تقوا در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

تقوا، واپسین روش از روش‌های تزکیه نفس است. تقوا از ریشه «وَقْی» به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است[۱]. راغب در مفردات، ضمن اشاره به این معنا، از تقوا به عنوان مقتضی و سبب خوف از خداوند» نام برده است[۲]. در زبان فارسی، استعمال تقوا در معنای پرهیزگاری شایع است.

با دقت در سخنان حضرت علی(ع) درباره تقوا، چند نکته به دست می‌آید: اولاً باید توجه داشت که در کلام حضرت، مفهوم پرهیز و اجتناب نیز همچون خوف از خدا، نه عین تقوا، که از لوازم و آثار تقوا است[۳]. تقوا در سخنان امام علی(ع)، حالتی مقدس و معنوی و ملکه‌ای قدرتمند و روحانی است که ترک و پرهیز و اجتناب از گناه، هم از مقدمات و هم ثمرات آن و خوف از خدا نیز از آثار و ثمرات دیگر آن است[۴]. پس اگر در سخنان آن حضرت درباره تقوا، به مفاهیمی می‌رسیم که جنبه منفی و سلبی دارند[۵]، باید به این نکته توجه کنیم که آنها پیش‌نیاز تقوایند، نه حقیقت تقوا که حالتی معنوی و روحانی است و حافظ و حارس متقی از گناه و معصیت[۶]. همین حالت است که باعث می‌شود متقی با فرض استقرار در محیط گناه، خویش را آلوده نسازد و خود را از گناه‌کاری نگاه دارد.

ثانیاً بر تقوا، آثار و فوایدی بسیار مترتب است. در این جا به دلیل ضیق مجال، تنها دو بخش از سخنان آن حضرت را می‌آوریم که بر بسیاری از آثار تقوا دست گذارده‌اند: «بی‌گمان تقوای الهی، کلید درستی و ذخیره روز قیامت و آزادی از هر رقیت و نجات از هر هلاکت، نجات گریزنده، رسیدن به هدف‌ها و نیل به آرزوها است»[۷]. و «تقوای الهی، دوای درد سینه‌ها و برطرف شدن کوری دل‌ها و بهبود بیماری تن‌ها و اصلاح فساد سینه‌ها و پاکیزگی چرک نفس‌ها و روشنی پوشش دیده‌ها و ایمنی ترس دل‌ها و روشن کننده سیاهی ظلمت‌ها است»[۸].

از آثار مهم و شگفت‌انگیز تقوا - که در قرآن کریم نیز از آن سخن رفته است[۹]- خروج از مضایق و تنگناها و گرفتاری‌ها است. آن حضرت می‌فرماید: «هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند برایش از هر اندوهی گشایش و از هر تنگنایی، راه خروجی بر می‌نهد»[۱۰].

ثانیاً در میان آثار تقوا، تأثیری که این حالت روحی بر عقل آدمی دارد، بسیار شایسته بررسی و تأمل است. اکنون این موضوع را بار دیگر بررسی می‌کنیم. حضرت علی(ع) در روایتی، دوستان و دشمنان آدمی را معرفی می‌کند و یکی از دوستان وی را «دشمن دشمن او» بر می‌شمارد[۱۱]. پیش‌تر به این نکته اشاره کردیم که آن حضرت، از عقل به عنوان «دوست انسان»[۱۲] و از هوای نفس به عنوان «دشمن عقل» نام برده است[۱۳]. تقوا نیز از جهتی، دشمن نفس اماره و هواهای نفسانی است؛ چراکه بنابر فرمایش حضرت علی(ع) «بنده شهوت، خوارتر از بنده زر خرید است»[۱۴]؛ «اسیر پیامدهای آن است»[۱۵] و «اسیری است که اسارت از وی جدا نمی‌شود»[۱۶]. در حالی که «تقوا، آزادکننده از قید هر بندگی و رقیتی است»[۱۷]. بدین‌سان، می‌توان تقوا را دوست عقل دانست، اما نه دوستی مستقیم، بلکه دوستی نامستقیم؛ یعنی دشمن دشمن عقل؛ زیرا «تقوا، دشمن را ناتوان می‌کند و دستش را می‌بندد... و جلو تأثیر دشمن را می‌گیرد و از این راه دست عقل را باز می‌کند و به وی آزادی می‌دهد»[۱۸].[۱۹]

مراتب تقوا

سعادت جاودانی انسان، مراتب و درجاتی دارد، و از همین رو تقوا نیز دارای مراتب و درجاتی است: اولین مرتبه از تقوای دینی و الهی، پرهیز از گناهان است؛ زیرا گناهان، بزرگ‌ترین خطر برای سعادت ابدی انسانند و چون فروگذاردن واجب نیز گناه است، پس عمل به واجبات و ترک محرمات، نخستین مرتبه از مراتب تقوا است: «الْمُتَّقِي مَنِ اتَّقَى الذُّنُوبَ‌»[۲۰]؛ «پارسا کسی است که از گناهان بپرهیزد». یعنی، هیچ امری را فرو نگذارد و هیچ نهیی را مرتکب نشود.

