ایثار در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ایثار به معنای مقدم داشتن دیگری بر خود است و با مفاهیمی چون سخاوت، انفاق و احسان مرتبط است، گرچه تفاوت‎هایی هم با این مفاهیم دارد. این صفت ریشه در فطرت انسان دارد و ایثار مال و ایثار نفس از مراتب ان است. ایثار رسیدن به مرتبه مروت و سبب و علامت محبت و معرفت الهی است. خوابیدن امام علی(ع) در بستر پیامبر(ص) در شب لیله المبیت و شهادت سیدالشهدا(ع) نمونه‌های روشن ایثار است.

مقدمه

«ایثار» به معنای مقدّم‌داشتن دیگری بر خود[۱] یا به هرگونه تفضیل و ترجیح میان دو چیز[۲] می‌گویند. علمای اخلاق ایثار را به معنای بخشش با وجود نیاز[۳]، گذشتن از ضروریات زندگی و بخشش آن به نیازمندان[۴] و مقدّم شمردن دیگری بر خود در کسب سود یا دفع ضرر[۵] تعریف کرده‌اند. بعضی صفت مقابل ایثار را «بخل» می‌دانند[۶]. اهل معرفت ایثار را مقدّم داشتن دیگری بر خود[۷] و بخشش آنچه خود به آن نیازمند است[۸]، تعریف کرده‌اند.

ایثار با مفاهیمی چون سخاوت، انفاق و احسان مرتبط است. فرق ایثار با سخاوت در آن است که ایثار بخشش چیزی است که شخص خود به آن نیازمند است و سخاوت بخشش چیزی است که فرد به آن نیاز ندارد[۹]، خواه بخشیدن به نیازمند یا غیر آن باشد[۱۰]. انفاق به معنای صرف کردن مال در موارد نیاز است[۱۱] و احسان به هر فعلی از افعال نیک که سزاوار انجام است، گفته می‌شود[۱۲]، بدون اینکه نیاز شخص در آن دخیل باشد[۱۳].

پیشینه

ایثار از جمله ویژگی‌هایی است که ریشه در فطرت انسانی دارد[۱۴] و در ادیان الهی و غیر الهی وجود دارد. در ادیان غیر الهی، بارزترین ظهور آن، قربانی کردن است[۱۵]؛ در مکاتب الهی این ویژگی از جایگاه بلندی برخوردار است. در آیین قبالا که مکتب عرفانی یهود است، از ایثار و از جان‌گذشتگی یاد شده است[۱۶] و در مسیحیت از ایثار حضرت مسیح(ع) در به صلیب کشیده‌شدن سخن به میان آمده است و پاره‌ای از تفاسیر متون مسیحی بر این امر تأکید می‌ورزند که مرگ حضرت مسیح(ع) ایثاری برای پاک‌کردن گناهان مردم بوده است[۱۷]. برخی بر این باورند که ویژگی ایثار جایگاه مهمی در رشد و شکوفایی جوامع و تمدن‌ها داشته است؛ چنانکه منشأ ظهور دولت‌ها و تمدن‌ها در کشورهای مختلف، ایثار و جان‌فشانی‌های افراد بر پایه اصول و عقایدی است که به آن اعتقاد راسخ دارند؛ اما اگر این اعتقادات و مقاصد ضعیف باشد، از مرگ می‌ترسند و به شکست و خواری دچار می‌شوند[۱۸]. بخشی از ظهور تمدن عظیم اسلامی نیز به دلیل روحیه والای مسلمانان، به ویژه ایثار و فداکاری آنان بوده است[۱۹]. در صدر اسلام نیز، قدرت تحمل و ایثار مسلمین در شعب ابی‌طالب[۲۰] و مقدّم داشتن مهاجرین توسط انصار در مدینه[۲۱] نقش مؤثری در رشد و بالندگی اسلام داشته است.

پیش از اسلام این مفهوم برای مردم شبه جزیره مفهومی شناخته شده بود[۲۲]. قرآن کریم با تأیید این رفتار نیک و به‌کارگیری آن در آموزه‌های دینی، به تکمیل آن پرداخته است[۲۳]. روایات فراوانی نیز این موضوع را بیان و بر اهمیت و ارزش آن تأکید کرده و در برخی کتب روایی نیز بابی بر آن اختصاص داده شده است[۲۴]. در روایات از ایثار به عنوان نهایت احسان و بهترین عبادت و روش و خلق و خوی نیکان یاد شده است[۲۵]. علمای اخلاق، کمتر به صورت مستقل به این موضوع پرداخته‌اند، بلکه در بیشتر منابع اخلاقی، تنها در ضمن بحث‌هایی نظیر زهد، جود و سخاوت از آن سخن گفته‌اند[۲۶]؛ اما اهل معرفت به این موضوع توجهی ویژه کرده‌اند و در آثار عرفانی باب مستقلی برای آن گشوده‌اند؛ چنان‌که خواجه عبدالله انصاری ایثار را یکی از مقامات عرفانی می‌شمرد[۲۷]، صوفیه نیز یکی از ارکان تصوف را ایثار می‌دانند[۲۸].

