جامعیت اسلام چگونه می‌تواند دلیلی بر اثبات خاتمیت باشد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جامعیت اسلام چگونه می‌تواند دلیلی بر اثبات خاتمیت باشد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ ختم نبوت
مدخل بالاترختم نبوت
مدخل اصلیاثبات ختم نبوت - جامعیت اسلام
مدخل وابستهنبوت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

جامعیت اسلام چگونه می‌تواند دلیلی بر اثبات خاتمیت باشد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث ختم نبوت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی ختم نبوت مراجعه شود.

پاسخ نخست

قربانی

آقای دکتر قدرت الله قربانی در مقاله «فلسفه خاتمیت پیامبر اسلام» در این باره گفته است:

«جامعیت اسلام از دید علمای اسلامی معانی گوناگونی دارد. برخی آن را به این معنی گرفته‌اند که در این دین، کلیه احکام کلی و جزیی، گذشته و آینده و هر آنچه را که بشریت نیاز دارد در کتاب الهی و سنت بیان شده است. متفکرانی چون ابن کثیر، غزالی، فیض کاشانی، آلوسی، شیخ فضل الله نوری و جوادی آملی، البته با تعبیر خاص خود، از این گرایش حمایت می‌کنند. برخی در این زمینه می‌گویند: «دین همه این امور، کیفیت قانون‌گذاری، چگونگی تشکیل مجلس، کیفیت اداره امور قضایی و همچنین تنظیم ارگان‌های اجتماعی را اعم از آنچه در مورد جزئیات و یا کلیات نظام حکومتی است، مشخص کرده است؛ لکن باید با جست‌وجو در منابع دینی آنها را استنباط کرد»[۱].

اما به نظر می‌رسد چنین تعریف وسیعی از جامع و کامل بودن اسلام با واقعیت‌های بیرونی سازگار نباشد. شاید بتوان گفت منظور از جامعیت و کمال اسلام این است که این دین کلیات ثابت و ضروری را، که مطابق فطرت بشر است، برای تأمین سعادت دنیوی و آخرتی او در نظر گرفته است، یعنی احکام و آموزه‌های اسلامی طوری است که با نیازهای مادی و معنوی ثابت و متغیر انسان در زمان‌ها و شرایط گوناگون سازگار است و نیز این احکام و آموزه‌ها با مفاسد و مصالح واقعی زندگی انسان ارتباط دارد. به عبارت دیگر، اسلام در بیان و تبیین نیازمندی‌های مادی و دنیویبشر ساکت نیست، بلکه بخشی از اهداف پیامبران و نبوت تأمین سعادت دنیوی بشری است و آیین اسلام که دین خاتم و کامل است به صورت جدی در تأمین این امر دارای نقش است.

اما نکته این است که اسلام برای تحقق این مهم فقط اصول و مبانی کلی را بیان کرده، نه برنامه‌ها و قوانین جزئی را. بنابراین استخراج قوانین و برنامه‌ها را، متناسب شرایط گوناگون، به خود انسان واگذار کرده است[۲]. این رویکرد و تعریفی است که با محتوای برخی از آیات قرآن نیز هماهنگی دارد؛ همان‌گونه که در آیات ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ[۳]، ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۴]؛ ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۵]؛ ﴿وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ[۶]؛ ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا[۷]، به شیوه‌های گوناگون بیان شده که قرآن کتاب هدایت الهی است و تبیین مواردی از امور جهان را مورد نظر دارد که در راستای هدایت و رستگاریانسان است. به گفته علامه طباطبایی، قرآن هر چیزی را که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند است به طور کامل و تام داراست و بنابراین از شریعت آسمانی، که متضمن احکام اساسی است، نمی‌شود توقع داشت که بر جزئیات مقررات تغییرپذیر ولایت داشته باشد[۸].

بنابراین، قرآن کتاب هدایت به رستگاری و اسلامدین تأمین رستگاری واقعی است و هر چه را برای این منظور لازم است ارائه داده است و این معنای جامعیت و کمال اسلام است. این حقیقت را با ملاحظه ویژگی‌های آموزه‌های اسلامی می‌توان فهمید؛ زیرا اسلام مدعی است که تعالیم آن هم با عقل سلیم بشری مطابق است، در قرآن انسان‌ها همواره به تعقل دعوت شده‌اند، هم با فطرت الهیبشر هماهنگی دارد.

