تزکیه در اخلاق اسلامی
مقدمه
تزکیه عبارت است از: پیراستن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به صفات حمیده.
- تهذیب نفس سخت مشکل است، و در شماری از روایات ما به عنوان جهاد اکبر از آن یاد شده است.
- این راه، تنها با فضل خداوند متعال به انجام میرسد، و بدون دستگیری او هیچکس در این میدان به هدف نردیک شود: ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ﴾[۱].
- هرچند این مسیر دشوار است، امّا ورود در آن در شمار برترین ثوابها، و گذر از هر منزل و ورود به منزل و مقام بعدی، از بالاترین سعادتهای انسانی است.
- آدمی تنها برای طی همین منازل و رسیدن به مدارج کمال آفریده شده است و بس، او از خداست و رو به سوی حضرت حق دارد: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۲]؛ از اینرو، تا در این مسیر قدم ننهد ثمره آفرینش خود را بهدست نیاورده است.
- شرح صدر و قدرت تحمّل مشکلات ـ که آدمی با دیدن مشکلات این راه، به دامن یأس و ناامیدی پناه نبرد ـ از مهمترین عوامل موفّقیّت در این مسیر است.
- پرهیز از درخواستهای نفسانی و علائق جسمانی غیر مشروع، در این مسیر از هر امر دیگری واجبتر بوده، سالکان را برای سرعت گرفتن در سیر آماده میسازد.
- طلب یاری از خداوند بهوسیله نماز، روزه و تضرّع به درگاه رفیع او، و توکّل به همو، در این راه ضروری است و ناگزیر؛ رسیدن به هیچ یک از منزلگاههای نخستین و سپسین، بدون پاری او امکانپذیر نیست.
حضرت حق در ابتدای سوره مزّمل، قانون جامعی برای پیامبر خود وضع نموده، تا با پرداختن به آن، مسیر خویش را با موفّقیّت به پایان برد: ﴿يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ...إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا﴾[۳].
این قانون به چند نکته اشاره مینماید:
- درک مسؤولیّت انسان در مقابل نفس، برای رسانیدن او به کمال؛
- لزوم شب زندهداری برای همه افراد، به اندازهای که برای آنان ممکن است؛
- تمسّک به قرآن کریم با مطالعه آن و تدبّر در آن، و سرانجام چنگزدن به حقیقت نورانی آن.
- مداومت بر نماز شب که سرانجام آدمی را به مقام محمود ـ یعنی برترین مقامات سلوک ـ واصل میسازد؛
- توسّل به خداوند متعال و نام مبارک او، که شرط اساسی در بهدست آوردن توفیق برای انجام هر کار خرد و کلانی است. این امر در این قانون عام مورد ترغیب قرار گرفته است: ﴿وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ﴾[۴]. توضیح آنکه قرآن کریم، نه تنها به یادکرد از حضرت حق دعوت و ترغیب مینماید، که به سختی در پی آن است و به آن امر مینماید. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا﴾[۵].
- توسل به حضرت حق به واسطه دعاء: خداوند منّان، درباره این قانون کلّی فرموده است: ﴿وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا﴾[۶]. ﴿تَبَتَّلْ﴾، عبارت از انقطاع به سوی حضرت حق، و روی گردانی از تمام عوالم مادّی است؛ و واضح است که اوّلین مرتبه آن، دعاست که تنها با چشمپوشی از دیگر علل و توجّه به حضرت حق، پدید میآید. از اینروست که در این آیه شریفه، مراد از تبتّل را دعا کردن و دست توسّل به دامن الهی دراز نمودن، دانستهاند.
حال اگر مراد از تبتّل را تنها دعا ندانیم، باز یکی از مصادیق بارز و کامل آن، بدون تردیددعا خواهد بود. از همین روست که که دعا نمودن و دست توسّل به دامن عنایت الهی دراز کردن، در علم اخلاق و سلوک انسانی، در شمار مهمترین واجبات قرار دارد. قرآن کریم، خود به این مطلب بدینگونه اشاره فرموده است: ﴿قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلا دُعَاؤُكُمْ﴾[۷].
