ابراهیم بن حکم فزاری در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

ابراهیم بن حکم در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق به نقل از کتاب تأویل الآیات الظاهرة یاد شده:

«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اَللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حُرَيْثِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْحَارِثِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ اَلْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اَلسُّدِّيِّ عَنْ أَبِي مَالِكٍ عَنْ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَوْلُهُ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا[۱] اَلْآيَةِ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ»[۲].

یادآوری

در منبع اصلی یعنی تأویل الآیات الظاهرة[۳] در سند روایت به جای "ابراهيم بن الحكم عن ظهير"، "ابراهيم بن الحكم بن ظهير" یاد شده؛ چنان که در تفسیر البرهان نیز به جای «عن»، کلمه «بن» ضبط شده؛ یعنی "ابراهيم بن الحكم بن ظهير"[۴].

بر این اساس، در سند روایت تفسیر کنز الدقائق تصحیف رخ داده و نام راوی ابراهیم بن حکم بن ظهیر است و مؤید وقوع تصحیف در سند مذکور، این است که مشابه همین سند، در سند روایتی دیگر از تفسیر کنز الدقائق گزارش، و در آن ابراهیم بن حکم بن ظهیر ثبت شده: «قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبَّاسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ السُّدِّيِّ عَنْ عَبْدِ خَيْرٍ عَنْ عَلِيٍّ (ع) قَالَ: كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ نَاجَى رَسُولَ اللَّهِ (ص)...»[۵][۶]

ابراهیم بن حکم بن ظهیر

ابراهیم بن حکم بن ظهیر[۷] در سند ۳ روایت تفسیر کنز الدقائق[۸] به نقل از تفسیر مجمع البیان، تفسیر فرات فرات بن ابراهیم کوفی و تأویل الآیات الظاهرة قرار گرفته؛ مانند:

«وَ رَوَى أَبُو الْقَاسِمُ الْحَسْكَانِيُّ فِي شَوَاهِدِ التَّنْزِيلِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَكَمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ أَبِي بُرْدَةَ الْأَسْلَمِيِّ قَالَ: دَعَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِالطَّهُورِ وَ عِنْدَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بِيَدِ عَلِيٍّ (ع) بَعْدَ مَا تَطَهَّرَ فَأَلْزَقَهَا بِصَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ[۹] یعنی نفسه؛ ثُمَّ رَدَّهَا إِلَى صَدْرِ عَلِيٍّ (ع) ثُمَّ قَالَ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۱۰] ثُمَّ قَالَ إِنَّكَ مَنَارَةُ الْأَنَامِ وَ رَايَةُ الْهُدَى وَ أَمِيرُ الْقُرَى أَشْهَدُ عَلَى ذَلِكَ أَنَّكَ كَذَلِكَ»[۱۱].

در یک سند "إبراهيم بن الحكم، عن ظهير" یاد شده که تصحیف است[۱۲][۱۳]

شرح حال راوی

این عنوان در کتب رجالی عامه و خاصه ذکر شده و اطلاعاتی درباره وی ارائه کرده‌اند:

نجاشی: "إبراهیم بن الحکم بن ظهیر الفزاری[۱۴]؛ أبو إسحاق؛ ابن صاحب التفسیر عن السدی. له کتب: منها کتاب الملاحم، و کتاب الخطب، أخبرنا محمد بن جعفر قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعید قال: حدثنا یحیی بن زکریا بن شیبان عن إبراهیم بکتبه"[۱۵].

شیخ طوسی: "إبراهیم بن الحکم بن ظهیر الفزاری، أبو إسحاق، ابن [خ ل] صاحب التفسیر عن السدی. صنف لنا [خ ل] کتباً، منها کتاب الملاحم، و کتاب الخطب، خطب علی (ع). أخبرنی بهما أحمد بن محمد بن موسی، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید، قال: حدثنی یحیی بن زکریا بن شیبان، عن إبراهیم ابن الحکم"[۱۶].

در بعضی از نسخ الفهرست به جای «ابن صاحب التفسیر»، «صاحب التفسیر» آمده و کلمه «ابن» از آغاز آن حذف شده است.

علامه سید محسن امین: إبراهیم بن الحکم بن ظهیر الفزاری أبو إسحاق، صاحب التفسیر عن السدی کذا فی الفهرست و فی کتاب النجاشی و غیره ابن صاحب التفسیر[۱۷].

از بعضی قرائن می‌‌توان استظهار کرد که ضبط «ابن صاحب التفسیر» در رجال نجاشی و بعضی نسخه‌های الفهرست درست است:

  1. کسی که تفسیر سدی را روایت کرده، «حکم بن ظهیر» است؛ نه پسرش «ابراهیم»؛ زیرا ابراهیم در تمام روایات تفسیری‌اش از سدی، آنها را به واسطه پدرش حکم بن ظهیر نقل کرده است[۱۸].
  2. رجالیان اهل سنت در ترجمه «حکم بن ظهیر» پدر «ابراهیم بن حکم»، با تعبیر "روي عن السدي" به این مطلب تصریح کرده‌اند[۱۹].

