آیا حضرت خضر علم غیب دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا حضرت خضر علم غیب دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا حضرت خضر (ع) علم غیب دارد؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

امینی

علامه امینی در کتاب «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب» در این‌باره گفته‌ است:

«پس چرا از غیب نباشد نقل داستان نوح و اخبار قوم هود و عاد و ثمود و قوم حضرت ابراهیم و لوط و ذوالقرنین و خبر انبیا و رسولان گذشته؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که پیامبر به طور سری به برخی از همسرانش گفته بود و او آن را برای پدرش افشا کرده و هنگامی که جریان را به همسرش خبر داد او به رسول خدا گفت: کی این خبر را به شما داده است؟ فرمود: خدای علیم و خبیر این خبر را بمن داده است؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که همراه موسی به او در تأویل چیزی را که تحمل آن را نداشت خبر داد و چرا از غیب نباشد چیزی را که عیسی به امتش گفت: و خبرتان می‌دهم به چیزی که می‌خورید و در خانه‌هایتان ذخیره می‌کنید؟ و چرا از غیب نباشد گفته عیسی برای بنی اسرائیل: ای بنی اسرائیل من رسول خدا به سوی شمایم توراتی که پیشرویم قرار دارد تصدیق می‌کنم و به آمدن پیامبری که بعد از من می‌آید و نامش احمد است بشارت می‌دهم؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که خدا به یوسف وحی فرموده: تا آنان را به این امرشان که از آن غافلند، آگاهشان نمائی؟ و چرا از غیب نباشد آنچه را که آدم به فرشتگان در مورد حقائق آفزینش به فرمان خدا خبر داد؟ و چرا از غیب نباشد این بشارت فراوان که از تورات و انجیل و زبور و کتاب‌های گذشتگان درباره پیامبر اسلام (ص) و شمائل و تاریخ زندگانی و امتش آمده است؟ چرا از غیب نباشد این همه خبرهای صحیح که از کاهنان و رهبانان و قسیسان درباره پیامبر اسلام پیش از ولادتش روایت شده است؟»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله میرباقری؛
آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری در بیاناتی با عنوان «حقیقت علم امیرالمؤمنین» در این‌باره گفته‌ است: «آنچه خداوند به موسی داد همه علم الکتاب نبود بلکه بخشی از آن بود که در آیه قرآن تعبیر شده است به ﴿مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لذا نقل شده است که موسی وقتی به مقام نبوت رسید و الواح تورات را دریافت کرد مطلبی به ذهنش خطور کرد که: خداوند در این دوران اعلم از من ندارد، اما خداوند متعال به او خطاب کرد: یک معلم الهی است که علمش را از ما یاد گرفته است ﴿وَإِذًا لَّآتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا[۲]. تو باید بروی و او را در محل تلاقی دو دریا پیدا کنی. موسی کلیم به همراه یوشع بن نون راه افتاد و گفت: من در محل تلاقی دو دریا می‌گردم تا این که آن معلم الهی را پیدا کنم و شاگردی او را کنم و اگر او را پیدا نکردم دوران طولانی را هشتاد سال و بیشتر می‌گردم تا بتوانم او را پیدا کنم. حضرت موسی (ع) به همراه وصیش گشت تا این که در محل تلاقی دو دریا هر دو خسته شدند و هنگامی که خواستند ماهی بریان شده‌ایی که به همره داشتند را بخورند ناگهان دیدند که ماهی زنده شد و به دریا رفت. همراه حضرت موسی (ع) این صحنه را دید اما حضرت این صحنه را ندید و عبور کرد. بعد از گذش زمانی حضرت موسی (ع) فرمود: ﴿فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا[۳]. همراه حضرت عرض کرد: آن جایی که کنار سنگ تکیه داده بودیم ماهی زنده شد و به دریا رفت. همین که موسی کلیم این را شنید فهمید که آن معلم الهی که نفسش مایه حیات است آن جا است؛ پس برگشت و او را پیدا کرد و بنای شاگردی او را گذاشت. آن معلم به موسی عرض کرد: تو نمی‌توانی با من راه بیایی، چون علومی پیش من است که تو آنها را نمی‌فهمی و با من درگیر می‌شوی. پس معلم از حضرت قول گرفت که چیزی نگوید و هر وقت لازم بود خود او توضیحات لازم را دهد. آن شخص سه چشمه از علمش را به حضرت نشان داد و در هر سه جا ایشان اشکال کرد. بنابراین معلم فرمود: دیگر باید از هم جدا شویم و سپس اسرار کارهایش را به موسی عرض کرد. در روایت داریم که این معلم حضرت خضر بود»[۴].
