دنیاگرایی و دنیاطلبی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

مقدمه

اسلام، «دنیا» را نکوهش کرده ولی به «بهره‌مندی از دنیا برای تأمین سعادت» اهمیت داده‌است.

امام‌ خمینی با گسترش حقیقت دنیا به همه ماسوی‌الله، حتی بهشت، حب دنیا را نه تنها تعلق به عالم طبیعت، بلکه اشتغال و علاقه به ماسوی‌الله را نیز از مصادیق حب دنیا می‌داند.

دنیا، به مذموم و ممدوح تقسیم شده‌است و امام‌ خمینی قائل است دنیای مذموم، توجه قلب به طبیعت و دل‌بستگی و محبت به آن است؛ ولی دنیای ممدوح، عالم طبیعت است که محل ترقیات معنوی و مزرعه آخرت است،

امام‌ خمینی ریشه حب دنیا را حب نفس می‌داند و حب دنیا را ریشه اصلی بیماری‌های قلبی و سرچشمه همه مفاسد دانسته است. ایشان اموری مانند؛ ضعف اراده و خروج قوای نفس از حالت اعتدال را از آثار و مفاسد حب دنیا و آثار سوء دنیاطلبی در اهل علم و دولت‌مردان را شدیدتر و سبب بدبینی مردم و فساد جامعه می‌داند.

امام‌ خمینی، درمان عملی حب دنیا را ریاضت شرعی و دل‌دادن به خداوند و درمان علمی را اندیشیدن در آیات و حالت‌های اولیای الهی می‌داند.[۱]

واژه‌شناسی

«حب» به معنای مهر، دوستی و دوست‌ داشتن[۲] و مقابل آن «بغض» است.[۳] «دنیا» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است[۴] و به اعتبار نزدیک‌ بودن عالم طبیعت[۵] به انسان نسبت به آخرت، دنیا نامیده شده است.[۶] در اصطلاح فلسفی، دنیا عالم طبیعت است[۷]؛ ولی در اصطلاح اخلاقی، دنیا شهوات و لذایذ در عالم طبیعت است[۸] و به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم می‌شود. هر مقدار از آنکه برای به دست آوردن آخرت به کار می‌رود، ممدوح است و هر مقدار که در راستای بهره نفس باشد، مذموم است.[۹] نوع مذموم حب دنیا در اصطلاح اخلاقی و عرفانی به معنای دل‌بستگی، دل‌دادگی و رضایت به زندگی دنیوی است که همراه غفلت از زندگی جاوید اخروی است و به همین سبب همواره نکوهش شده است.[۱۰] امام‌ خمینی همانند دیگر علمای اخلاق و عرفان، حب دنیا را در آثار خود به معنای منفی و یک رذیلت اخلاقی به کار برده است.[۱۱].[۱۲]

پیشینه

در ادیان و مکاتب بشری همچون هندوئیسم، تعلق به دنیا و نفس، نکوهش شده و دوری از دنیا، ترک تعلقات نفسانی و تحمل برخی ریاضت‌ها به چشم می‌خورد.[۱۳] در ادیان الهی همچون دین یهود نیز به مواعظ پیامبران(ع) بر ترک حرص، طمع و مال‌اندوزی که از مظاهر حب دنیا به‌شمار می‌آیند، تأکید شده است.[۱۴] اگرچه یهودیان با افراط در دنیاطلبی، قومی دنیاگرا شمرده می‌شوند. ﴿وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَيَاةٍ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا يَعْمَلُونَ[۱۵].[۱۶] دوری از دنیا در قالب رهبانیت، از شاخصه‌های قوم مسیح(ع) به‌شمار می‌آید و از ویژگی‌های حضرت مسیح(ع) نیز دوری از دنیا و مظاهر آن قلمداد شده است[۱۷]؛ چنان‌که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.[۱۸]

