ایثار در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تنظیم آیات ایثار به ترتیب مصحفی آنها

  1. قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ[۱].
  2. قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۲].
  3. وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳].
  4. فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۴].
  5. فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى[۵].
  6. بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۶].[۷]

ایثار در تفاسیر

شیخ طوسی در تبیان فی قوله تعالی: قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا[۸]، فرموده: این حکایت گفته برادران یوسف (ع) است، هنگامی که شنیدند او اعتراف به یوسف بودن خود کرده است. پس آنان در این موقع به صورت سوگند چنین گفتند: تالله: به خدا سوگند که: تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا، محقّقاً خداوند تو را بر ما فضیلت داد، و ایثار، اراده تفضیل و برتری‌دادن یکی از دو شیء است بر دیگری، و آن، نظیر اختیار است[۹].

نیز فی قوله تعالی: قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ...، فرموده: ساحران به فرعون گفتند: هرگز تو را بر دلایلی که صحّت نبوّت موسی را ثابت کرده و صدق گفتار او را تأیید می‌کند، بر نمی‌گزینیم و اختیار نمی‌کنیم و نیز تو را بر آن‌کس که ما را آفریده، اختیار نمی‌کنیم، (حال) هر کاری نسبت به ما می‌خواهی انجام دهی، تمام و کامل انجام بده: وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ، که تو تنها می‌توانی با سلطه‌ات در زندگی این جهان هر کاری را انجام دهی، نه در سرای آخرت: إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۱۰].

فی قوله تعالی: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ فرموده: انصار کسانی از مهاجرین را که نسبت به مال بر آنان سزاوارتر بودند، بر خودشان مقدّم داشتند، گرچه خود سخت به آن نیازمند بودند[۱۱]. هم‌چنین فی قوله تعالی: وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، فرموده: منافع زندگی دنیا را همراه با ارتکاب به گناهان و ترک واجبات اختیار نمود. پس ایثار، اراده شیء بر طریق تفضیل، و برتری آن بر غیرش است، و آن، مانند اختیار می‌باشد؛ زیرا آن را اختیار می‌کند، بنا بر آنکه نسبت به غیرش خیر است[۱۲].

همین‌طور فی قوله تعالی: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، فرموده: یعنی زندگانی دنیا را بر زندگی آخرت اختیار نموده و آن را برگزیدند؛ این‌گونه که برای دنیا کار کنند، نه برای آخرت، و آن بر دو وجه است: یکی آنکه آسان‌گرفتن امور دنیا را مجاز بدانند، و دیگر این که نافرمانی‌کردن از فرمان خدا را حرام بدانند[۱۳].

شیخ طبرسی در مجمع البیان فی قوله تعالی: قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا، فرموده: (برادران یوسف) به خدای سبحان سوگند یاد کردند که محققاً خدا تو را به حلم، علم، عقل، حسن و ملک بر ما برتری داد و اختیار نمود. وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ؛ یعنی: و ما در آنچه انجام دادیم، جز خطاکاران گناهکار، چیزی نبودیم، و این سخن دلالت دارد بر این که برادران یوسف از آنچه انجام داده بودند، پشیمان شده و بر تکرار آن گناه اصرار نداشتند[۱۴].

نیز فی قوله تعالی: قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا، فرموده: (ساحران در پاسخ به فرعون) گفتند: هرگز ما تو را بر ادله‌ای که دلالت بر صدق موسی و صحت نبوّت او دارد و بر معجزاتی که نیروها و قواهای بشری در برابر آنها عاجز و ناتوان است و بر آن کسی که ما را آفریده، برتر ندانسته و برنمی‌گزینیم، و نیز گفتند: ما هرگز تو را اختیار نمی‌کنیم بر آنچه از دلایل روشن که بر ما ثابت شد و آنچه از حق که بر ما آشکار گردید: آنکه ما را آفریده، خداست[۱۵].

همین‌طور فی قوله تعالی: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ...، فرموده: و (انصار) مهاجرین را برگزیدند و آنان را در بذل اموال و استفاده از منازلشان، بر خود مقدم داشتند. وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ هرچند خودشان نسبت به آن، فقیر و محتاج بودند، و خدای سبحان چنین بیان فرمود تا معلوم شود که ایثار آنان به لحاظ غنا و بی‌نیازی آنان از مال نبوده؛ بلکه به لحاظ نیاز و حاجت (مهاجران) بود. پس آن کار آنان، در اجر و پاداش نزد خدای متعال، بزرگ و اعظم است، و از انس بن مالک روایت می‌شود که: او به خدای متعال سوگند یاد کرد که در انصار، بخیل یافت نمی‌شود و این آیه را قرائت می‌نمود: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ: کسی که بخل را از خودش دفع کند و آن را از نفسش منع نماید، فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: این چنین کسانی، همان پیروزمندان رستگار به پاداش خدای متعال و نعمت‌های بهشت‌اند[۱۶].

هم‌چنین فی قوله تعالی: قَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ، فرموده: پس (آن کافر) گفت: این (قرآن) چیزی به جز نقل قول و روایت ساحران نیست، و گفته‌اند:یؤثر، از ایثار است؛ یعنی سحری است که بر نفوس تأثیر می‌گذارد و به جهت حلاوت و شیرینی که دارد، نفوس آن را بر می‌گزینند[۱۷].

فی قوله تعالی: وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا هم فرموده: زندگانی دنیا را بر آخرت برتری و تفضیل می‌دهند، و ایثار، اراده شیء است از طریق برتری دادن آن بر غیرش (در پاورقی مجمع البیان در این‌باره افزوده که: این آیه دلالت دارد بر این که: ایثار الحیوة الدنیا رأس کل خطیئة، و آن بدان جهت است که مادّیین چنین پندارند که موجود، منحصر در این جسم محسوس است. آنان بر گرد این پندارند و در غیر از آن، هم خود را مصروف نمی‌دارند و از این‌رو منکر بعث، نشور، ملایکه، قبر، بهشت و جهنم هستند و به سعادت و شقاوت توجهی ندارند، جز آنچه موجب راحتی بشر در زندگی این دنیا است و برای لذات هم زشتی و قبحی قایل نیستند به جز وقتی که مانع از لذت دنیوی قوی‌تر و عمومی‌تر بشوند. بنابراین: حب الدنیا رأس کل خطیئة)[۱۸].

نیز فی قوله تعالی: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، فرموده: خدای سبحان خطاب به کافران فرمود: بلکه آنان زندگانی دنیا را بر آخرت اختیار کردند؛ پس برای آن کار کرده و آن را آباد می‌سازند و در امر آخرت، تفکر و اندیشه نمی‌کنند. گفته‌اند که این آیه عام است برای مؤمن و کافر، بنا بر اعم اغلب در امر مردم[۱۹].

زمخشری در تفسیر کشاف فی قوله تعالی: قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ[۲۰]، فرموده: لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا؛ یعنی تو را به واسطه تقوا، صبر و سیره نیکوکاران بر ما برتری داد، و البته، کار ما و حال ما این بود که خطاکارانی باشیم که با بی‌صبری و بی‌پروایی عمداً مرتکب گناه بشویم[۲۱].

نیز فی قوله تعالی: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، فرموده: پس به آنچه در آن رستگار نمی‌شوید، عمل نکنید[۲۲]. شُبَّر در تفسیرش، فی قوله تعالی: لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا، فرموده: {{عربی|فضّلک بحسن الخلق و الخلق»: خدای متعال تو (یوسف) را به واسطه حسن آفرینش و حسن اخلاقت بر ما (برادران) فضیلت و برتری داد[۲۳]. فی قوله تعالی: لَنْ نُؤْثِرَكَ هم فرموده: لن نختارک. : هرگز ما (ساحران) تو (فرعون) را اختیار نمی‌کنیم[۲۴]. همین‌طور فی قوله تعالی: سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۲۵]، فرموده: یعنی سحری که از قول ساحران می‌گویند و آن را روایت می‌کنند[۲۶]. هم‌چنین فی قوله تعالی: وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، فرموده: فاشتغل بشهواتها عن عمل الاخرة. : با اشتغال به بو الهوسی‌های دنیا، از کار آخرت باز ماندند[۲۷].

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ، فرموده: ایثار، همان اختیار و تفضیل بوده و معنای آیه معلوم است، و در آن، اعتراف آنان (برادران یوسف) به خطا کاری‌شان است و این که خدای تعالی یوسف را بر آنان برتری داده است[۲۸]. نیز فی قوله تعالی: قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا، فرموده: هرگز تو را بر آنچه شاهد آن بودیم، از قبیل: اژدها شدن عصا و بلعیدن ریسمان‌های ساحران و برگشت دوباره آن به حالت اول که همان عصا بود، اختیار نمی‌کنیم و تو را بر آن‌کس که ما را آفرید، برنمی‌گزینیم، و مراد آنان از نُؤْثِرَكَ، ایثار شخص نسبت به جسد انسانی صاحب روح نیست؛ بلکه نسبت به آن جسد به اضافه چیزهایی است که او از این دنیای عریض و طویل ادعای تملّک آن را دارد از مال و منال[۲۹].

