توحید عبادی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

توحید عبادی به معنای یکتاپرستی و انحصار پرستش و عبادت به خداوند است. توحید در عبادت عصاره دعوت تمام پیامبران و در رأس برنامه‌های آنان بوده است. توحید عبادی بر چند نوع است: توحید در عبادت؛ توحید در اطاعت و توحید در نیّت.

معناشناسی

توحید عبادی عبارت است از اختصاص پرستش به خدای متعال. «توحید» در لغت از ماده «وحد» به معنای افراد است، زمانی که می‌گوید: فلانی واحد العرب است، یعنی در بین عرب نظیر و مانندی ندارد[۱]. لفظ «عبادی» نیز منسوب به «عبادت» است که در مقام نسبت، «تاء تأنیث» حذف شده و «عبادی» خوانده می‌شود، مانند «کرامت» و کرامی. بر این اساس معنای «توحید در عبادت» منفرد ساختن پرستش خواهد بود و چون موضوع سخن، خداست، معنای آن، انحصار پرستش و عبادت به خداوند است .

توحید در عبادت، والاترین هدف بعثت پیامبران الهی و اصل مشترک همه ادیان آسمانی بوده و همه مسلمانان در نمازهای روزانه خود به این اصل اعتراف می‌کنند إِيَّاكَ نَعْبُدُ[۲]. بر این اساس، وجوب پرستش خدا و دوری از پرستش غیر او، امری مسلم بوده و کسی در این قاعده کلی مخالفتی ندارد[۳]؛ تنها اختلاف در معنای عبادت و مصادیق آن است.[۴]

معنای عبادت

عالمان لغت واژه عبادت را به نرمش و ذلت[۵]، اطاعت کردن[۶]، طاعت همراه با خضوع[۷]، انقیاد همراه با خضوع[۸] و اظهار ذلت[۹] تعریف کرده‌اند. طبرسی پس از نقل تفسیر «عبادت» به «طاعت»، یادآور شده که گاهی طاعت هست ولی عبادت نیست، مانند اطاعت فرزند از پدر و گاهی عبادت هست و اصلاً اطاعتی وجود ندارد، مانند خضوع مشرکان در برابر اصنام، ولی اطاعتی در کار نبوده است؛ چراکه اصنام کور و کر مبدأ امر و نهی نیستند که اطاعت صدق کند[۱۰]. بنابراین میان تفسیر لغویان و مفهوم عبادت عموم و خصوص من وجه است. در رابطه با تفسیر عبادت به «خضوع» و «تذلل» نیز اشکال وارد است که مفهوم این دو واژه گسترده‌تر از مفهوم عبادت، بوده و نسبت میان آن دو عموم و خصوص مطلق است؛ زیرا خضوع و تذلل انسان در برابر پدر و مادر، با توجه به دستور خداوند بر آن وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ[۱۱] ارتباطی به «عبادت» به معنای پرستش ندارد[۱۲].

عبادت از دیدگاه قرآنی

مفسران معانی ذیل را برای عبادت بیان کرده‌اند: «عبادت» نوعی از شکر و سپاس همراه با نوعی از خضوع است که تنها شایسته خداوند است[۱۳]. «عبادت» بالاترین خضوع و تذلل است لذا جز درباره خدا انجام نمی‌گیرد؛ زیرا او صاحب بزرگ‌ترین نعمت‌هاست و از این جهت شایسته بالاترین خضوع است[۱۴]. عبادت، طاعت و تذلل است[۱۵]. عبادت کاری است که انسان آن را به عنوان تعظیم دیگری انجام می‌دهد، پس عبادت بالاترین درجه از تعظیم است که تنها به مبدأ نعمت‌ها سزاوار است[۱۶].

تفاسیر ذکر شده نیز مانند تفسیر لغویان دارای اشکالاتی است، از جمله اینکه: هرگاه یکی از والدین سرمایه‌ای در اختیار فرزند خود قرار دهد و فرزند در مقام سپاس، دست او را ببوسد، در این صورت شکر فرزند، همراه با خضوع است ولی عبادت نیست. سجده فرشتگان بر حضرت آدم[۱۷] خضوعی بس بزرگ بود، فرزندان یعقوب و حتی خود یعقوب و همسرش نیز در برابر یوسف، به سجده افتادند[۱۸]، ولی هیچ کدام از اینها به معنای پرستش نبود، ممکن است تصور شود چون سجده فرشتگان به امر الهی بوده[۱۹] لذا از موضوع عبادت خارج است. در پاسخ باید گفت: امر الهی، تنها حکم موضوع را تغییر می‌دهد نه اصل موضوع را، مثلاً اگر خدا امر کند منافق را سبّ کنید، حکم سب را که حرمت است، تغییر داده است، اما موضوع آن یعنی سب منافق، تغییر نکرده و واقعاً سب محسوب می‌شود، حال اگر مطلق خضوع یا خضوع بی‌نهایت با پرستش مساوی باشد با امر الهی، حکم آن عوض می‌شود، اما موضوع آن بدون تغییر باقی می‌ماند.