۲. حجت الاسلام و المسلمین قرهی؛
حجت الاسلام و المسلمین روح‌الله قرهی، در تفسیر «آیات ۳۰ تا ۳۳ سوره بقره» در این‌باره گفته‌ است: «موسی‌ بن‌ عمران (ع) و یوشع‌ نبی (ع) با هم برخورد می‌کنند. پروردگار عالم در این آیات سوره کهف به داستانی اشاره می‌فرماید (...): ﴿قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا * قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا[۵]. در ادامه می‌فرماید: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا[۶] حالا، او کیست که به او، علم لدنی دادند؟ حضرت خضر نبی، معلم‌ الانبیاء. وقتی موسی فهمید که او، علم لدنی دارد، به او گفت: ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا[۷]. وحضرت خضر پاسخ داد: ﴿قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا * كَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا * قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا[۸][۹].
۳. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در پایان‌نامه «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه» در این‌باره گفته است: «قرآن کریم در سوره کهف، داستان ملاقات حضرت موسی (ع) با یکی از بندگان برگزیده خداوند را نقل کرده است. در این ماجرا، آن فرد، کشتی برخی ماهیگران را سوراخ کرد؛ نوجوانی را به قتل رساند و دیواری را که در حال خراب شدن بود، آباد کرد، در حالی که مردم آن روستا از غذا دادن به او و همراهش، حضرت موسی (ع) خود داری کرده بودند. حضرت موسی (ع) که از حکمت کارهای آن ولی خدا آگاه نبود، در مقابل کارهای به ظاهر نادرست او لب به اعتراض گشود؛ البته او در ابتدا قول داده بود که تا زمانی که آن فرد، خود حکمت کارهایش را بیان نکند، سکوت کند. این ملاقات پس از چند بار اعتراض حضرت موسی (ع) به جدایی می‌‌انجامد؛ اما پیش از جدایی، آن فرد، حکمت کارهای عجیب خود را بیان کرد. او از حوادثی که در آینده رخ می‌دهد، آگاه و کارهای او حکیمانه و به دستور خداوند متعال بود: «اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می‏‌کردند و من خواستم آن را معیوب کنم چرا که پشت سرشان پادشاهی ستمگر بود که هر کشتی سالمی را به زور می‌گرفت. و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد. از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاک‌تر و بامحبت‏‌تر به آن دو بدهد و اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو می‏‌خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن کارها را خودسرانه انجام ندادم این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی!. درباره این که آن ولی خدا و صاحب چنین علمی چه کسی بوده است، میان مفسران اختلاف وجود دارد. اکثر مفسران معتقدند که آن شخص همان حضرت حضرت خضر (ع) بوده است. روایات نقل شده از اهل بیت (ع) نیز این احتمال را تقویت می‌کند. پیامبر بودن یا نبودن حضرت حضرت خضر (ع) نیز میان مفسران مورد اختلاف است. بنابر نقلی که در علل الشرایع آمده است، حضرت حضرت خضر (ع) از پیامبران الهی بوده است. چنین دانشی، علم به حقایق مخفی جهان است. پیدا است که این آگاهی در دسترس عموم انسان‌ها نیست؛ تنها برخی از بندگان برگزیده خداوند از چنین دانشی به اذن الهی برخوردارند. تعابیر ﴿عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا [۱۰] که در آیات یاد شده درباره حضرت حضرت خضر (ع) آمده است، بیان کننده آن است که این علم از عنایات خاص خداوند به ایشان بوده است. گویا تعبیر رایج «علم لدنی» از همین تعبیر قرآنی: ﴿عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا اقتباس شده است. این آیه نشان می‌دهد که این علم یک علم خاص الهی بوده است و با علوم عادی انسان‌ها متفاوت است. اگر چه به لحاظ وابستگی تمام هستی به خداوند، تمام علوم با واسطه‌هایی از خداوند است؛ اما این تعبیر نشان می‌دهد این علم، از علومی است که بی‌واسطه به خداوند منسوب است. یعنی علمی است که اکتساب آن مانند سایر علوم نیست. خداوند آن را در ظرف وجود هر کس که لیاقتش را داشته باشد و صلاح ببیند، قرار می‌دهد»[۱۱].
