عصمت پیامبران
خداشناسی | |
---|---|
توحید | توحید ذاتی • توحید صفاتی • توحید افعالی • توحید عبادی • صفات ذات و صفات فعل |
فروع | توسل • شفاعت • تبرک • استغاثه |
عدل الهی | |
حُسن و قُبح • بداء • امر بین الامرین | |
نبوت | |
عصمت پیامبران • خاتمیت • پیامبر اسلام • معجزه • عدم تحریف قرآن | |
امامت | |
باورها | عصمت امامان • ولایت تكوینی • علم غیب • خلیفةالله • غیبت • مهدویت • انتظار فرج • ظهور • رجعت |
امامان | امام علی • امام حسن • امام حسین • امام سجاد • امام باقر • امام صادق • امام کاظم • امام رضا • امام جواد • امام هادی • امام عسکری • امام مهدی |
معاد | |
برزخ • معاد جسمانی • حشر • صراط • تطایر کتب • میزان | |
مسائل برجسته | |
اهلبیت • چهارده معصوم • کرامت • تقیه • مرجعیت • ولایت فقیه | |
معناشناسی عصمت
عصمت در لغت به معنای پرهیز، حفظ کردن و نگهداشتن است[۱] و در اصطلاح مقصود از عصمت پیامبران این است که پیامبران به وسیلۀ قوه یا ملکهای که خداوند در وجوشان نهادینه کرده از صدور هرگونه گناه، خطا و اشتباهی مصون هستند[۲].
ضرورت عصمت انبیا
عدم تضاد بین اختیار و عصمت پیامبران
برخی گمان کردهاند عصمت پیامبران با اختیار آنان منافات دارد، زیرا زمانی که مصون بودن پیامبران از هر گناه و خطایی به سبب ملکه یا قوۀ خدادای باشد میتوان نتیجه گرفت که آنان مجبورند در برابر گناه و اشتباه، معصوم یا مصون بمانند، و فرض اختیار در برابر این ملکه و قوۀ الهی، فرض بی موردی است. این عده بر همین مبنا مدح کردن پیامبران برای دوری از گناهانشان را امری بیهوده و لغو دانسته و معتقدند پیامبران در روز قیامت در برابر پرهیز از گناهانشان مستحق هیچگونه جزای خیری نیستند. ریشه این اشکال به عدم تبیین درست ملکه و قوۀ نفسانی است[۳].
اما عده ای منظور از ملکۀ نفسانی را علم داشتن پیامبر به تمام موضوعات دینی از جمله دریافت و ابلاغ کلام وحی میدانند و دلیلشان بر آگاهی پیامبران نسبت به مسائل دینی که مقدمۀ عصمت است اینکه اگر پیامبران نسبت به دریافت و ابلاغ وحی دچار خطا و اشتباه شوند، نقض غرض و مایۀ انحراف انسانها خواهد شد، زیرا معنا ندارد خدای حکیم راه سعادت و هدایت انسانها را در اختیار کسی قرار دهد که اطمینانی برای دریافت و ابلاغ وحی در وجود او نمیبیند. بنابراین عصمتی که زاییدۀ علم و آگاهی باشد، نمیتواند منافاتی با مقولۀ اختیار داشته باشد، چراکه پیامبر باید از ارادهای قوی برخوردار باشد تا در انتقال پیام الهی تحت تأثیر هوای نفس و شیطان قرار نگیرد و این مطلب اثبات کنندۀ اختیار و ارادۀ پیامبران همراه با عصمتشان است[۴].
