سیره عملی پیامبران در مقابله با مستکبران چه بوده است؟ (پرسش)
سیره عملی پیامبران در مقابله با مستکبران چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان |
مدخل اصلی | استکبارستیزی در معارف و سیره پیامبران |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره عملی پیامبران در مقابله با مستکبران چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در کتاب «سیره نبوی» در اینباره گفته است:
«رسالت پیامبران الهی به گونهای است که لازمه پیاده کردن و تحقق آن مقابله با تجاوزگری و ستمپیشگی و جدال خستگیناپذیر با مستکبران است. رسالت آنان خارج ساختن مردمان از ظلمات اقسام شرکها به سوی نور، از بندگی انسانها به بندگی خدا، از اسارتها به آزادی، از اختلافها به وحدت، از تبعیضها به مساوات، از ستمها به عدالت، از محرومیتها به آسایش بوده است؛ و در برابر این رسالت، گردنکشان و مستکبران میایستادند و کمر به نابودی آنان و رسالتشان میبستند.
بدیهی است که جباران و طاغوتان برای هیچ انسانی قائل به حیثیت و ارزش و کرامتی نیستند. و اینان عمدهترین مانع در راه دعوت حق و انتشار فضیلت و خیر و صلاح به شمار میروند: ستم میورزند و خیانت میکنند، میکشند و مال مردمان را به یغما میبرند، پسران را میکشند و دختران را زنده نگاه میدارند، و انسانها را بر تنههای درخت خرما به دار میزنند. هر بدی و خیانت و فقر و جهل و مسکنتی که در مردم است از اینان آغاز میشود و به ایشان بازمیگردد. این معلوم است. نیز این نکته شناخته است که پیامبران برای آن برخاستند تا جامعههای بشری را اصلاح کنند و تباهیها را از میان بردارند، و مردمان را از چنگال متجاوزان برهانند از اینرو دعوتهای پیامبران خطر بزرگی برای آن ستمکاران به شمار میرفت و همین خود نقطه آغازی برای بزرگترین و بادوامترین کارزاری است میان حق و باطل، که در روی زمین آشکار شده است؛ زیرا که پیامبران - از آغاز دعوت خویش - در کنار فشار دیدگان و مستضعفان ایستاده جباران و تجاوزگران را از صحنه دور میکردند، و از این طریق راه را برای پیدایش اصلاحات اجتماعی هموار میساختند، و زمینه را برای انتشار دادگری و حق و استقرار حیثیت انسانی آماده میساختند[۱].
آنان که منافع و ادامه زندگی توأم با چپاول خود را در سایه شرک تأمین میکنند و در پس بتها مردمان را به اطاعت میکشند و با استبداد و تبعیض و ایجاد اختلاف و محرومیت و اسیر ساختن مردمان در گردونه بسته تلاش معاش بر سر پا میمانند چرا با رسالت پیامآوران الهی مخالفت و مقابله نکنند. تحقق توحید و آزادی و وحدت و عدالت و مساوات در جامعه به معنای زوال قدرت و مکنت مستکبران است. شرک اجتماعی و اقتصادی جلوههای شرک در عقیده است و تا فرهنگ شرک و بتپرستی نباشد، بتها جایی پیدا نمیکنند. امیرمؤمنان علی (ع) درباره رسالت پیامبر خاتم (ص) فرموده است: «فَبَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (ص) بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّيْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ»[۲].
لازمه تحقق این رسالت مقابله با مستکبران است. قرآن کریم این مقابله را به صورت یک رویارویی دائمی بیان میکند، به ویژه در دو سوره اعراف و شعراء که سیر دعوت پیامبران الهی و دعوت آنان به بندگی خدا و اطاعت از فرستادگان او و توصیه به تقوای الهی و مقابله با مستکبران با این دعوت حکایت میشود. از یک سو تلاش مردان حق برای نجات و رستگاری مردمان و از دیگر سو مقابله مستکبران برای حفظ موقعیت و منافع خویش. داستان رویارویی پیوسته پیامآوران الهی با داستان نوح آغاز میشود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ * قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ * أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا عَمِينَ﴾[۳].