۴. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:

«در داستانی که قرآن درباره ملاقات حضرت موسی (ع) با حضرت خضر (ع) ذکر کرده، آگاهی خضر نبی از اخبار غیبی مورد تأکید قرار گرفته است. در آغاز این داستان چنین آمده که موسی از خضر خواست تا او را از علومی که به او ارزانی شده، آگاه سازد: آیا تو را به شرط اینکه از بینشی که آموخته شده‌ای به من یاد دهی پیروی کنم؟ خضر به او گفت که تو تاب همراهی با من را نداری؛ زیرا از اسرار رفتار من آگاهی نداری: ﴿قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا* كَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا[۱۲] آن گاه خضر در زمان همراهی با حضرت موسی (ع) سه رفتار از خود بروز داد که نشان داد که از اسرار و علوم غیبی خبر داشت و همان‌گونه که پیش بینی کرد، موسی تاب دیدن آنها را نداشت. نگاهی به سه رفتار حضرت خضر (ع) نشان می‌‏دهد که همه آنها حکایت از برخورداری وی از علم به غیب دارد. او در گام نخست کشتی‌ای که از آنِ مستمندان بود، را سوراخ کرد و وقتی با اعتراض موسی روبرو شد، گفت که در آن طرف آب در خشکی پادشاهی آمده است که هر کشتی سالم را غصب می‌‏کند و من با این کار و با معیوب ساختن کشتی، مانع تملک آن از سوی شاه غاصب شدم. بر اساس آنچه در تفاسیر آمده خضر به علم غیب از تغییر پادشاه و تصمیم جدید او برای تصرف کشتی‌ها آگاهی یافته بود. در گام دوم خضر به نوجوانی رسید و او را کشت و در توجیه رفتار خود گفت که او پدر و مادر مؤمنی داشت و بیم آن داشت که در بزرگی بر والدین خود طغیان کند و با این کار مانع این ظلم خواهد شد. چنان که پیداست اقدام خضر مبتنی بر آگاهی او از آینده آن نوجوان بوده که هنوز نیامده و جزء امور غیبی به شمار می‏‌رود.

در گام سوم خضر به شهری وارد شد و از مردم غذا طلبید و آنان استنکاف کردند و هنگام خروج آن شهر دیواری که در آستانه تخریب بود را بازسازی کرد و وقتی با اعتراض موسی روبرو شد، گفت که در زیر آن دیوار گنجی برای دو فرزند یتیم است و چون پدر آن مردی صالح بود، خداوند خواست تا دیوار بازسازی شود و نشانه گنج آنان از بین نرود. این مورد نیز حکایت از اسراری در گذشته و آگاهی خضر از وجود دو یتیم و برخورداری آنان از پدری مؤمن دارد»[۱۳].
