بحث:پل صراط

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

صراط به معنای راه [۱] و راه مستقیم [۲] است. گفته‌اند که صراط در اصل «سراط»، از ماده «س - ر - ط» به معنی پنهان شدن هنگام راه رفتن است؛ گویا راه رونده به تدریج درون راه گم و از چشم‌ها پنهان می‌شود.[۳] سین به سبب شیوایی صاد به آن بدل شده است.[۴] در ادبیات معارف اسلامی، صراط نام پلی در جهان آخرت است که روی جهنم کشیده شده است و یک سوی آن به بهشت * منتهی می‌شود. همه مردم باید از روی آن بگذرند و اهل بهشت از آن به سلامت می‌گذرند و اهل آتش، از آن لغزیده و به درون جهنم * سقوط می‌کنند.[۵] اعتقاد به وجود پل صراط و عبور از آن از آموزه‌های معادشناختی اسلام است. اعتقاد به آن را ضروری دین و مورد اجماع امت دانسته‌اند [۶] و درعین حال، گفته می‌شود معتزله صراط به معنای مصطلح و وجود خارجی آن را انکار کرده و آن را تأویل می‌کنند.[۷] در میان ادیان پیش از اسلام، آیین زرتشت به مسئله صراط پرداخته و با تعبیر «چینوَت پل» به معنای راهِ برگزیننده از آن یاد کرده است. این پل برای آزمایش و برگزیدن روح درگذشتگان میان این جهان و بهشت افراشته شده است. براساس آموزه‌های زرتشت، روح مرده به سوی پل چینوت هدایت می‌شود که همگان باید از آن بگذرند. درباره ویژگی‌های آن آمده است که در میان پل تیغه‌ای تیزتر از شمشیر و به باریکی مو و زیر پل، دوزخ قرار دارد. هنگام عبور پارسایان از اعمال آنها پرسیده می‌شود. کردارهای نیک پارسایان به شکل فردی خوش‌سیما به پیشواز آنان می‌آید. پل برای آنها فراخ و گذر از آن آسان می‌گردد و او با شادمانی به بهشت وارد می‌شود. هنگام عبور انسان بدکار، آن تیغ راه را بر او می‌بندد و پس از اینکه وی سه گام برمی‌دارد، با آن تیغ دو نیمه شده و از فراز پل در سراشیبی دوزخ فرومی‌افتد. براساس تعالیم زرتشت، کسی که پیرو دروغ باشد، پاداش نیک را برای خود تباه کرده و روح او هنگام دادرسی بر سر چینوَت پل معطل خواهد ماند.[۸] ادعا شده است که اعتقاد به پل صراط از دین زرتشت به کتاب تلمود و دین یهود نیز راه یافته است؛ با این تفاوت که در آیین زرتشت زمان گذر از پل صراط، سه روز پس از مرگ و در آیین یهود هنگام ظهور موعود ذکر شده است.[۹] واژه صراط، ۴۵ بار در قرآن کریم آمده است. در اغلب این کاربردها صراط به معنای لغوی آن یعنی «راه» به کار رفته (برای نمونه: حمد / ۱، ۷؛ طه / ۲۰، ۱۳۵؛ صافّات / ۳۷، ۱۱۸؛ ص/ ۳۸، ۲۲) و تنها در برخی از آنها و بنابر تفسیری نادر به معنای پل صراط دانسته شده است. (یس / ۳۶، ۶۶؛ مؤمنون / ۲۳، ۷۴)[۱۰] در دسته سومی از آیات، هرچند به صراط تصریح نشده است، مفسران این آیات را در ارتباط با پل صراط و دلالت کننده برآن دانسته‌اند. (برای نمونه: مریم / ۱۹، ۷۱؛ فجر / ۸۹، ۱۴؛ اعراف / ۷، ۴۴)

