آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ (پرسش)
آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت پیامبران |
مدخل اصلی | عصمت پیامبر خاتم |
مدخل وابسته | عصمت - پیامبران - پیامبر خاتم |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
آیا آیه ۳۷ سوره احزاب بر عدم عصمت پیامبر خاتم دلالت میکند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
تبیین شبهه
یکی از آیاتی که توهم معصوم نبودن پیامبر خاتم (ص) را برای برخی به وجود آورده، آیه 37 سوره احزاب است که میفرماید: ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...﴾[۱].
شأن نزول آیه
یکی از سنتهای رایج در عصر جاهلیت این بود که عربها پسرخوانده خود را همانند پسر حقیقی خود میپنداشتند. بر این اساس، پسرخوانده نیز از پدرخوانده خود ارث میبرد و زن وی همانند عروس واقعی بر پدرخوانده حرام ابدی بود و او نمیتوانست در صورت طلاق گرفتن همسر فرزندخواندهاش با وی ازدواج کند. اسلام این سنت را غلط دانست[۲].
این سنت چنان در فرهنگ جاهلی نهادینه شده بود که عمل کردن برخلاف آن پذیرفته نبود و با واکنش شدید اجتماعی روبهرو میشد. برای همین، حکمت خداوند اقتضا کرد که این سنت جاهلی عملاً به دست خود پیامبر(ص) در ازدواج با همسر فرزندخوانده خود، (زید بن حارثه) شکسته شود تا پذیرش آن برای مسلمانان آسان شود و قطعیت پیدا کند و استمرار یابد. در چنین فضای فکری و فرهنگی، خداوند به پیامبر اکرم(ص) وحی کرد که زید بن حارثه همسر خود را که زینب دختر جحش و عمه زاده پیامبر بود طلاق خواهد داد و تو با آن ازدواج خواهی کرد. روزی زید نزد پیامبر آمد و از قصد خود مبنی بر طلاق دادن همسرش خبر داد. پیامبر(ص) درحالیکه از فرجام کار زید و همسرش آگاه بود، به وی توصیه کرد که همسر خود را طلاق ندهد و با رعایت تقوا، عدالت را درباره او رعایت کند. در چنین شرایطی آیه ۳۷ سوره احزاب نازل شد: ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...﴾[۳].
پاسخ جامع اجمالی
پاسخ نخست جمله ﴿اللَّهُ مُبْدِيهِ﴾ بدین معناست که خداوند طلاق گرفتن زینب و ازدواج پیامبر(ص) را با وی به آن حضرت خبر داده بود و رسول خدا با آگاهی از این موضوع و پنهان داشتن آن به زید توصیه میکرد همسرش را طلاق ندهد. هراس پیامبر نیز به این دلیل بود که میترسید مردم حکم خداوند مبنی بر ازدواج وی با همسر مطلقه پسرخواندهاش را نپذیرند و با مقاومت آنها مواجه شود زیرا پیامبر(ص) میخواست سنتشکنی کند و با این کار یکی از سنتهای غلط رایج آن زمان را بشکند. این آیه به زیبایی این جریان بسیار مهم را گوشزد میکند و هیچ دلالتی بر ناسازگاری با عصمت ندارد»[۴].[۵].[۶]
پاسخ دوم: بیم حضرت در راستای رسالت: با نگاهی به تفسیر بندهای این آیه و آیات پس از آن، میتوان به مراد خداوند پی برد و راه را بر تفسیرها و برداشتهای انحرافی بست. از آیه شریفه ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ﴾[۷] چنین برداشت میشود که این بیم حضرت رسول (ص) جنبه شخصی نداشته، بلکه کاملاً در راستای اجرای رسالت الهی بوده است؛ چراکه اگر حضرت مأموریت خود را به اطلاع مردم میرساند، دشمنان با خردهگیری بر ایشان، تأثیر نامطلوبی بر قلب و دل افراد سست ایمان جامعه میگذاشتند و روند تکاملی ایمان آنان را دچار مشکل میکردند. بدیهی است چنین بیمی، به هیچ عنوان ناپسند نیست. اینجاست که قرآن، پیامبر (ص) را از این نوع بیم به بیمی دیگر رهنمون میشود: ﴿وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ﴾[۸]؛ بیم، تنها باید از خدا باشد و در این راه، باید هر گونه ملاحظه کاری با مردم کنار گذاشته شود. این خود شاهد آن است که ازدواج با زینب، وظیفهای الهی بوده است و حضرت نگرانی خود را در این باره، در دل خویش پنهان داشته بود که خداوند با مأمور ساختن حضرت بر این ازدواج، آن را آشکار فرمود. [۹].