مرتبه دوم تقوا عبارت است از پرهیز از هر آن‌چه مورد رضای پروردگار نیست - هرچند حرام نباشد- و عمل به هر آن‌چه مقتضای خشنودی او است؛ هرچند واجب نباشد. این امور در عرف دینی ما «مستحبات» و «مکروهات» نامیده شده، مورد امر و نهی خداوندند. هرچند ترک مستحبات و عمل به مکروهات عقوبت ندارد، موجب نقصان در مراتب سعادت آدمی می‌شوند؛ زیرا آن‌چه انسان را در مراتب کمال پیش می‌برد و او را قرین سعادت می‌سازد، احراز خشنودی پروردگار است و لازمه تقوا در مراتب بالاتر آن، این است که آدمی از هر آن‌چه مخالف رضا و خشنودی حق است، اجتناب ورزد و خویشتن را از آن منزه سازد. پس عمل به مستحبات و پرهیز از مکروهات، مرتبه بالاتری از تقوا است.

مرتبه سوم، آن است که آدمی از هر آن‌چه انسان را از یاد خداوند متعال بازدارد، پرهیز کند. این مرتبه ویژه اولیای خدا است که حضور قلب دائم دارند و هرگونه غفلت از یاد خدا را بر خود حرام شمرده، از آن اجتناب می‌کنند؛ زیرا هر آن‌چه آنان را از یاد خدا بازدارد. هرچند از مباحات باشد - صدمه و خدشه‌ای در مراتب قرب و کمال آنان پدید می‌آورد و آنان را از مراتب بالاتر کمال محروم می‌گرداند. از این رو، اجتناب از آن را بر خود لازم می‌شمارند. پس در یک کلمه می‌توان گفت که تقوا، یعنی اجتناب؛ همچنان‌که امام فرمودند: «التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌»[۲۱]؛ «اجتناب از هر آن‌چه به سعادت آدمی ضرر زند». و چون سعادت جاودانی انسان در گرو خشنودی خدا و نزدیکی به ساحت قرب او است، پس تقوا، خویشتن‌داری و پرهیز از لغزش‌هایی است که منافی رضوان و طاعت و قرب او است: «بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا»[۲۲]؛ «تقوا تب لغزش‌ها را فرو می‌نشاند». در سخنان امام می‌توان همه مراتب تقوا را مشاهده کرد و با توجه به آنها، مفهوم و مراد اصلی را از آن سخنان بهتر دریافت.[۲۳]

پرهیز از شبهات

لازمه مراتب بالاتر تقوا نه تنها پرهیز از محرمات قطعی، که اجتناب از امور شبهه‌ناک نیز هست. به عبارت دیگر، در آنجا که احتمال غلتیدن در حریم ممنوع وجود دارد نیز باید راه پرهیز را در پیش گرفت و این خود بر دو نوع است: نوع اول فاصله گرفتن از حریم ممنوع است با ترک برخی مباحات از بیم درافتادن در حرام. این عمل را تشبیه کرده‌اند به چریدن حیوان در مرز ملک ممنوع. به این معنا که هرچند مرز روشن و مشخص است، احتمال تجاوز او به ملک غیر همچنان وجود دارد و از این رو برای جلوگیری از این تعدی احتمالی، بهتر است حریمی برای او تعیین شود تا از مرز میان دو ملک، فاصله گیرد و بدان نزدیک نشود. نوع دوم زمانی است که احتمال حرمت در چیزی که مورد استفاده قرار می‌گیرد، وجود دارد؛ هرچند یقین به حرمت آن نیست. مانند اینکه در مثال یادشده، مرز را به درستی و روشنی نشناسیم و برای پرهیز از تعدی احتمالی، حریمی را مراعات کنیم. بر طبق موازین شرع تصرف در چنین اموری حرام نیست، اما شرط تقوا پرهیز از آنها است.[۲۴]