عصمت پیامبر مرکب از موهبت و اکتساب
باید توجه داشت عصمت پیامبران مرکب از امر اکتسابی و امر موهبتی است؛ موهبتی است به این دلیل که حکما و فلاسفه عصمت پیامبر را چنین تفسیر کردند، ملکه عصمت محصول صفای فطرت و علم ویژه پیامبر به صفات خداوند و پیامدهای اعمال است که هرگز میل به گناه در او پدیدار نخواهد شد. با توجه به این نگاه بخش موهبتی عصمت پیامبران یعنی علم و فطرت در تعریف عصمت پیامبر نشان داده میشود؛ اما بخش دیگر عصمت پیامبران امر اکتسابی است، چرا که وقتی پیامبران با توجه به علمشان، نزدیک به گناه و خطا نمیشوند، به خاطر امر اکتسابی یعنی اراده و اختیارشان برای مقابله با گناه است[۵].
البته برخی هم قایل شدهاند عصمت ترکیبی از عناصر چهارگانه است:
- در نفس یا بدن خاصیت و ملکهای است که مانع گناه شود.
- علم به بدی و زشتی گناه مانع از گناه شود.
- این علوم از طریق وحی به معصوم میرسد.
- معصوم در ترک اولی یا نسیان، عقاب میشود. اجتماع این عوامل چهارگانه، صدور گناه از معصوم را معدوم و محال میکند[۶].
تقسیمبندی عصمت پیامبران
عصمت پیامبر در دو حوزه عام و خاص تقسیمبندی میشود:
- عصمت عام: یعنی عصمت از ارتکاب گناه، خطا و اشتباه در امور فردی و اجتماعی: در روایتی امام باقر(ع) فرمودند: «انبیا گناه نمیکنند؛ زیر آنها پاکشدگان و معصومند، گناه نمیکنند و راه کج نمیروند و مرتکب هیچ گناهی، چه صغیره و چه کبیره نمیشوند»[۷].[۸] درباره این نوع از عصمت بین مذاهب مختلف اختلاف نظر وجود دارد:
- برخی قائلند ارتکاب گناهان کبیره از سوی پیامبران، قبل از بعثت آنان، ممکن است.
- برخی دیگر میگویند: ارتکاب گناهان صغیرهای که سبب نفرت مردم نشود ممکن است چه قبل از بعثت و چه بعد از آن.
- عده ای مانند امامیه معتقدند انبیاء الهی عصمت مطلق در تمام زمینهها دارند. در بین مذاهب مختلف، عصمتی که مورد پذیرش تمامی مذاهب است عصمت پیامبران از گناهان کبیره از جمله شرک، کفر، کذب و تحریف عمدی پس از نبوت است. امامیه و معتزله معتقدند پیامبران به صورت سهوی در زمان نبوتشان مبتلا به گناهان کبیره نمیشوند؛ عده ای از معتزله و اشاعره، عصمت از گناهان صغیره را حتی به صورت سهوی، پس از نبوت، برای پیامبران لازم میدانند و چنین استدلال کردهاند: اولاً: در حقیقتِ گناه صغیره و کبیره اختلافی وجود ندارد، ثانیاً: مسلمانان صدر اسلام به تمام اعمال پیامبر اعم از کبیره و صغیره، عمدی و سهوی احتجاج میکردند با این حساب چگونه میشود تمامی اعمال پیامبر معصومانه نباشد؛ اما برخی از اشاعره و معتزله عصمت از گناه را قبل از نبوت خواه عمدی باشد یا سهوی، کبیره باشد یا صغیره، لازم نمیدانند[۹]. همچنین عصمت از خطا و سهو و نسیان در انجام تکالیف دینی و اجرای احکام فردی و اجتماعی، نوع دیگری از عصمت است که وجودش ضروری است؛ زیرا رسیدن پیامبران به هدف بعثت، مستلزم این است که پیامبران در تمام جهات، مورد اطمینان و اعتماد مردم باشند و اگر این اعتماد به دلیل عدم عصمت پیامبر در یک حوزه از مردم سلب شود در حوزههای دیگر هم مردم به پیامبرانشان اعتماد نمیکنند و این امر موجب نقض هدف بعثت انبیاء خواهد شد. بنابراین پیامبران در تمام موارد، اعم از موادی که موجب خطا و سهو و نسیان میشود و همچنین در موارد اجرای احکام الهی و امور فردی و اجتماعی که منوط به عصمت آنان است باید معصوم باشند[۱۰].