این پاسخ، پاسخی درست و کامل است. بر اساس برخی روایات، زینب به دیگر همسران پیامبر (ص) فخر میفروخت که پیامبر (ص) شما را به ازدواج خود درآورده است؛ ولی ازدواج من با آن حضرت، از سوی خداوند انجام شده است[۱۰].[۱۱]
پاسخهای دیگر برخی مفسران اهل سنت، پاسخهای دیگری به این شبهه دادهاند که خالی از اشکال نیست در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
پاسخ سوم: مطرح نبودن مأموریت الهی در آیه: مرحوم طبرسی در تفسیر فراز ﴿وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ...﴾ مینویسد: آنچه در ضمیر و نهان حضرت قرار داشت، این بود که اگر زید زینب را طلاق دهد، حضرت با او ازدواج کند.... ﴿وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ﴾ نیز بدین معناست که خداوند سزاوارتر است تا مورد حیا قرار گیرد.... پیامبر (ص) از مردم حیا میفرمود، مانند آیه شریفه ﴿كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ...﴾[۱۲] [همچنین در تفسیر بند ﴿مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ﴾ از این آیه مینویسد:] پیامبر در نظر داشت در صورت طلاق زینب با وی ازدواج کند. در این مجال، سخنی از مأموریت الهی به میان نیامده است[۱۳].
در نقد این تفسیر باید گفت اولاً با نگاهی به آیه بعد ﴿مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ...﴾[۱۴] این نتیجه به دست میآید که فقط مأموریت الهی در نهان حضرت پنهان بوده است، نه موضوع ازدواج؛ ثانیاً تفسیر خشیت به حیا، توجیه درستی ندارد. بیم و حیا دو مقوله جدایند. بیم حضرت در این امر، از آن جهت بود که مبادا در روند تکاملی گسترش اسلام مشکلی پیش آید؛ ولی در آیه ﴿كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ...﴾ حیای پیامبر (ص) با برنامههای شخصی آن حضرت پیوند داشت[۱۵].
پاسخ چهارم: سرزنش حضرت به دلیل ترک اولی: آلوسی در تفسیر ﴿وَتَخْشَى النَّاسَ...﴾ مینویسد: «تو از اعتراض مردم بیمناکی، حال آنکه تنها باید از خداوند پروا داشت و آنچه را خداوند مجاز شمرده، انجام داد. خداوند در این جمله، پیامبرش را به دلیل ترک اولی سرزنش میفرماید. بهتر آن بود که حضرت، زید را در طلاق زینب آزاد میگذاشت و او را از این کار باز نمیداشت»[۱۶].
ایرادهای این سخن از این قرار است: اولاً تشویق به ازدواج و بازداری از طلاق از نظر اسلام بسیار پسندیده است. پس بهتر و اولی همان بود که حضرت انجام داد؛ ثانیاً این نوع برخورد پیامبر اکرم (ص) خط بطلانی بر دیدگاه کسانی است که علاقه قلبی حضرت را به زینب، عامل اساسی این طلاق دانستهاند. اگر در قلب حضرت تمایلی به زینب پیدا شده بود، لازم بود زید را به طلاق تشویق فرماید (مگر اینکه این برخورد حضرت را از نوع مبارزه با خواستههای درونی تفسیر کنیم).