۵. حجت الاسلام و المسلمین امام‌خان؛
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امام‌خان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «در جریان همراهی حضرت موسی (ع) با حضرت خضر (ع) سه کار به‌دست حضرت خضر (ع) انجام شد که مورد اعتراض و سؤال حضرت موسی (ع) واقع شد. یکی سوراخ کردن کشتی، کشتن انسان بظاهر غیر مجرم و سوم، بازسازی رایگان یک دیوار مخروب. و پاسخ حضرت خضر (ع) به حضرت موسی (ع) به آن تفصیلی که در قرآن آمده: ﴿أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا [۱۴][۱۵] این جواب‌های حضرت خضر (ع) نشانه دانش غیبی اوست»[۱۶].
۶. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛
خانم گل‌افشان پارسانسب در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا» در این‌باره گفته‌ است: «علمی که رسول باید در آن داناتر از همه باشد علم به احکام شریعت و اداء تکلیف است و علم خضر علم به باطن امور و اصطلاح بعضی از مفاسد و اموری بود غیر از ادای تکلیف و ارشاد به طریق عبودیت که در آن وقت مخصوص به موسی (ع) بوده و با هم منافات ندارند. موسی (ع) مأمور به احکام ظاهر بود و خضر مأمور به اصلاحات امور باطنی. بنابراین، مؤکداً به موسی (ع) گفت تو هرگز قدرت تحمل آن را نداری که با من باشی زیرا تو از حکمت باطن اموری که من مأمور بر انجامشان هستم خبر نداری و بعد از رخ دادن ماجراهایی و صبر نکردن موسی (ع) بر آنها و پرسش از آنها بر خلاف وعده‌ای که داده بود که صبر داشته باشد خضر به موسی (ع) می‌گوید: ﴿هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا [۱۷][۱۸]، ﴿وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا [۱۹] گفته شده شاید مقصود از حکمت همان علم لدنی باشد؛ یعنی تو را به حقیقت هر چیزی آگاه گردانیدیم و تو را به آنچه قبلاً نمی‌دانستی مطلع و دانا کردیم که در تمام امور به حق حکم نمایی و فضل خدا بر تو خیلی بزرگ است[۲۰]»[۲۱].
۷. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشکده اصول دین)؛
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در این‌باره گفته‌ است: «بنابر نقل روایات، علمِ حضرت خضر (ع) علمی بود که در الواح حضرت موسی (ع)، نوشته نشده بود، در حالی که حضرت موسی (ع) می‌پنداشت، همۀ چیزهایی که به آنها نیازمند است، در تابوتش موجود، و همه علومی که لازم دارد در الواح، نوشته شده است.[۲۲] در تفسیر نورالثقلین ضمن حدیث مفصّلی که ذیل آیه ۶۵ سوره کهف [۲۳] آمده می‌خوانیم: "(...) قد کان عند العالم [خضر] علم لم یکتب لموسی فی الألواح".[۲۴] و در حدیث دیگری آمده: "(...) قال [خضر] (...) یا موسی إنّی علی علمٍ من الله لا تعلمه علمینه و انتَ علی علمٍ من الله علمک لا أعلمه أنا (...)" .[۲۵] اگر بپذیریم مراد از "عبد" در آیۀ ۶۵ سورۀ کهف ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا (...) حضرت خضر (ع) باشد- چنانکه غالب مفسرین بر این عقیده‌أند –بالتبع علم او به تصریح قرآن کریم، علم لدنّی بوده، که البته در لسان مفسّران قرآن، با تعابیر مختلفی چون، "علم به باطن اشیاء" [۲۶] یا "علمی از علوم غیبی" آمده است. علاوه بر آنچه در رابطه با علم و شخصیت حضرت خضر (ع)، در آیه ۶۵ / کهف آمده، برخی مفسرین ذیل آیۀ ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ [۲۷] نیز به وی اشاره دارند. البته آنان دربارۀ کسی که پیشنهاد حاضر کردن تخت ملکۀ سبا را در یک چشم برهم زدن به حضرت سلیمان (ع) داد، بر یک قول نیستند، برخی او را جبرئیل یا فرشته‌إی دیگر دانسته‌أند و گروهی آدمی‌زاده پنداشته‌أند: ابن عباس، وی را آصف بن برخیا دانسته که بر اسم اعظم، آگاهی داشته است. و ابن مسعود، بر این عقیده است که او، خضر (ع) بوده است ولی بیشتر مفسرین این شخص را، آصف بن برخیا، وزیر مؤتمن و دوست سلیمان (ع)، و به قولی وزیر، کاتب و معلم روزگار کودکی او دانسته که به اسم اعظم خدا، آگاه بود و چون حقّ را به این نام می‌خواند، دعایش اجابت می‌شد[۲۸]. در میان عرفا، خضر (ع) و علم او، یادآور انسان کاملی است که ضرورتاً باید همراه "نوسفران" باشد که از او به عنوان "طایر قدس" نیز تعبیر می‌کنند[۲۹]»[۳۰].
