سوء ظن در اخلاق اسلامی

مقدمه

این رذیلت، در حقیقت از خباثت باطنی انسان سرچشمه گرفته دنیا را برای او تیره و تار می‌سازد. آن کس که به چنین رذیلتای مبتلاست، گویا عینکی سخت تیره بر چشم نهاده عالَم را تنها و تنها سیاه می‌بیند و بس!. قرآن کریم با یادکرد از این افراد، آنان را در معرض هلاک و نابودی قلمداد کرده است: ﴿وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا[۱]

دردناک آنکه این‌چنین کسان، نه تنها کردارهای دو وجهی را تنها بر وجه زشت آن حمل می‌کنند، که حتّی سخنان و کردارهای شایسته را نیز تیره و تار دیده هیچ بهره‌ای از زیبائی و نیکی در آنها مشاهده نمی‌کنند[۲].

آنان که مبتلای به بیماری سوء ظن و وسوسه فکری هستند، چه بسیار است که سرانجام به کفر، قتل دیگران، و یا خودکشی پرداخته خود را بدین‌ وسیله از دست خود و دیگران راحت می‌نمایند. سوء ظن به خداوند کفر‌آور است، و سوء ظن به دیگران به تفسیق، تکفیر و فرمان قتل آنان می‌انجامد، وسوء ظنّ به خویشتن نیز به خودکشی منجر خواهد شد.

کوتاه سخن آنکه این رذیلت، در مقابل صفت نیکوی حُسن ظن قرار داشته؛ تمامی نیکی‌های آن صفت را از انسان سلب، و دریائی از معایب را برای انسان فراهم خواهد آورد. نکته قابل توجه اینکه این بیماری روحی، هر لحظه در ذهن مبتلایان به آن شدّت گرفته هیچگاه در حدی متوقّف نمی‌شود.

سِرّ این نکته نیز در آن است که این صفت بیماری گونه، از تسلّط قوه خیال بر آدمی پدید می‌آید؛ از این‌ رو هرچند آدمی در متابعت از این تسلّط بکوشد، در تقویت آن بیشتر گام نهاده خود را بیش از پیش در بند آن نهاده است؛ از این روست که هر لحظه قوّه خیال او بیشتر تقویت شده موضوعات بیش‌تری را در نظر او زشت و ناپسند جلوه می‌دهد. حضرت حق، عالَم وجود، عموم مردمان و آنچه از آنان سر می‌زند، و سرانجام خود انسان، در شمار این موضوعات خواهند بود[۳].

از این روست که دانشمندان روان‌شناس، بر آنند که این بیماری را درمانی نیست؛ و همان‌گونه که برخی از انواع سرطان سرانجام به مرگ آدمی ختم می‌شود، مراتب قوی این صفت ناپسند نیز، سرانجام به مرگ روح ختم شده تمامی راه‌ها برای درمان انسان را مسدود می‌نماید.

با این همه امّا، ما بر آنیم که مقابله با این صفت زشت، از راهی بسیار ساده برخوردار است، که تنها مجاهدت با نفسْ مقدّمه لازم آن است. آن راه نیز آن است که انسانِ بدگمان، در هر موضوعی هرچند دلیلی بر زشتی آن بیابد، امّا خود را به نیکی آن امیدوار نموده دست از ادلّه خود بردارد؛ تا اندک اندک هیچ امر ناشایستی در این عالَم مشاهده ننماید.

توجّه به این نکته که ناامیدی از درمان بیماری‌های روحی، خود در شمار دام‌های شیطان قرار دارد، در ممکن ساختن این معالجه سخت کارآمد است و مفید.

از این رو، هرچند مقابله با نفس در این میدان سخت مشکل است، امّا آدمی با تضرّع به درگاه الهی و درخواست کمک از او، می‌تواند از این میدان سرافراز بیرون آید[۴]. تکرار عبارت شریف لَا حَوْلَ‌ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‌ الْعَلِيِّ‌ الْعَظِيمِ‌ نیز در این راستا بسیار مؤثّر و نافع است[۵].