قرطبی نیز از حضرت علی بن الحسین (ع) چنین نقل میکند که خداوند به پیامبرش وحی فرمود که زید، همسر خود را طلاق خواهد داد و حضرت با زینب به تزویج الهی ازدواج خواهد کرد. زید از نظر رفتاری با زینب ناسازگار بود و در محضر پیامبر (ص) از وی شکایت میکرد، ولی حضرت همچنان او را به ادامه زندگی با زینب سفارش میفرمود؛ با اینکه با علم الهی، جدایی آنان را میدانست. این همان چیزی بود که حضرت در دل پنهان میداشت و بیمناک بود که مردم بگویند حضرت رسول (ص) زید را مأمور به طلاق کرده است تا خود با زینب ازدواج کند. خداوند در خطاب عتابآمیز خود، به حضرت گوشزد فرمود در مواردی که خداوند کاری را مباح دانسته است، جایی برای ملاحظه کاری با مردم وجود ندارد. قرطبی در ادامه مینویسد: «عالمان ما بر این باورند که این تفسیر، بهترین تفسیر آیه است. مفسران محقق و عالمان راسخ مانند زهری، قاضی ابی بکر بن العربی و... این تفسیر را پذیرفتهاند»[۱۷].[۱۸]
پاسخ پنجم: تمایل قلبی حضرت به طلاق: برخی مفسران نیز بر این باورند که حضرت در دل تمایل به طلاق داشت[۱۹] (با خود میگفت زینب دخترعمه من است و باید از آن خودم باشد)[۲۰]، اما در ظاهر زید را از آن باز میداشت. جرجانی مینویسد: مخالفان میگویند برو زن خود را نگاه دار و در دلش خلاف این بود[۲۱]. شوکانی و سمرقندی نیز همین دیدگاه را نقل کردهاند[۲۲]. برخی دیگر از مفسران، این تفسیر را این گونه نقد کردهاند که این کلام با مقام والای عصمت و کرامت پیامبر (ص) ناسازگار است و ریشه همه این سخنان به کم اطلاعی از حقیقت بزرگ و نفس پاک آن حضرت برمیگردد[۲۳].[۲۴]
پاسخ ششم: طبیعی بودن پیدایش این عشق در قلب حضرت: برخی مفسران، پیدایش این عشق در قلب حضرت را امری فطری و طبیعی دانستهاند. بلخی میگوید: «اگر کسی به آنچه بیند علاقه پیدا کند، تا وقتی که دست به کار خلاف آلوده نسازد هیچ ایرادی بر او وارد نیست»[۲۵]. ثعلبی نیز مینویسد: «پیدایش چنین حالاتی در قلب انسان تا وقتی که در مسیر گناه گام برندارد، اشکال و ایرادی ندارد»[۲۶]. مقاتل نیز این فراز آیه را که میفرماید: ﴿سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ﴾[۲۷]، به داستان حضرت داوود تفسیر میکند آن هنگام که چشمش به همسر ریا بن حنان افتاد و قلبش به وی تمایل یافت و در نهایت، خداوند ازدواج آن دو را رقم زد[۲۸].
اولاً این سخن مستلزم این است که تربیت الهی در آن حضرت کارساز نبوده است؛ ثانیاً اگر این تمایل امری طبیعی باشد، عتاب کردن بر آن حضرت به دلیل پنهان داشتن آن در نفس خود توجیهی نخواهد داشت؛ در حالی که از نظر اسلام بیان اوصاف زنان نامحرم نارواست[۲۹]. فخر رازی نیز مینویسد: «خداوند فلسفه این ازدواج را همان شکستن سنت جاهلی و باز شدن راه برای مؤمنان اعلام کرده است و اگر به دلیل عشق بود، لازم بود بفرماید انی فعلت ذلک لاجل عشقک...[۳۰].
باید توجه داشت که این گونه تفاسیر، مقام و جایگاه نبی اکرم (ص) را تا حد انسانهای عادی کاهش میدهد و این امر با سیمای نورانی که قرآن از آن حضرت ارائه میدهد، در تضاد است.
داستان برخورد [حضرت] محمد با زینب در غیبت زید، و مفتون زیبایی او شدن، اغراقی بیش نیست و در منابع نخستین ذکر نشده است. به علاوه زینب هنگام ازدواج ۳۵ یا ۳۸ سال داشت. در آن زمان، این سن برای یک زن عرب سن طولانی بود و به طور ممکن آن زیبایی کاملاً در او نمانده بود.... موضوع عاشق شدن در همان دید اول، به نظر میرسد متعلق به داستان خیال انگیز زندگی محمد (ص) باشد و با آنکه آن را به زحمت ساخته و پرداختهاند، بسیار بعید مینماید که مردی در سن ۵۵ سالگی عاشق زن ۳۵ شود.... آنچه میتوان گفت فقط این است که در این مسئله عامل اصلی، سیاست و اصلاح مسائل اجتماعی بوده است، و عشق را در آن چندان محلی نیست[۳۱].کوتاه سخن اینکه بیم حضرت هیچ گونه جنبه شخصی نداشته است؛ بلکه در راستای تحقق رسالت الهی بوده که خداوند هم در این موضوع، به قلب حضرت رسول (ص) آرامش بخشیده است. در نتیجه، نمیتوان به این آیه برای نفی عصمت پیامبر اکرم (ص) استناد جست»[۳۲].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
