آیه خیر البریة در تفسیر و علوم قرآنی
مقدمه
آیه خیرالبریه یکی از آیات مربوط به ولایت امیرالمؤمنین(ع) است و با ظرافتی خاص دلالت بر ولایت و امامت آن حضرت دارد، اختلاف چندانی در این آیه شریفه به چشم نمیخورد، امّا چگونگی استدلال به آیه برای ولایت و امامت بسیار دقیق و ظریف است، که شرح آن خواهد آمد.
شرح و تفسیر
بهترین و بدترین مخلوقات!
برای اینکه بهطور واضح معنای آیه خیر البریّه روشن شود، لازم است از آیه ششم سوره بیّنه شروع کنیم: إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا[۱]. یعنی یهودیان و مسیحیان که اسلام را نپذیرفتند و نیز مشرکان و بتپرستان همگی در آتش جهنّم جای خواهند گرفت و برای همیشه در آن خواهند ماند.
أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ[۲] و بدین جهت جاودانه در آتش میمانند. گویا این جمله استدلالی برای جاودانگی آنان در آتش جهنّم است![۳].
از آیات قبل از این آیه، استفاده میشود که اینها، کافران معمولی و عادی نیستند، بلکه آن دسته از کفّارند که با آمدن بیّنه و تمام شدن حجّت و حاصل شدن علم و یقین به حقّانیّت اسلام، بازهم مخالفت و لجاجت نمودند و آگاهانه با حق و عدالت دشمنی کردند؛ بنابراین، هر کافری از مشرکان و اهل کتاب، هر چند بر اثر جهل راه کفر پیموده باشد، مشمول این آیه نیست.
پس از اینکه در آیه فوق بدترین مخلوقات را معرّفی میکند، در آیه بعد به معرّفی بهترین مخلوقات میپردازد، توجّه کنید: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ[۴].
برای بهترین مخلوقات خدا سه صفت و ویژگی بیان شده است:
- الَّذِينَ آمَنُوا: ویژگی اوّل آنها ایمان به خدا و پیامبر و روز قیامت و جهان پس از مرگ است؛ بنابراین، مشرکان و تمام کسانی که دینی غیر از اسلام گزیدهاند از محدوده این آیه خارج هستند.
- وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ: ویژگی دوم خَيْرُ الْبَرِيَّةِ این است که دارای اعمال صالح میباشند و ایمان و اعتقادات آنها در کردار و اعمالشان ظاهر شده است. «عمل صالح» معنای وسیعی دارد؛ سادهترین آن، طبق آنچه در روایات آمده، برداشتن موانع از سر راه مسلمانان است، اگر مانعی در راه رفت و آمد مردم دیده شد و کسی آن را برداشت، این نوعی عمل صالح است اماطَةُ اْلأذی عَن الطَّریقِ و برترین نوع عمل صالح پذیرش آئین حق (اسلام) است أعْلاها شَهادَةُ انْ لا الهِ الَّا اللَّهُ[۵]. خلاصه اینکه صفت دومِ «خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» داشتن عمل صالح است.
- ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ: ویژگی سوم خَيْرُ الْبَرِيَّةِ «مقام خشیت» است. خیر البریّه کسانی هستند که علاوه بر «ایمان» و «عمل صالح»، به مقام «خشیت» نیز دست یافته باشند.
سؤال: آیا «خشیت» چیزی اضافه بر «ایمان» و «عمل صالح» است؟ پاسخ: آری، خشیت چیزی فزونتر از ایمان و عمل صالح است و ظاهراً به معنای احساس مسئولیّت است. گاهی ایمان و عمل صالح وجود دارد، ولی ناشی از احساس مسئولیّت نیست، بلکه بر اثر عادت یا نوع تربیت خانواده و محیط، آن را کسب کرده است، ولی گاهی بر اساس حسّ مسئولیت به این دو مرحله دست یافته است! چنین شخصی در مقابل اشخاص مختلف و حوادث گوناگون احساس مسئولیّت دارد و بر طبق آن عمل میکند.
نتیجه اینکه خَيْرُ الْبَرِيَّةِ دارای صفات سهگانه «ایمان» و «عمل صالح» و «احساس مسئولیّت» هستند.
پس از معرّفی خَيْرُ الْبَرِيَّةِ و تبیین صفات و ویژگی آنان، به بیان اجر و پاداش آنان میپردازد:
جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ[۶]: پاداش خَيْرُ الْبَرِيَّةِ در سرای آخرت، هم پاداش مادّی و هم پاداش معنوی است، چون انسان خود ترکیبی از جسم و روح است، که جسمش طالب پاداشهای مادّی و روحش مشتاق پاداشهای معنوی است. امّا پاداش مادّی آنان، باغهایی از بهشت است که همواره[۷]. آب از زیر درختانش جاری و روان است و هیچگاه آب آن قطع نمیگردد.