۸. پژوهشگران مؤسسه مذاهب اسلامی؛
پژوهشگران مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «خداوند در اعطای علم غیب به حضرت خضر می‌فرماید: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا[۳۱]. جمع‌بندی آیات: لازم به ذکر است که علم غیب نیز درجاتی دارد و علم غیب انبیا و اولیاء یکسان نیست و این می‌توان از آیات قرآن فهمید؛ آنجا که در داستان حضرت موسی و حضرت خضر، حضرت موسی برای کسب بعضی از این علوم به خدمت حضرت خضر می‌رسد»[۳۲].
۹. پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی؛
پژوهشگران مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «در عین حال، قطع شدن وحی، به معنای قطع رابطه خداوند با انسان کامل مانند امام و پیشوای معصوم نیست. آنها به طریق دیگر به منبع غیب اتصال دارند و حقایق را از منبع پرفیض الهی دریافت می‌کنند. آنها به جهت این که پیشوا و امام هستند، علم و دانش‌های خویش را از طرف خداوند دریافت می‌کنند و دارای علم لدنی الهی هستند. این دریافت حقایق و علوم و دانش و اطلاع بر اسرار غیب را، وحی نمی‌گویند؛ بلکه به آن "الهام" می‌گویند. بنابراین، اگر چه وحی قطع شده است، اما الهام الهی که نوع دیگری از وحی می‌باشد، برای امامان وجود دارد. بر اساس روایات، امامان دست آموز الهام غیبی‌اند و صدای غیب را می‌شنوند؛ اما بر طبق عقیده برخی از بزرگان، فرشته را نمی‌بینند؛ به خلاف پیامبر که سخن فرشته را می‌شنود و گاه خود ملک را نیز می‌بیند. این الهام، نظیر الهامی است که به حضرت خضر، ذوالقرنین، حضرت مریم و مادر موسی شده است. گاهی در قرآن کریم، از این معنا تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست. حضرت رضا (ع) در ضمن حدیث مفصلی درباره امامت فرمود: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی‌گزیند، به او سعه صدر عطا می‌کند و چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا در پاسخ به هیچ سؤالی درنماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده، از خطاها و لغزش‌ها در امان خواهد بود. باید توجه داشت امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قلّه هرم هستی قرار دارد. از این رو، باطن امام نیز همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده، با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام نیز همانند پیامبر، واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است؛ اما پیامبر نیست؛ یعنی مقام و شأن و مسؤلیت نبوی و رسالت را به او نداده اند»[۳۳].