امام خمینی در کتاب‌های اخلاقی خود، مستقل به این مسئله نپرداخته و تنها ذیل موضوعاتی، مانند صدقه و انفاق از آن سخن گفته است[۲۹]؛ اما در سخنرانی‌های خود بحث‌های فراوانی درباره ایثار و فداکاری مطرح کرده است[۳۰].[۳۱]

حقیقت و منشأ

برخی علمای اخلاق ایثار را فضیلتی نفسانی دانسته‌اند که انسان با آن نه تنها از برخی نیازهایش چشم می‌پوشد، بلکه به نیازمندان نیز بذل و بخشش می‌کند[۳۲]. سخاوت از اخلاق انبیا(ع)[۳۳] و ایثار بالاترین درجه آن است[۳۴]. اهل معرفت ایثار را از ارکان[۳۵] و آداب تصوف[۳۶] شمرده و آن را منبع رشد درخت محبت می‌دانند که با ایثار و انفاق آبیاری می‌شود[۳۷]. به باور ایشان ایثار خُلق و رفتار پسندیده‌ای در سلوک است که اگر ملکه نفس شده باشد و ایثارکننده به آسانی و از روی علاقه به این کار اقدام کند، نیکوست[۳۸]. برخی اهل معرفت، منشأ ایثار را متّصف شدن بنده به اسمای الهی می‌دانند[۳۹].

امام خمینی نفسانیت و انانیت را در حقیقت ایثار دخیل می‌داند و باور دارد ایثار در جایی است که ایثارگر، خود و عمل خود را مشاهده کند؛ اما اگر خود را نبیند و تنها خدا را ببیند، این ایثار نیست بلکه بالاتر است[۴۰]. ایشان اسلام را عامل تحرک و جانفشانی می‌داند و بر این باور است که اعتقاد به وجود عالم آخرت و بهشت سبب جانفشانی‌های صدر اسلام و آنچه در ایران پیدا شد، بوده است[۴۱]. ایشان متحول شدن[۴۲] و دست‌برداشتن از حجاب خودیت و مشاهده جمال الهی را زمینه‌ساز ایثار معرفی می‌کند[۴۳].[۴۴]

مراتب ایثار

قرآن کریم به مراتبی از ایثار، مانند ایثار مال[۴۵] و ایثار نفس[۴۶] اشاره کرده است. اندیشمندان اسلامی بذل جان و مال را بالاترین مراتب سخاوت می‌دانند[۴۷]. برخی عارفان برای ایثار مراتبی برشمرده‌اند که عبارت‌اند از: ۱. ترجیح و برگزیدن خلق بر خود، در اموری که حرام نیست. ۲. مقدّم‌داشتن رضای خدا بر رضای دیگران، هرچند دشواری‌ها و ناهمواری‌هایی در پی داشته باشد. ۳. خود را ندیدن و ایثار را از خداوند دانستن که بالاترین مرتبه ایثار است[۴۸]. برخی، از این مراتب به ایثار شریعت و ایثار طریقت و ایثار حقیقت تعبیر کرده‌اند[۴۹].

امام خمینی کمال ایثار را در اخلاص، حضور قلب و جهات باطنی آن می‌داند که برای اولیای الهی حاصل می‌شود[۵۰]؛ همان‌طور که نزول آیه وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ[۵۱]؛ در مدح اهل بیت(ع) به سبب ایثار چند قرص نان نبوده، بلکه جهات باطنی و نورانی عمل در نظر بوده است[۵۲]. ایشان ایثار در راه خدا همراه با اخلاص را آن‌چنان ارزشمند می‌داند که حتی در ترازوی عالم سنجیدنی نیست و تنها نزد خداوند متعال سنجیده می‌شود[۵۳]. ایشان ایثار حضرت ابراهیم(ع) و پیامبر اسلام(ص) در فداکردن ثمره وجودشان را نهایت ایثار و فداکاری دانسته و باور دارد مراتب فداکاری به سبب تفاوت معرفت افراد متفاوت است و هر چه معرفت انسان بیشتر باشد، مرتبه فداکاری او بالاتر خواهد بود[۵۴].[۵۵]