انواع سوء ظن و وسوسه فکری

این رذیلت را نیز مراتب و انواعی است، که در مقابل مراتب و انواع فضیلت مقابل آن - یعنی حسن ظن - قرار دارد:

سوء ظن به خداوند متعال

این نوع از سوء ظن، بدترین انواع آن بوده تنها نادانان، منافقان و مشرکان به آن آلوده می‌شوند. در این زمینه آیه ذیل سخت گویا است و روشنگر: ﴿وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[۶].

همچنین در این کتاب مبارک می‌خوانیم: ﴿يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ[۷].

مهمترین مشکلی که از این رذیلت برای انسان حاصل می‌شود، آن است که تکیه گاه آدمی در مشکلات و مصائب را از او سلب کرده، قدرت مبارزه با ناخواستنی‌ها را از او می‌گیرد. شک در عدل الهی -که سرانجام به کفر ختم می‌شود!- نیز، در این راستا قرار دارد[۸].

سوء ظن به عالَم هستی

آلودگان به این رذیلت، عالَم هستی که مظهر رحمت الهی است را، شوم و ناپاک می‌بینند؛ زیبائی‌های آن را زشت، و محَسَّنات آن را ناپسند می‌شمارند. بسیاری از آنچه که از شعرای پیشین و پسین در مذمّت دنیا نقل شده است، در همین راستا قابل تفسیر است. آورده‌اند که اَبُوالعلاء معرّی که در همه عمر از ازدواج سرباز زده بود، وصیّت نمود تا بر سنگ قبرش باز نویسند: این جنایتی بود که پدرم در حق من نمود، اما من در حقّ هیچ‌کس چنین جنایتی را روا نداشتم!.

پر واضح است که این‌گونه نگریستن به دنیا، اگر شرک و کفر واضح نباشد، حداقل مراتبی از کفر نهان را در خود نهان کرده است[۹].

سوء ظن به خویشتن

این گونه از سوء ظن نیز، بر دو نوع است:

  1. گمان ضعف به خویشتن داشتن، که خود را جاهل ناتوانی فرض کند که امکان تحصیل علم و قدرت در او نیست. این خود در شمار دام‌های شیطان است، تا مردمان را به زنجیر کشد. امروزه دولت‌های بزرگ نیز در کار استعمار دول ضعیف، از همین راه بهره می‌برند، گویا حیات دولت‌های کوچک تنها به وجود آن دولت‌ها بسته است، و اینان را توان حرکت و رسیدن به مدارج برتر نیست. قرآن کریم نیز با اشاره به همین مطلب می‌فرماید: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ[۱۰][۱۱].
  2. تردید در درستی گفتار و اعمال آدمی؛ این حالت - که از آن به "وسواس" تعبیر می‌شود- در شمار بدترین بلاهای نفسانی است. مبتلایان به این بلیه، به هزار راه دچار می‌شوند تا از ساده‌ترین امور اطمینان یافته، تکلیف خود را در قبال آن انجام شده بدانند. تکرار نمازها و به‌ویژه برخی از مقدّمات آن، در این شمار است.

شیطان، این دام را به‌ویژه در مسیر مقدّسانی که از مبانی علمیِ دین بی‌بهره‌اند، پهن می‌نماید. شیطان، خود خبر داده است که گاه ایمان را دامی می‌سازد تا آدمی را بدان بفریبد: ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ[۱۲][۱۳].

عجیب آنکه در این حالت، شیطان چنان نکات ظریف و دقیقی را به او القا می‌نماید، که کمتر کسی به آن نکات تفطّن می‌یابد. از این رو چنین انسان فریب خورده‌ای، گمان می‌کند که در مسیر هدایت است، حال آنکه در ظلمات ظلالت به پیش می‌راند!.

پیش از این، اشاره کردیم که پریشان خاطری، دل افسردگی، غمگینیِ دائم و ترس حاکم بر قلب، در شمار آثار این بیماری است؛ و سرانجام خسران در دنیا و آخرت، که سرنوشت محتوم چنین مسیری است: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۱۴].

