بنی عامر بن مالک بن جشم

مقدمه

این طایفه از اعراب قحطانی[۱] و از شاخه‌های بنی حاشد بن همدان هستند که نسب از عامر بن مالک بن جشم بن حاشد بن جشم بن خیوان (خیران) بن نوف بن أوسله (همدان) می‌برند[۲]. حضور در برخی فتوحات اسلامی[۳]، حضور برخی از آنان در واقعه کربلا و مشارکت در به شهادت رساندن سید و سالار شهیدان(ع)[۴] و نیز مشارکت در برخی جریانات مهم اسلامی از جمله شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث در سال ۸۱ هجری[۵] از جمله مهمترین حوادث این قوم در دوران پس از اسلام برشمرده شده است. از رجال مطرح و نام آشنای این قوم می‌توان از عبدالرحمن بن عبدالله بن حارث بن نظام بن جشم بن عمرو بن مالک معروف به «اعشی همدان» - از شعرای بنام عرب - اشاره کرد[۶]. اعشی از شعرای فصیح کوفه و از فقها و قراء این شهر بود اما همه را ترک گفت و تنها به امر شعر و شاعری پرداخت[۷]. وی در سال ۶۱ هجری، با لشکری که از سوی یزید بن معاویه به فرماندهی سلم بن زیاد به خراسان و سیستان جهت نبرد با کفار و امر فتوحات روانه شده بود، همراه گردید. در این لشکرکشی، سلم، او را همراه با لشکری به خُجَندَه[۸] فرستاد، اما آنها از دشمن شکست خوردند و اعشی در تأسف این واقعه اشعاری سرود[۹]. اعشی در زمان قیام مختار به سال ۶۶ هجری در کوفه حضور داشت. اما از اشعاری که از او در این دوران نقل شده است، چنین بر می‌آید که وی از این قیام دل خوشی نداشته است[۱۰]. اعشی در این واقعه، دست‌کم یک یا دو پسرعموی خود به نام‌های عبدالله بن وهب همدانی[۱۱] و به نقلی عبدالله و عبدالرحمن بن وهب همدانی[۱۲] را که در واقعه عاشورا با لشکر عبیدالله بن زیاد همکاری داشتند، از دست داد. «اعشی همدان» در دوران حکومت مروان به شام سفر کرد اما بهره‌ای از این سفر عایدش نشد پس به حمص نزد نعمان بن بشیر - عامل حمص - رفت و پس از رد و بدل شدن سخنانی، چهل هزار دینار از بیت المال حمص به اعشی بخشیده شد. اعشی پس از دریافت این مبلغ، خرسندی خود را از این موضوع ضمن ابیاتی اعلام نمود[۱۳]. اعشی به هنگام آغاز شورش عبدالرحمن بن محمد بن اشعث (سال ۸۱ هجری) در سیستان حضور داشت. او در سیستان نخستین فردی بود که در حضور ابن اشعث، خلع عبدالملک بن مروان و حجاج را اعلام نمود[۱۴]. وی در زمان حرکت ابن اشعث به سوی عراق، با او همراه شد و ضمن اشعاری به مدح ابن اشعث و ذمّ حجاج پرداخت[۱۵]. اعشی پس از شکست شورش ابن اشعث همراه با جمع زیادی به اسارت قوای اموی در آمد و پس از گفتگویی کوتاه، به دستور حجاج بن یوسف ثقفی گردن زده شد[۱۶].[۱۷].

منابع

پانویس

  1. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۷۱۳. نیز ر.ک: ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۲.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۱۴؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۳۰۶؛ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۸.
  3. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۹؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۴۷؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۹۷.
  4. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.
  5. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۷۸؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۵۴-۱۵۵؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۷، ص۹۷-۹۸.
  6. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۱۴؛ عوتبی صحاری، الانساب، ج۲ ص۴۵؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۳۰۶.
  7. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۴، ص۴۷۸.
  8. از شهرهای مشهور ماوراء النهر بر ساحل سیحون. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۴۷)
  9. بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۹۹؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۴۷؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۹۷.
  10. دینوری، الاخبار الطوال، ص۳۰۱.
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۵۸؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰.
  12. بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۹.
  13. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۴، ص۴۸۰. ابن عبدالبر اندلسی زمان این واقعه را - که با توجه به سال کشته شدنش، به واقع نزدیکتر است، - دوران حکومت یزید بن معاویه عنوان کرده است. (ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۴۹۸).
  14. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۵۴.
  15. بلاذری، انساب الاشراف، ج۷، ص۳۱۵-۳۱۶؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص۶۱.
  16. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۳۷۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۷، ص۹۷-۹۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۴، ص۴۷۹.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.