سیره مبارزاتی پیامبر خاتم در مراقبت از خانواده چه بوده است؟ (پرسش)
سیره مبارزاتی پیامبر خاتم در مراقبت از خانواده چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | خانواده |
سیره مبارزاتی پیامبر خاتم در مراقبت از خانواده چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث پیامبر خاتم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی پیامبر خاتم مراجعه شود.
پاسخ به این پرسش
خانم میرحسینی و آقای فلاح در کتاب «شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی» در این باره گفتهاند:
«مبارزه با زنا: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۱]. ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا﴾[۲].
﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۳].
همان طور که پیشتر اشاره شد، زنا در عصر جاهلی بسیار شیوع داشته و اکثر ازدواجهای آنان نوعی زنا و زنا کاری بوده است. بعضی از آنان به علت فقر و تنگدستی و بعضی دیگر برای داشتن فرزند دلیر و بعضی نیز بر اثر هوسرانی و بیبند و باری بوده است.
در تفسیر نمونه، ذیل آیه ۳۲ سوره اسراء: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۴] آمده است، این آیه به سه نکته اشاره میکند:
- نمیگوید: زنا نکنید، بلکه میگوید: به این عمل شرمآور نزدیک این تعبیر علاوه بر تأکیدی که در عمق آن نسبت به خود این عمل نهفته، میگوید: حتی به اموری که باعث مقدمهچینی این عمل میشود، مانند چشمچرانی نیز نزدیک نشوید؛
- جمله: ﴿إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً﴾ مشتمل بر سه تأکید است و عظمت این گناه را آشکار و آشکارتر میکند.
- جمله: ﴿سَاءَ سَبِيلًا﴾، بیانگر این واقعیت است که این عمل راهی به مفاسد دیگر در جامعه میگشاید[۵].
در تفسیر المیزان ذیل آیه ۱۵ سوره نساء: ﴿وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ... مِنْكُمْ﴾ آمده است: کلمه «فاحشه» از ماده (ف - ح-ش) به معنای طریقه شنیعه است، ولی استعمالش در عمل شنیع زنا شایع است و آن گونه که بیشتر مفسران گفتهاند، مراد از فاحشه در آیه مورد بحث، عمل زناست. روایتی نیز نقل کردهاند که پیامبر (ص) وقتی آیه تازیانه در اول سوره نور نازل شد فرمود: این همان راه علاج و سبیلی است که خداوند در آیه ۱۵ سوره نساء وعدهاش را داده است: ﴿فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ...﴾ در این جا حکم حبس ابد تنها وقتی از ناحیه حاکم صادر میشود که چهار شاهد ﴿أَرْبَعَةً مِنْكُمْ﴾ بر صدور عمل فاحشه از زن شهادت دهند و اگر شهود شهادت ندهند حکم صادر نمیشود.
این حبس دائمی است؛ زیرا مدت حبس را مرگ زن قرار داده و فرموده: ﴿حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ﴾ تا مرگ ایشان را دریابد. از طرفی خواسته در سختگیری اغماض کند؛ زیرا نگفته در زندان، بلکه فرموده آنها را در خانههایشان حبس کنید.
و این که فرمود: تا مرگشان برسد و یا خدا راه نجاتی برایشان مقرر بدارد، منظور نجات از حبس ابد است و در این که تردید کرده و فرمود: (یا آن و یا این) اشاره است به این که امید آن هست که حکم حبس ابد نسخ شود، چنان که همین طور هم شد، برای اینکه حکم تازیانه، حکم حبس ابد را نسخ کرد.
در حقیقت مقدار ایذاء و آزار که در آیه ۱۶ سوره نساء مشخص نگردیده بود، در آیه ۲ سوره نور مشخص شد و اما حکم زنای محصن که در آیه ۱۵ سوره نساء حبس ابد به طور موقت اعلام شده بود، با سخن پیامبر (ص) تبدیل به اعدام و رجم گردید، البته حکم اعدام و رجم درباره زنای محصن در اواخر عمر رسول خدا (ص) اعلام گردیده و بعد از آن در بین مسلمانان جاری شد[۶].
