حزب در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

قومی که قلب‌ها و اعمال آنها هماهنگ باشد[۱]، گروهی با عقیده و هدف مشترک[۲]، جماعتی با تمایلات مشترک [۳]، جماعتی به‌شدت همبسته[۴].

وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۵]‌.

حزب به‌ تنهایی دلالت بر "جماعت و گروه" دارد و به خوب و بد متصف نمی‌شود و به اعتبار اضافه، بار ارزشی می‌گیرد؛ مانند حزب‌الله، حزب‌الشیطان و... .

امروزه حزب و تحزّب مهم‌ترین عامل نفوذ و قدرت در سیاست به شمار می‌رود و در علوم سیاسی چنین تعریف شده است: "سازمان سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده و با داشتن تشکیلات منظم و برنامه‌ریزی برای به‌دست‌گرفتن قدرت یا مشارکت در آن مبارزه می‌کند"[۶].

شاخصه اصلی حزب در مفهوم جدید "مبارزه برای دستیابی به قدرت سیاسی"[۷] است؛ امّا حزب قرآنی به هر جماعت و گروهی با اهداف و آرمان واحد، اطلاق می‌شود؛ لذا اعم از "حزب سیاسی، اتحادیه، صنف و سندیکا (که برای دستیابی به اهداف یا منافع خاص یا منافع طبقه یا صنف خاص فعالیت می‌کنند) است.[۸]

تعریف حزب سیاسی

تعریف حزب سیاسی را باید در پرتو بحث آزادی‌ها و حقوق سیاسی شهروندان در حکومت جست‌و‌جو کرد. پیشتر گفته شد که شهروندان در قبال حکومت دارای حقوق و آزادی‌های سیاسی، مانند حق مشارکت سیاسی، تعیین دولتمردان از طریق انتخابات و آزادی اجتماعات هستند، از آنجا که به دست آوردن این حقوق برای فرد فرد شهروندان بدون همکاری با یکدیگر تقریباً ناممکن است، شهروندان و نخبگان برای دست‌یابی به این هدف، گروه، سازمان یا انجمنی را تشکیل می‌دهند تا در پرتو آن بهتر بتوانند نقش سیاسی خود در قبال حکومت را ایفا کنند. به چنین گروه‌ها و انجمن‌هایی که با اهدافی خاص و در قالب سازمانی منسجم و دارای مرامنامه و اساس‌نامه تشکیل می‌شوند، “حزب” می‌گویند. به برخی تعریفات فلاسفه سیاسی از حزب اشاره می‌کنیم.

ادموند برک: هیأتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش مشترک بر اساس اصول سیاسی مورد توافق، متحد می‌شوند[۹].

گتل: گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته که به عنوان یک واحد سیاسی عمل می‌کنند و با استفاده از حق رأی خود می‌خواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند[۱۰].

مک آیور: حزب گروهی سازمان یافته برای حمایت از برخی اصول و سیاست‌هاست که از راه‌های قانونی می‌کوشد حکومت را به دست گیرد[۱۱].

با توجه به تعریف‌های فوق می‌توان عناصر حزب را چنین برشمرد:

  1. فردیت و شهروندی که مؤسسان و اعضای حزب شهروندان هستند؛
  2. عضوگیری علنی: فعالیت حزب مخفی نیست، بلکه با اظهار مرام و اهداف خویش، به عضوگیری علنی می‌پردازد؛
  3. اهداف خاص بر اساس مرامنامه؛
  4. نهایت تأثیر در حکومت یا سهیم شدن در قدرت و یا فتح قدرت.[۱۲]

تفاوت احزاب جدید با احزاب سنتی

با عنایت به عناصر حزب، روشن می‌شود که حزب از پدیده‌های سیاسی جدید جوامع دموکراسی است و در جوامع سیاسی گذشته حزب به این شکل وجود نداشت و نهایت گروه‌ها و دسته‌جات غیرمنسجمی به فعالیت می‌پرداختند، موریس دو ورژه در این باره می‌گوید: تشابه کلمات نباید موجب اشتباه شود، در نظام‌های باستان، گروه‌هایی را که موجب تقسیم جمهوری‌ها می‌شدند، حزب می‌خواندند، در ابتدای عهد رنسانس، دسته‌هایی که دور افرادی جمع می‌شدند را حزب می‌نامیدند... در برابر این گروه‌ها، دسته‌های دیگر مرکب از سازمان‌های وسیع مردم که مبین افکار عمومی در دموکراسی‌های نوین هستند، نیز حزب نامیده می‌شود[۱۳].

در برابر دیدگاه تغایر حزب جدید با حزب در جوامع گذشته، دیدگاه دیگر مدعی است که ماهیت دو حزب جدید و گذشته متغایر نیست و تنها شکل و ساختار سازمانی حزب در جوامع دموکراسی با جوامع سنتی متفاوت است. با امعان نظر در این دو حزب، روشن می‌شود که آن دو با یکدیگر مغایرت جوهری ندارند، برای این که در بعضی جوامع سنتی نیز اجازه فعالیت‌های سیاسی و آزاد به شهروندان و گروه‌ها اعطا می‌شد که نمونه بارز آن حکومت علوی است؛ به طوری که در آن، عبدالله بن عمر حاضر به بیعت با امام علی (ع) نشد و حضرت او را مجبور به این کار نکردند و یا خوارج آزادانه به تکفیر حضرت می‌پرداختند و علیه امام شعارهای تند سیاسی در مرکز حکومت می‌دادند و با این حال از مزایا و حقوق دولت اسلامی هم استفاده می‌کردند.

