تبرک در قرآن
برکت جستن از امور مقدس
«تبرّک» مصدر باب تفعّل از ریشه «ب ـ ر ـ ک» است[۱]. واژه پژوهان برای این ریشه سه معنای سینه شتر[۲]، ثبات[۳] و فزونی[۴] را بازگو و غالباً بر اصلی بودن یکی از این معانی تأکید کردهاند. راغب معنای اولیه را سینه شتر و دو معنای دیگر را از استعمالهای بعدی شمرده است[۵]. آرتور جفری اصل این واژه را عربی نمیداند و معتقد است فعل «بَرَک»، که برای زانو زدن شتر به کار میرود، مشترک بین همه زبانهای سامی است که ابتدا در زبانهای سامی شمالی، معنای برکت دادن پیدا کرده و از آنجا به ناحیه زبانهای سامی جنوبی رسیده است و به این ترتیب در زبانهای عبری، فنیقی، آرامی، پالمیری (تدمری)، سبایی، حبشی و عربی معنایی نزدیک به هم یافته است[۶]، به هر روی معنای متداول این ریشه را شامل فیض، فضل، خیر و فزونی مادی یا معنوی دانسته[۷] و در اصطلاح قرآنی و دینی، برکت را «پدید آمدن خیر الهی در امور» تعریف کردهاند[۸]. بعضی نیز برکت را زیاد شدن از خاستگاهی نامحسوس دانسته و به این صورت میان «زیاد شدن» و «برکت یافتن» تمایز نهادند[۹]. تبرّک که به معنای برکت جستن است، متناسب با معنای اصطلاحی برکت، در اصطلاح دینی به معنای برکت جستن از طریق حقیقتهایی است که خداوند متعالی برای آنها امتیازها و مقامهای خاصی قرار داده است[۱۰]؛ مانند پیامبران، اولیا و آثار آنان.
مفهوم و شعایر مربوط به تبرک در ادیان مختلف به چشم میخورند؛ مانند برکت جستن از بزرگان دینی در یهود و عشای ربانی در مسیحیت[۱۱]. در قرآن از ریشه «ب ـ ر ـ ک» واژههای بَرَکات، مُبارَک، بارَکنا، تَبارَکَ، بارَکَ و بُورِکَ برای دلالتبربرکت داشتنِ اشخاص، پدیدهها، مکانها و زمان ویژهای، به کار رفته است. واژه تبرک در قرآن به کار نرفته است؛ اما از بعضی آیات بازگو کننده رویدادهای تاریخی [۱۲] و دستور به نماز گزاردن در مقامابراهیم[۱۳] مفهوم تبرک، برداشت شده است.[۱۴]
حکم تبرک
در قرآن، سخنی از جایز بودن یا نبودن تبرک به میان نیامده است؛ اما، باور دستهای از مسلمانان به شرک بودن بعضی از گونههای تبرک، بحثهای کلامی[۱۵] و فقهی[۱۶] گستردهای را پدید آورده است. همه مسلمانان هرگونه تبرک شرکآلود را نامشروع میدانند؛ اما در تشخیص مصداق آن، دیدگاه یکسانی وجود ندارد، اگرچه در جایز بودن اصل تبرک و مواردی از آن همسخناند.
در دیدگاه بیشتر مسلمانان، به ویژه شیعه، امور مقدسی که مسلمانان از آن برکت میطلبند، شأنی مستقل از خداوند ندارند، از این رو تبرک جستن به آنها را با شرک ملازم نمیدانند[۱۷]. در مقابل، دیدگاهی با تحلیلی متفاوت، تبرک را تنها در مواردی خاص جایز میشمرد. این نظریه را که در آثار ابن تیمیه به وضوح یافت میشود[۱۸]، پایه اندیشه وهابیت دانستهاند. به باور وهابیان جواز تبرک، نیاز به دلیل خاص دارد، از اینرو تبرک به نام خدا، قرآن، پیامبراکرم(ص) در زمان حیات آن حضرت و آثار مربوط به زمان حیات پیامبر را که دلیلی بر جواز آنها در قرآن یا سنت پیامبر و صحابه یافت میشود، جایز میدانند؛ اما تبرک به پیامبر(ص) پس از وفات ایشان و آثاری مانند قبر و ضریح که پس از وفات به ایشان منسوب شده است و هر شخصی جز پیامبر هم در زمان حیات و هم پس از آن را از این رو شرک و نامشروع میدانند که دلیلی بر جواز آن از قرآن و سیره پیامبر و صحابه در دست نیست[۱۹]، افزون بر این با نقل روایتی از پیامبر(ص) مبنی بر نهی از اینکه مردمان قبر پیامبر را جایگاهی برای گردهم آمدن قرار دهند[۲۰]، بسیاری از دیگر آیینهای مسلمانان را، که برای تبرک به امور مقدس صورت میگیرد، جایز نمیدانند[۲۱]. معتقدان به تبرک، آیات و روایات بسیاری را ناظر به جواز و استحباب آن دانستهاند. این دلیلها دو دستهاند: بعضی بر جواز مواردی از تبرک دلالت دارند که همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند و بعضی دلیلی بر جواز تبرکهای خاص و مورد اختلاف هستند.
