مقصود از خاتمیت چیست؟ (پرسش)
مقصود از خاتمیت چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ ختم نبوت |
مدخل بالاتر | نبوت |
مدخل اصلی | ختم نبوت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
مقصود از خاتمیت چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث ختم نبوت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی ختم نبوت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین ربانی گلپایگانی در مقاله «معنا و لوازم خاتمیت» در این باره گفته است:
«برای دستیابی به فهم و تفسیر درست خاتمیت لازم است صفات و شؤون پیامبران الهی را بازشناسی و بازنگری کنیم، آنگاه ببینیم کدام یک از این صفات و شؤون از ویژگیهای پیامبران الهی بوده است و با ختم نبوت پایان یافته و برای کسی تحقق نخواهد یافت. این بحث را در دو سر فصل کلی بررسی میکنیم:
۱. برتری علمی و معنوی: یکی از ویژگیهای پیامبران برتری آنان بر کسانی بوده است که عهدهدار هدایت و رهبری آنان بودند. این مطلب هم مقتضای حکم عقل است و هم در قرآن و روایات بیان شده است. از نظر عقل تقدیم مفضول بر افضل قبیح است. قرآن کریم نیز با ارشاد به همین حکم عقلی فرموده است: ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۱].
در آیه ۸۶ سوره انعام پس از ذکر تعدادی از پیامبران الهی، برتری آنان بر دیگران را یادآور شده و فرموده است: ﴿وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۲]. از این آیه به دست میآید که پیامبران بر کسانی که هدایت و رهبری آنان را برعهده داشتند برتر بودند، اما بر برتری پیامبران بر کسانی که در زمره قوم و امت پیامبران نبوده و خود از هدایتهای افاضی و الهی برخوردار بودند دلالتی ندارد؛ زیرا این آیه ناظر به مقوله هدایت است، بنابراین، ملاک برتری، هدایت بیواسطه است[۳].
از این جا روشن شد که معنای ختم نبوت این نیست که پس از پیامبر گرامی اسلام(ص) کسی وجود نخواهد داشت که از نظر مقام علمی و معنوی در رتبه پیامبران و یا برتر از آنان باشد.
آری، دلایل قطعی بیانگر این مطلب است که پیامبر اکرم(ص) بر عموم بشر و بلکه بر همه مخلوقات برتری دارد، و نه قبل از او و نه بعد از او کسی در مرتبه کمال وجودی او نبوده و نخواهد بود.
۲. ارتباط با عالم غیب: عموم پیامبران الهی از این کمال وجودی برخوردار بودند و از طریق وحی و الهام از حقایق و اسرار غیبی آگاهی داشتند، چنان که قرآن کریم فرموده است: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۴].
از نظر عقل ارتباط با عالم غیب و آگاهی از حقایق و اسرار غیبی از مختصات پیامبران به شمار نمیرود، و برای غیر پیامبران نیز ممکن است، چنان که از آیات و روایات به دست میآید که غیر پیامبران نیز با عالم غیب ارتباط داشته و معارف و مسایلی به آنان وحی یا الهام میشده است، حضرت مریم(س) از نمونههای روشن اینگونه افراد است که به تصریح قرآن کریم فرشتگان با او سخن گفته و طهارت و برگزیدگی او از جانب خداوند را به او اعلان کردند[۵]. در روایات اسلامی نیز از افرادی یاد شده است که پیامبر نبودند، ولی فرشتگان با آنان سخن گفته و حقایقی را به آنان القا میکردند، این افراد «محدث» نامیده شدهاند[۶].