حقیقت تقوا

حفظ و نگهداری خود از گناه و انحراف به دو صورت محقق می‌گردد: الف. دوری و پرهیز از محیط گناه؛ مانند کسی که برای اجتناب از بیماری‌ها در محیط آلوده قدم نمی‌گذارد و با افراد آلوده به بیماری، رفت و آمد نمی‌کند، تا از گزند بیماری در امان ماند؛ ب. داشتن روحیه‌ای قوی و عالی؛ به گونه‌ای که او را از ارتکاب معاصی نگه دارد و به او مصونیت اخلاقی در برابر انحرافات بخشد. تقوای نوع اول، هرچند موجب دوری انسان از گناه و لغزش می‌شود، خود ضعف است و کمال نیست. این نوع تقوا معمولاً همراه با انزواطلبی و دوری از محیط اجتماع و محروم ماندن از کمالاتی است که جز در سایه زندگی اجتماعی عاید انسان نمی‌شود. ایجاد اجبارهای عملی برای پرهیز از گناهان نیز از همین مقوله است. در تمام این موارد، انسان ضعف روحی و اخلاقی خود را با عقب‌نشینی از صحنه‌های اجتماعی و کناره‌گیری از زندگی جمعی جبران می‌کند. اما تقوای نوع دوم، کمال نفس و قدرت روح است و تقوای حقیقی نیز همان است. چنین فردی با تقویت روح و نفس خود در سایه آگاهی و معرفت و تمرین‌های عملی، واجد قدرت مصونیت‌بخشی شده است که او را در برابر هوس‌ها و وسوسه‌ها و لغزش‌ها صیانت می‌کند. از این حالت روحی و نفسانی به «ملکه تقوا» تعبیر می‌شود و حقیقت تقوا نیز جز همین قدرت روحی و مصونیت اخلاقی - معنوی نیست[۲۵]. از این رو در سخنان امام علی(ع) از تقوا به حرز و سپر و حصار مستحکم در برابر خطاها و لغزش‌ها تعبیر شده که نشان دهنده ویژگی مصونیت‌بخشی آن است: «التَّقْوَى حِصْنٌ حَصِينٌ لِمَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ»[۲۶]؛ «پارسایی حصار مستحکمی است برای آن کس که بدان پناه برد»[۲۷]. پس پارسایی، هرچند محدودیت‌آور است و حدود و قیودی را بر رفتار آدمی تحمیل می‌کند، این محدودیت زیان‌بار و مانع آزادی و رشد استعدادهای آدمی نیست؛ بلکه از نوع مصونیت است؛ مانند مصونیتی که انسان در برابر بیماری در خود به وجود می‌آورد و به کمک آن در برابر عوامل بیماری‌زا مقاومت می‌کند. پس هرگونه مصونیتی که آدمی در برابر امور خلاف و آلودگی به زشتی‌ها در خود به وجود آورد، تقوا است و به همین دلیل، تقوا منحصر به تقوای دینی نیست. هر کس که بر اساس اصول انسانی - اخلاقی یا مکتبی - مرامی، محدودیت‌هایی برای خود قرار می‌دهد و از اصول و موازین خاصی تبعیت می‌کند و تخطی از آنها را بر خود روا نمی‌دارد، به نوعی به تقوا دست یافته است. تقوای دینی و الهی که در دین آسمانی توصیه و الزام شده است، تبعیت از اصول و معیارهای الهی و اجتناب از مخالفت با آنها است که مهم‌ترین ثمره ایمان و یقین نیز به شمار می‌آید: «التَّقْوَى ثَمَرَةُ الدِّينِ وَ أَمَارَةُ الْيَقِينِ»[۲۸].

