تبوک در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون جنگ تبوک است. "جنگ تبوک" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تبوک (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

جنگ تبوک در سال نهم هجری، یعنی حدود یک سال بعد از فتح مکه روی داد. دقت در شرایط آن برهه از تاریخ اسلام و سال‌های پایانی عمر پیامبر اکرم(ص) نشان می‌دهد با قدرت گرفتن اسلام، هرچند خطر حمله مستقیم دشمن کم شده بود، ولی به همان نسبت، خطری بزرگ‌تر شکل می‌گرفت که حزب نفاق بود. به خصوص که با فتح مکه، قبایل و توده‌های مردم، گروه گروه مسلمان می‌شدند؛ افراد ضعیف‌الایمانی که کمترین اطلاعی از تعالیم اسلام نداشتند و قدرت رسول خدا(ص) و گسترش اسلام را با قدرت شیوخ قبیله خود مقایسه می‌کردند. در نتیجه، آنها به راحتی تبدیل به سیاهی لشکر دشمنان قسم خورده‌ای می‌شدند که تا دیروز در صف کفر، با پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در جنگ بودند و با فتح مکه، به ناچار اسلام را پذیرفته بودند، ولی قلب آنان هرگز اسلام را نپذیرفت و دائماً برای نابودی پیامبر(ص) و اسلام و حامیان صادقش چون امیرالمؤمنین(ع) نقشه می‌کشیدند. خداوند در این سال‌ها به طور جدی و حتی بیش از خطر کفار، در آیات متعدد قرآن، خطر آنان را گوشزد می‌نمود. از جمله در آیات ۳۸ به بعد سوره توبه، با تندی و قاطعیت پرده از چهره آنان و توطئه‌هایی که در سر می‌پروراندند برداشت.

این آیه در واقعه جنگ تبوک و اوج دسیسه‌چینی‌های منافقین در آن شرایط حساس نازل شد. جنگ تبوک در موقعیت زمانی و مکانی خاصی قرار گرفت که باعث می‌شد زمینه مناسب برای اغواگری و سم‌پاشی منافقین پدید آید و افراد ضعیف‌الایمان و تازه مسلمان که تعدادشان هم کم نبود، به شدت تحت تأثیر قرار گیرند: ﴿لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ[۱].[۲]

زمان و فضای حاکم بر جنگ تبوک

در سال نهم هجری، رسول خدا(ص) خبر یافت که هرقل امپراتور روم سپاه عظیمی گرد آورده و آماده جنگ با مسلمانان شده است[۳]؛ هرچند برخی همچون یعقوبی[۴]، نوشته‌اند علت جنگ تبوک، خونخواهی جعفر بن ابی طالب بود که به دست سپاه روم در سرزمین موته شهید شد.

پیامبر اکرم(ص) تصمیم گرفتند برای پیشگیری، قبل از ورود دشمن به سر حدّات اسلامی، به دفع آنان بپردازند؛ لذا برای حرکت به منطقه تبوک، اعلام بسیج عمومی کردند. ولی درگیری در این میدان با سایر جنگ‌ها دو تفاوت اساسی داشت؛ از یک سو در مکانی دور از مرکز و ناشناخته برای خودی و آشنا برای دشمن بود و از سوی دیگر، رویارویی با یکی از ابرقدرت‌های جهان آن روز و نه با یک گروه کوچک یا بزرگ عرب محسوب می‌شد؛ طرف مقابل امپراطوری قدرتمند روم بود که ارتشی منسجم و کارآزموده داشت و طرف دیگر، تعداد محدود مسلمانان جزیرة‌العرب بود که تا چندی پیش مستعمره رومیان بودند.

زمان جنگ، با تابستان و فصل چیدن میوه‌ها و برداشت محصول مصادف شده بود. برای مردمی که راه امرار معاششان محدود به کشاورزی و دامداری بود، زمان فراخوان برای جنگ، وقت برداشت حاصل تلاش‌های یک‌ساله محسوب می‌شد؛ لذا حضور یا عدم حضور در جنگ، برای مسلمانان بسیار سرنوشت‌ساز بود و زندگی و رفاه یک سال پیش رو، بدان بستگی داشت.

با اینکه پیامبر در بیشتر جنگ‌ها برای غافل‌گیری دشمن، مقصد و مقصود خود را برای سپاهیان نمی‌گفت و از راه غیر معمولی حرکت می‌کرد، ولی در جنگ تبوک به لحاظ قدرت و عظمت سپاه روم و دوری مسافت، از همان ابتدا مقصد و هدف خود را بیان داشت[۵].

