اینها همه هست، و در تعالیم رسیده است، و درست است. لکن باید در نظر داشت که یک طرف قضیه این ظهور و انقلاب، انسان است. مهدی میآید تا به کمکانسان و انسانیت برخیزد، و دست انسان را بگیرد، و "جهانانسانی" را پدیدار سازد. و انسان، موجودی است که در قلمرو "تکلیف" و "اختیار" حرکت میکند. بنابراین، در دوران ظهور نیز، همین تکلیف و اختیار هست.انسان در آن جریان بزرگ نیز حضور دارد، آنهم حضور اختیاری و تکلیفی. و همین است که در هنگام ظهور نیز برخی از مردم، حق را اختیار میکنند و در پی مهدی به راه میافتند، و برخی باطل را اختیار میکنند، و رو در روی مهدی میایستند. البته اینان نابود میشوند، چه در روزگار ظهورحق بزرگ، به بدان و بدخواهان و باطل و باطلگرایان مهلت داده نمیشود، تا چونان خار در گلستان انسانیت بمانند و ببالند، و جانانسان و انسانیت را بگزند و رنجه دارند، و از بالیدن جوانههای حق و فضیلت، در آفاق حیات بشری، جلوگیری کنند، دیگر هرگز چنین نخواهد بود. باری، این را میگفتیم که عنصر تکلیف و اختیار، در آن روزگار نیز حضور کامل دارد. و انسان، در کنار مهدی، وارد صحنه میشود. و عدل جهانی، به رهبریمهدی، و با کمک انسانهای مقاوم و مبارز، تحقق میپذیرد. بنابراین، اصل یاد شده، یعنی نقش نیروهای مردمی در تحققیافتن حکومتمهدی(ع)، باید همواره در یادها باشد، تا آمادگیها را فراهم آورد.
"مهدی از مردمیاری میطلبد. یکی از یاران خود را میخواهد، به او میفرماید: به نزد مردممکه برو، و بگو: ای مکیان! من فرستاده مهدیام.
مهدی میگوید: ما خاندان رحمتایم، ما مرکز رسالت و خلافتایم. ما ذریه محمد و سلاله پیامبرانیم. مردمان به ما ستم کردند، و بر ما جفا روا داشتند، و از هنگام درگذشت پیامبر - تا هم امروز - حق ما را از ما ستاندند. اکنون، من از شما یاری میطلبم، به یاری من بشتابید![۱].
در تعالیم رسیده است که بانوان نیز، در این قیام بزرگ، مشارکت دارند. چنانکه از امام محمد باقر(ع) روایت شده است که فرمود: چون مهدی فریاد برآورد که ما از خدای یاری میطلبیم و از هر مسلمانی، سیصد و سیزده تن از مردان نزد او آیند، که با آنان پنجاه زن نیز هست[۴]. این جماعت در مکه گرد آیند...[۵]. و این شمار، شمار نخستین گروه از یاران مهدی(ع) است، سپس دستهدسته مردمانی که جزء یاران او خواهند بود، از زن و مرد، به آنان خواهند پیوست» [۶].
بهمنی
پاسخ اجمالی
انسان ها و نقش آنها در ظهور آری یا خیر؟
دربارۀ اینکه آیا اختیار و ارادۀ آدمی در تحقق ظهور و تکامل یافتن ارزشهای انسانی در تحقق ظهور دخیل است یا خیر و به عبارتی دیگر آیا امام مهدی (ع) آمدنی است یا آوردنی؟ دو دیدگاه اساسی وجود دارد:[۷]
نخست آنکه تنها خواست و ارادۀ الهی، در تحقق ظهور دخالت دارد بیآنکه عامل انسانی کوچکترین نقشی داشته باشد.[۸]دلیل این نظریه برخی از روایات است چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «خداوند به دلیل تعجیل بندگان، شتاب نخواهد کرد. همانا برای این امر پایانی است که به آن منتهی میشود. چون آن پایان فرارسد، لحظهای پیش و تأخیری نخواهد افتاد»[۹]. این دیدگاه، توجیه عقلانی نداشته و بااراده، اختیار، تشریع، تکلیف و اذن در دعا، منافات دارد[۱۰].
