زهد در اخلاق اسلامی
مقدمه
- زهد، ملکهای است که انسان را قادر میسازد تا از تعلّقات و مشاغل دنیوی بریده، و حلال و حرام دنیا، کم و زیاد آن، و خلاصه هیچ یک از اجزاء آن، او را به خود مشغول ندارد.
- در برخی از روایات، به این مطلب به این گونه اشاره شده است، که چون از ائمه هدی(ع) درباره زهد سؤال میشد، پاسخ میدادند: "زهد در دو جمله از قرآن کریم بیان و تفسیر شده است: ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ﴾[۱][۲]
مراتب زهد
- مراتب گوناگون زهد را، اخلاقپژوهان به اسامیای چند خواندهاند. این مراتب، در روایات و نیز در کلمات دانشمندان این علم، به تفصیل آمده است. ما در اینجا بهگونه خلاصه به این مراتب اشاره میکنیم:
زهد واجب
- منظور از این نوع از زهد، آن است که آدمی از تعلّقات حرام دنیا رهائی یابد. دوری از ثروت، ریاست، شهوات جنسی و دیگر خواستنیهائی که در شمار محرّمات است، در این نوع از زهد قرار میگیرد.
- این نوع از زهد، در حقیقت گونهای از ملکه عدالت است؛ چرا که با تحصیل آن ملکه، انسان میتواند از تمامی محرّمات دوری گزیند. کسی که به ملکه زهدِ واجب زینت یابد، در روایات به عنوان زاهدترین مردمان خوانده شده است. امام صادق(ع) در این رابطه میفرمایند:"با ورعترین مردمان، کسی است که چون در مقابل عملی شبههناک قرار گرفت، توقّف کرده آن را انجام ندهد؛ عابدترین مردمان، کسی است که اعمال واجب خود را به انجام رساند؛ زاهدترین مردمان، کسی است که حرام را ترک گوید؛ پرتلاشترین مردم، کسی است که گناهان را ترک کند"[۳][۴].
زهد سلامت
- منظور از این اصطلاح، آن است که آدمی قادر بر ترک مکروهات و مشتبهات باشد، بهگونهای که به این دو نیز، همچون محرّمات بیمیل بوده به سوی آنها گرایش نیابد.
- این نوع از زهد، برای تمامی سالکان کوی کمال لازم است. چه تخلّق به اخلاق الهی، تنها با عبور از این مرحله ممکن میشود. سرّ این نکته نیز، در آن است که گرفتن مهار نفس، با غوطهور شدن در موارد مشتبه و مکروه ممکن نمینماید. معصومان(ع) در احادیثی چند به این مطلب اشاره داشتهاند؛ در این شمار است سخن پیامبر اکرم(ص):"تمامی امور، یا حلال واضح، و یا حرام واضح، و یا مواردی هستند که حلال و حرام بودن آنها روشن نیست. هرکس این موارد مشتبه را ترک کند، از حرامها نیز نجات مییابد؛ و هرکس موارد مشتبه را ترک نکند، نادانسته محرّمات را انجام داده به هلاکت خواهد رسید"[۵] و نیز سخن امیرالمؤمنین(ع): "گناهان، سرزمینهای ممنوعه خداوندند. هرکس به آنها نزدیک شود، احتمال دارد که ناخواسته در آن وارد شود" [۶][۷].
زهد کفاف
- زهد کفاف، آن است که آدمی بتواند هر آنچه بیشتر از حدّ لازم از زندگی اوست را، ترک کند. بدین ترتیب انسان تنها به حدّ لازم زندگی اکتفا کرده، از هر آنچه بیشتر از این حدّ است، گریزان میباشد.
- مؤمنان در شماری از روایات، به تحصیل این مرتبه از زهد نیز ترغیب شدهاند. در باب کفاف از "کافی" شریف، این گونه احادیث به تفصیل نقل شده است[۸].
زهد حلال
- این مرحله، برتر از مرحله پیشین است؛ به این ترتیب که انسان با بهدست آوردن این مرحله، میتواند حتّی از خواستنیهای حلال نیز صرفنظر کرده، تنها به حدّ واجب از لوازم زندگی مادّی اکتفا ورزد.
- به این نوع از زهد نیز، در شماری از روایات اهل بیت(ع) اشاره شده است. به این روایت بنگرید:امام صادق(ع) فرمودند: "تمامی خیر و خوبی در خانهای نهاده شده، و کلیدش را زهد در دنیا قرار دادهاند. ایشان(ع) ادامه دادند: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هیچ کس شیرینی ایمان را در قلبش نمیچشد، تا آنکه برایش تفاوتی نکند که چه کسی از دنیا بهرهمند میشود. آنگاه امام صادق(ع) افزودند: شیرینی ایمان بر قلبهای شما حرام شده است، تا آنگاه که زهد نسبت به دنیا را بهدست آورد"[۹][۱۰].