یادآوری

«سدی» به دو نفر اطلاق می‌گردد:

  1. محمد بن مروان بن عبدالله بن اسماعیل بن عبدالرحمن که به «سدی صغیر» مشهور است.
  2. اسماعیل بن عبدالرحمن سدی کوفی؛ که به «سدی کبیر» و صاحب التفسیر معروف است و همان کسی است که حکم بن ظهیر از او روایت می‌کند[۲۰].

شیخ طوسی: "إسماعیل بن عبدالرحمن السدی أبو محمد القرشی المفسر الکوفی"[۲۱][۲۲]

اتحاد مترجم له با ابواسحاق فزاری صاحب السیر

علامه شوشتری با توجه به این کلام ابن قتیبه در المعارف: "أبو إسحاق الفزاری صاحب السیر هو: إبراهیم بن محمد بن الحارث بن أسماء بن خارجة. کان خیراً فاضلاً، غیر أنه کان کثیر الغلط فی حدیثه"[۲۳] احتمال داده که این شخص همان مترجم له باشد، چون:

  1. هر دو در نام، کنیه و لقب اشتراک دارند.
  2. هر دو عامی‌مذهب هستند.
  3. امکان تحریف کلمه تفسیر به سیر به جهت شباهت در حروف وجود دارد[۲۴]؛ لکن در ادامه، تغایر دو عنوان را برمی‌گزیند و می‌نویسد: "لکن الظاهر تغایرهما"[۲۵][۲۶]

تحقیق

احتمال اتحاد به چند دلیل پذیرفته نیست:

  1. اختلاف در نام پدر و جد: گرچه هر دو نفر در اسم، (هر دو ابراهیم) و کنیه، (هر دو ابواسحاق) و لقب، (هر دو فزاری) یکسان هستند و هر دو اهل کوفه‌اند، در نام پدر و جد با هم اختلاف دارند: یکی «ابراهیم بن حکم بن ظهیر» و دیگری «ابراهیم بن محمد بن حارث» است.
  2. اختلاف در توثیق و تضعیف: هر دو نفر در کتب رجالی اهل سنت یاد شده‌اند؛ با این تفاوت که ابراهیم بن حکم بن ظهیر را تضعیف و منکر الحدیث معرفی؛ ولی ابراهیم بن محمد بن حارث را با تعابیر بلندی تعریف و توثیق کرده‌اند. ابن حجر درباره ابراهیم بن حکم بن ظهیر:"إبراهیم بن الحکم بن ظهیر الکوفی شیعی، جلد. له عن شریک و قال أبوحاتم کذاب روی فی مثالب معاویة فمزقنا ما کتبنا عنه، و قال الدارقطنی ضعیف انتهی"[۲۷]. رجالیان دیگر اهل سنت با همین ادبیات از ابراهیم بن حکم بن ظهیر یاد کرده؛ ولی درباره ابراهیم بن محمد بن حارث؛ صاحب السیر نوشته‌اند: "إبراهیم بن محمد بن الحرث بن أسماء بن خارجة بن حصن بن حذیفة الفزاری أبو إسحاق الکوفی ثم المصیصی الحافظ أحد الأعلام... ؛ قال أبو حاتم: ثقة مأمون إمام؛ قال العجلی: صاحب سنة إذا دخل الثغر رجل مبتدع أخرجه؛ کثیر الحدیث؛ فقیه. قال الفضیل ابن عیاض: رأیت النبی فی النوم و إلی جنبه فرجة فذهبت لأجلس فقال هذا مجلس أبی إسحاق الفزاری"[۲۸].
  3. اختلاف در طبقه: ابراهیم بن محمد بن حارث در سال ۱۸۵ یا ۱۸۶ یا ۱۸۸ (ق)[۲۹] وفات کرد و ابراهیم بن حکم بن ظهیر گرچه به تاریخ وفات وی تصریح نشده، پدرش حکم بن ظهیر در سال ۱۸۰ (ق) وفات کرده و یحیی بن زکریا بن شیبان کندی که در سال ۲۶۷ (ق)[۳۰] زنده بوده، از شاگردان وی است، بنابراین ابراهیم بن محمد بن حارث با پدر (حکم بن ظهیر) هم طبقه هستند؛ نه با پسر. (ابراهیم بن حکم بن ظهیر).
  4. اختلاف در استاد و شاگرد: درباره استادان و شاگردان ابراهیم بن محمد بن حارث، ابواسحاق فزاری نوشته‌اند:
    1. "روی عن حمید الطویل و أبی طوالة و أبی إسحاق السبیعی والأعمش و موسی بن عقبة و یحیی بن سعید الأنصاری و مالک و شعبة و الثوری و جماعة؛ و عنه معاویة بن عمرو الأزدی، و زکریا بن عدی، و الأوزاعی و هو من شیوخه، و أبو أسامة، و محمد بن سلام البیکندی، و ابن المبارک و محمد بن کثیر المصیصی، و المسیب ابن واضح و غیرهم[۳۱].
    2. درباره استادان ابراهیم بن حکم بن ظهیر نوشته‌اند: "إبراهیم بن الحکم بن ظهیر أبو إسحاق، قدم الری روی عن أبیه، و شریک بن عبدالله، و علی بن عابس، و علی بن هاشم بن البرید، و محمد بن فضیل"[۳۲].
    3. همچنین برخی از شاگردان وی فضل بن یوسف جعفی، محمد بن مروان قطان[۳۳] و یونس هستند[۳۴].
  5. اختلاف در محل سکونت: گرچه هر دو نفر (ابراهیم بن حکم و ابراهیم بن محمد) کوفی هستند، ابراهیم بن حکم بن ظهیر ساکن ری[۳۵]؛ ولی ابراهیم بن محمد بن حارث ساکن شام بوده است[۳۶][۳۷]

