اذان در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

شبهه وهابیان در آیه تطهیر

وهابیان ادعا می‌کنند: چرا شیعیان برخلاف همه مذاهب اسلامی، در اذان و اقامه، جمله «أَشْهَدُ أَنَ أَميرَ الْمُؤْمِنين عَلِيّاً وَلِیُّ اللهِ» را وارد کرده، آن را جزء اذان و اقامه قرار داده‌اند؟! چیزی که در زمان پیامبر(ص) نبوده است و وارد کردن آن در دین، بدعت است.

پاسخ

در پاسخ، چند نکته قابل ذکر است:

نکته نخست: اگر افزودن بر اذکار اذان توسط شیعه روا نیست، افزودن جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌» که به اتفاق همه مورّخان، در اذان زمان پیامبر(ص) نبود و توسط خلیفه دوم، بر اذان اضافه شده است نیز روا نیست[۱]! چرا وهابیان با اینکه اذعان دارند جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌» در زمان پیامبر(ص) تشریع نشده بود، همچنان آن را در اذان صبح می‌گویند؟!

نکته دوم: وهابیان که بابت کم و زیاد شدن متن اذان، به شیعه اعتراض می‌کنند، پس چرا به معاویه که درصدد بود نام پیامبر(ص) را از اذان حذف کند، هیچ اعتراضی نمی‌کنند؟! برابر اسناد تاریخی «مطرف بن مغیره» نقل می‌کند شبی پدرم از نزد معاویه برگشت، درحالی‌که بسیار ناراحت بود. چون سبب را پرسیدم گفت: جئت من عند أكفر الناس و أخبثهم؛ من امشب از نزد کافرترین فرد و خبیث‌ترین آنها آمدم» گفتم چه شد؟ گفت: من امشب در خلوت به معاویه گفتم: تو دیگر پیر شده‌ای! پایه‌های حکومتت هم که محکم شده است، بیا در حق بنی‌هاشم به نیکی رفتار کن! آنها دیگر چیزی ندارند که تو از آنها واهمه داشته باشی!

معاویه چون این را شنید، بر آشفت و گفت: هرگز، هرگز! برادر تیم (خلیفه اول) آمد و عدالت ورزید ولی با مرگش، نامش هم مرد. برادر عدی (خلیفه دوم) آمد و سالیانی زحمت کشید و عدالت ورزید، ولی او هم با مرگش، نامش گم شد، سپس معاویه ادامه داد: «وَ إِنَّ ابْنَ أَبِي كَبْشَةَ لَيُصَاحُ بِهِ كُلَّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» فَأَيُّ عَمَلٍ يَبْقَى‌؛ وَ أَيُّ ذِكْرٍ يَدُومُ بَعْدَ هَذَا لَا أَباً لَكَ! لَا وَ اللَّهِ إِلَّا دَفْناً دَفْناً»؛ «ولی فرزند ابی‌کبشه (پیامبر اکرم) هر روزه پنج بار نامش در مناره‌ها با شهادت «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» بانگ بر آورده می‌شود. سوگند به خدا! تا این نام را دفن نکنم از پای نخواهم نشست»[۲]. آیا وهابیان که به شیعه این‌گونه می‌تازند، حاضرند نسبت به معاویه که دفن نام پیامبر(ص) را از اذان در سر می‌پروراند، کمترین اعتراضی روا دارند؟!

نکته سوم: از منظر شیعه، اذان مانند دیگر احکام شرعی، توسط جبرئیل به رسول گرامی اسلام(ص) تعلیم داده شد. برابر روایات اهل‌بیت(ع) پیامبر اسلام(ص) در شب معراج، اذان و اقامه را از جبرئیل فرا گرفت[۳].

بنابراین دیدگاه، اذان و اقامه منشاء الهی داشته و قابل کم و زیاد کردن نیست. همچنین براساس آموزه‌های اهل‌بیت(ع) با چنان نبوده است که پیامبر(ص) اذان و اقامه را به مشورت مسلمانان گذاشته باشد یا از عبدالله بن زید فراگرفته باشد، آن‌گونه که در منابع مورد قبول وهابیان، وارد شده است.