باغها دو رقم است:
- باغی که آب آن از خارج تأمین میشود و هر از چند روزی طبق نوبت آبیاری میشود، ولی همیشه آب در زیر درختانش جاری نیست.
- باغهایی که از خود آب دارد و همواره نهرهای آب در زیر درختان آن روان است. بدون شک چنین باغی طراوت و شکوه و عظمت خاصّی دارد و بیم خشکیدن درختانش نیست. باغهای بهشتی توصیف شده در آیه شریفه، از نوع دوم است و همواره خرّم و سرسبز است.
خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا: همانگونه که کفّار از اهل کتاب و مشرکان، که آگاهانه و از سر عناد و لجاج آئین حق را نپذیرفتهاند، جاودان در جهنّم هستند، مؤمنان دارای احساس مسئولیّت و عمل صالح نیز جاودان در بهشت هستند.
رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ[۸]: این جمله اشاره به پاداش معنوی مؤمنان دارد؛ پاداش معنوی آنان این است که خداوند آن قدر به آنها نعمت میدهد که آنها خشنود و راضی میشوند و از سوی دیگر، لطف خداوند در مورد آنها بقدری زیاد است که او نیز از آنها خشنود است.
نتیجه اینکه، در آیات سهگانه فوق، هم ویژگیهای شَرّ الْبَرِيَّةِ و مجازات و عقوبت آنان در سرای آخرت بیان شد، وهم صفات و ویژگیهای خَيْرُ الْبَرِيَّةِ و اجر و پاداش آنها در جهان آخرت ذکر شد.
خیر البریّه در روایات
سؤال: آیا آیه شریفه عام است، یا خاص؟ به تعبیر دیگر، آیا خَيْرُ الْبَرِيَّةِ شامل تمام مؤمنان صالح العمل میشود، یا گروه خاصّی را در بر میگیرد؟
پاسخ: جواب این پرسش را باید در روایاتی که در شأن نزول آیات فوق از معصومین(ع) صادر شده جستجو کرد؛ به این روایات توجّه کنید: طبق روایات فراوانی که در کتابهای شیعه و اهل سنّت وجود دارد، پیامبر اکرم(ص)، علی و شیعیانش را خیر البریّه معرّفی کرده است.
این روایات در کتب مختلفی آمده است، از جمله: «شواهد التّنزیل» نوشته حاکم حسکانی؛ «الصّواعق المحرقة» تألیف ابن حجر هیثمی[۹]؛ «الدّرّ المنثور» نوشته سیوطی[۱۰]؛ «نور الابصار» از آثار محمّد شبلنجی[۱۱]؛ «تفسیر طبری»[۱۲]؛ «روح المعانی» از تألیفات آلوسی[۱۳]؛ «مناقب خوارزمی»[۱۴]؛ «فتح الغدیر» نوشته علّامه شوکانی[۱۵].
تنها در شواهد التّنزیل بیش از بیست روایت در ذیل آیه خیر البریه نقل شده است، که سه نمونه از آن روایات را انتخاب کردهایم. به این روایات توجه کنید:
- جابر بن عبدالله انصاری، صحابی معروف پیامبر(ص)، چنین نقل میکند: با پیامبر و عدهّای از مسلمانان کنار خانه خدا، کعبه معظّمه، نشسته بودیم، ناگهان علی(ع) از دور نمایان شد؛ هنگامی که چشم پیامبر به علی افتاد، نگاهی به اصحاب کرد و فرمود: «برادرم علی به سوی شما میآید، سپس رو به سوی کعبه کرد و فرمود: قسم به خدای کعبه که تنها علی و شیعیانش در روز قیامت از رستگاران هستند؛ زیرا به خدا سوگند او قبل از همه شما به خدا ایمان آورد، و قیام او به فرمان خدا بیش از همه شما است، وفایش به عهد الهی از همه بیشتر، و قضاوتش به حکم اللَّه افزونتر و مساواتش در تقسیم (بیت المال) از همه زیادتر، عدالتش درباره رعیّت از همه فزونتر، و مقامش نزد خداوند از همه بالاتر است. جابر میگوید: در اینجا بود که آیه شریفه خیر البریّه نازل شد و پس از نزول آیه فوق، هرگاه مسلمانان علی را میدیدند، میگفتند: بهترین مخلوق خدا پس از رسول اللَّه آمد»[۱۶]. از جملهای که ذیل روایت آمده استفاده میشود روایت فوق در بین همه مسلمانان صدر اسلام مشهور بوده است؛ بنابراین، نقل آن اختصاصی به ابن عبّاس و جابر بن عبدالله انصاری و ابو برزه ندارد!