دین اسلام که بر اساس آیه ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۱۹]، دینی میانه‌رو است و افراط و تفریط در آن راه ندارد،[۲۰] دربارهٔ دنیا نیز راه اعتدال را معرفی کرده است؛ بدین معنا که از یک‌سو حب دنیا و دل‌بستگی آن را نکوهش کرده[۲۱] و از سوی دیگر به بهره‌مندی از مظاهر دنیا و نعمت‌های آن برای تأمین سعادت بشری اهمیت داده است[۲۲]؛ چنان‌که قرآن کریم استفاده از زینت‌های دنیا را حلال شمرده است.[۲۳] در روایات نیز از یک‌سو محبت دنیا سرآغاز تمام خطاها[۲۴] و سبب هلاکت انسان معرفی شده است[۲۵]؛ در عین حال در روایات دیگری دنیا کشتگاه آخرت،[۲۶] محل تجارت اولیای الهی و مسجد دوستان خداوند[۲۷] شمرده شده است. امام‌ خمینی در آثار خود خطر حب دنیا و تعلق به آن را بیان کرده[۲۸] و آن را مانع سلوک و سرچشمه مصیبت‌ها و امراض معرفی می‌کند.[۲۹].[۳۰]

حقیقت حب دنیا و اقسام آن

علمای اخلاق، حب دنیا را علاقه قلبی و انس به دنیا و لذات، شهوات و تعلقات آن[۳۱] و هر چیزی که تا پیش از مرگ برای انسان حاصل می‌شود[۳۲] می‌دانند. امام‌ خمینی با گسترش حقیقت دنیا به همه ماسوی‌الله، حتی بهشت،[۳۳] حب دنیا را نه تنها تعلق به این عالم طبیعت،[۳۴] بلکه اشتغال و علاقه به ماسوی‌الله را نیز از مصادیق حب دنیا[۳۵] می‌داند.

علمای اخلاق، دنیا را به مذموم و ممدوح تقسیم کرده[۳۶] و خیربودن بهره‌مندی از دنیا را امری نسبی دانسته‌اند؛ بدین معنا که برای عده‌ای دنیا مذموم است و برای برخی مذموم نیست؛ زیرا اگر بهره از دنیا برای تأمین لذت و شهوت باشد، دنیای مذموم است و اگر وسیله رسیدن به آخرت و اصلاح آن باشد، مذموم نیست.[۳۷] گروهی از علما با استناد به آیات ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ[۳۸]،﴿رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ[۳۹] و روایات،[۴۰] دنیای مذموم را مرکب از اموری می‌دانند که انسان را از طاعت خدا، دوستی او و به دست آوردن آخرت بازمی‌دارد؛ بنابراین هر چه به رضای خدا و قرب او بینجامد، از آخرت است؛ هرچند به‌حسب ظاهر از دنیا باشد؛ مانند تجارت و زراعت که مقصود از تأمین معاش، صرف‌ کردن آنها در مصارف خیر و کمک به مستمندان باشد[۴۱].

امام‌ خمینی بر این باور است که مراد از دنیای مذموم در زبان قرآن و روایات، علاقه و حب به دنیاست. بر این اساس، دنیای مذموم، همان توجه قلب به طبیعت و دل‌بستگی و محبت به آن است؛ چنان‌که وابستگی و دوست‌داشتن مال، مقام و قدرت نیز از شعبه‌های حب دنیا به‌شمار می‌آیند[۴۲]؛ ولی دنیای ممدوح، خود عالم طبیعت است که محل ترقیات معنوی است؛ زیرا هر موجودی دارای دو مقام ظهور و شهود است که مرتبه نازله دنیوی شیء است و مقام بطون، ملکوت و غیب که مرتبه صاعده اخروی آن است. این نشئه نازله دنیوی اگر در ذات خود ناقص است، اما چون محل تربیت نفوس و جایگاه تحصیل مقامات و مزرعه آخرت است، از بهترین عوالم نزد اولیای الهی(ع) است.[۴۳].[۴۴]

اسباب حب دنیا

اصل علاقه به امور دنیوی، سنّت و فطرت الهی است که حرکت و کمال زندگی و حیات انسان بر آن متوقف است و اگر این علاقه از بشر گرفته شود، اجتماع انسانی و زندگی دنیوی و تلاش برای زندگی آخرت؛ زمینه‌ای نخواهد داشت؛ ولی سرگرم‌ شدن به این امور دنیوی، قناعت و بسنده‌ کردن به آن، مذموم شمرده شده است.[۴۵] البته گروهی معتقدند نفوس افراد بشر در فطرت خود مختلف هستند؛ بعضی نورانی و مایل به امور قدسی و برخی ظلمانی و مایل به امور دنیوی هستند.[۴۶] گروهی سبب حب دنیای مذموم را ضعف ایمان[۴۷] و توجه به مظاهر دنیا و زینت‌های آن[۴۸] دانسته‌اند.