مستندات وجود پل صراط

قرآن کریم به صراحت درباره وجود پل صراط و مسائل مربوط به آن سخنی نگفته است، بلکه مفسران، برخی آیات و مفاهیم قرآنی را ناظر به آن تفسیر کرده‌اند: ۱. قرآن کریم حضور همگان، اعم از مؤمن و کافر در گرداگرد جهنم را خواست حتمی خدا دانسته و در ادامه از نجات پارسایان و رها ساختن ستمکاران (کافران و گنهکاران) در آتش خبر می‌دهد: «و اِن مِنکُم اِلّا وارِدُها کانَ عَلی ٰ رَبِّکَ حَتمًا مَقضیّا * ثُمَّ نُنَجّی الَّذینَ اتَّقَوا و نَذَرُ الظّ ٰ لِمینَ فیها جِثیّا». (مریم / ۱۹، ۷۱ - ۷۲) مفسران ورود عمومی به جهنم را همان گذر از صراط دانسته‌اند.[۱۱] گفته شده است که مراد از ورود (وَارِدُهَا)، نزدیک شدن به آتش و اِشراف بر آن است؛ زیرا «ورود» در اصل به معنای رسیدن به چیزی، بدون داخل شدن در آن است،[۱۲] چنان‌که در آیات «و لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدیَنَ» (قصص / ۲۸، ۲۳) و «فَاَرسَلوا وارِدَهُم» (یوسف / ۱۲، ۱۹) نیز ورود به معنای اِشراف و نزدیک شدن به کار رفته است.[۱۳] با توجه به این معنا برای «ورود»، آیۀ یادشده می‌تواند مؤید وجود پل صراط باشد. براساس این تفسیر، به همگان فرمان می‌دهند از پل صراط بگذرند. مؤمنان به سلامت گذشته و کافران و گنهکاران به درون جهنم سقوط می‌کنند. برخی نیز ورود را به معنای داخل شدن در آتش دانسته‌اند [۱۴] که می‌تواند با قول کسانی موافق باشد که استقرار پل صراط را در متن و عمق جهنم می‌دانند.[۱۵] در تأیید این دیدگاه به روایاتی استناد شده است که براساس آن آتش جهنم هنگام عبور مؤمنان خاموش می‌شود و آنان به سلامت از آن می‌گذرند.[۱۶] برخی هم گفته‌اند که «ورود» برای مؤمنان، عبور از صراط و برای کافران، دخول و سقوط در آتش است.[۱۷] ۲. در آیه ۴۳ سوره حجر / ۱۵، جهنم، وعده‌گاه همه پیروان شیطان معرفی شده است: «و اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوعِدُهُم اَجمَعین». براساس برخی روایات، این آیه ناظر به استقرار آنان بر پل صراط است.[۱۸] البته این معنا با ظاهر آیه که دوزخ را وعده‌گاه وصف می‌کند سازگار نیست. از سویی، پل صراط گذرگاه همگان است، نه فقط پیروان شیطان؛ همچنین قرآن کریم سخنان حسرت‌انگیز کافران را هنگامی که بر آتش نگاه داشته می‌شوند حکایت می‌کند: «و لَو تَری ٰ اِذ وُقِفوا عَلَی النّارِ فَقالوا ی ٰ لَیتَنا نُرَدُّ و لا نُکَذِّبَ بِآی ٰ تِ رَبِّنا و نَکونَ مِنَ المُؤمِنین». (انعام / ۶، ۲۷) برخی مفسران محل توقف کافران در برابر آتش را همان پل صراط دانسته‌اند.