اولیاء الله در عرفان اسلامی
مواهب و عنایتهای خاص خداوند به اولیاء الله
از خصوصیات مقامات عارفان، کسی جز پروردگار ایشان آگاه نیست و بر آن احاطه ندارد. علامه طباطبائی در این باره تأکید میورزد: احاطه بر مقامات اولیاء و اسرار و رازهایی که با خدا دارند ممکن نیست، زیرا ولایت و سرپرستی امور آنان با خدا بوده و اسما و رسومشان هم در خدا فانی گشته است. و خداوند سبحان خود فرمود: ﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ﴾[۱]. آنان را همین شرافت بس است که سرپرستی و ولایت امورشان با خداست و خدا خود مربی آنها گشته است و بشارت دهنده آنهاست، خدای سبحان فرمود: ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾[۲][۳]
علامه طباطبائی معتقدند: از مواهب و عنایتهای خداوند در حقّ اولیاء الله، فانی ساختن آنان از حیث افعال و اوصاف و ذَواتشان است. در واقع اوّلین چیزی که در مقام فنا به آن میرسند "فنای افعال" است و کمترین آن شش مورد است: موت، حیات، مرض، صحت، فقر و غَنا[۴]. پس: آنان همه اینها را از خدا میبینند؛ همچون کسی که حرکتی را میبیند اما محرک این حرکت را نمیبیند ولی به او علم دارد. پس خداوند سبحان در مقام فعل، جانشین آنان میگردد؛ بهطوری که فعل آنها، فعل خداوند سبحان است. چنانکه میفرماید: "هرکس ولیّای از اولیای مرا اهانت کند، همانا به من اعلان جنگ داده است و مرا به جنگ با خود فراخوانده است"[۵].
سپس خداوند، اوصاف و صفات ایشان را فانی میکند. اصول این اوصاف ـ چنانکه از روایات اهل بیت (ع) آشکار میگردد ـ پنج است: حیات، علم، قُدرت، سَمع و بَصَر. خودِ خداوند در این پنج چیز جای آنان را میگیرد. در کتاب کافی از ابیجعفر روایت شده است که فرمود: "خداوند فرمود: هیچ بندهای نیست که با انجام نوافل به من نزدیک شود، مگر اینکه من او را دوست دارم. پس چون دوستش دارم، گوش او میشوم که با آن میشنود، چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن سخن میگوید، دست او میشوم که با آن حمله میکند. پس اگر مرا بخواند، پاسخش میگویم و اگر خواستهای داشته باشد، بر میآورم"[۶].
این حدیث از احادیثی است که رایج بین شیعه و سنّی بوده و کلام خداوند نیز در قرآن کریم مؤیّد آن است: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ﴾[۷] و میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ﴾[۸]، علامه طباطبائی اشاره مینماید که با توجه به سیاق این آیات که در آنها دستور به پیروی از رسول اکرم (ص) و ایمان به ایشان داده شده است و در هر دو آیه محبت خداوند به بندهاش بیان شده است، این محبت، خود رحمتی ویژه است که موجب میگردد نوری به بنده داده شود تا به وسیله آن بینِ مردم بگردد و با آن به معاشرت بپردازد و همانا پیش از این، بنده با قوای نفس و ابزار آن از سَمع و بَصَر و دست و زبان در میان مردم میگشت، اما بر اثر محبت خداوند آن ابزار مبدل به نوری از جانب خدا میشود[۹].
سپس خداوند "ذات" آنان را نیز فانی ساخته و "اسم" و "رسم" آنان را محو میگرداند و خود در مقام آنان مینشیند و این برتر از آن است که با لفظی بیان شود و یا اشارهای بدان شود و حتی اطلاق مقام به آن نیز از روی مجاز است و این همان دری است از مقامات که خداوند بر پیامبرش محمد (ص) و خاندان پاک او گشوده است. علامه طباطبائی در ادامه، با استناد به روایات معصومین (ع)، اثبات میکند که خداوند سبحان، اولیای امت محمد (ص) و شیعیان فرزندان ایشان را نیز به این مقامات و درجات میرسانند و در واقع اولیا به نحو وراثت از مقامات ائمه (ع) برخودار میشوند[۱۰]. برای نمونه به این روایت اشاره مینماید: "و از سرای ناپایدار به سرای پایدار و از خانه شیطان به خانه رحمان منتقل میشود"[۱۱].