ابوداود سجستانی - صاحب یکی از کتب ستّه - نقل می‌کند که پیامبراکرم(ص)، در شیوه دعوت مردم به نماز سرگردان بود. پیشنهاداتی چون برافراشتن پرچم یا استفاده از شیپور یهودی‌ها یا ناقوس کلیساها مطرح شد؛ ولی پیامبر(ص) هیچ یک را نپذیرفت تا آن‌که عبد الله بن زید متن اذان را در خواب از کسی آموخت و آن را خدمت پیامبر(ص) نقل کرد و آن حضرت آن را پذیرفت. تازه پس از آن، عمر هم گفت که من بیست روز پیش همین خواب را دیده بودم ولی از بیان آن حیا کردم[۴]. شبیه این مضمون در منابع دیگر مورد قبول وهابیان نیز آمده است[۵]؛

ترمذی - صاحب یکی دیگراز کتب ستّه - پس از نقل این حدیث می‌نویسد: «حدیث عبد الله بن زید، حدیث حسن و صحیح است»[۶]. این در حالی است که اهل‌بیت پیامبر(ص) در مقابل این دست از روایات به شدت موضع‌گیری کردند، امام صادق(ع) می‌فرماید: «وحی بر پیامبرتان نازل می‌شود و شما گمان می‌کنید که آن حضرت اذان را از «عبدالله بن زید» آموخته است»[۷].

در روایت دیگر امام صادق(ع) کسانی را که می‌گویند پیامبراسلام(ص) اذان را از عبدالله بن زید گرفته است، نفرین کرده است[۸]. حال، باید از وهابیان پرسید: اذانی که نزد شما، متن آن ریشه در خواب برخی از صحابه دارد، دیگر چه جایگاه مهمی برایش مانده است که کم و زیاد کردن آن، موجب اعتراض باشد؟!

شگفت‌آور! آن‌که وهابیان نه تنها برای اذان، ریشه وحیانی قائل نیستند، بلکه در مقابل اندک روایاتی که از وحیانی بودن تشریع اذان سخنی گفته‌اند، موضع‌گیری کرده‌اند. ابن‌کثیر - از دانشمندان مورد قبول وهابیان - پس از نقل روایتی از مسند بزّار که در آن به وحیانی بودن تشریع اذان در شب معراج اشاره شده، می‌نویسد: «این روایت که سهیلی آن را صحیح تصور کرده است، روایتی است مورد انکار که از تنها ابوجارود - رئیس فرقه جارودیه - آن را نقل کرده است. اگر واقعاً پیامبر(ص) چنین اذانی را در شب معراج شنیده بود، می‌بایست پس از هجرت، مردم را به آن دستور می‌داد؛ ولی چنین نکرد»[۹].

بنابراین، اگر وهابیان ریشه تشریع اذان را وحیانی نمی‌دانند، دیگر کم و زیاد کردن آن، چه جای اعتراض دارد؟! البته در منابع مورد اعتماد وهابیان، سخن در این باره، فقط به خواب عبد الله بن زید ختم نمی‌شود، بلکه از آنجا که عبد الله بن زید یک سال و اندی قبل از تشریع اذان در جنگ احد به شهادت رسیده[۱۰]، از این رو، در روایات دیگر، منبع تشریع اذان عمر بن خطاب آن هم در بیداری معرفی شده است[۱۱]. شگفت‌آورتر آن‌که در برخی از این روایات، چنان درباره عمر مبالغه شده است که گفته شد عمر مستقیم اذان را از جبرئیل شنید و آموخت و سپس آن را به اطلاع پیامبر(ص) رساند[۱۲].