1. جعفر انواری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین انواری در کتاب «نور عصمت بر سیمای نبوت» در اینباره گفته است:
«﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...﴾[۳۳]. پاسخ نخست: بیم حضرت در راستای رسالت: با نگاهی به تفسیر بندهای این آیه و آیات پس از آن، میتوان به مراد خداوند پی برد و راه را بر تفسیرها و برداشتهای انحرافی بست. از آیه شریفه ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ﴾[۳۴] چنین برداشت میشود که این بیم حضرت رسول (ص) جنبه شخصی نداشته، بلکه کاملاً در راستای اجرای رسالت الهی بوده است؛ چراکه اگر حضرت مأموریت خود را به اطلاع مردم میرساند، دشمنان با خردهگیری بر ایشان، تأثیر نامطلوبی بر قلب و دل افراد سست ایمان جامعه میگذاشتند و روند تکاملی ایمان آنان را دچار مشکل میکردند. بدیهی است چنین بیمی، به هیچ عنوان ناپسند نیست. اینجاست که قرآن، پیامبر (ص) را از این نوع بیم به بیمی دیگر رهنمون میشود: ﴿وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ﴾[۳۵]؛ بیم، تنها باید از خدا باشد و در این راه، باید هر گونه ملاحظه کاری با مردم کنار گذاشته شود. این خود شاهد آن است که ازدواج با زینب، وظیفهای الهی بوده است و حضرت نگرانی خود را در این باره، در دل خویش پنهان داشته بود که خداوند با مأمور ساختن حضرت بر این ازدواج، آن را آشکار فرمود. گرچه ظاهر این فراز آیه ﴿وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ﴾ عتابآمیز است، این عتاب، همانند عتابی است که در آیه شریفه ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ﴾[۳۶] آمده و در حقیقت تأیید برنامه پیامبر اکرم (ص) است. شاهد این سخن، این فراز آیه است که میفرماید: ﴿فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا﴾، که خداوند در اینجا ازدواج پیامبر (ص) با زینب را به خود نسبت میدهد؛ گویا حضرت رسول (ص) در این امر، تصمیم و اختیاری از خود نداشته است. فراز ﴿وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا﴾[۳۷] این برداشت را تأیید میکند[۳۸]. این پاسخ، پاسخی درست و کامل است. بر اساس برخی روایات، زینب به دیگر همسران پیامبر (ص) فخر میفروخت که پیامبر (ص) شما را به ازدواج خود درآورده است؛ ولی ازدواج من با آن حضرت، از سوی خداوند انجام شده است[۳۹]. پاسخ دوم: مطرح نبودن مأموریت الهی در آیه: مرحوم طبرسی در تفسیر فراز ﴿وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ...﴾ مینویسد: آنچه در ضمیر و نهان حضرت قرار داشت، این بود که اگر زید زینب را طلاق دهد، حضرت با او ازدواج کند.... ﴿وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ﴾ نیز بدین معناست که خداوند سزاوارتر است تا مورد حیا قرار گیرد.... پیامبر (ص) از مردم حیا میفرمود، مانند آیه شریفه ﴿كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ...﴾[۴۰] [همچنین در تفسیر بند ﴿مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ﴾ از این آیه مینویسد:] پیامبر در نظر داشت در صورت طلاق زینب با وی ازدواج کند. در این مجال، سخنی از مأموریت الهی به میان نیامده است[۴۱]. در نقد این تفسیر باید گفت اولاً با نگاهی به آیه بعد ﴿مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ...﴾[۴۲] این نتیجه به دست میآید که فقط مأموریت الهی در نهان حضرت پنهان بوده است، نه موضوع ازدواج؛ ثانیاً تفسیر خشیت به حیا، توجیه درستی ندارد. بیم و حیا دو مقوله جدایند. بیم حضرت در این امر، از آن جهت بود که مبادا در روند تکاملی گسترش اسلام مشکلی پیش آید؛ ولی در آیه ﴿كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ...﴾ حیای پیامبر (ص) با برنامههای شخصی آن حضرت پیوند داشت. پاسخ سوم: سرزنش حضرت به دلیل ترک اولی: آلوسی در تفسیر ﴿وَتَخْشَى النَّاسَ...﴾ مینویسد: «تو از اعتراض مردم بیمناکی، حال آنکه تنها باید از خداوند پروا داشت و آنچه را خداوند مجاز شمرده، انجام داد. خداوند در این جمله، پیامبرش را به دلیل ترک اولی سرزنش میفرماید. بهتر آن بود که حضرت، زید را در طلاق زینب آزاد میگذاشت و او را از این کار باز نمیداشت»[۴۳]. ایرادهای این سخن از این قرار است: اولاً تشویق به ازدواج و بازداری از طلاق از نظر اسلام بسیار پسندیده است. پس بهتر و اولی همان بود که حضرت انجام داد؛ ثانیاً این نوع برخورد پیامبر اکرم (ص) خط بطلانی بر دیدگاه کسانی است که علاقه قلبی حضرت را به زینب، عامل اساسی این طلاق دانستهاند. اگر در قلب حضرت تمایلی به زینب پیدا شده بود، لازم بود زید را به طلاق تشویق فرماید (مگر اینکه این برخورد حضرت را از نوع مبارزه با خواستههای درونی تفسیر کنیم). قرطبی نیز از حضرت علی بن الحسین (ع) چنین نقل میکند که خداوند به پیامبرش وحی فرمود که زید، همسر خود را طلاق خواهد داد و حضرت با زینب به تزویج الهی ازدواج خواهد کرد. زید از نظر رفتاری با زینب ناسازگار بود و در محضر پیامبر (ص) از وی شکایت میکرد، ولی حضرت همچنان او را به ادامه زندگی با زینب سفارش میفرمود؛ با اینکه با علم الهی، جدایی آنان را میدانست. این همان چیزی بود که حضرت در دل پنهان میداشت و بیمناک بود که مردم بگویند حضرت رسول (ص) زید را مأمور به طلاق کرده است تا خود با زینب ازدواج کند. خداوند در خطاب عتابآمیز خود، به حضرت گوشزد فرمود در مواردی که خداوند کاری را مباح دانسته است، جایی برای ملاحظه کاری با مردم وجود ندارد. قرطبی در ادامه مینویسد: «عالمان ما بر این باورند که این تفسیر، بهترین تفسیر آیه است. مفسران محقق و عالمان راسخ مانند زهری، قاضی ابی بکر بن العربی و... این تفسیر را پذیرفتهاند»[۴۴]. پاسخ چهارم: تمایل قلبی حضرت به طلاق: برخی مفسران نیز بر این باورند که حضرت در دل تمایل به طلاق داشت[۴۵] (با خود میگفت زینب دخترعمه من است و باید از آن خودم باشد)[۴۶]، اما در ظاهر زید را از آن باز میداشت. جرجانی مینویسد: مخالفان میگویند برو زن خود را نگاه دار و در دلش خلاف این بود[۴۷]. شوکانی و سمرقندی نیز همین دیدگاه را نقل کردهاند[۴۸]. برخی دیگر از مفسران، این تفسیر را این گونه نقد کردهاند که این کلام با مقام والای عصمت و کرامت پیامبر (ص) ناسازگار است و ریشه همه این سخنان به کم اطلاعی از حقیقت بزرگ و نفس پاک آن حضرت برمیگردد[۴۹]. پاسخ پنجم: طبیعی بودن پیدایش این عشق در قلب حضرت: برخی مفسران، پیدایش این عشق در قلب حضرت را امری فطری و طبیعی دانستهاند. بلخی میگوید: «اگر کسی به آنچه بیند علاقه پیدا کند، تا وقتی که دست به کار خلاف آلوده نسازد هیچ ایرادی بر او وارد نیست»[۵۰]. ثعلبی نیز مینویسد: «پیدایش چنین حالاتی در قلب انسان تا وقتی که در مسیر گناه گام برندارد، اشکال و ایرادی ندارد»[۵۱]. مقاتل نیز این فراز آیه را که میفرماید: ﴿سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ﴾[۵۲]، به داستان حضرت داوود تفسیر میکند آن هنگام که چشمش به همسر ریا بن حنان افتاد و قلبش به وی تمایل یافت و در نهایت، خداوند ازدواج آن دو را رقم زد[۵۳]. اولاً این سخن مستلزم این است که تربیت الهی در آن حضرت کارساز نبوده است؛ ثانیاً اگر این تمایل امری طبیعی باشد، عتاب کردن بر آن حضرت به دلیل پنهان داشتن آن در نفس خود توجیهی نخواهد داشت؛ در حالی که از نظر اسلام بیان اوصاف زنان نامحرم نارواست[۵۴]. فخر رازی نیز مینویسد: «خداوند فلسفه این ازدواج را همان شکستن سنت جاهلی و باز شدن راه برای مؤمنان اعلام کرده است و اگر به دلیل عشق بود، لازم بود بفرماید انی فعلت ذلک لاجل عشقک...