کتابهای مستقلی نیز در این باره تدوین شده که در بین آنها از کتاب تبرک الصحابه محمد طاهر مکی و کتاب التبرک علی احمدی به جامعیت و نیکی یاد شده است[۲۲]. از تبرکهای مورد پذیرش همه مسلمانان، تبرک به نام خداست. یکی از معانی ذکر ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ در ابتدای سورههای قرآن[۲۳] و تعابیری چون ﴿بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا﴾[۲۴][۲۵]. و ﴿وَٱذْكُرِ ٱسْمَ رَبِّكَ﴾[۲۶].[۲۷]. را برای برکت جستن از نام خداوند دانستهاند. یکی از معناهای «شِفاء» در آیه ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌۭ وَرَحْمَةٌۭ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ ٱلظَّـٰلِمِينَ إِلَّا خَسَارًۭا﴾[۲۸] را دفع ناملایمات و مشکلات به سبب تبرک به قرآن، بیان کردهاند[۲۹]. روایات بسیاری نیز از تبرک صحابه به پیامبر و آثار آن حضرت[۳۰] مانند آب وضو[۳۱] روایت شده است.
در بخش تبرکهای مورد اختلاف مهمترین آیاتی که معتقدان به تبرک، در برابر تبرکستیزی وهابیان به آن استدلال کردهاند، آیات مربوط به شفا یافتن یعقوب است: ﴿اذْهَبُواْ بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ * وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ * قَالُواْ تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ * فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾[۳۲] از اینکه یوسف برای شفای چشم یعقوب پیراهن خود را فرستاد و یعقوب بینایی خود را با آن پیراهن بازیافت، مفهوم تبرک و جواز تبرک به آثار انبیا و اولیا حتی برای پیامبری دیگر، برداشت شده است[۳۳]. آیه ۲۴۸ بقره را نیز که از ویژگیهای تابوت بنی اسرائیل سخن میگوید دلیلی بر جواز تبرک به آثار انبیا دانستهاند[۳۴]. در این آیه تابوت سبب آرامش بنیاسرائیل معرفی شده است: ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾[۳۵]. مفسران، تابوت را صندوقی دانستهاند که موسی را به هنگام کودکی در آن نهاده، به دریا انداختند و از همینرو در میان بنیاسرائیل جایگاه ویژهای داشت و در آن، یادگارهای خاندان موسی و هارون (عصا، لباسها و کفشهای موسی و هارون و دو لوح از الواح تورات) قرار داشت[۳۶] و به آن تبرک میجستند[۳۷]. از آیه ﴿وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى﴾[۳۸] که دستور به نماز گزاردن در جایگاه ابراهیم است، جواز تبرک به جایگاه نشستن و نماز پیامبر برداشت شده است[۳۹]. آیه ۲۱ کهف سخن کسانی را نقل میکند که میخواستند بر در غار اصحاب کهف مسجدی بسازند: ﴿...قَالَ ٱلَّذِينَ غَلَبُوا۟ عَلَىٰٓ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًۭا﴾[۴۰]. ساختن مسجد را برای تبرک به آنان[۴۱]. و دلیلی بر جواز ساختن بنا بر قبر صالحان و زیارت آن دانستهاند[۴۲]. افزون بر این آیات، به روایات[۴۳] بسیاری نیز برای جواز تبرک استدلال شده است؛ بنابر روایاتی پیامبراکرم(ص)، تبرک به محصولات کشاورزی مدینه را سفارش میکرد[۴۴]. صحابه، پس از رحلت آن حضرت، مرقد و منبر ایشان را مایه برکت میدانستند[۴۵] و از عبدالله فرزند احمد بن حنبل، سخن پدرش درباره جواز تبرک به قبر و منبر پیامبر روایت شدهاست[۴۶]. مفسران بهکارگیری نام خدا و برخی تعابیر دیگر در بعضی آیات را از باب تبرک دانستهاند؛ مانند یادکرد «الله» در آیههای ﴿فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ﴾[۴۷]، ﴿سَتَجِدُنِىٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّـٰلِحِينَ﴾[۴۸].