رفتار با مخالفان
سیره معصومین با مخالفان
مخالفان معصومین(ع) از گروههای مختلف با رفتارهای متفاوت بودند؛ محارب، معاند، معتدل، بیطرف و امثال آنها. طبیعی است که رفتار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیز با آنان یکسان نبوده و براساس عملکرد آنها متفاوت بوده است.
دعوت مخالفان به اسلام
سیره معصومین(ع) قبل از هر چیز، دعوت مخالفان به اسلام بوده است. آن بزرگواران هم در حال صلح و آرامش و هم در میدان جنگ و نبرد، ابتدا دشمن را به پذیرش اسلام فرا میخواندند و اگر نمیپذیرفتند، آنگاه دست به شمشیر میبردند. قرآن کریم شیوههای دعوت را به پیامبر(ص) آموخته است و خطاب به آن حضرت میفرماید: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۱]. پیامبر اسلام(ص) با استفاده از بهترین روشها، به دعوت مخالفان میپرداخت و تا آنجا که ممکن بود در این زمینه تلاش میکرد. ابن هشام در سیره نبویه میگوید: چون سه سال از بعثت پیامبر اکرم(ص) سپری شد، خطاب از جانب پروردگار آمد: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲].[۳]
تلاش برای هدایت مخالفان
معصومین(ع) تا جای ممکن، برای هدایت دشمنان و دعوت آنان به توحید کوشش میکردند و از هیچگونه تلاشی در این باره فروگذار نمیکردند؛ چراکه اولیای الهی برای هدایت مردم آمدهاند و تمام تلاششان، تربیت جامعه است. خداوند خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: ﴿إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾[۴].
بر اساس آیات قرآن، رسول خدا(ص) حرص عجیبی بر هدایت مخالفان داشت و شب و روز تلاش میکرد تا آنان را هدایت کند؛ چراکه او ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۵] و دلسوز واقعی مردم بود و خیر و سعادت جامعه را میخواست. اگر کسی دعوت او را نمیپذیرفت و هدایت نمیشد، خیلی بر او سخت تمام میشد. پیامبر(ص) هر قدر در راه هدایت مردم دچار زحمت میشد، چیزی به زبان نمیآورد. پیامبر(ص) در سختترین شرایط، بدون آنکه نفرین و شکایتی به زبان بیاورد، میفرمود: پروردگارا! خویشاوندان مرا هدایت کن؛ چون آنها ناداناند و اگر نافرمانی میکنند، از روی جهل است[۶].
گفتمان با مخالفان
رسول خدا(ص) در دوره بیست و سه سال رسالت، مناظرات زیادی با اهل کتاب داشت و به سؤالات فراوانی پاسخ داد. مرحوم طبرسی، گفتوگوی پیامبر(ص) را با یکی از یهودان مدینه به نام «عبدالله بن صوریا» ذکر کرده است که از خواب و بیداری حضرت، نسبت فرزند به پدر یا مادر، شباهت فرزند به عمو و دایی، پرودگار عالم و امثال آن از پیامبر(ص) پرسید. حضرت به همه سؤالات پاسخ داد و آنگاه سوره توحید در توصیف پروردگار نازل شد[۷].
