مدیریت اقتصادی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مدیریت جامعه دینی

مدیریت یکی از مشتقات واژه عربی دور است. دایره و اداره نیز هم خانواده این واژه عربی است. در فرهنگ زبان فارسی مدیریت به معنای مدیر بودن و مدیری است،[۱] مدیر به کسی می‌‌گویند که امری را اداره کند. البته در فرهنگ اصلاحات اجتماعی، برای مدیریت تعاریف گوناگونی ارایه شده است. برخی، مدیریت را هنر دانسته و گفته‌اند: هنر مدیریت، هدایت، ایجاد هماهنگی و نظارت بر تعداد زیادی از افراد برای نیل به هدف و یا مقصودی معین است.[۲] برخی دیگر مدیریت را ترکیبی از دانش و هنر دانسته و نوشته اند: مدیریت، علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن، رهبری و مهار فعالیت‌های دسته جمعی برای نیل به هدف‌های مطلوب با حداکثر کارایی است.[۳] برخی آن را در حوزه روش و تکنیک اداره امور برده و مدیریت را کاربردهای تکنیک‌های مختلف برای اداره امور یک گروه انسانی و هماهنگ نمودن کلیه فعالیت‌های یک سازمان برای نیل به هدف معین و مشخص و راهنمایی و راهبری رهبران سازمان که آنها را مدیران یا سرپرستان می‌‌نامند، دانسته‌اند.[۴] به هر حال، مدیریت، هنر، دانش، روش و سازوکاری برای هدایت، هماهنگی، نظارت بر دیگران با بهره‌گیری از همه منابع و امکانات، در راستای رسیدن به مأموریت، رسالت و اهداف مطلوب سازمانی با حداکثر کارایی است.

از آیات قرآنی به دست می‌‌آید که یکی از مسئولیت‌ها و وظایف پیامبران در جامعه بشری، مدیریت بر جامعه است. از این رو واژه امامت و ولایت در حوزه مسئولیت‌های پیامبران بارها به کار رفته است؛ چراکه پیشوایی و سرپرستی جامعه، همان مدیریت جامعه برای رسیدن به اهداف است. البته نقش پیامبران، نقشی بسیار فراتر از مدیریت جامعه است؛ لذا آنان نه تنها خود مدیریت جامعه را در ابعاد کلان به عهده می‌‌گیرند، بلکه در نصب و نظارت مدیریت‌های خود نیز مسئولیت دارند؛ زیرا از نظر آموزه‌های وحیانی مدیریت جامعه به‌ویژه جامعه دینی و اسلامی تنها از آن خداست و خداوند می‌‌تواند این مسئولیت را به هر کسی بخواهد واگذار کند. این گونه است که مدیریت را به پیامبران و مؤمنانی با ویژگی‌ها و شرایط خاص واگذار کرده است.[۵]

خداوند در آیاتی از قرآن سرپرستی و مدیریت پیامبران بر جامعه مدیریتی را تبیین کرده و واگذاری بخشی از مدیریت را به برخی از انسان‌ها مبتنی بر اصلاح امور و دوری از فساد دانسته است.[۶] از این رو ولایت و مدیریت کافران را ناحق، باطل، جور و ظلم دانسته و آنان را شایسته این منصب ندانسته است.[۷]

خداوند در آیاتی به برخی از این مدیریت‌های پیامبران و مؤمنان صالح اشاره کرده و به تبیین این مسئولیت و وظیفه الهی پرداخته است. از جمله در آیات ۱۷ تا ۲۰ از مدیریت داوود(ع) بر جامعه خود یا مدیریت حضرت سلیمان(ع) بر نیروهای تحت فرمان[۸] و احتیاط و خویشتنداری سلیمان(ع) در برخورد با نیروهای تحت امر خویش سخن گفته است.