دیدگاه دوم و برگزیده آن است که افزون بر ارادۀ الهی، عامل انسانی نیز در ظهور تأثیرگذار است.[۱۱] همانگونه که مردم، در عصر حضورائمه (ع)، وظایفی بر عهده داشتهاند که میبایست ادا میکردند، در غیبت نیز افزون بر تکالیف عمومی، وظایفی بر دوش دارند، تا ضمن رسیدن به اجر و ثواب، در زمینه ظهور نیز گامهایی بردارند[۱۲]. زیرا انتظار بر دوش انسانتکلیف قرار میدهد؛[۱۳] همچنین این از سنتهای خداوند است که عملکرد انسان در سرنوشت او تأثیر دارد: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۱۴][۱۵] به عبارتی دیگر نقش مردم در فرآیند ظهور به عنوان علت معده موضوعی ناگزیر و انکارناپذیر است[۱۶]. ظهور حضرت مهدی(ع) سرآغازی است بر انقلابی بزرگ که همۀ بنیانهای بشر را دگرگون میسازد، این تحول بزرگ نیازمند فراهم آمده شرایطی است که از مهمترین آنها حضور مردم است[۱۷]. در روایات مختلفی اشاره به نقش مردن در ظهور شده است مانند: امام مهدی(ع) در توقیع خود به شیخ مفید چنین میفرماید[۱۸]: «اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنان را بر اطاعتش توفیقعنایت فرماید ـ در وفای به عهدی که بر عهدۀ آنان است، یک دل میشدند، میمنت ملاقات با ما از آنان به تأخیر نمیافتاد و سعادتدیدار ما زودتر نصیبشان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما».[۱۹]
با توجه به این مطلب، فراهم آوردن زمینههای ظهور، از جمله شرایط ظهور به حساب میآید، و تا زمینۀ ظهور فراهم نشود، حضرت مهدی(ع) ظهور نخواهد کرد. اما چگونه میتوان زمینۀ ظهور را فراهم آورد؟[۲۰]
برخی از مواردی که میتوان به عنوان زمینههای ظهور نام برد عبارتند از:
انقلاب و تحوّل روحی افراد: تغییر و تحوّل روحی و خودسازی و تهذیب نقش مهمی در ایجاد انقلاب بزرگ و به پیروزی رساندن آن دارد و با تحولات بیشتر در روحیهانسانها و ساخته شدن نیروهای با صلابت میتوان اذعان داشت یکی از زمینهها فراهم آمده است. چنانچه افرادی که شایستگیهمراهی با حضرت را داشته باشند فراهم آیند، یکی دیگر از مقدمات ظهور مهیّا میگردد. و با خودسازی این افراد نیروی انسانی انقلاب بزرگ مهدی(ع) تشکیل میگردد.[۲۲] کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد. [۲۳]
نتیجه اینکه، پدیدآمدن ظهورموعودمنجی ـ به عنوان بزرگترین دگرگونی اجتماعی، با گستره جهانی، که بشریت چشم به راه آن است، ـ به فراهمشدن زمینهها و مقدماتی بستگی دارد که عوامل انسانی و آمادگی اوضاع اجتماعی، بخشی مهم از این بسترها و زمینههاست[۳۳]. به عبارتی دیگر از طرفی باید مردم به وظایف خود عمل کنند و آماده ظهور آن حضرت بوده و زمینه را برای قیام فراهم سازند و از طرفی دیگر خداوند متعال با توجه به اوضاع و شرایط جامعه و مناسب بودن زمینهها و بسترها و بر اساس نیاز جامعۀ جهانی، هر وقت اراده کند، اذنقیام را صادر خواهد کرد.[۳۴] فلذاست که باید گفت امام مهدی (ع) آوردنی است نه آمدنی.
