سیره اجتماعی حضرت فاطمه در پرهیز خودمحوری چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره اجتماعی حضرت فاطمه در پرهیز خودمحوری چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فاطمه زهرا
مدخل اصلی؟

سیره اجتماعی حضرت فاطمه در پرهیز خودمحوری چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فاطمه زهرا است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فاطمه زهرا مراجعه شود.

پاسخ به این پرسش

محمد رضا جباری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا جباری در کتاب «سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا» در این باره گفته است:

«انسان‌ها در حیات اجتماعی خود ناگزیر از یاری یکدیگرند و بدون چنین خصلتی، مشکلات زیادی فراروی زندگی جمعی پدید می‌آید. اسلام با توجه به آثار عظیم و اجتناب‌ناپذیر دیگر‌گرایی و توجه به نیازهای دیگران، دستورهای ارزشمندی برای دور کردن انسان‌ها از خودمحوری و توجه صرف به تأمین نیاز و رفاه شخصی صادر کرده است. آیات متعدد قرآن که به انفاق و کمک به محرومان توصیه می‌کنند و روایات فراوانی که آثار عظیم معنوی و مادی کمک به دیگران را بیان کرده‌اند، از این جمله‌اند.

خصلت یادشده، در حیات اجتماعی صدیقه کبری نمودی ویژه داشته است. پیش از این، به روایتی از امام حسن (ع) اشاره کردیم که به عنوان شاهدی عینی، عبادت نیمه شب جمعه مادرش را در حالی که تا صبح برای دیگران دعا می‌کرد، توصیف نمود و این جمله را از مادرش نقل کرد که: «الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ»[۱]. او فراتر از این، گستره رحمتش بر دیگران را تا آنجا پیش می‌برد که به هنگام دعا، خداوند را به حق پدر، همسر و فرزندانش سوگند می‌دهد که گنهکاران از امت محمد (ص) را عفو نماید[۲].

توجه به زیردستان: در منطق فاطمی، نباید زیردستان و خدمتکاران - به این عنوان که خدمتکار و فرودست‌اند - فراتر از طاقت و توانشان مکلف به کاری شوند و فراتر از این، مالکان و اربابان آنان باید در انجام امور، یاور و سهیم کار آنان باشند؛ از این رو بنا به سفارش پیامبر اکرم (ص)، حضرت فاطمه کارهای خانه را میان خود و خادمش (فضه) تقسیم کرده بود. روزی سلمان، آن حضرت را در حالی که سنگ آسیاب را با دست می‌چرخاند - به گونه‌ای که دستانش خون‌آلود شده بود- و فرزندش حسن نیز در گوشه‌ای از خانه از فرط گرسنگی می‌گریست، مشاهده کرد. سلمان با دیدن این صحنه عرض کرد: ای دختر رسول خدا، دستانت مجروح شده، در حالی که فضه در منزل است و فاطمه (س) پاسخ داد: رسول خدا (ص) به من سفارش کرده که خدمت منزل، یک روز در میان برای او باشد و دیروز نوبت خدمت او بود[۳].

انفاق و ایثار: یکی از مهم‌ترین راه‌های خروج از خودمحوری و گرایش به دیگر‌گرایی و نوع دوستی، انفاق و ایثار است. این اصل اخلاقی، آثار عظیم تربیتی و اجتماعی به دنبال دارد و نمونه‌های بسیاری از آن در حیات معصومان (ع) به چشم می‌خورد. خانواده متشکل از فاطمه و علی و فرزندانشان، نمونه‌ای عالی از انفاق و ایثار هستند که حتی تحسین و تمجید الهی را برانگیخته‌اند. اینان پرورش یافته مکتب نبوی هستند که در کلامی خطاب به فاطمه (س) در این باره فرمود: از بخل بپرهیز که فرد کریم دارای این بیماری نیست و بخل درختی در آتش است که شاخه‌هایش در دنیاست. کسی که به آنها آویزد، بخل او را به دوزخ برد. سخاوت درختی است در بهشت که شاخه‌های آن در دنیاست. پس هر که به آنها بیاویزد، او را داخل بهشت کند[۴].