دعوت نوح به توحید در همه شئون آن بود. او به نفی همه الههها میخواند، از الهه فقر تا الهه جهل که اینها همه لازم و ملزوم یکدیگرند. دعوت او به توحید امری ذهنی نبود، توحیدی بود که با منافع و موقعیت اشراف در تزاحم بود. به همین سبب او را متهم به گمراهی کردند و در برابرش ایستادند. او کمر همت بسته بود تا مهمترین خار بر سر راه سعادت انسانها یعنی بتپرستی را ریشه کن سازد. اما اشراف و ثروتمندان و قدرتمندانی که حرکت او را مانع تجاوزگریها، ستمگریها و هوسرانیهای خود میدیدند و میدانستند با بیدار شدن مردمان، فریبهای آنان بیرنگ میشود تکذیبش کردند و پیروان او را مشتی بیسروپا و گمنام و تهیدست معرفی نمودند و اعلام کردند که ما اشراف هرگز با تهیدستان در یک مجموعه گرد نمیآییم. ﴿كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ* فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ * قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ * وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ * إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ * قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ﴾[۴].
نگاه طبقاتی مستکبران و تفاخر به مال و ثروت و تکیه به قدرت، آنان را از هدایت بازداشت و به درگیری با حق کشاند. این موضعگیری همه زورگویان تاریخ بوده است. ﴿وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ * قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ * قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ * أَوَعَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* قَالُوا أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ * قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاءٍ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ* فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۵].
در ادامه رسالت نوح، پیامبر بزرگ دیگری یعنی حضرت هود به دعوت قوم خود به توحید پرداخت، اما این بار نیز مستکبران که راهنماییهای او را در تزاحم با منافع مادی خود میدیدند در مقام مخالفت برآمدند و بر سنتهای باطل خویش پا فشردند و راه تکذیب حق پیمودند.
﴿كَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَتَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ * وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ * وَإِذَا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَاتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ * أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ * وَجَنَّاتٍ وَعُيُونٍ * إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ * قَالُوا سَوَاءٌ عَلَيْنَا أَوَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْوَاعِظِينَ * إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ * وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ * فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۶]
آنان مستکبران جبّاری بودند که قدرتنمایی دلشان را پر ساخته بود و آن چنان غرق دنیا و تجملپرستی و شاد خواری شده بودند که هیچ فریادی بیدارشان نمیساخت و هرگز به هدایت تن ندادند. این سیر همچنان ادامه یافت. پس از قوم عاد، حضرت صالح قوم خود را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد و نعمتهای الهی را به آنان یادآور شد و مستکبران را از فساد بر زمین منع کرد: ﴿فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ﴾[۷] از آنان خواست که از مسرفان پیروی نکنند: ﴿وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ﴾[۸]. اما این بار نیز مستکبران جز مقابله با حق انتخابی نکردند: ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ * قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ﴾[۹]. رویارویی پیامآوران حق با مستکبران همچنان ادامه یافت. پس از رویارویی صالح با اشراف مسرف و مستکبر قوم خویش، رویارویی لوط با تبهکاریهای قوم خود ادامه رسالت مقابله حق و باطل بود. پاسخ قوم او جز تهدید به اخراج به جرم پاک بودن نبود! ﴿وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ﴾[۱۰].
مستکبران، آنان را مزاحم شهوات خویش میدیدند و در مقابل آن مصلح بزرگ به تهمت و تهدید و زور متوسل شدند. اما عاقبت کار آن جز هلاکت نبود. ﴿وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ﴾[۱۱].
در ادامه این رویاروییها، حضرت شعیب قوم خود را به توحید خواند و به روابط سالم اقتصادی دعوت کرد. او به مبارزه با مفاسد اجتماعی و اقتصادی برخاسته بود و مردمان را از فساد اخلاقی و بیایمانی پرهیز میداد.