هم‌چنین فی قوله تعالی: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ[۳۰]، فرموده: ایثار الشیء، اختیار نمودن و مقدّم‌داشتن آن بر غیرش است، و خصاصة، فقر و حاجت است؛ یعنی: و مهاجرین را بر خودشان مقدّم می‌دارند، گرچه خودشان (بدان) محتاج و نیازمندند، و فی قوله: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ، از راغب نقل کرده که: شُحَّ بخل توأم با حرص است در چیزی که عادت به آن وجود دارد، و يُوقَ، فعل مضارع مجهول از وقایه به معنای حفظ است؛ یعنی: و کسی که حفظ می‌کند؛ یعنی خدا او را حفظ می‌نماید از تنگ‌نظری‌اش درباره بذل آنچه از مال در دستش است یا از واقع‌شدن مال در دست غیرش: فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳۱]. همین‌طور فی قوله تعالی: قَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۳۲]، فرموده: این قرآن به جز روایت و آموزشی از ساحران نیست[۳۳].

فی قوله تعالی: وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا هم فرموده: و ایثار حیات دنیوی، به معنای پیروی‌نمودن نفس است در آنچه اراده می‌کند و اطاعت‌کردن آن است در آنچه به آن تمایل دارد و مخالفت با خدای متعال است در آنچه او اراده می‌کند[۳۴]. نیز فی قوله تعالی: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، فرموده: خطاب به عامه مردم است بنا بر آنچه طبع بشری اقتضای آن را دارد از تعلق به دنیا و اشتغال به آبادان‌نمودن آن، و ایثار، به معنای اختیار است، و گفته‌اند: خطاب به کفار است، و به هر حال، کلام بر سیاق سرزنش و توجه مؤکّد به آن است[۳۵].

در تفسیر نمونه فی قوله: قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا، آورده که: آثَرَكَ از ماده ایثار، در اصل به معنای جستجوی اثر چیزی است و از آنجا که به فضل و نیکی «اثر» گفته می‌شود، این کلمه به معنای برتری‌دادن و فضیلت‌بخشیدن آمده است. بنابراین، آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا، مفهومش این می‌شود که: خداوند تو را بر ما فضیلت بخشید (البته، به خاطر کارهای نیک تو و اعمال بد ما)[۳۶].

فی قوله تعالی: قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا هم آورده که: گفتند: به خدایی که ما را آفریده است (سوگند) که ما هرگز تو را بر این دلایل روشنی که به سراغ ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت». او درباره وَالَّذِي فَطَرَنَا در چند صفحه بعد چنین آورده: توجه به این نکته نیز لازم است که جمعی از مفسران جمله وَالَّذِي فَطَرَنَا را سوگند نگرفته‌اند، بلکه آن را عطف بر مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ می‌دانند و بنابراین معنای مجموع جمله چنین می‌شود: ما هرگز تو را بر این دلایل روشن، و بر خدایی که ما را آفریده است، مقدّم نخواهیم شمرد. ولی تفسیر اول صحیح‌تر به نظر می‌رسد؛ چون عطف این دو بر یکدیگر چندان مناسب نیست (دقت کنید)[۳۷].

نیز فی قوله تعالی: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ هم آورده: آنها مهاجران را بر خود مقدّم می‌دارند، هر چند شدید فقیر باشند. در پاورقی درباره خَصَاصَةٌ آمده: «خصاصةٌ» از مادة خصاص بر وزن اَساس، به معنای شکاف‌هایی است که در دیوار خانه به وجود می‌آید، و از آنجا که فقر در زندگی انسان ایجاد شکاف می‌کند، از آن تعبیر به «خصاصةٌ» شده است[۳۸]. هم‌چنین فی قوله تعالی: قَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ، آورده که: و سرانجام (ولید بن مغیره مخزومی) گفت: این (قرآن) چیزی جز یک سحر جالب، همانند آنچه از پیشینیان نقل شده، نیست، و در ادامه آورده که: جمله «و» از ماده اثر، به معنای روایتی است که از پیشینیان نقل شده و آثاری است که از آنها باقی مانده، و بعضی آن را از ماده ایثار به معنای برگزیدن و مقدّم‌داشتن دانسته‌اند. مطابق معنای اول ولید می‌گوید: این سحری است همانند سحرهایی که از پیشینیان نقل شده، و مطابق معنای دوم می‌گوید: سحری است که به خاطر حلاوت و جاذبه‌اش در دل‌ها اثر می‌کند و مردم آن را بر همه چیز مقدّم می‌دارند[۳۹].

نیز فی قوله تعالی: فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى، آورده که: امّا کسی که طغیان کند و زندگی دنیا را بر همه چیز مقدّم دارد، مسلماً دوزخ جایگاه و مأوای اوست[۴۰]. همین‌طور فی قوله تعالی: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، أورده که: سپس به عامل اصلی انحراف، از این برنامه فلاح و رستگاری اشاره کرده، می‌افزاید: بلکه شما حیات دنیا را مقدّم می‌دارید، و پس از تفسیر آیه بعد، به نقل از نورالثقلین (ج ۵، ص۵۵۶ – ۵۵۷)، آورده که: و این در حقیقت همان مطلبی است که در احادیث نیز آمده است: «حُبُّ‏ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ كُلِّ‏ خَطِيئَةٍ»؛ یعنی محبت دنیا سرچشمه هر گناهی است[۴۱].[۴۲]

ایثار در تفاسیر روایی

ابن‌جمعه عروسی در تفسیر روایی نورالثقلین، و سید هاشم بحرانی در تفسیر روایی برهان، فی قوله: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ...، از جمیل بن درّاج آورده‌اند که او گفته: امام صادق (ع) فرمود: «خیارکم سمحائکم، و شرارکم بخلائکم، و من صالح الاعمال، البر بالاخوان، و السعی فی حوائجهم، و فی ذلک مرغمة الشیطان، و تزحزح عن النیران، و دخول الجنان. یا جمیل! اخبر بهذا الحدیث غرر اصحابک. قال: قلت: جعلت فداک! من غرر اصحابی؟ قال: هم البارون بالاخوان فی العسر والیسر. ثم قال: یا جمیل! أن صاحب الکثیر یهون علیه، و قد مدح الله عزوجل صاحب القلیل، فقال: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »: بهترین شما، سخاوت‌مندانتان، و بدترین شما، بخیلانتانند، و از جمله اعمال صالح، نیکی‌نمودن به برادران مؤمن و تلاش در برآوردن حاجات آنهاست، و این امر، ناخشنودی و اکراه شیطان را در بر داشته، و دوری از آتش و دخول در بهشت را سبب می‌گردد. ای جمیل! این حدیث را به یاران بزرگوارت خبر بده. جمیل گوید که به آن بزرگوار گفتم: فدای شما گردم! یاران بزرگوار من چه کسانی هستند؟ آن حضرت فرمود: آنان نیکی‌کنندگان به برادران مؤمن‌اند، در زمان سختی و تنگی، و در زمان راحتی و رفاه. پس از آن فرمود: ای جمیل! البته، آنکه دارای فراوانی نعمت است. این امر برایش سهل و آسان است و خدای عزوجل البته، صاحب نعمت قلیل را ستوده و فرموده است: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۴۳].

و از محمد بن یحیی با اسنادش تا جمیل، و او از امام صادق (ع) روایت کند که: شنیدم آن بزرگوار می‌فرمود: «إِنَّ مِمَّا خَصَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمُؤْمِنَ‏ أَنْ‏ يُعَرِّفَهُ‏ بِرَّ إِخْوَانِهِ‏ وَ إِنْ قَلَّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِالْكَثْرَةِ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ:‏وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ. ثُمَّ قَالَ: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، وَ مَنْ عَرَّفَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَفَّاهُ أَجْرَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِغَيْرِ حِسَابٍ ثُمَّ قَالَ يَا جَمِيلُ ارْوِ هَذَا الْحَدِيثَ لِإِخْوَانِكَ فَإِنَّهُ تَرْغِيبٌ فِي الْبِرِّ»: البته، از جمله چیزهایی که خدای عزوجل ویژگی و اختصاصی مؤمن قرار داد، این است که او را نسبت به نیکی به برادرانش آشنا کند، هر چند که آن نیکی کم باشد، و نیکی‌نمودن به کثرت و زیادی نیست، و آن برای این است که خدای عزوجل در کتابش می‌فرماید: ‏وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ. پس از آن فرمود: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، و هر کس خدای عزوجل بدو چنین شناختی را بدهد، خدای تعالی او را دوست داشته است، و هر کس خدای تعالی او را دوست بدارد، پاداش او را روز قیامت بدون حساب پرداخت می‌کند. پس از آن فرمود: ای جمیل! این حدیث را برای برادرانت روایت کن که آن ترغیب به نیکی‌نمودن است[۴۴].