همچنین از دیگر مواهب خداوند به اولیاء، سِیر آنان است میان عوالمی[۱۲] که ما بینِ عالَم دنیا و خداوند قرار دارد[۱۳][۱۴]
ویژگیهای اولیاء الله
- خداوند یکی از ویژگیهای بارز اولیا را پس از ایمان به خدا، تقوا معرفی کرده و میفرماید: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ﴾[۱۵]. از نظر علامه طباطبائی، ایمان در این جمله ایمانی است بعد از تقوای مستمر، نه ایمان ابتدایی که ایمان مرتبه اوّل[۱۶] است.
- خداوند در آیه: ﴿وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ﴾[۱۷] به مؤمنان حقیقی بشارت میدهد که آنها را نزد خویش جای خواهد داد. علامه طباطبائی بر این باور است که "قدم صدق" همان مَکانتِ ثابت و مقام مَکین است[۱۸]. به عبارت دیگر ﴿قَدَمَ صِدْقٍ﴾ مقام و منزلت صادق و واقعی است؛ همچنانکه آیه شریفه ﴿فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ﴾[۱۹] به آن اشاره نموده و میفهماند که مؤمنین، مجلسی صدق نزد مالک مقتدر آسمانها و زمین دارند، چون ایمان آنجا که باعث قرب و منزلت نزد خدای تعالی میشود، قهراً صدق در ایمان باعث صدق در آن مقام و منزلت نیز هست. پس: مؤمنین همانطور که ایمانشان صادق است، منزلتشان نیز صادق است [۲۰].
- عارفان والامقام که به مقام تمکین و فنا رسیدهاند جز صفات و اسمای خداوند سبحان نه اسمی برای آنها میماند و نه رسمی؛ پس حجاب برداشته میشود، زیرا چیزی از آنان و با آنان و غیر آنان و جز "وَجهِ" خداوند صاحب جلال و اکرام باقی نمیماند[۲۱]. همانطور که خداوند میفرمایند: ﴿كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾[۲۲].
- مؤمنان راستین، در واقع کسانی هستند که با علم برای خدا و عمل برای خدا، تکامل جُسته و کمال یافتهاند و سبقتگیرندگان و مقربان و اهل یقین هستند[۲۳]. خداوند درباره آنها میفرماید: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۲۴].
- خداوند سبحان، حجاب و پرده را از دل بندگان اهل یقین خود بر میدارد و ملکوت[۲۵]آسمانها و زمین را به آنها نشان میدهد[۲۶]. همچنانکه درباره حضرت ابراهیم (ع) فرمود: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۲۷].
- خداوند در آیه: ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا...﴾[۲۸] به مؤمنان حقیقی وعده داده است که حیات و وجودشان را تبدیل میکند. پس وجود و حیات آنان همراه نور[۲۹] است که با آن در میان مردم گردش و رفت و آمد میکنند و با آنان معاشرت دارند و چون معاشرت از طریق قوا و حواس انجام میگیرد، پس آنها دارای حیات نورانی و حواس و قوای ربانی هستند[۳۰].
- سپس خداوند عارفان را در آیه: ﴿فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ * رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ﴾[۳۱] چنین معرفی میکند که هیچگاه از ذکر و یاد خدا و کردار نیک، غفلت نمیورزند، پس ایشان کسانی هستند که هیچ حجابی آنان را از ذکر خدا باز نمیدارد و به غیر خدا هیچ التفات و توجهی ندارند. پس اینان به حقیقت "مخلَصین" هستند که یک سره پاک و خدایی گشتهاند[۳۲].