ثمره‌ها و آفات

در روایات برای ایثار آثاری، مانند به دست آوردن قلوب دیگران و رسیدن به مرتبه مروت بیان شده است[۵۶]. اهل معرفت، ایثار را سبب و علامت محبت و معرفت الهی می‌دانند[۵۷]. امام خمینی باور دارد اگر انسان به واسطه صدقه دادن و ایثار دیگران بر نفس خویش بتواند علاقه‌مندی و محبت به مال را از میان ببرد یا کم کند، ماده فساد را در وجود خودش از میان برده و راه به دست آوردن معارف و انقطاع به عالم غیب و ملکوت و تحصیل ملکات فاضله را بر خود گشوده است[۵۸]. ایشان روحیه ایثارگری را مقدمه‌ای بر این می‌داند که انسان قابلیت خدمت کردن به اسلام را پیدا کند[۵۹]. همچنین از جمله ثمرهای ایثار را سرافرازی و روسفیدی در پیشگاه پروردگار، الگوشدن نزد دیگران و نجات از سلطه مستکبران می‌داند[۶۰].

امام خمینی ایثار و از خودگذشتگی اولیای الهی را عامل مهم اصلاح مردم و خروج آنان از غفلت و ندامت می‌شمرد[۶۱] و در سطح جامعه، ارتقای وجودی اجتماع، برپایی کمالات والای انسانی در بستر اجتماع و سربلندی نسل‌های آینده را یکی دیگر از ثمرهای ایثار معرفی می‌کند[۶۲]. ایشان ایثار ملّت ایران را طی دوران نهضت اسلامی می‌ستاید و این ایثار جان و مال را سبب پاک‌شدن جامعه از لوث اجانب[۶۳]، رهایی از بند ستمگران[۶۴]، پیروزی ملت ایران[۶۵]، سرفرود آوردن دنیا در مقابل آنان[۶۶]، نشان‌دهنده شکست توطئه‌های داخلی و خارجی در مقابل ملّت[۶۷]، نترسیدن از دشمنان[۶۸] و زمینه ساز ظهور حضرت مهدی(ع)[۶۹] می‌شمارد. همچنین ایثار و شهادت را عامل دوام و حیات انقلاب اسلامی می‌داند[۷۰] که توانست کشور را در برابر انبوه توطئه‌های استکباری مصون گرداند[۷۱].

امام خمینی افزون بر اینکه حجم تحمل زحمت‌ها و رنج‌ها و به ویژه ایثارها را متناسب با حجم بزرگی هدف و ارزشمندی و بلندی رتبه آن می‌داند، هدفی را که ملّت ایران برای آن به ایثار مال و جان پرداخته است نیز بالاترین و ارزشمندترین هدف برمی‌شمارد[۷۲]. ایشان در پیام‌های خود، ایثارگری‌های ملّت ایران را الگوی دیگر ملت‌های محروم برشمرده است تا با الهام از آن بتوانند با استعمارگران مبارزه کنند[۷۳].

امام خمینی برای ایثار و فداکاری آفاتی نیز قائل است که مانع از به ثمر نشستن آن است؛ از جمله: ۱. نداشتن اخلاص: یکی از اموری که عمل را به تباهی می‌کشاند، انجام دادن عمل برای هوای نفس و شیطان است. از این جهت ایثار و فداکاری باید برای رضای خداوند باشد[۷۴]؛ ۲. غرور: ابتلا به غرور سبب می‌شود انسان به جای توکل به خداوند، به نیروی خود متکی باشد و از کمک‌های غیبی محروم بماند[۷۵] و این یکی از کیدهای شیطان است که انسان را از توجه به خداوند بازمی‌دارد و به پیروی از هوا و شرک خفی می‌کشاند[۷۶]. ۳. نداشتن تحمل: یکی از عواملی که سبب می‌شود ایثار و فداکاری‌ها به نتیجه نرسد، نداشتن صبر در برابر مشکلات و تخریب‌های دشمنان است[۷۷].[۷۸]

نمونه‌های ایثار

برخی علمای اخلاق با استناد به بعضی آیات[۷۹] و برخی گزارش‌های تاریخی، نمونه‌های گوناگونی از ایثار در زندگی پیامبران(ع) و اولیا ذکر کرده‌اند[۸۰]: همانند ایثار حضرت علی(ع) در لیلة‌المبیت (شب بیتوته) که با خوابیدن در بستر پیامبر(ص)، جان آن حضرت را بر جان خود مقدّم داشت[۸۱] و ایثار اهل بیت(ع) در اطعام افطاری در سه روز پیاپی به فقیر و یتیم و اسیر که سبب نزول سوره انسان شد[۸۲]؛ همچنین ایثار مالی حضرت خدیجه(س) که سبب شد فقر و تنگدستی مسلمانان را از پای در نیاورد[۸۳].