امام‌ خمینی ریشه حب دنیا را حب نفس می‌داند[۴۹] و معتقد است انسان مولود همین عالم طبیعت است و به همین سبب محبت این دنیا از همان آغاز در قلبش قرار داده شده و هر چه رشد می‌کند و بیشتر با لذت‌های دنیا آشنا می‌شود، این محبت نیز در دلش بیشتر می‌شود.[۵۰] به باور ایشان از ویژگی‌های فطری قلب انسان، این است که هر چه مطلوب و مقصود قلب باشد، به آن علاقه و محبت می‌یابد.[۵۱] پس نفس انسان هر بهره و استفاده‌ای که از دنیا می‌برد، در قلبش اثر می‌گذارد و سبب تعلق او به دنیا می‌شود و هرچه بهره‌ها و لذت‌های او از دنیا بیشتر باشد، قلب از آن بیشتر تأثر می‌یابد و تعلق و محبتش به دنیا بیشتر می‌شود؛ تا آنجا که تمام توجه قلبش به دنیا می‌شود[۵۲]. به باور ایشان، اولیای الهی(ع) به عالم طبیعت تعلق و وابستگی ندارند؛ ولی از همین واقع‌ شدن در عالم طبیعت و بهره طبیعی که از آن به دست می‌آید، نوعی کدورت پدیدار می‌شود که علت استغفار آنها بوده است.[۵۳].[۵۴]

آثار حب دنیا

عالمان اخلاق، رذایلی همچون بخل،[۵۵] آرزوهای طولانی[۵۶]حسد[۵۷] و غضب[۵۸] را از آثار حب دنیا معرفی کرده‌اند. برخی سرچشمه تمام گناهان و نقص‌ها و منبع همه فسادها را حب دنیا می‌دانند.[۵۹]

امام‌ خمینی حب دنیا را چنان‌که در برخی روایات آمده[۶۰] سرچشمه همه مفاسد دانسته است.[۶۱] به باور ایشان محبت به دنیا ـ هرچند از نوع حلال آن ـ سرآغاز تمام خطاها و بزرگ‌ترین حجاب‌هاست[۶۲] و حب دنیا، مانع انسان در هر مقصد و مقصود دینی است.[۶۳] به باور ایشان در فطرت انسان جز حب حق‌تعالی که کمال مطلق است، چیز دیگری نیست؛ ولی وقتی این محبت با محبت دنیا آمیخته می‌شود، صفحه قلب را زنگار می‌گیرد و در نتیجه قلب، حقایق را آن‌گونه که هست نشان نمی‌دهد [۶۴]؛ از این‌رو تعلقات دنیا سبب حجاب و پرده میان قلب و تجلیات حق‌تعالی می‌شود و هر چه تعلق بیشتر باشد حجاب، غلیظ‌تر و زدودن آن دشوارتر است.[۶۵] در برابر، پیراستن نفس از تعلقات دنیا سرآغاز همه کمالات می‌شود.[۶۶]

امام‌ خمینی حب دنیا را ریشه اصلی بیماری‌های قلبی شمرده[۶۷] که گاهی سبب ناخشنودی از خداوند و هلاکت فرد می‌شود.[۶۸] ایشان حتی انگیزه‌های دنیوی در عبادت‌ها، مانند خواندن نماز شب به قصد افزونی روزی و خواندن نماز اول ماه برای سلامتی را نیز سبب نقصان عبادت و یک نوع دنیاگرایی می‌شمارد؛ هرچند از نظر فقهی موجب بطلان نمی‌شود.[۶۹] ازجمله آثار دیگر حب دنیا، هراس از مرگ است؛ زیرا حب بقا در فطرت انسان نهادینه شده و انسان از سویی زندگی و لذت‌های آن را محدود به همین زندگانی دنیا می‌پندارد و از سوی دیگر، مردن را سبب قطع آن لذت‌ها می‌داند؛ از این‌رو از مردن بیزار و گریزان است[۷۰].