[۴۹]. و ﴿لَتَدْخُلُنَّ ٱلْمَسْجِدَ ٱلْحَرَامَ إِن شَآءَ ٱللَّهُ﴾[۵۰] در تفسیر آیه ۴۱ انفال[۵۱] برای توضیح تبرک بودن ذکر الله، آمده است که چون همه اموال برای خداست، نمیتوان گفت که خداوند سهمی دارد[۵۲] و در تفسیر آیه ۷ حشر[۵۳]، اختصاص فیء به پیامبر و فقرای مهاجرین را دلیلی بر تبرک بودن ذکر الله در آیه دانستهاند[۵۴]. در آیه ۱۱۳ مائده، حواریان درخواست مائده آسمانی از حضرت عیسی را، برای خوردن از آن بیان میکنند: ﴿قَالُوا۟ نُرِيدُ أَن نَّأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَن قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ ٱلشَّـٰهِدِينَ﴾[۵۵]. بعضی مفسران، یکی از دلیلهای درخواست خوردن از مائده آسمانی را تبرک به آن دانستهاند[۵۶]. قرآن از بهشتیان با تعبیر «اصحاب الیمین»[۵۷] یاد میکند. در تفسیر آیه برای وجه این نامگذاری، از تبرک و تیمن عرب به دست راست یاد کردهاند[۵۸]. در آیه ۳۵ نور، از درخت زیتون سخن به میان آمده است: ﴿يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍۢ مُّبَـٰرَكَةٍۢ زَيْتُونَةٍۢ﴾[۵۹]. ذکر درخت زیتون را به سبب تبرک ۷۰ پیامبر به آن دانستهاند[۶۰]. مفسران در ذیل آیه ﴿وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَـٰبُ ٱلْحِجْرِ ٱلْمُرْسَلِينَ﴾[۶۱] پس از این توضیح که مقصود از اصحاب حجر، قوم صالح است، آوردهاند که پیامبر هنگامی که همراه اصحاب از سرزمین قوم صالح میگذشت، دستور داد که اصحاب برای آشامیدن آب، از جایگاه آبخوری ناقه صالح بنوشند. این سخن پیامبر را دلیلی بر جواز تبرک به آثار انبیا و صالحان دانستهاند[۶۲].[۶۳]
تبرکهای ناشایست
برخی آیات نیز از تبرک جستنهای ناشایست یاد و از آن نهی کردهاند؛ مفسران در ذیل آیات ۸۷ و ۹۱ صافّات، داستان تبرک قوم ابراهیم به بتان را بازگو کردهاند، بر این اساس سخن حضرت ابراهیم به قوم خود که از گمان آنان درباره خداوند میپرسد: ﴿فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ ٱلْعَـٰلَمِينَ﴾[۶۴] ناظر به آیین قوم خود است که در روز عیدی، نزد بتهایشان برای تبرک غذا مینهادند و از شهر بیرون میرفتند[۶۵]. سخن دیگر حضرت ابراهیم که پس از بیرون رفتن قوم، از بتها میپرسد که چرا از آن نمیخورید: ﴿فَرَاغَ إِلَىٰٓ ءَالِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ﴾[۶۶] منظور غذاهایی است که برای تبرک نزد آنان نهاده و رفتهاند[۶۷]. یکی از خوردنیهای حرام، گوشت حیواناتی است که مشرکان برای بتها ذبح میکردند: ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ... وَمَا ذُبِحَ عَلَى ٱلنُّصُبِ...﴾[۶۸] در تفسیر این آیه گفتهاند که مشرکان، حیوانات را پس از کشتن، برای تبرک بر روی بتها میانداختند[۶۹].[۷۰]
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۳۸۷؛ الصحاح، ج۴، ص۱۵۷۵، «برک».