بنابراین، قرآن می‌گوید: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ[۹] و خاصیت این دین جاودانی است که قرآن با نظر به آن گفته: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۱۰] و ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۱] و حدیث مشهور پیامبر اسلام «أَيُّهَا النَّاسُ حَلَالِي حَلَالٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامِي حَرَامٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۱۲] نیز بیانگر این حقیقت است. همچنین، اسلام دینی است که با تحولات و پیشرفت‌های آدمی در طول زمان‌ها سازگار است و این امر با طرح احکام اولیه و ثانویه یا احکام ثابت و متغیر، محوریت اصل اجتهاد و استنباطات علمی و عقلانی بشر انجام‌شدنی است.

از این رو مشاهده می‌شود که دعوت به علم‌اندوزی و حتی بیان اسرار معرفت‌شناختی جهان و انسان از مهم‌ترین ویژگی‌های قرآن و سنت اسلامی است؛ به طوری که پیامبر اسلام جست‌وجوی حکمت را برای هر مسلمان یک واجب اساسی قرار می‌دهد و می‌گوید: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ‌»[۱۳]. ضمن اینکه به شهادت تاریخ، اسلامدین سادگی و سهولت است و آموزه‌ها و احکام آن در حد فهم و طاقت بشر است؛ همان‌طور که در آیات زیر بیان شده است: ﴿لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[۱۴] و ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا[۱۵]. از سوی دیگر، ابعاد جامعیت و کمال اسلام زمانی آشکارتر می‌شود که به تعدد و تکثر منابع اندیشه در دین اسلام توجه شود. طبق نظر اکثر علمای شیعی، علاوه بر قرآن و سنت و سیره پیامبر و امامان، عقل و اجماع نیز دو منبع مهم دیگر اندیشه اسلامی است و اجتهاد به روش کارا و پیش‌برنده در فهم آموزه‌های اسلامی و پاسخ‌گویی به پرسش‌های جدید همواره مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اهمیت اجتهاد، با توجه به نقش امامان در دوره ختم نبوت و سپس در دسترس نبودن ائمه در دوران غیبت، بیش از هر امر دیگری انعطاف‌پذیری اسلام را در شرایط و مقضیات گوناگون نشان می‌دهد؛ یعنی حتی با ختم نبوت و سپس غیبت حجت الهی از جامعه، هنوز راه رسیدن به حقیقت احکام الهی باز است و این امر از طریق علمای راستین دینی انجام می‌شود. به عبارت دیگر، بازگذاشتن راه اجتهاد برای صاحب‌نظران پویایی و به روز بودن و انعطاف‌پذیری احکام شریعت را تقویت و بالندگی می‌بخشد[۱۶].

در این زمینه می‌توان نقش تاریخی اجتهاد را حتی در دوران ائمه نیز مشاهده کرد؛ زیرا آنها، با تربیت شاگردان عالم و مجتهدان زمان‌شناس، نیازهای دینی مردم هر زمان را با مجتهدان کارشناس تأمین می‌کردند. جالب است که در زمان حضرت رسول(ص) نیز حضرت علی و معاذ بن جبل، با عزیمت به یمن، به نیازهای دینی مردم از طریق اجتهاد پاسخ‌گویی می‌کردند و حتی امیرالمؤمنین در زمان خلافت خویش از قثم بن عباس، فرماندار مکه، می‌خواهد که در کنار وظیفه سیاسی، نیازهای دینی و شبهات اعتقادی مردم را پاسخ گوید و نیز در زمان ائمه، به ویژه امام صادق(ع)، این امر رواج بیشتری داشت. ایشان از ابان بن تغلب می‌خواهد که در مسجد بنشیند و به حل و فصل فتاوی مردم بپردازد و امام رضا(ع) در جواب یکی از اصحاب درباره مسائل دینی، او را به یونس بن عبدالرحمن ارجاع می‌دهد[۱۷]. این رویه با محتوای قرآن هم مطابق است. بنابراین آیه ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۸] به مردم سفارش می‌کند، در اموری که تخصص ندارند، به اهل علم و مجتهدان رجوع کنند و نشان دهنده پویایی و قابلیت اسلام برای پاسخ‌گویی به نیازهای مردم در شرایط متغیر نیز است.

