آیه هادی در تفسیر و علوم قرآنی
مقدمه
﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۱].
این آیه شریفه یکی از آیات مربوط به ولایت امیر المؤمنین(ع) است که علماء و مفسّران پیرامون آن بحثهای مختلفی مطرح کردهاند و از روایات استفاده میشود که نه تنها ولایت امیرالمؤمنین(ع)، بلکه امامت و ولایت تمام ائمّه(ع) به مقتضای این آیه ثابت میشود.
شرح و تفسیر
بازهم بهانهجوئی!
﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ﴾: ظاهر آیه طرح یک تقاضای منطقی از سوی کفّار است؛ زیرا مرسوم بود که هر پیامبری از سوی خدا فرستاده میشد برای اثبات حقّانیّت خود، معجزهای همراه داشت؛ در این آیه نیز کفّار از معجزه پیامبر اسلام(ص) سؤال میکنند. خداوند در پاسخ این تقاضای بظاهر منطقی و معقول میفرماید: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾؛ ای پیامبر ما! تو تنها بیمدهندهای و هر قوم و ملّتی هدایتگری دارد».
تناسب صدر و ذیل آیه
سؤال: آیا صدر و ذیل آیه شریفه با هم تناسب دارد؟ آیا در پاسخ تقاضا و سؤال مشرکان و کفّار، که معجزهای از پیامبر اسلام میخواستند، این جمله: «تو تنها بیمدهندهای و هر قوم و ملّتی هدایتگری دارد» جواب مناسبی است؟
پاسخ: در پاسخ این سؤال و یافتن ارتباط بین صدر و ذیل و به عبارت سادهتر ابتدا و انتهای آیه، باید به سراغ آیات دیگری از قرآن که پیرامون تقاضای معجزه از سوی کافران مطرح شده است برویم. خداوند متعال در آیات ۹۰ تا ۹۳ سوره إِسراء از زبان مشرکان میفرماید:
«وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ»: کفّار به پیامبر اسلام عرض کردند: ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر اینکه معجزهای برای ما بیاوری، سپس درخواست هفت معجزه کردند، یعنی معجزاتی که تو بدون درخواست و میل ما بیاوری برای ما فایدهای ندارد، بلکه ما در صورتی ایمان خواهیم آورد، که معجزاتی باب طبع و میل ما ارائه نمایی.
از ظاهر آیه استفاده میشود که هفت معجزهای که در این آیات مطرح شده، مورد تقاضای همه آنها نبوده، بلکه هر یک از آنها، یکی از این معجزات را طلب کرده است.
- ﴿حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا﴾[۲]: اوّلین معجزهای که درخواست کردند این بود که پیامبر(ص) در آن سرزمین خشک و سوزان و بیآب و علف حجاز به عنوان معجزه الهی چشمه آبی ظاهر سازد، چشمهجوشانی که همچون فوّارهای بجوشد و مردم برای آشامیدن خود و حیواناتشان و جهت کشاورزی از آن بهرهبرداری کنند.
- ﴿أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا﴾[۳]: معجزه دیگری که کفّار طلب کردند این بود که پیامبر(ص) باغ خرّم و سرسبزی، مملوّ از نخلها و درختهای انگور که جویبارها در لابهلای آن در حرکت باشد، ظاهر کند. این دو معجزه، جنبه عمران و آبادی داشت و امکانپذیر بود.
- ﴿أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا﴾[۴]: معجزه سومی که برخی از آنها تقاضا کردند، و کار غیر معقولی بود، این بود که: از خدا بخواه سنگهای آسمانی از بالا بر سر ما بریزد و ما را درهم بکوبد، اگر چنین چیزی رخ دهد ما به تو ایمان میآوریم و دین تو را میپذیریم!
- ﴿أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا﴾[۵]: و یا اینکه برای اسلام آوردن ما، خداوند و تمام ملائکه را، همه با هم، نزد ما حاضر کنی! وقتی انسان لجاجت میکند به سخنان خویش هم توجّه کافی ندارد، آنها نگفتند: ما را نزد خدا و ملائکه ببر؛ بلکه از حضرت رسول(ص) خواستند خدا و ملائکه را نزد آنها حاضر سازد!