۳. عصمت از خطا و گناه: یکی از صفات پیامبران این است که از خطا و گناه معصوم بودند، عصمت پیامبران از خطا و گناه هم مقتضای حکم عقل است و هم مفاد دلایل نقلی. اما عصمت از مختصات پیامبران نبوده است. از قرآن کریم به دست میآید که حضرت مریم از صفت عصمت برخوردار بود؛ زیرا فرشتگان به او گفتند که خدا تو را برگزیده و پاکیزه ساخته است: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ﴾[۷]. از آیه تطهیر[۸] به دست میآید که اهل بیت پیامبر(ص) معصوم بودهاند؛ زیرا اراده [[[تکوینی]]] خداوند به تطهیر آنان از هرگونه رجس و پلیدی (فکری و اخلاقی) تعلق گرفته است. و در اراده [تکوینی] خداوند تخلف راه ندارد. مقصود از اهل بیت در این آیه بر اساس روایات شأن نزول، اهل کساء (پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)) میباشند[۹]. حدیث ثقلین نیز بر عصمت عترت پیامبر(ص) دلالت میکند؛ زیرا در این حدیث، عترت پیامبر در ردیف قرآن کریم قرار گرفته و تأکید شده است که آن دو از یکدیگر جدا نخواهند شد و هر کس به آن دو تمسک جوید گمراه نخواهد شد. این دو ویژگی (جدا نشدن عترت از قرآن و گمراه نشدن کسی که به قرآن و عترت تمسک جوید) دلیل روشن بر عصمت عترت است. علاوه بر شیعیان که به عصمت امامان اهل بیت(ع) معتقدند، برخی از عالمان غیر شیعی نیز عصمت آنان را پذیرفتهاند، چنان که ابن ابی الحدید از این سخن امیرالمؤمنین(ع) که فرموده است: «با عترت پیامبر(ص) همانند قرآن برخورد کنید»[۱۰]. عصمت اهل بیت را استفاده کرده و افزوده است: ابومحمد بن متویه گفته است: «اگر چه ما عصمت را شرط امامت نمیدانیم، ولی علی(ع) معصوم بود»[۱۱].
مولوی برخوردار نیز عصمت امامان اهل بیت و حضرت زهرا(س) از گناه کبیره و صغیره را پذیرفته است[۱۲].
عموم اهل سنت با استناد به برخی از آیات و روایات، اجماع امت را معصوم میدانند، چنان که برخی از آنان با استناد به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...﴾[۱۳]، اولی الامر را معصوم دانسته و آن را بر اجماع امت یا اجماع اهل حل و عقد تطبیق کردهاند[۱۴].
۴. داشتن کتاب آسمانی: بر اساس دیدگاه مشهور میان عالمان اسلامی، داشتن کتاب آسمانی به برخی از پیامبران اختصاص داشته است. کتابهای پیامبران دوگونه بوده است: کتابهای شریعت و کتابهای غیر شریعت؛ زبور داوود به عنوان نمونهای از کتابهای غیر شریعت به شمار آمده است. از آیات و برخی روایات به دست میآید که همه پیامبران دارای کتاب مربوط به شریعت و قانون بودهاند، این کتابها دو گونه بوده است:
کتابهای مربوط به شریعتهای مادر و اساسی که به نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اسلام(ص) اختصاص داشته است، و کتابهایی که مشتمل بر احکام و دستورات مخصوص شرایط مکانی و زمانی برخی از اقوام و امتها بوده است[۱۵].
در هر حال، در غیر کتابهایی که شریعتهای مستقل و اساسی را در برداشته، و به پیامبران صاحب شریعت اختصاص داشته است، داشتن کتابی آسمانی به این معنا که حقایقی غیبی - به واسطه فرشته یا بدون واسطه - بر یکی از اولیای الهی وحی یا الهام شود، و آن حقایق مکتوب گردد و به نام «مصحف» یا کتابی قدسی به شمار آید، از مختصات پیامبران نبوده است، یعنی هیچ دلیل عقلی یا نقلی بر اختصاص آن به پیامبران الهی وجود ندارد، چنان که مصحف حضرت زهرا(س) نمونهای از این کتابهاست؛ زیرا محتوای آن به واسطه جبرئیل و از طریق تحدیث به حضرت زهرا(س) القاگردید، و توسط علی(ع) نوشته شد و مصحف حضرت فاطمه نام گرفت[۱۶].
۵. آورنده شریعت الهی: عدهای از پیامبران آورندگان شریعتهای مستقل و جداگانهای از سوی خداوند بودند که بر اساس آیات و روایات عبارتند از: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اسلام(ص). در بحث پیشین نیز یادآور شدیم که کتابهای مشتمل بر این گونه شریعتها به این عده از پیامبران اختصاص داشته است. بدون شک ختم نبوت به معنای این است که پس از پیامبر اکرم(ص) شریعت آسمانی جدید و کتابی آسمانی که مشتمل بر چنین شریعتی باشد، نازل نخواهد شد.
