القاب امام علی در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

القاب ذیل برای حضرت امام علی (ع) در تاریخ و حدیث ثبت شده‌اند:

ابوالیتامی و المساکین

اسدالله

الامام

امام، به معنای پیشوا و رهبر است. قرآن پیروی از «امام نور» را ستوده[۱]، «امام نار»[۲] را نکوهیده و طراز ارزیابی رهبری را بر نوع و چگونگی آن نهاده که عالی‌ترین آن، امامتی الهی و ابراهیم‌گونه است. عنوان پیشین با ضمیرهای خطاب، مانند «عَلِيٌّ إِمَامَكُمْ» و «أَنْتَ الْإِمَامُ» و با ضمیر غایب مانند «هُوَ الْإِمَامُ»، بارها بیان شده است[۳].

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُ مَعَهُ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي»[۴]؛ «علی با حق، و حق با او است و امام و جانشین پس از من، فقط همو است». همچنین درباره امام علی(ع) می‌فرماید: «... فَاعْلَمُوا مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَ إِمَاماً...»[۵]؛ «مردم بدانید خدا او را به حقیقت ولی و امام شما قرار داده است.... هر که با او مخالفت کند، ملعون، و هر که از او پیروی کند، مأجور است»[۶].

امیر المؤمنین

الأنزع البطین

خلیفة رسول الله

خلیفه، به معنای جانشین، کاربردهای گوناگونی دارد و درباره خلافت امیر مؤمنان(ع) دو برداشت گوناگون وجود دارد:

  1. حضرت در شمار خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس و سایر حاکمان جهان اسلام تا امروز یا چهارمین نفر از چهار خلیفه نخستین است. این وجه، نه تنها مایه فخر علی نیست، بلکه اهانتی به آن معصوم مظلوم است که روزگار او را تنزل داد.
  2. مقام معنوی خلیفة‌اللهی و ولی‌اللهی که زمینه‌ای است برای منصوب شدن به منصبی ظاهری چون نبوت و امامت و به همین معنا است که علی(ع)، حجة الله، ولی الله، خلیفة الله و خلیفه رسول الله است. آن‌چه برازنده علی(ع) است، همین است، نه آن منصب ظاهری؛ همان‌که پس از بیعت با امام، یکی از شیعیانش عرض کرد: تو زیور و فخر خلافتی، نه اینکه خلافتْ زیور تو باشد.

امیرمؤمنان، علی(ع) می‌فرماید: با پیامبر خدا(ص) از کوچه‌های مدینه می‌گذشتیم که به پیرمردی بلندقامت، پرمحاسن و چهارشانه برخوردیم. او به رسول الله(ص) سلام کرد و به من گفت: "السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَابِعَ الْخُلَفَاءِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ‌"؛ «سلام بر تو ای خلیفه چهارم و رحمت خدا و برکاتش بر تو باد!» سپس از پیامبر پرسید: آیا چنین نیست؟ فرمود: آری؛ آن‌گاه گذشت و رفت.

به پیامبر عرض کردم: مقصود شیخ از این سخن و تصدیق شما چیست؟ فرمود: خدا را شکر تو همین گونه‌ای؛ زیرا خدای بلندمرتبه در کتابش می‌فرماید: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۷]. نیز: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ[۸]. خدا از زبان موسی –آن‌گاه که هارون را خلیفه خود در میان قومش قرار داد- چنین بیان فرمود: ﴿اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ[۹]. نیز می‌فرماید: ﴿وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ[۱۰]. پس فقط تو بودی که از طرف خدا و رسولش (سوره برائت را در جمع مشرکان مکه) ابلاغ کردی و منزلت تو در مقایسه با من، نظیر منزلت هارون به موسی است، جز آن‌که پس از من پیامبری نیست. بنابراین، تو چهارمین خلیفه‌ای[۱۱]؛ همان‌گونه که آن پیر گفت، پرسیدم: او که بود؟ فرمود: او برادرت خضر(ع) بود؛ پس او را بشناس[۱۲].

پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ خَلِيفَةُ اللَّهِ وَ خَلِيفَتِي وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ حُجَّتِي»[۱۳]؛ «به راستی که علی بن ابی‌طالب خلیفه خدا و خلیفه من و حجت خدا و حجت من است». نیز خطاب به علی(ع) فرموده‌اند: «إنک لحجة الله علی خلقه و أمینه علی سره و خلیفة الله علی عباده»؛ «به راستی که تو حجت خدا بر خلقش و امین او بر سرش و خلیفه خدا بر بندگانش هستی»[۱۴].

جانشینیِ بلافصلِ علی(ع) از مسائل اجماعی شیعه در طول تاریخ است، و در منابع کلامی، روایی، تاریخی و تفسیری به تفصیل درباره آن بحث شده است[۱۵].[۱۶]

ساقی کوثر

نگهبان کوثر

امین بر کوثر

سیف الله

سیف رسول الله

صدیق اکبر

فاروق امت

فاروق اکبر

قائد الغر المحجلین

مرتضی

مختار

مختار، از القاب دیگر حضرت است. «سُمِّيَ مُخْتَاراً لِأَنَّ اللَّهَ اخْتَارَهُ»؛ «علی، مختار نام یافت؛ زیرا خدای تعالی او را بهترین نفر برگزید»[۱۷].[۱۸]

وصی

در صدر اسلام، علی(ع) به «وصی» مشهور بود. فراوانی روایاتی که به مناسبت‌های گوناگون، صفت وصی را بر او اطلاق کرده، از نشانه‌های این حقیقت است، و از آغاز دعوت به اسلام، در میهمانی یوم الانذار، وصایت او مطرح شد. در آن روز، حضرت رسول(ص) پرسید: «أَيُّكُمْ يَكُونُ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَارِثِي؟...» و در پایان فرمود: «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ! هَذَا أَخِي، وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي‏...»[۱۹]؛ «ای فرزندان عبدالمطلب این [علی] برادر و وارث و وصی من است...».