در آیات ۸۳ تا ۹۷ سوره کهف گزارشی کامل از حکومت و مدیریت مؤمن صالح ذوالقرنین(ع) ارایه می‌‌دهد. در این آیات بیان شده که خداوند مدیریت جامعه و مردم را به ذوالقرنین واگذار کرده و او در اجرای سیاست‌های مدیریتی خویش بر ظالمان و متجاوزان سخت‌گیری و نسبت به مؤمنان و انسان‌های درست کار، آسان‌گیری می‌‌کرد. وی همچنین با آنکه مناطق بسیار وسیعی از جهان را تحت کنترل حکومت و مدیریت خویش داشت، با این همه در مسایل مهم و اساسی جامعه خود نظارت مستقیم داشت و مدیریت می‌‌کرد. از جمله در مسئله سدسازی برای جلوگیری از حملات اقوام وحشی یاجوج و ماجوج، خود مدیریت و نظارت مستقیمی را اعمال کرد. اصل رهبری و مدیریت اجتماعی و نیاز جامعه به آن، امری پذیرفته شده و مسلم در نگاه وحی و قرآن است. این معنا در آیاتی از جمله ۶۲ سوره نور و آیه ۲۰ سوره صو آیاتی دیگران از قرآن تبیین شده است.[۹].

معناشناسی

مدیریت اقتصادی یکی از مصادیق مدیریت جامعه است. از نظر اسلام مدیریت اقتصادی در همه حوزه‌ها و بخش‌ها مهم و حساس است؛ زیرا اقتصاد مایه قوام جامعه است و هرگونه خلل و اختلال و فساد در آن به معنای سست شدن پایه‌های جامعه و بحران خواهد بود. از این رو از جامعه انسانی خواسته شده در انتخاب مدیران اقتصادی و واگذاری امور اقتصادی به آنان دقت کامل انجام شود.[۱۰]

بر این اساس هرگونه واگذاری مدیریت اقتصادی حتی در امور خرد اقتصادی و جزیی مانند دادن سرمایه و ثروت شخصی به افراد سفیه و بی‌خرد نهی شده است؛[۱۱]؛ چراکه دادن سرمایه و ثروت به افراد سفیه حتی اگر مال خودشان باشد، به معنای نابودی ثروت و سرمایه جامعه خواهد بود. مدیریت اقتصادی به سبب تاثیر بسیار مهم «آن بر بخش‌های دیگر فرهنگی و معنوی و اخروی جامعه حساسیت زیادی داشته و شرایط گوناگونی برای نوع مدیریت بیان شده است.[۱۲].

شرایط عمومی مدیر و مدیریت

از نظر آموزه‌های قرآنی، مدیریت جامعه در همه بخش‌ها از جمله مدیریت اقتصادی از مسایلی است که می‌‌بایست از سوی همه افراد جامعه مورد اهتمام و توجه خاص قرار گیرد؛ لذا درخواست از خداوند برای مدیریت جامعه، امری پسندیده دانسته شده است.[۱۳] از سوی دیگر، از افراد وظیفه شناس و مدیر خواسته شده تا در انجام مسئولیت‌های مدیریتی به ویژه اقتصادی جامعه پیشگام شوند و خود را معرفی کنند.[۱۴]

این بدان معناست که همان اندازه که افراد نالایق و سفیه و نابخرد باید از جرگه مدیریتی کنار گذاشته شوند، به همان اندازه بر افراد لایق و مدیر است تا خود را برای تصدی این امر معرفی کرده و حتی از مردم و مسئولان بخواهند تا این مسئولیت را برعهده ایشان بگذارند؛ چراکه خداوند پیش از آنکه از مردم بخواهد تا از افراد صالح و دانشمند استفاده کنند، از افراد دانشمند و صالح خواسته تاگام پیش نهند و علم و دانش خویش را عرضه کنند. اما شرایطی که در آموزه‌های قرآنی برای مدیر و مدیریت بیان شده، به دو دسته شاخصه‌های عمومی و شاخص‌های خاص دسته‌بندی می‌‌شود.

به این معنا که مدیریت اقتصادی همانند هر نوع مدیریت دیگر، چه هنر، دانش، سازو کار، روش و مانند آن باشد، ویژگی‌ها و شرایط عامی دارد که در شخص مدیر می‌‌بایست وجود داشته باشد. افزون بر این مدیر لازم است تا با توجه به گرایش مدیریتی، از دانش خاص و صفات ویژه مناسب با مدیریت خاص نیز بهره مند باشد. بنابراین، اهلیت و شایستگی برای منصب مدیریت، از مهم‌ترین شرایطی است که خداوند مطرح می‌‌کند.[۱۵] لذا کسی که اهلیت و شایستگی منصبی را ندارد، نمی‌بایست عهده دار آن شود،؛ چراکه با پذیرش این مسئولیت، هم گناهی کرده و هم فسادی نموده است و باید پاسخ گوی خدا و مردم باشد؛ چون اجازه نداده تا مسئولیت در اختیار اهل آن قرار گیرد و هم با بی‌تدبیری و ناشایستگی، امور را از مسیر صلاح خود خارج کرده و به فساد کشانده است.

البته احراز شایستگی خود مسأله دیگری است که می‌‌بایست به آن توجه شود؛ زیرا برخی از افراد مدعی شایستگی‌هایی هستند که در عمل، خلاف آن ثابت می‌‌شود؛ چراکه برخی از افراد بیش از اندازه خود را باور دارند و یا در مقام فریب مردم بر می‌‌آیند. این جاست که احراز شایستگی افراد برای تصدی مسئولیت‌ها از جمله مسئولیت مدیریت اقتصادی لازم و ضروری است. برای احراز شایستگی می‌‌توان از روش‌های گوناگونی استفاده کرد که از جمله آنها، آزمون‌گیری است. بنابراین بر مردم و مسئولان است تا پیش از واگذاری مسئولیت به کسی، او را بیازمایند و سپس برای مدیریت انتخاب نمایند.[۱۶] خداوند در آیاتی ازجمله آیه ۶سوره نساء می‌‌فرماید که جامعه باید به تربیت مدیران اقدام کند و در این تربیت از انواع و اقسام آزمون‌های علمی و عملی، استفاده نماید. این آموزش‌ها و تربیت‌ها می‌‌بایست تا مرحله رشد فهم و بصیرت در امور مدیریتی همچون مدیریت اقتصادی ادامه یابد. بنابراین، می‌‌توان با این روش و آموزش‌های گوناگون شایستگی‌های اشخاص را برای مدیریت‌های جامعه و یا امور دیگر به دست آورد و کار را به کاردان سپرد.

در انتخاب مدیر باید فرد افضل و برتر برگزیده شود. به این معنا که اگر در جامعه افراد شایسته چندی وجود دارند، با برگزاری آزمون‌ها تلاش شود تا برترین آنان در مدیریت انتخاب شده و منصب به او واگذار گردد. از این رو خداوند در بیان شرایط مدیریتی به مسأله فضایل اکتسابی و اعطایی خداوند توجه داده و از مردم نیز خواسته تا در انتخاب و گزینش مدیران به شرط برتری و افضلیت توجه کنند.[۱۷] از جمله ویژگی‌ها و شرایط انتخاب مدیر، امانت داری است. امانت داری از جمله شرایط عمومی است. اگر کسی اهل امانت نباشد و یا در امانت خیانت کند، شایسته مسئولیت‌های اجتماعی از جمله مدیریت نیست. خداوند در آیاتی از جمله ۵۵ سوره یوسف به شرط امانت داری در حوزه مسئولیت‌های اجتماعی توجه داده است. البته این شرط، از جمله شروط عقلانی و عقلایی است که شریعت اسلام آن را تأیید و امضا کرده است؛ چراکه عقل انسانی نمی‌پذیرد که مسئولیت به خائن سپرده شود.

از جمله شرایط عمومی مدیریت می‌‌توان به علم و دانش اشاره کرد. مدیریت چنان که گفته شد، حتی اگر هنر و فن باشد، از هنرهایی است که دانش در آن نقش بارزی دارد. از این رو برخورداری از دانش و علم از شرایط مدیریت دانسته شده است. این معنا در آیه ۵۵ سوره یوسف مورد تأیید و امضا قرار گرفته است. بر این اساس، هر کسی هر نوع مدیریتی را به عهده می‌‌گیرد باید از دانش‌های مربوط و مرتبط با آن مدیریت برخوردار و بهره مند باشد.

شرط مشورت از دیگر شرایط عمومی است که خداوند در آیاتی از قرآن آن را تأیید و امضا کرده است؛ چراکه مشورت به معنای بهره‌مندی از عقل و تجربه و دانش دیگران است و شخص با این روش می‌‌تواند از دانش و تجربه دیگران بهره مند شده و کارش را به درستی و شایستگی انجام دهد.[۱۸] البته توجه به این نکته لازم است که مشورت باید همواره با صاحب‌نظران و اهل آن انجام گیرد و شرایط مشورت فراهم باشد اما مشورت هرگز به معنای عمل به مفاد نظر مشاوران نیست؛ چراکه در نهایت شخص مدیر است که می‌‌بایست آن چه را که صلاح است حکم کند و بر انجام آن عزم را جزم نماید.