- ↑ مفردات، ص۱۱۹، «برک».
- ↑ مقاییساللغه، ج۱، ص۲۲۷، الصحاح، ص۱۵۷۴، «برک».
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۵۷ ـ ۲۵۹، «برک».
- ↑ مفردات، ص۱۱۹، «برک».
- ↑ واژههای دخیل، ص۱۲۶.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۵۹، «برک».
- ↑ مفردات، ص۱۱۹، «برک»؛ المیزان، ج۷، ص۲۸۱.
- ↑ مفردات، ص۱۱۹ ـ ۱۲۰، «برک»؛ الفروق اللغویه، ص۹۶.
- ↑ سلفیگری و پاسخ به شبهات، ص۴۳۴.
- ↑ معجم اللاهوت، ص۱۵۹ ـ ۱۶۲.
- ↑ سوره بقره آیه ۲۴۸؛ یوسف آیه ۹۳، ۹۶؛ کهف آیه ۲۱
- ↑ ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا ٱلْبَيْتَ مَثَابَةًۭ لِّلنَّاسِ وَأَمْنًۭا وَٱتَّخِذُوا۟ مِن مَّقَامِ إِبْرَٰهِـۧمَ مُصَلًّۭى وَعَهِدْنَآ إِلَىٰٓ إِبْرَٰهِـۧمَ وَإِسْمَـٰعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيْتِىَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلْعَـٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ﴾ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ قدمی، غلام رضا، مقاله «تبرک»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۷، ص ۱۲۸.
- ↑ برای نمونه نک: بحوث قرآنیه، ص۱۲۹؛ عقیدة المؤمن، ص۱۶۷؛ الوهابیة فی المیزان، ص۲۱۰.
- ↑ الموسوعةالفقهیه، ج۱۰، ص۷۰ ـ۷۴؛ رسالة فیالتبرک، ص۵ ـ ۶.
- ↑ المیزان، ج۱۰، ص۲۹۵.
- ↑ برای نمونه نک: کتب و رسائل ابن تیمیه، ج۲۷، ص۶۰ ـ ۶۱، ۳۱۰.
- ↑ التبرک انواعه و احکامه، ص۳۲۹، ۳۴۳، ۴۰۱.
- ↑ سنن ابی داود، ج۲، ص۴۵۳.
- ↑ التبرک انواعه و احکامه، ص۳۲۹.
- ↑ الوهابیة فی المیزان، ص۲۱۷.
- ↑ کشفالاسرار، ج۱، ص۱۳؛ منهج الصادقین، ج۱، ص۹۳.
- ↑ «و گفت: بر آن سوار شوید! (که) راه افتادن و لنگر گرفتن آن با نام خداوند است؛ بیگمان پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است» سوره هود، آیه ۴۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۲۴۸؛ اطیب البیان، ج۷، ص۵۳.
- ↑ «و نام پروردگارت را یاد کن و از همه بگسل و بدو بپیوند» سوره مزمّل، آیه ۸.
- ↑ احکامالقرآن، ج۱، ص۱۳؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۵۱.
- ↑ «و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و بخشایش است فرو میفرستیم و بر ستمکاران جز زیان نمیافزاید» سوره اسراء، آیه ۸۲.
- ↑ روض الجنان، ج۱۲، ص۲۷۷.
- ↑ صحیح مسلم، ج۸، ص۵۸، ۶۲ ـ ۶۴؛ الطبقات، ج۱، ص۳۹۰؛ معالم المدرستین، ج۱، ص۳۳ ـ ۳۷.
- ↑ مسنداحمد، ج۵، ص۹۹، معالم المدرستین، ج۱، ص۳۴.