علاج این بیماری نیز - همان‌گونه که باز دیدیم - در بی‌اعتنائی به آن است؛ به شماری از روایات این مسأله پس از این اشاره خواهیم کرد. اجماع و هم آوائیِ فقیهان امّت، بر آنکه حالات نفسی وسواسی حجّت نبوده نه به قطع او اعتنائی است، و نه به ظنّ او اعتباری؛ و نیز اتّفاق آنان بر آنکه تمامی اعمالی که وسواسیان انجام می‌دهند و به مشقّتِ آنان می‌انجامد، در شمار محرّمات بوده هیچ اجری برآن مترتّب نخواهد بود نیز، برای بازداشتن اینان از پیروی شیطان بوده است[۱۵][۱۶].

سوء ظن و بدبینی نسبت به دیگران

حضرت حق در این رابطه می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۱۷]. از این آیه شریفه، به‌خوبی روشن می‌شود که سوء ظن، هرچند حرام است اما تا آنگاه که نتایج آن بر زبان نیاید، عِقابی بر آن مترتّب نخواهد شد؛ چرا که تا قبل از ظهور آن بر زبان، تنها در شمار وسوسه ذهنی بوده و این وسوسه‌ها نیز در شمار حرام‌هائی است، که خداوند ازباب لطف خود، آنها را پیشاپیش بخشیده است[۱۸].

در این زمینه روایات بسیاری نیز وارد شده است در این شمار است روایت مشهور منقول از امام صادق (ع):پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "نُه مسأله بر امّت من بخشیده شده است: اشتباه، فراموشی، آنچه را نمی‌دانند، آنچه از توان آنان خارج است، آنچه را از سر ناچاری انجام می‌دهند، آنچه را ناخواسته بدان مجبور می‌شوند، بددلی، وسوسه‌های ذهنی درباره آفرینش، و حسد تا آنگاه که بر زبان نیاید و یا در عمل ظاهر نشود" [۱۹][۲۰].

بر این اساس، هرچند وسوسه فکری در شمار محرّمات فقهی نیست، امّا باید نسبت به خطر بزرگ آن آگاه بوده از آن اجتناب ورزید. از همین روست که امیرالمؤمنین (ع) فردی که مبتلا به این رذیلت اخلاقی است را، مؤمن ندانسته می‌فرمایند:"ایمان با بدگمانی جمع نمی‌شود" [۲۱]؛ نیز آن حضرت، اینان را بدترین مردمان دانسته‌اند:"بدترین مردمان، کسی است که به خاطر بدگمانی‌اش به دیگران به هیچ‌کس اطمینان نمی‌کند" [۲۲].

فراتر از آن، هم‌ ایشان بدگمانی به نیکوکاران را بالاترین گناه دانسته‌اند:"بدگمانی به نیکوکار، بدترین گناه و زشت‌ترین ظلم‌هاست" [۲۳].

غیبت دیگران، بی‌ادبی نسبت به آنان، تهمت زدن، تفسیق و تکفیر کردن، قتل و جدائی انداختن میان انسان‌ها و... در شمار مفاسدی است که از پی این رذیلت اخلاقی از راه می‌رسد؛ از این رو از این صفت ناشایست اخلاقی که صفات ناشایست بسیاری را از پی خواهد داشت، اجتناب کن و از آن به‌سختی بپرهیز.

بی‌اعتنائی به وسوسه‌های ذهنی، تنها راه مقابله با آن است؛ از این رو اگر مبتلایان به این بیماری نسبت به کسی سوء ظنّی یافتند، می‌باید با بی‌اعتنائی به آن، به رفع بیماری خود اقدام کنند[۲۴][۲۵].

در اسلام، مؤمن آن چنان عزّت‌مند است، که عزّت او با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست. به‌گونه‌ای که بی‌احترامی به او، بی‌احترامی به حضرت حق و اعلام جنگ با او قلمداد شده است؛ امام باقر (ع) می‌فرمایند: "چون پیامبر اکرم (ص) به معراج رفتند، از حضرت حق باز پرسیدند: پروردگارا! حال مؤمن نزد تو چگونه است؟ پاسخ آمد: ای محمّد! هرکس به یکی از اولیاء من اهانت کند، به میدان جنگ با من آمده است" [۲۶]؛ این امر اهانت به خویشتن را نیز شامل می‌شود.