و نیز از ابا بصیر روایت شده که او گفت: از یکی از آن دو بزرگوار امام باقر یا امام صادق (ع) سوال کردم که کدامین صدقه افضل است؟ آن بزرگوار فرمود: «جُهْدُ الْمُقِلِ‏ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ‏وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ، تَرَى هَاهُنَا فَضْلًا؟»: در حال فقر و کمیِ مال، به اندازه‌ای که در توان دارد اعطای صدقه را تحمل کند. آیا فرموده خدای عزوجل را نشنیدی که: ‏وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ، تا متوجه بشوی که فضل در همین‌جاست؟[۴۵].

باز از ابا بصیر روایت شده که از امام باقر (ع) سؤال نمودم: آیا پیامبر خدا (ص) از بخل به خدای تعالی پناه می‌برده است؟ آن حضرت در پاسخ به سؤال من فرمود: «نَعَمْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ وَ نَحْنُ‏ نَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ‏ مِنَ‏ الْبُخْلِ‏ يَقُولُ اللَّهُ: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »: آری ای ابامحمد! در هر صبح و شام (آن حضرت از بخل به خدای متعال پناه می‌برد)، و ما نیز از بخل به خدای تعالی پناه می‌بریم، به جهت اینکه خدای متعال فرمود: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۴۶].

و در مجمع البیان در حدیثی آمده است که: «لَا يَجْتَمِعُ‏ الشُّحُّ‏ وَ الْإِيمَانُ‏ فِي قَلْبِ رجل مسلم، ولا یجتمع غبار فی سبیل الله و دخان جهنم فی جوف رجل مسلم». : بخل و ایمان در دل مرد مسلمان جمع نمی‌شود، همان‌گونه که گرد و غبار در راه خدای متعال و دود جهنم در درون مرد مسلمان جمع نمی‌گردد[۴۷].

در تفسیر درّ المنثور آمده که:

  1. عبد بن حمید، ابن‌منذر و ابن ابی‌حاتم درباره قوله: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، از عکرمه اخراج نمودند که او گفت: یعنی هذه الأمة، و انکم ستؤثرون الحیوة الدنیا[۴۸].
  2. بیهقی از حسن اخراج نمود که گفت: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حُبُّ‏ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ كُلِّ خَطِيئَةٍ»[۴۹].

درباره طغیان و هوای نفس و مسیر بهشت و جهنم:

  1. یحیی بن عقیل گوید: امیر المؤمنین (ع) فرموده: «انما أخاف علیکم الاثنین: اتباع الهوی، و طول الأمل؛ اما اتباع الهوی، فانه یصدّ عن الحق، و اما طول الأمل، فینسی الاخرة». : البته، از دو أمر بر شما خایفم: پیروی از هوای نفس، و آرزوی طولانی، اما پیروی از هوای نفس، شما را از حق باز می‌دارد، و اما آرزوی طولانی، آخرت را در شما به نسیان و فراموشی می‌سپارد[۵۰].
  2. محمد بن یحیی با اسنادش تا حمزة بن حمران، و او هم از امام باقر (ع) روایت کند که آن بزرگوار فرمود: «الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ‏ وَ الصَّبِرِ مَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِي الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا أَوْ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ»: بهشت در لابلای ناخشنودی‌ها، صبر و شکیبایی حاصل شود؛ پس کسی که بر ناخشنودی‌ها و ناراحتی‌های دنیا، شکیبایی و خویشتن‌داری کند، داخل در بهشت گردد، و دوزخ در لابلای خوشی‌های نامشروع و بوالهوسی‌ها، فراهم گردد؛ پس کسی که خودش را به لذات نامشروع و بوالهوسی‌ها بسپارد، وارد دوزخ گردد[۵۱].
  3. در حدیث آمده است که امام صادق (ع) می‌فرمود: «لَا تَدَعِ‏ النَّفْسَ‏ وَ هَوَاهَا- فَإِنَّ هَوَاهَا فِي رَدَاهَا وَ تَرْكُ النَّفْسِ وَ مَا تَهْوَى أَذَاهَا وَ كَفُّ النَّفْسِ عَمَّا تَهْوَى دَوَاهَا»: نفس را با هوای نفس رها مکن! چرا که هوای نفس در صدد تباهی و فساد نفس است، و نفس را به دست هوای نفس سپردن، بیماری آن، و خودداری نفس از هوای نفس، داروی آن می‌باشد[۵۲].
  4. در مجمع البیان ذیل قوله: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، فرموده: در حدیث آمده: «من احب آخرته، اضر دنیاه، و من احب الدنیا، اضر بآخرته»: هر کس آخرتش را دوست بدارد، دنیایش را مایه ضرر و زیان می‌داند، و هر کس دنیایش را دوست بدارد، آخرتش را مایه زیان می‌دارد[۵۳].
  5. مسلم بن عبد الله گوید: از امام علی بن حسین (ع) سؤال شد: کدامین اعمال نزد خدای متعال افضل است؟ آن بزرگوار فرمود: «ما من عمل بعد معرفة الله عزوجل و معرفة رسول الله (ص)، افضل من بغض الدنیا؛ فان لذلک شعبا کثیرة و للمعاصی شعب. فأول ما عصی الله به، الکبر، معصیة ابلیس حین ابی و استکبر و کان من الکافرین. ثم الحرص و هی معصیة آدم و حوا (ع) حین قال الله عزوجل لهما: وکلا منها رغدا حیث تمتما ولا تقربا هذه الشجرة تکونا من الظالمین، فاخذا ما لا حاجة بهما الیه، فدخل ذلک علی ذریتهما الی یوم القیامة، و ذلک أن اکثر ما یطلب ابن آدم ما لا حاجة به الیه. ثم الحسد، و هی معصیة ابن آدم حیث حسد اخاه فقتله، فتشعب من ذلک، حب النساء و حب الدنیا و حب الریاسة و حب الراحة و حب الکلام و حب العلو و الثروة، فصرن سبع خصال، فاجتمعن کلهن فی حب الدنیا، فقالت الانبیاء و العلماء بعد معرفة ذلک: حب الدنیا رأس کل خطیئة»: عملی بعد از معرفت خدای عزوجل و معرفت پیامبر (ص)، برتر از دشمنی‌داشتن با دنیا نیست. البته، برای چنین امری شعبه‌های بسیار بوده و برای معاصی نیز شعبه‌هایی است. اول چیزی که خدا با آن نافرمانی شد، کبر بود؛ نافرمانی شیطان زمانی که از فرمان خدا سرپیچی و تکبر نمود و از کافران گردید. پس از آن، حرص است و آن نافرمانی‌ای بود که آدم و حوا نمودند، هنگامی که خدای عزوجل به آن دو فرمود: از هر چه خواستید، تناول کنید، اما به این درخت ممنوعه نزدیک نشوید، پس آنان از ستمکاران گردیدند؛ چون چیزی را برگرفتند که مورد حاجتشان نبود. پس از آن، (این معصیت) بر فرزندان آن دو تا روز قیامت مستولی گشت. این چنین است که فرزند آدم بیشترین چیزی را که طلب می‌کند، چیزی است که بدان حاجتی ندارد. پس از آن، حسد است، و آن، گناهی بود که فرزند آدم مرتکب گردید؛ آنجا که نسبت به برادرش حسادت نمود و برادرش را به قتل رسانید. پس از این معصیت، حب زن، حب دنیا، حب ریاست، حب راحتی و آسایش، حب سخن گفتن، حب علو مقام و حب مال و ثروت منشعب می‌شود. پس اینها هفت خصلت شدند که همگی آنها در حبّ دنیا وجود دارد، و انبیا و علما همه و همه بعد از معرفت و شناخت این خصال فرمودند: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ‏ كُلِّ خَطِيئَةٍ»[۵۴].[۵۵]

تدبّر در آیات ایثار

كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ[۵۶].

پیش از این، مشتقات ایثار در آیات شش‌گانه، به صورت فعل ماضی و مضارع ذکر شد و سپس شرح لغوی، تفسیری و روایی آن گذشت. اینجا نیز معنا و مفهوم متنوع و نسبی ایثار را به ترتیب آیات مصحف بررسی کرده و پس از آن هم معیارهای ایثار را به ترتیب آیات نزولی تدبر می‌نماییم[۵۷].

تنوع معنا و مفهوم ایثار به ترتیب آیات مصحف

معنا و مفهوم اول ایثار

یکی از معانی و مفاهیم ایثار، ایثار خدای تعالی نسبت به بنده‌اش، یوسف (ع) است: قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ[۵۸]. حال این سؤال مطرح است که ایثار خدای متعال نسبت به بنده‌اش یوسف (ع) بر برادرانش در چه بوده است؟ پاسخ این سؤال را در آیه ۸۷ سوره انعام می‌یابیم که ایثار خدای متعال نسبت به بنده اش، یوسف (ع) برگزیدن او به پیامبری و هدایتش به راه مستقیم بوده است: وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۵۹]، و اینکه وجود چه صفاتی در یوسف (ع) زمینه این گزینش را فراهم آورده است؟ از آیه ۲۴ سوره سجده در می‌یابیم که صبر و یقین به عنوان دو عامل اساسی، زمینه‌ساز ایثار خدای متعال نسبت به بندگان صالح‌اند: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۶۰].[۶۱]

معنا و مفهوم دوم ایثار

یکی از معانی و مفاهیم ایثار، ایثار اعتقاد به توحید و نشانه‌های خدای متعال است: قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۶۲]. آنجا که معیار حقیقی فضیلت به دست می‌آید، دنیا و ما فیها در برابر آن، ارزش و معنایی ندارد و همه چیز حتی حیات انسان تحت‌الشعاع آن قرار می‌گیرد. لذا وقتی ساحران در مبارزه با موسی (ع) در آن روز موعود، سحر خود را عرضه کردند و سپس بیّنات که معجزه موسی (ع) بود، همه مصنوعات و نتیجه کار همه آنان را بلعید و بعد به شکل اوّلیه خود؛ یعنی عصا، در دست موسی (ع) قرار گرفت، ساحران که در تشخیص سحر و معجزه و تفاوت آن دو صداقت نشان دادند، حقیقت فضیلت بر ایشان معلوم گردید و فرعون را با همه جاه و جلالش و با همه وعده‌ها و نویدهایش رها کردند؛ آن‌چنان رها کردنی که در مقابل او قرار گرفتند و به مخالفت با او برخاستند: قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا، همه چیز فرعون را به هیچ گرفتند. بعد قدم فراتر گذاشته، و سخنی گفتند که همه ادعای فرعون را زیر سؤال برد، و در عین‌حال، پوچی ادعای او را به ثبت رسانیدند: فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ:هر کاری از دستت بر می‌آید، انجام بده! یعنی ای فرعون! کاری که تو می‌توانی بکنی، بسیار محدود و ناچیز و در حد یک بنده ظالم و ستمگر است؛ زیرا ستمگران در این دنیا دست خود را به ظلم و ستم آلوده می‌کنند و تو هم ای فرعون! فقط در این دنیاست که می‌توانی از بغض و کینه‌ای که داری، ظلمی بکنی: إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا، اما در سرای آخرت، نتیجه اعمال زشت خود را خواهی دید. این همه قدرت، جرأت و شجاعت که در ساحران فعلیت پیدا کرد، نتیجه شناخت حقیقت فضیلتی بود که با چشم خود آن را در معجزه موسی (ع) دیدند و با عقل خود خویش را در مسیر آن به تفکر و اندیشه واداشتند و در پی آن، جهت راه خود را آن چنان اصلاح کردند که سالکان راه حق بدان مبادرت دارند؛ یعنی نسبت به اعتقاد به توحید خدای متعال و نشانه‌های او ایثار نمودند[۶۳].

معنا و مفهوم سوم ایثار

یکی از معانی و مفاهیم ایثار، ایثار مؤمنین نیازمند است. آنان با کمالِ وسعت نظر و خالی از هر گونه بخل و تنگ‌نظری، با آنکه خود نیازمندند، از روی محبت، مؤمنان نیازمند دیگر را بر خود مقدّم می‌دارند. آیه نه سوره حشر، مصداق این معنا و مفهوم از ایثار را در اخلاق و روحیات انصار بیان می‌فرماید: وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶۴].

آنان برای مهاجرت مسلمانان مکه به مدینه زمینه‌سازی نمودند: وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ، و پیش از این که مهاجرین به سوی آنان هجرت کنند (دوبار در عقبه؛ یعنی در محل گردنه‌ای که نزدیک مکّه است و به دور از چشم مردم، به طور مخفیانه با پیامبر یا بیعت نمودند و ایمان آوردند: وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ، و مسلمانانی که از مکه به سوی آنان مهاجرت کردند، مورد محبت آنان بودند: يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ، و نسبت به آنچه بر سبیل ضرورت به مهاجران اعطا می‌شد، قلباً در خود احساس نیاز نمی‌کردند: وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا، و در تقسیم غنایم، یا در اعطای مال، مهاجران را بر خود مقدّم می‌داشتند، گرچه خود بدان نیازمند و محتاج بودند: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ، و این ویژگی‌ها ملازم آنان گردیده، تا اینکه خدای متعال آنان را از بخل‌ورزیدن، محافظت نماید: وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ و این مردمند که اهل فلاح و رستگاری‌اند: فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶۵].

معنا و مفهوم چهارم ایثار

معنا و مفهوم چهارم ایثار، ایثار کافران است. این معنا و مفهوم، خاصّ منکران حق است، آنان که اندیشه خود را در راه ناصواب به کار می‌گیرند و آن راه ناصواب را در جهت پیشبرد نقشه‌های شیطانی ارزیابی کرده و سپس برای اجرای آن، طراحی و جبهه‌گیری می‌کنند، سرانجام هم با رفتار خاصی که ملازم و برخاسته از آن طراحی است، انکار حق را به گونه عوام‌فریبانه در مسیر اندیشه ناصواب خود بیان می‌دارند. مصداق کامل این معنا و مفهوم، ولید بن‌مغیره مخزومی است که ایثار او بر اساس انکار مقدسات و حقایق و بر پایه ناحق جلوه دادن حقیقت وحی قرار دارد. او قرآن را سحر مؤثر، یا سحری که آن را ترجیح می‌دهند، معرفی می‌کند: قَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ، اما چون این معرفی کار ساده‌ای نبود، او با طراحی همه‌جانبه، این معرفی را انجام می‌دهد. این طراحی از زبان قرآن در سوره مدثر، آیات ۱۸ الی ۲۴، چنین بیان شده است: إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ[۶۶]: البته، او (درباره این طراحی شیطانی و کفرآمیز خود) اندیشه کرد و به دنبال آن، اندیشه خود را ارزیابی نمود. فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ[۶۷]: پس مرگ بر او باد! چگونه او این اندیشه شیطانی را ارزیابی نمود؛ ارزیابی که با حق به مبارزه و ستیز برخیزد. ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ[۶۸]: سپس مرگ باد بر او در چگونگی این‌گونه ارزیابی! ثُمَّ نَظَرَ[۶۹]: پس از آن، ارزیابی‌های خود را مورد مداقه (و دقت نظر) قرار داد. ثم عبس وبسر: سپس (برای اجرای طرح شیطانی‌اش کار را این چنین شروع کرد) با ترش‌رویی، چهره در هم کشید. ثم ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ[۷۰]: پس از آن (در ادامه آن) با پشت‌نمودن (به حقایق امور) و با خود بزرگ‌بینی و تکبر: فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۷۱]: پس گفت: این (قرآن) چیزی به جز یک سحر مؤثر نیست که به خاطر جاذبه‌اش در دل‌ها اثر می‌گذارد[۷۲].

معنا و مفهوم پنجم ایثار

این ایثار، ایثار طاغوتیان و سرکشان دنیاطلب است. اینان که دیده تنگشان به دنیا چشم دوخته است و حیاتی جز زندگی در دنیا را نشناخته و به لذات کاذب دنیا، دل خوش داشته‌اند، دنیا و لذّات دنیا را برتری و ترجیح می‌دهند: فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا. اینان برای فرونشاندن هواهای نفسانی خویش، برای تن‌دادن به هر کار، هر خطا و هر گناه و خیانتی فروگذار نیستند، به‌خصوص اگر قدرتی هم به هم زنند و به تبع آن قدرت، عِدّه و عُدّه‌ای هم داشته باشند که اینان علاوه بر اقدام به هر کاری، طاغی‌گری را نیز هم نسبت به خدا، و هم نسبت به خلق خدا، و هم نسبت به قوم خود و حتی اهل خود، انجام می‌دهند. اینان بدانند که دوزخ پناهگاه و مأوای آنان است: {{متن قرآن|فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى، و مصداق کامل ایثار طاغیان، فرعون است که او را از زبان قرآن چنین می‌شناسیم: فرعون مصداق کامل طغیانگری است: اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى[۷۳]، اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى[۷۴].

فرعون آن‌قدر در طغیانگری نسبت به خدا، به خود استعلا داد که پروردگاری به جز خودش را نمی‌شناخت: وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي[۷۵]، قَالَ فِرْعَوْنُ وَمَا رَبُّ الْعَالَمِينَ[۷۶].

او در طغیانگری علاوه بر آنکه در روی زمین استکبار نمود و به خود استعلا داد، اهل خود را همراه خویش ساخت: وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ[۷۷]؛ و إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا[۷۸].