بدیهی است که مخالفت امثال طلحه، زبیر و خوارج در قلمرو حکومت علوی، شدیدتر و فراتر از فعالیت‌های احزاب سیاسی مخالف و به اصطلاح “اپوزیسیون” است. بر این اساس، هر چند خوارج و طلحه و زبیر و هوادارانشان فاقد عنوان حزب، اساسنامه و مرامنامه بودند، اما عملکرد حزب بلکه فراتر از آن را داشتند. البته از آنجا که در جوامع سنتی، تفکیک قوا و مشارکت مردم در انتخاب نمایندگان مجلس و ریاست قوه مجریه نبود، مردم حقوق و آزادی‌های تعریف شده‌ای نداشتند و امکان تأثیرگذاری بسیار کم بود و یا نبود؛ اما در جوامع جدید و مردم‌سالار، چون امکان مشارکت سیاسی مردم وجود دارد، مردم و احزاب بستر مناسبی برای تأثیرگذاری در قدرت سیاسی پیدا کرده‌اند. بنابراین وجود اساسنامه و مرامنامه و سازمان منسجم یا عدم آن، نمی‌تواند فارق جوهری باشد، تنها فرق آن دو قلمرو فعالیت است.[۱۴]

مبانی مشروعیت حزب

یکی از مباحث فقه سیاسی، مشروعیت تشکیل حزب است که برخی از اندیشوران سنی و شیعه با ادله مختلف، از جمله عامل تفرقه بودن حزب، به مخالفت با آن پرداخته‌اند[۱۵]؛ اما به نظر می‌رسد اصل حزب، حکم استحباب یا وجوب و لااقل اباحه دارد و به تعبیر امام خمینی “این طور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد، میزان ایده خوب است”[۱۶].

در این جا برای پرهیز از اطاله کلام، مبانی مشروعیت احزاب در فقه را فهرست می‌کنیم:

  1. اصل اباحه؛
  2. امر به معروف و نهی از منکر؛
  3. نصیحت و نظارت بر حکومت؛
  4. حسبه؛
  5. شورا؛
  6. تعاون بر خیر؛
  7. عدالت و رفع ظلم.[۱۷]

حزب در واژه‌نامه فقه سیاسی

احزاب، جمع "حزب"، دسته و گروه، عبارت است از گروهی از افراد جامعه که با یکدیگر متحد شده و بر مبنای اصول خاصی - که مورد قبول همه آنهاست - در جهت حفظ و توسعه منافع حزبی خود می‌کوشند[۱۸]. در اسلام نیز، از واژۀ حزب سخن به میان آمده و قرآن کریم، تنها حزب قابل رستگاری را "حزب الله" می‌داند لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [۱۹]. حزب الله، طیف گستردۀ اجتماعی و سیاسی است که کلیه نیروهای مسلمان و معتقد را شامل می‌گردد[۲۰]. در صدر اسلام نیز، احزاب به همین معنا (گروه‌ها) به کار می‌رفت. نمونه بازر آن، جنگ "خندق" در سال پنجم هجری، بود که به خاطر همبستگی و ائتلاف سیاسی نظامی گروه‌های مختلفی، نظیر مشرکین مکه به رهبری قریش، یهودیان مدینه همچون قبیله غطفان همراه اهالی نجد، قبیله بنی قریظه و غیر آنها، برای مقابله با مسلمانان به "جنگ احزاب" مشهور گشت[۲۱][۲۲].

منابع

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱، ص۳۰۸.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۲، ص‌۲۰۷.
  3. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۳، ص۱۶۴.
  4. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۲۳۱.
  5. «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
  6. علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص‌۳۰۸.
  7. دیوید رابرتسون، فرهنگ سیاسی معاصر، ص۱۱۰.
  8. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۲۵-۲۲۶.
  9. عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۳۴۳.
  10. عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۳۴۴.
  11. عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۳۴۴. «حزب سیاسی، جمعیتی سازمان‌یافته در درون یک نظام سیاسی است که عقیده‌ای مشترک دارند و برای کسب و به‌کارگیری قدرت سیاسی در اجرای دیدگاه‌ها و اهداف خود با یکدیگر متحد شده‌اند» (محسن مدیر شانه‌چی، احزاب سیاسی ایران، ص۱۵-۲۸)؛ دکتر محمدجعفر لنگرودی نیز می‌نویسد: «حزب گروهی از مردمان که سازمان‌یافته باشند برای هدف سیاسی» (مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۳، ص۱۶۵۶)؛ و نیز غلامرضا علی بابائی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۴۳.
  12. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۶۱.
  13. احزاب سیاسی، ترجمه رضا علوی، ص۲۳.
  14. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۶۴.
  15. ر. ک: مبارکفوری، محمد عماله، الاحزاب السیاسیه حلال أم حرام؛ محمد عبدالقادر ابوفارس، التعددیة فی ظل الدولة الاسلامیه؛ سید صادق حقیقت، «جایگاه احزاب در اندیشه سیاسی اسلامی»، مجله علوم سیاسی، ش۳.
  16. صحیفه نور، ج۱۶، ص۱۳۳.
  17. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۶۵.
  18. برک، ادموند، نقل از احزاب سیاسی، ص۳۴.
  19. «گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کرده است و آنان را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویباران روان است، در آنها جاودانند، خداوند از آنان خرسند است و آنان از وی خرسندند، آنان حزب خداوندند، آگاه باشید که بی‌گمان حزب خداوند است که (گرویدگان به آن) رستگارند» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  20. ر. ک: اصول کافی، ج۲، ص۱۸.
  21. المغازی، ج۲، ص۴۴۱؛ سیرۀ ابن هشام، ج۲، ص۲۱۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۳؛ سیره حلبی، ج۲، ص۳۳۵؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص۱۲۲.
  22. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۲۱.