ریشه نارسا بودن تعریف‌های بیان شده، عدم توجه به عنصر دیگر است و آن، عقیده خاصی است که انسان را به خضوع و انقیاد وامی‌دارد. موحدان با انگیزه الوهیت و پرستش، در برابر خداوند متعال تعظیم و خضوع می‌کنند؛ لذا عبادت، خضوعی است که از اعتقاد به «الوهیت» سرچشمه می‌گیرد. به نظر می‌رسد شیخ بلاغی نخستین کسی است که توانسته است عبادت را به صورت جامع و مانع تعریف کند، وی در تعریف عبادت عنصر «الوهیت» را نیز وارد کرده و عبادت را خضویی معنا کرده که همراه با اعتقاد به الوهیت شخص تعظیم شده باشد[۲۰]. آیة الله خویی نیز بعد از وی در تعریف عبادت عنصر «ربوبیت» را دخیل دانسته و عبادت را تعظیمی همراه با اعتقاد به ربوبیت تعظیم شده دانسته است[۲۱]. امام خمینی نیز معتقد است عبادت در زبان عربی و پرستش در زبان فارسی این است که کسی را به عنوان اینکه خدا است ستایش کنند خواه به عنوان خدای بزرگ یا خدای کوچک[۲۲].[۲۳]

توحید عبادی از دیدگاه عقل و نقل

از منظر خرد، همه ممکنات (ما سوی الله) فقیر و نیازمندند و فی نفسه فاقد هر نوع کمال و جمال. و اگر در مرحله بعد، واجد کمالی می‌گردند به خاطر لطفی است که از جانب آفریدگار به آنان می‌شود: يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[۲۴]. بنابراین تنها مبدأ کمال است که سزاوار پرستش است چون همه کمالات از جانب او به جهان امکان افاضه می‌شود[۲۵]. از طرفی انگیزه عبادت و پرستش، آفریدن و پروردگار بودن است که هر دو از آن خداست، طبعاً پرستش نیز حق مطلق او خواهد بود.

اما از منظر نقل، مهم‌ترین آیه قرآن کریم که با صراحت به توحید در عبادت و نفی تمام معبودها می‌پردازد آیه پنجم از سوره حمد است: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۲۶]. این آیه به اتفاق همه مفسران، عبادت را منحصر در ذات باری تعالی می‌داند[۲۷]. این آیه حتی یاری جستن را نیز منحصر در خداوند متعال می‌کند تا توحید در عبادت عملاً و لساناً تحقق یابد. در آیه فوق، إِيَّاكَ مفعول است و برای اختصاص مقدم شده است؛ لذا آیه بیان می‌کند که عبادت مختص به خداست[۲۸]. این آیه در واقع هم نفی است و هم اثبات، نفی عبادت هر چیزی غیر از خدا و اثبات عبادت الهی؛ در مورد استعانت نیز همین مطلب جاری است[۲۹] پس در این آیه در واقع دو توحید وجود دارد، توحید در عبادت و توحید در استعانت[۳۰].

همچنین در آیه ۳۴ از سوره نحل نیز بر عبادت خدا و پرهیز از طاغوت تأکید شده است: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۳۱]؛ این آیه به روشنی گواهی می‌دهد که «توحید در عبادت» عصاره دعوت تمام پیامبران و در رأس برنامه‌های آنان بوده است[۳۲]. این مضمون در سایر آیات نیز مطرح شده است[۳۳]. قرآن «توحید در عبادت» را یک اصل مسلم در تمام شرایع آسمانی شمرده و اهل کتاب را به حفظ این اصل دعوت کرده است[۳۴]. در آیه‌ای، پرستش الهی همان راه مستقیم خوانده شده[۳۵] و در برخی آیات کسانی که توحید در عبادت را پذیرفته و دیگر معبودها را رها کرده‌اند، از هدایت یافتگان و اهل خرد شمرده شده‌اند[۳۶]. در برخی آیات نیز مشرکان را توبیخ کرده که چرا اجسام بی‌جان و ساخته دست خود را عبادت می‌کنند در حالی که آنها خود خالقی توانا دارند[۳۷] و یا چرا چیزی را می‌پرستید که برای شما ضرر و نفعی ندارد[۳۸].