دربارۀ اینکه آیا اختیار و ارادۀ آدمی در تحقق ظهور و تکامل یافتن ارزشهای انسانی تا چه اندازه تأثیرگذار است و آیا اختیار و عامل انسانی در تحقق ظهور دخیل است یا خیر؟ و به عبارتی دیگر آیا امام مهدی (ع) آمدنی است یا آوردنی؟ دو دیدگاه کلی قابل ترسیم است:[۳۶]
نخست آنکه تنها خواست و ارادۀ الهی، در تحقق ظهور دخالت دارد و از آنجا که وعدۀ الهی بر تحقق ظهور صورت گرفته، هرگاه خود اراده کند ظهور واقع میشود، بیآنکه عامل انسانی کوچکترین نقشی داشته باشد. براساس این دیدگاه تحولات تاریخی ضابطهمند نبوده و ارادۀ انسانی در آن نقشی ندارد[۳۷]. دلیل طرفداران این نظریه بعضی روایات است، چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «خداوند به دلیل تعجیل بندگان، شتاب نخواهد کرد. همانا برای این امر پایانی است که به آن منتهی میشود. چون آن پایان فرارسد، لحظهای پیش و تأخیری نخواهد افتاد»[۳۸]. بنابراین دیدگاه، انسان جز انتظارتکوینی، هیچ نقشی ندارد و همانند کسی است که مسافری دارد، اما نمیداند کجاست، باید به حکمتکوین، چشم به راه او باشد تا از راه برسد، زیرا این امر به اراده و مشیّت مطلق الهی بوده و کسی نمیتواند ارادۀ خداوند را تغییر دهد و خواستهای جداگانه داشته باشد. این دیدگاه، با همۀ سمت و سوی توحیدی و معرفتیاش، توجیه عقلانی نداشته و دستکم بااراده، اختیار، تشریع، تکلیف و اذن در دعا، منافات دارد[۳۹].
دیدگاه دوم و برگزیده آن است که افزون بر ارادۀ الهی، عامل انسانی نیز در ظهور تأثیرگذار است[۴۰]. همانگونه که مردم، در عصر حضورائمه (ع)، وظایفی بر عهده داشتهاند که میبایست ادا میکردند، در غیبت نیز افزون بر تکالیف عمومی، وظایفی بر دوش دارند، تا ضمن رسیدن به اجر و ثواب، در زمینه ظهور نیز گامهایی بردارند[۴۱]. در حقیقت هر چند حرکت تاریخ تکاملی بوده و تاریخبشر در مجموع در یک خط سیر تکاملی گام برمیدارد، ولی نظر به اینکه عامل اصلی این حرکت انسان است و انسان موجودی آزاد و انتخابگر است، در تحولات تاریخ بسیار مؤثر است و نقش او در انتخاب آیندۀ خویش، هم آگاهانه است و هم آزادانه؛ یعنی انسان هم به محیط خود آگاه است و هم با اختیار و ارادۀ خود، با توجه به آینده میتواند آزادانه آیندۀ خویش را به هر شکلی که خود بخواهد انتخاب کند[۴۲].[۴۳] زیرا انتظار بر دوش انسانتکلیف قرار میدهد،[۴۴] همچنین این از سنتهای خداوند است که عملکرد انسان در سرنوشت او تاثیر دارد: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۴۵][۴۶] علاوه بر اینکه نصرت الهی به نصرتی از جانب بندگان منوط شده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۴۷] ضمن آنکه ما هیچگاه از انجام تکالیفمان بازداشته نشدهایم و به این بهانه که حق تنها در زمان ظهور به تمامه مستقر خواهد شد، از اقامه حق در حدتوان خود منع نشدهایم و امر به اجرای حق، گرفتن داد مظلومان و مقابله با ظالمان در حدتوان از ما برداشته نشده است[۴۸].
به عبارت دیگر نقش مردم در فرآیند ظهور در شکل علت فراهمکننده (مُعِده)، موضوعی ناگزیر و انکارناپذیر است؛ چرا که "انتظار ظهور، چیزی جز چشمداشتِ ازمیانبردن نظامهای ستمگرانه مسلط بر جهان و جایگزینکردن نظامعدل جهانی به جای آن، نیست. این دگرگونی در عصر ظهور و فراگیرشدن عدالت، بیگمان با همگرایی، میل، رغبت و خواست عمومی مردم همراه است. بنابراین تا زمانی که نگرشهای همگانی دگرگون نشود، حکومت دینی نزد مردمجایگاه و ارزش نخواهد داشت و آنان حضور رهبرالهی را برای رهایی خویش بایسته ندانند و او را نخواهند، ظهوری پدید نخواهد آمد. ظهور امام زمان(ع) سرآغازی است بر انقلابی بزرگ، گسترده و فراگیر که این تحول بزرگ نیازمند فراهم شدن شرایط و زمینههایی بایسته و شایسته است. حضور مردم در این انقلاب از شرایط مهم این شکلگیری است[۴۹].