موسی بن جعفر(ع) از پدرانش، از حسین بن علی(ع) روایت کردهاند که آن حضرت فرمود: یهودی از احبار شام که تورات، انجیل، زبور و دیگر مصحفهای انبیای گذشته را خوانده بود، در مجلسی وارد شد که پیامبر(ص) با اصحابش نشسته بودند. یهودی گفت: ای امت محمد! آیا سؤالات مرا جواب میدهید؟ علی(ع) که در میان اصحاب نشسته بود، فرمود: آری، من به سؤالهایت پاسخ میدهم. یهودی درباره فضیلت پیامبر اسلام(ص) و برتری او بر انبیای گذشته سؤالات زیادی کرد. علی(ع) همه را پاسخ داد و در نتیجه یهودی ایمان آورد و مسلمان شد[۸].[۹]
عفو و گذشت از مخالفان
سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با مخالفان همراه با عفو و گذشت بود؛ زیرا آن بزرگواران روح بزرگ و سعه صدر زیادی داشتند که حتی سرسختترین دشمنان خود را مورد عفو قرار میدادند. گذشت پیامبر(ص) از مردم مکه با آن همه ظلم و ستمی که به پیامبر(ص) و یاران او کرده بودند، هرگز با آداب و رسوم آن روز عرب سازگاری نداشت. هر یک از مسلمانان که وارد مکه شدند، رفتارهای ظالمانه مشرکان را در ذهن خود مرور میکردند و در اندیشه انتقام بودند، ولی رفتار پیامبر(ص) با اهل مکه و اعلام عفو عمومی برای آنان بخشش و گذشت اسلام را به یاد آورد. پیامبر(ص) خانههای بسیاری از سران مکه را که سالها با مسلمانان جنگ داشتند و عامل اصلی نبردهای بدر، احد و خندق بودند، جای امن اعلام کرد که هر کس به خانه آنها پناه میبرد، در امان بود. پیامبر(ص) خانه ابوسفیان و حکیم بن حزام را محل امن اعلام کرد. هر کس درب خانه خود را به روی خویش میبست نیز در امنیت بود[۱۰]. در فتح مکه، مردم هراس داشتند که پیامبر(ص) از آنان انتقام بگیرد و قتل عامی به راه اندازد. حتی برخی از فرماندهان سپاه پیامبر(ص) شعار الْيَوْمُ يَوْمُ الْمَلْحَمَةِ الْيَوْمُ تُسْتَحَلُّ الْحُرَمَةُ[۱۱]؛ را سردادند و در صدد انتقامجویی بودند. پیامبر(ص) فرمود: «بَلِ الْيَوْمَ يَوْمَ الرَّحْمَةِ»[۱۲]؛ «نه، امروز، روز عفو و رحمت است». پیامبر(ص) همه مردم مکه را بخشید و خطاب به آنها فرمود: «اذْهَبُوا أَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ»[۱۳]؛ «بروید دنبال زندگی خود، همه شماها آزاد هستید»[۱۴].
مدارا با مخالفان
سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) همراه مدارا با مخالفان بوده است که نمونههای زیادی از آن در منابع تاریخی موجودند. معصومین(ع) حتی با یهودان که دشمن سرسخت اسلام و اهل بیت(ع) بودند و امروزه نیز از دشمنان آشتیناپذیر مسلمانان به شمار میروند، مدارا میکردند. در گذشته و[حال، دشمنی سرسختتر و خطرناکتر از یهود، برای اسلام وجود نداشته است؛ چنان که امروزه تجسم عینی آن در صهیونیزم و اسرائیل غاصب به خوبی آشکار است رفتار معصومین(ع) با یهودیان مدارا بوده است؛ مگر اینکه خود آنها توطئهای بر ضد مسلمانان به راه میانداختند. یهودیان بنیقریظه و خیبر، پیمانشکنی کردند و علیه مسلمانان توطئه نمودند که برخورد پیامبر(ص) نیز با آنها شدید بوده است. میتوان گفت که سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با یهودیان، بر اساس رفتار خود آنان تعیین میشده است؛ یعنی هرگاه یهودیان اقدامی ضد اسلام میکردند و یا تصمیم به براندازی نظام اسلامی میگرفتند، با برخورد شدید معصومین(ع) مواجه میشدند.
سیره معصومین(ع) با اسیران جنگی نیز همراه با مدارا و گذشت بوده است. منطق اسلام در این باره، آسانگیری و مدارا است. تأمین نیاز و فراهم آوردن زمینه آسایش اسیر، هر چند غیر مسلمان باشد، به عهده کسانی است که آنان را اسیر کردهاند. اسلام درباره اسیر، سفارشهای فراوان داشته است تا کسی به آنها ظلم و ستم نکند، آنان با مورد اذیت و آزار ندهد و حق آنها را از بین نبرد. پیامبر(ص) پس از آنکه بر یهودیان بنیمصطلق پیروز شد و اسیران زیادی از آنها گرفت، همه اسیران را آزاد نمود[۱۵].[۱۶]
احترام به مخالفان
رسول خدا(ص) همواره به بزرگان و کسانی که دارای نفوذ در میان مردم بودند، احترام میکرد. سیره معصومین(ع) در رفتار با بزرگان، متفاوت از دیگران بوده است. درباره پیامبر(ص) گفتهاند: آن حضرت میان مردم الفت و همدلی ایجاد میکرد و آنها را با همدیگر نزدیک مینمود بزرگ هر طایفهای را گرامی میداشت و سرپرست آنها قرار میداد ایشان به مسلمانان میفرمود: «إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ»[۱۷]؛ «وقتی بزرگ قومی به سوی شما آمد، او را گرامی دارید».