اتحاد مترجم له با ابراهیم فزاری منجم

سید بن طاووس در کتاب فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم که درباره علم نجوم تألیف کرده، فصلی را به معرفی دانشمندان شیعی اختصاص داده که در علم نجوم تبحر داشته‌اند: "و ممن ظهر علیه علم النجوم من الشیعة إبراهیم الفزاری صاحب القصیدة فی النجوم و کان منجما للمنصور فی زمنه"[۳۸]؛ "و حکی المسعودی فی کتاب مروج الذهب فی جملة أخبار القاهر: أن المنصور کان أول خلیفة من بنی العباس بالغ فی تقریب المنجمین و العمل بأحکام النجوم... و کان معه من المنجمین إبراهیم الفزاری المنجم الشیعی صاحب القصیدة فی النجوم"[۳۹].

یادآوری

مسعودی در مروج الذهب و معادن الجوهر بی‌اشاره به مذهب ابراهیم فزاری در شرح حال منصور دوانیقی می‌نویسد: "و کان أول خلیفة قرب المنجمین و عمل بأحکام النجوم... و کان معه... إبراهیم الفزاری المنجم، صاحب القصیدة فی النجوم و غیر ذلک"[۴۰]، بنابراین کلمه «الشیعی» افزوده خود سید بن طاووس است؛ نه مسعودی!

علامه شوشتری بدون مراجعه به منبع اصلی و با تکیه بر نقل سید بن طاووس از مسعودی به اشتباه، آن را به مسعودی نسبت می‌دهد و می‌نویسد: "و الظاهر أنه رأی قول المسعودی فی مروج الذهب: أن المنصور کان أول خلیفة بالغ فی تقریب المنجمین، و کان معه منهم إبراهیم الفزاری المنجم الشیعی فظن أن المراد به المعنی المعروف"[۴۱].

برخی از محققان ابراهیم فزاری منجم را بر مترجم له یعنی ابراهیم بن حکم بن ظهیر تطبیق کرده‌اند[۴۲][۴۳]

تحقیق

«ابراهیم فزاری» و فرزندش «محمد بن ابراهیم» هر دو منجم دربار منصور دوانیقی بوده‌اند و صاحب تألیفاتی در نجوم هستند؛ ولی احتمال اتحادش با مترجم له به چند دلیل پذیرفته نیست:

  1. گرچه هر دو در اسم (ابراهیم) و کنیه (ابو اسحاق) و لقب (فزاری) یکسان هستند، در نام پدر، جد و نسب اختلاف دارند؛ زیرا «ابراهیم فزاری منجم»، «ابراهیم بن حبیب بن سمرة بن جندب» است که شرح حالش در کتب رجالی اهل سنت آمده است.
  2. هیچ یک از دانشمندان رجالی عامه و خاصه که شرح حال ابراهیم بن حکم بن ظهیر را ذکر کرده‌اند، به تبحر وی در علم نجوم یا داشتن کتابی در این خصوص اشاره‌ای نکرده‌اند؛ اما ابراهیم بن حبیب فزاری را صاحب تألیفاتی در علم نجوم معرفی کرده و قصیده‌ای در همین فن به وی نسبت داده‌اند.

ابن ندیم ذیل عنوان «فزاری»:

  1. "و هو أبو إسحاق إبراهیم بن حبیب الفزاری، من ولد سمرة بن جندب، و هو أول من عمل فی الاسلام إسطرلاباً، و عمل مبطحاً و مسطحاً، و له من الکتب، کتاب القصیدة فی علم النجوم، کتاب المقیاس للزوال، کتاب الزیج علی سنی العرب، کتاب العمل بالاسطرلاب و هو ذات الحلق، کتاب العمل بالاسطرلاب المسطح"[۴۴].
  2. صاحب هدیة العارفین: الفزاری، أبو إسحاق إبراهیم بن محمد بن حبیب البغدادی من ولد سمرة بن جندب الصحابی کان عالماً بالریاضیات. هو أول من عمل الأسطرلاب بالإسلام فی خلافة المأمون العباسی. توفی سنة ۱۸۸ ثمان و ثمانین و مائة. صنف من الکتب زیج الفزاری. کتاب فی العمل بالأسطرلاب ذات الحلق... القصیدة فی علم النجوم[۴۵][۴۶]

طبقه راوی

در کتب رجالی، تاریخ ولادت و وفات ابراهیم بن حکم بن ظهیر گزارش نشده؛ ولی پدرشان «حکم بن ظهیر» تا سال ۱۸۰ (ق) زنده بوده است. ذهبی می‌نویسد: "عاش إلی سنة ثمانین و مائة"[۴۷].