پیامبر با فراخوانی تمامی نیروها، سرانجام سپاهی متشکل از سی هزار نفر آماده کرد و علی(ع) را جانشین خویش در مدینه کرد تا او بتواند امنیت شهر را در غیاب حضرت حفظ کند. در این موضوع چون طعنه‌ها به امام علی(ع) زیاد شد و منافقان شایعه کردند رسول خدا(ص)، از علی(ع) رنجیده خاطر است، حضرت حدیث مشهور "منزلت" را بیان کرد و منزلت علی(ع) را نزد خود، همچون منزلت هارون نزد موسی(ع) دانست[۶].

گرمای هوا و حرکت به سوی منطقه‌ای که بیش از ۶۰۰ کیلومتر تا مدینه فاصله دارد، برای همه کس مقدور نبود. این در حالی بود که بسیاری از رزمندگان سپاه اسلام حتی مرکب سواری نداشتند و با پای پیاده در جنگ شرکت کرده بودند. هرچند تعداد نفرات ارتش اسلام بیشتر از قبل بود، ولی تعداد منافقین نیز هر روز بیشتر و بیشتر می‌شد. آنها حالا تشکلی به هم زده بودند و حزب نفاق را کاملاً منسجم کرده بودند. منافقین به طور پنهانی با یکدیگر جلساتی داشتند و برنامه‌ای دقیق را برای شکستن اسلام و رسول اکرم(ص) دنبال می‌کردند.

مجموعه اینها شرایط سختی را برای رسول اکرم(ص) در حرکت به سمت تبوک به وجود آورده بود. سم‌پاشی و تفرقه‌افکنی منافقین بر علیه رسول خدا(ص) به حدی بود که ایشان هنگام حرکت، علی(ع) را به جای خود در مدینه قرار دادند و به سوی تبوک حرکت کردند. در همین زمان بود که امیرالمؤمنین(ع) از عدم همراهی با سپاه اسلام ابراز ناراحتی کرد و به رسول خدا(ص) عرضه داشت آیا مرا با زنان و کودکان در شهر تنها می‌گذارید؟ که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»[۷].[۸]

سپاه مسلمان پس از رسیدن به تبوک، آگاه شدند خبری که در مورد اعزام نیرو از طرف امپراتور روم به مناطق مرزی داده شده بود، درست نبوده است. دوری راه، کمبود تدارکات و خستگی مسلمانان، از جمله اموری بود که سبب شد رسول خدا(ص) به پیشروی ادامه ندهد. آن حضرت بیست روز در تبوک توقف کرد در این مدت با فرمانروایان مرزی که تحت سلطه پادشاه روم بودند، معاهدات و قراردادهایی بست و سریه‌هایی به اطراف اعزام کرد. صلح با یُوحَنّا بن رُؤبه حاکم اَیلَه (بندر عَقَبه کنونی) و همچنین صلح با اُکَیدِر بن عبدالملک، پادشاه دومة الجندل، از جمله اقدامات رسول خدا(ص) در این سفر بود[۹].

در قرآن آیات قابل توجهی درباره جنگ تبوک آمده است. خداوند در سوره توبه، از آیه ۳۸ تا اواخر این سوره، سرگذشت جنگ تبوک و سستی مسلمانان به علت دوری راه و فصل گرما و کارشکنی منافقان را بیان کرده و به مسائل روانی و روحیات مسلمانان در این برهه پرداخته است[۱۰]

نتایج جنگ تبوک

از جمله نتایج این لشکرکشی گسترده، قدرت‌نمایی بزرگ نظامی بود که عظمت و اقتدار مسلمانان را به امپراتوری روم نشان داد و صلابت دولت اسلامی برای هرقل و فرمانروایان مرزی روم شرقی ثابت شد. همچنین اعراب جزیرة العرب که به طور عموم روحیه عصیان‌گری و طغیان داشتند، متوجه شدند دیگر با سپاه اسلام و حکومت مرکزی مدینه نمی‌توان به مخالفت و ستیزه برخاست. ضمن آنکه حضرت در این سفر توانست با قبایل عرب مسیحی نواحی جنوب شامات ارتباط برقرار سازد و معاهداتی را از موضع برتر با آنان منعقد نماید[۱۱]. رسول خدا(ص) در بازگشت از تبوک، مسجدی را که منافقان در محله قبا ساخته بودند و زیر پوشش آن به توطئه بر ضد مسلمانان می‌پرداختند، خراب کرد. از این مسجد در فرهنگ قرآنی به "مسجد ضرار" تعبیر شده است[۱۲].[۱۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۷.
  2. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۶۳.
  3. واقدی، ج۳، ص۹۹۰.
  4. یعقوبی، ج۲، ص۶۷.
  5. ابن هشام، ج۴، ص۱۵۹.
  6. ابن حبان بستی، ج۱، ص۳۶۷.
  7. الکافی (ط. دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ه.ق)، ج۸، ص۱۰۷.
  8. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۶۳؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۷.
  9. ابن کثیر، ج۵، ص۱۷.
  10. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۷.
  11. جعفریان، سیره رسول خدا، ص۶۱۷.
  12. توبه، ۱۰۷.
  13. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۷.