دستور ابلاغ وصایت، از جانب خداوند بود و حضرت رسول(ص) در این باره می‌فرماید: «أَبْشِرْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّ جَبْرَئِيلَ أَتَانِي فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نَظَرَ إِلَى أَصْحَابِكَ فَوَجَدَ ابْنَ عَمِّكَ وَ خَتَنَكَ عَلَى ابْنَتِكَ فَاطِمَةَ خَيْرَ أَصْحَابِكَ فَجَعَلَهُ وَصِيَّكَ...»[۲۰]؛ «مژده بادت ای علی! زیرا جبرئیل نزدم آمد و به من گفت‌: ای محمد، به راستی خداوند اصحاب تو را بررسی کرد؛ پس پسر عمو و دامادت، همسر دخترت فاطمه را بهترینِ اصحابت یافت و او را به وصایت تو برگزید».

ابن مسعود، ضمن حدیثی، دلیل اختصاص وصایت به علی را به این دلیل می‌داند که پیامبر فرموده است: دعای حضرت ابراهیم(ع) برای قرار گرفتن امامت در ذریه‌اش، فقط به کسی می‌رسد که اصلاً به بت سجده نکرده باشد؛ از این رو، خدا مرا پیامبر، و علی را وصی‌ام قرار داد[۲۱].

وصایت علی(ع) شهره خاص و عام بود؛ به گونه‌ای که حتی جوانی از میان دشمنان در جنگ جمل، این‌گونه رجز می‌خواند: ما قبیله بنی ضبه، دشمنان علی، هستیم؛ همان که از دیرباز، او را وصی می‌نامیدند[۲۲].

در کتاب‌های لغت بی‌هیچ قرینه‌ای «وصی» از القاب امام علی(ع) شمرده شده است. مثلاً، در تاج العروس[۲۳] آمده است: وَ الوَصِيُّ، كغَنِيٍّ: لَقَبُ عليٍّ (رض)؛ «وصی بر وزن غنی، لقب علی (رض) است». در لسان العرب نیز آمده است: به علی (رض)، وصی گفته می‌شود»[۲۴].[۲۵]

منابع

پانویس

  1. ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴؛ ﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  2. ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲؛ ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
  3. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ج۲، ص۱۹۰ - ۱۹۱، ۱۹۵ - ۱۹۶.
  4. خزاز قمی، ابو القاسم، کفایة الأثر، ص۱۰۰، ۱۱۷، ۱۳۲، ۱۵۷؛ ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ج۲، ص۱۹۰ - ۱۹۱.
  5. سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۹؛ همو، التحصین، ص۵۸۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۷، ص۲۱۸، ج۸۶؛ طبرسی، ابو منصور، الاحتجاج، ج۱، ص۱۴۳، ح۳۲.
  6. مختاری، علی، مقاله «نام‌ها و لقب‌های امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۳۴۵.
  7. «می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم» سوره بقره، آیه ۳۰.
  8. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم» سوره ص، آیه ۲۶.
  9. «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  10. «و (این) اعلامی از سوی خداوند و پیامبر او در روز حجّ اکبر به مردم است» سوره توبه، آیه ۳.
  11. بدیهی است که منظورْ چهارمین نفر از مصادیق خلیفه در آیات قرآن است، نه چهارمین خلیفه ظاهری از خلیفه‌های پس از پیامبر.
  12. قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، ج۳، ص۴۰۲ - ۴۰۳، به نقل از: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۲، ح۲۳.
  13. شیخ صدوق، الامالی، ص۲۷۱، ح۲۹۹؛ کراچکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص۲، ح۱۳؛ ابن شاذان، مأة منقبه، ص۵۸، ح۱۴.
  14. تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج۵، ص۵۰، به نقل از: قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، ص۵۲.
  15. فیروزآبادی، سیدمرتضی، فضائل الخمسه، ج۲، ص۲۱ - ۲۲؛ تستری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۱۵، ص۱۹۷ – ۲۱۹؛ ج۴، ص۸۲ و ۸۷؛ ج۵، ص۵۰؛ ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ج۲، ص۱۳۷ – ۱۳۹.
  16. مختاری، علی، مقاله «نام‌ها و لقب‌های امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۳۶۴.
  17. تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج۵۵، ص۷.
  18. مختاری، علی، مقاله «نام‌ها و لقب‌های امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۳۷۵.
  19. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ج۸، ص۱۰۹، ح۳۳۲۵، به نقل از شیخ صدوق، علل الشرائع، ص۱۷۰، ح۲.
  20. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ص۱۱۱، ح۳۳۳۲، به نقل از: شیخ صدوق، الخصال، ص۵۷۷، ح۱.
  21. تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۹۷ - ۲۹۸؛ ترمذی کشفی حنفی، میرمحمد صالح، المناقب المرتضویه، ص۴۱.
  22. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ج۱، ص۸۵ و ج۲، ص۷ - ۱۲۹؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۴۳ – ۱۵۰؛ علامه عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۲۸۹؛ خوبی، حبیب الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۹.
  23. زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۲۰، ص۲۹۷.
  24. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۹۴.
  25. مختاری، علی، مقاله «نام‌ها و لقب‌های امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۳۷۵.