گاه معصومین(ع) با غیرمسلمانی هم سفر میشدند و آداب همراهی در سفر را به خوبی انجام میدادند. امام علی(ع) با کافر ذمی هم سفر شد و در انتهای راه تا مسافتی او را بدرقه کرد. نقل شده است که امام علی(ع) یک مرد ذمی را همراهی کرد. ذمی پرسید: ای بنده خدا! به کدام سو میروی؟ فرمود: به سوی کوفه. چون به دو راهی رسید، علی(ع) با ذمی رفت. ذمی گفت: آیا قصد کوفه نداری؟ فرمود: چرا. ذمی گفت: راه کوفه را رها کردی. حضرت فرمود: پیامبر ما فرموده هر زمان با کسی همراه شدید، وقت جدایی، او را بدرقه کنید. ذمی گفت: آیا پیامبر شما واقعاً چنین دستوری داده است؟ فرمود: آری. ذمی گفت: پیروان پیامبر(ص) یقیناً به خاطر اعمال کریمانهاش او را پیروی کردهاند؛ من بر دین تو گواهی میدهم. آنگاه ذمی با علی(ع) همراه شد و چون امام علی(ع) را شناخت ایمان آورد[۱۸].[۱۹]
قاطعیت با مخالفان
احترام معصومین(ع) به مخالفان، هیچگاه به معنی دست کشیدن از اصول اسلام نبوده است. رفتار همه آنان نشان میدهد که در مسیر تحقق اهداف، قاطع و آشتیناپذیر بودند و لحظهای کوتاه نمیآمدند. این امر، در سیره پیامبر اسلام(ص) با مشرکان مکه به خوبی مشاهده میشود. کفار قریش چندین بار نزد ابوطالب آمدند و از فعالت پیامبر(ص) بر ضد خدایان خود شکایت کردند و به ابوطالب پیشنهاد دادند که پیام آنان را به برادرزادهاش برساند و بگوید: اگر قدرت و ریاست میخواهد، ما او را به عنوان رئیس خود انتخاب میکنیم؛ اگر مال و ثروت میخواهد، به او مال و ثروت میدهیم و اگر زن میخواهد، بهترین دختر را به ازدواج وی در میآوریم اما او دست از مبارزه با خدایان ما بردارد. ابوطالب پیشنهاد مشرکان مکه را به پیامبر(ص) ابلاغ کرد و حضرت با رد پیشنهاد آنان، در پاسخ فرمود: «عمو جان! به خدا سوگند، اگر آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند که از هدف خود دست بردارم، هرگز برنمیدارم و هدف خود را دنبال میکنم تا به مقصد نهایی برسم و یا در طریق هدف جان بسپارم»[۲۰].[۲۱]
سختگیری با مخالفان
سیره پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) در برابر کفار و مشرکان معاند و محارب، خشونت و سختگیری با آنها بود. رفتار پیامبر اسلام(ص) در جنگهای مختلف با کفار قریش و یهودیان اطراف مدینه، این مطلب را به خوبی نشان میدهند. خداوند در توصیف پیامبر(ص) و یارانش میفرماید: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ﴾[۲۲].
در جنگ بدر که نخستین جنگ میان مسلمانان و مشرکین قریش بود، استقامت یاران کم تعداد پیامبر(ص) در برابر سربازان زیاد سپاه کفر، آنها را به پیروزی رساند. مسلمانان در آن جنگ، چنان با سرعت و شدت به کفار حمله بردند که آنها از پای درآمدند. پیامبر اسلام(ص) در تشویق سربازان به جنگ با دشمن میفرمود: با شدت به دشمنان حمله کنید. مسلمانان چنان با شدت حمله میکردند که هر لحظه تعداد مشرکان کمتر میشد[۲۳].[۲۴]
جهاد و مبارزه مسلحانه
شدیدترین رفتار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با مخالفان، جهاد و مبارزه مسلحانه بوده است که در میدان نبرد با هم درگیر میشدند. هر کس نیرو و قدرت بیشتری داشت، پیروز میشد. نبردهای پیامبر(ص) با کفار و مشرکان صدر اسلام، نمونههایی از این گونه رفتار با مخالفان است که در منابع تاریخی ثبت و ضبط شدهاند. این رفتار، با توجه به شرایط مخالفان انتخاب میشده است و به گروه خاصی منحصر نبود؛ بلکه مشرکان، یهودیان و حتی پارهای از مسلمانان بعد از وفات رسول خدا(ص) به مبارزه مسلحانه با اهل البیت(ع) تن دادند. جنگهای معصومین(ع)، همگی دفاع و برای تربیت مردم بوده است. هر گاه دشمنان حمله میکردند یا توطئهای در کار بود، سیره معصومین(ع)، دفاع مسلحانه بود.
