جندب بن زهیر ازدی در قرآن
مقدمه
جندب بن زهیر بن حارث غامِدی از تیره بنوذُبیان و از قبیله بنوغامد از کلان قبیله یمنی اَزْد بود.[۱] گاه از جندب با عنوان عامری یاد شده[۲] که تصحیف غامدی است. از زندگی وی در دوران جاهلی اطلاعاتی در منابع نیست، ضمن آنکه از روابط او با پیامبر نیز اطلاعاتی ناچیز وجود دارد.
در میان ازدیان حاضر در رخدادهای صدر اسلام، جدای از جندب بن زهیر، سه تن دیگر به نامهای جندب بن کعب، جندب بن عبدالله و جندب بن عفیف نیز حضور داشتند که مورخان نیز از این جندب بن زهیر و سه جندب دیگر با عنوان "جَنادِب الاَزْد" یاد کردهاند،[۳] از این رو این تشابه اسمی گاه باعث شده که اخبار جندب بن کعب به جندب بن زهیر منسوب گردد. در منابع، نخستین بار در گزارشی از لوط بن یحیی و ابوظَبیان ازدی [۴] به ملاقات جندب با پیامبر اکرم (ص) در مدینه اشاره شده است. شاید بتوان سفر جندب به مدینه را دلیلی بر اهمیت وی در میان بنیغامد دانست. سال حضور جندب در مدینه و ملاقات او با پیامبر به درستی مشخص نیست؛ ولی از آنجا که برخی منابع به ملاقات هیئتی از غامدیان یمن در ماه رمضان سال دهم هجری [۵] اشاره دارند، شاید دیدار جندب نیز در همین سال باشد.
به رغم تصریح منابع به ملاقات جندب با پیامبر، صحابهنگاران نسبت به صحابی بودن جندب اتفاق نظر ندارند؛ آن دسته از صحابهنگاران که ملاک صحابی بودن را دیدار پیامبر میدانند از جندب به عنوان صحابه آن حضرت یاد کردهاند؛[۶] ولی صحابهنگارانی چون ابن عبدالبرّ که ملاک صحابی بودن را دیدار پیامبر و نقل روایت صحیح از آن حضرت میدانند جندب را صحابی ندانسته و از تابعین شمردهاند، زیرا تنها روایت جندب از پیامبر را به سبب آنکه از سوی مقاتل روایت شده، ضعیف میدانند. برخی به اشتباه، روایت جندب بن کعب درباره جواز قتل ساحر را نیز به جندب بن زهیر نسبت داده و آن را نیز به دلیل برخی راویان ضعیف، تضعیف کردهاند.[۷] بسیاری از علمای رجالی شیعه نیز متأثر از صحابهنگاران اهل سنت و بر پایه گفتار فضل بن شاذان، جندب را از زمره تابعین شمردهاند [۸] این در حالی است که آیت الله خوئی با تأکید بر صحابی بودن جندب، گفتار فضل بن شاذان را در خصوص تابعی بودن وی به مفهوم تبعیت او از امیرمؤمنان و نه اصطلاح رایج تابعی در میان اهل حدیث دانسته است.[۹] جندب را جزو زهاد و پرهیزگاران میشناسند.[۱۰] در گزارشی که تنها از عبدالله بن عباس نقل شده، چنین آمده است که جندب در امور عبادی خود به گونهای عمل میکرد که تحسین دیگران را برمیانگیخت. این امر گاه باعث میشد تا وی دچار ریا شود و بر اعمال خود بیفزاید،[۱۱] از این رو جندب در ملاقاتی این مشکل را با پیامبر در میان گذاشت. آن حضرت نیز با این سخن که خداوند پاک است و اعمالی را که برای غیر او انجام شود نخواهد پذیرفت، پاسخ جندب را داد. بر اساس این گزارش آیه ﴿إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا﴾[۱۲] درباره جندب نازل شد.[۱۳] در این آیه خداوند آرزومندان لقای خود را به کارهای نیک توصیه کرده، آنان را از شریک قرار دادن دیگران در عبادت خود برحذر میدارد: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾[۱۴]. با توجه به مکی بودن سوره کهف و اینکه نخستین ملاقات گزارش شده جندب با پیامبر نیز در مدینه بوده، باید گفتار ابن عباس را از باب تطبیق آیه برجندب دانست.[۱۵]
جندب در دوره خلفا
از زندگی او در دوره حکومت ابوبکر و عمر گزارشی در دست نیست و تمامی اخباری که از وی در این دوره موجودند فقط مربوط به دوره عثمان و حضرت علی (ع) میباشد.