در تفسیر عیاشی از امام صادق (ع) روایت شده که شخصی از آن جناب در مورد آیه ۱۵ سوره نساء سؤال کرد، حضرت فرمود: این آیه نسخ شده، شخص دیگر پرسید آن روزها که نسخ نشده بود به چه صورت مورد عمل قرار میگرفت؟ فرمود: به این صورت که اگر زنی زنا میداد و چهار نفر علیه او شهادت میدادند، او را در خانه حبس میکردند و با او سخن نمیگفتند و به سخنش گوش نمیدادند و با او نشست و برخاست نمیکردند، تنها آب و طعام را برایش میبردند تا بمیرد و یا بعدها خدا راه چارهای برایش مقرر سازد که ساخت و آن این بود که اگر بیشوهر بوده تازیانهاش بزنند و اگر شوهردار بوده سنگسار شود[۷].
امام علی (ع) در حدیثی میگوید: از پیامبر (ص) شنیدم چنین فرمود: «فی الزنا ستّه خصال: ثلث فی الدنیا و ثلث فی الاخره، فاما اللواتی فی الدنیا فیذهب بنور الوجه، و یقطع الرزق، و سیرع افناء و اما اللواتی فی الاخره فغضب الرب و سوء الحساب و الدخول فی النار و الخلود فی النار»؛
در زنا شش اثر سوء است: سه قسمت آن در دنیا و سه قسمت آن در آخرت است، امّا آن سه که در دنیاست: یکی، این که صفا و نورانیت را از انسان میگیرد، روزی را قطع میکند و تسریع در نابودی انسانها میکند. و اما آن سه که در آخرت است: غضب پروردگار، سختی حساب و دخول یا خلود - در آتش دوزخ است[۸].
در تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲ سوره نور: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ...﴾ آمده است: کلمه «زنا» به معنای جماع بدون عقد و بدون شبه عقد یا بدون خرید کنیز است و کلمه «جلد» به معنای زدن تازیانه است و کلمه «رأفت» به معنای دلسوزی و تحریک شدن عواطف است و مراد مرد و زنی است که این عمل شنیع از آن دو سر زده که باید به هر یک از آن دو، صد تازیانه بزنند و صد تازیانه حد ّ زناست به نص این آیه شریفه، چیزی که هست در چند صورت تخصیص خورده: اول این که زناکاران محصن باشند؛ یعنی مرد زناکار دارای همسر باشد و زن زناکار نیز شوهر داشته باشد، یا یکی از این دو محصن باشد که در این صورت هر کس که محصن است باید سنگسار شود، دوم این که برده نباشد، که اگر برده باشد حد زنا آنان نصف حد زنای آزاد میباشد[۹].
در جوامع الجامع آمده است: وقتی آیه ۲ سوره نور: ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي﴾ نازل شد پیامبر (ص) فرمود: این حکم را از من بگیرید، خداوند راه را برای آنها تعیین کرد، هرگاه زن و مرد مجردی با یکدیگر زنا کنند، به هر کدام صد ضربه شلاق بزنید و یک سال آنها را تبعید کنید و هرگاه زن و مرد بیوهای مرتکب عمل منافی عفت شدند، آنها را صد ضربه شلاق بزنید و سنگسار کنید[۱۰]. با توجه به نکات یاد شده، خداوند برای این عمل، سختترین مجازاتها را در نظر گرفته است و پیامبر (ص) مجری احکام آن بوده است و در چند آیه به این مجازاتها و زشتی این عمل اشاره کرده و حتی برای پیشگیری از این عمل فرموده: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا﴾.