از این رو، آنچه درباره برخی از مدّعیان بی‌بهره از عرفان شنیده می‌شود، که خویشتن را برای گریز از شهرت به تقوی، در معرض اهانت و تهمت قرار می‌دادند، نه تنها قابل پیروی نیست، که حرام واضح بوده اعلام جنگ با حضرت حق شمرده می‌شود!. آری! بر فاجران نیز جائز نیست که خود را در معرض شهرت به فسق قرار دهند، تا چه رسد به مؤمنان که به دروغ خود را فاسق خوانند!.

به هر روی بدگمانی به مسلمانان حرام است، همان‌گونه که خود را در معرض بدگمانی و فاسق و گنه‌کار بودن قرار دادن نیز حرام است[۲۷].

گمان نیکو در حقّ مردمان بردن، منافاتی با احتیاط و روشن‌بینی در امور نداشته؛ کمال سازگاری با آن را نیز خواهد داشت. بلکه حسن ظنّی که با احتیاط همراه نباشد، معمولاً نادانی و بلاهت شمرده شده خود مذموم است.

قرآن کریم، دستور می‌دهد که علی‌رغم حسن ظن به دیگران، امّا به هنگام اجرای معاملات حتماً آن را نوشته بر آن شاهدی بیاورید، تا امکان تخلّف در آن از میان برود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ[۲۸][۲۹].

پر واضح است که این آیات، به شدّت به محکم‌کاری در معاملات و دیگر روابط و مناسبت‌های اجتماعی فرمان می‌دهد، در عین آنکه آیاتی نظیر: ﴿لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا[۳۰]، به تأکید امر می‌نماید که به دیگران ظنّ خیر داشته از گمان تخلّف در حقّ آنان بپرهیزید.

به این ترتیب، می‌توان دریافت که هیچ تناقضی در میان این دو دسته از آیات وجود ندارد؛ همان‌گونه که تناقضی میان روایاتی که امر به گمان نیکوبردن می‌کند، از سوئی، و روایاتی که با افزایش فساد در جامعه، گمان نیکو را در حقّ دیگران منتفی می‌داند، وجود نخواهد داشت. به این روایت بنگرید: امام هادی (ع) می‌فرمایند: "هرگاه زمانی باشد که عدالت در آن بیشتر از ظلم رواج داشته باشد، در آن زمان حرام است که به کسی سوء ظن برَند، تا آنگاه که امر ناشایستی از او ظاهر شود" [۳۱]؛ در این حالت، دیگر نمی‌توان با اصل گمان نیکو بردن به مردم، آنان را نیکو دانست.

امام صادق (ع) می‌فرمایند: "می‌خواستم مال التّجاره‌ای را به یمن فرستم. از این رو نزد پدرم آمده گفتم: می‌خواهم فلان کس را به عنوان رئیس کاروان برگزینم، پدرم فرمود: آیا نمی‌دانی که او شراب‌خوار است؟ گفتم: شنیده‌ام که گروهی از مؤمنان گفته‌اند او این‌چنین است! پدرم فرمود: آنان را تصدیق کن، چه خداوند می‌فرماید: پیامبر، به خدا ایمان دارد و مؤمنان را تأیید می‌نماید". این روایت، در آنچه گفتیم به‌خوبی ظهور داشته نشان می‌دهد که دائره حسن ظن، مؤمنانِ متّهم را در بر نمی‌گیرد[۳۲].

نکوهش سوء ظن

سوء ظن به عنوان یکی از زشت‌ترین رذایل اخلاقی، در آیات و روایات، نهی و نکوهش شده است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ[۳۳].

منظور از گمانی که باید از آن اجتناب کرد، سوء ظن و بدگمانی است[۳۴]؛ و منظور از اجتناب، این است که اگر گمانی بردید، بر مبنای آن عمل نکنید و آن را باز مگویید[۳۵]. و منظور از اثم یا گناه، عملی است که خداوند متعال در برابر آن عذاب مقرّر کرده است[۳۶]؛ بنابراین، این آیه کریمه در صدد نهی از سوء ظن نسبت به سایر مسلمان‌هاست. قرآن کریم در صدد نهی و نکوهش سوء ظن به خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۳۷].