زهد نفس
- منظور از زهد نفسْ آن است، که آدمی از نفس خود نیز روی گردان بوده نفس خود و هواهای نفسانی خود را نیز نبیند؛ بلکه هوای نفس او در اراده حضرت حق فانی شده او را-همچون مردهای که میان دو دست غسّال به این سو و آن سو میافتد-ارادهای جز از اراده او- جلَّ وعلا! - نباشد. اهل عرفان این مرتبه را "فناء" مینامند. این مرتبه نیز در شماری از روایات به توضیح گرفته شده است.
- اخلاقپژوهان مسلمان، از زهد نسبت به آخرت نیز یاد کردهاند. آنان برای این مرحله از زهد اهمیّت بسیاری قائل شده، آن را توجّه تام به حضرت حق دانستهاند. این توجّه به گونهای است که گذشته از دنیای بیارزش، حتّی از لذّات اخروی نیز غفلت شده قلب انسان تنها به حضرت حق توجّه یابد و بس.
- کسی که به این مرحله بسیار دشوار دست یابد، میتواند معنای سخن امیرالمؤمنین(ع) را دریابد که: "خدایا! تو را نه از ترس آتشت و نه بهواسطه طمع در بهشتت عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم که به عبادتت پرداختم" [۱۱][۱۲].
- قرآن کریم نیز در برخی از آیات خود، به این مقام اشاره فرموده است؛ در این شمار است: ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي﴾[۱۳]. و نیز: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۱۴].
- این مرتبه - که سخت رفیع بوده تنها دستیاب انگشتشماری از مردمان در هر روزگار خواهد شد-، در شمار درجات محبّت الهی قرار دارد. ما از فضیلت محبّت در این کتاب سخن داشتهایم؛ از این رو در اینجا به تکرار آن مطلب نپرداخته خواننده گرامی را به آن فصل ارجاع مینمائیم[۱۵].
- بر اساس آنچه گذشت، در مییابیم که ملکه زهد عبارت است از مساوی بودن وجود دنیا و عدم آن، به نزد کسی که این ملکه را بهدست آورده است. اینچنین کس، اگر دنیا را بهدست آورد از آن خوشحال نخواهد شد، و اگر آن را از دست بدهد بدان اندوهگین نخواهد گشت. پیامبر اکرم(ص) نیز در اشاره به همین مطلب فرمودهاند: "برای زاهد، تفاوتی ندارد که دنیا نصیب چه کسی شود" [۱۶][۱۷].
- برخی از اهل دل نیز که با بهرهگیری از احادیث اهل بیت(ع)، بر آن رفتهاند که: "دنیا و هر آنچه در آن است، مانند زمین و کرمها و حشراتی است که در آن است"[۱۸] درست دریافته و نیکو گفتهاند!. از این رو، کسانی که زهد را "کراهت از دنیا و دشمن داشتن آن" دانستهاند، سخن به صواب نگفتهاند!؛ چه خودِ ناخوشداشتن نیز در شمار دل مشغولیهای دنیائی است، حال آنکه نمیسزد که زاهد جز از حضرت حق دل مشغولی دیگری داشته باشد. *آری! زاهدان از دنیا گریزانند، امّا دل خود را حتّی به فرار از آن نیز مشغول نمینمایند. شاید فرمایش امام معصوم(ع): "دنیا مردار است و آنانکه در طلب آنند، سگان میباشند"[۱۹]؛ نیز، اشاره به همین مطلب داشته باشد. چه در مقابل سگان، شیرمردان عرصه توحیدند که نه به دنیا، که حتّی به گریز از آن نیز توجّهی نمیکنند!.
- غزالی را در این مقام سخنی شیرین است. سخن او -با تقریر ما-چنین است: "آنکه دنیا را ناخوش میدارد به همان دنیا مشغول شده است، همانگونه که آنکه به دنیا میل و رغبت دارد، به آن مشغول است؛ چه هر چه مشغولیّت به غیر خداوند متعال باشد، حجابی است که بنده را از خدا محجوب میدارد، و هیچ حجابی بین انسان و خداوند بهجز پرداختن تو به غیر او - جلَّ وعلا! - نیست. و تو در حالت بغض دنیا همچنان به نفس خویشتن و خواستهای آن مشغولی، از این رو در این حالت هم از خداوند محجوبی، همان گونه که در حالت دوست داشتن خود و امیال خود در حجابی. و هیچ تفاوتی میان این دو حالت نیست، چرا که در هر حال مشغول بودن به دیگری، دل مشغولی است، که انسان را از خداوند باز میدارد. مثال این مطلب، آن است که عاشق در مجلسی که در آن هم رقیب حضور دارد و هم معشوق، نگران رقیب بوده از معشوق به رقیب بپردازد؛ این شرک و دوبینی است، همانگونه که اگر به نفرت از رقیب نیز مشغول شود و از معشوق روی بگرداند، همین بُغض از رقیب نیز شرک در عشق است؛ هرچند شرک در این مورد کمتر از شرک در مورد پیشین است"[۲۰]. کوتاه سخن آنکه زهد عبارت است از فراغت از تمامی تعلّقات دنیائی، هرچند آن تعلّق، ناخوش داشتن خود دنیا باشد[۲۱].