تقوای دینی و الهی حاصل معرفت به ذات حق و ایمان به او است؛ زیرا کسی که خدا را به خالقیت و ربوبیت می‌شناسد و این نکته را در می‌یابد که کسی جز او نمی‌تواند او را به سعادت حقیقی برساند و لازمه مصون ماندن از شقاوت و نیل به سعادت، نزدیکی به او و احراز خشنودی او است، می‌کوشد در همه احوال قدمی در مخالفت با فرمان او برندارد و آن‌چه را مقتضای خشنودی او است، به جا آرد، و این، همان تقوا است که حقیقت آن، قدرت روحی و توانایی بر خویشتن‌داری است که انسان را در برابر خطاها و لغزش‌ها در پناه خود می‌گیرد: «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ‌»[۲۹]؛ «تقوای خدا، دوستان خدا را در حفظ و حمایت خود قرار داده، آنها را از تعدی به حریم محرمات الهی نگه داشته و خوف خدا را ملازم دل‌های آنها قرار داده است؛ تا آنجا که شب‌های آنها را زنده و بیدار، و روزهای آنان را قرین تشنگی کرده است».[۳۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۱۶؛ الْوِقَايَةُ: حفظُ الشي‌ءِ ممّا يؤذيه و يضرّه (مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸۱).
  2. ثمّ يسمّى الخوف تارة تَقْوًى، و التَّقْوَى خوفاً حسب تسمية مقتضى الشي‌ء بمقتضيه و المقتضي بمقتضاه؛ (مفردات الفاظ القرآن، ص۸۸۱).
  3. برای مثال آن حضرت می‌فرماید: «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ص۱۵۴۶).
  4. استاد مطهری در این زمینه می‌نویسد: «طبق این تفسیر (تقوا به معنای پرهیزگاری، که یک روش عملی منفی است) اولاً تقوا مفهومی است که از مرحله عمل انتزاع می‌شود، ثانیاً روشی است منفی، ثالثاً هر اندازه، جنبه منفی شدیدتر باشد تقوا کامل‌تر است... (در حالی که) تقوا در نهج البلاغه، نیرویی است روحانی که بر اثر تمرین‌های زیاد پدید می‌آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف، سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر، معلول و نتیجه آن است و از نتایج آن به شمار می‌رود». (مجموعه آثار، ج۱۶، ص۵۰۳ - ۵۰۴).
  5. مانند: «التَّقْوَى اجْتِنَابٌ‌»؛ «رَأْسُ التَّقْوَى تَرْكُ الشَّهْوَةِ»؛ «إِذَا اتَّقَيْتَ فَاتَّقِ مَحَارِمَ اللَّهِ‌»؛ «لَا تَقْوَى كَالْكَفِ عَنِ الْمَحَارِمِ‌»؛ «مِلَاكُ الْتُّقَى رَفْضُ الدُّنْيَا» (گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ج۲، ص۱۵۴۹ - ۱۵۵۵).
  6. مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۲۳ و ۲۴.
  7. «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ وَ عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ وَ نَجَاةٌ مِنْ كُلِّ هَلَكَةٍ بِهَا يَنْجُو الْهَارِبُ وَ تَنْجَحُ الْمَطَالِبُ وَ تُنَالُ الرَّغَائِبُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ص۱۵۴۹؛ ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۲۱، ص۷۲۳).
  8. «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ غِشَاءِ أَبْصَارِكُمْ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِكُمْ وَ ضِيَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِكُمْ»؛ (ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹).
  9. برای مثال: ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید * و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد» سوره طلاق، آیه ۲-۳.
  10. «مَنِ اتَّقَى اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ هَمٍ فَرَجاً وَ مِنْ كُلِّ ضِيقٍ مَخْرَجاً»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ص۱۵۵۹) برای آشنایی بیشتر با این موضوع و اینکه این مضایق و تنگناها و شدائد، کدام است، نگاه کنید به: مطهری، مرتضی، ده گفتار، ص۵۷-۶۴.
  11. «أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ فَأَصْدِقَاؤُكَ صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ وَ أَمَّا أَعْدَاؤُكَ فَعَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّكَ»؛ (ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۲۸۷).
  12. «صديق كل امرء عقله‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ج۲، ص۹۶۲).
  13. «الْهَوَى عَدُوَّ الْعَقْلِ‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ج۲، ص۱۵۷۷).
  14. «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ مِنْ عَبْدِ الرِّقِ‌»؛ (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۴۲).
  15. «قَرِينُ الشَّهَوَاتِ أَسِيرُ التَّبِعَاتِ‌»؛ (غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۵۰۳).
  16. «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسِيرٌ لَا يَنْفَكُ أَسْرُهُ‌»؛ (غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۳۵۲).
  17. «إِنَّ تَقْوَى اللَّهِ... عِتْقٌ مِنْ كُلِّ مَلَكَةٍ...»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ج۲، ص۱۵۴۹).
  18. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص۴۹ و ۵۲-۵۳.
  19. بهشتی، سعید، مقاله «تربیت عقلانی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۲۱۴.
  20. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۲، ص۴۹، ح۱۸۷۱.
  21. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.
  22. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۳، ص۲۲۳، ح۴۲۷۹.
  23. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۶۷.
  24. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۶۸.
  25. ر.ک: مطهری، مرتضی، ده گفتار، مقاله تقوا.
  26. غررالحکم، ج۲، ص۲، ح۱۵۵۸.
  27. همچنین آن حضرت فرموده است: «أَمْنَعُ حُصُونِ الدِّينِ التَّقْوَى‌» (غررالحکم، ج۲، ص۳۹۰، ح۲۹۵۲)؛ «أَوْقَى جُنَّةٍ التَّقْوَى‌» (غررالحکم، ج۲، ص۳۷۸، ح۲۸۹۲).
  28. غررالحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۴.
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴.
  30. سادات، محمد علی، مقاله «تقوا»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۳۶۹.