- جابر در روایت دیگری میگوید: هنگام که آیه خیر البریّه نازل شد، پیامبر(ص) رو به علی(ع) کرد و فرمود: «منظور از خیر البریّه تو و شیعیان تو میباشد. در روز قیامت تو و شیعیانت بر من وارد میشوید، در حالی که هم خدا از شما راضی است و هم شما از خداوند خشنود هستید»[۱۷].
- ابو برزه اسلمی میگوید: هنگامی که آیه خیر البریّه نازل شد، پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «ای علی! خیر البریّه تو و شیعیان تو هستند و وعدهگاه من و تو در روز قیامت در کنار حوض کوثر است»[۱۸].
- ابن عساکر روایت جالبی در شرح آیه شریفه خیر البریّه از عایشه نقل میکند. طبق این روایت، شخصی از عایشه درباره علی پرسید، عایشه (با اینکه رابطه خوبی با علی نداشت، بلکه علیه علی آتش جنگ جمل را افروخته بود) گفت: «علی برترین خلق خداوند است، هر کس بغض علی را در سینه داشته باشد، او کافر است!»[۱۹].
نتیجه اینکه، طبق روایات بسیار فراوانی که در ذیل آیه خیر البریّه وارد شده، منظور از خیر البریّه علی(ع) است.
سؤال: آلوسی در روح المعانی سؤالی بدین شکل مطرح کرده است: اگر منظور از خَيْرُ الْبَرِيَّةِ علیّ بن أبی طالب(ع) است، آیا او از پیامبر اسلام(ص) هم بالاتر است؟ چون خیر البریّه در آیه مطلق است و مفهومش این است که مصداق آن از همه انسانها بالاتر است؟
جواب: اگر در خود آیه دقّت شود، پاسخ این پرسش روشن میگردد؛ زیرا همانگونه که گذشت یکی از شرایط «خیر البریّه» ایمان بود؛ ایمان به خدا و رسول و سایر احکام اسلام، بنابراین علی از ناحیه اعتقاد به خدا و پیامبر، خیر البریّه میشود و چطور امکان دارد او از ناحیه اعتقاد به رسالت پیامبر خیر البریّه شود، آنگاه حتّی از خود پیامبر(ص) هم بالاتر باشد!؟ بدین جهت در روایت جابر بن عبدالله انصاری که از منابع عامّه نقل شد، آمده است که علی پس از پیامبر(ص) خیر البریّه است.
سؤال دیگر: چه ارتباطی بین آیه شریفه و مسأله خلافت و امامت و ولایت امیر مؤمنان(ع) وجود دارد؟ بر فرض که اهل سنّت بپذیرند علی(ع) طبق روایات، «خیر البریّة» است؛ امّا چگونه ممکن است برای امامت به این آیه استدلال کرد؟
پاسخ: در مورد روش تعیین خلیفه پیامبر و جانشین خلیفه پیامبر در بین شیعه و اهل سنّت اختلاف است.
شیعه معتقد است خلیفه و جانشین خلیفه پیامبر(ص) باید از سوی خداوند تعیین و نصب شود، پس تعیین خلیفه طبق نظر شیعه انتصابی است. ولی اهل سنّت معتقدند تعیین خلیفه پیامبر(ص) انتخابی است و این امر باید از سوی مردم صورت پذیرد، مردم به هر کس بعنوان خلیفه رأی دادند، وی جانشین پیامبر(ص) میشود.
البتّه این اختلاف در این آیه تأثیری ندارد، چون چه مسأله خلافت انتخابی باشد و چه انتصابی، تنها علی(ع) شایستگی خلافت دارد! زیرا اگر انتصابی باشد، همانگونه که شیعه معتقد است، با وجود علی(ع) که خَيْرُ الْبَرِيَّةِ و بهترین مخلوقات عالم است، خداوند حکیم شخص دیگری را انتصاب نمیکند؛ چون اگر چنین کند، نصب حکیمانهای نخواهد بود! و اگر هم انتخابی باشد، آیا با وجود بهترینِ مردم، جایز است شخص یا اشخاص دیگری انتخاب شوند؟ و روشن است که عذر عدم شناخت مردم نسبت به بهترین مخلوقات، با وجود روایات فراوانی که قسمتی از آن بهطور مشروح گذشت و با توجّه به شهرتی که علی(ع) در بین مسلمانان به عنوان خَيْرُ الْبَرِيَّةِ داشته، عذر قابل قبولی نیست! با این توضیح ارتباط آیه شریفه با مسأله ولایت و خلافت روشن شد.
سؤال سوم: معمولًا بهترین یک نفر است، نه چند نفر؛ بنابراین، چطور علی(ع) و شیعیانش همه بهترین هستند؟
پاسخ: بهترین خلق بودن سلسله مراتب دارد، ممکن است شخصی در رأس هرم بهترینها باشد و کسانی دیگر در مراحل پائینتر، و گروه سوم پائینتر از آنها. بنابراین، علی(ع) در رأس هرم بهترینها و شیعیانش در مراحل بعدی قرار دارند.