- این درجه، از چنان فضیلتی برخوردار است که خداوند در مدح آن، در قرآن کریم سخنی رانده است که از مرتبه مدح نیز فراتر است: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۲۲]. مراد از این آیه، آن است که هیچ چیزی اینان را از یاد خداوند باز نمیدارد. از این رو میتوان گفت که در این آیه، خرید و فروش تنها از باب مثال ذکر شده است؛ و به همین خاطر در آیهای دیگر، ثروت و فرزندان را جایگزین آن فرموده است: ﴿لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۲۳]؛ چه هیچ چیزی بیش از این دو انسان را به دنیا مشغول نمیسازد[۲۴].
- گریز از دام دنیا که آدمی به آن فریفته نشود، تنها برای انگشتشماری از مردان مرد حاصل میشود؛ که خداوند نفس آنان را رهائی بخشیده از این دامگه رهایشان میسازد. این رهائی تنها بهوسیله مجاهدات شرعی و ریاضتهای دینی میسّر است، که با کاشتن نهال زهد در دل، و سپس آبیاری آن ممکن میگردد؛ تا سرانجام این درخت مبارک در قلب به ثمر رسیده، آدمی را به بالاترین مقامات قرب حضرت حق واصل نماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾[۲۵]. اینکه اهل دل همچون برّهای که از گرگ گرسنه فرار میکند، از دنیا گریزانند، بهخاطر همین تهدیدی است که در این آیه شریفه و دهها نمونه مشابه آن، ذکر شده است[۲۶].
مراتب زهد
بر اساس روایتهای معصومین(ع)، زهد مراتبی دارد، به گونهای که همراه با بالا رفتن درجه زهد در انسان، مرتبه معنوی او نیز بالا میرود و مراتب زهد با مراتب دیگر فضیلتهای اخلاقی هماهنگ و مرتبط است. به طور کلی، میتوان سه مرتبه اصلی برای آن در نظر گرفت:
تزهُّد
امیر مؤمنان علی(ع)، نخستین مرتبه زهد را چنین معرفی میکند: «أَوَّلُ الزُّهْدِ التَّزَهُّدُ»؛ «شروع زهد، پذیرش آن و خود را به زهد زدن است»[۲۷]؛ یعنی فرد باید در مرحله نخست و پس از تصمیمگیری جدی برای زاهد شدن، مانند زاهدان حقیقی رفتار و خود را به زهد مجبور کند تا به تدریج به این کار خو بگیرد و تزهد، وی را به سوی زهد کشاند. امیر کلام، علی(ع) در کلامی زیبا میفرماید: «اَلتَّزَهُّدُ يُؤدِّى إِلَى الزُّهْدِ»؛ «خود را به زهد واداشتن، به زهد میانجامد»[۲۸].[۲۹].
زهد در حرام
مرتبه دوم زهد این است که انسان در برابر حرامهای الهی از خود زهد نشان دهد. این مرتبه برای زاهد مقامی اندک است. با این حال، تا این مرحله پیموده نشود، هیچگونه پیشرفت معنوی در زندگی انسان رخ نمیدهد. دوری و بیمیلی به حرامهای الهی، نقطه شروع دستیابی به زهد حقیقی است. حضرت محمد(ص) درباره این مرتبه از زهد میفرماید: «لَا زُهْدَ كَالزُّهْدِ فِي الْحَرَامِ...»؛ «هیچ نهادی [از نظر قدرت تأثیر و اهمیت] مانند زهد در حرامها نیست»[۳۰]. تا زمانی که اثری از حرام در زندگی انسان وجود داشته باشد، نام زاهد بر وی صادق نیست و تزهدی که در مرتبه نخست بیان شد، باید از تزهد در حرامها آغاز شود.[۳۱].
زهد در حلال
پس از پیمودن مراحل نخستین زهد، انسان میتواند با کوشش و بالا بردن معرفت خود، به زهد در حلالهای الهی برسد و در عین حال که از سنت پیامبر خدا و اهل بیت(ع) پیروی میکند، به حلالها نیز که هیچ منعی برای استفاده از آنها ندارد، بیاعتنا باشد و برای دلکندن از آنها به رنج نیفتد. پیامبر گرامی اسلام درباره این مرتبه از زهد چنین فرمود: «طُوبَى لِمَنْ... زَهِدَ فِيمَا أُحِلَ لَهُ»؛ «خوشا به حال کسی که در آنچه بر وی حلال است، زهد ورزد»[۳۲]. زهد در حلال، در مال و ثروت، در شهرت، در قدرت و مقام و در لذتهای شهوانی حلال تحقق مییابد. کسی که به این حلالها بیاعتنا باشد و بود و نبود و کم و زیاد شدن هر یک از آنها وی را خوشحال با ناراحت نکند، زاهد در حلالهاست.