۱. ابلاغ پیامهای الهی به بشر: نخستین وظیفه پیامبران ابلاغ پیامهای الهی به بشر بوده است. این مسئولیت اگر چه در مرحله نخست وظیفه پیامبران بوده است، ولی پیروان پیامبران - به ویژه عالمان دین - نیز این مسئولیت را برعهده داشته و دارند. بنابراین، ختم نبوت مستلزم ختم ابلاغ پیامهای الهی به کسانی که از آنها آگاهی ندارند نیست.
۲. دعوت به توحید و معاد: دعوت به توحید و معاد در سرلوحه اهداف و وظایف پیامبران الهی بوده است، ولی این مسئولیت نیز از ویژگیهای پیامبران به شمار نمیرود، و ختم نبوت به معنای ختم مسئولیت دعوت به توحید و معاد نخواهد بود.
۳. تعلیم کتاب و حکمت: پیامبران الهی وظیفه داشتند که کتاب آسمانی و حکمتهای الهی را به مردم تعلیم دهند: ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۱۷]. پس از پیامبران این مسئولیت بر عهده اوصیاء آنان و در رتبه بعد بر عهده عالمان دین بوده است. بنابراین، ختم نبوت مستلزم پایان یافتن مسئولیت تعلیم کتاب و حکمت به مردم نیست.
۴.تزکیه و تربیت: یکی از اهداف بعثت پیامبران تزکیه و تربیت افراد بشر بوده است. آنان برترین مربیانبشر در زمان خود بودند، اما نیاز بشر به تزکیه و تربیت پایان پذیر نیست.تربیت دو پایه دارد: یکی شناخت فضایل و رذایل اخلاقی و روش کسب فضایل و پرهیز از رذایل، و دیگر وجود مربی که تجسم عینی اخلاق و تربیت در میان مردم باشد و مردم بتوانند با توجه به او در پیمودن مسیر تربیت کام کامیاب شوند.
فضایل و رذایل اخلاقی در شریعت اسلام بیان شده است، و ختم نبوت به این معناست که فضایل و رذایل ناگفتهای وجود ندارد تا به آمدن شریعت جدیدی نیاز باشد. اما رکن دوم تربیت که وجود اسوه عینی تربیت در میان مردم است با ختم نبوت پایان نیافته است. البته، معنای این سخن این نیست که پس از رسول اکرم(ص) اسوهای کاملتر و برتر از پیامبر خواهد آمد، چنین فرضی قطعاً باطل است، بلکه مقصود این است که همواره در میان مردم مربیانی هستند که در مرتبهای فروتر از پیامبر(ص) تجسم و تبلور عینی اسوه و الگوی تربیت میباشند. ۵. داوری در اختلافات: به نص قرآن کریم یکی از اهداف بعثت پیامبران این بوده است که بر اساس قوانین الهی به حل و فصل اختلافات و منازعات مردم بپردازند: ﴿لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾[۱۸]. در واقع این مسأله مربوط به شأن حکومتی پیامبران است. روشن است که نیاز بشر به داوریهای پیامبرانه هیچگاه مرتفع نخواهد شد. بر این اساس، ختم نبوت، به معنای پایان یافتن داوریهای پیامبرانه نخواهد بود. پس از پیامبر اکرم(ص) این هدف از طریق جانشینان او که همان امامان معصوم میباشند، برآورده خواهد شد.
۶.بشارت و انذار: یکی از شؤون و وظایف پیامبران الهی این بوده است که مؤمنان و صالحان را به زندگی سعادتمندانه و برخورداری از پاداشهای الهی بشارت دهند و کافران و منافقان و فاسدان را به زندگی شقاوتمندانه و تحمل کیفرهای الهی انذار کنند: ﴿فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ﴾[۱۹].
نیازمندیبشر به بشارت و انذار هیچگاه برطرف نخواهد شد. بشارتها و انذارهای الهی که توسط پیامبر اکرم(ص) به بشر ابلاغ شده است، در قرآن کریم و نیز روایات اسلامی بیان شده است، و بشر در دوره خاتمیت میتواند از این بشارتها و انذارها بهرهمند گردد، ولی هرگاه این بشارتها و انذارها توسط افراد صالح و برجسته بر دیگران فرو خوانده شود، نقش هدایتی بیشتری خواهد داشت.
بنابراین، با ختم نبوت، بشارتها و انذارهای الهی جدیدی برای بشر نخواهد آمد، ولی فرو خواندن و یادآوری بشارتها و اندرزهای الهی توسط اولیای الهی و صالحان ادامه خواهد یافت.