قرآن زنا و زناکاری را نسخ کرده و میگوید: در اجرای حکم آنان هیچ دلسوزی نکنید که این نشان از شدّت شنیع بودن این عمل است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) برای مبارزه با این عمل زشت علاوه بر کار فرهنگی و تربیتی و ایجاد نظارت عمومی و شیوههای متنوع فکری و ایجاد زمینه رشد و تعالی در جامعه آن روز، اقدام به تعیین مجازاتهای قانونی در برابر مفسدان نمود. این مجازاتها به نام حدود و تعزیرات در جامعه شناخته میشود و در اجرای آن به حدّی قاطع بود که در تبیین اهمیت اجرای حدود در مبارزه با مفاسد میفرماید: «برکات اجرای یک حدّ از چهل روز باران بهتر است»[۱۱].
اسلام در اجرای حدود سفارش دیگری نیز کرده و فرموده: با توجه به بافت زندگی بشر، آلودگیهای اخلاقی در یک فرد ثابت نمیماند و به جامعه نیز سرایت میکند؛ لذا برای پاکسازی باید همان گونه که گناه بر ملا شده، مجازات نیز بر ملا گردد؛ لذا دستور داده است که حدود الهی آشکارا اجرا گردد؛ زیرا مشاهده مجازات مجرم نقش بازدارندگی دارد و لطفی است از طرف خداوند برای مردم.
ممنوعیت به ارث رفتن زنان و دختران: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۱۲].
﴿وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۱۳].
در تفسیر نمونه در مورد آیه ۱۹ سوره نساء: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا﴾ آمده است: یکی از رفتارهای ظالمانه مردان در دوران جاهلیت ازدواج با زنان ثروتمند زشترو، برای چپاول ثروتشان بود که پس از ازدواج نه مانند همسر با آن رفتار میکردند و نه طلاقشان میدادند و منتظر بودند که زن بمیرد و ثروتش را چپاول کنند[۱۴].
قرآن برای تأکید بر این مطلب سه تعبیر شدید درباره ازدواج با نامادری بیان میکند:
- ﴿إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً﴾«که کاری زشت است».
- ﴿وَمَقْتًا﴾؛ عملی است که موجب تنفر در افکار مردم است؛ یعنی طبع بشر آن را نمیپسندد؛
- ﴿وَسَاءَ سَبِيلًا﴾؛ روش نادرستی است.
در زمان جاهلیت نیز ازدواج با نامادری را «مقت»؛ تنفرآمیز و فرزندانی که ثمره آن بودند «مقیت؛ فرزندان مورد تنفر» مینامیدند. عدم ازدواج با نامادری به علت مصالح و فلسفههای مختلفی مقرر شده؛ زیرا ازدواج با نامادری از یک سو همانند ازدواج با مادر است؛ چون نامادری در حکم مادر دوم محسوب میشود و از سوی دیگر تجاوز به حریم پدر و هتک احترام اوست[۱۵].
در این مورد در جوامع الجامع آمده است: روش مردم جاهلیت این بود که با همسر پدر خود ازدواج میکردند و برخی از مردم جاهلی این نوع ازدواج را «مقت، تنفرآمیز» و فرزندانی که ثمره آن بودند «مقتی؛ فرزندان مورد تنفر» مینامیدند و از این رو خداوند فرمود: ﴿وَمَقْتًا﴾ و معنای آیه این است که با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند ازدواج نکنید، پس در جمله: ﴿إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ﴾ ازدواجهایی که در گذشته صورت گرفته استثنا شده است. منظور آیه این است و اگر اکنون برای شما ازدواج با زنانی که در گذشته همسران پدرانشان بودهاند امکان داشت، با آنها ازدواج کنید، ولی انجام آن ممکن نیست و جز ازدواجهایی که در گذشته انجام شده بر شما حلال نمیباشد و به منظور تأکید بر حرمت این عمل، میفرماید: ﴿إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً﴾ چنین عملی در دین خدا بسیار زشت است. و ﴿مَقْتًا﴾ یعنی زشت و منفور و دور از جوانمردی است و زشتی آن بیش از حد و غیر قابل تصور است ﴿وَسَاءَ سَبِيلًا﴾؛ یعنی این ازدواج فاسد و زشت و روش نادرست و بدی است[۱۶].