آیت الله بروجردی، حکم بن ظهیر را در طبقه پنجم ذکر کرده[۴۸]، پس فرزند او یعنی ابراهیم بن حکم بن ظهیر، در طبقه ششم جای می‌گیرد.

از سوی دیگر، در بررسی اسناد روایات ابراهیم بن حکم، موردی یافت نشده که بی‌واسطه از معصومان (ع) حدیث نقل کرده باشد، با اینکه از جهت طبقه، امکان روایت برایش بوده؛ ولی با یک واسطه از امام صادق (ع)[۴۹] و با دو واسطه از امام باقر (ع)[۵۰] حدیث نقل کرده که شاید دلیل آن، سکونت او در شهر ری و عدم دسترسی وی به امامان معصوم (ع) بوده، چنان که ابوحاتم رازی می‌نویسد: "إبراهیم بن الحکم بن ظهیر أبوإسحاق قدم الری روی عن أبیه و..."[۵۱][۵۲]

استادان و شاگردان راوی

در تفسیر کنز الدقائق[۵۳] ابراهیم بن حکم در همه روایاتش، تنها از پدرش حدیث نقل کرده و در کتب روایی دیگر از افرادی مانند اسماعیل بن عیاش[۵۴]، عبدالله بن جریر العبدی[۵۵]، ابوحکیم[۵۶]، عبدالله بن عبدالملک مسعودی[۵۷]، عمرو بن جبیر، محمد بن الفضیل و عبیدالله بن موسی[۵۸] روایت کرده که از استادان وی شمرده می‌گردند.

برخی مانند حریث بن محمد حارثی، فضل بن یوسف قصبانی، محمد بن مروان[۵۹]، سعید بن عیسی کبری (کربزی؛ کزبری؛ بصری)[۶۰]، حسین بن نصر منقری (مصری)[۶۱]، حسین بن یزید، محمد بن اورمة[۶۲] یحیی بن زکریا بن شیبان کندی[۶۳]، قاسم بن وهیب[۶۴]، موسی بن عمران نخعی[۶۵] و فضل بن شاذان[۶۶] از وی حدیث نقل کرده‌اند که از شاگردان وی به شمار می‌روند.[۶۷]

مذهب راوی

نجاشی و شیخ طوسی تنها به ذکر نام «ابراهیم بن حکم» و یادآوری آثار علمی وی بسنده کردند؛ ولی هیچ به مذهب و گرایش فکری، نیز جایگاه حدیثی ایشان اشاره، و وی را مدح یا ذم نکرده‌اند[۶۸].

در کتب رجالی دیگر نیز تنها به نقل عبارت نجاشی و شیخ طوسی بسنده شده و بعضی به مجهول بودن وی نظر داده‌اند:

  1. به نظر علامه مامقانی، ظاهر کلام نجاشی و شیخ طوسی بر امامی بودن راوی دلالت دارد [۶۹].
  2. به دیده علامه شوشتری ظاهر عبارت نجاشی به امامی بودن راوی دلالت دارد (زیرا موضوع رجال نجاشی راویان امامی است)؛ ولی عبارت شیخ طوسی در فهرست، نه تنها ظهور در عامی بودن راوی دارد، صریح در آن است؛ زیرا شیخ طوسی در ترجمه ابراهیم بن حکم می‌نویسد: "صنف لنا کتبا"[۷۰]؛ یعنی "أنه لیس منّا لکنه صنف لنا؛ کما عنون محمد بن جریر الطبری العامی لکونه صف لنا کتابا فی طرق غدیر خم"[۷۱].

یادآوری

ذهبی، "ابراهیم بن الحکم را به عنوان راوی شیعه معرفی کرده و می‌نویسد: إبراهیم بن الحکم بن ظهیر الکوفی شیعی، جلد"[۷۲].

علامه شوشتری بعد از نقل عبارت ذهبی می‌نویسد که مراد ذهبی این نیست که ابراهیم بن الحکم یک راوی امامی است، بلکه به قرینه اینکه «ابوحاتم» درباره‌اش چنین نوشته: "کذاب؛ روی فی مثالب معاویة فمزقنا ما کتبنا عنه"[۷۳] این است که وی به شیعه گرایش داشته است[۷۴][۷۵]

تحقیق

در ارزیابی دیدگاه علامه شوشتری و روشن شدن مطلب، اشاره به چند نکته بایسته است:

  1. نسخه‌های الفهرست شیخ طوسی مختلف‌اند: در بعضی عبارت "صنف لنا" آمده، چنان که علامه شوشتری اشاره کرده و در سه نسخه خطی موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نیز عبارت "صنف لنا" ثبت شده[۷۶]؛ ولی در برخی نسخه‌ها عبارت "صنف کتباً"، چنان که ابن داوود نیز به نقل از فهرست شیخ طوسی همین گونه نقل کرده است[۷۷]. مرحوم اردبیلی و سید تفرشی به نقل از فهرست شیخ طوسی و رجال نجاشی: "له کتب"[۷۸].
  2. تعبیر صنف لنا در نسخه موجود از کتاب فهرست شیخ طوسی و چند نسخه دیگر، فقط در ترجمه ابراهیم بن حکم دیده می‌شود؛ نه دیگری. با اینکه راویان عامی دیگری که به سود شیعه کتاب نوشتند، در فهرست شیخ طوسی یاد شده‌اند؛ مانند محمد بن جریر طبری، شیخ تعبیر صنف لنا را درباره‌اش به کار نبرده، بلکه به عامی بودنش تصریح کرده و می‌نویسد: عامی المذهب[۷۹].
  3. تعبیر شیعی جلد یا من أجلاد الشیعه از تعابیری است که رجالیان اهل سنت به ویژه ذهبی درباره برخی راویان به کار برده است.

با توجه به نکات یادشده می‌‌توان امامی بودن ابراهیم بن الحکم را به چند دلیل تقویت کرد:

  1. عنوان شدن در رجال نجاشی که موضوعش "فهرست أسماء مصنفی الشیعة" است، همان طور که از نام کتاب پیداست، نجاشی در پی گردآوری مصنفات شیعه بوده، مگر جایی که به مذهب راوی تصریح کرده باشد، چنان که ذیل عنوان محمد بن جریر طبری به عامی بودن وی تصریح کرده و می‌نویسد: "محمد بن جریر أبوجعفر الطبری عامی له کتاب الرد علی الحرقوصیة ذکر طرق خبر یوم الغدیر"[۸۰].
  2. خالی بودن بعضی از نسخه‌های فهرست از عبارت صنف لنا - چنان که گذشت - و بر فرض وجود عبارت یادشده، نه تنها صریح در عامی بودن راوی نیست، در عامی بودن نیز ظهور ندارد.
  3. تعبیر شیعی جلد که ذهبی درباره «ابراهیم بن حکم بن ظهیر» و برخی دیگر به کار برده؛ زیرا مراد ذهبی از این تعبیر، شیعه رافضی است که در نزد عامه به راوی امامی اطلاق می‌گردد.
  4. ملاحظه روایات[۸۱] ابراهیم بن الحکم که برای نمونه به یک مورد آنها اشاره می‌گردد: «... حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْحَكَمِ بْنِ ظُهَيْرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ شَرِيكِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى التَّغْلِبِيِّ عَنْ أَبِي وَقَّاصٍ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ[۸۲] فَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَعْرِفُ الْخَلْقَ بِسِيمَاهُمْ وَ أَنَا بَعْدَهُ الْمُتَوَسِّمُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِي الْمُتَوَسِّمُونَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۸۳].

یادآوری

در کتب اهل سنت، روایتی در مدح ابوبکر و عمر نقل شده که در سند آن ابراهیم بن احکم یاد شده: «قرأت علی أبی محمد عبدالکریم بن حمزة عن أبی بکر الخطیب أنا أبوالمظفر محمد بن الحسن المروزی نا زاهر بن أحمد السرخسی نا محمد بن المسیب حدثنی عبیدالله بن موسی الطبری نا إبراهیم بن الحکم بن ظهیر عن أبیه عن عطاء بن أبی رباح عن ابن عباس قال: قال رسول الله (ص): لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ أُسُّ وَ أُسِّ الْإِيمَانِ الْوَرَعُ وَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ فَرْعٍ وَ فَرْعِ الْإِيمَانِ الصَّبْرِ وَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَنَامِ وَ سَنَامُ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَمِّيَ الْعَبَّاسِ وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ سِبْطُ وَ سِبْطُ هَذِهِ الْأُمَّةِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ جُناحُ وَ جَنَاحُ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ »[۸۴].

بعضی از محققان و نویسندگان اهل سنت به جعلی بودن این روایت تصریح کرده‌اند[۸۵][۸۶]

جایگاه حدیثی راوی

در کتب رجالی شیعه، مدح و ذمی درباره ابراهیم بن حکم بن ظهیر نرسیده است. بر این اساس، علامه مامقانی وی را از راویان مجهول به شمار آورده[۸۷]؛ ولی در کتب رجال اهل سنت تضعیف شده است.

ابن ابی‌حاتم رازی: إبراهیم بن الحکم بن ظهیر أبو إسحاق... سمعت أبی یقول هو کذاب. کتب عنه أبی بالری و لم یحدث عنه ترک حدیثه[۸۸].