پس از رسیدن به مرتبه سوم، زهد حقیقی در فرد شکل میگیرد، ولی خود این مرتبه میتواند به مراتبی در ونی تقسیم شود و تا بینهایت ادامه یابد. نمونههایی از مراتب بالای زهد در سخنان ارزشمند پیامبر گرامی عبارتند از: پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «زاهدترین مردم کسی است که قبر و بلا را فراموش نکند و از بهترین زینت دنیا چشم بپوشد و نعمت باقی را بر نعمت فانی ترجیح دهد و فردا را جزو عمر خویش حساب نکند و خود را در ردیف مردگان شمارد»[۳۳].
از ابوذر غفاری نیز نقل شده است از رسول خدا(ص) پرسیدم: ای رسول خدا! زاهدترین مردم کیست؟ حضرت فرمود: «کسی که... چیزهای فانی و گذرا را برای رسیدن به چیزهای ماندنی (ابدی) ترک کند.»..[۳۴].[۳۵].
آثار زهد در دنیا و آخرت
زهد، از جمله پایههای اخلاق اسلامی است و آثار و برکات فراوانی در دنیا و آخرت دارد. تحقیق کامل درباره آثار زهد که از مهمترین مراحل تکامل انسانی است، امری دشوار است. با این حال، با مطالعه سخنان نورانی پیامبر اکرم(ص)، میتوان به برخی آثار اصلی و مهم این مقام معنوی دست یافت که عبارتند از:
شناخت معایب دنیا و درمان آن
مقصود از دنیاشناسی، شناخت حقیقت دنیا، مقایسه آن با آخرت و شناخت دردهای دنیوی و ریشه و درمان آن است. تنها کسی میتواند به کوچک بودن دنیا و بیارزشی آن در مقایسه با آخرت پی ببرد و در دنیا راه و چاه را به خوبی باز شناسد که به این دنیا دلبستگی نداشته باشد. انسان وابسته به دنیا، اگرچه قصد دنیاشناسی داشته باشد، از آنجا که خود در درون آن گرفتار است، توان این شناخت را نخواهد داشت. از اینرو، رسول اکرم(ص) در سفارش به ابوذر، این ثمره مهم زهد را چنین یادآور میشود: «ای ابوذر! هیچ بندهای در دنیا زهد نورزید، مگر آنکه خدا وی را بر کاستیهای دنیا و درد و درمان آن آگاه ساخت».[۳۶].[۳۷].
عاقبت به خیری
عاقبت به خیری و با ایمان سالم به جهان باقی وارد شدن، آرزوی هر انسان دینداری است. از آثار زهد این است که در پرتو بیعلاقگی به دنیا، گناهان انسان کمتر میشود و همین عامل، زمینه مناسبی برای عاقبت به خیری است. حضرت محمد(ص) درباره این اثر زهد میفرماید: «هر که در دنیا اهل زهد باشد...، خدا وی را با سلامت، از دنیا به سوی منزلگاه همیشگی (بهشت) خارج میکند».[۳۸].[۳۹].
آسایش جان و تن
انسان، در کوشش شبانه روزی خود در پی آرامش است و شب و روز برای رسیدن به آسایش و آرامش میکوشد، غافل از اینکه تلاش و تکاپو برای دستیابی به دنیا، همواره به دوری از آرامش میانجامد و تنها راه رسیدن به آرامش، دلکندن از دنیاست، نه حرص خوردن برای آن. پیامبر خدا در این باره میفرماید: «الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ وَ الرَّغْبَةُ فِيهَا تَتْعَبُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ» «دل کندن از دنیا، تن و جان را آرام و علاقه به دنیا، تن و جان را خسته میکند»[۴۰].[۴۱].
دوستی خدا و مردم (محبوبیت)
امروزه کسب محبوبیت و شهرت به بیماری فراگیر و جهانی تبدیل شده است. بسیاری از افراد برای رسیدن به محبوبیت اجتماعی به کارهای نامعقول دست میزنند. همه انسانها دوست دارند در میان مردم وجهه خوبی داشته باشند. پیامبر اکرم(ص) در روایتی، راه کار رسیدن به محبوبیت را زهد معرفی کرده و فرموده است: «به آنچه نزد خداست، مایل باش تا خدا تو را دوست بدارد و از آنچه در دست مردم است، چشم بپوش تا مردم تو را دوست بدارند»[۴۲].[۴۳].