و نسبت به خلق خدا، آن چنان طاغی و سرکش بود که بندگان خدا را به عناوین مختلف به میخ می‌کشید و به حیات دنیوی آنان خاتمه می‌داد: وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ[۷۹].[۸۰]

معنا و مفهوم ششم ایثار

مفهوم ششم ایثار، ایثار دنیادارانی است که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده‌اند: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۸۱]. اینان باید بدانند که زندگی دنیا به جز کالایی که بیهوده بدان امیدوارند، نیست: وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ[۸۲] و اینان هم‌چنین باید بدانند که زندگی دنیا به جز بازی و مایه سرگرمی نیست: وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ[۸۳].

و نیز اینان باید بدانند که در گمراهی باورنکردنی قرار دارند؛ یعنی آن‌چنان گمراهند که از هدایت بسیار دورند: الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ[۸۴].

و همین‌طور اینان باید بدانند که به خود واگذاشته می‌شوند: وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا[۸۵].

و اینان باید هم‌چنین بدانند که هم روزی بهشتیان، و هم آب گوارای بهشت، برای آنان حرام است: وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ[۸۶].

و اینان باید باز بدانند که پناهگاهشان دوزخ است و از آن خارج نمی‌شوند، در حالی‌که هیچ عذری از آنان پذیرفته نیست و هیچ یار و یاوری هم ندارند: وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنْسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ * ذَلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ[۸۷].

و بالاخره اینان باید باز بدانند که زندگی این دنیا، بازی و سرگرمی است و به طور قطع و یقین، زندگانی آخرت، زندگی حقیقی بوده و آن زندگی برای متّقین بهتر است: وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ[۸۸]، وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۸۹].[۹۰]

تدبّر در آیات ایثار به ترتیب آیات نزولی

در اینجا آیات شش‌گانه مشتقات ایثار را که با الفاظ فعل مضارع و ماضی در قرآن کریم ذکر شده، به ترتیب نزولی آنها تنظیم نموده سپس با استعانت از این ترتیب معیارهای ایثار را از آن برداشت و درباره آن بررسی و تدبر می‌نماییم.

تنظیم آیات ایثار به ترتیب نزولی آنها

آیات مکی

  1. فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۹۱].
  2. بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۹۲].
  3. قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۹۳].
  4. قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ[۹۴].
  5. فَأَمَّا مَنْ طَغَى * وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى[۹۵].

آیات مدنی: وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۹۶].[۹۷]

معیارهای ایثار به ترتیب آیات نزولی آن

معیار ایثار، تشخیص خطا از صواب و برگزیدن راه صواب است:

  1. در دو آیه اول به ترتیب نزول که هر دو در مکّه نازل شده، مصداق خطای ایثار را در انسان ملاحظه می‌کنیم: یکی مصداق خطای فردی است که نسبت به آیات الهی در ستیز است: إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا[۹۸]، و این بیماری نافرجام ستیزه‌خویی تا آنجاست که او همه امکانات استعدادی خود را در جهت فرونشاندن این بیماری به‌کار می‌گیرد و نسبت به یقینی‌ترین امور مسلّم؛ یعنی نزول وحی، که قرآن کریم و فرموده خدای متعال است، به مخالفت بر می‌خیزد، و آن را سحر و گفته انسان می‌خواند: فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ[۹۹]، إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ[۱۰۰]. و دوّمی هم مصداق خطای انسان‌هایی است که بیهوده به دنیا امیدوار بوده و به بازی و مایه سرگرمی‌بودن دنیا دل خوش کرده‌اند، و بر این خط، آن‌چنان استوارند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند: بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۱۰۱]
  2. در آیات سوم و چهارم به ترتیب نزول که هر دو در مکه نازل شده، معیار ایثار، یعنی تشخیص خطا از صواب و برگزیدن راه صواب، آن‌چنان حاصل شده که محقّق بودن راه صواب با تأکید و سوگند بیان شده است؛ چنان‌که در آیه ذکر شده در سوره طه، ساحران پس از درک معجزه حضرت موسی (ع) و تشخیص بیهوده‌بودن سحر که کار برخی از انسان‌های مفسده‌جوست، از اعجازی که به مشیت خدای متعال و بر اساس حق به وقوع پیوسته، آن‌چنان راه صواب را تشخیص دادند که به عنوان معیار ایثار، آن را با تأکید برگزیده و حاضر شدند در راه این گزینش، جان خود را هم نثار کنند: قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا[۱۰۲]. در آیه چهارم به ترتیب نزول هم برادران یوسف (ع) چون به خطای خود در مورد برادرشان، یوسف، و به راه صوابی که او طی کرده بود؛ یعنی همان راه تقوا و صبر پی بردند، فضل و برتری یوسف‌(ع) را بر خود، از جانب خدا دانسته و با سوگند آن را مورد تأکید قرار می‌دهد و بدان اقرار می‌نماید: إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۱۰۳]، قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا لَخَاطِئِينَ[۱۰۴].
  3. از آیات پنجم و ششم که اولی در مکه، و دومی در مدینه نازل شده، فرجام دو نوع گزینش را می‌توان در آنها تدبّر نمود، بدین معنا که آنانی که در تشخیص معیار ایثار، راه خطا رفتند و زندگی دنیا را برگزیدند و آن را بر حیات اخروی برتری دادند، مأوا و پناهگاهشان، دوزخ است: وَآثَرَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * فَإِنَّ الْجَحِيمَ هِيَ الْمَأْوَى. و آنان که در تشخیص معیار ایثار، راه صواب رفتند و اعمال و رفتارشان، نشانگر انتخاب راه صواب است؛ یعنی زندگی اخروی را بر حیات دنیوی برتری دادند، فرجام کارشان فلاح و رستگاری است: وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۰۵].[۱۰۶]

از خودگذشتگی و مقدّم داشتن دیگران بر خود

واژه ایثار بر وزن اِفعال از ریشه «ا ـ ث ـ ر» و به معنای مقدّم داشتن دیگری بر خود است[۱۰۷]؛ اما گاه در معنایی وسیع‌تر به هرگونه ترجیح بین دو طرف گفته می‌شود.[۱۰۸].[۱۰۹]. این مفهوم در اصطلاح به معنای مقدم شمردن دیگری بر خود در کسب سود و منفعتی یا پرهیز از ضرر و زیانی است که نهایت برادری و دوستی بین دو نفر را نشان می‌دهد[۱۱۰]. نقطه مقابل این خصلت انسانی را بخل دانسته‌اند که به معنای پرهیز از رساندن هرگونه سودی به دیگران است[۱۱۱]، گرچه مساوات به معنای قرار دادن خویش در مرتبه‌ای همسان دیگران نیز مفهومی مقابل بخل به شمار می‌رود که البته در مقایسه با ایثار در رتبه‌ای پایین‌تر از آن قرار داشته و در نقطه وسط میان بخل و ایثار قرار دارد[۱۱۲]. واژه ایثار در قرآن نیامده؛ اما همخانواده‌های آن از همین باب، ۵ بار در قرآن به‌کار رفته است.[۱۱۳] ایثار در آیه نخست در مورد برگزیده شدن یوسف از میان برادرانش و در آیه دوم درباره بی‌توجهی ساحران به فرعون در برابر آیات الهی و در سومین آیه در مورد انصار که مهاجران را در نیازمندیها بر خود مقدم می‌شمرند و در آیات چهارم و پنجم درباره مذمت ترجیح دنیا بر آخرت آمده است. کاربردهای گوناگون این واژه نشان می‌دهد که چنین اصطلاحی در عصر نزول شکل نگرفته بود و در قرآن تنها معنای لغوی آن به‌کار رفته، گرچه در آیه ۹ حشر[۱۱۴] معنای لغوی مطابق با معنای اصطلاحی در آمده است، ازاین‌رو برای بررسی موضوع ایثار در قرآن باید به جست‌وجوی کلید واژه‌های دیگری باشیم که به نوعی در ارتباط معنایی با این اصطلاح است. در این بررسی به مفاهیمی همچون: بِرّ[۱۱۵]، احسان[۱۱۶]، اِطعام[۱۱۷]، انفاق[۱۱۸] یا عناوینی نظیر فروش جان و مال به خداوند[۱۱۹] و در نقطه مقابل به مفاهیم بخل[۱۲۰]، شحّ[۱۲۱] یا عناوینی نظیر مقدّم داشتن خود بر پیامبر[۱۲۲] برمی‌خوریم.