۷. برپایی قسط و عدل در زندگی بشر: یکی از اهداف بعثت پیامبران الهی برپایی قسط و عدل در جامعه بشری بوده است: ﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۲۰] این هدف الهی با ختم نبوت پایان نیافته، و جانشینان پیامبر اکرم(ص) یعنی امامان معصوم(ع) عهدهدار این مسئولیت بودهاند، چنان که در عصر غیبت امام معصوم نیز فقیهان عادل و با کفایت عهدهدار آن میباشند. این هدف و مسئولیت پیامبرانه نیز، همچون حل اختلافات، در شکل گسترده و نظاممند بدون همکاری مردم تحقق نخواهد یافت، و حکومت ابزار لازم برای تحقق یافتن آن به شمار میرود و تشکیل حکومت نیز در گرو همکاری مردم است.
۸. اتمام حجت الهی بر بشر: یکی از اهداف بعثت پیامبران این بوده است که خداوند حجت را بر بشر تمام کند؛ زیرا اگر چه عقل و فطرت حجت درونی خداوند بر انسانها میباشند، ولی کافی نبوده و هدایت کامل انسان در گرو حجتهای بیرونی بوده است. پیامبران حجتهای بیرونی خداوند بر بشر بودهاند: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[۲۱]. حجت بودن پیامبران بر بشر در حقیقت از طریق اهداف و وظایف پیشگفته تحقق یافته است، و در عرض آنها قرار ندارد. بنابراین، آن جنبههایی از اهداف و وظایف پیامبران که با ختم نبوت پایان یافته است، در حجت بودن پیامبران نیز پایان یافته است، و آن جنبههایی که با ختم نبوت پایان نیافته است، در حجت بودن پیامبران نیز پایان نیافته است، و توسط جانشینان معصوم پیامبر اکرم(ص) یا عالمان و صالحان از امت او استمرار خواهد یافت.
حاصل بحث
از توضیحات یاد شده روشن شد که در ختم نبوت چند چیز پایان یافته و پس از رسول اکرم(ص) تجدید و تکرار نخواهد شد:
- شریعت آسمانی
- کتاب آسمانی مشتمل بر شریعت الهی
- نبوت و پیامبری.
بنابراین، معنای ختم نبوت این است که پس از پیامبر اکرم(ص) کس دیگری به عنوان پیامبر الهی مبعوث نخواهد شد، و شریعت جدید و کتابی آسمانی مشتمل بر شریعت جدیدی نازل نخواهد شد، اما حجتهای معصوم در میان بشر وجود خواهد داشت، دعوت به توحید و معاد،بشارت و انذار، تعلیم و تربیت، تلاش در جهت برپایی قسط و عدل، و رفع اختلافات، از طریق احکام و قوانین الهی نیز توسط جانشینان پیامبر و عالمان و صالحان از امت اسلامیاستمرار خواهد یافت، و ختم نبوت به معنای ختم این امور نیست.
همچنین ختم نبوت به معنای بسته شدن باب ارتباط با عالم غیب و آگاهی از حقایق جهان از طریق الهام یا تحدیث فرشتگان نمیباشد، چنان که وجود اولیای کامل الهی و انسانهای معصوم در امت اسلامی را نیز نفی نمیکند»[۲۲].
منبعشناسی جامع ختم نبوت
پانویس
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «و همه را بر جهانیان برتری دادیم» سوره انعام، آیه ۸۶.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۷، ص۲۴۳-۲۴۴.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
- ↑ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۲۹۵؛ ج۴، ص۱۸۶۴، کتاب فضائل الصحابة، حدیث ۲۳؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، کتاب الحجة، باب الفرق بين الرسول و النبي و المحدث و باب ان الأئمة محدثون مفهمون.
- ↑ «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، مدخل اهل بیت.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۹۸.
- ↑ فرهادی، محمد عبدالعزیز، النبراس، ص۵۳۲.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ ر.ک: فخر رازی، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، ج۱۰، ص۱۴۴؛ عبده، رشید رضا، تفسیر المنار، ج۵، ص۱۸۲.
- ↑ جزوه وحیشناسی، مرکز تخصصی کلام.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۸.
- ↑ «و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ «تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ «تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، معنا و لوازم خاتمیت، ص۱۸ تا ۲۵.