امام‌ خمینی اموری مانند ستم، غارت، فساد و گرایش به مذاهب باطل را از آثار حب دنیا می‌داند و معتقد است فضیلت‌هایی چون عدالت، شجاعت، عزت نفس، آزادگی، عفت و سخاوت با حبّ دنیا جمع نمی‌شود.[۷۱] ایشان به پیروی از روایت،[۷۲] باطن دنیا را مردار دانسته و گاهی از آن به چراگاه حیوانات و محل اعتکاف ستمگران تعبیر کرده[۷۳] و اشتغال به آن را سبب خواری انسان می‌داند.[۷۴] افزون بر این همه، اهل دنیا همواره در رنج و زحمت به سر می‌برند و ترس ازدست‌ دادن آن نیز سبب اندوه دوچندان آنان می‌شود.[۷۵] همچنین ایشان علاقه رسیدن به ریاست و مقامی را که همراه با حب دنیاست موجب آشوب قلبی انسان می‌داند و بر این باور است که هر چه مقام بالاتر باشد، آشوب قلبی بیشتری را در پی خواهد داشت.[۷۶]

امام‌ خمینی به برخی آثار و مفاسد دیگر حب دنیا نیز اشاره کرده است. ازجمله:

  1. تقویت جنبه‌های حیوانی و طبیعی در وجود انسان؛
  2. خروج قوای نفس از حالت اعتدال[۷۷]؛
  3. غفلت از خداوند[۷۸]؛
  4. بازداشتن انسان از عبادت؛
  5. ضعف اراده[۷۹]؛
  6. بسته‌ شدن چشم و گوش از درک حقایق[۸۰]؛
  7. کشیده‌ شدن به سوی محرمات و منصرف‌ شدن از واجبات[۸۱]؛
  8. دشمنی‌ورزی با خدا، پیامبران، اولیای الهی، فرشتگان و بندگان خدا[۸۲]؛
  9. محروم‌ شدن از لذت مناجات[۸۳]؛
  10. حضور قلب نداشتن در نماز[۸۴]؛
  11. قساوت قلب[۸۵]؛
  12. بازداشتن از معرفت خداوند؛
  13. پریشانی و سلب آرامش[۸۶]؛
  14. فقر و ذلت درونی[۸۷]؛
  15. طولانی‌ شدن عالم قبر و برزخ[۸۸]؛
  16. موفق‌نشدن به کارهای بزرگ.[۸۹]

امام‌ خمینی آثار سوء دنیاطلبی در اهل علم و دولت‌مردان را شدیدتر[۹۰] و سبب بدبینی مردم و فساد جامعه[۹۱] می‌دانست و دولت‌مردان را به تزکیه نفس و روی‌گردانی از دنیا سفارش می‌کرد و حب دنیا و حب نفس را خطری جدی برای آنان می‌شمرد.[۹۲] در برابر آن، بی‌اعتنایی دولت‌مردان به فریبندگی‌های دنیا را مایه قدرت و قوت دولت می‌دانست و آنان را به مطالعه صدر اسلام و حکومت امام‌علی(ع) و ساده‌زیستی ایشان دعوت می‌کرد[۹۳].[۹۴]

درمان حب دنیا

ازجمله مواردی که در روایات، موجب خلاصی انسان از حب دنیا می‌شود، محبت به خداوند،[۹۵]تقوا[۹۶] و یادآوری مرگ[۹۷] است. علمای اخلاق نیز شناخت مفاسد و آفات دنیا[۹۸] و یقین به آخرت و ثواب‌های عظیم آن را از سویی[۹۹] و زهد و پرهیز عملی از تعلق به دنیا را از سوی دیگر،[۱۰۰] راه رهایی از حب دنیا دانسته‌اند. اهل معرفت نیز راه درمان حب دنیا را پیروی از قرآن و سنّت می‌دانند.[۱۰۱] امام‌ خمینی در آثار خود به ترک حب دنیای مذموم[۱۰۲] و زهد در آن[۱۰۳] سفارش کرده است. ایشان درمان همه بیماری‌ها و مفسده‌های روحی را در درمان‌ کردن حب دنیا و حب نفس می‌داند و معتقد است با درمان آن، نفس دارای ملکه اطمینان می‌شود، قلب آرامش می‌یابد[۱۰۴] و تمام محاسن اخلاقی در سرزمین روح وارد می‌شود.[۱۰۵] ایشان از میان‌ بردن حب دنیا را به‌یکباره برای انسان سالک امکان‌پذیر نمی‌داند؛ ولی باور دارد انسان با تفکر و ریاضت می‌تواند به‌تدریج با قطع ریشه‌های بیماری‌های روحی، حب دنیا را از دل خارج کند.[۱۰۶]