ورع و خداترسی
ورع، به شدت تقوا گفته میشود. دست یافتن به ورع، مرحلهای والا و دشوار در تکامل انسانی است و به کوشش فراوان و مراقبه و محاسبه نفس نیاز دارد، ولی آنکه زهد ورزد و آن را در جان خود نهادینه کند، به راحتی به ورع دست مییابد. بیتقوایی، نتیجه تعلق دلها به دنیاست. این تعلق به دنیا زمینه گناه را فراهم میکند و چنانچه علاقه به دنیا با زهد از میان برود، زمینههای بیتقوایی نیز در انسان از بین میرود. بر این اساس، خداوند در حدیث معراج به پیامبر اعظم(ص) میفرماید: «ای احمد! اگر دوست داری در ورع، بالاتر از همه انسانها باشی، در دنیا زاهد باش و در امر آخرت تلاش کن».[۴۴].[۴۵].
دانش و بصیرت بدون درس خواندن
برخی در پی دانش میروند و دانش، به دنبال برخی میرود. دانش حقیقی از دیدگاه آیات قرآن و حدیثها، آن است که انسان از دل و با عنایتی الهی به آن دست یابد. چنین دانشی با درس خوانان و مطالعه حاصل نمیشود، ولی با زهد ورزیدن به راحتی به دست میآید. بر این اساس، پیامبر اعظم(ص) فرمود: «هر که در دنیا زهد ورزد و آرزوهایش را کوتاه کند، خدا دانشی بدون تعلم و هدایتی بدون طلب به او میبخشد». [۴۶].
آن حضرت در سخنی دیگر میفرماید: «...فَأَذْهَبَ عَنْهُ الْعَمَى وَ جَعَلَهُ بَصِيراً» «هر که زهد ورزد...، هدایت مییابد و کوری (جهل) از او دور میشود و صاحب بصیرت میگردد»[۴۷].[۴۸].
اثبات حکمت در قلب
حکمت، نعمتی است که خدا به پیامبران بخشیده و آن، رسیدن به مقامی است که عقل انسان کامل میشود و قدرت تشخیص حق و باطل در وی به بلوغ میرسد و اصول عالی فکر و عمل در او پدیدار میگردد. بنابراین، حکمت از نظر علمی و معنوی جایگاه بسیار والایی دارد و خدا آن را به هر کسی نمیدهد. رسول اکرم(ص) زهد را راه رسیدن به گوهر گرانبهای حکمت معرفی میکند و میفرماید: «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ، وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ» «هر که در دنیا زهد ورزد، خدا حکمت را در جانش آشکار و زبانش را با آن گویا میسازد».[۴۹].[۵۰].
چشیدن شیرینی ایمان
همانگونه که امور مادی، لذت و خوشی خاص خود را دارند، مسائل معنوی نیز از شیرینی و لذت ویژهای برخوردارند، ولی همانگونه که بیمار نمیتواند از مزه و لذت خوراک به خوبی بهرهمند شود، کسی که از بیماری دل و روح رنج میبرد، نمیتواند لذتهای معنوی را احساس کند. اگر کسی بخواهد لذت ایمان و نماز و معنویت را درک کند، نخست باید علاقه به دنیا را در دل خود بمیراند و زاها شود. پیامبر اعظم(ص) در این باره میفرماید: «لَا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ فِي قَلْبِهِ حَتَّى لَا يُبَالِيَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا» «انسان، شیرینی ایمان را در قلب خود احساس نمیکند، مگر اینکه به خوردنیها بیتفاوت باشد».[۵۱].[۵۲].
رسیدن به مقام نبوت
از دیدگاه قرآن، پیامبران، بالاترین انسانها و جانشینان خدا هستند. برای رسیدن به تمام نبوت به شرایطی نیاز است که هر انسانی توان کسب این شرایط را ندارد. از جمله شرایط و پیش نیازهای رسیدن به پیامبری، زهد است. بنابراین، یکی از آثار زهد، رسیدن به مقام پیامبران است. رسول اکرم(ص) در این باره میفرماید: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَاهِداً»؛ «خدا هیچ پیامبری را برنگزید مگر اینکه زاهد بود»[۵۳].[۵۴].
آسان شدن مصیبتها
هر که به مقام زهد دست یابد، حوادث دنیا چه خوشیها و چه مصیبتها در روح بلند او اثر نخواهد گذاشت و بیعلاقگی به دنیا موجب میشود مصیبتهایی مانند فقر، مرگ عزیزان، بیماریهای جسمی و مانند آن را به آسانی تحمل کند. پیامبر خدا در این باره میفرماید: «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَاتُ» «هر که زهد ورزد، مصیبتهای روزگار بر وی آسان میشود»[۵۵].[۵۶].