ابن حجر عسقلانی: إبراهیم بن الحکم بن ظهیر الکوفی شیعی، جلد... و قال أبو حاتم: کذاب؛ روی فی مثالب معاویة فمزقنا ما کتبنا عنه، و قال الدارقطنی ضعیف انتهی. و کذا قال الأزدی و اخرج له عن أبیه عن السدی عن أبی مالک عن ابن عباس - رضی الله عنهما - فی قول: السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ[۸۹] قال سابق هذه الأمة علی بن أبی طالب[۹۰][۹۱]

تحقیق

گرچه شیخ طوسی و نجاشی درباره شخصیت و جایگاه روایی «ابراهیم بن حکم» نظری اظهار نکردند و مطلبی دال بر توثیق و تضعیف وی بیان نداشتند؛ ولی از بعضی قرائن می‌‌توان به جلالت، بلندمرتبگی مقام ایشان پی برد:

١. اعتماد شخصیت عظیم الشأن و جلیل‌القدری مانند یحیی بن زکریا بن شیبان - که در وثاقت و صداقت وی هیچ تردیدی نیست - به کتاب و مرویات ابراهیم بن حکم.

نجاشی و شیخ طوسی تصریح کردند که ابراهیم بن حکم بن ظهیر آثار متعدد علمی داشته؛ از جمله کتاب الملاح والخطب که هر دو کتاب در بر دارنده احادیث حضرت علی (ع) است و راوی این دو کتاب یحیی بن زکریا بن شیبان است[۹۲].

نجاشی درباره یحیی بن زکریا بن شیبان: یحیی بن زکریا بن شیبان أبوعبدالله الکندی العلاف، الشیخ، الثقة، الصدوق، لایطعن علیه[۹۳].

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة در باب ذکر من شاهد القائم (ع) و رآه و کلمه، برخی وکیلان و غیر آنها را نام برده که به دیدار حضرت حجت بار یافته و شاهد معجزات آن حضرت بودند که از جمله آنها ابوعبدالله کندی است[۹۴].

مراد شیخ صدوق از ابوعبدالله کندی، یحیی بن زکریا بن شیبان[۹۵] است، چنان که علامه شوشتری و آیت الله خویی به آن اشاره کردند[۹۶].

۲. تعابیر رجالیان اهل سنت درباره ابراهیم بن الحکم مانند کذاب، شیعیُّ جَلِد.

بر این پایه نمی‌توان با علامه مامقانی هم‌عقیده بود و ابراهیم بن حکم بن ظهیر را به عنوان راوی مجهول الحال معرفی کرد، بلکه وی از روات امامیه به شمار می‌آید و از حسن حال برخوردار است و دقت در مضامین روایات وی نیز آن را تأیید می‌کند. والله العالم!.[۹۷]