امام‌ خمینی راه درمان حب دنیا را مجهز شدن به علم و عمل می‌داند[۱۰۷]؛ از این‌رو درمان عملی را در «معامله به ضد» معرفی می‌کند؛ بدین‌گونه که اگر به مال دنیا علاقه‌مند است، با صدقه‌ دادن، ریشه آن را از دل بکَند[۱۰۸]؛ چنان‌که اموری همچون ریاضت شرعی و دل‌دادن به خداوند را نیز درمان عملی به‌شمار می‌آورد[۱۰۹] و درمان علمی را اندیشیدن در آیات، اخبار و حالت‌های اولیای الهی می‌داند.[۱۱۰].[۱۱۱]

حب دنیا

انسان با محبت به مال و زخارف دنیوی بزرگ شده و این علاقه در قلب وی جای گرفته است. منشأ بسیاری از مفاسد اخلاقی و رفتاری و حتی مفاسد دینی نیز همین حب دنیا است[۱۱۲]. بر اساس روایات متعدد[۱۱۳] حب دنیا منشأ و ریشه تمام گناهان است: «رَأْسُ‏ كُلِّ‏ خَطِيئَةٍ حُبُّ الدُّنْيَا»[۱۱۴]. بنابراین تمامی مفاسد اخلاقی و اعمالی از ثمرات حب دنیا بوده و تأسیس هر دین و مذهب باطل به واسطه آن صورت گرفته است. حب دنیا انسان را از تمامی فضائل معنوی از قبیل: شجاعت، عفت، سخاوت و عدالت که مبدأ تمام فضائل به شمار می‌آیند دور ساخته و او را با فقر، ذلت، طمع، حرص، چاپلوسی، بغض و کینه و مانند آن قرین می‌سازد[۱۱۵]. بر اساس روایتی اگر بنده‌ای نماز و روزه اهل آسمان و زمین را به جا آورد اما حب دنیا داشته باشد خداوند محبت خویش را به وی نمی‌چشاند[۱۱۶].[۱۱۷]