خودشناسی
خودشناسی، از جمله بزرگترین مراحل تکامل انسانی در اسلام است و خداوند در قرآن کریم، ما را به دلیل غفلت از آن توبیخ میکند و میفرماید: ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾[۵۷] و در آیهای دیگر میفرماید: ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ﴾[۵۸].
بر همین اساس، خودشناسی زمینهای برای رشد و خداشناسی است، چنانکه رسول خدا(ص) میفرماید: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»؛ «هر که خود را شناخت، پس همانا خدا را شناخت»[۵۹]. یکی از آثار مهم زهد در دنیا، رسیدن به این مقام است. بیمیلی به دنیا موجب میشود ذهن و دل انسان راحت باشد و به آسانی به خود بیندیشد و با فارغ شدن از جهان خارج، به درون خود سفر کند و در کوچههای دل به بررسی و شناخت خویش همت گمارد. این کار عیبها را به تدریج نمودار میسازد و انسان برای درمان آنها در پی چاره میگردد. پیامبر اعظم(ص) در این باره چنین میفرماید: «مَا زَهِدَ عَبْدٌ فِي الدُّنْيَا... بَصَّرَهُ عُيُوبَهَا» «هر که در دنیا زهد ورزد، خدا او را بر عیبهایش آگاه میسازد»[۶۰].[۶۱].
کوتاه کردن آرزو
آرزوهای دور و دراز دنیوی، موجب دوری از حقیقت، زندگی در خیال و اوهام، سستی در کار و تلاش و استفاده از راههای حرام برای رسیدن به این آرزوها میشود، در حالی که زهد در دنیا و پرهیز از علاقه به لذتهای دنیوی، این آرزوها را از بین میبرد. پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «فَمَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا قَصُرَ أَمَلُهُ فِيهَا وَ تَرَكَهَا لِأَهْلِهِ» «هر که در دنیا زهد ورزد، آرزوهایش درباره دنیا کوتاه میشود و دنیا را به اهل دنیا وامیگذارد»[۶۲].[۶۳].
آثار دنیا زدگی و دوری از زهد
دوری از خدا
بزرگترین بلایی که میتواند دامنگیر انسان شود، دوری از خداست. انسان مؤمن همواره میکوشد به خدا نزدیک شود تا در پرتو این نزدیکی، به امنیت، آرامش و سعادت دست یابد. دنیازدگی، انسان را از یاد خدا غافل و به تدریج، دل وی را از خدا دور میکند. بر این اساس، انسان باید بکوشد هر چه دانش، جایگاه و امکاناتش بیشتر میشود، علاقهاش را به دنیا کمتر کند؛ زیرا نزدیکی دل به دنیا، به دوری از خدا میانجامد. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «مَنْ أَرَادَ فِي الْعِلْمِ رُشْداً فَلَمْ يَزْدَدْ فِي الدُّنْيَا زُهْداً لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً» «هر که علمش افزون شود و بر بیرغبتیاش به دنیا افزوده نگردد، دوریاش از خدا بیشتر شود»[۶۴].[۶۵].
مردن دل
زنده نگه داشتن دل و وارد شدن به محشر با دلی روشن و سرشار از ایمان، شرط ورود به بهشت است. خداوند در قرآن کریم در این باره از زبان حضرت ابراهیم(ع) میفرماید: ﴿...إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[۶۶]. بنابراین، انسان باید همواره نگهبان دل باشد تا مبادا بیمار شود یا بمیرد. از عوامل دلمردگی، دنیازدگی و همنشینی با دنیازدگان است. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش به نقل از پیامبر اعظم(ص) میفرماید: «چهار چیز است که دل را میمیراند: گناه بر روی گناه؛ بسیاری رابطه و گفتوگو با زنان؛ گفتوگو با احمق؛ و همنشینی و نشست و برخاست با مردگان. گفته شد: یا رسول الله! مردگان کیستند؟ حضرت فرمود: هر ثروتمند خوشگذران».[۶۷].[۶۸].
اشتباه و گناه
خطا و گناه، آدمی را در لبه پرتگاه دوزخ قرار میدهد. دلی که سرشار از محبت دنیا است، همواره در تشخیص درست و غلط در عمل، دچار اشتباه میشود؛ زیرا دیدگاه او محدود است و فقط دنیا و خوشیهای آن را میبیند و کسی که دیدگاهی محدود دارد، بسیار اشتباه میکند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ»؛ «دنیادوستی، ریشه هر خطا و گناه است»[۶۹]. بنابراین، اگر دوستی دنیا چنین پیآمدهایی داشته باشد، دنیازدگی و آلوده شدن به آن نتایج بدتری خواهد داشت.[۷۰].