- عصمت خاص: یعنی عصمت از خطا و فراموشی در دریافت و ابلاغ وحی؛ در این امور پیامبر باید معارف را به طور صحیح دریافت و ضبط کند تا بتواند احکام الهی را در امور فردی و اجتماعی جاری کند[۱۱]. به اینگونه عصمت، عصمت در امور وحیانی میگویند. این نوع عصمت به دو بخش تقسیم میشود:
عصمت پیامبر از نگاه قرآن
با ضمیمه کردن برخی از آیات به یکدیگر، میتوان دلالت قرآن را بر عصمت انبیا دریافت:
- بر اساس آیۀ ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۱۳] شیطان در بندگان مخلص نمیتواند نفوذ کند، از طرفی، پیامبران الهی با توجه به این آیه از بندگان مخلَص الهی اند: ﴿إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ﴾[۱۴]، بنابراین ترکیب دو آیه میتواند بیانگر عصمت پیامبران باشد. نکته ای که در این آیه وجود دارد اینکه منظور از نفوذناپذیری پیامبران توسط شیاطین این نیست که آنان (شیاطین) هیچگونه عملی را برای گمراهی پیامبران انجام نداند، بلکه منظور این است که تمام نقشههای شیطانی برای گمراهی پیامبران با توجه به ارادۀ قوی آنها شکست خورد[۱۵].
- پیامبران الهی مشمول هدایت خاص الهی بودهاند: ﴿وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۶] در جای دیگر، به این حقیقت اشاره میکند که مشمولان هدایت خاص الهی هیچگاه در معرض گمراهی و ضلالت قرار نمیگیرند: ﴿أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ﴾[۱۷] از آنجا که ارتکاب گناه از مصادیق گمراهی است، این آیات نیز بیانگر عصمت پیامبران است[۱۸].
شبهه در رابطه با عصمت پیامبران
در رابطه با عصمت پیامبران شبهاتی دربارۀ عصمت برخی از انبیاء مطرح شده است که به بررسی و پاسخ آنها میپردازیم:
- شبهه عصمت حضرت آدم: عدهای خوردن میوۀ درخت ممنوعه توسط حضرت آدم را براساس آیۀ ﴿وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی﴾[۱۹]، گناه ایشان میدانند. منتها باید دانست نهی آدم از خوردن میوه، نهی کراهتی بوده نه نهی ترحیمی لذا انجام این فعل توسط حضرت آدم ترک اولی بود نه گناه[۲۰].
- شبهه عصمت حضرت ابراهیم: در مورد عصمت حضرت ابراهیم وارد شده است:
- حضرت ابراهیم در جایی به ظاهر اظهار بتپرستی و خورشیدپرستی کرده است، اما روایتی از امام صادق(ع) پاسخگوی این شبهه است چراکه ایشان فرمودند: «حضرت ابراهیم، جمله «هذا رَبِّی» را در مقام جستوجوی پروردگارش گفته، لذا موجب شرک او نمیشود»[۲۱].[۲۲]
- حضرت ابراهیم عامل شکستن بتها را بت بزرگ معرفی کرد. در جواب باید گفت حضرت ابراهیم با این کار میخواستند به عنوان استهزاء، عجز و ناتوانی بتها را به مردم شهر نشان دهند که در این امر موفق هم شدند.
- حضرت ابراهیم در پاسخ درخواست مردم برای خروج از شهر گفت من بیمارم ﴿إِنِّي سَقِيمٌ﴾[۲۳]، در حالی که بیمار نبود. در جواب گفته شده، طبق تصریح اهل لغت، واژه سقیم، در ناراحتیهای روحی نیز استعمال میشود[۲۴].