- ﴿أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ﴾[۶]: پنجمین تقاضایی که از پیامبر اسلام(ص) به عنوان معجزه داشتند این که حضرت قصری پرنقش و نگار از طلا برای خویش بسازد؛ زیرا از آنجا که مردم مکّه غالباً فقیر هستند اگر تو چنین خانه و قصر باشکوهی داشته باشی، معلوم میشود که از جانب خدا آمدهای!
- ﴿وْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ﴾[۷]: ششمین معجزه و به عبارت صحیح، بهانهای که مطرح کردند این که: ای پیامبر اگر تو راست میگویی از جانب خدا آمدهای، به سمت آسمان پرواز کن! اگر در جلوی چشمان ما به آسمان پرواز کنی، ما تسلیم تو میشویم!
- ﴿وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ﴾[۸]: برخی از این کفّار بهانهگیر و لجوج، در کمال جسارت و بیادبی گفتند: اگر به آسمان هم پرواز کنی و در جلوی چشم ما به آسمان بروی بازهم به تو ایمان نمیآوریم، مگر اینکه از آسمان نامهای برای ما بیاوری که ما آن را مطالعه کنیم!
همانطور که ملاحظه کردید هفت معجزهای که ذکر شد، برخی مربوط به عمران و آبادی بود و برخی دیگر متضمّن نابودی و هلاکت تقاضا کنندگان آن بود، قسم سوم کارهای غیر معقول و محالی بیش نبود و بخش چهارم بهانه و لجاجت محسوب میشد، نه تقاضای معجزه.
اگر پیامبران در آوردن معجزات تسلیم مردم میشدند، عدّهای از مردم ناآگاه و لجوج و بهانهگیر هر روز معجزهای از آن حضرات میخواستند و دین و پیامبر خدا را به بازی میگرفتند، بدین جهت خداوند به هر پیامبر معجزه یا معجزاتی که نشانه آشکار و روشنی بر پیامبری و رسالت او بود میداد و به تقاضاهای افراد لجوج اعتنایی نمیکرد.
با توجّه به این مقدّمه طولانی به آیه شریفه بازمیگردیم: «کفّار گفتند: چرا آیه (و معجزهای) از پروردگارش بر پیامبر اسلام نازل نشده است؟» در پاسخ این سؤال عرض میشود: بر پیامبر اسلام معجزهای نازل شد که تمام جن و انس از آوردن همانند آن عاجز و ناتوان هستند. در آیه ۸۸ همان سوره میخوانیم: ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾[۹].
هنگامی که پیامبر(ص) از سوی خداوند معجزهای آورده است که هیچ کس توان آوردن همانند آن را ندارد و علاوه بر آن معجزات دیگری نیز آورده است دیگر طلب معجزه بهانهجویی است، بدین جهت خداوند در پاسخ آنها که طلب معجزه کردند میفرماید: «ای پیامبر ما! تو منذر و انذار کنندهای و تصمیمگیرنده برای آوردن معجزه نیستی! ما هستیم که در این باره تصمیم میگیریم و هر قوم و ملّتی هدایتگری دارد». بنابراین تناسب صدر و ذیل آیه روشن شد.