مفهوم ایثار بر اثر وجود پاره‌ای صفات اخلاقیِ مرتبط با آن مانند بخشش و مهمان‌نوازی و گذشت در نظام اخلاقی عرب قبل از اسلام برای مردم شبه جزیره مفهومی شناخته شده بود[۱۲۳]. آیات قرآن با امضای این رفتار نیک آن را در خدمت اهداف دین جدید قرار داده و گاه با ایجاد تغییراتی به اصلاح و تکمیل آن پرداخته است[۱۲۴]. مهم‌ترین آیه ایثار که به صراحت از آن یاد شده، درباه میزبانی صمیمانه انصار از مهاجران پس از مهاجرت مسلمانان مکّه به مدینه است: وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ[۱۲۵] در این آیه از خصلت مهمان دوستی و جود و بخشش خالصانه مسلمانان مدینه نسبت به مهاجران مکّه یاد شده و ایثار آنان به رغم نیاز شدید خویش ستایش شده است. سپس با گذر از این ماجرای تاریخی به بیان این گزاره اخلاقی عام پرداخته شده که هرکس بتواند با پرهیز از بخل، صفت خویشتن دوستی افراطی خود را مهار کند همو رستگار شده است: وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ[۱۲۶]. در آیه قبل از این آیه نیز خداوند از مهاجران یاد می‌کند که برای یاری خداوند و پیامبرش از ثروت و وطن خویش چشم پوشیده، در پی فضل الهی هجرت گزیدند: لِلْفُقَرَآءِ ٱلْمُهَـٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخْرِجُوا۟ مِن دِيَـٰرِهِمْ وَأَمْوَٰلِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًۭا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضْوَٰنًۭا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ أُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلصَّـٰدِقُونَ[۱۲۷] همنشینی این دو گروه با تکیه بر وجود خصلت مشترکی میانشان ما را به عنصر اساسی مفهوم ایثار رهنمون می‌سازد. این دو گروه هر دو با گذر از خویشتن به آرمانی والاتر اندیشیده، در مسیر آن از هرگونه گذشتی دریغ نکردند. با مبنا قرار دادن این مؤلفه معنایی به آیات دیگری دست می‌یابیم که از جانبازی مؤمنان در راه دین جدید یاد می‌کند. در نمونه‌ای از این آیات از ایثار جانی با وصف تجارتی با خداوند که بهای آن کسب رضایت الهی است یاد شده: وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ٱبْتِغَآءَ مَرْضَاتِ ٱللَّهِ وَٱللَّهُ رَءُوفٌۢ بِٱلْعِبَادِ[۱۲۸] این آیه در روایات متعددی از شیعه و سنی به رخداد مهاجرت پیامبر از مکه در شب موسوم به لیلة المبیت مربوط دانسته شده است[۱۲۹]. در این شب امیر مؤمنان، علی(ع) برای حفظ جان پیامبر در بستر وی خوابید و آن حضرت شبانه مکه را ترک گفت و بدین ترتیب خطر مرگ را برای یاری دین جدید به جان خرید.

در آیه دیگری خداوند از وجود تجارتی همیشگی بین خداوند و مؤمنان پرده برمی‌دارد که در آن مؤمنان جان و مال خویش را به طور کامل در اختیار خداوند قرار داده، در برابر، بهشت برین را نصیب خویش می‌سازند: إِنَّ ٱللَّهَ ٱشْتَرَىٰ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلْجَنَّةَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّۭا فِى ٱلتَّوْرَىٰةِ وَٱلْإِنجِيلِ وَٱلْقُرْءَانِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِ فَٱسْتَبْشِرُوا۟ بِبَيْعِكُمُ ٱلَّذِى بَايَعْتُم بِهِۦ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ[۱۳۰] در نقطه مقابل، بخل مالی و جانی برخی صحرانشینان عرب مذمت شده است.[۱۳۱]. آنان واجبات مالی مانند زکات را در آیین جدید نوعی باجگیری تلقی کرده، در ادای آن کوتاهی می‌کردند: وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ مَغْرَمًۭا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ ٱلدَّوَآئِرَ عَلَيْهِمْ دَآئِرَةُ ٱلسَّوْءِ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌۭ * وَمِنَ ٱلْأَعْرَابِ مَن يُؤْمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ وَيَتَّخِذُ مَا يُنفِقُ قُرُبَـٰتٍ عِندَ ٱللَّهِ وَصَلَوَٰتِ ٱلرَّسُولِ أَلَآ إِنَّهَا قُرْبَةٌۭ لَّهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ ٱللَّهُ فِى رَحْمَتِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌۭ رَّحِيمٌۭ[۱۳۲] رابطه تقابل میان این دو گروه از اعراب نشان می‌دهد که درونی نشدن انفاق در قالب صفت ایثار از نبود ایمان واقعی به خداوند و جهان آخرت پرده برمی‌دارد. در آیه دیگری از همین سوره این حقّ از مؤمنان سلب شده که به هنگام تخییر بین خواسته خویش و اهداف آیین جدید از دستورات پیامبر سر باز زده، به ارضای خواسته خویش همت گمارند: مَا كَانَ لِأَهْلِ ٱلْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ ٱلْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا۟ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا۟ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِۦ...[۱۳۳] در ادامه آیه در مقام توجیه سلب این حقّ چنین آمده که هرگونه از خودگذشتگی در راه خدا کاری نیک به شمار می‌رود که بدون تردید نزد خداوند بی‌پاداش نخواهد ماند، بلکه پاداش والاتر از آن را در پی خواهد داشت: مَا كَانَ لِأَهْلِ ٱلْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ ٱلْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا۟ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا۟ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِۦ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌۭ وَلَا نَصَبٌۭ وَلَا مَخْمَصَةٌۭ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَطَـُٔونَ مَوْطِئًۭا يَغِيظُ ٱلْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّۢ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٌۭ صَـٰلِحٌ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ ٱلْمُحْسِنِينَ * وَلَا يُنفِقُونَ نَفَقَةًۭ صَغِيرَةًۭ وَلَا كَبِيرَةًۭ وَلَا يَقْطَعُونَ وَادِيًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ لِيَجْزِيَهُمُ ٱللَّهُ أَحْسَنَ مَا كَانُوا۟ يَعْمَلُونَ[۱۳۴].[۱۳۵] در نگاهی دیگر به مفهوم ایثار به برخی شروط و ضوابط اخلاقی در رفتارهای ایثارگرانه سفارش شده که مهم‌ترین آنها در تناسب با محور معنایی این مفهوم، پرهیز از منّت‌گذاری و بیان سخنان آزار دهنده یا ابراز برخی درخواستهای متقابل است: ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَآ أَنفَقُوا۟ مَنًّۭا وَلَآ أَذًۭى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۳۶] درهمین راستا در سوره دهر به الگویی عملی از ایثار خالصانه برمی‌خوریم که بنابر روایات متعدد شیعه[۱۳۷] و سنی[۱۳۸] شأن نزول آن مربوط به از خودگذشتگی امیرمؤمنان، علی(ع) و همسرش فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسین(ع) در انفاق تنها خوراک شب خود به نیازمندان در سه شب متوالی است: إِنَّ ٱلْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍۢ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا... * يُوفُونَ بِٱلنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًۭا كَانَ شَرُّهُۥ مُسْتَطِيرًۭا * وَيُطْعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسْكِينًۭا وَيَتِيمًۭا وَأَسِيرًا... * إِنَّ هَـٰذَا كَانَ لَكُمْ جَزَآءًۭ وَكَانَ سَعْيُكُم مَّشْكُورًا[۱۳۹] در آیات دیگر در ادامه این نگاه اخلاقی از آفت ریا و خودنمایی به هنگام انجام دادن کارهای نیک اجتماعی یاد شده که باز با مفهوم از خودگذشتگی در نقش محور معنایی ایثار در تضاد است: يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تُبْطِلُوا۟ صَدَقَـٰتِكُم بِٱلْمَنِّ وَٱلْأَذَىٰ كَٱلَّذِى يُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ...[۱۴۰] در اینجا نیز اخلاص پشتوانه اصلی رفتارهای نیک دانسته شده که بدون آن هر رفتار نیکی بی‌فایده بوده، از نبود ایمان واقعی به خدا و جهان آخرت پرده برمی‌دارد، بنابراین صفت اخلاص در نقش نقطه مقابل ریا، رابطه همنشینی با ایثار یافته، مفهوم از خودگذشتگی بدون اخلاص قابل تصور نخواهد بود. اهمیت این موضوع آنگاه بیشتر آشکار خواهد شد که به وجود اخلاق فخرفروشی و خودنمایی با تظاهر به صفات نیک اخلاقی در جامعه عرب قبل از اسلام پی بریم[۱۴۱]. در همین راستا خداوند از زیاده روی در رفتارهای ایثارگرانه و فراموش کردن واقعیات زندگی روزمره پرهیز داده، به ضرورت ملاحظه مصالح معیشتی توجه می‌دهد: وَٱلَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُوا۟ لَمْ يُسْرِفُوا۟ وَلَمْ يَقْتُرُوا۟ وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًۭا[۱۴۲] و در آیه‌ای دیگر به پیامبر سفارش می‌شود که نه دست خویش را از شدت بخل به گردن ببند و نه به سخاوت یکباره هرچه داری یکجا از دست بده که آنگاه به حال ملامت و حسرت قرارگیری: وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ ٱلْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًۭا مَّحْسُورًا[۱۴۳] و باز در آیه دیگری از زیاده‌روی در ایثار مال به عنوان تبذیر یاد شده و این خصلت نکوهش شده است: وَءَاتِ ذَا ٱلْقُرْبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلْمِسْكِينَ وَٱبْنَ ٱلسَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ ٱلْمُبَذِّرِينَ كَانُوٓا۟ إِخْوَٰنَ ٱلشَّيَـٰطِينِ وَكَانَ ٱلشَّيْطَـٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورًۭا[۱۴۴] (اسراف) منابع اخلاق و تصوّف با تکیه بر آیات ایثار به بررسی ابعاد گوناگونی از آن پرداخته‌اند. ابونعیم در تعریف تصوّف، ایثار را عنصر اساسی آن دانسته[۱۴۵]، آن را منبع آبیاری درخت محبت می‌داند که در کنار درخت معرفت و توبه و... ارکان ایمان را تشکیل می‌دهد[۱۴۶]. غزالی با اختصاص فصلی به «ایثار» در دائرة المعارف اخلاقی خویش از آن به عنوان برترین مرتبه «جود» در برابر پایین‌ترین مرتبه «بخل» که بخل بر خویشتن است یاد می‌کند. او نمونه‌های گوناگونی از ایثار را از زندگی پیامبران و اولیا شاهد آورده و در این میان به ماجرای لیلة المبیت و برخی ماجراهای قرآنی دیگر نیز می‌پردازد[۱۴۷]. وی در کتاب دیگرش از کم خوری، کنترل شهوت و ریاضتهای دینی به عنوان راهکار نهادینه ساختن ایثار و تبدیل آن به ملکه نفسانی یاد می‌کند[۱۴۸]. در آثار دیگر اخلاقی به روابط معنایی بخل و شحّ و حسد و ایثار در آیات قرآنی توجه شده[۱۴۹] و با استناد به آیه ٱلنَّبِىُّ أَوْلَىٰ بِٱلْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ[۱۵۰] به تعمیم مفهوم ایثار در قالب ترجیح همیشگی اراده خداوند بر اراده خویش پرداخته شده[۱۵۱] و نمونه‌هایی قرآنی مانند ابراهیم در ماجرای ذبح اسماعیل معرفی شده است[۱۵۲]. بدین‌سان مفهوم ایثار در این دستگاه اخلاقی با مفاهیم بنیادی قرآن مانند ایمان، تسلیم، انقیاد، طاعت و رضا پیوند یافته، شبکه معنایی گسترده‌ای تشکیل می‌دهد[۱۵۳]. در منابع عرفانی نیز با توجه به آیاتی نظیر «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» برترین مرتبه انفاق، بذل محبوب معرفی شده و بالاترین مرتبه ایثار، انفاق در حال نیاز دانسته شده[۱۵۴] و در این باره به تأویل عرفانی آیه وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ پرداخته شده[۱۵۵]؛ همچنین مراتبی برای ایثار معرفی شده[۱۵۶] است.[۱۵۷]