جندب که در خلافت عثمان ساکن کوفه بود، به اقدامات ولید بن عقبه اموی، والی عثمان بر کوفه، اعتراض داشت، ازاین رو در سال ۳۰ هجری و زمانی که جندب بن کعب ازدی در کوفه ساحر دارالاماره ولید را کشت و ولید او را به زندان انداخت، جندب بن زهیر به همراه مخنف بن سلیم ازدی برای آزادی او به مدینه رفتند. آنان ابتدا نزد علی (ع) رفته، از اقدام جندببن کعب حمایت کردند و تمامی وقایع را برای آن حضرت شرح دادند. سپس با علی (ع) نزد عثمان رفتند و با سخنان آن حضرت، عثمان ضمن اعتراف به بیگناهی جندب بن کعب دستور آزادی او را به ولید صادر کرد و از ولید خواست که شاهدان جندب را نیز آزار ندهد.[۱۶]
برخی قاتل ساحر را جندب بن زهیر دانستهاند[۱۷] که صحیح نیست.[۱۸] همچنین در این سال جندب به همراه چند تن از مسلمانان انگشتر ولید را در حالی که مست بر روی تختی در مسجد کوفه خوابیده بود، از دستش درآوردند تا به عنوان شاهدی بر میگساریهای او، از وی نزد عثمان شکایت کنند. در پی اقدامات جندب بن زهیر و همراهانش، ولید از حکومت کوفه عزل و سعید بن عاص اموی جایگزین او شد.[۱۹]
با گسترش نارضایتیها از حکومت عثمان و کارگزاران او، جندب بن زهیر و برخی دیگر از ناراضیان همچون مالک اشتر نخعی و جندب بن عبدالله ازدی از عملکرد حکومت آشکارا انتقاد کردند و زمانی که سعید بن عاص والی کوفه از این سخنان آگاه شد با ارسال نامهای به عثمان از او کسب تکلیف کرد. خلیفه نیز باهدف آرام کردن ناراضیان دستور داد تا جندب و دیگر ناراضیان را در سال ۳۳ هجری به دمشق تبعید کند.[۲۰] آنان در شام نیز از سخنان خود ضدّ بنیامیه و حکومت عثماندست برنداشتند و در حضور معاویه، ابوسفیان را شماتت کردند و بدین شکل به دستور معاویه از شام نیز اخراج شدند. سرانجام عثمان فرمان تبعید آنان را لغو کرد و جندب به کوفه بازگشت.[۲۱]
برخی قائلاند که جندب مدتی به دستور عثمان در کوه دخان زندانی بود؛[۲۲] ولی از گزارش ابن حجر برمیآید جندبی که در این کوه زندانی بوده جندب بن کعب ازدی است.[۲۳] نارضایتی مسلمانان ساکن کوفه از حکومت سعید بن عاص، جندب را بر آن داشت تا در سال ۳۵ هجری به همراه مالک اشتر و جمعی از مخالفان سعید به مدینه نزد عثمان رفته، خواهان عزل او از حکومت کوفه شوند. این اقدام به برکناری سعید بن عاص نینجامید؛ ولی در ادامه با اقدامات مخالفان، از ورود او به کوفه پس از بازگشت از مدینه جلوگیری شد.[۲۴] جندب پس از عثمان در سال ۳۵ هجری با علی (ع) بیعت کرد.[۲۵]
وی در نبرد جمل (سال ۳۶ هجری) فرماندهی پیاده نظام سپاه امام را بر عهده داشت.[۲۶] به گزارش عبدالله بن زبیر در ابتدای این نبرد یکی از یاران علی در سخنانی خطاب به اهل جمل از آنان خواست خود را به کشتن ندهند و آنان را از رویارویی با جندب بن زهیر ترساند و او را به گونهای وصف کرد که حکایت از جنگاوری و توان نظامی وی داشت. در این سخنان از جندب به عنوان فردی بلند قامت و چهارشانه با زرهی بلند و پرچمی با نشان قرمز یاد شده است. در این جنگ عبدالله بن زبیر که در مواجهه با جندب توانسته بود او را از روی مشخصاتش بشناسد، در نبرد با او شکست خورد؛ اما جندب به احترام عایشه (خاله عبدالله ) از کشتن او چشم پوشید.[۲۷] جندب در جریان آمادهسازی نیروها در بسیج ازدیان کوفه بر ضدّ ازدیان شامی حاضر در سپاه معاویه در نبرد صفین (ماه صفر سال ۳۷ هجری) تلاش فراوانی کرد [۲۸] و زمانی که سپاه علی در نُخَیْله اردو زده بود در سخنانی با دیگر یاران امام که در حکومت عثمان به دستور وی تبعید شده بودند، گفت: اکنون زمان برای آنان که ازخانههایشان تبعید شده بودند فرا رسیده است.[۲۹]
جندب در صفین فرمانده نیروهای ازدی بود و در همین جنگ به دست فرمانده ازدیان سپاه معاویه به شهادت رسید.[۳۰] به رغم شهادت جندب در نبرد صفین، برخی به اشتباه به حضور او در نبرد نهروان در سال ۳۸ هجری اشاره کرده و آوردهاند که وی، قبل از آغاز نبرد با خوارج، در حقانیت علی (ع) تردید کرد و در نماز از خداوند خواست که او را با باز شناختن حق از باطل راهنما باشد. با شهادت پیک سپاه علی به دست خوارج که آن حضرت آن را پیشبینی کرده بود، جندب به حقانیت علی ایمان آورد و در جنگ شرکت جست[۳۱].[۳۲]