از روایاتی که در ذیل این آیه کریمه وارد شده[۳۸] استفاده می‌شود این آیه درباره سوء ظن به خدای سبحان است[۳۹]؛ بنابراین قرآن کریم به صراحت ما را از هرگونه بدگمانی چه نسبت به خدا و چه نسبت به بندگان خدا نهی کرده است. به پیروی از قرآن کریم، رسول خدا (ص) و امامان اهل‌بیت (ع) نیز ما را از سوء ظن بر حذر داشته‌اند. رسول خدا (ص) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى حَرَّمَ‏ مِنَ‏ الْمُسْلِمِ‏ دَمَهُ‏ وَ مَالَهُ‏ وَ أَنْ يُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْءِ»[۴۰].

و فرمود: «إِيَّاكُمْ‏ وَ الظَّنَ‏ فَإِنَ‏ الظَّنَّ أَكْذَبُ‏ الْكَذِبِ‏»[۴۱]. امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «اطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ بَيْنَكُمْ‏ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَهَى عَنْ ذَلِكَ»[۴۲]. امام کاظم (ع) می‌فرماید: «مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنِ‏ اتَّهَمَ‏ أَخَاهُ‏»[۴۳].

امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «لَا إِيمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنٍّ»[۴۴]. امیر المؤمنین می‌فرماید: «إِيَّاكَ أَنْ تُسِي‏ءَ الظَّنَّ فَإِنَّ سُوءَ الظَّنِ‏ يُفْسِدُ الْعِبَادَةَ وَ يُعَظِّمُ الْوِزْرَ»[۴۵]. امام صادق (ع) می‌فرماید: «إِذَا اتَّهَمَ‏ الْمُؤْمِنُ‏ أَخَاهُ‏ انْمَاثَ‏ الْإِيمَانُ‏ مِنْ قَلْبِهِ، كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ»[۴۶].[۴۷].

سرچشمه‌های سوء ظن

سوء ظن در تحلیل نفسانی ناشی‌از ترس (جبن) و ضعف نفس است. انسان ضعیف‌النفس و ترسو هر فکر فاسدی را در واهمه خود می‌پذیرد و به آن ترتیب اثر می‌‌دهد[۴۸]. علاوه بر این، عوامل نفسانی و بیرونی دیگری در پیدایش سوء ظن تأثیر دارند، از آن جمله است:

قیاس به نفس

افرادی که خودشان آلوده‌اند دیگران را همچون خود آلوده می‌پندارند[۴۹] و از طریق «مقایسه به نفس»، مردم را به کیش خود و به روش خود می‌پندارند. در حدیثی از امیرالمؤمنین (ع) می‌خوانیم: «الشَّرِيرُ لَا يَظُنُّ‏ بِأَحَدٍ خَيْراً لِأَنَّهُ‏ لَا يَرَاهُ إِلَّا بِطَبْعِ نَفْسِهِ»[۵۰].[۵۱].

هم‌نشینی با بدان

کسی که با افراد فاسد معاشرت کند، طبیعی است که نسبت به همه سوء ظن پیدا می‌کند؛ چراکه تصور می‌کند معاشران او نمونه‌هایی از سایر مردمند. حضرت علی (ع) فرمود: «مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ‏ سُوءَ الظَّنِّ‏ بِالْأَخْيَارِ»[۵۲]. زندگی در محیط‌های فاسد نیز همین حکم را دارد. هنگامی که انسان در خانواده یا در شهر و کشوری که فساد بر آن حاکم شده است زندگی کند، نظر او نسبت به همه افراد حتی به نیکان، منفی می‌شود. هر چند معاشران او افراد خوبی باشند، ولی غلبه فساد بر محیط باعث سوء ظن می‌شود.[۵۳].

حسد، کینه‌توزی، تکبر و غرور

حسود به دیده خشم می‌نگرد، خوبی‌ها را مخفی می‌کند و به دنبال عیب‌ها می‌گردد[۵۴] تا از مقام شخص محسود بکاهد و کینه خود را از این طریق اعمال کند. افراد متکبر برای تحقیر دیگران متوسل به سوء ظن می‌شوند تا آنها را در نظر خود و جامعه، افرادی پست و حقیر جلوه دهند.[۵۵].

عقده حقارت

کسی که گرفتار خودکم‌بینی شده یا دیگران تحقیرش کرده‌اند، سعی می‌کند دیگران را هم در محیط فکر خود، حقیر و پست و آلوده و گنهکار حساب کند تا از رنج درون خود بکاهد و آرامش کاذبی برای خویش فراهم سازد.[۵۶].