از این رو یکی دیگر از صفات و شرایط عمومی مدیریت را قاطعیت در حکم و عمل دانسته‌اند. به این معنا که مدیریت پیش از تصمیم‌گیری می‌‌بایست از عقل دیگران و تجربه و دانش آنان از طریق مشورت بهره مند شود، ولی در نهایت این خود مدیر است که می‌‌بایست تصمیم نهایی را بگیرد و بر انجام آن حکم نماید و همه نیروها و امکانات را برای تحقق مفاد حکم بسیج کند.[۱۹] خداوند در آیاتی از جمله آیات۸۳ و ۸۴ سوره کهف، از جمله شرایط مدیر را برخورداری از همه امکانات لازم و به‌کارگیری آن می‌‌داند. به این معنا که جامعه موظف است تا همه امکانات را در اختیار مدیر قرار دهد، ولی مدیر نیز باید قادر به بسیج امکانات و بهره‌گیری درست از آنها باشد. بر این اساس، اگر کسی قادر به بسیج امکانات نباشد یا نتواند همه امکانات را برای تحقق هدف به طور کامل استفاده کند، می‌‌بایست در مدیریت او شک و تردید روا داشت.

از دیگر شرایط مدیریت می‌‌توان به نظارت دقیق و توانایی بر انجام آن اشاره کرد. هر مدیری افزون بر توانایی بر کار مدیریت، باید از قدرت نظارت و تحلیل و ارزیابی برخوردار باشد و براساس اطلاعات دقیق به تحلیل پرداخته و اعمال قدرت و نفوذ در زیردستان نماید تا کارها از طریق آنان به درستی انجام شود و پیش رود.[۲۰]

همچنین توانایی جسمی را نباید در اصل مدیریت نادیده گرفت؛ چراکه برخی از مدیران از توانایی علمی برخوردارند ولی شرایط جسمی آنان این اجازه را نمی‌دهد تا اصول مدیریتی را از مقام علم به عمل درآورند. از این رو در شرایط عمومی مدیران همواره بر اصل سلامت و توانایی جسمی شخص مدیر نیز تأکید شده است. «بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷</ref> البته برخی در امور خاص، شرط مرد بودن را نیز اضافه کرده‌اند. این شرط در برخی از مسایل مهم و اساسی از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا شرایط حضور زن در جامعه اقتضا، آن را دارد که مدیریت کلان کشوری در جوامع به مردان سپرده شود.[۲۱] عدالت از دیگر شروط اساسی مدیریت است که در آیاتی از جمله آیه۱۲۹ سوره انعام می‌‌توان آن را به دست آورد. مدیریت جائر و ستمگر نمی‌تواند مدیری لایق و شایسته باشد. از این رو این گونه مدیریت در آیه به عنوان مدیریت ناسالم شناسایی و معرفی شده است.[۲۲].[۲۳].

شرایط اختصاصی مدیریت

اما شرایط اختصاصی و غیر عمومی که برای مدیریت گفته‌اند به چند دسته تقسیم می‌‌شود. برخی از این شرایط تنها اختصاص به جامعه اسلامی و دینی دارد؛ چنان که برخی از این شرایط نیز به حوزه مختلف مدیریتی باز می‌‌گردد. به عنوان نمونه دانش مدیریت چیزی است و دانش مدیریت اقتصادی چیز دیگری است. شخص مدیر اقتصادی افزون بر این که باید از دانش مدیریت برخوردار باشد، می‌‌بایست از دانش خاص مدیریت اقتصادی نیز آگاه باشد و از آن برای رسیدن به اهداف بهره گیرد. خداوند شرط ایمان را یکی از شرایط خاص جامعه اسلامی برمی شمارد و مدیریت جامعه اسلامی را مختص مؤمنان صالح می‌‌داند.[۲۴] ولایت در این آیه به معنای مالک و صاحب تدبیر امری یا شخصی است. بر این اساس، مدیریت جامعه اسلامی باید شخص صالح و مؤمن باشد. همچنین از دیگر ویژگی‌های مدیریت اسلامی آن است که شخص در عین مشورت با صاحب‌نظران و قاطعیت در تصمیم، اهل توکل باشد؛ چراکه ربوبیت و پروردگاری همه هستی در اختیار اوست و مدیر حتی اگر بهترین مشاوران را داشته و در تصمیم خود عزم را جزم نماید و به درستی گام بردارد، این خداوند است که تحقق بخش اهداف است و ربوبیت اوست که جهان را پروردگاری و مدیریت می‌‌کند.[۲۵]