«منذر» و «هادی» کیست؟
برای تفسیر این دو کلمه، که کلید تفسیر آیه است، از دو راه میتوان بحث کرد:
راه اوّل: تفسیر آیه با قطع نظر از روایات
آیا معنای آیه این است که پیامبر هم «منذر» و هم «هادی» است؟ و یا اینکه او فقط «منذر» است، و «هادی» شخص دیگری است؟ در تفسیر این دو کلمه، سه نظریّه وجود دارد:
۱. برخی معتقدند هر دو کلمه مربوط به پیامبر اسلام(ص) است، آن حضرت هم انذارکننده است و هم هدایتگر و سخن از شخص دیگری نیست و لکن انصاف این است که این سخن، سخن صحیحی نیست و با ظاهر آیه نمیسازد. و با فصاحت و بلاغت و ادبیّات آیه سازگاری ندارد؛ چون اگر هر دو کلمه مربوط به پیامبر اسلام(ص) بود، فصاحت و بلاغت اقتضاء میکرد که آیه بدین شکل باشد: أَنْتَ لِکُلِّ قَوْمٍ مُنْذِرٌ وَ هادٍ؛ نه اینکه ﴿هَادٍ﴾ را در جملهای مستقل و جداگانه بیان کند. بنابراین ظاهر آیه نشان میدهد که ﴿هَادٍ﴾ مربوط به شخص دیگری غیر از پیامبر اسلام(ص) است که باید با دقّت در آیه و قرائن دیگر روشن سازیم «او» کیست؟
۲. عدّهای دیگر بر این عقیدهاند که «منذر» مربوط به پیامبر اسلام(ص) و «هاد» مربوط به خداوند است؛ پیامبر انذار کننده مردم و خداوند هدایتگر هر قوم و ملّتی است. ولی در جواب باید گفت: این نظریّه هم با ظاهر آیه شریفه تناسب ندارد؛ زیرا کلمه «هادٍ» در اصطلاح ادبیّات عرب «نکره» است، در حالی که خداوند أعرف معارف است و از همه چیز و هر کس شناختهشدهتر است، علاوه بر این که ظاهر آیه دلالت دارد بر این که اقوام مختلف «هدایتگر»های متعدّدی دارند، نه این که هدایتگر همه اقوام یک شخص باشد. بنابراین، تفسر فوق هم با ظاهر آیه سازگار نیست.
۳. تفسیر سوم این است که هدایتگر شخصی غیر از خدا و پیامبرش میباشد.
آیا علما و دانشمندان هر قوم و جمعیّت منظور آیه شریفه هستند؟ نه! نمیتوان کلمه «هاد» را بر دانشمندان هر قوم و جمعیّت در هر عصر و زمانی تفسیر کرد، چون کلمه «هاد» همانگونه که گذشت «نکره» است و نکره دلالت بر وحدت دارد؛ یعنی برای هر قوم و جمعیّتی یک هدایتگر و هادی است، راستی آن هادی برای امّت اسلام کیست؟
با توجّه به مجموع بحثهای گذشته میتوان آیه شریفه را به شکل زیر ترجمه کرد: «ای پیامبر! تو انذارکننده و شارع دین مقدّس اسلام و بنیانگذار آن هستی و برای هر دین و آئینی هدایتگری است، که بمنزله حافظ و نگهبان و ادامه دهنده دین و هدایت کننده مردم خواهد بود».
از سوی دیگر، اتّحاد سیاق اقتضا میکند که همانطور که پیامبر و «منذر» از سوی خداوند تعیین و نصب میشود، «هادی» و هدایتگر هم منصوب الهی باشد. بنابراین «هادی» غیر از خدا و پیامبر و دانشمندان هر امّتی است و باید از سوی خداوند تعیین شود.
از سوی سوم، تنها شخصی که گفته میشود از سوی پیامبر اسلام(ص) نصّ و تصریح به ولایت و امامت او شده است، حضرت علی(ع) است و نسبت به هیچ کس دیگر، حتّی در بین علماء اهل سنت، چنین ادّعایی وجود ندارد، بنابراین اگر بگوئیم: «بیم دهنده و بنیانگذار اسلام پیامبر(ص) و هدایتگر و امام و پیشوای مسلمانان علی(ع) است که از سوی خدا و توسّط پیامبر منصوب شده است» با آیه سازگار خواهد بود.
راه دوم: تفسیر آیه در سایه روایات
در شرح و تفسیر این آیه شریفه نیز روایات متعدّدی وجود دارد که به پنج نمونه آن اشاره میشود، سه روایت از روایات فوق را از منابع و کتابهای اهل سنّت و یک روایت از مصادر و کتب شیعه نقل میکنیم و روایت پنجم در مصادر و منابع هر دو گروه آمده است.