نتیجه تمام مباحث گذشته این شد که: خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (که دارای ویژگیهای سهگانه ایمان، عمل صالح و احساس مسئولیت میباشد) علی و شیعیانش هستند[۲۰].
منابع
پانویس
- ↑ «کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخاند، جاودانه در آنند، آنانند که بدترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۶.
- ↑ «آنانند که بدترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۶.
- ↑ تعبیر أُولَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ تعبیر تکاندهندهای است که نشان میدهد در میان تمام جنبندگان و غیر جنبندگان موجودی مطرودتر از کسانی که بعد از وضوح حق و اتمام حجّت راه راست را رها کرده و در ضلالت گام مینهند یافت نمیشود، و این در حقیقت شبیه چیزی است که در آیه ۲۲ سوره انفال آمده است: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ؛ بدترین جنبندگان نزد خداوند افرادی هستند که نه گوشی شنوا دارند و نه زبان گویا و نه اندیشه بیدار!» و یا آنچه در سوره اعراف، آیه ۱۷۹ آمده که بعد از ذکر گروه دوزخیان با همین اوصاف میفرماید: أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر، آنها غافلانند». آیه مورد بحث مطلبی فراتر از اینها نیز دارد،؛ چراکه آنها را بدترین مخلوقات معرفی کرده است. (تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص۲۰۷).
- ↑ «بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
- ↑ عوالی اللّئالی، جلد۱، ص۴۳۱. روایت فوق در صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب ۱۲، ح ۵۸ و مسند احمد، ج ۲، ص۳۷۹ نیز نقل شده است.
- ↑ «پاداش آنان نزد پروردگارشان بهشتهایی جاودان است که از بن آنها جویباران روان است» سوره بینه، آیه ۸.
- ↑ قید جاودانگی، از کلمه «عدن» استفاده میشود؛ زیرا «عدن» به معنای جاویدان است. و «معدن» را نیز از آن جهت «معدن» گفتهاند که اشیاء معدنی در آن ثابت و مستقر و همیشگی است.
- ↑ «خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند» سوره مائده، آیه ۱۱۹.
- ↑ الصّواعق المحرقة، ص۹۶ (به نقل از پیام قرآن، ج ۹، ص۲۶۱).
- ↑ الدّرّ المنثور، ج ۶، ص۳۷۹ (به نقل از پیام قرآن، ج ۹، ص۲۶۰).
- ↑ نور الابصار، ص۷۰ و ۱۱۰ (به نقل از پیام قرآن، ج ۹، ص۲۶۱).
- ↑ تفسیر طبری، ج ۳۰، ص۱۷۱.
- ↑ روح المعانی، ج ۳۰، ص۲۰۷.
- ↑ مناقب خوارزمی، ص۴۲۱، طبع تهران (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص۲۸۹).
- ↑ فتح الغدیر، ج ۵، ص۴۶۴، طبع مصر (به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص۲۹۱).
- ↑ «قَدْ أَتاکُمْ أَخی، ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی الْکَعْبَةِ، فَقالَ وَ رَبِّ هذِهِ الْبُنْیَةِ! إِنَّ هذا وَ شِیعَتَهُ هُمُ الفائِزونَ یَوْمَ الْقیامَةِ، ثمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنا بِوَجْهِهِ، فَقالَ: أَما وَ اللَّهِ إِنّهُ أَوَّلُکُمْ ایماناً باللَّهِ، وَ اقْوَمُکُمْ بأمر اللَّهِ وَ أَوفاکُم بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَقْضاکُمْ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ أَقْسَمُکُمْ بِالسَّوِیَّةِ وَ أَعْدَلُکُمْ فی الرَّعیَّةِ وَ أَعْظَمُکُمْ عِنْدَ اللَّه مَزِیَّةً. قالَ جابِرُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا...* خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» فَکانَ عَلِیٌّ إِذا أَقْبَلَ قالَ أَصْحابُ مُحَمّدٍ: قَدْ أَتاکُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ بَعْدَ رَسُول اللَّهِ»؛ شواهد التّنزیل، ج ۲، ص۳۶۲.
- ↑ «هُمْ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ، تَرِدُ عَلَیَّ وَ شِیعَتُکَ رَاضِینَ مَرْضِیِّیْنَ»؛ شواهد التّنزیل، ج ۲، ص۳۶۰.
- ↑ «هُمْ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ یا عَلِیّ، وَ میعادُ ما بَیْنی وَ بَینکَ الْحَوْضُ»؛ شواهد التّنزیل، ج ۲، ص۳۵۹.
- ↑ به نقل از احقاق الحق، ج ۳، ص۳۸۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۴۳۷ ـ ۴۴۵.