برخی از مفسران بر این عقیده‌اند که مضمون دو آیه يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ * مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۳۹]. برهان متقنی است بر توحید در عبادت. با این بیان که هر معبودی فرض شود، پرستشش به دلیل الوهیتی است که در ذات آن معبود و همچنین به خاطر وجوب ذاتی وجود اوست و خدای سبحان در وجودش واحد و قهار است، نه دومی برایش تصور می‌شود و نه با تأثیرش مؤثری دیگر فرض دارد، بنابراین معنای صحیحی برای تعدد آلهه تصور نمی‌شود و اگر پرستش معبود برای این است که معبود مفروض، شفیع در درگاه خداست، دلیلی بر شفیع بودن آن در دست نیست؛ زیرا اگر شفیع باشد باید از ناحیه خود خدای تعالی باشد در حالی‌که نه تنها از ناحیه خدا دلیلی بر شفیع بودن آلهه نرسیده، بلکه دلیل بر خلاف آن نیز وجود دارد؛ زیرا خداوند از طریق عقل و همچنین به وسیله انبیا به این معنا تصریح کرده که به غیر از او نباید چیزی مورد پرستش واقع شود[۴۰]. گاهی واژه «عبادت» به صورت مجاز در یک معنای وسیعی به کار رفته که هرگز با عبادت به معنای «پرستش» مساوی نیست، به طور مثال در سوره یس می‌فرماید: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۴۱]. به کار بردن پرستش درباره انسان‌های گنهکار که از خواسته شیطان پیروی می‌کنند به طور مسلم یک نوع مجاز است و هرگز گمراهان اخلاقی در جرگه مشرکان قرار نمی‌گیرند. این کاربرد در روایات نیز دیده می‌شود؛ آنجا که امام باقر(ع) می‌فرماید: «هر کس به سخن گوینده‌ای گوش دهد او را پرستش کرده، اگر او از جانب خدا سخن می‌گوید خدا را پرستیده و اگر از جانب غیر خدا سخن می‌گوید، غیر او را پرستش کرده است»[۴۲]. ناگفته پیداست گوش دادن به سخن شخص دوم ولو در مورد مسائل اخلاقی و اجتماعی، پرستش او نیست.

قرآن کریم در مورد اعتقاد بت‌پرستان تصریح می‌کند که آنان اصنام مورد پرستش را (بر خلاف اندیشه وهابیان) تنها شفیعان درگاه الهی نمی‌دانستند[۴۳] بلکه گاهی آنها را «الهه»[۴۴] و گاهی «ارباب»[۴۵] می‌خواندند، آیات قرآنی حاکی از آن است که انگیزه آنان برای پرستش اصنام این بوده که تصور می‌کردند بخشی از کارهای خدا به آنان واگذار شده و در حقیقت شفاعت و بخشش گناهان در دست آنان است و این دو مطلب از اصرار قرآن بر اینکه شفاعت بدون اذن خدا[۴۶] صورت نمی‌پذیرد و یا آمرزنده‌ای جز خدا نیست[۴۷] به دست می‌آید. در جای دیگر نقل می‌کند که آنان عزت را در دست بت‌ها دانسته وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا[۴۸] و از بت‌ها می‌خواستند که آنان را در جنگ‌ها کمک کنند وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنْصَرُونَ[۴۹]. قرآن تذکر می‌دهد که این مشرکان در روز رستاخیز از عقیده واقعی خود درباره بت‌ها برگشته و به گمراهی خود اعتراف می‌کنند تَاللَّهِ إِنْ كُنَّا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ * إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۵۰].

در روایات متعددی نیز به این مسأله اشاره شده و عبادت کنندگان غیر خدا را مشرک دانسته و بیان می‌کند که کفر مقدم بر شرک است؛ چراکه ابلیس اول کافر شد، سپس مشرک[۵۱]. نکته پایانی اینکه «توسل» به انبیاء و اولیاء و یا «تبرک» به آثار به جا مانده از آنان، ارتباطی به عبادت و پرستش آنان ندارد؛ زیرا هیچ‌گاه متوسلان و تبرک‌جویان، کوچک‌ترین اعتقادی به الوهیت و ربوبیت آنان نداشته و هرگز عقیده ندارند که کاری از عالم به آنان واگذار شده و آنان در تأثیر مستقل هستند[۵۲].

وهابیت و توحید عبادی

وهابیان توحید را دارای دو مرتبت می‌دانند:

  1. توحید ربوبی: همان توحید در خالقیت است.
  2. توحید الوهی: عبارت است از توحید در عبادت.