[۱۹] ۳. قرآن کریم، جهنم را کمین‌گاه: «اِنَّ جَهَنَّمَ کانَت مِرصادا» (نبأ / ۷۸، ۲۱) و نیز خداوند را در کمین ستمگران معرفی می‌کند: «اِنَّ رَبَّکَ لَبِالمِرصاد». (فجر / ۸۹، ۱۴) برخی مرصاد را به پل صراط تفسیر کرده [۲۰] و آن را اشاره به وجود محلی برای عبور مردم از روی جهنم دانسته‌اند؛[۲۱] ولی در روایات، مرصاد گذرگاهی خاص از پل صراط دانسته شده است.[۲۲] ۴. قرآن کریم از جایگاهی میان بهشت و دوزخ به نام «اعراف» یاد کرده است که در آن مردانی هستند و هریک از بهشتیان و دوزخیان را با نشانه‌هایشان می‌شناسند: «و عَلَی الاَعرافِ رِجالٌ یَعرِفونَ کُلًّا بِسیم ٰ هُم.»... (اعراف / ۷، ۴۶) برخی مفسران، اعراف را همان صراط [۲۳] و برخی دیگر موضعی از صراط دانسته‌اند که محل حضور شماری از بزرگان دین است.[۲۴] براساس روایات شیعه، امامان اهل‌بیت در اعراف ایستاده و پیروان خود را در ورود به بهشت یاری می‌کنند.[۲۵] ۵. برخی «عَقَبه» به معنای گردنه و راه صعب‌العبور را نیز همان پل صراط [۲۶] یا گردنه‌ای روی آن [۲۷] دانسته‌اند: «فَلا اقتَحَمَ العَقَبَة * و ما اَدر‌ ٰ کَ مَا العَقَبَة» (بلد/ ۹۰، ۱۱ - ۱۲)؛ اما براساس تفسیر مشهور، مراد از عقبه، انجام دادن برخی کارهای نیک است که به سبب دشوار بودن و نیاز به جهاد با نفس و مخالفت با خواهش‌های نفسانی به گردنه صعب‌العبور تشبیه شده است.[۲۸] آیات بعدی این معنا را تبیین و تأیید می‌کنند: «و ما اَدر‌ ٰ کَ مَا العَقَبَة * فَکُّ رَقَبَة * اَو اِطع ٰ مٌ فی یَومٍ ذی مَسغَبَة * یَتیمًا ذا مَقرَبَة * اَو مِسکینًا ذا مَترَبَة». (بلد / ۹۰، ۱۲ - ۱۶) قرآن کریم پندار برخی مسلمانان مبنی بر اینکه فقط با انفاق‌ فراوان به مقام خجستگان رسیده‌اند، نفی کرده و آن را در گرو آزاد کردن برده، اطعام به یتیم و مسکین در راه خدا و... می‌خواند و انجام این کارها را به پشت سرگذاشتن گردنه و راه صعب‌العبور تشبیه می‌کند.[۲۹] ۶. قرآن کریم در‌آیات ۲۴ - ۲۶ سوره ق / ۵۰ از فرمان الهی به دو نفر در روز قیامت * برای افکندن گروهی خاص از مشرکان در جهنم خبر می‌دهد: «اَلقیا فی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفّارٍ عَنید». براساس روایتی از امام صادق مخاطب «اَلقیا» پیامبر اکرم و امام علی هستند. آن دو در حالی که کنار پل صراط ایستاده‌اند، فرمان می‌یابند تا دوستان و پیروان خود را به سوی بهشت رهنمون شده و دشمنان خویش را درون جهنم افکنند.[۳۰] بیشتر مفسران، تفاسیر دیگری را گفته‌اند؛[۳۱] از جمله،‌مخاطب فرمان الهی را دو فرشته‌ای دانسته‌اند که پیش‌تر با عنوان «سائق» و «شهید» از آنان یاد شده‌ است. (ق / ۵۰، ۲۱)[۳۲] پل صراط پس از پدیدار شدن جهنم، روی آن قرار می‌گیرد.[۳۳] قرآن کریم روز قیامت را زمان پدیدار شدن جهنم می‌داند: «و جِایءَ یَومَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» (فجر / ۸۹، ۲۳)؛ همچنین براساس آیات قرآن، روز قیامتزمین و آسمان‌ها به چیزی جز آنچه هستند بدل خواهند شد و همه پرده‌ها کنار خواهند رفت: «یَومَ تُبَدَّلُ الاَرضُ غَیرَ الاَرضِ». (ابراهیم / ۱۴، ۴۸) استقرار مردم روی پل صراط، همزمان با زلزلۀ قیامت [۳۴] و جایگاه آن نیز زمین پس از تبدیل آن به مکانی پاکیزه از گناه، ذکر شده است.[۳۵]