در توضیحی دیگر دربارۀ نقش انسانها در شکل گیری ظهور باید گفت: از نظر عقلی عامل ظهور، یا خداوند است یا غیرخداوند. در فرض دوم، عامل یا غیر مردمند و یا مردم و در فرض اخیر، عامل یا امام است و یا غیر امام. حصر یاد شده از آنجا که دَوران میان نفی و اثبات دارد، حصر عقلی است و چیزی خارج از آن مفروض نیست. از میان فروض یادشده، فرض دوم که عاملی غیر از خدا و امام و مردم در ظهور تأثیرگذار باشد، باطل است. از میان سه فرض باقیمانده، منعی از ناحیه خداوند و امام نسبت به ظهور نمیتواند وجود داشته باشد؛ زیرا بیشک ظهور هم مطلوب خداوند است و هم مطلوب امام. بنابراین اگر مانعی برای ظهور دیده میشود، نقصی است که در انسانها وجود دارد و با پر شدن این خلأ، امام یقیناً ظهور خواهد فرمود. به تعبیر دیگر، فاعلیت خداوند و امام نسبت به ظهور تام است و جای فاعلیت عوامل انسانی خالی است که با شکلگیری آن، ارادۀ الهی به ظهور تحقق خواهد گرفت[۵۰].
استدلال یادشده به روشنی تأثیرگذاری انسانها در ظهور را ثابت میکند. این گفته را با این بیان نیز میتوان تأیید کرد، فرض میکنیم همۀ انسانها، با تغییر وضعیت خود، به انسانهایی مؤمن و صالح تبدیل شوند که به تمامی اصول اخلاقی و ضوابط دینی اهتمام کامل دارند و به امام مهدی(ع) معرفت کامل و عمیق مییابند و مشتاق ظهور آن حضرت میگردند و تمام لوازم مورد نیاز برای بسط ید امام را فراهم میکنند. حال پرسش این است که آیا با تحقق چنین وضعیتی، باز هم امام در پس پردۀ غیبت خواهد ماند و آیا منکرانِ تأثیرگذاری عملکرد انسانها در ظهور، میتوانند ادعا کنند با وجود این باز هم امکان ادامه یافتن غیبت امام وجود دارد؟ بیتردید خیر؛ زیرا غیبت امام در این فرض فاقد توجیه عقلانی و غیر حکیمانه است. بنابراین رفتار مردم در تحقق ظهور تأثیرگذار است[۵۱].
در روایات مختلفی اشاره به نقش مردم در ظهور شده است مانند: امام مهدی(ع) در توقیع خود به شیخ مفید چنین میفرماید[۵۲]: «اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنان را بر اطاعتش توفیقعنایت فرماید ـ در وفای به عهدی که بر عهدۀ آنان است، یک دل میشدند، میمنت ملاقات با ما از آنان به تأخیر نمیافتاد و سعادتدیدار ما زودتر نصیبشان میگشت؛ دیداری بر مبنای شناختی راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما». همچنین پیامبر اسلام(ص) میفرمایند[۵۳]: «گروهی از مشرقزمین خروج میکنند، زمینهها را برای مهدی فراهم میسازند، یعنی زمینههای حکومتش را». این روایت را در زمره روایاتی میتوان محسوب کرد که بر تأثیر عملکرد انسانها در ظهور دلالت دارند؛ زیرا اسـاساً توطئه، به معنای تمهید و تسهیل است؛ یعنی مقدمات چیزی را فراهم کردن و تحقق آن را آسان نمودن. بنابراین به دلالت این روایت، گروهی که از مشرقخروج میکنند، نقش تسهیلکننده و تهیهکننده مقدمات ظهور را بر عهده دارند. بیتردید هنگامی که پدیدهای نقش تسهیلکنندۀ تحقق امری را دارد، با تحقق آن، امر مورد نظر به شکل آسانتری تحقق مییابد و این یعنی همان مؤثر بودن[۵۴].