امام خمینی نیز عید قربان را نماد ایثار و فداکاری در اسلام و حضرت ابراهیم(ع) را بنیانگذار آن می‌داند[۸۴] و بر این باور است که قربانی‌کردن اسماعیل(ع) در راه خدا به دست پدرش، ابراهیم(ع)، پیش از آنکه جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد، عبادتی با جنبه‌های سیاسی و ارزش‌های اجتماعی است؛ زیرا به معنای فداکردن عزیزان خویش در راه خداوند است[۸۵] و ثمره آن برپایی دین خدا و نظام عدل و داد است. به باور ایشان، ابراهیم(ع) به همه دینداران آموخت که مکه و منا قربانگاه عاشقان و محل نشر توحید و نفی شرک است و دلبستگی به جان و عزیزان از مصادیق شرک به شمار می‌آید و لازم است در این مکان عظیم، ایثار، فداکاری و از خودگذشتگی در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان به جهانیان ابلاغ شود؛ البته به باور ایشان کار ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) که در نگاه عرف، ایثار و کمال بزرگی است، برای آنان معنای دیگری دارد؛ زیرا ایثار در جایی است که نفسانیت و خودیت انسان باقی باشد و ایثارکننده، خود و عمل ایثار و شخصی را که برای او ایثار می‌کند، ببیند؛ اما آنان خود را نمی‌بینند تا ایثاری کرده باشند. دیدن خود و عمل خود و دیدن دیگری به جز حق تعالی در نگاه بزرگان معرفت و اولیای خدا شرک است[۸۶]. نمونه روشن دیگر ایثار، شهادت سیدالشهدا(ع) است که با ایثار خون خود و عزیزانش، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنی‌امیه را نابود کرد[۸۷]. به باور امام خمینی، الهام گرفتن از ایثارگری و شهادت امام علی(ع) و امام حسین(ع) و روز عاشورا سبب شد مردم قیام کنند و خود را ادامه‌دهنده آن راه بدانند و در نتیجه از ایثار و شهادت در راه انقلاب به هیچ‌وجه، هراسی به دل راه ندهند و حتی مشتاقانه به سوی آن گام بردارند[۸۸]. همان‌گونه که در جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران، مفهوم ایثار و شهادت در میان رزمندگان بسیار مقدس و الهی شد. امام خمینی باور داشت در حوادث پس از پیروزی انقلاب، گروه‌های فراوانی با ایثار و فداکاری و شهادت‌طلبی، کشور را بیمه کردند که مصداق کامل آن بسیجیان‌اند[۸۹].[۹۰]