آنان معتقدند که توحید در خالقیت به تنهایی کافی نیست؛ بلکه باید در پی آن، خدای یگانه را پرستید. توحید عبادی، ویژه وهابیان نیست و همه مسلمانان بدان معتقدند؛ اما ویژگی وهابیان این است که تعظیم پیامبران و اولیای الهی و زیارت و توسل و شفاعت را عبادت خلق می‌انگارند و نوعی شرک. آنان از این حقیقت غافل‌اند که نمی‌توان هر تعظیم و خضوعی را عبادت شمرد و از مصادیق شرک محسوب کرد[۵۳].[۵۴]

منابع

پانویس

  1. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۶، ص۹۰؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۳، ص۲۸۱.
  2. «تنها تو را می‌پرستیم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  3. سبحانی، جعفر، سیمای عقائد شیعه، ص۶۲.
  4. سبحانی، جعفر، مقاله «توحید عبادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۸۷.
  5. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۲۰۵.
  6. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۱، ص۵۹۶.
  7. ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۱۲؛ زبیدی، سیدمحمد مرتضی حسینی، تاج العروس، ج۸، ص۳۳۱؛ الخوری الشرتونی، سعید، اقرب الموارد، ج۲، ص۷۸۸.
  8. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲، ص۴۲.
  9. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۱۹.
  10. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۶.
  11. «و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن» سوره اسراء، آیه ۲۴.
  12. سبحانی، جعفر، مقاله «توحید عبادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۰۳.
  13. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۳۸.
  14. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۱۰.
  15. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۴۵.
  16. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۴۲.
  17. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ، «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  18. وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا...، «و پدر و مادر خود را بر اورنگ (خویش) فرا برد و همه برای او به فروتنی در افتادند.».. سوره یوسف، آیه ۱۰۰.
  19. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ، «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
  20. بلاغی، محمد جواد، آلاء الرحمن، ص۵۷.
  21. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، ص۵۰۳.
  22. موسوی خمینی، سید روح الله، کشف اسرار، ص۲۹.
  23. سبحانی، جعفر، مقاله «توحید عبادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۸۷.
  24. «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
  25. فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۲۰۸.
  26. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  27. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۰۱؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۲۵؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۱۳؛ فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج۱، ص۲۰۸؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۱۴۵.
  28. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۱، ص۱۳.
  29. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۰۱.
  30. ابن قیم جوزیه، محمد بن ابی بکر، شرح القصیدة النونیة، ج۲، ص۲۰۶.
  31. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  32. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۲، ص۲۴۲.
  33. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵؛ إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنْزَلَ مَلَائِكَةً فَإِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ «(یاد کن) آنگاه را که پیامبران از پیش و پس آنان نزدشان آمدند که جز خداوند را نپرستید! (اما آنان) گفتند: اگر پروردگار ما (چنین چیزی) می‌خواست فرشتگانی را می‌فرستاد پس ما آنچه را بدان فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم» سوره فصلت، آیه ۱۴؛ وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا «خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بی‌گمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتن‌ستای باشد دوست نمی‌دارد» سوره نساء، آیه ۳۶؛ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳؛ أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ «که: جز خداوند را نپرستید! به راستی من بر شما از عذاب روزی دردناک می‌هراسم» سوره هود، آیه ۲۶؛ وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ «و به سوی (قوم) «عاد» برادرشان «هود» را (فرستادیم که به آنان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ شما جز (گروهی) دروغباف نیستید» سوره هود، آیه ۵۰؛ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ «و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.
  34. قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  35. وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ «و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.
  36. وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
  37. أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ «آیا چیزهایی را شریک او می‌دانند که آفرینشی ندارند و خود آفریده شده‌اند؟» سوره اعراف، آیه ۱۹۱.
  38. قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ «بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
  39. «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟ *شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۳۹-۴۰.
  40. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۱۱، ص۱۷۵.
  41. «آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
  42. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۴۳۴.
  43. وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ «و به جای خداوند چیزی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رساند و نه سودی و می‌گویند اینان میانجی‌های ما نزد خداوندند؛ بگو: آیا خداوند را از چیزی آگاه می‌کنید که خود در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟ پاکا و فرابرترا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۱۸.
  44. أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ «آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بی‌گمان این چیزی شگفت است» سوره ص، آیه ۵.
  45. يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ «ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.
  46. وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى «و بسا فرشته‌هایی در آسمان‌هاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمی‌آید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.
  47. وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ «و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کرده‌اند دانسته پافشاری نمی‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
  48. «و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند» سوره مریم، آیه ۸۱.
  49. «و به جای خداوند خدایانی برگزیدند بدین امید که یاوری شوند» سوره یس، آیه ۷۴.
  50. «سوگند به خداوند، بی‌گمان در گمراهی آشکاری بودیم * که شما را با پروردگار جهانیان برابر می‌داشتیم» سوره شعراء، آیه ۹۷-۹۸.
  51. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۸۶؛ حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، ص۴۸.
  52. سبحانی، جعفر، مقاله «توحید عبادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳، ص۸۸.
  53. التوحید و الشرک فی القرآن الکریم‌، ص۵۰- ۴۳.
  54. فرهنگ شیعه، ص۲۰۴.