نشانه‌های سوء ظن

سوء ظن را از طریق صفات بدی که در نفس پدید می‌آید، می‌توان شناخت. از روایاتی که در این زمینه به دست ما رسیده استفاده می‌شود که بخل، حرص و بزدلی (جبن) نشانه‌های سوء ظن هستند. رسول خدا (ص) در سفارشی به علی (ع) می‌فرماید: «وَ اعْلَمْ‏ يَا عَلِيُّ أَنَّ‏ الْجُبْنَ‏ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِيزَةٌ وَاحِدَةٌ يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ»[۵۷]. امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجَوْرَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى‏ يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ»[۵۸].

تفاوت این دو حدیث شریف در این است که رسول خدا (ص) این سه رذیله را یک غریزه می‌نامد. امیرالمؤمنین (ع) آنها را غرائز گوناگون؛ به نظر می‌رسد منظور از تفاوت در کلام امیر المؤمنین (ع)، تفاوت در اسم و عنوان باشد. یعنی هر چند که این رذایل نام‌های مختلف دارند، همه نشانه سوء ظن انسان هستند. امیرالمؤمنین (ع) در سخن دیگری می‌فرماید: «الْبُخْلُ‏ بِالْمَوْجُودِ سُوءُ الظَّنِّ بِالْمَعْبُودِ»[۵۹]. امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: «حَسَبَ‏ الْبَخِيلَ‏ مِنْ‏ بُخْلِهِ‏ سُوءُ الظَّنِّ‏ بِرَبِّهِ مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ»[۶۰]. آن حضرت درباره حرص می‌فرماید: «الشُّحُ‏ الْمُطَاعُ‏ سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ»[۶۱].[۶۲].

پیامدهای سوء ظن

بدبینی پیامدهای مخرّبی دارد. انسان بر اثر بدبینی و بدگمانی به خود اجازه می‌دهد از برادر ایمانی‌اش غیبت کند، مراتب احترام را در حق او به جا نیاورد، در ادای حقوقش نکوشد، او را کوچک و ناچیز و خود را برتر از او ببیند[۶۳]. در احادیثی که از حضرات معصومین به دست ما رسیده به پاره‌ای از پیامدهای سوء ظن اشاره شده است؛ از جمله:

زایل شدن ایمان

امام صادق (ع) می‌فرماید: «إِذَا اتَّهَمَ‏ الْمُؤْمِنُ‏ أَخَاهُ‏ انْمَاثَ‏ الْإِيمَانُ مِنْ قَلْبِهِ كَمَا يَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَاءِ»[۶۴].

تباهی عبادت

امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «إِيَّاكَ أَنْ تُسِي‏ءَ الظَّنَّ فَإِنَّ سُوءَ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْعِبَادَةَ وَ يُعَظِّمُ الْوِزْرَ»[۶۵].

تباهی شناخت

بدگمانی نوعی انحراف در شناخت و تفکر انسان است، به همین دلیل بر سایر دست‌آوردهای علمی و آگاهی‌های انسان تأثیر سوء گذاشته، انسان را از واقعیت‌ها جدا می‌‌کند. امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید:«مَنْ‏ سَاءَ ظَنُّهُ‏ سَاءَ وَهْمُهُ»[۶۶].

گریز و وحشت

از پیامدهای ناگوار سوء ظن در زندگی اجتماعی انسان، این است که انسان را از همه می‌ترساند، باب اعتماد را به روی او می‌بندد و او را از لذت انس با دیگران محروم می‌کند. أمیر المؤمنین (ع) می‌فرماید:«مَنْ سَائَتْ ظُنُونُهُ اعْتَقَدَ الْخِيَانَةَ بِمَنْ‏ لَا يَخُونُهُ»[۶۷]. و می‌فرماید:«مَنْ لَمْ يُحْسِنْ ظَنَّهُ‏ اسْتَوْحَشَ‏ مِنْ‏ كُلِّ أَحَدٍ»[۶۸]. و می‌فرماید: «أَسْوَأُ النَّاسِ حَالًا مَنْ‏ لَمْ‏ يَثِقْ‏ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ‏»[۶۹].