نکته چهارم: اما براساس منابع شیعی، بنابه نقل شیخ صدوق، متن اذانی که در عصر رسول خدا(ص) برای نماز قرائت می‌شد بدین صورت است: «اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌ ‌أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ، حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[۱۳] چنانچه ملاحظه می‌شود در این روایت، نامی از ذکر «أَشْهَدُ أَنَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ‌» نیامده است. البته در برخی از اخبار شاذّ شهادت به ولایت امیرمؤمنان(ع) جزء اذان شمرده شده؛ ولی این اخبار از منظر فقهای شیعه غیر قابل اعتماد قلمداد شده است. شیخ طوسی در این زمینه می‌نویسد «روایات غیر قابل اعتمادی شهادت به ولایت را جزء اذان به حساب آورده است که نمی‌توان به آنها عمل کرد»[۱۴]. علامه حلّی نیز در منتهی می‌نویسد: «اخبار شاذّی که جمله: «أَشْهَدُ أَنَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ‌» را جزء اذان و اقامه شمرده‌اند، قابل اعتماد نیستند»[۱۵]. از بین فقهای معاصر نیز به نقل فتوای امام خمینی (ره) که در این زمینه بسنده می‌شود. ایشان می‌نویسد: «اذان هیجده جمله است و جمله «أَشْهَدُ أَنَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ‌» جزء اذان و اقامه نیست»[۱۶]. بنابراین کسی از فقهای عظام شیعه، شهادت ثالثه را جزء اذان یا اقامه نشمرده است بلکه آنان فتوا داده‌اند که اگر کسی این جمله را به قصد جزئیت بگوید، موجب اخلال در اذان و اقامه می‌گردد.

نکته پنجم: با اینکه فقهای بزرگ شیعه شهادت مذکور را جزء اذان نمی‌دانند، در عین حال گفتن آن را در اذان و اقامه بدون قصد جزئیت مجاز شمرده و آن را مخلّ موالات نمی‌دانند. صاحب جواهر در این زمینه می‌نویسد: «ذکر جمله «أَشْهَدُ أَنَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» اگر به قصد جزئیت نباشد، اشکالی ندارد و به موالات اذان ضرر نمی‌زند، همان طور که ذکر جمله «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» بعد از شهادت«أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» به موالات آسیب نمی‌رساند»[۱۷]. آیت‌الله حکیم[۱۸] می‌نویسد: «اگر کسی این جمله را به قصد استحباب مطلق بگوید اشکالی ندارد چون در حدیثی آمده است: هر وقت کسی «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» گفت، باید «عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيُّ اللَّهِ‌» را نیز بگوید»[۱۹].

گذشته از اینکه این می‌تواند از باب عمل به حدیث «ذِكْرُ عَلِيٍّ عِبَادَةٌ»؛ «یاد علی عبادت است» باشد که در منابع اهل سنت هم وارد شده[۲۰] و به صورت مطلق، حتی حال اذان و اقامه را نیز در برمی‌گیرد.

نکته ششم: اصل ولایت امیر مؤمنان(ع) چیزی است که ریشه در آیات قرآن دارد؛ یعنی همان‌گونه که رسول مکرم اسلام(ص) بر اساس آیه ۵۵ سوره مائده دارای ولایت است، علی(ع) نیز دارای ولایت است. قرآن می‌فرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۱]. برابر اسناد روایی، این آیه درباره امیرمؤمنان علی(ع) نازل شده است، آن‌گاه که آن حضرت در حال رکوع انگشترش را به فقیر بخشید و این آیه در حقش نازل شده است[۲۲]. پس اگر کسی بگوید: «عَلِيٌ وَلِيُّ اللَّهِ‌»، چیزی را شهادت می‌دهد که قرآن فرموده است. مگر وهابیان، علی(ع) را برخلاف قرآن «عدوّ الله» می‌دانند که از چنین شهادتی برآشفته می‌شوند؟!