و باز از همین روست که میتوان دعا را سلاح انسان مؤمن در تمامی امور، و سپر او در مقابل پیشامدهای ناخوش آیند دنیوی و اخروی، و نیزه او در مقابل تمامی دشمنان جنی و انسی برشمرد. در آیهای دیگر: "﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾[۸]. حضرت حق پس از آنکه هشت مرتبه از خویشتن یاد میکند - تا کمال عنایت و لطف خویش به بنده را باز نماید- و باز پس از آنکه چندین و چند مرتبه بر مسأله دعا تأکید میفرماید، رشد انسان در دو بُعد دنیا و آخرت، و نیز رسیدن او به مراتب شایسته در این دو سویه را، تنها در قالب دعا ممکن میداند. گذشته از این، توجّه به این نکته که ثبات مراتب سه گانه توحید ذاتی، صفاتی و افعالی در قلب، تنها از همین راه حاصل میشود، میتواند اهمیّت دعا را در فرهنگ اسلامی نشان دهد. توضیح آنکه انسان به هنگام نیایش با پروردگار، درک میکند که مخاطب او ذاتی است برتر، که هم تمامی صفات کمال را در خود دارد، و هم از تمامی نقائص مبرّا و منزّه است. در این حال چون توجّه خویش را از غیر او برداشته است، تنها او را در تمامی عالم مؤثّر میداند، و جز او را تنها وسائط و وسائلی در دست او مینگرد؛ از اینرو، گوئی تمامی مراتب توحید را در قلب خود حاضر دارد.
در همین حال، از آنجا که نیایش به گونهای خضوع و خشوع در مقابل حضرت حق است. بلکه میتوان آن را برترین و آشکارترین گونه خشوع دانست، پس گویا بنده در حین دعا و عبادت، بدون توجّه به توحید عبادی نیز نائل شده است!. پر واضح است که هیچ عمل دیگری، نمیتواند اینگونه انسان را به تمامی مراتب توحید واصل نماید.
- توکّل بر حضرت حق: اعتماد و اتّکای بر حضرت حق، بهترین توشه انسان در مسیر کمال میباشد؛ و آدمی در سراسر عمر ناگزیر از این توشه است؛ چه بدون آن طی مراحل مادّی حیات نیز ممکن نیست. از اینروست که دعا زادراه انسان در هر دو بُعد زندگی او را فراهم میآورد. خداوند منّان میفرماید: ﴿وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾[۹]. گوارا باد آنکس را که از چنین توشهای برخوردار است و از آن پرنصیب؛ و شیرین باد روزگار بر آنکس که تنها حضرت حق را بر او حکومت است، و دیگران را بر او سلطهای نیست!. خداوند متعال خود میفرماید: ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ﴾[۱۰]. قرآن کریم در این آیه نیز، نخست به بیان اینکه تنها او پروردگار جهان است و جز او آفریدگار دیگری وجود ندارد میپردازد، و بدین وسیله نظر دعا کننده گان را به توحید افعالی جلب مینماید، آنگاه آنان را به توکّل و اعتماد بر او فرا میخواند: ﴿رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَكِيلًا﴾[۱۱].
- صبر در راه و استقامت بر مطلوب: استقامت ورزیدن بر مطلوب نیز، بدون تردید در شمار شرطهائی است که رسیدن به مقصد را ممکن میسازد. از اینروست که در آیه شریفه: ﴿وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ﴾ [۱۲] بدان امر فرموده، ضرورت و لزوم آن را به مؤمنان متذکّر شده است. گذشته از انسان که هیچ کمالی را جز به وسیله صبر و استقامت بهدست نمیآورد، دیگر موجودات - همچون جماد و نبات و حیوان - نیز، اگر کمالی حاصل کنند، تنها از مسیر صبر تکوینی است که به آن کمال نائل آمدهاند. دانه گندم اگر از صبر تکوینی برخوردار نباشد، به صورت نهائی خود واصل نمیشود؛ و فرزند غزال نیز تنها از همین راه به کمال خویش نائل میآید. از همین روست که در بسیاری از آیات و روایات، خیر دنیا و آخرت را تنها از در صبر نشان داده است. در این شمار است آیه شریفه: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا﴾[۱۳] و ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا﴾[۱۴] و ﴿إِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَيَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱۵] و ﴿سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ﴾[۱۶]. به این روایت نیز در این زمینه بنگرید: "هرکس صبر پیشه کند و استقامت ورزد، خداوند او را از دنیا خارج نمیسازد جز آنکه او را در دنیا در مقابل دشمنانش سربلند و شادمان میسازد، گذشته از آنچه که برای قیامت او انباشته نموده است"[۱۷].