ماهیت و ویژگی‌های پل صراط

هر چند آگاهی تفصیلی از حقایق جهان آخرت مانند ماهیت پل صراط به‌گونه عادی در این جهان، ناممکن است، درباره ماهیت آن دو دیدگاه وجود دارد: نخست اینکه به معنای ظاهری آن یعنی پل یا راهی است همانند آنچه در دنیا وجود دارد که در سرای دیگر روی جهنم کشیده شده است. برهمین اساس، پل صراط را تجسم صراط دنیوی دانسته‌اند؛ به این معنا که پل منتهی به بهشت در این دنیا، صراط مستقیم توحید، فطرت الهی و احکام شریعت الهی است که گویا بر فراز شعله‌های شهوت‌ها و گرایش‌های پست حیوانی انسان استوار است و صورت اخروی آن، به شکل پلی کشیده شده روی جهنم بروز می‌کند.[۳۶] این معنا به گونه‌ای در احادیث نیز آمده است.[۳۷] گذر برق‌آسای عده‌ای از پل صراط نیز محصول عدم درنگ آنان بر شهوت‌ها و تعلقات دنیوی، بلکه عدم راهیابی اندیشۀ ناروا در ذهن آنها در دنیاست؛[۳۸] همچنین گفته‌اند که حرکت بر پل صراط، در حقیقت ظهور سیر درونی و ذاتی انسان در تقرب به خدا در زندگی دنیاست [۳۹] و چون تمام حقیقت این سیر و تقرب، در نهایت نتیجۀ لطف و رحمت الهی است، می‌توان چنین برداشت کرد که ماهیت پل صراط از جنس رحمت الهی و ویژه ایمان آورندگان است و کافران را بر آن عبوری نخواهد بود.[۴۰] دیدگاه دوم منسوب به صوفیه و بیشتر معتزله است که صراط را به میانه‌روی در سیر و سلوک اخلاقی و دوری از افراط و تفریط تأویل کرده‌اند، یا آن را کنایه از عدل و داد خدا می‌دانند.[۴۱] براساس روایات، پل صراط برای کافران بُرنده‌تر از شمشیر و باریک‌تر از موست.[۴۲] دارای خار و خاشاک فراوان و مار و عقرب [۴۳] و لغزنده [۴۴] است. گردنه‌هایی سخت با مسافت ۱۰۰۰ سال سربالایی، ۱۰۰۰ سال راه هموار و ۱۰۰۰ سال سراشیبی در آن وجود دارد.[۴۵] براساس برخی روایات، صراط از پل‌های هفت‌گانه‌ای تشکیل شده که طول هر یک ۱۷۰۰۰ فرسخ است.[۴۶] پهن و باریک شدن صراط برای مؤمنان و کافران و گناهکاران از دیگر خصوصیات آن، بیان شده است.[۴۷]

عبور از صراط