۱. ابن عبّاس، که یکی از راویان احادیث مذکور است، میگوید: «هنگامی که آیه ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ...﴾ بر پیامبر اسلام(ص) نازل شد، آن حضرت دست بر سینه مبارکشان نهادند و فرمودند: «منذر من هستم، بنیانگذار و شارع شریعت اسلام من هستم و هر قوم و جمعیّتی هدایتگری دارد» سپس دست بر شانه علی(ع) نهاد و فرمود: «ای علی (منظور از) هادی (در آیه شریفه) تو هستی؛ علاقهمندان به هدایت به وسیله تو هدایت میشوند (با فکر و اندیشه در گفتار و احادیث و سیره و اخلاق تو هدایت میگردند»[۱۰]. روایت که از منابع اهل سنّت نقل شده صراحت دارد که منظور از «هادی» علی(ع) است.
۲. در کتاب «شواهد التّنزیل»[۱۱] و «الدّرّ المنثور» از أبو برزه أسلمی چنین نقل شده است: (ابو برزه اسلمی میگوید:) از پیامبر اسلام(ص) آیه ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ﴾ را شنیدم، سپس حضرت دست بر سینه مبارکش نهاد (یعنی من «منذر» هستم)، سپس دست بر سینه علی بن ابی طالب(ع) نهاد و فرمود: ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ (یعنی هادی علیّ بن أبی طالب است)[۱۲]. این روایت نیز، که از دو کتاب معتبر اهل سنّت نقل شده و شخص دیگری غیر از ابن عبّاس آن را روایت کرده، صریحاً «هادی» را به «علی(ع)» تفسیر کرده است.
۳. در کتاب مستدرک الصّحیحین، که کتابی معروف و مشهور در بین اهل سنّت است، روایتی در تفسیر آیه مذکور از خود حضرت علی(ع) نقل شده است: حضرت علی در تفسیر آیه شریفه ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ﴾ فرمود: «پیامبر(ص) «منذر» و «هادی» من هستم»[۱۳]. طبق این روایت که از کتاب معروف دیگری از اهل سنّت نقل شده، علی(ع) «هادی» است.
سؤال: میدانیم که اگر شخصی، راوی روایت و حدیثی در مدح و ستایش خویش باشد، چنین روایتی پذیرفته نمیشود، پس چگونه روایت فوق، که از خود حضرت علی(ع) نقل شده، مورد استدلال قرار گرفته است؟
پاسخ: این سخن در مورد غیر معصومین صحیح است؛ ولی در مورد معصومین(ع) که خطا و اشتباه و گناه در مورد آنها تصوّر نمیشود صادق نیست. علی به اعتقاد شیعه معصوم است و به اعتقاد اهل سنّت هم کلمات و سخنان و احادیث تمام صحابه، که یکی از آنها علی(ع) است، حجّت و دلیل شرعی است؛ بنابراین، اشکال فوق طبق نظر هیچ یک از دو مذهب وارد نیست.