منابع
پانویس
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۳۷۸؛ اسدالغابه، ج ۱ ص ۵۶۵؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۱۲.
- ↑ الاختصاص، ص ۷؛ تفسیر قرطبی، ص ۶۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۵۰.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۳۰۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۰۳؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۱۴۲.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ص ۲۷۹ - ۲۸۰؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۳۱۰؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۱۵.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۳۴۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۸۸.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۳۰۳؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۰۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۱۲.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۲۶؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۱۲.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص ۶۹؛ نقد الرجال، ج ۱، ص ۳۷۴؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۱۶۹.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، ص ۱۲۶.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص ۶۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۳۰۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۰۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۱۲.
- ↑ «(یاد کن) آنگاه را که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: پروردگارا! به ما از سوی خویش بخشایشی رسان و از کار ما برای ما رهیافتی فراهم ساز» سوره کهف، آیه ۱۰.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۲، ص ۳۰۴؛ اسباب النزول، ص ۲۰۲؛ الکشاف، ج ۲، ص ۵۰۱.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «جندب بن زهیر ازدی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۱۱؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۱۴۷.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۸؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۳۰۹؛ تهذیب الکمال، ج ۵، ص ۱۴۲.
- ↑ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۰۳.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۷۰؛ انساب الاشراف، ج ۶، ص ۱۴۳.
- ↑ الفتوح، ج ۲، ص ۳۸۶؛ انساب الاشراف، ج ۶، ص ۱۵۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۳۹؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۳۰۵.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۷، ص ۱۳۳؛ تاریخ ابن خلدون، ج ۲، ق ۲، ص ۱۴۱.
- ↑ اکمال تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۲۴۸.
- ↑ الاصابه، ج ۱، ص ۶۱۶.
- ↑ الطبقات، ج ۵، ص ۳۲ ـ ۳۳؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۱.
- ↑ الجمل، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹.
- ↑ الاخبار الطوال، ص ۱۴۶؛ الفتوح، ج ۲، ص ۴۶۸؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۷۸.
- ↑ الجمل، ص ۳۶۴؛ تاریخ دمشق، ج ۱۱، ص ۳۰۷؛ الاصابه، ج ۱، ص ۶۱۲.
- ↑ وقعة الصفین، ص ۲۶۲؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۹۰؛ شرح نهج البلاغه، ج ۵، ص ۲۰۹.
- ↑ وقعة الصفین، ص ۱۲۱.
- ↑ وقعة الصفین، ص ۲۰۵، ۴۰۸؛ تاریخ خلیفه، ص ۱۴۷؛ الکامل، ج ۳، ص ۳۰۳.
- ↑ الخرائج والجرائح، ج ۲، ص ۷۵۶.
- ↑ خیرخواه علوی، سید علی، مقاله «جندب بن زهیر ازدی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.