انقلاب و تحوّل روحی افراد: تغییر و تحوّل روحی و خودسازی و تهذیب نقش مهمی در ایجاد انقلاب بزرگ و به پیروزی رساندن آن دارد و با تحولات بیشتر در روحیهانسانها و ساخته شدن نیروهای با صلابت میتوان اذعان داشت یکی از زمینهها فراهم آمده است. باید بدانیم امام زمان(ع) هم به انتظار لحظهای است که این تحوّلات درونی در قلب و روحانسانها به وجود آمده و به حدّ کمال خود برسد تا ظهور برای حضرت میسر شود.چنانچه افرادی که شایستگیهمراهی با حضرت را داشته باشند فراهم آیند، یکی دیگر از مقدمات ظهور مهیّا میگردد. و با خودسازی این افراد نیروی انسانی انقلاب بزرگ مهدی(ع) تشکیل میگردد. انقلابی با آن عظمت و وسعت و رسالت سترگ، انسانها و عوامل بزرگی را میطلبد تا قادر به پیاده کردن رسالتعظیم خود باشد؛ انسانهایی خود ساخته و از جان گذشته، فقیه، سیاستمدار، مدیر و مدبّر، مبارز و شجاع و... [۵۷]. کسی که در انتظار آن مصلح بزرگ است، باید در خود زمینههای صلاح را آماده سازد و کاری کند که بتواند برای تحقق صلاح بایستد[۵۸].
برپایی قیامها و انقلابهای ظلمستیز و عدالت خواهانه: از اموری که باعث تسریع در انقلاب جهانی حضرت مهدی(ع) شده و موجب بیداری و آگاهی جامعۀ جهانی و در نتیجه فراهم آمدن زمینه ظهور میگردد قیامها و انقلابهای اسلامی و بیدارگرایانه است، مانند انقلاب اسلامی ایران. بنابراین از وظایف و مسؤولیّتهای ما این است که از این انقلاب پاسداری نموده و در ترویج و پربارتر کردن آن بکوشیم، اهداف آن را زنده و در راه تحقّق آنها تلاش کنیم[۶۱].
پذیرش روحی جهت تحملسختیها و مصیبتهای قبل از ظهور: امام صادق(ع) فرمودند:[۶۳] «پیش از ظهورقائم، نشانههایی از جانب خدای تعالی برای مؤمنان خواهد بود. گفتم: فدای شما شوم! آنها کدام است؟ فرمود: قول خدای تعالی که: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾[۶۴] میآزماییم مؤمنان را پیش از خروج قائم، به چیزی از خوف (از پادشاهانبنی فلان در آخر سلطنت آنها)، گرسنگی (به واسطه گرانی قیمتها)، کاستیِ در اموال (کسادی داد و ستد و کمی سود)، کاستیِ در نفوس (به واسطه مرگ و میر فراوان) و کاستیِ در ثمرات به واسطه کمی برداشت محصولات زراعتی، و صابران را مژده بده در آن هنگام به تعجیل خروج قائم».[۶۵]
نتیجه اینکه، پدیدآمدن ظهورموعودمنجی ـ به عنوان بزرگترین دگرگونی اجتماعی، با گستره جهانی، که بشریت چشم به راه آن است، ـ به فراهمشدن زمینهها و مقدماتی بستگی دارد که عوامل انسانی و آمادگی اوضاع اجتماعی، بخشی مهم از این بسترها و زمینههاست[۷۲]. به عبارتی دیگر از طرفی باید مردم به وظایف خود عمل کنند و آماده ظهور آن حضرت بوده و زمینه را برای قیام فراهم سازند و همچنین بستری فراهم سازند که مردمجهان، نوعی آمادگی ذهنی و درخواست قلبی برای ظهورمنجی آسمانی داشته باشند. و از طرفی دیگر خداوند متعال با توجه به اوضاع و شرایط جامعه و مناسب بودن زمینهها و بسترها و بر اساس نیاز جامعۀ جهانی، هر وقت اراده کند، اذنقیام را صادر خواهد کرد. و ممکن است بر اساس اراده الهی، و با توجه به نیاز شدید بشر، منتظر بعضی از زمینهها و شرایط نباشد.[۷۳] فلذاست که باید گفت امام مهدی (ع) آوردنی است نه آمدنی.