﴿فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا﴾[۱۲]. اما ستمگران قوم او برای ادامه خودکامگی خود و استثمار مردمان، او را تکذیب کردند و فرجام این رویارویی هلاکت مستکبران بود. ﴿فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذَابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كَانَ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾[۱۳].
مسیر حرکت و سیر مبارزه و نقش تاریخی پیامآوران الهی چنین بوده است. آنان بر ضد ظلمتها قیام میکردند. بر ضد شرکت و بتپرستی، تبعیض و ستمورزی، استثمار و بهرهکشی، بردگی و نابرابری، خودکامگی و عدم آزادی، و در یک کلمه بر ضد همه استضعافها، بر ضد شرک با همه مظاهر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی آن. آنان هرگز در کنار مستکبران قرار نگرفتند و جز راه قیام بر ضد همه ظلمتها و ظلمها نپیمودند. به بیان امام خمینی: «کسی که به تاریخ انبیا توجه بکند، میبیند که انبیا از تودهها در آمدند و حمله کردند به قدرتمندها؛ از بین همین تودهها. حضرت موسی یک شبانی بود با یک عصا از همین تودهها و بر ضد فرعون قیام کرد و تا آنجا رساند. پیغمبر خودمان که تاریخش نزدیک است... این یک شخصی بود که از همین تودهها و جمعیتها بود و با همینها بود و از بدو بعثت تا آخر، با قدرتمندها و باغدارها و مکنتدارها و سرمایهدارها همیشه در جدال بود. پیغمبرها از این تودهها بودند و قدرتمندها را میترساندند، نه از قدرتمندها بودند برای این که تودهها را چه بکنند[۱۴].
وقتی که شما تاریخ را میبینید و ملاحظه میکنید، از آن اول که رسول اکرم قیام کردند، با همین مردم فقیر، با همین مردم مستضعف ایشان قیام کردند. در مقابل آن قلدرها و آن زورگوها و آن باغدارها و آن مکنتدارها و قافلهدارها که در آن وقت مظهر طاغوتی بودند... کسی که - سند اسلام قرآن است - قرآن را مطالعه کند و ببیند که وضع قرآن چه بوده است و کسی که شارع اسلام را، رسول اکرم را ملاحظه کند و تاریخ او را ببیند و وضع زندگی او را ببیند میداند که قرآن در مقاتله با قلدرها آیات زیاد دارد، و رسول اکرم سیرهاش این بود که از اول مقاتله میکرد با این اشخاص که میخواستند مردم را استثمار کنند، میخواستند مردم را استخدام کنند؛ بر اینها قیام کرد»[۱۵]»[۱۶]
منبعشناسی جامع سیره اجتماعی معصومان
پانویس
- ↑ محمد رضا حکیمی، محمد حکیمی، علی حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۱-۱۳۸۰ ش. ج۲، ص۹۹.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۷.
- ↑ «همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما میهراسم * سرکردگان قوم او گفتند: بیگمان ما تو را در گمراهی آشکاری میبینیم * گفت: ای قوم من! در من هیچ گمراهی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم * پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و برای شما خیرخواهی میکنم و از (سوی) خداوند چیزهایی میدانم که شما نمیدانید * آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا هشدارتان دهد؟ و تا پرهیزگاری ورزید و باشد که بر شما رحمت آورند * پس او را دروغگو شمردند؛ ما هم او و کسانی را که در کشتی با وی بودند رهایی بخشیدیم و کسانی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم؛ بیگمان، آنان گروهی کوردل بودند» سوره اعراف، آیه ۵۹-۶۴.
- ↑ «قوم نوح پیامبران را دروغگو شمردند *(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟* من برای شما پیامبری امینم * پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید * و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست * پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید * گفتند: آیا (سخن) تو را باور کنیم در حالی که مردم فروپایهتر، از تو پیروی میکنند؟*(نوح) گفت: و مرا از آنچه آنان میکردند چه آگاهی است؟* اگر دریابید حساب آنان جز با پروردگار من نیست * و من مؤمنان را از خود نمیرانم* من جز بیم دهندهای روشنگر، نیستم * گفتند: ای نوح! اگر (از این سخنان) دست برنداری سنگسار خواهی شد» سوره شعراء، آیه ۱۰۵-۱۱۶.