منابع

پانویس

  1. «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  2. «گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
  3. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  4. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  5. «اما آنکه سرکشی کرده باشد * و زندگی این جهان را برگزیده باشد * تنها دوزخ جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۳۷-۳۹.
  6. «بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید» سوره اعلی، آیه ۱۶.
  7. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۳۹.
  8. «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  9. تبیان، ج۶، ص۱۹۰.
  10. تبیان، ج۷، ص۱۶۹.
  11. تبیان، ج۹، ص۵۶۴.
  12. تبیان، ج۱۰، ص۲۶۴.
  13. تبیان، ج۱۰، ص۳۳۲.
  14. مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۱.
  15. مجمع البیان، ج۷، ص۲۱.
  16. مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۲.
  17. مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۸۸.
  18. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۵.
  19. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۶.
  20. «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  21. کشاف، ج۲، ص۳۴۲.
  22. کشاف، ج۲، ص۲۴۵.
  23. تفسیر شبر، ص۵۱۴.
  24. تفسیر شبر، ص۶۵۹.
  25. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  26. تفسیر شبر، ص۱۱۷۰.
  27. تفسیر شبر، ص۱۱۹۰.
  28. المیزان، ج۱۱، ص۲۶۰.
  29. المیزان، ج۱۴، ص۱۹۶.
  30. المیزان، ج۱۴، ص۱۹۶.
  31. المیزان، ج۱۹، ص۲۳۸.
  32. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  33. المیزان، ج۲۰، ص۱۶۹.
  34. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۴.
  35. المیزان، ج۲۰، ص۳۹۳.
  36. تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۶۳.
  37. تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۲۵۴.
  38. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۱۸.
  39. تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۳۰-۲۳۱.
  40. تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۱۰۶.
  41. تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۴۰۴.
  42. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۴۱-۲۴۸.
  43. نورالثقلین، ج۵۰، ص۲۸۶، حدیث ۵۴؛ برهان، ص۱۱۰۵.
  44. نورالثقلین، ج۵، ص۲۸۶، حدیث ۵۶.
  45. نورالثقلین، ج۵، ص۲۸۷، حدیث ۶۰؛ برهان، ص۱۱۰۵.
  46. نورالثقلین، ج۵، ص۲۹۰، حدیث ۶۲.
  47. نورالثقلین، ج۵، ص۲۹۱، حدیث ۶۳.
  48. در المنثور، ج۶، ص۳۴۰.
  49. در المنثور، ج۶، ص۳۴۱.
  50. نورالثقلین، ج۵، ص۵۰۷، ح۴۷.
  51. نورالثقلین، ج۵، ص۵۰۷، حدیث ۴۶.
  52. نورالثقلین، ج۵، ص۵۰۷، حدیث ۴۵.
  53. مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۷۶.
  54. نورالثقلین، ج۵، ص۵۵۷، حدیث ۲۵.
  55. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۴۸.
  56. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  57. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۳.
  58. «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  59. «و (نیز) برخی از پدران و فرزندزادگان و برادران ایشان را؛ و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.
  60. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  61. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۳.
  62. «گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
  63. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۴.
  64. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  65. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۵.
  66. «که او اندیشید و سنجید» سوره مدثر، آیه ۱۸.
  67. «و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟» سوره مدثر، آیه ۱۹.
  68. «دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟» سوره مدثر، آیه ۲۰.
  69. «سپس نگریست» سوره مدثر، آیه ۲۱.
  70. «سپس پشت کرد و گردنکشی ورزید» سوره مدثر، آیه ۲۳.
  71. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  72. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۵.
  73. «به سوی فرعون روان شو که او سرکشی کرده است» سوره طه، آیه ۲۴.
  74. «به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است» سوره طه، آیه ۴۳.
  75. «و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمی‌شناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان می‌پندارم» سوره قصص، آیه ۳۸.
  76. «فرعون گفت: و «پروردگار جهانیان» چیست؟» سوره شعراء، آیه ۲۳.
  77. «و قارون و فرعون و هامان را (نیز) عذاب کردیم و البتّه موسی برای آنان برهان‌ها آورد امّا آنان در آن سرزمین گردن‌کشی پیشه کردند و پیشرو نبودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۹.
  78. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
  79. «و با فرعون، دارنده آن میخ‌ها» سوره فجر، آیه ۱۰.
  80. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۶.
  81. «بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید» سوره اعلی، آیه ۱۶.
  82. «و زندگی دنیا جز مایه نیرنگ نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵ و سوره حدید، آیه ۲۰.
  83. «و زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست» سوره انعام، آیه ۳۲.
  84. «آنان که زندگانی این جهان را از جهان واپسین دوست‌تر دارند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند و آن را کج می‌خواهند در گمراهی ژرفی به سر می‌برند» سوره ابراهیم، آیه ۳.
  85. «و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده» سوره انعام، آیه ۷۰.
  86. «و دمسازان آتش بهشتیان را ندا می‌کنند که از آب یا از آنچه خداوند روزی شما کرده است بر ما (نیز) فرو ریزید! می‌گویند: خداوند هر دو را بر کافران حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۵۰.
  87. «و گفته می‌شود که امروز شما را فراموش می‌کنیم چنان که شما دیدار امروزتان را فراموش کرده بودید و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و شما را یاوری نیست * این از آن روست که شما آیات خداوند را به ریشخند گرفتید و زندگانی این جهان، شما را فریفت پس امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۴-۳۵.
  88. «و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  89. «و زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و بی‌گمان برای کسانی که پرهیزگاری می‌ورزند سرای واپسین نیکوتر است؛ آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۳۲.
  90. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۷.
  91. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  92. «بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید» سوره اعلی، آیه ۱۶.
  93. «گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
  94. «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  95. «اما آنکه سرکشی کرده باشد * و زندگی این جهان را برگزیده باشد * تنها دوزخ جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۳۷-۳۹.
  96. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  97. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۹.
  98. «هرگز! که او با آیات ما ستیزه‌گر است» سوره مدثر، آیه ۱۶.
  99. «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه ۲۴.
  100. «این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.
  101. «بلکه، شما زندگی این جهان را برمی‌گزینید» سوره اعلی، آیه ۱۶.
  102. «گفتند هرگز تو را بر برهان‌هایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر می‌آید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری می‌توانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
  103. «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بی‌گمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گرداند» سوره یوسف، آیه ۹۰.
  104. «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  105. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  106. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۲۵۹.
  107. الصحاح، ج ۲، ص۵۷۵، «اثر».
  108. قَالُوا۟ تَٱللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَكَ ٱللَّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَـٰطِـِٔينَ «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتری داده است و بی‌گمان ما گنهکار بودیم» سوره یوسف، آیه ۹۱.
  109. الفروق‌اللغویه، ص۸۷ ـ ۸۸؛ لسان العرب، ج ۱، ص۷۰، «اثر».
  110. التعریفات، ص۵۹.