- شبهه عصمت حصرت یونس: یونس(ع) با درخواست نفرین از خداوند، منطقه مأموریت خویش را خودسرانه ترک و در شکم ماهی اعتراف کرد که مرتکب ظلم و ستم شده است: ﴿وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۲۵]. در جواب گفته شده است: اصل درخواست عذاب و نفرین، امری معقول، پذیرفتنی و سازگار با عصمت است، زیرا بعد از اتمام حجت با قوم خود و عدم پذیرش آنان، چنین درخواستی صورت گرفت. بنابراین زمانی که اصل درخواست نفرین، توسط یونس جایز شد منطقی است که ماندن در منطقه عذاب نیز جایز نباشد[۲۶].
- شبهه عصمت حضرت یوسف: عدهای با توسل به ظاهر آیۀ ﴿وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بهَِا لَوْ لَا أَن رَّءَا بُرْهَنَ رَبِّه﴾[۲۷] به حضرت یوسف نسبت میدهند که ایشان قصد گناه با زلیخا را داشت. این عده با روایات مجعولی این مطلب را نیز تأیید میکنند. منتها باید دانست این برداشت مخالف ظاهر قرآن است، چراکه حضرت یوسف برهان پروردگارش را مشاهده کرد و به هیچ وجه قصد گناه نکردن نداشت، قبلا گذشت که پایۀ اصلی عصمت پیامبران، علم آنان به حقیقت گناه است و دیدن برهان خداوند توسط حضرت یوسف، یعنی عالم شدن آن حضرت به حقیقت گناه. بنابراین این موضوع نه تنها عصمت حضرت را انکار نمیکند بلکه سبب اثبات عصمت ایشان نیز میشود[۲۸].
- شبهه عصمت حضرت موسی: عدهای عصمت حضرت موسی را به دلیل قتل یکی از قبطیان رد کرده و آن را قبول ندارند. جواب این شبهه روشن است چراکه ظلم قبطیان به مردم بنیاسرائیل در آن زمان برای همه از جمله موسی(ع) آشکار بود. چنانکه عبارت ﴿فَاسْتَغَاثَهُ﴾[۲۹] به معنای کمک خواستن فرد مظلوم، اثبات کنندۀ همین مطلب است. بنابراین دخالت حضرت موسی در این امر کاملا عقلی و شرعی بود. از طرفی دیگر ضربه حضرت موسی برای به قتل رساندن فرد قبطی نبود بلکه تنها برای تنبیه او بود که در این صورت چنین قتلی، قتل خطأیی محسوب شده و منافاتی با عصمت ندارد[۳۰].
- شبهه عصمت حضرت سلیمان: عدهای درباره قضا شدن نماز حضرت سلیمان، آنگاه که مشغول سان دیدن اسبهایش شد ایراد گرفته و عصمتش را زیر سوال بردند؛ در جواب گفته شده این داستان با صفت بارز حضرت یعنی «أَوَّابٌ» (بسیاربازگشت کننده به سمت خدا) منافات دارد[۳۱].
- شبهه عصمت حضرت داوود: عدهای نسبت به عصمت حضرت داوود در مورد داستان صاحبان گوسفند، اشکال گرفتند که چرا حضرت بدون شنیدن سخن هر دو طرف دعوا، حکم غیرعادلانه صادر کرده است. در جواب میگوییم این دعوا واقعیت خارجی نداشته و برای امتحان داوود(ع) از سوی فرشتگان طراحی شده بود.
- شبهه به عصمت حضرت ایوب: عدهای درباره مس شیطان توسط حضرت ایوب با توجه به آیۀ ﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾[۳۲]، عصمت ایشان را زیر سوال بردند. جواب این شبهه روشن است، چراکه مراد حضرت ایوب از مس شیطان این است که مردم به وسیلۀ وسوسه شیطان به ایوب توهین و استهزاء میکنند و این موضوع ارتباطی با عصمت حضرت ندارد[۳۳].
