نظم در سبک زندگی اسلامی
انضباط
امام علی(ع) در آخرین وصایای خویش به فرزندان خود، آنان را به سه چیز بسیار مهم سفارش کردند: تقوی که همان رعایت ادب حضور خداوند در همه جا و همه حال است، نظم امور و تقویت ارتباط با برادران ایمانی. با کمال تأسف اعتراف میکنیم که اینک ما، همه این سفارشات را بر زمین نهادهایم. یکی از اموری که به زندگی برکت میبخشد انضباط است. نظم فکری، نظم کاری و نظم اجتماعی، سه ضلع اصلی مثلث انضباطاند. سرچشمه اساسی نظم، انضباط فردی است، افکار، اشیا و کارها هر یک به جای خود محتاج ساماندهی هستند.
شاید شما هم از کسانی باشید که وقت زیادی را صرف یافتن اشیای ریز و درشت مورد نیاز میکنند. اگر هر چیزی را پس از استفاده بر جای خود نهیم و هر کاری را در وقت مناسبش به انجام رسانیم وقت و توانمان بیهوده تلف نخواهد شد. نظم، بیشتر از نبوغ میتواند آدمی را به سوی قلههای بلند موفقیت هدایت کند. آثار بینظمی در جامعه امروز ما بیش از هر زمان دیگری، چهره کریه خود را نشان میدهد. هر کس به نوبه خود موظف است بخشی از این زشتی را به زیبایی تبدیل کند[۱].[۲]
انضباط فکری
اگر اندیشه کردن بر اساس معیار درستی انجام نشود، پر از لغزش و نادرستی خواهد بود. بسیاری از مردم بر این باورند که اندیشیدن آسانترین کاری است که تابع قانون معینی نیست، اما این کاملاً اشتباه است. هرچه عقل مردمان نیرومندتر باشد، با قوانین بسیار پیچیده دنیای فکر و اندیشه بیشتر آشنایی دارند. رأی و نظر متین، با معیارهای اندیشورزی هماهنگ است. کسی که بخواهد با منطق درست آشنا شود، نخست باید که با رهزنان اندیشه کاملاً آشنایی یابد. در رسانههای گروهی که بر محور تبلیغات فریبنده استوارند، اصل اساسی، جذب و جهتدهی به افکار عمومی از هر راهی ولو فریب و اغوا است که از آن به «مهندسی افکار» تعبیر میشود. هرچه شما با منطق و مغالطات منطقی بیشتر آشنا باشید، کمتر فریب نیرنگبازان رسانهای را خواهید خورد.[۳]
انضباط معنوی
اگر کسی خود را مسلمان نامید، اما به آنچه که این ادعای بزرگ بر عهده او مینهد جامه عمل نپوشاند، یا ناقص و گزینشی عمل کرد. یا آنکه دینشناس بود و دیگران را به انجام فرائض و تکالیف فراخواند، اما خود عملاً به دانستهها و گفتههایش پایبند نبود، چنین کسی از جاده راست برون رفته و خود را فریب داده و دین خدا را به سخره گرفته است. خداوند سبحان در آیه کریمه ۲ و ۳ سوره صف میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ﴾[۴].
انضباط معنوی سخت نیازمند برنامهریزی و کار منظم مبتنی بر معرفت درست و نیز محتاج ایمان خالص است. برای تقویت انضباط معنوی باید که از شکیبایی و خویشتنداری و گذشت و خوشرویی، به فراوانی کمک بگیرند. در حوزه اعمال فردی، کانون انضباط معنوی، توجه به نماز اول وقت است. انضباط معنوی حاصل معرفت درست قرآنی و تنظیم بینش، بر اساس عقل و تجربه و وحی است. ایمان و عمل صالح دو بال تعادل معنویاند. امام موسی کاظم(ع) میفرمایند: «زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: پارهای برای مناجات و عبادت خداوند، پارهای برای رسیدگی به امور روزمره زندگی، بخشی برای ارتباط با برادران و دوستانی که عیوب شما را گوشزد کنند و با شما یکدل باشند، و ساعتی را هم برای پرداختن به لذتهایی که حرام نباشد اختصاص دهید. به وسیلۀ این بخش چهارم است که میتوان به دیگر امور نیز به نیکی رسیدگی کرد[۵].
در صحنه عمل اجتماعی، خردورزی و انصاف، مهمترین عوامل تقویت انضباط معنوی است. از این رو، سید بن طاووس گفته است که: «کافر عادل بهتر از مسلمان ستمگر است»[۶]. از طرفی همیشه آگاهی و عقل که از جنود رحماناند، پیشوای سعادت و رستگاریاند. به گفته دکتر علی شریعتی «کفر آگاهانه از دین جاهلانه مقامی برتر دارد»[۷]. بر این اساس، ستون ثابت انضباط معنوی، آگاهی و خردورزی است و دشمن آن جهل و تعصب و تقلید کورکورانه. چشم بسته و نابخردانه دست ارادت به هر کس و ناکسی دادن و عقل و هوش خود را در راه کاوش حق و راستی تعطیل نمودن و مرید این و آن شدن و دل به یاوههای یکی همسان خود خوش کردن، کاخ عقل و ایمان را ویران میکند و آدمی را به خاک سیاه حیرت و جهالت و ضلالت مینشاند. آنچه جنبشهای عظیم معنوی را پس از چندی زمینگیر میکند، خروج از جاده عقل و عدل است. بدون معرفت عقلانی و بیگوهر عدالت، همه زحمتها بر باد میرود. و باز بساط فقر و جهل و فساد و ثروت اندوزی و قدرتطلبیهای بیپایان با دامنههایی پهناورتر در تمامی زمینهها به خصوص در سایه دین و شریعت کماکان به جولان خود ادامه میدهند و روز به روز زندگی را بر مردم دشوارتر میسازند. خلاصه آنکه بر جاده انضباط معنوی به ویژه در حرکتهای اجتماعی، مهمترین دغدغه، قضیه «عدل و عقل» است نه تعصبات کور و احساسات جاهلانه و بیاساس. یکی از اسبابی که در جامعه ما ایرانیان موجبات اختلال معنوی را فراهم ساخته است، نگاه افراطی احساس محورانه و مبتنی بر تعصبات تاریخی به دین است. آنان که یکسره سراغ نام و نشان ظاهری پیشوایان والامقام را میگیرند، چه بسا از کمترین حد آگاهی نسبت به مرام و معرفت آن بزرگواران بیبهره باشند.