گفتنی است که در عصر جاهلی، زن همانند کالایی به ارث برده میشد، گاه برای چپاول ثروت زن، یا شوهر دادن او و بالا کشیدن مهرش، توسط پسر شوهر به ارث برده میشد و قرآن به وسیله پیامبر اکرم (ص) با این عمل آنان به مبارزه برخاسته و آن را نسخ کرده و آن را، مقت؛ یعنی عمل بسیار تنفرآمیز نامید.
اسلام از حقوق زن دفاع کرد و چنین عملی را در دین خدا بسیار زشت دانست به حدّی که زشتی این عمل را غیر قابل تصور بیان کرد و این عمل را دور از جوانمردی دانست و چنین ازدواجی را فاسد و روش نادرستی بیان کرد و با این سخن ارزش یک زن را در جامعه به عنوان یک مادر به وسیله پیامبر (ص) تثبیت کرد.
تعیین مهریه: قرآن میفرماید: ﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا﴾[۱۷].
در تفسیر المیزان، ذیل آیه ۴ سوره نساء: ﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً﴾ آمده است: صدقه به معنای مهریهای است که به زنان میدهند و «نحله» به معنای عطیه است مجانی که در مقابل ثمن قرار نگرفته باشد.
به این دلیل ضمیر زنان (هنّ) به کلمه «صدقات» اضافه شده است که اساساً در بین آداب ازدواج مردم این طور بوده که معمولاً پولی را عوض عصمت او قرار دهند، پس مهریه چیزی نبوده که اسلام قرار داده باشد، بلکه حتی قبل از اسلام و در میان دیگر جوامع نیز وجود داشته است. اسلام را نیز که روش معمول و جاری مردم بود امضا کرد و شاید برای رفع این توهّم که شوهر نمیتواند در مهریه همسرش تصرف کند، حتّی در آن صورتی که خود همسر نیز راضی باشد، بود که آیه مورد بحث میفرماید: ﴿فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا﴾ که طعامی که خوردی و آبی که نوشیدی گواراست[۱۸].
در ذیل آیه ۴ سوره نساء: ﴿وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً...﴾ در تفسیر نمونه آمده: این آیه اشاره به یکی از حقوق مسلم زنان؛ یعنی مهریه میکند.
«صدقاتهن» جمع صداق به معنای مهر است. نحله در لغت به معنای بخشش و عطیه است. بنابراین، تعبیر آیه چنین خواهد شد: مهر را که یک عطیه الهی است و خدا برای این که زن حقوق بشری در اجتماع داشته باشد و ضعف نسبی جسمی او از این راه جبران گردد به او عطا کرده است، به طور کامل ادا کنید. پس در ذیل آیه برای احترام گذاردن به احساسات طرفین و محکم شدن پیوندهای قلبی و جلب عواطف میگوید: ﴿فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَرِيئًا﴾. تا در محیط زندگی، مقررات خشک حکومت نکند، بلکه به موازات آن عاطفه و محبت نیز حکمفرما باشد.
همان گونه که اشاره شد اعراب جاهلی، با این که مهر را یکی از شرایط عقد میدانستند، غالباً مهر را که حق مسلم زن بود در اختیار اولیای او قرار میدادند، یا در ازدواجهای جاهلی، مانند شغار، مهریه خواهر یا دختر خود را در مقابل مهریه خواهر یا دختر فرد دیگری قرار میدادند[۱۹].
با توجه به مطالبی که ذکر شد، اسلام بر تمام این رسوم ظالمانه خط بطلان کشید و با این رفتار اعراب به شدت به مقابله برخاست و مهریه را حق مسلم زن و کابین او قرار داد.