نکته هفتم: برابر برخی از نقلها در زمان پیامبر(ص) نیز، برخی از چهره‌های خاص شیعی چون ابوذر که در همان زمان به عنوان شیعه امیر مؤمنان علی(ع) شناخته می‌شد، به این کار اقدام کرده بود و حتی پیامبر هم از آن با خبر شده بود و نه تنها منعی از آن نکرد، بلکه آن را مورد تأیید قرار داد. «شیخ عبدالله مراغی» از علمای اهل‌سنت در کتاب السلافة فی أمرالخلافة دو روایت از ابوذر غفاری و سلمان فارسی در این زمینه نقل کرده است که عیناً می‌آید: براساس نقل ایشان مردی بر پیامبر(ص) وارد شد و گفت: «يا رسول الله إنّ أباذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعليّ»؛ ای پیامبر! ابوذر در اذان پس از شهادت به رسالت شهادت به ولایت علی می‌دهد! پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «كذلك، اوَ نسيتم قولي في غدير خمّ «من كنت مولاه فعلیّ مولاه»»؛ «آری! همین طور است. آیا سخنم را در غدیر خمّ فراموش کردید که گفتم: «هرکس من بر او ولایت دارم پس علی هم بر من او ولایت دارد»[۲۳].

در روایت دیگر می‌نویسد: «مردی بر پیامبر اکرم(ص) وارد شد و گفت: «يا رسول الله! إلى سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك»؛ «من چیزی شنیدم که تاکنون نشنیده بودم». پیامبر(ص) پرسیدند: چه شنیده‌ای؟ آن مرد پاسخ داد: «سلمانُ قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلي»؛ شنیدم که سلمان در اذانش پس از شهادت به رسالت، به ولایت علی(ع) شهادت می‌دهد». پیامبر(ص) پاسخ دادند: «سمعتَ خيرا»؛ «چیز نیکویی شنیدی!»[۲۴].

شهادت به ولایت امیر مؤمنان علی(ع) در اذان و اقامه توسط شیعیان،

اولاً: براساس فتوای فقهای عظام شیعه جزء اذان و اقامه نیست؛

ثانیاً: برا بر برخی از احادیث، گفتن چنین جمله‌ای بدون قصد جزئیت، مخلّ به موالات در اذان نیست و از باب ذکر استحبابی است؛

ثالثاً: اگر چنین چیزی برشیعه روا نیست، گفتن «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌» نیز در اذان روا نیست!![۲۵].

گفتن «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» در اذان و اقامه

وهابیان ادعا می‌کنند: شیعیان برخلاف سایر فرق اسلامی در اذان‌ها پس از «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را می‌گویند؛ ولی از آن طرف جمله الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ که همه مسلمانان آن را در اذان صبح می‌گویند، شیعیان از گفتن آن پرهیز می‌کنند!

پاسخ

در پاسخ چند نکته قابل توجه است:

نکته نخست: آنچه شیعیان در اذان و اقامه می‌گویند براساس روایاتی است که از اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) رسیده و در شب معراج توسط جبرئیل به پیامبر(ص) تعلیم داده شده است[۲۶]، جالب آن‌که روایات اهل سنت نیز همین مسئله را تأیید می‌کند[۲۷]. به گواهی اسناد روایی و تاریخی که بزرگان اهل سنت نیز آن را نقل کرده‌اند جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» در عصر پیامبر(ص) جزء اذان و اقامه بوده است؛ از جمله عبدالرزاق از عبدالله بن عمر نقل می‌کند که وی در سفرها چون نماز می‌خواند دو یا سه بار می‌گفت: «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ»[۲۸].

متقی هندی - از دانشمندان اهل سنت - می‌نویسد: كان بلال يؤذّن بالصبح فيقول: «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ»؛ بلال در صبح‌ها که اذان می‌گفت جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را می‌گفت»[۲۹]. ابن‌حجر در لسان‌المیزان از قول ابی‌محذوره می‌نویسد: كنت غلاما فقال لي النبي: اجعل في آخر أذانك: «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ»؛ ابی محذوره می‌گوید: من جوان بودم که رسول خدا فرمودند در آخر اذانت جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را بگو»[۳۰]. زبلعی - از دانشمندان اهل سنت - می‌نویسد: «روایت صحیح نداریم که رسول خدا(ص) به بلال گفته باشد جمله الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ را بگوید تنها داریم که بلال در اذان خود «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را می‌گفت[۳۱].