تیرهای از قبیله بنیخزاعه به نام «بنیمصطلق» به ریاست حارث بن ابی ضرار از یهودیان مخالف اسلام بودند. حارث قبیله خود و قبائل دیگر را برای جنگ با پیامبر(ص) فراخواند. آنها نیز دعوت او را اجابت کردند و برای نبرد با مسلمانان آماده شدند. این خبر به اطلاع پیامبر(ص) رسید. آن حضرت بعد از جمعآوری اطلاعات و اطمینان از تصمیم آنها، پیش از هر گونه اقدام دشمن، به جنگ آنها رفت. رسول خدا(ص) شورشیان بنیمصطلق را غافلگیر و اطراف آنها را محاصره کرد. پس از نبردی کوتاه تعدادی از مردم بنیمصطلق به هلاکت رسیدند و تعداد زیادی با زنان و غنائم، به اسارت درآمدند[۲۵].[۲۶]
منابع
پانویس
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۲۹۹.
- ↑ «اگر (هم) تو بر راهنماییشان آزمند باشی خداوند آن کس را که گمراه وا میگذارد، راهنمایی نمیکند و آنان را یاوری نیست» سوره نحل، آیه ۳۷.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۰۱.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۹۰.
- ↑ الاحتجاج، ج۱، ص۵۳۶-۴۹۷.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۰۳.
- ↑ فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۳۰.
- ↑ امروز روز نبرد و انتقام است، امروز جان و مال، حلال شمرده میشود (فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۳۷).
- ↑ بحار الانوار، ج۴۵، ص۵.
- ↑ فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۳۸.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۰۶.
- ↑ سیره معصومین(ع)، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۰۹.
- ↑ سفینة البحار، ج۲، باب الخاء بعده الالف؛ مکارم اخلاق النبی(ص)، ص۶۸۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ(ع) أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّيّاً فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ أَيْنَ تُرِيدُ يَا عَبْدَ اللَّهِ فَقَالَ أُرِيدُ الْكُوفَةَ فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِيقُ بِالذِّمِّيِّ عَدَلَ مَعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ أَ لَسْتَ زَعَمْتَ أَنَّكَ تُرِيدُ الْكُوفَةَ فَقَالَ لَهُ بَلَى فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ فَقَدْ تَرَكْتَ الطَّرِيقَ فَقَالَ لَهُ قَدْ عَلِمْتُ قَالَ فَلِمَ عَدَلْتَ مَعِي وَ قَدْ عَلِمْتَ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) هَذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَيْئَةً إِذَا فَارَقَهُ وَ كَذَلِكَ أَمَرَنَا نَبِيُّنَا صفَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ هَكَذَا قَالَ قَالَ نَعَمْ قَالَ الذِّمِّيُّ لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَبِعَهُ مَنْ تَبِعَهُ لِأَفْعَالِهِ الْكَرِيمَةِ فَأَنَا أُشْهِدُكَ أَنِّي عَلَى دِينِكَ وَ رَجَعَ الذِّمِّيُّ مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فَلَمَّا عَرَفَهُ أَسْلَمَ»؛ (سفینة البحار، ج۲، باب الخاء بعده اللام، ص۶۹۲).
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۱۱.
- ↑ «وَ اللَّهِ يَا عَمِّ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فِي يَمِينِي وَ الْقَمَرَ فِي شِمَالِي هَذَا الْأَمْرُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ أُهْلِكَ فِيهِ مَا تَرَكْتُهُ»؛ فروغ ابدیت، ج۱، ص۲۶۸.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۱۳.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیرند» سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ محمد حسنین هیکل حیات محمد(ص)، ج۱، ص۳۷۹.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۱۴.
- ↑ ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ص۱۶۱؛ سیره معصومین(ع)، ج۳، ص۱۶۳ - ۱۶۷.
- ↑ احسانی، محمد، سیره اخلاقی و تربیتی معصومین، ص ۳۱۵.