قرآن مهر را متعلق به زن و زن را مالک مهر میداند و میگوید: هر گونه دخل و تصرف در مهر زن باید با اجازه او انجام گیرد. اسلام وجوب مهر برای زن را که در بعضی از ازدواجهای جاهلیت بوده قبول کرده، ولی قرآن این مهر را مخصوص خود زن میداند، پس باید به او برسد نه به دست ولیّ، یا رئیس قبیله، یا هر کس دیگر. اسلام این فرهنگ جاهلی را توسط پیامبر خود در جامعه تعدیل کرد.
عدّه: در قرآن کریم میخوانیم: ﴿وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۲۰].
شایان ذکر است که هرگاه زنی شوهرش میمرد باید یک سال تمام صبر میکرد و حتی گاهی حق بیرون آمدن از خانه را نداشت و یا باید در جایی بیرون از آن شهر چادر میزد و در آنجا میماند تا آن یک سال تمام شود.
علامه طباطبائی در ذیل این آیه مینویسد: «توفی» به معنای «میراندن» است و کلمه «یذرون» به معنای رها کردن و ترک کردن است و مراد از «بلوغ اجل» تمام شدن مدت عدّه است و جمله: ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ﴾ کنایه از دادن اختیار به زنان است در کارهایی که انجام میدهند، پس اگر خواستند ازدواج کنند میتوانند (البته پس از چهار ماه و ده روز) و خویشاوندان میت نمیتوانند او را از این کار بازدارند، به استناد این که در فامیل ما چنین چیزی نیست[۲۱].
عرب جاهلی عقیده داشت: باید زن بعد از مرگ شوهرش یک سال اعتزال کند، یا نصارا اعتقاد داشتند، چنین زنی اصلاً نباید ازدواج کند. بعضی نیز معتقدند که شوهر متوفا حقی به گردن همسرش دارد و آن همین است که از ازدواج با دیگران تا مدتی خودداری کند، همه این عقاید خرافی ناشی از احساسی بود که در خودشان داشتند و آن این بود که ازدواج، یعنی شرکت در زندگی و آمیخته شدن در آن.
دلیل این که از زنان شوهر مرده انتظار چنین مدتهایی را داشتند، این بود که زن باید رعایت حیا و پوشیدگی و عفت را هم بکند، پس زنی که شوهرش مرده سزاوار نیست خود را مانند کالایی مبتذل در معرض ازدواج قرار دهد.
اسلام این قسمت را که زن نباید خود را مانند کالایی مبتذل که هر کس آن را دستکاری کند قبول کرده، ولی مدت عدّه را برای او یک ثلث، سال یعنی چهار ماه و ده روز قرار داده است[۲۲].
این آیه بر تمام خرافات خط بطلان کشیده و به زنان بیوه اجازه داد بعد از نگه داری عدّه و حفظ حریم زوجیت گذشته، اقدام به ازدواج کنند. از آنجا که گاه اولیا و بستگان زن، دخالتهای بیموردی در کار او میکردند و یا منافع خود را در ازدواج آینده زن در نظر میگرفتند، خداوند در پایان آیه هشدار داده و میفرماید: «خداوند از هر کاری که انجام میدهید آگاه است و هر کس را به جزای اعمال نیک و بد خود میرساند»: ﴿وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾.
در آیه: ﴿لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا﴾[۲۳] با توجه به این که مخاطب، مردان فامیل هستند نشان میدهد که گویی آزاد گذاشتن زن را بعد از مرگ شوهر برای خود گناه میدانستند و سختگیری را وظیفه میشمردند. خداوند در این آیه به وضوح میگوید آنها را آزاد بگذارید و هیچ گناهی بر شما نیست و از زنان نیز میخواهد که از آزادی خود سوء استفاده نکنند و به طور شایسته برای انتخاب شوهر خود اقدام نمایند[۲۴].