براساس گزارش قرآن کریم، مؤمنان در روز قیامت همراه پیامبر اکرم خواهند بود و نورشان پیشاپیش و در سمت راست آنها به سرعت پیش خواهد رفت و مؤمنان از خدا می‌خواهند تا نورشان را برای آنان کامل کرده و گناهانشان را ببخشاید: «یَومَ لا یُخزِی اللهُ النَّبیَّ و الَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ نورُهُم یَسعی ٰ بَینَ اَیدیهِم و بِاَیم ٰ نِهِم یَقولونَ رَبَّنا اَتمِم لَنا نورَنا و اغفر لنا». (تحریم / ۶۶، ۸) برخی مفسران گفته‌اند که نور مؤمنان روشنی‌بخش مسیر آنها هنگام گذر از پل صراط به سوی بهشت خواهد بود.[۴۸] گفته‌اند که شعاع نور برخی مؤمنان به گستردگی کوهی بزرگ و گروهی دیگر تا سرانگشتان پاهایشان خواهد بود و گاهی نیز خاموش خواهد شد [۴۹] و درخواست کامل شدن نور، به سبب هراس از خاموشی آن بر صراط است؛[۵۰] همچنین گفته‌اند که پیشوایان اسلام، مؤمنان را در گذر از صراط و رسیدن به بهشت کمک خواهند کرد.[۵۱] براساس برخی روایات، پیامبراکرم همراه حضرت علی، فاطمه، حسن، حسین، حمزه و جعفر برق‌آسا از پل صراط خواهند گذشت.[۵۲] در آیه ۱۴۲ سوره نساء / ۴ از مکر و نیرنگ منافقان در برابر خدا و مکر متقابل خدا با آنان سخن به میان آمده است: «اِنَّ المُن ٰ فِقینَ یُخ ٰ دِعونَ اللهَ و هُوَ خ ٰ دِعُهُم». خدعۀ خداوند به منافقان، خاموشی نور سر راه آنان هنگام رسیدن به صراط، تفسیر شده است.[۵۳] برهمین اساس، آنها از مؤمنان نور می‌خواهند. به آنها گفته می‌شود به دنیا بازگردید و با ایمان و کردار شایسته، نوری بجویید که روشنایی امروز برخاسته از ایمان و عمل شایسته دیروز است؛ آن‌گاه میان مؤمنان و منافقان دیواری کشیده می‌شود: «یَومَ یَقولُ المُن ٰ فِقونَ و المُن ٰ فِق ٰ تُ لِلَّذینَ ءامَنوا انظُرونا نَقتَبِس مِن نورِکُم قیلَ ارجِعوا وراءَکُم فَالتَمِسوا نورًا فَضُرِبَ بَینَهُم بِسورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فیهِ الرَّحمَةُ و ظ ٰ هِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذاب». (حدید / ۵۷، ۱۳)[۵۴] نور یادشده در آیه ۲۸ سوره حدید / ۵۷ نیز به نورانیت هنگام گذر از صراط تفسیر شده است. براساس این آیه، تقوای الهی و ایمان به پیامبراکرم مایه بهره‌مندی از نور و راه‌رفتن در روشنایی آن معرفی شده است: «ی ٰ اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللهَ و ءامِنوا بِرَسولِهِ یُؤتِکُم کِفلَینِ مِن رَحمَتِهِ و یَجعَل لَکُم نورًا تَمشونَ بِهِ».[۵۵] بر همین اساس، روشنی و گسترش صراط در آخرت را بسته به میزان کسب نور یقین و اندازۀ معرفت به خداوند در این دنیا معرفی کرده‌اند.[۵۶] آیه ۳۴ سوره فاطر / ۳۵ از حمد بهشتیان به درگاه خداوند به سبب رفع نگرانی آنان خبر می‌دهد: «و قالُوا الحَمدُ للهِ الَّذی اَذهَبَ عَنَّا الحَزَنَ». برخی مراد از «حزن» را نگرانی و اضطراب هنگام عبور از صراط دانسته‌اند.