بیهقی از امام علیّ بن الحسین(ع) نقل می‌کند: كان يقول في أذانه إذا قال: «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» قال: «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» و يقول: هو الأذان الأوّل؛ امام سجاد(ع) در اذان خود وقتی جمله «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» را می‌گفت، به دنبال آن جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را می‌گفت و می‌فرمود: این اذان اول است (یعنی اذان قبل از تحریف)[۳۲].

نکته دوم: اما گفتن جمله الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ که به اذعان علمای اهل سنت از مبدعات خلیفه دوم است، از منظر شیعه هیچ وجه شرعی ندارد. برابر اسناد تاریخی و روایی چنین جمله‌ای در عصر پیامبر(ص) در اذان صبح وجود نداشته است چگونه چیزی که پیامبر(ص) آن را تشریع نکرده است توقع است که در اذان‌ها گفته شود؟ مالک در موطّأ می‌نویسد: إن المؤذّن جاء إلى عمر بن الخطّاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌، فأمره أن يجعلها في نداء الصبح؛ «مؤذن عمر نزد وی آمد تا فرارسیدن وقت نماز صبح را به وی اعلام کند، عمر را دید که به خواب فرو رفته است: گفت الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌، پس عمر به او دستور داد تا از این پس این عبارت را در اذان صبح بگنجاند»[۳۳].

ازاین رو، بودند از تابعان کسانی که به این حکم عمر تن ندادند. حتی عبدالله بن عمر فرزند خلیفه هم چندان ملتزم به این فرمان پدرش نبود. برابر نقل ابن‌ابی شیبه: إنّه كان يقول في أذانه الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ و ربّما قال: «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ»؛ «ابن عمر گاه جمله الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ را می‌گفت و گاه هم به‌جای آن جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را می‌گفت»[۳۴]. به همین سبب برخی از فقهای اهل سنت نیز گفتن جمله الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ را روا ندانسته‌اند.

ابن حزم در المحلی: می‌نویسد: الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌، لانقول بهذا لأنّه لم يأت عن رسول الله؛ «ما قائل به گفتن الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ در اذان نیستیم؛ زیرا چنین چیزی از پیامبر(ص) نرسیده است»[۳۵]. بیهقی می‌نویسد: لم يثبت هذا اللفظ عن النبيّ(ص) فيما علّم بلالاً و أبا محذوره و نحن نكره الزيادة فيه؛ «چنین جمله‌ای الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌؛ «با این لفظ از پیامبر(ص) در چیزی که به بلال و ابومحذوره تعلیم داده، وارد نشده است و ما زیاد کردن لفظ را در اذان روا نمی‌دانیم»[۳۶].

آنچه شیعه در گفتن «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» و ترک الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌ در اذان انجام می‌دهد برابر با مبانی علمی و اصولی است و اسناد تاریخی و روایی اهل سنت نیز بر صحت و اتقان آن گواهی می‌دهد. این دیگران‌اند که باید به این پرسش پاسخ دهند چرا در اذان صبح چیزی را می‌گویند که در اذان عصر پیامبر(ص) شرعیت نداشته است؟! چرا آنان جمله «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ» را که در تعالیم پیامبر اکرم(ص) آمده است، از اذان‌ها حذف کرده‌اند؟![۳۷].