این خانواده در آراسته نمودن نفس به خصلت زیبای اتفاق و ایثار بدانجا رسیدند که غذای آماده‌شده برای افطار خود را در یک شب و در سه نوبت، به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند و سوره «انسان» در شأن آنها نازل شد که بلندترین فراز قرآنی در ترسیم چهره انفاق و اهل انفاق است؛ جالب آنکه در این ایثار، فضه نیز سهیم بود[۵].

در خانواده متشکل از علی و فاطمه، همسویی کاملی بین آن دو در نیل به فضایل و خصلت‌های نیک اخلاقی به چشم می‌خورد؛ برای نمونه، در جریان آمدن مسکین به در خانه فاطمه - که پیش‌تر بدان اشارت رفت – به محض اشاره امیرالمؤمنین، فاطمه قرص نان را به او بخشید[۶]. در مورد دیگر که فقیری نزد امیرالمؤمنین (ع) آمد، آن حضرت یکی از فرزندانش را نزد فاطمه (س) فرستاد که یک درهم از شش درهمی را که در خانه داشتند، برای آن فقیر بفرستد. فاطمه نیز با وجود آنکه آن شش درهم را برای تهیه آرد کنار نهاده بود، با توکل بر خدا، همه را در اختیار علی نهاد و همه آن صدقه داده شد. همان روز، امیرمؤمنان (ع) شتری به قیمت ۱۴۰ درهم خرید و به ۲۰۰ در هم فروخت و ۶۰ درهم سود برد. وقتی فاطمه درباره آن درهم‌ها سوال کرد، فرمود: این آن چیزی است که خداوند بر زبان پدرت به ما وعده داده است که: ﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا[۷][۸].

فاطمه (س) بر اساس خصلت انفاق و ایثار، هر ساله درآمد فدک را که به ۲۴ هزار دینار - و بنابر نقلی ۷۰ هزار دینار - می‌رسید[۹]، میان فقرای بنی‌هاشم و مهاجران و انصار تقسیم می‌کرد؛ به گونه‌ای که نزد او فقط مقداری در حد مخارج ضروری باقی می‌ماند[۱۰].

نمونه دیگر را در روایت مفصلی به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌خوانیم. بر اساس این روایت، یک روز پس از نماز عصر، پیرمردی فقیر و ناتوان نزد رسول خدا (ص) آمد و غذا و لباس طلب کرد. ایشان چیزی نداشت؛ اما او را به همراه بلال به منزل فاطمه (س) راهنمایی کرد. فاطمه نیز با شنیدن سخن او - با وجود نیاز خودشان - قطعه پوستی را که زیرانداز فرزندانش بود، به وی داد؛ اما پیرمرد از گرسنگی شکایت کرد و پوست را نپذیرفت. آن حضرت، گردن‌بندی را که فاطمه (دختر حمزه) به او هدیه داده بود، به آن پیرمرد داد. پیرمرد گردن‌بند را به مسجد آورد و جریان را به پیامبر (ص) گفت و اشک در چشمان حضرت حلقه زد. آن گردن‌بند را عمار از سهم غنائمش در جنگ خیبر خرید، فقیر را سیر کرد و لباسی از بُرد یمانی و بیست دینار و دویست درهم و یک مرکب به او داد تا نزد خانواده‌اش بازگردد. پیرمرد در حالی که دعاگوی فاطمه (س) بود، آنجا را ترک کرد. سپس عمار گردن‌بند را به همراه غلامی که او نیز از سهم غنائم خیبر نصیبش شده بود، به رسول خدا (ص) اهدا کرد و آن حضرت، گردن‌بند و غلام را به فاطمه (س) بخشید. فاطمه نیز گردن‌بند را پذیرفت و آن غلام را آزاد کرد. غلام که چنین دید، خندید و گفت: برکت این گردن‌بند مرا به خنده واداشته است که گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سپس نزد صاحبش بازگشت![۱۱].