منابع

پانویس

  1. و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن سوره فرقان، آیه ۷۴.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۴۴۷ به گزارش از تأویل الآیات الظاهره، ص۳۸۱.
  3. ر. ک: تأویل الآیات الظاهره، ص۳۸۱.
  4. ر. ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۵۵، ح۷۸۵۶.
  5. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۱۴۲.
  6. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۶۴-۲۶۵.
  7. ر. ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۱۵، ش۱۵؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۰، ش۴؛ معالم العلماء، ص۴۱، ش۹؛ الرجال (ابن داوود)، ص۱۳، ش۱۵؛ نقد الرجال، ج۱، ص۵۸، ش۵۹؛ جامع الرواة، ج۱، ص۲۰؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۲۱، ش۱۳۳۵؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۳۷۱، ش۲۲۴؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۳۶، ش۱۹۵؛ الذریعه ج۷، ص۱۸۳، ش۹۳۵؛ مستدکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۴۰، ش۱۹۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۹۶، ش۱۳۵؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۷۲، ش۸۶؛ تهذیب المقال، ج۱، ص۲۶۲، ش۱۵؛ موسوعة مؤلفی الإمامیه، ج۱، ص۲۰۷. ب. منابع سنی: الجرح و التعدیل، ج۲، ص۹۴، ش۲۵۳؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۲۳، ش۶۵؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۷، ش۷۳؛ لسان المیزان، ج۱، ص۴۹، ش۱۱۳؛ تنزیه الشریعة المرفوعه، ج۱، ص۲۱، ش۱۸.
  8. ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۱۲، ج۱۲، ص۶۳، ج۱۳، ص۱۴۲.
  9. و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد سوره رعد، آیه ۷.
  10. و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد سوره رعد، آیه ۷.
  11. تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۱۲ به گزارش از شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۹۲ - ۱۳۹۳ ح۴۱۴.
  12. ر. ک: عنوان ابراهیم بن الحکم؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۴۴۷.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۶۶-۲۶۷.
  14. یادآوری: حاکم حسکانی در یکی از اسناد خود نام این راوی را با پسوند العامری ثبت کرده است. (ر. ک: شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۹۶).
  15. رجال النجاشی، ص۱۵، ش۱۵.
  16. الفهرست (طوسی)، ص۱۰، ش۴.
  17. أعیان الشیعة، ج۲، ص۱۳۶، ش۱۹۵.
  18. ر. ک: تفسیر فرات الکوفی، ص۴۰۲ - ۴۰۳، ح۵۳۷؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۳۸۱؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۳۳، ح۱۴۳، ج۲، ص۲۹۶، ح۹۲۹.
  19. ر. ک: التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۴۵، ش۲۶۹۴؛ ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۲۵۹، ش۳۱۶؛ الجرح و التعدیل، ج۳، ص۱۱۸، ش۵۵۰.
  20. «اسماعیل بن عبدالرحمان بن أبی کریمة السدی أبو محمد القرشی الکوفی الأعور... ، أصله حجازی، سکن الکوفة،... و هو السدی الکبیر... ، روی عنه:... الحکم ابن ظهیر»؛ (تهذیب الکمال، ج۳، ص۱۳۲ - ۱۳۳، ش۴۶۲).
  21. رجال الطوسی، ص۱۶۰، ش۱۸۰۱.
  22. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۶۷-۲۶۹.
  23. المعارف، ص۵۱۴؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۷۳، ش۸۶.
  24. و حیث إن کلا منهما أبو إسحاق الفزاری و إسمه إبراهیم وعامی یحتمل کون الأصل فیهما واحدا بأن یکون صاحب التفسیر محرف صاحب السیر لقربهما فی الخط؛ (قاموس الرجال، ج۱، ص۱۷۳، ش۸۶).
  25. قاموس الرجال، ج۱، ص۱۷۴، ش۸۶.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۶۹.
  27. لسان المیزان، ج۱، ص۴۹، ش۱۱۳.
  28. خلاصة تذهیب تهذیب الکمال، ص۲۰.
  29. خلاصة تذهیب تهذیب الکمال، ص۲۰ - ۲۱.
  30. یحیی العلاف؛ کان حیاً ۲۶۷ ق. (معجم المؤلفین، ج۱۳، ص۱۹۸).
  31. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۳۱ - ۱۳۲، ش۲۷۱.
  32. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۹۴ - ۹۵، ش۲۵۳.
  33. أخبار القضاه، ج۱، ص۱۶ و ۱۹.
  34. تاریخ جرجان، ص۲۴۴، ش۳۹۴.
  35. "إبراهیم بن الحکم بن ظهیر أبو إسحاق قذم الری روی... ؟ کتب عنه أبی بالری"؛ (الجرح و التعدیل، ج۲، ص۹۴ - ۹۵، ش۲۵۳).
  36. ... نزل الشام و سکن المصیصة؛ (تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۳۱، ش۲۷۱).
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۷۰-۲۷۲.
  38. فرج المهموم، ص۱۲۸.
  39. فرج المهموم، ص۲۰۸.
  40. مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۲۲۳. ظاهراً دیگر نسخه‌های این کتاب نیز به همین شکل نوشته شده و کلمه الشیعی در آنها موجود نیست؛ زیرا در غیر این صورت، محققان و نسخه شناسان به آن اشاره می‌کردند.
  41. قاموس الرجال، ج۱، ص۲۳.