[۵۵]. باید توجه داشت که این گونه تفسیر، مقام و جایگاه نبی اکرم (ص) را تا حد انسانهای عادی کاهش میدهد و این امر با سیمای نورانی که قرآن از آن حضرت ارائه میدهد، در تضاد است. مقام اخلاقی حضرت، همان ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۵۶] است و این منحصر در خوش برخوردی با دیگران نیست؛ بلکه شعاع نور آن تمام آفاق عرصه اخلاق را نورافشانی میکند و از این رو الگوی تمام عیار برای دیگران میشود: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۵۷]. با این وصف چسان میتوان باور داشت آن حضرت با دیدن همسر دیگران اینگونه فریفته او شود و در دل تمنای وصال او را داشته باشد و به تعبیر سید مرتضی این گونه عشق به زن بیگانه در پیامبران، سبب ایجاد نفرت از ایشان و تنزلشان از مقام و مرتبه نبوت میشود. مگر ممکن است کسی نداند علاقه مرد به همسر مرد دیگر، از جمله لغزشهای بزرگ او به شمار میآید. حال با توجه به اینکه این موضوع در مورد پیامبران از شدت بیشتری برخوردار است، چگونه میتوان آن را در مورد حضرت رسول (ص) با آن مقام والای رسالت روا دانست؟[۵۸] برخی خاورشناسان با اینکه رسالت آن حضرت را باور ندارند، با دید انصاف به این داستان نگریستهاند؛ مونتگمری وات چنین نگاشته است: داستان برخورد [حضرت] محمد با زینب در غیبت زید، و مفتون زیبایی او شدن، اغراقی بیش نیست و در منابع نخستین ذکر نشده است. به علاوه زینب هنگام ازدواج ۳۵ یا ۳۸ سال داشت. در آن زمان، این سن برای یک زن عرب سن طولانی بود و به طور ممکن آن زیبایی کاملاً در او نمانده بود.... موضوع عاشق شدن در همان دید اول، به نظر میرسد متعلق به داستان خیال انگیز زندگی محمد (ص) باشد و با آنکه آن را به زحمت ساخته و پرداختهاند، بسیار بعید مینماید که مردی در سن ۵۵ سالگی عاشق زن ۳۵ شود.... آنچه میتوان گفت فقط این است که در این مسئله عامل اصلی، سیاست و اصلاح مسائل اجتماعی بوده است، و عشق را در آن چندان محلی نیست[۵۹]. کارن آمسترانگ مینویسد: به نظر بعید میرسد که یک زن ۳۹ ساله که مدت مدیدی تحت تأثیر سوء تغذیه قرار داشته (به علت فقر بیش از حد زید) و از ابتدا نیز شوهر خود را نمیخواسته و او را زشتترین مرد عرب میدانسته، ناگهان آن چنان زیبا گردد که قلب پیامبر خدا (ص) را بلرزاند. پیامبر او را از بچگی میشناخت. محمد (ص) از زمان طفولیت با فامیل جحش روابط نزدیکی داشت؛ به خصوص با زینب. پس بسیار طبیعی بود که طبق همان قانون سرپرستی زنان بیوه، او را نیز تحت حمایت خود قرار دهد. اگر او زینب را به خاطر زیباییاش میخواست، به راحتی قبل از ازدواج با زید میتوانست از او درخواست ازدواج نماید. همانگونه که گفتیم، هدف اصلی این ازدواج مخالفت با سنت قدیمی اعراب بود که ازدواج با زن پسر خوانده را حرام میدانستند، چون پسرخوانده را در حکم پسر خونی خود میدیدند[۶۰]. کوتاه سخن اینکه بیم حضرت هیچ گونه جنبه شخصی نداشته است؛ بلکه در راستای تحقق رسالت الهی بوده که خداوند هم در این موضوع، به قلب حضرت رسول (ص) آرامش بخشیده است. در نتیجه، نمیتوان به این آیه برای نفی عصمت پیامبر اکرم (ص) استناد جست»[۶۱]. |
2. سید موسی هاشمی تنکابنی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین هاشمی تنکابنی در کتاب «عصمت ضرورت و آثار» در اینباره گفتهاند:
«یکی از سنتهای رایج در عصر جاهلیت این بود که عربها پسرخوانده خود را همانند پسر حقیقی خود میپنداشتند. بر این اساس، پسرخوانده نیز از پدرخوانده خود ارث میبرد و زن وی همانند عروس واقعی بر پدرخوانده حرام ابدی بود و او نمیتوانست در صورت طلاق گرفتن همسر فرزندخواندهاش با وی ازدواج کند. اسلام این سنت را غلط دانست[۶۲]. این سنت چنان در فرهنگ جاهلی نهادینه شده بود که عمل کردن برخلاف آن پذیرفته نبود و با واکنش شدید اجتماعی روبهرو میشد. برای همین، حکمت خداوند اقتضا کرد که این سنت جاهلی عملاً به دست خود پیامبر(ص) در ازدواج با همسر فرزندخوانده خود، (زید بن حارثه) شکسته شود تا پذیرش آن برای مسلمانان آسان شود و قطعیت پیدا کند و استمرار یابد. در چنین فضای فکری و فرهنگی، خداوند به پیامبر اکرم(ص) وحی کرد که زید بن حارثه همسر خود را که زینب دختر جحش و عمه زاده پیامبر بود طلاق خواهد داد و تو با آن ازدواج خواهی کرد. روزی زید نزد پیامبر آمد و از قصد خود مبنی بر طلاق دادن همسرش خبر داد. پیامبر(ص) درحالیکه از فرجام کار زید و همسرش آگاه بود، به وی توصیه کرد که همسر خود را طلاق ندهد و با رعایت تقوا، عدالت را درباره او رعایت کند. در چنین شرایطی آیه ۳۷ سوره احزاب نازل شد: ﴿وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ...﴾[۶۳]. برخی گفتهاند که پیامبر(ص) چیزی را در قلب خود پنهان کرده بود و از مردم هراس داشت؛ درحالیکه میبایست از خدا میهراسید، نه از مردم و این با عصمت سازگاری ندارد[۶۴]. نقد و نظر در نقد این شبهات باید گفت: جمله ﴿اللَّهُ مُبْدِيهِ﴾ بدین معناست که خداوند طلاق گرفتن زینب و ازدواج پیامبر(ص) را با وی به آن حضرت خبر داده بود و رسول خدا با آگاهی از این موضوع و پنهان داشتن آن به زید توصیه میکرد همسرش را طلاق ندهد. هراس پیامبر نیز به این دلیل بود که میترسید مردم حکم خداوند مبنی بر ازدواج وی با همسر مطلقه پسرخواندهاش را نپذیرند و با مقاومت آنها مواجه شود. همان نگرانییی که هنگام اعلام ولایت علی(ع) داشت و میترسید مردم زیر بار آن نروند؛ از این رو، خداوند پیامبر خود را دلداری میدهد که تو نگران نباش و هراسی از مردم به خود راه مده. خداوند آنچه را اراده کرده است، محقق خواهد ساخت و تو نیز به خدا توجه کن و او تو را در برابر مردم مصون خواهد داشت. به هر حال، آن شرایط فرهنگی و اجتماعی اقتضا میکرد که حضرت از مقاومت مردم در برابر این حکم از خود نگرانی نشان بدهند و زیر بار حکم الهی نروند و از دستور خدا پیروی نکنند؛ زیرا پیامبر(ص) میخواست سنتشکنی کند و با این کار یکی از سنتهای غلط رایج آن زمان را بشکند. این آیه به زیبایی این جریان بسیار مهم را گوشزد میکند و هیچ دلالتی بر ناسازگاری با عصمت ندارد»[۶۵].[۶۶].[۶۷] |
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ ﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ﴾ «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است» سوره احزاب، آیه ۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، مجمع البیان، ج۷ - ۸ ص۴۶۷؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۴۲؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰؛ مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۴.
- ↑ دشمنان اسلام بر اساس این آیه داستان نادرستی را ساخته و پرداختهاند که عصمت پیامبر را زیر سوال میبرد و از آنجایی که این داستان به دروغ به پیامبر نسبت داده شده و بطلان آن واضح است، از نقل آن خودداری کردیم و تنها به تفسیر صحیح آیه پرداختیم.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۳۶.
- ↑ «همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
- ↑ «در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۳.
- ↑ زوجكن اهلوكن و زوجني الله من السماء؛ (عزالدین علی بن محمد بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۱۷۷).
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۹۲-۵۰۵.
- ↑ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۴.
- ↑ «پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۹۲-۵۰۵.
- ↑ ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۲، جزء ۲۲، ص۳۵.
- ↑ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۹۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۹۲-۵۰۵.