منابع

پانویس

  1. ر.ک: المؤطأ، ج۱، ص۷۲: إن المؤذن جاء إلی عمر بن الخطاب یؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائما فقال: الصلاة خیر من النوم، فأمره عمر أن یجعلها فی نداء الصبح. این روایت با تحلیل و بررسی در قسمت دیگر از این کتاب می‌آید.
  2. شرح نهج البلاغة، ج‌۵، ص۱۲۹؛ الموفّقیات، زبیر بن بکّار، ص۵۷۷؛ مروج الذهب، ج۳، ص۴۵۴.
  3. ر.ک: الکافی، ج۳، ص۳۰۲.
  4. سنن ابی داود، ج۱، ص۱۲۰، حدیث ۴۹۸، باب بدء الأذان: «اهتم النبي للصلاة كيف يجمع الناس لها فقيل له: انصب راية عند حضور الصلاة، فلم يعجبه فذكر له القنع يعني الشبور فلم يعجبه، فذكر له الناقوس فقال: هو من أمر النصارى، فانصرف عبد زيد فأرى الأذان في منامه فقال: أتاني آت فأراني الأذان و كان عمر بن الخطاب قد رآه قبل ذلك فكتمه عشرين يوما... فقال رسول الله يا بلال! قم فانظر ما يأمرك به عبد الله بن زيد فافعله».
  5. السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۹۰.
  6. سنن الترمذی، ج‌۱، ص۱۲۲، ح۱۸۹.
  7. ر.ک: الکافی، ج۳، ص۳۰۲: قال(ع): «يَنْزِلُ الْوَحْيُ عَلَى نَبِيِّكُمْ فَتَزْعُمُونَ أَنَّهُ أَخَذَ الْأَذَانَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زَيْدٍ».
  8. ر.ک: الکافی، ج۳، ص۳۰۲.
  9. البدایة والنهایة، ج۳، ص۲۸۵: «فهذا الحديث ليس كما زعم السهيلي أنه صحيح بل هو منكر تفرد به زياد بن المنذر أبو الجارود الذي تنسب إليه الفرقة الجارودية. ثم لو كان هذا قد سمعه رسول الله(ص) ليلة الإسراء لأوشك أن يأمر به بعد الهجرة».
  10. المستدرک علی الصحیحین، ج‌۴، ص۳۴۸.
  11. صحیح البخاری، ج۱، ص۱۵۰، باب بدء الأذان.
  12. بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، ص۵۱، ح۱۱۳: عن رسول الله قال: أول أذن في السماء جبريل. قال: فسمعه عمر و بلال فأقبل عمر فأخبر النبي بما سمع.
  13. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۸۹.
  14. النهایه، ص۶۹.
  15. منتهی المطلب، ج‌۴، ص۴۸۱.
  16. توضیح المسائل امام، مسأله ۹۱۹.
  17. جواهر الکلام، ج‌۹، ص۸۶.
  18. مستمسک العروه، ج‌۵، ص۵۴۴.
  19. اشاره به حدیث امام صادق(ع): «فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَلِیُّ اللهِ»؛ (الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۱)
  20. تاریخ مدینه دمشق، ج۴۲، ص۳۵۶؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۱.
  21. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  22. ر.ک: جامع‌البیان، ج۶، ص۱۸۶.
  23. السلافة فی أمر الخلافة، ص۳۲.
  24. السلافة فی أمر الخلافة، ص٣٢.
  25. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه، ص ۵۸۵.
  26. ر.ک: المصنف، ابن‌ابی‌شیبه، ج۱، ص۴۶۴؛ کنز العمال، ج۸، ص۱۶۱.
  27. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۱، ص۴۶۴.
  28. در ادامه به برخی از این روایات اشاره می‌شود.
  29. کنزالعمال، ج۸، ص۱۶۱.
  30. لسان المیزان، ج‌۱، ص۲۶۸.
  31. نصب الرایه، ج۱، ص۲۹۰.
  32. المصنف، ابن ابی شیبه، ج۱، ص۱۹۵؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۴۲۴.
  33. الموطاء، ج‌۱، ص۷۲.
  34. المصنف ابن ابی شیبه، ج۱، ص۱۹۵.
  35. المحلّی، ج‌۳، ص۱۶۱.
  36. السنن الکبری، ج‌۱، ص۴۲۵.
  37. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۵۹۳.