  42. مصحح مفتاح الکرامة (شیخ محمد باقر خالصی) در پانوشت کتاب ذیل عبارت ابراهیم الفزاری صاحب القصیدة فی النجوم چنین می‌نویسد: لعله إبراهیم بن الحکم بن ظهیر الفزاری أبو إسحاق صاحب التفسیر عن السدی... ؛ و الحاصل: إنا لم نعثر له علی ترجمة واضحة إلا ما فی فرج المهموم (ص ۱۳۸ و ۲۰۸) و ما فی مروج الذهب (ج ۴، ص۲۲۲ - ۲۲۳) و لم نعثر علی قصیدته فی النجوم فی الکتب التی بأیدینا. (مفتاح الکرامه، ج۱۲، پانوشت ص۲۴۸).
  43. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۷۲-۲۷۳.
  44. الفهرست (ابن ندیم)، ص۳۳۲.
  45. هدیة العارفین، ج۱، ص۱ – ۲.
  46. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۷۴-۲۷۵.
  47. میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۷۱، ش۲۱۷۸.
  48. ر. ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ج۴، ص۱۳۳.
  49. ... عن إبراهیم بن الحکم بن ظهیر عن عبدالله بن جریر العبدی عن أبی عبدالله (ع) أنه کان یقول:...؛ (التوحید، ص۷۵، ح۲۹).
  50. ... حدثنا إبراهیم بن الحکم بن ظهیر عن أبی حکیم عن جابر بن یزید عن أبی جعفر محمد بن علی (ع) أنه قال:...؛ (بشارة المصطفی، ص۲۵۵، ح۵۶).
  51. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۹۴، ش۲۵۳.
  52. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۷۵-۲۷۶.
  53. تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۴۱۲، ج۹، ص۴۴۷؛ ج۱۲، ص۶۳، ج۱۳، ص۱۴۲.
  54. الغیبه (نعمانی)، ص۲۱۴، ح۲.
  55. التوحید، ص۵۹ (ح۱۷) و ۷۵ (۲۹).
  56. بشارة المصطفی، ص۲۵۵، ح۵۶.
  57. تفسیر فرات الکوفی، ص۴۰۵، ح۵۴۲.
  58. الأمالی (صدوق)، ص۳۴۸ (ح۷)، ۴۰۴ (ح۷) و۴۰۵ (ح ۸).
  59. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۴۴۷؛ ج۱۲، ص۶۳، ج۱۳، ص۱۴۲.
  60. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۱۶، ح۲۱.
  61. المسترشد، ص۴۹۴، ح۱۷۲.
  62. التوحید، ص۵۹ (ح۱۷) و۷۵ (۲۹).
  63. الأمالی (طوسی)، ص۲۴۷، ح۴۳۴.
  64. شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۱۸، ح۹۵۸.
  65. الأمالی (صدوق)، ص۳۴۸، ح۷.
  66. الغیبه (طوسی)، ص۱۸۹ - ۱۹۰.
  67. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۷۶-۲۷۷.
  68. ر. ک: رجال النجاشی، ص۱۵، ش۱۵، الفهرست (طوسی)، ص۱۰ - ۱۱، ش۴.
  69. ر. ک: تنقیح المقال، ج۳، ص۳۷۵، ش۲۲۴.
  70. الفهرست (طوسی)، ص۱۰ - ۱۱، ش۴.
  71. قاموس الرجال، ج۱، ص۱۷۳، ش۸۶.
  72. میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۷، ش۷۳.
  73. میزان الاعتدال، ج۱، ص۲۷، ش۷۳.
  74. "و هو و إن قال فیه: أنه شیعی جلد لکن لیس مراده إمامیته، بل ما قاله بعد: قال أبوحاتم: روی فی مثالب معاویة فمزقنا ما کتبنا عنه"؛ (قاموس الرجال، ج۱، ص۱۷۴، ش۸۶).
  75. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۷۷-۲۷۸.
  76. ر. ک: کتابخانه آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، بخش نسخ خطی.
  77. ر. ک: الرجال (ابن داوود)، ص۱۳، ش۱۵.
  78. جامع الرواة، ج۱، ص۲۰؛ نقد الرجال، ج۱، ص۵۸، ش۵۹.
  79. الفهرست (طوسی)، ص۴۲۴، ش۶۵۵.
  80. رجال النجاشی، ص۳۲۲، ش۸۷۹.
  81. ر. ک: المسترشد، ص۴۹۴، ح۱۷۲؛ بشارة المصطفی، ص۱۹۳ (۹) و ۲۵۵ (۵۶)؛ تأویل الآیات الظاهره، ص۲۳۷، ۳۸۱ و ۶۴۸؛ بحار الأنوار، ج۳۹، ص۳۴۵ - ۳۴۶، ح۱۷، ج۸۸، ص۱۲۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۸۹؛ و....
  82. همانا در این (داستان) برای نشانه‌شناسان نشانه‌هاست سوره حجر، آیه ۷۵.
  83. بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۵۷، ح۱۳.
  84. تاریخ مدینة دمشق، ج۲۶، ص۳۴۵؛ کنز العمال، ج۳، ص۴۲۷، ش۷۲۸۴.
  85. ر. ک: تنزیه الشریعة المرفوعه، ج۱، ص۳۸۹، ش۱۲۲.
  86. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۷۸-۲۸۱.
  87. ر. ک: تنقیح المقال، ج۳، ص۳۷۵، ش۲۲۴.
  88. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۹۴ - ۹۵، ش۲۵۳.
  89. و (سوم) پیشتازان پیشتاز سوره واقعه، آیه ۱۰.
  90. لسان المیزان، ج۱، ص۴۹، ش۱۱۳.
  91. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۸۱-۲۸۲.
  92. ... له کتب: منها کتاب الملاحم، و کتاب الخطب، أخبرنا محمد بن جعفر قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعید قال: حدثنا یحیی بن زکریا بن شیبان عن إبراهیم بکتبه؛ رجال النجاشی، ص۱۵، ش۱۵)؛... صنف [لنا] کتباً، منها کتاب الملاحم، و کتاب الخطب، خطب علی (ع)، اخبرنی بهما أحمد بن محمد بن موسی، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعید، قال: حدثنی یحیی بن زکریا بن شیبان، عن إبراهیم بن الحکم؛ الفهرست، ص۱۰ - ۱۱، ش۴).
  93. رجال النجاشی، ص۴۴۲، ش۱۱۹۰.
  94. و من غیر الوکلاء من أهل بغداد: أبوالقاسم بن أبی حلیس، و أبوعبدالله الکندی، و أبوعبدالله الجنیدی، و...؛ (کمال الدین، ج۲، ص۴۴۲، ح۱۶).
  95. ابن عقدة، قال: حدثنا یحیی بن زکریا بن شیبان فی شعبان سنة ثلاث و سبعین و مائتین، قال: حدثنا علی بن سیف بن عمیرة، عن أبیه عن حمران بن أعین أنه قال:...؛ فضائل أمیر المؤمنین (ع)، ص۱۴۶؛ الغیبه (نعمانی)، ص۱۳۵، ح۱۹).
  96. ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۵۱ - ۵۲، ش۱۳۵۲۴؛ قاموس الرجال، ج۱۱، ص۴۹، ش۸۳۳۷.
  97. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۲۸۲-۲۸۳.