در پایان این بخش شایسته است به بخشش لباسی نو که رسول خدا (ص) برای شب عروسی فاطمه تهیه کرده بود، اشاره کنیم. در آن شب که برای دختران اهمیت خاصی دارد، هنگامی که فرد سائل به در خانه فاطمه آمد و لباس کهنه‌ای خواست، آن حضرت بر اساس آیه ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ[۱۲] به جای لباس کهنه، آن لباس نو عروسی را به او بخشید[۱۳] و درسی جاودان برای انسان‌ها ثبت کرد»[۱۴]

پانویس

  1. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۲؛ طبری، دلائل الامامه، ص۱۵۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۲.
  2. «قالت اسماء: فرایتها رافعه یدیها الی السماء و هی تقول: اللهم انی اسالک بمحمد المصطفی و شوقه الی، و ببعلی علی المرتضی و حزنه علی، و بالحسن المجتبی و بکائه علی، و بالحسین الشهید و کآبته علی، و ببناتی الفاطمیات و تحسرهن علی، انک ترحم و تغفر للعصاه من امه محمد و تدخلهم الجنه، انک اکرم المسوولین، و ارحم الراحمین»؛ (بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم، جلد دوم از مجلد فاطمه، ص۸۹۱، ح۱۲۰).
  3. «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع) قَالَ: قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِيِّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ): خَرَجَتْ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ذَاتَ يَوْمٍ وَ أَنَا أُرِيدُ الصَّلَاةَ، فَحَاذَيْتُ بَابَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع)، فَإِذَا أَنَا بِهَاتِفٍ مِنْ دَاخِلِ الدَّارِ وَ هُوَ يَقُولُ: اشْتَدَّ صُدَاعُ رَأْسِي، وَ خَلَا بَطْنِي، وَ دَبِرَتْ كَفَّايَ مِنْ طَحْنِ الشَّعِيرِ. فَمَضَّنِي الْقَوْلُ مَضّاً شَدِيداً، فَدَنَوْتُ مِنَ الْبَابِ فَقَرَعْتُهُ قَرْعاً خَفِيفاً، فَأَجَابَتْنِي فِضَّةُ، جَارِيَةُ فَاطِمَةَ (س)، فَقَالَتْ: مَنْ هَذَا؟ فَقُلْتُ: أَنَا سَلْمَانُ ابْنُ الْإِسْلَامِ. قَالَتْ: وَرَاءَكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، فَإِنَّ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ، عَلَيْهَا الْيَسِيرُ مِنَ الثِّيَابِ. فَأَخَذْتُ عَبَاءَتِي فَرَمَيْتُ بِهَا دَاخِلَ الْبَابِ فَلَبِسَتْهَا فَاطِمَةُ (س) ثُمَّ قَالَتْ: يَا فِضَّةُ، قُولِي لِسَلْمَانَ يَدْخُلُ، فَإِنَّ سَلْمَانَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ. فَدَخَلْتُ فَإِذَا أَنَا بِفَاطِمَةَ جَالِسَةً وَ قُدَّامَهَا رَحًى تَطْحَنُ بِهَا الشَّعِيرِ، وَ عَلَى عَمُودِ الرَّحَى دَمٌ سَائِلٌ قَدْ أَفْضَى إِلَى الْحَجَرِ، فَحَانَتْ مِنِّي الْتِفَاتَةٌ فَإِذَا أَنَا بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ فِي نَاحِيَةٍ مِنَ الدَّارِ يَتَضَوَّرُ مِنَ الْجُوعِ، فَقُلْتُ: جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ، قَدْ دَبِرَتْ كَفَّاكِ مِنْ طَحْنِ الشَّعِيرِ وَ فِضَّةُ قَائِمَةٌ! فَقَالَتْ: نَعَمْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصَانِي حَبِيبِي رَسُولُ اللَّهِ أَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَهَا يَوْمٌ وَ لِيَ يَوْمٌ، فَكَانَ أَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِهَا، وَ الْيَوْمُ يَوْمُ خِدْمَتِي. قَالَ سَلْمَانُ: فَقُلْتُ: جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكِ، إِنِّي مَوْلَى عَتَاقَةٍ. فَقَالَتْ: أَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ. قُلْتُ: فَاخْتَارِي إِحْدَى الْخَصْلَتَيْنِ: إِمَّا أَنْ أَطْحَنَ لَكِ الشَّعِيرَ، أَوْ أُسْكِتَ لَكِ الْحَسَنَ. قَالَتْ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، أَنَا أُسْكِتُهُ فَإِنِّي أَرْفَقُ، وَ أَنْتَ تَطْحَنُ الشَّعِيرَ. قَالَ: فَجَلَسَتْ حَتَّى طَحَنْتُ جُزْءً مِنَ الشَّعِيرِ، فَإِذَا أَنَا بِالْإِقَامَةِ، فَمَضَيْتُ حَتَّى صَلَّيْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص). فَلَمَّا فَرَغْتُ مِنَ الصَّلَاةِ أَتَيْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ بِيَمْنَةٍ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ فَجَذَبْتُ رِدَاءَهُ وَ قُلْتُ: أَنْتَ هَاهُنَا وَ فَاطِمَةُ قَدْ دَبِرَتْ كَفَّاهَا مِنْ طَحْنِ الشَّعِيرِ؟! فَقَامَ وَ إِنَّ دُمُوعَهُ لَتَحْدِرُ عَلَى لِحْيَتِهِ، وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) لَيَنْظُرُ إِلَيْهِ حَتَّى خَرَجَ مِنْ بَابِ الْمَسْجِدِ، فَلَمْ يَمْكُثْ إِلَّا قَلِيلًا. فَإِذَا هُوَ قَدْ رَجَعَ يَتَبَسَّمُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تَسْتَبِينَ أَسْنَانَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): يَا حَبِيبِي خَرَجْتَ وَ أَنْتَ بَاكٍ وَ رَجَعْتَ وَ أَنْتَ ضَاحِكٌ؟ قَالَ: نَعَمْ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي، دَخَلْتُ الدَّارَ وَ إِذَا فَاطِمَةُ نَائِمَةٌ مُسْتَلْقِيَةٌ لِقَفَاهَا، وَ الْحَسَنُ نَائِمٌ عَلَى صَدْرِهَا، وَ قُدَّامَهَا الرَّحَى تَدُورُ مِنْ غَيْرِ يَدٍ. فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِكَةً سَائِرَةً فِي الْأَرْضِ يَخْدِمُون مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ؟!»؛ (طبری، دلائل الامامه، ص۱۴۱؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۳۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸).
  4. «عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ، عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ (س)، قَالَتْ: قَالَ لِي أَبِي رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِيَّاكَ وَ الْبُخْلَ، فَإِنَّهُ عَاهَةٌ لَا تَكُونُ فِي كَرِيمٍ، إِيَّاكَ وَ الْبُخْلَ فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِي النَّارِ، وَ أَغْصَانُهَا فِي الدُّنْيَا، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا أَدْخَلَهُ النَّارَ، وَ السَّخَاءُ شَجَرَةٌ فِي الْجَنَّةِ، وَ أَغْصَانُهَا فِي الدُّنْيَا فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ»؛ (طبری، دلائل الامامه، ص۷۱).