از این مطالب به دست میآید که اسلام مدت عدّه جاهلیت را که یک سال بوده، چهار ماه و ده روز کرده، به دلایلی، مانند: ۱. روشن شدن این که آن زن باردار است یا نه؛ ۲. حفظ احترام مؤمن؛ ۳. انتظار حصول رغبت از طرف زن و شوهر با گذشتن مدتی که با هم همبستر نشده باشند و مراجعه و مواصلت بین آنها محقّق نشده باشد؛ ۴. مراعات دلبستگی و علاقه زن به مرد و قطع این علاقه؛ ۵. مراعات صبر و طاقت زن از جماع که زن میتواند چهار ماه صبر کند[۲۵].
اسلام همچنین بعضی از سختگیریهایی که به زن بیوه میشد را برداشت و بر تمام خرافات، خط بطلان کشید و البته از زنان خواست که از آزادی خود سوء استفاده نکنند. اسلام عدّه را که در عصر جاهلیت بوده، قبول کرد، ولی مدّت آن را کمتر قرار داد و به این موضوع به صورت تعدیلی برخورد کرد.
تعدیل رسم جاهلیت در خصوص حیض: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾[۲۶].
گفتنی است که مردم یثرب در عصر جاهلی در مسئله حیض تحت تأثیر یهودیان بودند و مانند آنان زن حایض را حرام دانسته و نه تنها با او هم غذا نمیشدند، بلکه در مدّت حیض از او دوری کرده و حتی در مواقعی زنان حایض را از خانه بیرون میاندختند. مردم مکه برعکس آنان با زنان حایض از پشت نزدیکی میکردند.
در تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲۲۲ سوره بقره: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى﴾ آمده است: محیض جریان خون معروفی است که صفات مخصوصی دارد و کلمه «اذی» به معنای ضرر است و این که محیض را اذی خوانده؛ چون خون حیض که به عادت زنان مربوط است، از عمل خاصی حاصل میشود که طبیعت زن در مزاج خون طبیعی زن انجام میدهد و مقداری از خون طبیعی او را فاسد و از حال طبیعی خارج نموده و به داخل رحم میفرستد، تا بدین وسیله رحم را پاک کند و یا اگر جنین در آن باشد، با آن خون جنین را غذا دهد و یا اگر بچه به دنیا آمده، ماده اصلی برای ساختن شیر کودک را آماده سازد.
بنابراین، آن تفاسیری که کلمه «اذی» را به معنای ضرر گرفتند، محیض را نیز به معنای جمع شدن با زنان در حال حیض گرفته و در معنای آیه گفتهاند: از تو میپرسند: آیا در چنین حالی جایز است با زنان جمع شد؟ جواب داده شده این عمل ضرر است و این نیز درست است؛ چون پزشکان گفتهاند: طبیعت زن در حال حیض، سرگرم پاک کردن رحم و آماده کردن آن برای حامله شدن است و جماع در این حال، نظام این عمل را مختل میسازد و در اثر این عمل طبیعی به حمل (و به رحم زن) صدمه میزند.
خداوند در این آیه پس از آنکه فرمود: از زنان در حال حیض کنارهگیری کنید، برای تأکید بار دوم هم فرمود: ﴿لَا تَقْرَبُوهُنَّ﴾ این تأکید برای کنارهگیری از مجرای خون است فقط، نه مطلق مخالفت و معاشرت و نه مطلق تمتّع و لذّتگیری از آنان. پس اسلام در مسئله حیض زنان راه وسط را اتّخاذ کرده و آن راه این است که مردان در هنگام عادت زنان از محل ترشح خون نزدیکی نکنند و تمتعات غیر این را میتوانند ببرند[۲۷].