- ↑ ر.ک: مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۴۹۵؛ عبدالحق بن غالب بن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز، تحقیق عبدالسلام عبدالشافی محمد، ج۴، ص۳۸۶؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن احمد بن جزی، التسهیل لعلوم التنزیل، ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ ر.ک: حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر: جلاء الاذهان، تصحیح میرجلال الدین حسینی ارموی، ج۸، ص۱۲.
- ↑ ر.ک: محمد شوکانی، فتح القدیر، تحقیق عبدالرزاق المهدی، ج۴، ص۳۲۷؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحرالعلوم، تحقیق علی محمد معوض، ج۳، ص۶۲.
- ↑ ر.ک: عبدالقادر ملاحویش، بیان المعانی، ج۵، ص۴۸۰.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۹۲-۵۰۵.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۸، ص۳۴۴.
- ↑ احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، تحقیق ابی محمد بن عاشور، ج۸، ص۴۸.
- ↑ «پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.
- ↑ ر.ک: مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۴۹۶.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۳.
- ↑ محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۷۰.
- ↑ مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ترجمه اسماعیل والیزاده، ص۱۹۹.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۹۲-۵۰۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ «همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
- ↑ «در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ «خداوند از تو در گذراد! چرا پیشتر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۳.
- ↑ «و فرمان خداوند، انجام یافتنی است» سوره نساء، آیه ۴۷.
- ↑ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۳.
- ↑ زوجكن اهلوكن و زوجني الله من السماء؛ (عزالدین علی بن محمد بن محمد بن اثیر، الکامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، ج۲، ص۱۷۷).
- ↑ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۴.
- ↑ «پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.
- ↑ ابوالفضل شهاب الدین محمود آلوسی، روح المعانی، ج۱۲، جزء ۲۲، ص۳۵.
- ↑ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۹۰.
- ↑ ر.ک: مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۴۹۵؛ عبدالحق بن غالب بن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز، تحقیق عبدالسلام عبدالشافی محمد، ج۴، ص۳۸۶؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۹.
- ↑ ر.ک: محمد بن احمد بن جزی، التسهیل لعلوم التنزیل، ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ ر.ک: حسین بن حسن جرجانی، تفسیر گازر: جلاء الاذهان، تصحیح میرجلال الدین حسینی ارموی، ج۸، ص۱۲.
- ↑ ر.ک: محمد شوکانی، فتح القدیر، تحقیق عبدالرزاق المهدی، ج۴، ص۳۲۷؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحرالعلوم، تحقیق علی محمد معوض، ج۳، ص۶۲.
- ↑ ر.ک: عبدالقادر ملاحویش، بیان المعانی، ج۵، ص۴۸۰.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، ج۸، ص۳۴۴.
- ↑ احمد بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، تحقیق ابی محمد بن عاشور، ج۸، ص۴۸.
- ↑ «پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.
- ↑ ر.ک: مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۴۹۶.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۳.
- ↑ محمد بن عمر فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص۷۰.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، تنزیه الانبیاء، ص۱۵۷.
- ↑ مونتگمری وات، محمد پیامبر و سیاستمدار، ترجمه اسماعیل والیزاده، ص۱۹۹.
- ↑ کارن آمسترانگ، محمد (ص) (زندگینامه پیامبر اسلام)، ترجمه کیانوش حشمتی، ص۲۶۶.
- ↑ انواری، جعفر، نور عصمت بر سیمای نبوت، ص ۴۹۲-۵۰۵.
- ↑ ﴿ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ﴾ «آنان را به (نام) پدرانشان بخوانید، این نزد خداوند دادگرانهتر است» سوره احزاب، آیه ۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱۷؛ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۵۲۵؛ شوکانی، فنح القدیر، ج۴، ص۲۲۷؛ سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۵۵۵؛ نسفی، تفسیر نسفی، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ ر.ک: محمد بن جریر طبری، مجمع البیان، ج۷ - ۸ ص۴۶۷؛ شیخ طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۴۲؛ علامه طباطبائی، المیزان، ج۱۶، ص۳۲۰؛ مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص۱۸۴.
- ↑ دشمنان اسلام بر اساس این آیه داستان نادرستی را ساخته و پرداختهاند که عصمت پیامبر را زیر سوال میبرد و از آنجایی که این داستان به دروغ به پیامبر نسبت داده شده و بطلان آن واضح است، از نقل آن خودداری کردیم و تنها به تفسیر صحیح آیه پرداختیم.
- ↑ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص ۲۳۶.