[۵۷] براساس روایات، وضع مردم هنگام عبور از صراط متفاوت است: گروهی برق‌آسا، عده‌ای چون تاختن اسب، برخی سینه‌خیز، شماری در حالت راه‌رفتن، بعضی هم آویخته و چسبیده به پل حرکت می‌کنند و گاهی نیز شعله آتش آنان را می‌گیرد؛[۵۸] همچنین گفته‌اند که مردم همانند پروانه درون جهنم می‌ریزند. فرشتگان از خدا برای مردم بخشایش می‌خواهند و عبورکنندگان سپاس الهی را به جای می‌آورند.[۵۹] محبت به اهل بیت پیامبر، شناخت امام برحق و پیروی از وی عامل پایداری و ثَبات قدم در صراط و تسهیل گذر از آن و نشناختن او سبب لغزش در آن معرفی شده است.[۶۰]

مواقف صراط و پرسش‌های آن

براساس روایات و گزارش‌های تفسیری، هنگام عبور از پل صراط افراد را بارها نگه داشته و درباره موضوعات گوناگون از آنان می‌پرسند. از این جایگاه‌ها با عنوان «مواقف» یاد شده است. قرآن کریم از نگه‌داشتن منکران قیامت در آن روز و پرسش از آنان خبر داده است: «و قِفوهُم اِنَّهُم مَسئولون». (صافّات / ۳۷، ۲۴) به گفته برخی مفسران، این نگه‌داشتن و پرسش، بر پل صراط خواهد بود.[۶۱] از آنان پرسیده می‌شود که چرا در برابر حق گردنکشی کرده و اکنون چرا در ستیز با حق یکدیگر را یاری نمی‌کنند: «ما لَکُم لا تَناصَرون». (صافّات / ۳۷، ۲۵) براساس برخی روایات، پرسش یادشده در آیه، درباره ولایت امیرمؤمنان امام علی [۶۲] و پذیرش ولایت آن حضرت مجوز گذر از صراط است.[۶۳] براساس روایات، بر سر پل صراط درباره این موضوعات سؤال خواهد شد: فرایض الهی،[۶۴] امانتداری، خویشاوندی، نماز،[۶۵] ولایت (ایمان خالص[۶۶]زکات، روزه، حج، جهاد و عدل [۶۷] و رسیدگی به ظلم ستمگران که در آخرین توقفگاه صراط است و از آن به «مِرْصاد» تعبیر شده است.[۶۸] در این گذرگاه که کمین‌گاه الهی است،[۶۹] خداوند به همه ستمگری‌های ستمگران رسیدگی خواهد کرد.[۷۰] ناتوانی در پاسخ به پرسش‌ها سبب توقف طولانی مدت بر صراط خواهد شد و اگر اعمال انسان سودی نبخشند و رحمتی از سوی خدا نیز آدمی را دربر نگیرد، وی دچار لغزش شده و در جهنم سقوط می‌کند و کسانی که از عهدۀ پرسش‌ها برآیند روانۀ بهشت می‌شوند.[۷۱] براساس برخی روایات، رعایت صله رحم هنگام عبور از صراط به یاری انسان می‌شتابد.[۷۲]

  1. الصحاح، ج ۳، ص۱۱۳۹، «صرط».
  2. مفردات، ص۴۸۳، «صرط»؛ لغت نامه، ج ۹، ص۱۳۱۴۵، «صراط».
  3. معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص۱۵۲، ‌«سرط»؛ ص۳۴۹، «صرط».
  4. مجمع البحرین، ج ۴، ص۲۵۹، «صراط».
  5. المصطلحات الکلامیه، ص۱۸۵ – ۱۸۶.
  6. شرح اصول الخمسه، ص۴۹۸؛ حق الیقین، ص۵۶۱؛ گوهرمراد، ص۶۵۵.
  7. المواقف، ج ۳، ص۵۲۵؛ دائرة المعارف بستانی، ج ۱۰، ص۷۱۵؛ شرح اصطلاحات تصوف، ج ۷، ص۱۵۱.
  8. تاریخ جامع ادیان، ص۴۷۴؛ سوشیانت، ص۱۸۴-۱۹۳.
  9. سوشیانت، ص۱۸۴-۱۹۳.
  10. روح المعانی، ج ۹، ص۲۵۵؛ نمونه، ج ۱۸، ص۴۳۵.
  11. جامع البیان، ج ۱۶، ص۱۳۸، ۱۴۱؛ الکشاف، ج ۳، ص۳۵؛ کشف الاسرار، ج ۶، ص۷۶.