  5. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ كَانَ عِنْدَ فَاطِمَةَ (س) شَعِيرٌ فَجَعَلُوهُ عَصِيدَةً، فَلَمَّا أَنْضَجُوهَا وَ وَضَعُوهَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ جَاءَ مِسْكِينٌ، فَقَالَ الْمِسْكِينُ رَحِمَكُمُ اللَّهُ- أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ‌، فَقَامَ عَلِيٌّ (ع) فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا، فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ يَتِيمٌ فَقَالَ الْيَتِيمُ رَحِمَكُمُ اللَّهُ- أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ‌، فَقَامَ عَلِيٌّ (ع) فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا الثَّانِيَ، فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ أَسِيرٌ فَقَالَ الْأَسِيرُ يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ- أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ- فَقَامَ عَلِيٌ‌(ع) فَأَعْطَاهُ الثُّلُثَ الْبَاقِيَ، وَ مَا ذَاقُوهَا- فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِمْ هَذِهِ الْآيَةَ إِلَى قَوْلِهِ ﴿وَكَانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُورًا فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‌(ع) وَ هِيَ جَارِيَةٌ فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‌»؛ (قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۹۸؛ نیز بنگرید به: ابن مردویه اصفهانی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۳۴۱).
  6. «فقال لها علی: اثری به هذا المسکین الجائع المحتاج، فقامت فاطمه بالقرص مادوما فدفعته الی المسکین فجعله المسکین»؛ (ابن مردویه اصفهانی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۳۴۲؛ خوارزمی، المناقب، ص۲۷۲).
  7. «کسانی که نیکی آورند ده برابر آن (پاداش) دارند و کسانی که بدی آورند جز همانند آن کیفر نمی‌بینند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره انعام، آیه ۱۶۰.
  8. «وقف [علی] علی سائل، فقال لاحد ولدیه: قل لامک: هاتی درهما من سته دراهم، فقالت: هی للدقیق. فقال: لا یصدق ایمان عبد حتی یکون بما فی ید الله اوثق منه بما فی یدیه؛ فتصدق بالسته، ثم مر به رجل یبیع جملا فاشتراه بماه و اربعین و باعه بمانین، فجاء بالستین الی فاطمه، فقالت: ما هذا؟ قال: ما وعدنا الله علی لسان ابیک:﴿مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا». (زمخشری، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج۱، ص۶۰۱؛ سیوطی، مسند فاطمه الزهراء (س)، ص۳۹، ح۳۵؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۳، ص۳۱۰، مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج۸، ص۵۸۰).
  9. ابن طاووس در کشف المحجه الثمرة المحجه، ص۱۲۴ خطاب به فرزندش چنین می‌گوید: و قد وهب جدک محمد امک فاطمه فدکا و العوالی من جمله مواهبه، و کان دخلها - فی روایه الشیخ (عبد الله بن حماد) الانصاری - اربعة و عشرون الف دینار فی کل سنه (وفی روایه غیره سبعون الف دینار) و هی و زوجها المعظم و الواهب الاعظم من اعظم الزهاد و الابرار، و کان یکفیهم منها ایسر الیسیر....
  10. «... فَنَزَلَ ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ أَعْطِ فَاطِمَةَ فَدَكاً وَ هِيَ مِنْ مِيرَاثِهَا مِنْ أُمِّهَا خَدِيجَةَ وَ مِنْ أُخْتِهَا هِنْدٍ بِنْتِ أَبِي هَالَةَ فَحَمَلَ إِلَيْهَا النَّبِيُّ (ص) مَا أَخَذَ مِنْهُ وَ أَخْبَرَهَا بِالْآيَةِ فَقَالَتْ لَسْتُ أُحْدِثُ فِيهَا حَدَثاً وَ أَنْتَ حَيٌّ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ نَفْسِي وَ مَالِي لَكَ فَقَالَ أَكْرَهُ أَنْ يَجْعَلُوهَا عَلَيْكَ سُبَّةً فَيَمْنَعُوكَ إِيَّاهَا مِنْ بَعْدِي فَقَالَتْ أَنْفِذْ فِيهَا أَمْرَكَ فَجَمَعَ النَّاسَ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّ هَذَا الْمَالَ لِفَاطِمَةَ فَفَرَّقَهُ فِيهِمْ وَ كَانَ كُلَّ سَنَةٍ كَذَلِكَ وَ يَأْخُذُ مِنْهُ قُوتَهَا فَلَمَّا دَنَا وَفَاتُهُ دَفَعَهُ إِلَيْهَا»؛ (ابن‌شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۱۸).