۴. چهارمین روایت که هم در منابع عامّه آمده و هم خاصّه آن را نقل کردهاند، فوق العاده جالب و دارای مضمونی بسیار عالی است، این روایت را دانشمندان اهل سنّت از ابن عبّاس[۱۴] و علماء شیعه از ابن مسعود نقل کردهاند. یعنی روایت مزبور را ابن عباس و ابن مسعود هر دو از پیامبر شنیده و برای ما نقل نمودهاند. طبق این حدیث پیامبر اکرم(ص) چنین میفرماید: «هنگامی که به معراج رفتم (در مرحلهای از این سفر) به جایی رسیدم که تمام واسطهها برداشته شد، نه فرشتگان مقرّب (نه جبرئیل، نه روح الامین، نه میکائیل) و نه پیامبری از پیامبران (و خلاصه هیچ کسی غیر از من و خداوند نبود و من مستقیماً مطالب را از خداوند میگرفتم) در آن درجه عالی قرب الهی هیچ حاجتی از خداوند نخواستم مگر اینکه خداوند بهتر از آن را به من عنایت فرمود. (در این مقام قرب پروردگار و در این حالت خاصّ و استثنایی) صدایی شنیدم که میگفت: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ عرض کردم: پروردگارا! من «منذر» من هستم، ولی منظور از «هادی» کیست؟ خداوند فرمود: هادی، علیّ بن أبی طالب است. (سپس خداوند علیّ اعلی در آن مقام قرب و ویژه، شروع به توصیف علی نمود و سه صفت بسیار زیبا و پرمعنی برای آن حضرت بر شمرد، فرمود:) آن کسی که آخرین مرحله هدایتشوندگان است (یعنی کسانی که میخواهند قرب الی اللَّه را طی کنند باید به سوی علی گام بردارند)؛ و رهبر و پیشوای پرهیزگاران است؛ و پیشوای روسفیدانِ آبرومندِ با شخصیّت در جامعه انسانی است؛ شخصیّتی که راه بهشت از مسیر ولایت او میگذرد»[۱۵].
این روایت زیبا به روشنی تطبیق آیه را بر وجود مبارک پیامبر و علی(ع) حتّی در آسمانها، بیان میکند[۱۶].
منابع
پانویس
- ↑ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.
- ↑ «یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روان سازی» سوره اسراء، آیه ۹۱.
- ↑ «یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی» سوره اسراء، آیه ۹۲.
- ↑ «یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری» سوره اسراء، آیه ۹۲.
- ↑ «یا خانهای زرّین داشته باشی» سوره اسراء، آیه ۹۳.
- ↑ «یا به آسمان فرا روی» سوره اسراء، آیه ۹۳.
- ↑ «فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم» سوره اسراء، آیه ۹۳.
- ↑ «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
- ↑ لَمَّا نَزَلَتْ ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) یَدَهُ عَلی صَدْرِهِ، فَقالَ: أَنَا الْمُنْذِرُ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ، وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ عَلی مِنْکَبِ عَلِیٍّ، فَقالَ: أَنْتَ الْهادی یا عَلِیّ، بِکَ یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ مِنْ بَعْدِی؛ الدّرّالمنثور، ج ۴، ص ۴۵.
- ↑ شواهد التّنزیل، جلد۱، ص ۲۹۸.
- ↑ «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ: ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ﴾ وَضَعَ یَدَهُ عَلی صَدْرِ نَفْسِه، ثُمَّ وَضَعَها عَلی صَدْرِ عَلِیٍّ وَ یَقُولُ ﴿وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾»؛ الدّرّ المنثور، ج ۴، ص ۴۵.
- ↑ «عَنْ عَلِیٍّ: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» قالَ عَلِیٌّ: رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُنْذِر وَ أَنَا الْهادی»؛ مستدرک الصّحیحین، ج ۳، ص ۱۲۹.
- ↑ شواهد التّنزیل، ج۱، ص ۲۹۶.
- ↑ «لَمَّا اسْرِیَ بیالَی السَّماءِ لَمْ یَکُنْ بَیْنِی وَ بَیْنَ رَبّی مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لا نَبِیُّ مُرْسَلٌ وَ لا حاجَةٌ سَأَلْتُ إِلَّا أَعْطانِی خَیْراً مِنْها، فَوَقَعَ فِی مَسامِعی ﴿إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾، فَقَلْتُ: إِلهی أَنَا الْمُنْذِرُ، فَمَنِ الْهادی؟ فَقالَ: یا مُحَمَّد ذاکَ عَلِیُّ بْنُ أَبی طالِبٍ غایَةُ الْمُهْتَدِینِ، إِمامُ الْمُتَّقِینَ، قائِدُ غُرِّ الْمحَجَّلِینَ وَ مَنْ یَهْدِی مِنْ امَّتِکَ بِرَحْمَتِی إِلَی الْجَنَّةِ»؛ تفسیر فرات الکوفی، ص۷۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، آیات ولایت در قرآن، ص۴۲۱ ـ ۴۳۰.