، انتشارات مسجد چهارده معصوم، ج ۲، ص ۲۰۸ و ۲۰۹، ح ۳.
↑ابو طالب تجلیل، من هو المهدى، مؤسسه نشر اسلامى، سال ۱۴۰۹ ه.ق، ص ۹، به نقل از «تاریخ آل محمد» علامه افندى.
↑صافى گلپایگانى، منتخب الاثر فى امام الثانى عشر، مؤسسه حضرت معصومه (س)، سپهر قم، سال ۱۴۱۹ﻫ. ق، ص ۶۲۵.
↑صافى گلپایگانى، همان؛ و ابو طالب تجلیل، همان، ص ۶۲-۶۸.
↑شیخ صدوق، علل الشرایع، انتشارات الداورى، ج ۱، ص ۱۲۲، باب ۱۰۰.
↑برگرفته از کتاب «سلسله مباحث امامت و مهدویت» حضرت آیة اللّه صافى گلپایگانى، قم، حضرت معصومه (س)، سال ۱۳۵۷، ج ۸، ص ۹۰.
↑مسند احمد بن حنبل، مؤسسه الرسالة، تحقیق از شعیب الأرنووط، ج ۲۸، ص ۸۸، ح ۱۶۸۷۶؛ هیثمى، مجمع الزوائد، دارالکتاب العربى، چاپ سوم، ۱۴۰۲ ه، ج ۵، ص ۲۲۵؛ مسند ابن یعلى موصلى، دار المأمون للتراث، تحقیق حسین سلیم اسد، ج ۱۳، ص ۳۶۶، ح ۷۳۷۵.
↑ابو جعفر احمد بن خالد البراقى، المحاسن، دارالکتب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۵۳، ح ۷۸.
↑از جمله آنها به کتابهای زیر میتوان اشاره کرد: الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۱۶۸ - ۴۳۸؛ الهدایة، ص۵۰ - ۳۰؛ ابو جعفر محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ع)، چاپ اول: قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه. ق؛ لطف الله صافی گلپایگانی، معرفت حجت خدا (شرح دعای اللهم عرفنی نفسک)، چاپ اول: قم، حضرت معصومه، ۱۳۷۵؛ سید محمد بنیهاشمی، معرفت امام عصر(ع)، چاپ اول: تهران، نیک معارف، ۱۳۷۵؛ سیدحسن میرجهانی طباطبایی، ولایت کلیه، تحقیق و تصحیح: سیدمحمد لولاکی، چاپ اول: قم، الهادی، ۱۳۸۲؛ «جایگاه امام معصوم(ع) در نسبت با کل هستی»؛ گفتوگو با آیت الله محمدعلی گرامی، موعود، سال اول، ش۲، خرداد و تیر ۱۳۷۶ و ش۱۳، مرداد و شهریور ۱۳۷۶؛ سیدمحمدمهدی میرباقری، «معرفت الله، معرفت ولی خداست»، موعود، سال پانزدهم، ش۷۰، آذر ۱۳۸۵؛ «معرفت امام عصر(ع): اقتراح با حضور حجج الاسلام و المسلمین محمدباقر تحریری، سیدمحمدمهدی میرباقری و دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی»، موعود، سال دوازدهم، ش۸۶ و ۸۷، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶.
↑برخی از شرحهای زیارت جامعه کبیره که علاقهمندان را در درک مفاهیم بلند مطرح شده در این زیارت یاری میکند، به شرح زیر است: سیدحسین همدانی درودآبادی، الشموس الطالعة فی شرح الزیارة الجامعة، تهران، مصطفوی، ۱۳۷۸ه.ق؛ احمد زمردیان، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، چاپ سوم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۶؛ عبدالعلی گویا، علی و زیارت جامعه کبیره، چاپ اول: تهران، زرارة، ۱۳۷۸؛ عبدالله جوادی آملی (آیت الله)، ادب فنای مقربان: شرح زیارت جامعه کبیره، تحقیق و تنظیم محمد صفایی، چاپ اول: قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۱؛ محمدباقر تحریری، جلوههای لاهوتی: شرح زیارت جامعه کبیره، ۳ج، چاپ اول: تهران، دارالمعارف، ۱۳۸۴.
↑برای آشنایی با نشانههای ظهور میتوان به کتابهای زیر مراجعه کرد: سیدحسن میرجهانی، نوائب الدهور فی علایم الظهور، دو جلد در چهار مجلد، کتابخانه صدر، ۱۳۶۹؛ علی کورانی، عصر ظهور، ترجمه کتاب عصر الظهور، ترجمه: عباس جلالی، چاپ پنجم: تهران، سازمان تبلیغاتاسلامی، ۱۳۷۱؛ کامل سلیمان، روزگار رهایی (یوم الخلاص)، ترجمه: علیاکبر مهدیپور، چاپ سوم: تهران، آفاق، ۱۳۷۶، ج۲، ص۸۱۷-۸۸۷؛ محمد خآدمی شیرازی، نشانههای ظهور او، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۷۸.
برای آشنایی بیشتر با منابع مطالعاتی موضوع نشانههای ظهور، ر.ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، «آخرالزمانشناسی در آثار اسلامی» مندرج در کتابپیشگوییها و آخرالزمان (مجموعه مقالات).
↑«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد» سوره انفال، آیه ۲۹.
↑«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.
↑سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، چاپ اول: تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۳، ج۱۷، ص۲۹.
↑سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، چاپ اول: تهران، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۶۳، ج۱۷، ص۲۹.
↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.