  11. «عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) صَلَاةَ الْعَصْرِ فَلَمَّا انْفَتَلَ جَلَسَ فِي قِبْلَتِهِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ أَقْبَلَ إِلَيْهِ شَيْخٌ مِنْ مُهَاجَرَةِ الْعَرَبِ [عَلَيْهِ‌] سَمَلٌ قَدْ تَهَلَّلَ وَ اخْتَلَقَ وَ هُوَ لَا يَكَادُ يَتَمَالَكُ ضَعْفاً وَ كِبَراً فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَسْتَجْلِيهِ الْخَبَرَ فَقَالَ الشَّيْخُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ (ص) أَنَا جَائِعُ الْكَبِدِ فَأَطْعِمْنِي وَ عَارِي الْجَسَدِ فَاكْسُنِي وَ فَقِيرٌ فَأَرِشْنِي فَقَالَ مَا أَجِدُ لَكَ شَيْئاً وَ لَكِنَّ الدَّالَّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ انْطَلِقْ إِلَى مَنْزِلِ مَنْ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ يُؤْثِرُ اللَّهَ عَلَى نَفْسِهِ انْطَلِقْ إِلَى حُجْرَةِ فَاطِمَةَ وَ كَانَ بَيْتُهَا مُلَاصِقاً بَيْتَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) الَّذِي يَنْفَرِدُ بِهِ لِنَفْسِهِ مِنْ أَزْوَاجِهِ يَا بِلَالُ قُمْ فَقِفْ بِهِ عَلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ فَانْطَلَقَ الْأَعْرَابِيُّ مَعَ بِلَالٍ فَلَمَّا وَقَفَ عَلَى بَابِ فَاطِمَةَ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ جَبْرَئِيلَ الرُّوحِ الْأَمِينِ بِالتَّنْزِيلِ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (س) مَنْ أَنْتَ يَا هَذَا؟ قَالَ شَيْخٌ مِنَ الْعَرَبِ أَقْبَلْتُ عَلَى أَبِيكِ سَيِّدِ الْبَشَرِ مُهَاجِراً مِنْ شُقَّةٍ وَ أَنَا يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَارِي الْجَسَدِ جَائِعُ الْكَبِدِ فَوَاسِينِي رَحِمَكِ اللَّهُ وَ كَانَ لِفَاطِمَةَ وَ عَلِيٍّ فِي تِلْكَ الْحَالِ وَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ثَلَاثاً مَا طَعِمُوا فِيهَا طَعَاماً وَ قَدْ عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) ذَلِكَ مِنْ شَأْنِهِمَا فَعَمَدَتْ فَاطِمَةُ (س) إِلَى جِلْدِ كَبْشٍ مَدْبُوغٍ بالقرض [بِالْقَرَظِ] كَانَ يَنَامُ عَلَيْهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) فَقَالَتْ خُذْ هَذَا أَيُّهَا الطَّارِقُ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَرْتَاحَ لَكَ مَا هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ شَكَوْتُ إِلَيْكِ الْجُوعَ فَنَاوَلْتِنِي جِلْدَ كَبْشٍ مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِ مَعَ مَا أَجِدُ مِنَ السَّغَبِ قَالَ فَعَمَدَتْ لَمَّا سَمِعَتْ هَذَا مِنْ قَوْلِهِ إِلَى عِقْدٍ كَانَ فِي عُنُقِهَا أَهْدَتْهُ لَهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَمِّهَا حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَطَعَتْهُ مِنْ عُنُقِهَا وَ نَبَذَتْهُ إِلَى الْأَعْرَابِيِّ فَقَالَتْ خُذْهُ وَ بِعْهُ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يُعَوِّضَكَ بِهِ مَا هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ فَأَخَذَ الْأَعْرَابِيُّ الْعِقْدَ وَ انْطَلَقَ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ وَ النَّبِيُّ (ص) جَالِسٌ فِي أَصْحَابِهِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْطَتْنِي فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ هَذَا الْعِقْدَ وَ قَالَتْ بِعْهُ فَعَسَى أَنْ يَصْنَعَ لَكَ قَالَ فَبَكَى النَّبِيُّ (ص) وَ قَالَ لَا كَيْفَ يَصْنَعُ اللَّهُ لَكَ وَ قَدْ أَعْطَتْكَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَيِّدَةُ بَنَاتِ آدَمَ فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِي بِشِرَاءِ هَذَا الْعِقْدِ قَالَ (ص) اشْتَرِهِ يَا عَمَّارُ فَلَوِ اشْتَرَكَ فِيهِ الثَّقَلَانِ مَا عَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالنَّارِ فَقَالَ عَمَّارٌ بِكَمْ هَذَا الْعِقْدُ يَا أَعْرَابِيُّ قَالَ بِشُبْعَةٍ مِنَ الْخُبْزِ وَ اللَّحْمِ وَ بُرْدَةٍ يَمَانِيَّةٍ أَسْتُرُ بِهَا عَوْرَتِي وَ أُصَلِّي فِيهَا لِرَبِّي وَ دِينَارٍ يُبْلِغُنِي إِلَى أَهْلِي وَ كَانَ عَمَّارٌ قَدْ بَاعَ سَهْمَهُ الَّذِي نَقَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ خَيْبَرَ وَ لَمْ يَبْقَ مِنْهُ شَيْئاً فَقَالَ لَكَ عِشْرُونَ دِينَاراً وَ مِائَتَا دِرْهَمٍ هَجَرِيَّةٌ وَ بُرْدَةٌ يَمَانِيَّةٌ وَ رَاحِلَتِي تُبْلِغُكَ إِلَى أَهْلِكَ وَ شُبْعَةٌ مِنْ خُبْزِ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ مَا أَسْخَاكَ بِالْمَالِ وَ انْطَلَقَ بِهِ عَمَّارٌ فَوَفَّاهُ مَا ضَمِنَ لَهُ وَ عَادَ الْأَعْرَابِيُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ أَ شَبِعْتَ وَ اكْتَسَيْتَ؟ قَالَ الْأَعْرَابِيُّ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ اسْتَغْنَيْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي قَالَ (ص) فَاجْزِ فَاطِمَةَ بِصَنِيعِهَا فَقَالَ الْأَعْرَابِيُّ اللَّهُمَّ إِنَّكَ إِلَهٌ مَا اسْتَحْدَثْنَاكَ وَ لَا إِلَهَ لَنَا نَعْبُدُهُ سِوَاكَ وَ أَنْتَ رَازِقُنَا عَلَى كُلِّ الْجِهَاتِ اللَّهُمَّ أَعْطِ فَاطِمَةَ (س) مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ فَأَمَّنَ النَّبِيُّ (ص) عَلَى دُعَائِهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْطَى فَاطِمَةَ فِي الدُّنْيَا ذَلِكَ أَنَا أَبُوهَا وَ مَا أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِينَ مِثْلِي وَ عَلِيٌّ بَعْلُهَا وَ لَوْ لَا عَلِيٌّ مَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ أَبَداً وَ أَعْطَاهَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ مَا لِلْعَالَمِينَ مِثْلُهُمَا سَيِّدَا شَبَابِ أَسْبَاطِ الْأَنْبِيَاءِ وَ سَيِّدَا أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ كَانَ بِإِزَائِهِ الْمِقْدَادُ وَ ابْنُ عُمَرَ وَ عَمَّارٌ وَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَقَالَ وَ أَزِيدُكُمْ؟ فَقَالُوا نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ (ص) أَتَانِي الرُّوحُ الْأَمِينُ يَعْنِي جَبْرَئِيلَ (ع) وَ قَالَ إِنَّهَا إِذَا هِيَ قُبِضَتْ وَ دُفِنَتْ يَسْأَلُهَا الْمَلَكَانِ فِي قَبْرِهَا مَنْ رَبُّكِ؟ فَتَقُولُ اللَّهُ رَبِّي فَيَقُولَانِ مَنْ نَبِيُّكِ؟ فَتَقُولُ أَبِي فَيَقُولَانِ فَمَنْ وَلِيُّكِ؟ فَتَقُولُ هَذَا الْقَائِمُ عَلَى شَفِيرِ قَبْرِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ أَلَا وَ أَزِيدُكُمْ مِنْ فَضْلِهَا؟ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَكَّلَ بِهَا رَعِيلًا مِنَ الْمَلَائِكَةِ يَحْفَظُونَهَا مِنْ بَيْنِ يَدَيْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ يَمِينِهَا وَ عَنْ شِمَالِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِي حَيَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا يُكْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا فَمَنْ زَارَنِي بَعْدَ وَفَاتِي فَكَأَنَّمَا زَارَنِي فِي حَيَاتِي وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَكَأَنَّمَا زَارَنِي وَ مَنْ زَارَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَكَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَكَأَنَّمَا زَارَ عَلِيّاً وَ مَنْ زَارَ ذُرِّيَّتَهُمَا فَكَأَنَّمَا زَارَهُمَا فَعَمَدَ عَمَّارٌ إِلَى الْعِقْدِ وَ طَيَّبَهُ بِالْمِسْكِ وَ لَفَّهُ فِي بُرْدَةٍ يَمَانِيَّةٍ وَ كَانَ لَهُ عَبْدٌ اسْمُهُ سَهْمٌ ابْتَاعَهُ مِنْ ذَلِكَ السَّهْمِ الَّذِي أَصَابَهُ بِخَيْبَرَ فَدَفَعَ الْعِقْدَ إِلَى الْمَمْلُوكِ وَ قَالَ لَهُ خُذْ هَذَا الْعِقْدَ فَادْفَعْهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ أَنْتَ لَهُ فَأَخَذَ الْعِقْدَ فَأَتَى بِهِ رَسُولَ اللَّهِ (ص) وَ أَخْبَرَهُ بِقَوْلِ عَمَّارٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ النَّبِيُّ (ص) انْطَلِقْ إِلَى فَاطِمَةَ فَادْفَعْ إِلَيْهَا الْعِقْدَ وَ أَنْتَ لَهَا فَجَاءَ الْمَمْلُوكُ بِالْعِقْدِ وَ أَخْبَرَهَا بِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ فَأَخَذَتْ فَاطِمَةُ (س) الْعِقْدَ وَ أَعْتَقَتِ الْمَمْلُوكَ فَضَحِكَ الْغُلَامُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ (س) مَا يُضْحِكُكَ يَا غُلَامُ؟ فَقَالَ أَضْحَكَنِي عِظَمُ بَرَكَةِ هَذَا الْعِقْدِ أَشْبَعَ جَائِعاً وَ كَسَا عُرْيَاناً وَ أَغْنَى فَقِيراً وَ أَعْتَقَ عَبْداً وَ رَجَعَ إِلَى رَبِّهِ»؛ (طبری، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، ص۲۲۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳ ص۵۸).
  12. «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بی‌گمان خداوند آن را می‌داند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
  13. «ذکر ابن الجوزی أن النبی صنع لها (لفاطمه (س)) قمیصا جدیدا لیلة عرسها و زفافها، و کان لها قمیص مرقوع، و اذا بسائل علی الباب یقول: اطلب من بیت النبوه قمیصا خلقا فارادت أن تدفع الیه القمیص المرقوع، فتذکرت قوله تعالی: ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ، فدفعت له الجدید...»؛ (مرعشی نجفی، شرح احقاق الحق، ج۱۰، ص۴۰۱).
  14. اسحاقی، سید حسین، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۴۰.