۱۰. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: ﴿قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا* قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا[۳۴]. موسی (ع) به خضر (ع) گفت: آیا از پی تو بیایم تا از حکمتی که تعلیم شده‏‌ای به من بیاموزی؟ گفت: تو هرگز نمی‏‌توانی همراه من شکیبایی کنی. و چگونه می‏‌توانی امری را که به اسرارش احاطه نداری تحمّل کنی؟ گفت: اگر خدا خواهد شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری تو را نافرمانی نخواهم کرد. گفت: پس اگر از پی من آمدی، از چیزی سؤال مکن تا خود از آن با تو سخن آغاز کنم. پس به راه افتادند، تا وقتی که سوار کشتی شدند آن را سوراخ کرد. موسی گفت: آیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ واقعا به کار ناروایی مبادرت کردی! گفت: آیا نگفتم که تو هرگز نمی‏‌توانی همراه من شکیبایی کنی؟ موسی گفت: به سبب آنچه فراموش کردم مرا مؤاخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر. پس برفتند تا به نوجوانی برخوردند، پس او را کشت. موسی گفت: آیا بی‏گناهی را بی‏‌آن که کسی را کشته باشد کشتی؟ واقعا کار منکری مرتکب شدی! گفت: آیا به تو نگفتم که هرگز نمی‌توانی همراه من شکیبایی کنی؟ موسی گفت: اگر از این پس چیزی از تو پرسیدم، دیگر با من همراهی نکن و از جانب من البته معذور خواهی بود. پس راه افتادند، تا وقتی که به مردم قریه‏‌ای رسیدند، از اهل آن غذا خواستند، ولی آنها از مهمان کردنشان ابا کردند. پس در آن جا دیواری یافتند که می‌‏خواست فرو ریزد. آن را به پا داشت. موسی گفت: اگر می‏‌خواستی، برای این کار مزدی می‌‏گرفتی. گفت: این جدایی میان من و توست. هم اینک تو را از باطن آنچه که نتوانستی بر آن صبر کنی خبردار می‌‏کنم. اما آن کشتی، مال بینوایانی بود که در دریا کار می‌‏کردند، پس خواستم آن را معیوب کنم، چون پشت سرشان پادشاهی بود که هر کشتی را به زور می‏‌گرفت. و اما آن نوجوان، پدر و مادرش هر دو مؤمن بودند، پس ترسیدیم مبادا آن دو را به طغیان و کفر بکشاند. پس خواستیم که پروردگارشان آن دو را به پاک‌‏تر و مهربان‌‏تر از او عوض دهد. و اما آن دیوار از آن دو پسر بچه یتیم در آن شهر بود، و زیر آن گنجی برای آن دو وجود داشت، و پدرشان مردی شایسته بود، پس پروردگار تو خواست آن دو یتیم به حدّ رشد برسند و گنج خویش را بیرون آورند، که رحمتی بود از پروردگار تو. و این کارها را از پیش خود نکردم. این بود راز آنچه نتوانستی بر آن صبر کنی. این آیات نیز با صراحت تمام اثبات می‌کنند که حضرت خضر (ع) عالم به اموری غیبی بوده که حتّی کسی چون حضرت موسی (ع) نیز علم به آن نداشته است»[۳۵].

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ص۱۱۲.
  2. و در آن صورت، ما به آنان از نزد خود پاداشی سترگ می‌دادیم؛ سوره نساء آیه ۶۷.
  3. غذایمان را بیاور تا بخوریم که خیلی خسته شدیم؛ سوره کهف آیه ۶۲.
  4. فرهنگستان علوم اسلامی قم
  5. «گفت: آیا دیدی (چه بر سرمان آمد) آنگاه که بر آن تخته سنگ جای گرفتیم؟ من آن ماهی را از یاد بردم و جز شیطان کسی یادکرد آن را از یاد من نبرد و شگفتا راه خود را در دریا در پیش گرفت و رفت *(موسی) گفت: این همان است که ما باز می‌جستیم از این روی با پیگیری جای پای خود بازگشتند»؛ سوره کهف آیه ۶۳ و ۶۴.
  6. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم»؛ سوره کهف آیه ۶۵.