نابودی
نابودی حقیقی، نابودی روح انسان است و آنچه روح را نابود میکند، خطرناکتر از چیزی است که جسم را به نابودی میکشاند. از بزرگترین آثار دنیاطلبی و آلوده شدن به دنیا، نابودی روح و آخرت انسان است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «إِنَّ الدِّينَارَ وَ الدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ هُمَا مُهْلِكَاكُمْ» «همانا درهم و دینار (ثروت)، آنان را که پیش از شما بودند، نابود ساخت و اگر مواظب نباشید شما را نیز نابود میکند»[۷۱].[۷۲].
افزایش غم و اندوه و حسرت
بسیاری از انسانها برای تأمین خواستهها و شادیهای خود در پی دنیا هستند تا از این راه غمها را از خود دور سازند؛ غافل از اینکه بزرگترین عامل غمافزایی، خود دنیاست. هر چه میل و علاقه به دنیا در ما شدت گیرد، اندوههایمان افزونتر خواهد شد. پیامبر اکرم(ص) در این باره میفرماید: «مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ، كَثُرَ هَمُّهُ، وَ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ» «... هر که چشمش در پی دستان مردم باشد (به داراییهای دیگران توجه کنید)، اندوهش فراوان میشود و دردش درمان نمیگردد»[۷۳].
ایشان در کلامی دیگر فرمود: «الرَّغْبَةُ فِي الدُّنْيَا تُكْثِرُ الْهَمَّ وَ الْحُزْنَ وَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا يُرِيحُ الْقَلْبَ وَ الْبَدَنَ» «دنیاخواهی، بر حزن و اندوه میافزاید و زهد در دنیا، به قلب و بدن آرامش میبخشد»[۷۴].[۷۵].
کوری و کری دل و عقل
دوست داشتن هر چیز موجب نزدیکی دل انسان به آن میشود. این دوستی، انسان را از دیدن و شنیدن دیگر چیزها غافل و توجهش را فقط به چیزی جلب میکند که به آن علاقهمند است. چنان که پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «حُبُّكَ لِلشَّيْءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ»؛ «دوست داشتن هر چیزی انسان را کور و کر میکند»[۷۶]. این مسئله درباره خدا نیز صادق است. کسی که محبت خدا را در دل جای دهد، علاقه و توجهاش به دیگران کمرنگ میشود؛ عکس این امر در محبت به دنیا نیز وجود دارد؛ یعنی هر چه محبت انسان به دنیا بیشتر شود، از دیدن و شنیدن حق باز میماند.[۷۷].
از بین رفتن دین
دین، با ارزشترین نعمت الهی برای هدایت انسان است و کسی که دین اسلام را میپذیرد، از نگاه آیات قرآن و روایات، به سعادت حقیقی و ابدی دست مییابد. مهمترین دشمن و آفت دین انسان، دنیاخواهی و علاقه به مال، شهرت و قدرت است. پیامبر اکرم(ص) در این باره میفرماید: «ای اباذر! دوستی مال و شرف، دین انسان را از بین میبرد؛ بدتر از گرگهایی که در آغل گوسفندان داخل شدهاند و تا صبح آنجا هستند. به راستی چه چیزی از آنها باقی میماند».[۷۸].[۷۹].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ "تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید"؛ سوره حدید، آیه ۲۳.
- ↑ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۰۹، احادیث ۵، ۸، ۱۰، ۲۳، ۳۵.
- ↑ « أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ الْفَرَائِضَ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَكَ الْحَرَامَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ»؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۳۰۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۳-۲۵۴.
- ↑ « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حَلَالٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَمَنْ تَرَكَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَكَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَكَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُ»؛ اصول کافی، ج۱، ص۶۸.
- ↑ « الْمَعَاصِي حِمَى اللَّهِ فَمَنْ يَرْتَعْ حَوْلَهَا يُوشِكْ أَنْ يَدْخُلَهَا»؛ وسائل الشّیعه، ج۱۸، ص۱۲۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۴-۲۵۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۵.
- ↑ « قَالَ الصَّادِقُ(ع): جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ قَالَ قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَا يَجِدُ الرَّجُلُ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ فِي قَلْبِهِ حَتَّى لَا يُبَالِيَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا. ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۵-۲۵۶.
- ↑ « مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ»؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۸۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۶-۲۵۷.
- ↑ «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷-۳۰.
- ↑ «بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۷.
- ↑ « لَا يُبَالِيَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۸.
- ↑ ان الدنیا و ما فیها بمنزلة الأرض و ما فیها من الدودات و الحشرات
- ↑ « الدُّنْيَا جِيفَةٌ وَ طَالِبُهَا كِلَابٌ»؛ بحار الأنوار، ج۸۴، ص۲۸۹.
- ↑ إن الكاره للدنيا مشغول بالدنيا، كما أن الراغب فيها مشغول بها، و الشغل بما سوي الله حجاب عن الله - تعالي! -، و لا حجاب بينك و بين الله الا شغلك بغيره؛ وأنت لاتزال مشغولا بنفسك و شهواتها، فلاتزال محجوبا عنه حتي أن شغلك ببغض نفسك و شهواتها، شغل عن الله، كحبك نفسك و شهواها من غير فرق لأن الشغل شغل.و مثاله مثال الرقيب في المجلس فإن التفت العاشق بالرقيب منصرفا عن المعشوق فهو شرك، وإن التفت بغض الرقيب وانصرف عن المعشوق بذلك البغض فهو أيضا - شرك في العشق، الا أن هذا أخف من ذلك
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۹.
- ↑ «(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ «ای مؤمنان! مبادا داراییها و فرزندانتان شما را از یاد خداوند باز دارد » سوره منافقون، آیه ۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۵۹-۲۶۰.
- ↑ «ای مردم! بیگمان وعده خداوند راستین است بنابراین زندگانی این جهان شما را نفریبد و (زنهار!) آن فریبکار شما را به (آمرزش) خداوند فریفته نگرداند» سوره فاطر، آیه ۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۶۰.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، ج۴، ص۲۵۵.
- ↑ تمیمی آمدی، غررالحکم، ص۲۷۶، ح۶۰۸۳.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۰، ص۱۲۲.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۵.
- ↑ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، ج۲، ص۳۰.
- ↑ «أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ لَمْ يَنْسَ الْقَبْرَ وَ الْبَلَاءَ وَ تَرَك أَفْضَل زِينَةِ الدُّنْيَا وَ آثَرَ مَا يَبْقِىَ عَلى مَا يَفْنِى وَ لَمْ يَعُدّ غَدَاً مِنْ أَيَّامِهِ وَ عَدَّ نَفْسَهُ فِي المَوتَى»؛ نهج الفصاحه، ص۳۰۵.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۰۱.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۵.
- ↑ «يَا أَبَا ذَرٍّ مَا زَهِدَ عَبْدٌ فِي الدُّنْيَا إِلَّا... يُبَصِّرُهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا وَ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا»؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۸۲؛ تحف العقول، ص۵۷.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۷.
- ↑ «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا... أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيَا سَالِماً إِلَى دَارِ الْقَرَارِ»؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۸۲.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۷.
- ↑ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۱۲۰.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۸.
- ↑ «ارْغَبْ فِيمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبَّكَ اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِيمَا عِنْدَ النَّاسِ يُحِبَّكَ النَّاسُ»؛ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۳۱۲.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۸.
- ↑ «يَا أَحْمَدُ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَكُونَ أَوْرَعَ النَّاسِ فَازْهَدْ فِي الدُّنْيَا وَ ارْغَبْ فِي الْآخِرَةِ»؛ میزان الحکمه، ج۴، ص۲۵۷؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۲.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۸.
- ↑ «مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا وَ قَصَرَ أَمَلَهُ فِيهَا أَعْطَاهُ اللَّهُ عِلْماً بِغَيْرِ تَعَلُّمٍ وَ هُدًى بِغَيْرِ هِدَايَةٍ»؛ ورام بن ابیفراس، مجموعة ورام، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ تحف العقول، ص۵۹.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۲۹.
- ↑ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۱۶۳.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۰.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۴۹؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۰.
- ↑ میزان الحکمه، ج۴، ص۲۴۸.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۰.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۰۴؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۱۷۳.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۱.
- ↑ «و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۱.
- ↑ «آیا با خویش نیندیشیدهاند» سوره روم، آیه ۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۳۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۵۱.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۴، ص۹۴.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص۳۷.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۲.
- ↑ «جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد» سوره شعراء، آیه ۸۹.
- ↑ «أَرْبَعٌ يُمِتْنَ الْقُلُوبَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ كَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ النِّسَاءِ يَعْنِي مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ... وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَى فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْمَوْتَى قَالَ كُلُّ غَنِيٍّ مُتْرَفٍ»؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۳.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۵؛ نهج الفصاحه، ص۲۵۶.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۳.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۴.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۴.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۳۱۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۰، ص۹۱ و ۱۲۰.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۶۶.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۵.
- ↑ «يَا أَبَا ذَرٍّ حُبُّ الْمَالِ وَ الشَّرَفِ أَذْهَبُ لِدِينِ الرَّجُلِ مِنْ ذِئْبَيْنِ ضَارِيَيْنِ فِي زِرْبِ الْغَنَمِ فَأَغَارَا فِيهَا حَتَّى أَصْبَحَا فَمَا ذَا أَبْقَيَا مِنْهَا»؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۸۲؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۶۳.
- ↑ عظیمی، امین، زهد از دیدگاه پیامبر اعظم ص ۳۵.