- شبهه عصمت پیامبر خاتم: عده ای براساس آیۀ ﴿لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ﴾[۳۴] به عصمت پیامبر اشکال گرفتهاند. منتها اشکال به عصمت پیامبر وارد نیست زیرا آیه درصدد بیان گناه پیامبر نیست، چراکه در آیه پیشین میفرماید: إِ﴿نَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا﴾[۳۵] و به فرموده امام رضا(ع)، آیه از زبان مشرکان مکه سخن میگوید، یعنی از نظر مشرکان مکه، پیامبر فردی گناهکار شمرده میشد.
- در یک جواب کلی، گناهانی که در آیات و روایات به پیامبران نسبت داده شده است، از قبیل گناه کردن انسانهای عادی نیست، بلکه این گناهان به این معناست که ارتکاب کارهایی که برای افراد عادی مجاز شناخته شده، از انبیا مورد توقع نیست و به همین دلیل آنان در برابر خداوند اظهار قصور و تقصیر میکنند، لذا یا ترک اولی بوده و یا اینکه خواستهاند در پیشگاه الهی شکسته نفسی کنند تا رحمت الهی را جلب نمایند[۳۶].
اثبات عصمت پیامبران
جستارهای وابسته
- عصمت مطلق
- عصمت نسبی
- عصمت از خطا
- عصمت از گناه
- عصمت در احکام
- عصمت در اعتقاد
- عصمت در افعال
- عصمت در تبلیغ
- عصمت علمی
- عصمت عملی
- عصمت امرای امام
- عصمت انبیا
- عصمت اهل اجماع
- عصمت اهل بیت
- عصمت اولوالامر
- عصمت غیر انبیا
- عصمت ملائکه
- عصمت نواب امام
- آیات عصمت
- اسباب عصمت
- اعتراف معصومین به گناه
- انسان معصوم
- زمان عصمت
- علم به مثالب معاصی
- علم به مناقب طاعات
- مقام عصمت
- وجوب عصمت
منبعشناسی جامع عصمت
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴؛ مفردات، ص۵۶۹ و ... .
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۹۰-۹۲.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۱۲۸.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۷.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص ۱۳۴-۱۳۶.
- ↑ «إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُذْنِبُونَ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یُذْنِبُونَ وَ لَا یَزِیغُونَ وَ لَا یَرْتَکِبُونَ ذَنْباً صَغِیراً وَ لَا کَبِیراً»؛ الخصال، ص ۳۹۹.
- ↑ انسانشناسی، ص ۱۲۹.
- ↑ کلام تطبیقی، ص ۹۵-۹۷.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ص ۷۹ و ۸۰
- ↑ ر.ک: احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی، ص ۲۰۱-۲۰۳.
- ↑ سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص ۸۰.
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲ ـ ۸۳
- ↑ «و ما آنان را به ویژگییی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳.
- ↑ «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون میشود و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد» سوره انعام، آیه ۸۷ ـ ۸۸
- ↑ «آیا خداوند بنده خویش را بسنده نیست؟ و تو را از کسانی جز او میترسانند و هر کس را خداوند گمراه گذارد رهنمونی نخواهد داشت و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراهکنندهای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۶ ـ ۳۷
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۱۴۸-۱۵۳.
- ↑ « آدم در پروردگار خويش عاصى شد و راه گم كرد.» سوره طه، آیه ۱۲۱
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۴.
- ↑ آدرس روایت؟؟؟
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۷.
- ↑ «و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶.
- ↑ «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچگاه او را در تنگنا نمینهیم پس در آن تاریکیها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بیگمان من از ستمکاران بودهام» سوره انبیاء، آیه ۸۷.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۹۶.
- ↑ «آن زن آهنگ او كرد. و اگر نه برهان پروردگارش را ديده بود، او نيز آهنگ آن زن مى كرد» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۴.
- ↑ «از وی یاری خواست» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲.
- ↑ «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۱۹.
- ↑ «تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد» سوره فتح، آیه ۲.
- ↑ «بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ص ۱۰۱-۱۰۳.