- ↑ «و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ آیا پرهیزگاری نمیورزید؟ * سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بیگمان ما تو را در نابخردی میبینیم و ما تو را از دروغگویان میدانیم * گفت: ای قوم من! در من هیچ نابخردی نیست بلکه من فرستادهای از سوی پروردگار جهانیانم * پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم * آیا شگفت میدارید که از سوی پروردگارتان بر (زبان) مردی از شما پندی آمده باشد تا بیمتان دهد؟ و به یاد آورید هنگامی را که پس از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش بر گستره (توانمندی) شما افزود، بنابراین نعمتهای خداوند را به یاد آورید باشد که رستگار گردید* گفتند: آیا نزد ما آمدهای تا ما تنها خداوند را بپرستیم و آنچه را پدرانمان میپرستیدند وا نهیم؟ اگر راست میگویی آنچه را که به ما وعده میدهی بر (سر) ما بیاور!* گفت: بیگمان عذاب و خشمی از (سوی) پروردگارتان برای شما رقم خورده است آیا در نامهایی که شما و پدرانتان آنها را نامگذاری کردهاید- (و) خداوند هیچ برهانی بر (تأیید) آنها نفرستاده است- با من چالش میورزید؟ پس چشم به راه (عذاب خداوند) بدارید که من نیز باشم* پس او و همراهان او را با بخشایشی از خویش رهایی بخشیدیم و ریشه کسانی را که نشانههای ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند برکندیم» سوره اعراف، آیه ۶۵-۷۲.
- ↑ «(قوم) عاد پیامبران را دروغگو شمردند * (یاد کن) آنگاه را که برادرشان هود به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟* من برای شما پیامبری امینم * پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!* و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمیخواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست * آیا بر هر بلندی بنایی از سر بازی (و بیهوده) میسازید؟* و کوشکهایی (استوار) میگزینید بدان امید که جاودان بمانید؟* و چون خشم میآورید، چون گردنکشان خشم میآورید * پس، از خداوند پروا و از من فرمانبرداری کنید!* و از کسی که شما را با آنچه میدانید یاوری کرد پروا کنید * شما را با چارپایان و فرزندان یاوری کرد *>«و با بوستانها و چشمهساران * من از عذاب روزی سترگ بر شما میهراسم * گفتند: چه اندرز دهی چه ندهی برای ما برابر است * این جز شیوه پیشینیان نیست * و ما عذاب نخواهیم شد * آنگاه او را دروغگو شمردند بنابراین ما نابودشان کردیم؛ بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۲۳-۱۳۹.
- ↑ «و در این سرزمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره اعراف، آیه ۷۴.
- ↑ «و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۱.
- ↑ «سرکردگان سرکش از قوم وی به مؤمنانی که ناتوان به شمار آمدهاند گفتند: آیا میدانید که صالح فرستاده پروردگار خویش است؟ گفتند: (آری) ما به آنچه وی بدان پیامبری یافته است مؤمنیم * آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم» سوره اعراف، آیه ۷۵-۷۶.
- ↑ «و پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: اینان را از شهرتان بیرون کنید که آنان مردمی هستند که خود را پاک مینمایانند» سوره اعراف، آیه ۸۲.
- ↑ «و بر آنان بارانی (از سنگ- گل) باراندیم آنک بنگر سرانجام گنهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۸۴.
- ↑ «پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.
- ↑ «پس، او را دروغگو شمردند آنگاه عذاب «روز ابر آتشبار» آنان را فرو گرفت؛ که آن، بیگمان عذاب روزی سترگ بود» سوره شعراء، آیه ۱۸۹.
- ↑ صحیفه نور، ج۵، ص۴۷.
- ↑ صحیفه نور، ج۵، ص۸۳-۸۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲ ص ۴۴۶-۴۵۴.