بنابراین اسلام در مسئله زنان حایض نه مانند یثربیان آن قدر تند برخورد کرده که با چنین زنانی حتی هم صحبت هم نشوند و نه مانند مکیان آن را آن قدر بیاهمیت گرفته که نزدیکی در آن موقع از پشت صورت بگیرد و در حقیقت، قرآن یک حد وسط بین این دو را انتخاب کرده و این رسم جاهلی را تعدیل کرده است؛ یعنی مجامعت در مدّت حیض به هر صورت نباشد، ولی همنشینی اشکالی ندارد.
اسلام مسئله حیض را یک موهبت خداوند برای زن بیان کرد که خداوند به وسیله این مسئله زن را برای مادر شدن آماده میکند و مرد وظیفه ندارد با دور کردن زن از خانه و همصحبت نشدن با او، نسبت به او کوچکترین بیمهری کند»[۲۸]
پانویس
- ↑ «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
- ↑ «و از زنان شما آنان که زنا کنند چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید و اگر گواهی دهند، آنها را در خانهها بازدارید تا مرگ، آنان را دریابد یا خداوند، راهی (دیگر) پیش پای آنها بگذارد» سوره نساء، آیه ۱۵.
- ↑ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
- ↑ «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۰۲- ۱۰۳.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۳۷۴.
- ↑ المیزان، ج۴، ص۳۷۳.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۰۴-۱۰۵.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۱۱۳.
- ↑ الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۵۶۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۳۰۸.
- ↑ «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان دادهاید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید و اگر ایشان را نمیپسندید (بدانید) بسا چیزی را ناپسند میدارید و خداوند در آن خیری بسیار نهاده است» سوره نساء، آیه ۱۹.
- ↑ «و با زنانی که پدرانتان به نکاح آوردهاند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۵۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۶۱ - ۳۶۲.
- ↑ الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۵۷۳-۵۷۲.
- ↑ «و کابین زنان را با خشنودی به آنان بپردازید و اگر با خوشدلی چیزی از آن را به شما بخشیدند نوش و گوارا بخورید» سوره نساء، آیه ۴.
- ↑ المیزان، ج۳، ص۲۶۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۳، ص۲۹۸-۲۹۷.
- ↑ «و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی به جای مینهند، آن همسران باید چهار ماه و ده روز انتظار کشند و چون به سرآمد عدّه خود رسیدند، در آنچه به شایستگی با خویش میکنند بر شما گناهی نیست و خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره بقره، آیه ۲۳۴.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۳۶۳ - ۳۶۴.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۳۶۴.
- ↑ «و در خواستگاری از زنان (شوی مرده یا طلاق گرفتهای که در عدّه به سر میبرند) در آنچه دو پهلو بر زبان آورید یا در دل پنهان بدارید، بر شما گناهی نیست، خداوند میداند که بیگمان شما به زودی از آنان یاد خواهید کرد، اما با آنها وعده نهانی ازدواج ننهید مگر آنکه سخنی شایسته بگویید و آهنگ پیوند زناشویی مکنید تا زمان مقرر (عدّه) سرآید و بدانید که خداوند آنچه را در درون شما میگذرد میداند پس از او بترسید و بدانید که خداوند آمرزندهای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۳۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۹۳ - ۱۹۴.
- ↑ رضا خانی و حشمتالله ریاضی، ترجمه بیان السعادة فی مقامات العباده، ج۳، ص۳۶.
- ↑ «و از تو درباره حیض میپرسند؛ بگو که آن، گونهای رنج است. پس در حیض از زنان کناره گیرید و با آنان آمیزش نکنید تا پاک شوند و چون شست و شو کردند، از همانجا که خداوند به شما فرموده است با آنان آمیزش کنید، بیگمان خداوند توبه کاران و شستوشوکنندگان را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۲۲۲.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۳۱۳-۳۱۲.
- ↑ میرحسینی و فلاح، شیوههای مبارزه پیامبر با فرهنگ جاهلی، ص ۱۰۶-۱۲۳.