تنهایی

رسول خدا (ص) می‌فرماید: «لَا يَغْلِبَنَّ عَلَيْكَ سُوءُ الظَّنِّ فَإِنَّهُ‏ لَا يَدَعُ‏ بَيْنَكَ‏ وَ بَيْنَ خَلِيلٍ صُلْحاً»[۷۰]. و امیر المؤمنین (ع) می‌فرماید: «مَنْ‏ غَلَبَ‏ عَلَيْهِ‏ سُوءُ الظَّنِّ لَمْ يَتْرُكْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلِيلٍ صُلْحاً»[۷۱].

ایجاد فتنه و درگیری

امیرالمؤمنین می‌فرماید: «سُوءُ الظَّنِّ‏ يُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ يَبْعَثُ‏ عَلَى‏ الشُّرُورِ»[۷۲].[۷۳].

منابع

پانویس

  1. «و بدگمانی ورزیدید و قومی شایسته نابودی شدید» سوره فتح، آیه ۱۲.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۰.
  3. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۱.
  4. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۱.
  5. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۲.
  6. «و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانه‌ای است» سوره فتح، آیه ۶.
  7. «و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  8. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۲-۹۳.
  9. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۲-۹۳.
  10. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد» سوره قصص، آیه ۴.
  11. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۵-۹۶.
  12. «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان می‌نشینم آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۶.
  14. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  15. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۷.
  16. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۷.
  17. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  18. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۰۴.
  19. « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‌ وُضِعَ‌ عَنْ‌ أُمَّتِي‌ تِسْعُ‌ خِصَالٍ‌ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ‌ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ مَا اسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْوَسْوَسَةُ فِي التَّفَكُّرِ فِي الْخَلْقِ وَ الْحَسَدُ مَا لَمْ يُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ يَدٍ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۴۶۳.
  20. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۰۴.
  21. « لَا إِيمَانَ‌ مَعَ‌ سُوءِ ظَنٍّ‌»غرر الحکم.
  22. « شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا يَثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ‌»؛ غرر الحکم.
  23. « سُوءُ الظَّنِّ بِالْمُحْسِنِ شَرُّ الْإِثْمِ‌ وَ أَقْبَحُ‌ الظُّلْمِ‌»؛ غرر الحکم.
  24. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۹۷.
  25. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۰۵.
  26. « لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ (ص) قَالَ يَا رَبِّ مَا حَالُ‌ الْمُؤْمِنِ‌ عِنْدَكَ‌؟ قَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲.
  27. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۰۸-۱۰۹.
  28. «ای مؤمنان! چون وامی تا سرآمدی معیّن میان شما برقرار شد، آن را به نوشته آورید و باید نویسنده‌ای میان شما دادگرانه بنویسد و هیچ نویسنده‌ای نباید از نوشتن به گونه‌ای که خداوند بدو آموخته است سر، باز زند» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۱۰.
  30. «از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیک‌اندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟» سوره نور، آیه ۱۲.
  31. «‌ إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْعَدْلُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرَامٌ أَنْ يُظَنَّ بِأَحَدٍ سُوءٌ حَتَّى يُعْلَمَ ذَلِكَ مِنْهُ وَ إِذَا كَانَ زَمَانٌ الْجَوْرُ فِيهِ أَغْلَبُ مِنَ الْعَدْلِ فَلَيْسَ لِأَحَدٍ أَنْ يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيْراً حَتَّى‌ يَبْدُوَ ذَلِكَ‌ مِنْهُ‌»؛ بحار الأنوار، ج۷۵.
  32. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۱۱۱.
  33. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  34. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۳۲۲.
  35. طبرسی، مجمع البیان ج۹، ص۲۲۷.
  36. . فیض کاشانی، صافی، ج۵، ص۵۳.
  37. «و این پندار که در مورد پروردگارتان پنداشتید شما را تباه ساخت و از زیانکاران شدید» سوره فصلت، آیه ۲۳.