حال نکته‌ای که درباره جامعیت و کامل بودن اسلام بسیار مهم است و بر خاتمیت نیز دلالت می‌کند این است که آموزه‌های اسلامی بیشتر به کلیت امور پرداخته‌اند و تشخیص جزئیات و تطبیق بر مصادیق به مردم و متخصصان امر واگذار شده است و همین امر راز تقسیم احکام اسلام را به ثابت و متغیر نشان می‌دهد؛ زیرا در اسلام به این واقعیت توجه شده است که تغییر شرایط زمانی، مکانی و ذهنیات مردم می‌تواند سبب تغییر برخی احکام شود. بنابراین، ضمن تقسیم احکام به ثابت و متغیر، وظیفه تعیین ماهیت احکام متغیر و مصداق خارجی آن بر عهده عالمان نهاده شده است. چنین امری در حوزه‌های گوناگون زندگی بشری، مثل اقتصاد، تعلیم و تربیت، سیاست،جنگ و جهاد، مدیریت و نظایر آنها، فراوان است. در توضیح اهمیت ثابت‌ها و متغیرها می‌توان گفت که اسلام در برخی موارد حکم و نحوه عمل به احکام را به دقت مشخص کرده است؛ مثل بیشتر احکام عبادی.

اما در بیشتر موارد اصل وجوب یا حرمت و کلیات مسئله را بیان کرده و نحوه انطباق آن بر جزئیات و نحوه عمل به آن را در شرایط متفاوت متغیر گذاشته است؛ مثل وجوب دفاع از وطن، ایثار،جهاد، کسب روزی حلال و نظایر آنها. حتی به حاکم شرع و مجتهد فقیه این اجازه را داده تا در مواردی استثنائی به لحاظ رعایت مصلحت و مفسده ناشی از عمل به احکام اسلامی، به طور موقت به تعطیلی یا تغییر برخی خصوصیات آن اقدام کند یا اهم را بر مهم مقدّم بدارد. به عبارت دیگر، شرایط جامعه‌ای که احکام اسلامی در آن اجرا می‌شود نیز در نحوه اجرا، مفسده و مصلحت ناشی از آن و دیگر نتایج مهم است. بنابراین، اسلام به حاکم دینی اجازه داده تا با تشخیص خود و با لحاظ تقدیم اهم بر مهم عمل کند.

به گفته برخی از متفکران این جهت سبب شده که باب مخصوصی در فقه اسلامی به نام باب تزاحم یا اهم و مهم باز شود و کار فقها و کارشناسان اسلامی را موارد برخورد و اجتماع مصالح و مفاسد گوناگون آسان نماید. اسلام خود اجازه داده است در این گونه موارد، علمای امت درجه اهمیت مصلحت‌ها را با توجه به راهنمایی‌های خود اسلام بسنجند و مصالح مهم‌تر را بر مصالح کم‌اهمیت‌تر ترجیح دهند و خود را از بن‌بست خارج نمایند.[۱۹].

نکته نهایی اینکه، آموزه مهدویت در اسلام، به ویژه با تفسیر شیعی آن، تبیین کننده اصل و اهمیت خاتمیت است زیرا این آموزه نشان می‌دهد که حضور امام و ولی خدا تا روز قیامت برای هدایت و راهبری انسان‌ها از سوی خدا تضمین شده است و اینکه در نهایت، با ظهور حضرت مهدی(ع) هدف از بعثت انبیا، که تشکیل دولت مستضعفان و تحقق عدالت و صلح جهانی است، محقق خواهد شد؛ همان‌طور که آیه ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا[۲۰] بیانگر این حقیقت است.»[۲۱].

منبع‌شناسی جامع ختم نبوت

پانویس

  1. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، ص۱۱۲.
  2. قدردان قراملکی، محمدحسن، آئین خاتم، ص۶۱۷.
  3. «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۲.
  4. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  5. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  6. «و روشنگر همه چیز است» سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
  7. «ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم» سوره مائده، آیه ۴۸.
  8. طباطبایی، محمدحسین، قرآن در اسلام، ص۴٠؛ سبحانی، جعفر، فرازهایی از اسلام، ص۸۱ و۱۱۲.
  9. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  10. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  11. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  12. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲، ص٢۶٠.
  13. کلینی، محمد بن يعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۳۰.
  14. «ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  15. «توانگر باید از توانگری خویش و آنکه روزی بر او تنگ شده از آنچه خدا به وی داده است هزینه کند؛ خداوند هیچ کس را جز به آنچه بدو داده است تکلیف نمی‌کند؛ زودا که خداوند پس از سختی، آسانی برگمارد» سوره طلاق، آیه ۷.
  16. قدردان قراملکی، محمدحسن، آئین خاتم، ص۴۴٩.
  17. ر.ک به: ابن اثیر، علی بن محمود، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۴، ص١٩٧؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، باب ۱۱، ص٣۴؛ قدردان قراملکی، محمدحسن، آئین خاتم، ص۵۴٢-۵۴٧.
  18. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  19. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۳، ص۱۹۳.
  20. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.
  21. قدرت الله قربانی، فلسفه خاتمیت پیامبر اسلام، ص115 و 120.