  7. «آیا از تو پیروی کنم به شرط آنکه از آن راهدانی که تو را آموخته‌اند به من بیاموزی؟»؛ سوره کهف آیه ۶۶.
  8. «گفت: بی‌گمان تو هرگز همراه من شکیبایی نمی‌توانی کرد * و چگونه در چیزی که به آن آگاهی فراگیر نداری شکیب می‌کنی؟ * گفت: اگر خداوند بخواهد مرا شکیبا خواهی یافت و از هیچ فرمان تو سرنمی‌پیچم»؛ سوره کهف آیه ۶۷ و ۶۸ و ۶۹.
  9. پایگاه اطلاع‌رسانی مهدی
  10. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.
  11. قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه
  12. «تو هرگز نمی‌‏توانی همپای من صبر کنی. و چگونه می‌‏توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری صبر کنی؟»؛ سوره کهف آیه ۶۶و۶۷.
  13. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  14. امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار می‌کردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت.امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی دیگر پاک‌جان‌تر و مهربان‌تر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه: ۷۹ -۸۲.
  15. عبدالله جوادی آملی، سیره پیامبران ج ۷،ص ۱۹۴.
  16. عسکری امام‌خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
  17. امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد؛ سوره کهف، آیه: ۸۷.
  18. بانو امین اصفهانی، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۱۴، ص ۱۵۶.
  19. خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
  20. بانو امین اصفهانی، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۴، ص ۱۶۰.
  21. گل‌افشان پارسانسب، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۳۲.
  22. طبرسی، مجمع البیان، ج ۱۵، ص ۱۰۴ و میر سید علی حائری طهرانی (مفسّر)، پیشین، ج ۶، ص ۳۱۷. و محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۱۳، ص ۳۰۴، ح ۳۱.
  23. ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا، و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم.
  24. علی بن جمعة العروسی الحویزی، پیشین، ج ۳، ص ۲۷۳، ح ۱۳۹.
  25. همان، ص ۲۷۹. [شایان ذکر است این حدیث، در تفاسیر اهل سنت و جوامع حدیثی آنان مورد استناد بوده است از جمله؛ در صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع ترمذی و مسند احمد بن حنبل، ر.ک. المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث النبوی، (عن الکتب السته و عن مسند الدّارمی و مُوَطَّا مالکِ و مسند احمد بن حنبل)، مع مشارکة محمد فؤاد عبدالباقی، مطبعة بریل فی مدینة لیدن، سنه ۱۹۶۲، الجزء الرابع، ص ۳۳۳ و ۳۳۴.])
  26. سید قطب، پیشین، ج ۱، ص ۴۵۸ و محمدجواد بلاغی، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۳ و آلوسی، پیشین، ج ۳، ص ۳۵ و نیز طبرسی، پیشین، ج ۳، ص ۷۴۶ همچنین، محمد بن یوسف (ابوحیان اندلسی)، پیشین، ج ۶، ص ۱۳۹.
  27. نمل ۴۰، آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت.
  28. ر.ک. محی الدین عربی، رحمةٌ من الرحمن فی تفسیر و إشارات القرآن، پیشین، ج ۳، ص ۲۸۴، سید محمدحسین طباطبایی، المیزان پیشین، ج ۱۵، ص ۳۶۳. و طبرسی، پیشین، ذیل آیۀ ۴۰ نمل.
  29. مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج ۲، کلام، عرفان، حکمت عملی – چاپ یازدهم، تهران، انتشارات صدرا، ۲۲ بهمن ۷۱، ص ۸۵.
  30. علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص: ۱۰۷ و ۱۰۸ .
  31. «و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم»؛ سوره کهف آیه ۶۵.
  32. مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی
  33. مرکز ملی پاسخ‌گویی به سؤالات دینی
  34. سوره کهف، آیه۶۶و۶۷.
  35. وبگاه پرسمان