در مدیریت اقتصادی، امانت داری از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ زیرا مردم و جامعه، اقتصاد خود را به این مدیر می‌‌سپارند و امانت در مسئله اقتصادی به جهات گوناگون سخت‌تر و دشوارتر است. بنابراین، در شرایط خاص مدیریت اقتصادی، باید به شرط امانت داری توجه خاص مبذول شود و امانت مدیر به طور کامل احراز شود.[۲۶] به هر حال، تحقق جهاد اقتصادی نیازمند مدیریت درست و سالم در همه مراحل از تولید تا مصرف است. اگر این کار انجام نشود، نمی‌توان امید داشت که جهاد اقتصادی تحقق یابد یا به اهداف مطلوب خود برسد. هر گونه خلل و اختلال در روند مدیریت اقتصادی در هر مرحله به معنای عدم نیل به اهداف عالی است که در برنامه جهاد اقتصادی مطرح می‌‌باشد. بنابراین در اجرای طرح جامع جهاد اقتصادی باید در انتخاب و گزینش مدیران اقتصادی توجه خاص مبذول داشت تا مدیرانی سالم و صالح مسیر درست را هدایت و نظارت کنند و اهداف جهاد تحقق یابد.[۲۷].

منابع

پانویس

  1. فرهنگ فارسی، معین، ج۳، ص۳۹۷۳
  2. فرهنگ علوم اجتماعی، باقر ساروخانی، انتشارات کیهان، ص۷۶۶
  3. مدیریت اسلامی، محمدحسن نبوی، ص۳۲، به نقل از سازمان و مدیریت، ص۶۱
  4. همان، ص۶۱ به نقل از تئوری‌های مدیریت، ص۴۳
  5. إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند * و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۵-۵۶.
  6. وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ «و ما با موسی سی شب وعده نهادیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم و میقات پروردگارش در چهل شب کمال یافت و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  7. لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ * يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ * بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است * ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید * آری، خداوند، سرور شما و او بهترین یاری‌کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۲۸ و ۱۴۹ و ۱۵۰.
  8. وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ * لَحَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ * لَفَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ * لَوَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ * لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ «و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند * لَتا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند * لَ(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور * لَو از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟ * لَاو را سخت عذاب خواهم کرد یا سرش را خواهم برید مگر آنکه حجّتی آشکار برای من بیاورد» سوره نمل، آیه ۱۷-۲۱.
  9. منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
  10. قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
  11. وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا «و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
  12. منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
  13. وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا «و آنان که می‌گویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
  14. یوسف، آیه ۵۵
  15. إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  16. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  17. الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از دارایی‌های خویش می‌بخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) می‌دارند و آن زنان را که از نافرمانیشان بیم دارید (نخست) پندشان دهید و (اگر تأثیر نکرد) در خوابگاه‌ها از آنان دوری گزینید و (باز اگر تأثیر نکرد) بزنیدشان آنگاه اگر فرمانبردار شما شدند دیگر به زیان آنان راهی مجویید که خداوند فرازمندی بزرگ است» سوره نساء، آیه ۳۴.
  18. فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است * و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه ۳۶ و ۳۸.
  19. فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
  20. وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ *حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ *فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ * وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ «و سپاه سلیمان را برای وی از جنّ و آدمی و مرغان گرد آوردند و (آنگاه) همه (ی آنان) را به هم پیوستند *تا آنکه به درّه موران رسیدند، موری گفت: ای موران! به خانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهش شما را ناآگاهانه فرو نکوبند *(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور *و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.
  21. وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا «و آنچه را که خداوند با آن برخی از شما را بر برخی دیگر برتری داده است آرزو نکنید؛ مردان را از آنچه برای خود به دست می‌آورند بهره‌ای است و زنان را (هم) از آنچه برای خویش به کف می‌آورند بهره‌ای؛ و بخشش خداوند را درخواست کنید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۳۲.
  22. التحریر و التنویر، ج۵، جزء۸، ص۷۴
  23. منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.
  24. لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸ و نیز المیزان، ج۳، ص۱۵۱
  25. آل عمران، آیه۱۵۹
  26. یوسف، آیه۵۵
  27. منصوری، خلیل، نقش مدیریت در جهاد اقتصادی.