رأفت در فقه سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

رقّت و نازک دلی[۱]، رحمت شدید[۲]، شفقت شدید[۳] و ترحّم[۴].

﴿وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً[۵].

﴿لَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ[۶].

"رئوف" از اسمای الهی است: ﴿إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ[۷]؛ همچنین قرآن کریم رسول اکرم (ص) را به عنوان رهبر جامعه اسلامی به این صفت ستوده است: ﴿عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۸].

شفقت و نازک‌دلی در جامعه انسانی در رابطه میان خدا و انسان و نیز رهبران جامعه و مردم و میان انسان‌ها از اصول ارزشی اجتماعی قرآن است. این اصل مهم اجتماعی قرآن، زمانی که مسئله ناهنجاری و فساد اجتماعی پیش می‌آید، به‌صراحت نقض می‌شود و رأفت در برخورد با کسانی که قواعد ارزشی و هنجارهای اجتماعی را زیر پا گذاشته‌اند، در صورتی که مانع اجرای حدود الهی گردد، نفی شده است: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ[۹].

شفقت و مهربانی با همنوع و نوع‌دوستی از اوصاف نیک اجتماعی است که در قرآن کریم در مقابل صفت قساوت آمده است. حواریون حضرت (ع) در قرآن کریم به نازکدلی و رقت ستایش و یهود به عداوت نکوهش شده‌اند ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ[۱۰].[۱۱].[۱۲]

رأفت اسلامی

اسلام نه تنها در بُعد نظری مکتب طرفدار محبت و همزیستی و اخوت و وحدت در جامعۀ بشری است اصولاً در عمل نیز نمونه و اسوه‌ای چون سیرۀ پیامبر(ص) در مناسبات اجتماعی و همچنین در رهبری سیاسی دارد که قرآن آن را چنین ترسیم می‌کند: ﴿وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[۱۳]. و سپس به همین دلیل دستور می‌دهد که: ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۱۴]. این تصویر واضح از رهبری سیاسی پیامبر، هیچگاه از محبت جداشدنی نیست و رأفت اسلامی همواره از لابلای قدرت سیاسی چون روحی شاداب و پرنشاط در کالبدی هر چند بیمارگونه تجلی می‌کند و هرگز استبدادی که کلیسا در اعمال قدرت دینی دچار آن شد و نتوانست به اصل محبت وفادار بماند در حکومت اسلامی رخ نمی‌نماید؛ زیرا عامل عمدۀ این استبداد روح تمکین و تسلیم بود، که همواره کلیسا آن را سرلوحۀ تعالیمش قرار داده بود. ولی در نظام اسلامی تحمل ظلم و ستمکشی خود نوعی جرم و ظلم است و اصل مسئولیت همگانی چون اهرمی نیرومند از تبدیل قدرت به استبداد و خودکامگی جلوگیری می‌کند. اگر به گفتۀ تولستوی و یا حامیان سکولاریزم، دین را به دلیل مبتنی بر محبت بودنش، باید از قلمروی سیاست که نوعی خشونت را طلب می‌کند، دور نگهداشت و از تبدیل دین به قدرت حاکم جلوگیری به عمل آورد، این ملازمه و تفکیک فقط در مورد آیین رسمی مسیحیت کلیسا و قدرت حاکم قرون وسطایی آن صادق است و در مورد اسلام قابل تطبیق نیست. اسلامی که پیامبرش رحمة للعالمین بود و مظهر محبت و یگانگی محسوب می‌شد، در جنگ‌ها نیز شرکت می‌کرد و سلاح در دست می‌گرفت و از حقوق اسلام و مردم دفاع می‌کرد و در برابر متخلفان و منافقان و مجرمان عکس‌العمل خشن هم نشان می‌داد و خائنان را به گونه‌ای خشن‌نما مجازات می‌کرد ولی در حقیقت این خشونت‌ها خود جلوه‌ای از رحمت و محبت الهی بود. اصولاً دینی که تأکید بر محبت می‌ورزد متخلفان از قانون خدا را با عذاب دردناک خدا تهدید می‌کند و خدای فرستنده دین، کافران و منافقان و فاسقان را وعده آتش می‌دهد و در دنیا نیز بسیاری از مرتکبان جرائم را بی‌مجازات نمی‌گذارد و دستور اجرای حدود و قصاص می‌دهد. آنها که مداخلۀ فقها و علمای اسلام را در امور حکومتی و مسائل اجرایی دولت، مضر به شؤونات معنوی و قداست آنها می‌دانند در مورد کار پیامبر(ص) و علی(ع) چه می‌گویند؟ درست است که نفوذ معنوی و حکومت بر دل‌ها را که خاص انبیاء و امامان بوده، از راه قدرت سیاسی نمی‌توان به دست آورد، ولی وظیفه امانتداری و اجرای قانون خدا را هم به بهانه نگهداری نفوذ معنوی و قداست و جذب دل‌ها نمی‌توان بر عهده نگرفت و به خدا و خلق خیانت ورزید[۱۵].[۱۶]

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۷۴۱.
  2. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۶۱.
  3. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۵-۶.
  4. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۵۵.
  5. «در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم» سوره حدید، آیه ۲۷.
  6. «نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد» سوره نور، آیه ۲.
  7. «خداوند با مردم، به راستی مهربانی است بخشاینده» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  8. «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
  9. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  10. «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
  11. وهبة بن مصطفی زحیلی، المنیر، ج۲۷، ص۳۳۸.
  12. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۲۹۷-۲۹۸.
  13. «و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  14. «پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  15. فقه سیاسی، ج۲، ص۱۸۴.
  16. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۹۱.