- آخرین امر الهی در این برنامه نیز، ترک مخالفان و تحصیل فراخی سینه برای رسیدن به حق است: ﴿وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا﴾[۱۸]. این بخش از برنامهای که برای کمال آدمی فراهم شده است، از مهمترین بخشهای آن است؛ از اینروست که موسای کلیم(ع)، چون رو به سوی دربار فرعون داشت، از حضرت حق درخواست نمود تا او را سینهای فراخ بخشد، تا بتواند امر تبلیغ او و دعوتش به مسیر کمال را به انجام رساند: ﴿رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي﴾[۱۹]. از این آیه شریفه، روشن میشود که سعه صدر چنان اراده انسان را تقویت مینماید، که حتّی فصاحت گفتاری و بلاغت زبانی و نفوذ کلام او را نیز، تشدید مینماید.
از همین کتاب آسمانی میتوان برداشت نمود که، پذیرش حق نیز به فراخی سینه نیاز دارد. از اینروست که کسانی که از شرح صدر بهرهای نبردهاند، نه تنها حق را نمیپذیرند، که آن را تلخ و مکروه میدارند؛ و هم از اینروست که سرانجام به تیرهبختی و نافرجامی مبتلا میشوند: ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۲۰]. در سوره انشراح، خداوند متعال از چنین نعمتی خبر میدهد که آن را بر پیامبر خویش ارزانی داشته است: ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[۲۱]. آنگاه به صراحت برداشتن، بار مشکلات کمرشکن را، تنها در گرو همین صفت دانسته است.
خلاصه سخن آنکه: سعه صدر باعث میشود که تمامی امور مشکل بر آدمی آسان گردد؛ و از اینرو، او با گامنهادن در مسیر کمال، تمامی نیکیها را به سوی خود جلب نماید[۲۲].
منابع
پانویس
- ↑ «اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد و خداوند شنو» سوره نور، آیه ۲۱.
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ «ای جامه بر خویش پیچیده... ما سخنی سنگین را به زودی بر تو فرو میفرستیم» سوره مزمل، آیه ۱-۵.
- ↑ «و نام پروردگارت را یاد کن و از همه بگسل و بدو بپیوند» سوره مزمل، آیه ۸.
- ↑ «ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستأیید» سوره احزاب، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ «و نام پروردگارت را یاد کن و از همه بگسل و بدو بپیوند» سوره مزمل، آیه ۸.
- ↑ بگو: اگر پروردگار من شما را به طاعت خویش نخوانده بود به شما نمیپراخت؛ سوره فرقان، آیه: ۷۷.
- ↑ «و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ میدهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.
- ↑ «و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بیگمان خداوند برای هر چیز، اندازهای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل میکنند چیرگی نیست چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۹۹ -۱۰۰.
- ↑ «پروردگار خاور و باختر که هیچ خدایی جز او نیست پس او را کارساز خویش گزین» سوره مزمل، آیه ۹.
- ↑ و بر آنچه میگویند صبر کن؛ سوره مزمل، آیه: ۱۰.
- ↑ «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده میشدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش میساختند و آنچه را بر میافراختند زیر و زبر» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «گفتند: آیا تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این، برادر من (بنیامین) است؛ خداوند بر ما منّت نهاد، چنین است که هر کس پرهیزگاری ورزد و شکیبایی کند بیگمان خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمیگرداند» سوره یوسف، آیه ۹۰.
- ↑ «درود بر شما به شکیبی که ورزیدهاید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۴.
- ↑ « فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ لَمْ يَخْرُجْ مِنَ الدُّنْيَا حَتّى يُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَيْنَهُ فِي أَعْدَائِهِ مَعَ مَا يَدَّخِرُ لَهُ فِي الْآخِرَةِ»؛ اصول کافی، ج ۲ ص۸۹.
- ↑ «و بر آنچه میگویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین» سوره مزمل، آیه ۱۰.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشایش بخش و کارم را برای من آسان کن و گرهی از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند» سوره طه، آیه ۲۵ -۲۸.
- ↑ «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید و هر کس را که بخواهد در گمراهی وانهد دلش را تنگ و بسته میدارد گویی به آسمان فرا میرود؛ بدین گونه خداوند عذاب را بر کسانی که ایمان نمیآورند؛ برمیگمارد» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
- ↑ «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱، ص۱۷۵ ـ ۱۸۴.