  12. التبیان، ج ۷، ص۱۴۲؛ مفردات، ص۸۶۵، «ورد».
  13. مجمع البیان، ج ۶،‌ ص۸۱۲؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۴۳؛ المیزان، ج ۱۴، ص۹۱.
  14. التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص۲۴۳.
  15. مناقب، ج ۲، ص۲۹۰.
  16. جامع البیان، ج ۱۶، ص۱۳۶-۱۳۷؛ مجمع البیان، ج ۶، ص۸۱۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۱، ص۲۴۳.
  17. جامع البیان، ج ۱۶، ص۱۳۹؛ البحرالمدید، ج ۳، ص۳۵۳.
  18. تفسیر قمی، ج ۱، ص۳۷۶؛ بحارالانوار، ج ۸، ص۶۶.
  19. التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۱۹۱؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص۴۰۸.
  20. تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۵۵۵؛ تفسیر بغوی، ج ۵، ص۲۰۱.
  21. مفردات، ص۳۵۵، «رصد».
  22. تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص۱۷۷؛ بحار الانوار، ج ۸، ص۶۴.
  23. تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۲۳۵.
  24. تفسیر ثعلبی، ج ۴، ص۲۳۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۶۵۲.
  25. الصافی، ‌ج ۲، ص۱۹۸؛ نورالثقلین، ج ۲، ص۳۲-۳۳.
  26. تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص۲۱۰؛ التبیان، ج ۱۰، ص۳۵۳؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۷۵۰.
  27. الکافی، ج ۱، ص۴۳۰-۴۳۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۵۴۸.
  28. زاد المسیر، ج ۴، ص۴۴۸؛ البحر المحیط،‌ ج ۱۰، ص۴۸۲؛‌ مجمع البحرین، ج ۲،‌ ص۱۲۴، «عقب»‌.
  29. زبدة التفاسیر، ج ۷، ص۴۳۵؛ التفسیر الکاشف، ج ۷، ص۵۶۷؛ المیزان، ج ۲۰، ص۲۹۲.
  30. تفسیر قمی، ج ۲، ص۳۲۴؛ تفسیر القرآن المجید،‌ ص۲۰۲؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۲۴۴.
  31. جامع البیان،‌ ج ۲۶، ص۲۱۲؛ ‌زاد المسیر، ج ۷، ص۱۹۵؛ التبیان فی اعراب القرآن، ص۳۵۵.
  32. الکشاف، ج ۴، ص۸؛‌ المیزان، ج ۱۸، ص۳۵۱؛ التفسیر الکاشف، ج ۸، ص۱۳۵.
  33. الامالی، ص۲۴۲-۲۴۳.
  34. جامع البیان، ج ۱۳، ص۳۳۱-۳۳۲؛ تفسیر سمعانی، ج ۳، ص۱۲۶.
  35. تفسیر مقاتل، ج ۲، ص۴۱۳.
  36. اسفار، ج ۹، ص۲۸۵؛ گوهر مراد، ص۶۶۰؛ منشور جاوید، ج ۹، ص۳۴۷-۳۴۹.
  37. الاصفی، ج ۱، ص۷.
  38. معادشناسی، ج ۸، ص۲۴؛ منشور جاوید، ج ۹، ص۳۵۰.
  39. اسفار، ج ۵، ص۲۸۴، ۳۱۵.
  40. اسفار، ج ۵، ص۲۸۴، ۳۱۵.
  41. المواقف، ج ۳، ص۵۲۵؛ دائرة المعارف بستانی، ج ۱۰، ص۷۱۵؛ شرح اصطلاحات تصوف، ج ۷، ص۱۵۱.
  42. الاعتقادات، ص۷۰؛‌ نورالثقلین، ج ۱، ص۲۱؛‌ الصافی، ج ۱، ص۸۶.