  38. ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۷؛ عبدالرزاق صنعانی، تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۸۵.
  39. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۳، ص۱۶۴.
  40. «خداوند تعالی، از مسلمان جان و مالش را بر دیگران حرام کرده و حرام کرده است که کسی به او گمان بد ببرد»محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۰۱.
  41. «از گمان [بد] بپرهیزید که بدترین دروغ است»سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۳۸۴.
  42. «سوء ظن را از میان خودتان طرد کنید، زیرا خدای عزوجل از آن نهی کرده است»صدوق، خصال، ص۶۲۴؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۹۰.
  43. «ملعون است کسی که برادر دینی‌اش را متهم کند [یعنی به او گمان بد ببرد]»محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۲۳۱.
  44. «با سوء ظن ایمان نمی‌ماند»علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۵۳۶.
  45. «بر حذر باش از اینکه گمان بد بری، که گمان بد عبادت را تباه و بار گناه را بزرگ می‌کند»علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۹۹.
  46. «هنگامی که مؤمن برادر ایمانی‌اش را متهم می‌کند، ایمان از قلبش آب می‌شود چنان‌که نمک در آب حل می‌شود»محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۶۱.
  47. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۲۸.
  48. نراقی، جامع السعادت، ج۱، ص۲۸۱.
  49. ر. ک: نراقی، جامع السعادت، ج۱، ص۲۸۳.
  50. «آدم بد به هیچ‌کس گمان خوب نمی‌برد؛ زیرا دیگران را همچون خود می‌پندارد»علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۵۷.
  51. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۴۰.
  52. «هم‌نشینی با بدان، سبب بدگمانی نسبت به نیکان می‌شود»صدوق، امالی، ص۵۳۱.
  53. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۴۰.
  54. ر. ک: نراقی، جامع السعادت، ج۱، ص۲۸۳.
  55. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۴۱.
  56. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۴۱.
  57. «ای علی! بدان که بزدلی، بخل و حرص یک غریزه است که در سوء ظن جمع می‌شود»صدوق، خصال، ص۱۰۲؛ همو، علل الشرایع، ج۲، ص۵۵۹.
  58. «بخل، بزدلی و حرص غرائز متفاوتی هستند که در سوء ظن به خدا جمع می‌شوند»شریف رضی، نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، ج۳، ص۸۷.
  59. «کسی که نسبت به آنچه دارد بخل می‌ورزد، به معبود خویش سوء ظن دارد»علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۸.
  60. «برای بخیل، از بخلش همین بس که به پروردگار خویش بدگمان است، کسی که یقین کند خدا انفاقش را جایگزین می‌کند، در عطاکردن سخاوت می‌ورزد»میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۸؛ محمد بن نعمان مفید، اختصاص، ص۲۳۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۰۷.
  61. «کسی که از حرص خویش پیروی می‌کند به خدا بدگمان است»صدوق، خصال، ص۸۴؛ صدوق، معانی الاخبار، ص۳۱۴.
  62. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۴۱.
  63. نراقی، جامع السعادت، ج ۱، ص۲۸۰.
  64. «هنگامی‌که مؤمن به برادر ایمانی‌اش بدگمان می‌شود و او را متهم می‌کند، ایمان در قلبش آب می‌شود، چنان‌که نمک در آب» محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۶۱.
  65. «از بدگمانی پپرهیز که بدگمانی، عبادت را تباه و بار گناه را سنگین می‌کند» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۹۹.
  66. «کسی‌که گمانش بد شود، تفکرش نیز بد می‌شود» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۳۰.
  67. «کسی‌که بدگمان شود، انسان‌های امینی را که به او خیانت نمی‌کنند، خائن تلقی می‌کند»علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۳۶.
  68. «کسی‌که گمانش را نیکو نکند از هر کسی می‌گریزد»علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۶۵.
  69. «بدبخت‌ترین مردمان کسی است که به خاطر بدگمانی به کسی اعتماد نکند» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۹۵.
  70. «سوء ظن بر تو چیره نشود، چون بین تو و هیچ دوستی صلح باقی نمی‌گذارد» حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۷۹.
  71. «هرکس سوء ظن بر او چیره شود با هیچ دوستی برای او صلحی باقی نمی‌گذارد» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۳۳.
  72. «سوء ظن کارها را تباه می‌کند و انسان‌ها را به بدی بر می‌انگیزد» علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸۳.
  73. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۴۳.