  111. التعریفات، ص۶۲.
  112. التعریفات، ص۳۰۴.
  113. سوره یوسف آیه ۹۱؛ سوره طه آیه ۷۲؛ سوره حشر آیه ۹؛ سوره نازعات آیه ۳۸؛ سوره اعلی آیه ۱۶.
  114. وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلْإِيمَـٰنَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةًۭ مِّمَّآ أُوتُوا۟ وَيُؤْثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌۭ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  115. لَّيْسَ ٱلْبِرَّ أَن تُوَلُّوا۟ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ ٱلْمَشْرِقِ وَٱلْمَغْرِبِ وَلَـٰكِنَّ ٱلْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ وَٱلْمَلَـٰٓئِكَةِ وَٱلْكِتَـٰبِ وَٱلنَّبِيِّـۧنَ وَءَاتَى ٱلْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينَ وَٱبْنَ ٱلسَّبِيلِ وَٱلسَّآئِلِينَ وَفِى ٱلرِّقَابِ وَأَقَامَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَى ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَـٰهَدُوا۟ وَٱلصَّـٰبِرِينَ فِى ٱلْبَأْسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَحِينَ ٱلْبَأْسِ أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُوا۟ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُتَّقُونَ «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷. لَن تَنَالُوا۟ ٱلْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا۟ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا۟ مِن شَىْءٍۢ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٌۭ «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آلعمران، آیه ۹۲.
  116. وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَـٰقَ بَنِىٓ إِسْرَٰٓءِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا ٱللَّهَ وَبِٱلْوَٰلِدَيْنِ إِحْسَانًۭا وَذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَقُولُوا۟ لِلنَّاسِ حُسْنًۭا وَأَقِيمُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ ٱلزَّكَوٰةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًۭا مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  117. وَيُطْعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسْكِينًۭا وَيَتِيمًۭا وَأَسِيرًا * إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ ٱللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَآءًۭ وَلَا شُكُورًا «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند * (با خود می‌گویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک می‌دهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.
  118. لَن تَنَالُوا۟ ٱلْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا۟ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا۟ مِن شَىْءٍۢ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِهِۦ عَلِيمٌۭ «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آلعمران، آیه ۹۲.
  119. إِنَّ ٱللَّهَ ٱشْتَرَىٰ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَٰلَهُم بِأَنَّ لَهُمُ ٱلْجَنَّةَ يُقَـٰتِلُونَ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّۭا فِى ٱلتَّوْرَىٰةِ وَٱلْإِنجِيلِ وَٱلْقُرْءَانِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِۦ مِنَ ٱللَّهِ فَٱسْتَبْشِرُوا۟ بِبَيْعِكُمُ ٱلَّذِى بَايَعْتُم بِهِۦ وَذَٰلِكَ هُوَ ٱلْفَوْزُ ٱلْعَظِيمُ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  120. وَلَا يَحْسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضْلِهِۦ هُوَ خَيْرًۭا لَّهُم بَلْ هُوَ شَرٌّۭ لَّهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا۟ بِهِۦ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَلِلَّهِ مِيرَٰثُ ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌۭ «و آنان که در آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است تنگ‌چشمی می‌ورزند گمان نبرند که این (کار) برای آنها نیک است بلکه برای آنان بد است؛ به زودی در رستخیز آنچه تنگ‌چشمی کرده‌اند چون طوقی گردنگیرشان می‌گردد و میراث آسمان و زمین از آن خداوند است و خداوند» سوره آلعمران، آیه ۱۸۰.
  121. فَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ مَا ٱسْتَطَعْتُمْ وَٱسْمَعُوا۟ وَأَطِيعُوا۟ وَأَنفِقُوا۟ خَيْرًۭا لِّأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِۦ فَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ «هر چه می‌توانید از خداوند پروا کنید و سخن نیوش باشید و فرمان برید و (در راه خداوند) هزینه کنید که برای خودتان بهتر است؛ و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره تغابن، آیه ۱۶.
  122. مَا كَانَ لِأَهْلِ ٱلْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ ٱلْأَعْرَابِ أَن يَتَخَلَّفُوا۟ عَن رَّسُولِ ٱللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا۟ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِۦ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌۭ وَلَا نَصَبٌۭ وَلَا مَخْمَصَةٌۭ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَطَـُٔونَ مَوْطِئًۭا يَغِيظُ ٱلْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّۢ نَّيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٌۭ صَـٰلِحٌ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ ٱلْمُحْسِنِينَ «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  123. المفصل، ج ۴، ص۵۷۵ ـ ۵۸۴.
  124. مفاهیم اخلاقی، ص۹۲ ـ ۹۳.
  125. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  126. جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص۵۵ ـ ۵۶؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۴۹۳؛ روض الجنان، ج ۱۹، ص۱۲۶ ـ ۱۲۷.
  127. «(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
  128. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  129. شواهد التنزیل، ج ۱، ص۱۲۳ ـ ۱۳۱؛ مجمع‌البیان، ج۲، ص۵۳۵؛ التفسیرالکبیر، ج۵، ص۲۲۳ ـ ۲۲۴.
  130. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کرده‌اید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  131. المفصل، ج ۵، ص۷۹؛ ج ۷، ص۴۳۹.
  132. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست * و برخی از تازیان بیابان‌نشین به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند و آنچه هزینه می‌کنند مایه نزدیکی (خود) نزد خداوند و دعاهای خیر پیامبر می‌شمارند؛ آگاه باشید که این مایه نزدیکی آنهاست؛ به زودی خداوند آنان را در (کنف) بخشایش خود در می‌آورد که خداوند آمرزن» سوره توبه، آیه ۹۸-۹۹.
  133. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛.».. سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  134. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد * و هیچ هزینه‌ای چه خرد چه کلان نمی‌کنند و هیچ درّه‌ای را نمی‌پیمایند مگر آنکه برای آنان نوشته می‌شود تا خداوند نیکوتر از آنچه می‌کرده‌اند به آنان پاداش دهد» سوره توبه، آیه ۱۲۰-۱۲۱.
  135. مجمع‌البیان، ج ۵، ص۱۲۴.
  136. «آنان که دارایی‌های خود را در راه خداوند می‌بخشند و از پی آنچه بخشیده‌اند منّتی نمی‌نهند و آزاری نمی‌دهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.
  137. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۶۱۱.
  138. الکشاف، ج ۴، ص۶۷۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۰، ص۲۴۳ ـ ۲۴۴؛ روح‌المعانی، مج ۱۶، ج ۲۹، ص۲۶۹ ـ ۲۷۰.
  139. «بی‌گمان این پاداش شماست و تلاشتان را سپاس می‌نهند» سوره انسان، آیه ۵-۲۲.
  140. «ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد،.».. سوره بقره، آیه ۲۶۴.
  141. المفصل، ج ۴، ص۲۹۴؛ مفاهیم اخلاقی، ص۹۵.
  142. «و آنان که چون بخشش کنند نه گزافکاری می‌کنند و نه تنگ می‌گیرند و (بخشش آنها) میانگینی میان این دو، است» سوره فرقان، آیه ۶۷.
  143. «و (هنگام بخشش) نه دست خود را فرو بند و نه یکسره بگشای که نکوهیده دریغ خورده فرو مانی» سوره اسراء، آیه ۲۹.
  144. «و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.
  145. حلیة الاولیاء، ج ۲، ص۴۳۰.
  146. حلیة الاولیاء، ج ۱۰، ص۲۱۴.
  147. احیاء علوم‌الدین، ج ۴، ص۱۸۰۳ ـ ۱۸۰۶.
  148. معارج القدس، ص۸۱.
  149. الزهد والورع والعباده، ص۲۹.
  150. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  151. زادالمهاجر، ص۲۹.
  152. الجواب الکافی، ص۱۳۵.
  153. زادالمهاجر، ص۲۹.
  154. فرهنگ معارف اسلامی، ج ۱، ص۳۵۶.
  155. تفسیر ابن‌عربی، ج ۲، ص۶۲۲.
  156. کشف المحجوب، ص۲۳۶ ـ ۲۳۷.
  157. مقاله «ایثار»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۱۶۷.