منابع

پانویس

  1. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تاج اللغة وصحاح العربیه، ج۲، ص۵۷۵.
  2. عسکری، حسن بن عبدالله، الفروق فی اللغه، ص۱۱۸؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص۷.
  3. غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۷؛ نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، ص۴۰۹.
  4. گیلانی، عبدالرزاق، ص۴۶۴.
  5. جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۱۸ و ۱۰۴.
  6. جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۱۹.
  7. کاشانی، لطائف الاعلام، ص۱۲۸.
  8. ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ج۱، ص۵۸۵.
  9. ورام، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورام)، ج۱، ص۱۷۲.
  10. غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۷.
  11. جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۱۷.
  12. جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ص۵.
  13. گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۶.
  14. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، ص۳۸۲.
  15. منصوری لاریجانی، اسماعیل، از قیام تا قیام، قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینی، ص۱۸۰.
  16. منصوری لاریجانی، اسماعیل، از قیام تا قیام، قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینی، ص۱۷۳ – ۱۷۴.
  17. هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ج۱، ص۲۶۳.
  18. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۹۷ – ۱۹۹.
  19. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، ص۳۴۱ – ۳۴۲.
  20. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۷ – ۹۰.
  21. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۰۶.
  22. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۷۵ – ۵۸۴.
  23. بقره/ ۱۷۷؛ حشر/ ۹.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۸؛ حرّعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۹، ص۴۲۹.
  25. آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۵ – ۳۹۶.
  26. ابن مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ص۱۰۴؛ فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۶، ص۷۹ - ۸۲؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲.
  27. ص۷۵ – ۷۶.
  28. کلاباذی، محمد بن ابراهیم، کتاب التعرف، ص۹۰.
  29. چهل حدیث، ص۴۹۲.
  30. امام خمینی، صحیفه، ج۴، ص۳۱۱؛ ج۱۲، ص۳۸۷؛ ج۱۶، ص۱۹۶ - ۱۹۹.
  31. گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۶.
  32. ابن مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ص۱۰۴.
  33. غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۲۵.
  34. غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۷؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲.
  35. مستملی بخاری، اسماعیل بن محمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، ج۳، ص۱۱۶۷.
  36. سلمی، محمد بن حسین، تسعة کتب فی اصول التصوف والزهد، ص۲۵۱.
  37. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الأولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱۰، ص۲۱۴.
  38. انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۷۵؛ کاشانی، شرح منازل، ص۳۸۶.
  39. ابن عربی، محی الدین، الفتوحات المکیه، ج۲، ص۱۷۹.
  40. امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۴۹.
  41. امام خمینی، صحیفه، ج۱۱، ص۱۸۲ – ۱۸۳.
  42. همان، ج۱۳، ص۴۴۰.
  43. امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۳۳۳ - ۳۳۴.
  44. گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۷.
  45. حشر/ ۹؛ انسان/ ۸.
  46. بقره/، ۲۰۷؛ توبه/ ۱۱۱؛ غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین ج۴، ص۴۹.
  47. فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۷۸؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲.
  48. انصاری، خواجه عبدالله، منازل السائرین، ص۷۵ - ۷۶.
  49. کاشانی، لطائف الإعلام فی اشارات اهل الالهام، ص۱۲۸.
  50. امام خمینی، سرّالصلاة، ص۱۶؛ امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۱۹۷ – ۱۹۸.
  51. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  52. امام خمینی، سرّالصلاة، ص۱۶.
  53. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۱۹۸.
  54. امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۱۲۱.
  55. گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۷.
  56. آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۶.
  57. تستری، سهل بن عبدالله، تفسیر التستری، تحقیق باسل عیون السود، ص۱۶۷؛ مکی، ابوطالب محمد بن علی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ج۲، ص۹۰.
  58. چهل حدیث، ص۴۹۲.
  59. امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۵۰.
  60. امام خمینی، ج۱۶، ص۲۰۴؛ ج۲۰، ص۲۰۷ و ۲۱۸.
  61. حدیث جنود، ص۲۵۶.
  62. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۴.
  63. امام خمینی، صحیفه، ج۹، ص۲۵۴ و ۳۸۳.
  64. امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۵۰۱.
  65. امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۲۱۷ – ۲۱۸.
  66. امام خمینی، صحیفه، ج۱۷، ص۳۰۵.
  67. امام خمینی، صحیفه، ج۱۴، ص۸۰.
  68. امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۱۹۸.
  69. امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۳۲۵.
  70. امام خمینی، صحیفه، ج۱۴، ص۸۰؛ ج۱۶، ص۷۵، ۱۹۶.
  71. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۱۹۶ – ۱۹۸.
  72. امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۴۴۹.
  73. امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۲۱۷ – ۲۱۸.
  74. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۲.
  75. امام خمینی، صحیفه، ج۱۶، ص۲۰۲.
  76. امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۱۴۸.
  77. امام خمینی، صحیفه، ج۱۵، ص۶۳.
  78. گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۸.
  79. حشر/ ۹.
  80. غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، ج۱۰، ص۴۸؛ نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۲ – ۱۲۳.
  81. نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۲۳.
  82. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل وعیون الأقاویل فی وجوه التأویل، ج۴، ص۶۷۰؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۳۲.
  83. مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، ص۱۸۱.
  84. امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۴۸ – ۴۹.
  85. امام خمینی، صحیفه، ج۱۸، ص۸۶.
  86. امام خمینی، صحیفه، ج۱۹، ص۴۹.
  87. امام خمینی، صحیفه، ج۵، ص۲۸۳.
  88. امام خمینی، صحیفه، ج۲۰، ص۱۹۷ – ۱۹۹.
  89. امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۱۹۴.
  90. گرامی، علی، مقاله «ایثار»، دانشنامه امام خمینی ج۲ ص ۵۰۹.