منابع

پانویس

  1. صالحی، حسین، مقاله «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹؛ دهخدا، ۵/۷۵۴۷.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۲۸۹.
  4. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۴/۳۶۰.
  5. جوهری، الصحاح، ۶/۲۳۴۱؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۰۳.
  6. فراهیدی، العین، ۸/۷۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۱۴۹.
  7. اخوان‌الصفاء، رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، ۱/۳۳۰؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۱۵.
  8. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۹۴.
  9. مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۴۹.
  10. مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۱۶۲؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۵۵–۱۵۶؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۲۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۹.
  11. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۷۲ و ۲۵۵؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۲۷ و ۱۶/۲۱۳.
  12. صالحی، حسین، مقاله «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.
  13. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۱–۳۲ و ۴۳.
  14. کتاب مقدس، سفر خروج، ب۲۰، ۱۷ و ب۲۲، ۲۵–۲۷.
  15. «و آنان (- قوم یهود) را به زندگی آزمندترین مردم و آزمندتر از مشرکان خواهی یافت، هر یک از آنها دوست می‌دارد هزار سال او را سالمندی دهند با آنکه این سالمندی هم او را از عذاب دور نمی‌کند و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
  16. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۲۲۸.
  17. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۹/۵۳۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۶۲–۱۶۳.
  18. حدید، ۲۷.
  19. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد؛ و قبله‌ای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی می‌کند و چه کسی واپس می‌گراید ، و بی‌گمان آن جز بر آنان که خداوند رهنمونشان شد، گران بود و خداوند بر آن نیست که ایمانتان را تباه گرداند که خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  20. شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ۱/۱۲۶؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۲۰.
  21. آل عمران، ۱۵۲؛ نحل، ۱۰۷.
  22. اسلامی، امام، اخلاق، سیاست، ۱۰۲–۱۰۵.
  23. اعراف، ۳۲.
  24. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵.
  25. کلینی، الکافی، ۲/۱۳۶.
  26. احسائی، عوالی اللئالی العزیزیه، ۱/۲۶۷.
  27. نهج البلاغه، ح۱۲۶، ۵۳۱.
  28. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۴–۱۲۵؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۷؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۷۲ و ۲۲۵؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۲۷–۲۸ و ۱۶/۱۶۲.
  29. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۳؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۳.
  30. صالحی، حسین، مقاله «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.
  31. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۲۴۶.
  32. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲۴.
  33. امام‌ خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹.
  34. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۱.
  35. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۷۶.
  36. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۴۹.
  37. نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۲۸.
  38. «بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزی‌های پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آورده‌اند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن می‌داریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.
  39. «مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمی‌دارد؛ از روزی می‌هراسند که دل‌ها و دیده‌ها در آن زیرورو می‌شوند» سوره نور، آیه ۳۷.
  40. کلینی، الکافی، ۲/۱۳۱ و ۵/۷۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۱.
  41. مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۶۳.
  42. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۳–۲۵۶، ۲۷۲–۲۷۳ و ۳۰۸.
  43. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۰–۱۲۱؛ امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۳۱.
  44. صالحی، حسین، مقاله «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.
  45. مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۲۲۸.
  46. مدنی، ریاض السالکین، ۳/۱۸۵.
  47. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۷۲.
  48. فخر رازی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۲/۶۰۸–۶۰۹.
  49. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲، ۲۱۳ و ۲۰/۹۰.
  50. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۷۸.
  51. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۷.
  52. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲–۱۲۳.
  53. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۳.
  54. صالحی، حسین، مقاله «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.
  55. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۱۳.
  56. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۱۱۶.
  57. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۳۲ و ۲۰۳.
  58. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۵/۳۰۳.
  59. غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۹۵.
  60. کلینی، الکافی، ۲/۳۱۵.
  61. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۹–۵۰.
  62. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۲۰.
  63. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
  64. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۱۱.
  65. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۲۳.
  66. امام‌ خمینی، صحیفه، ۸/۲۶۷.
  67. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۳.
  68. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۶۵–۱۶۶؛ امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۶۱–۵۶۲.
  69. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۱۶۴.
  70. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۲–۱۲۴.
  71. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
  72. نهج البلاغه، خ۱۰۸، ۱۵۰–۱۵۱ و خ۱۵۱، ۲۱۰.
  73. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۸۳ و ۱۱۰.
  74. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۸۳.
  75. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۶۴.
  76. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۲–۲۱۳ و ۲۰/۳۶۷.
  77. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵.
  78. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۵۳۵–۵۳۶؛ امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۵–۲۱۶.
  79. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۵.
  80. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۰۹ و ۶۵۵؛ امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۷۲–۱۷۳.
  81. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۵.
  82. امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۵۲–۵۳.
  83. امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۳۱.
  84. امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۳۰؛ امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۷.
  85. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۱۰۸–۱۱۱.
  86. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
  87. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۹.
  88. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۲۴.
  89. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۵.
  90. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۶.
  91. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۵ و ۱۰/۲۷۹؛ امام‌ خمینی، جهاد اکبر، ۱۲–۱۷.
  92. امام‌ خمینی، صحیفه، ۱۴/۸–۹، ۳۹۲–۳۹۳، ۲۰۸–۲۱۰ و ۱۶/۴۵۸–۴۶۰.
  93. امام‌ خمینی، صحیفه، ۶/۴۴۰–۴۴۱ و ۸/۲۳۱–۲۳۲.
  94. صالحی، حسین، مقاله «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.
  95. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱۴۱.
  96. کلینی، الکافی، ۲/۱۳۶.
  97. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۳۵ و ۸۹.
  98. غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۰۱.
  99. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۲۴۸.
  100. نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷–۵۸.
  101. ابن‌عربی، رحمة من الرحمن، ۱/۴۲۱.
  102. امام‌ خمینی، صحیفه، ۲/۲۷–۲۸، ۱۰۱ و ۶/۲۸۴.
  103. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۰۷–۳۰۸.
  104. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
  105. امام‌ خمینی، چهل حدیث، ۱۴۲.
  106. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۲۵۴.
  107. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۴۸.
  108. امام‌ خمینی، آداب الصلاة، ۵۰–۵۱.
  109. امام‌ خمینی، حدیث جنود، ۳۰۰–۳۰۲.
  110. امام‌ خمینی، سرّ الصلاة، ۳۰.
  111. صالحی، حسین، مقاله «حب دنیا»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵۴.
  112. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۴۲۹.
  113. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ج۲، ص۱۳۱، ۳۱۵–۳۲۰.
  114. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، ج۲، ص۳۱۵؛ رک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۱.
  115. امام خمینی، آداب الصلاة، ص۴۹؛ خامنه‌ای حسینی، سید علی، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
  116. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۰۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ص۵۰.
  117. گرامی، علی، مقاله «اخلاق»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی، ص ۹۳.