  43. مناقب، ج ۲، ص۱۶؛ بحارالانوار، ج ۸، ص۶۶ - ۶۷؛ حق الیقین، ص۵۶۴.
  44. جامع البیان، ج ۱۶، ص۱۴۲؛ کنزالعمال، ج ۱۴، ص۳۸۶.
  45. تفسیر ثعلبی، ج ۱۰، ص۲۱۰؛ الفتوحات المکیه، ج ۴، ص۴۴۶.
  46. مناقب، ج ۲، ص۳؛ بحارالانوار، ج ۸، ص۶۴؛ کفایة الموحدین، ج ۴، ص۳۲۳.
  47. شرح الاصول الخمسه، ص۴۹۸؛ اسفار، ج ۵، ص۲۸۴، ۳۱۵.
  48. تفسیر مقاتل، ج ۴، ص۳۷۸؛ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۳۸۳.
  49. احیاء علوم الدین، ج ۴، ص۵۲۵.
  50. تفسیر مقاتل، ج ۴، ص۳۷۸؛ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۴۴۸.
  51. جوامع الجامع، ج ۴، ص۳۲۲؛ مجمع البیان، ج ۱۰، ص۴۷۸.
  52. بحار الانوار، ج ۸، ص۶۷.
  53. جامع البیان، ج ۵، ص۴۴۹؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص۳۷۵.
  54. تفسیر مقاتل، ج ۴، ص۲۳۹؛ تفسیرسمرقندی، ج ۳، ص۳۸۴.
  55. تفسیر مقاتل، ج ۴، ص۲۴۷؛ تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص۲۵۰؛ تفسیر لاهیجی، ج ۴، ص۴۰۱.
  56. اسفار، ج ۵، ص۲۸۴، ۳۱۵.
  57. تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۱۰۴؛ روح البیان، ج ۷، ص۳۵۲-۳۵۳؛ البرهان، ج ۴، ص۵۵۱.
  58. جامع البیان، ج ۱۶، ص۱۴۲؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۹؛ نورالثقلین،‌ ج ۱، ص۲۱.
  59. الامالی، ص۲۴۲؛ المحجة البیضاء، ج ۸، ص۳۴۷؛ بحار الانوار، ج ۸، ص۶۵.
  60. الاعتقادات، ص۷۰؛ معانی الاخبار، ص۳۲؛ اسفار، ج ۵، ص۲۸۴، ۳۱۵.
  61. التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص۱۳۳؛ تفسیر لاهیجی، ج ۳، ص۷۶۹.
  62. تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۲۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص۶۸۸؛ تفسیر لاهیجی، ج ۳، ص۷۶۹.
  63. کنزالدقائق، ج ۱۱، ص۱۲۰؛ بحارالانوار، ج ۸، ص۷۰؛ المحجة البیضاء، ج ۸، ص۳۴۷.
  64. الاعتقادات، ص۷۱-۷۲؛ بحار الانوار، ج ۸، ص۶۴؛ کفایة الموحدین، ج ۴، ص۳۲۵.
  65. الامالی، ص۲۴۲؛ المحجة البیضاء، ج ۸، ص۳۴۷؛ علم الیقین، ج ۳، ص۱۱۸۵.
  66. الفتوحات المکیه، ج ۴، ص۴۴۶؛ بحار الانوار، ج ۸، ص۶۴.
  67. مجمع البیان، ج ۱۰، ص۷۴۰؛ الفتوحات المکیه، ج ۴، ص۴۴۷.
  68. الفتوحات المکیه، ج ۴، ص۴۴۷؛ علم الیقین، ج ۳، ص۱۱۸۶.
  69. شرح اصول کافی، ج ۹، ص۳۷۹؛ بحار الانوار، ج ۸، ص۶۴.
  70. الاعتقادات، ص۷۲؛ منازل الآخره، ص۲۳۶.
  71. الاعتقادات، ص۷۱-۷۲.
  72. الکافی، ج ۲، ص۱۵۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۵۴۴.