- ↑ «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود، و همه خاندانتان را نزد من آورید * و چون کاروان (از شهر مصر) بیرون رفت پدرشان (در کنعان) گفت: اگر مرا گول و خرف ندانید من بوی یوسف را میشنوم * گفتند: سوگند به خداوند که تو همچنان در گمراهی دیرینه خویشی * چون مژدهرسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت، گفت: آیا به شما نگفته بودم که من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید؟» سوره یوسف، آیه ۹۳-۹۶.
- ↑ الوهابیة فی المیزان، ص۲۱۲؛ پاسخ به شبهات وهابیت، ج۱، ص۲۴۱ ـ ۲۴۲.
- ↑ التبرک انواعه و احکامه، ص۳۸۵ ـ ۳۸۶.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازماندهای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهادهاند و فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۲۹۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ التبرک انواعه و احکامه، ص۳۵۲.
- ↑ «بنایی بر (غار) آنان بسازید (تا داستانشان آشکار نگردد)- پروردگارشان بر (احوال) آنان آگاهتر است» سوره کهف، آیه ۲۱.
- ↑ روح البیان، ج۵، ص۲۷۶.
- ↑ التبرک انواعه و احکامه، ص۴۱۱.
- ↑ مسنداحمد، ج۵، ص۴۳۲؛ ج۷، ص۳۰۳؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۵۵، ۱۲۶؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۵۸.
- ↑ مسند احمد، ج۷، ص۱۳۴ ـ ۱۳۵؛ وفاء الوفاء، ج۱، ص۶۷ ـ ۷۳؛ کنزالعمال، ج۱۲، ص۲۳۶، ۲۳۹؛ التبرک، ص۳۱۰ ـ ۳۲۹.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۹۵ ـ ۱۹۶؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۲۰؛ التبرک، ص۱۳۵ ـ ۱۴۰، ۱۵۰ ـ ۱۵۵.
- ↑ الوهابیة دعاوی وردود، ص۴۴.
- ↑ سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ «اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.
- ↑ تفسیر جلالین، ص۳۹۱.
- ↑ سوره فتح، آیه ۲۷.
- ↑ ﴿وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْءٍۢ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمْ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ ٱلْفُرْقَانِ يَوْمَ ٱلْتَقَى ٱلْجَمْعَانِ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌ﴾ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۲۳؛ کشف الاسرار، ج۲، ص۵۱؛ مجمع البیان، ج۴، ص۸۳۶.
- ↑ ﴿مَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ مِنْ أَهْلِ ٱلْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى ٱلْقُرْبَىٰ وَٱلْيَتَـٰمَىٰ وَٱلْمَسَـٰكِينِ وَٱبْنِ ٱلسَّبِيلِ كَىْ لَا يَكُونَ دُولَةًۢ بَيْنَ ٱلْأَغْنِيَآءِ مِنكُمْ وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمْ عَنْهُ فَٱنتَهُوا۟ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ إِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلْعِقَابِ﴾ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۲۰۴.
- ↑ «گفتند: بر آنیم تا از آن بخوریم و دلهایمان اطمینان یابد و بدانیم که تو، به ما راست گفتهای و بر آن از گواهان باشیم» سوره مائده، آیه ۱۱۳.
- ↑ زاد المسیر، ج۲، ص۴۵۷.
- ↑ سوره واقعه ایات ۳۸، ۹۱
- ↑ التبیان، ج۹، ص۵۱۴؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۱۸۵.
- ↑ سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ روض الجنان، ج۱۴، ص۱۴۷.
- ↑ «و «اصحاب حجر» پیامبران را دروغگو میشمردند» سوره حجر، آیه ۸۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۳۲.
- ↑ قدمی، غلام رضا، مقاله «تبرک»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۷، ص ۱۲۹.
- ↑ «و پندارتان درباره پروردگار جهانیان چیست؟» سوره صافّات، آیه ۸۷.
- ↑ تفسیر جلالین، ص۴۵۲.
- ↑ «آنگاه نهانی رو به خدایان آنها آورد و گفت: چرا چیزی نمیخورید؟» سوره صافّات، آیه ۹۱.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۵.
- ↑ سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ تفسیر لاهیجی، ج۱، ص۶۰۸؛ المیزان، ج۶، ص۱۱۸.
- ↑ قدمی، غلام رضا، مقاله «تبرک»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۷، ص ۱۳۲.