- در برخی آیات خداوند مخلَصین را وصف فرموده است؛ از جمله: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ﴾[۳۳]، ﴿فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۳۴] و... با توجه به کلام الهی، خداوند از هر ثنا و ستایشی جز ثنا و ستایش مخلَصین، پاک و منزه است. همچنین خداوند مخلَصین را از بدی و فحشا باز میدارد و وسوسه شیطان، هول و هراس قیامت، صعقه و بیهوشی درد، نَفِخ صُور و احضار مردمان، و کتاب و نامه اعمال به دست آنان دادن و حساب کردن و توزینِ اعمال، هیچیک شامل حال مخلَصین نشده و آنان از همه اینها مستثنا هستند و همانا جزا و پاداش آنها در مقابل عمل نخواهد بود، زیرا آنان کاری از خود نمیکنند و عملی برای خود ندارند. و اینها همه، بخشی از مواهب و بخششهای خداوند سبحان در حقّ اولیای خود است[۳۵].
از تمام آیاتِ پیشگفته روشن میگردد که از مواهب و عنایتهای خداوند در حقّ اولیا، فانی ساختن آنان از حیث افعالشان و اوصاف و ذَواتشان است[۳۶][۳۷]
منابع
پانویس
- ↑ «و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند» سوره بقره، آیه ۲۵۵.
- ↑ «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میشوند» سوره یونس، آیه ۶۲.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۰۰.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۱۱.
- ↑ «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ وَ دَعَانِي إِلَيْهَا»؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۴، ح۶.
- ↑ «قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ»؛ کافی، باب من اذی المسلمین، ج۲، ص۳۵۲.
- ↑ «بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد» سوره حدید، آیه ۲۸.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعة رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۱۳.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعة رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۱۶- ۱۱۷.
- ↑ «وَ يُنْقَلُ مِنْ دَارِ اَلْفَنَاءِ إِلَى دَارِ اَلْبَقَاءِ وَ مِنْ دَارِ اَلشَّيْطَانِ إِلَى دَارِ اَلرَّحْمَنِ »؛ دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۷۹- ۳۸۰.
- ↑ در دارِ هستی، چهار عالَم کلی تحقق دارد که به تناسب شدت وجود، ترتیب یافتهاند و هر یک بر طبق دیگری است: "اوّل: عالَم اسما و صفات که عالَم لاهوت است. دوم: عالم تجرد تام که عالَم عقل و روح و جبروت نام دارد. سوّم: عالَم مثال که به آن عالم خیال و مُثُل مُعلّقه و برزخ و ملکوت گویند. چهارم: عالَم طبیعت و به آن عالَم ناسوت گویند" محمدحسین طباطبائی، رسائل توحیدی (رساله وسائط فیض میان خدا و عالَم مادّی)، ص۱۵۸.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، رسائل توحیدی (رساله وسائط فیض میان خدا و عالَم مادّی)، ص۱۱۷.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۷۴-۲۷۸.
- ↑ «آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری میورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۳.
- ↑ ایمان مرتبه اوّل عبارت است از اینکه گوینده شهادتَین قلباً به مضمون آن دو شهادت معتقد شود، و به اجمال و بیچون و چرا قبول داشته باشد که اسلام دین حق است، هر چند که به طور تفصیل به همه عقاید حَقّه دین معتقد نشده باشد. المیزان، ج۱۰، ص۸۹.
- ↑ «و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهی راستین دارند» سوره یونس، آیه ۲.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۰۲.
- ↑ «در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۵.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۸- ۹.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۰۳.
- ↑ «هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او» سوره قصص، آیه ۸۸.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۰۴.
- ↑ «و (سوم) پیشتازان پیشتاز * آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۱.
- ↑ مقصود از ملکوت، همان عالم امر یا عالَم عِلوی است. محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۰۶.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۰۵.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟.».. سوره انعام، آیه ۱۲۲.
- ↑ این نور یک روحی است که دارای عقل و فهم بوده و از عالم امر است، محمدحسین طباطبائی، رسالة الولایة، ص۱۰۸.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، رسالة الولایة، ص۱۰۷- ۱۰۸.
- ↑ «(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند * مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد» سوره نور، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعة رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۱۰.
- ↑ «پاکا که خداوند است از آنچه وصف میکنند * مگر بندگان ناب خداوند» سوره صافات، آیه ۱۵۹-۱۶۰.
- ↑ «گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۱۱.
- ↑ محمدحسین طباطبائی، مجموعه رسائل (رسالة الولایه)، ص۱۱۱.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۷۸-۲۸۲.