آنان که تجلیل محض و عاطفی و شعاری را بر تحلیل و ژرفکاوی ترجیح میدهند و به خیال خام خویش بر صراط مستقیم گام مینهند، در حقیقت آب زلال معنویت را گلآلود و تیره میکنند. دکتر علی شریعتی میگوید: «شناخت علی(ع) ذهنیت است و حب علی احساس و تشیّع علی عمل است»[۸]. به راستی آیا کسانی که یک عمر در پی مضجع شریف و ناپیدای فاطمه زهرا(س) دواناند، آیا یک صدم آن، در پی شناخت اندیشهها و آرمانها و سیر و سلوک معنوی آن یگانه روزگاران بودهاند؟ آیا اینان معرفت خود را از عظمتهای آشکار و پنهان خاندان آن بزرگوار به حد اعلا رساندهاند؟ آیا بهتر نیست به جای مزار شریف بانوی دو عالم کمی هم سراغ مقاصد درخشان و راه طی شده آن عزیز را بگیرند؟ آیا این مدعیان، معارف خود را از دیگر عرش نشینانی که مزارشان پیداست به کمال رساندهاند؟ آیا مگر فرقی میکند، اگر چراغی را که آنان برافروختند روشن باشد، اما شمعی بر مزار تابانشان روشن نشود؟ آیا اگر هزاران چلچراغ بر بالای مدفن این بزرگواران و نور چشمان پیامبر اکرم(ص)، روشن گردد و از پیمایش صراط مستقیم توحید و انسانیت و انضباط و عدالت، که راه روشن آنان است خبری نباشد، همه زحمات و هزینهها و کشمکشها، بیهوده و بیثمر نخواهد بود و و حتی یکی از هزاران هزار ارزشهای متعالی اسلام احیا خواهد شد؟
امام علی(ع) ملاک اصلی انضباط معنوی را در زندگی فردی و جمعی، معارف اصیل قرآنی میدانند[۹]. آیا زندگی ما اگر با موازین و معیارهای دقیق کتاب خداوند سنجیده شود، از چه درجه و مقامی برخوردار خواهد شد؟ از نظر قرآن کریم، تقوا پیشگی و مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق و ارتباط وثیق با خداوند سبحان و تنظیم زندگی بر اساس بندگی عارفانه و عاشقانه از آن بزرگوار علیم و حکیم، بر اساس آموزههای قرآن و سیره رسول اکرم(ص)، ارکان انضباط معنوی را استوار میسازد. ﴿وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾[۱۰]. آیا این همه هزینههایی را که ما امروزه خرج تزیینات یا تشریفات بیاساس مانند مراسم بازگشت از حجهای مکرر میکنیم، و یا آن همه داستانسراییهای احساسی و بیسند و مدرکی که مداحان دورهگرد و کاسبان دونهمت، از خودشان درمیآورند و به حساب معارف دینی و تعظیم امامان معصوم(ع) میگذارند، در تعارض با تعالیم درخشان قرآنی نیست؟ آیا این همه بیانضباطیهای بیشمار در امور عبادی و اخلاقی و اجتماعی، خود نشان از یک بیماری عظیم معنوی نمیدهد؟ به نظر شما برای درمان این مرض فراگیر چه نسخههایی باید پیچیده شود؟ راه برون رفت از دام این همه آفات اختلالآفرین در حوزه معارف و سلوک دینی چیست؟ راه درمان آنان که به جای تمسک به حبل متین قرآن، نامه به چاهی موهوم میافکنند و حاضر نیستند یک چند گامی هم بر جاده عقل و عدل بگذارند و زحمتی و رنجی را در راه مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق به جان بخرند و آنگاه در پی حل مشکلات بشریتاند چیست؟ همانان که دست از رشته استوار توکل و مجاهدت و تمسک به حبل متین قرآن کریم کشیدهاند و میپندارند که همه اسباب غیبی را به یک باره و بیهیچ زحمتی و فقط به اشارهای و ارتباطی عاطفی با یکی از استوانههای معنویت و مجاهدت و دانش و ایمان میتوان در خدمت خویش قرار داد، و از کمند تمام مسئولیتها رست و با کمترین هزینهای بهشت را از آن خویش ساخت.
چنین خیالپردازانی همه کارهایشان بوی کسالت و ماندگی میدهد، چنانکه بر در دروازه تاریخ، شب و روز چرت میزنند، تا که شاید یکی بیاید و از گرفتاریهای دنیوی آنان بکاهد و این زندگی را به کامشان شیرینتر کند. همین مقدسمآبان پیوسته در دریای غفلت غوطه میخورند و از تکالیف اساسی خود شانه خالی میکنند، آنان کاخ عقل را ویران ساختهاند و آنگاه به خیال خام خویش میپندارند که یک روز از همین روزها دست غیبی بر تن منجی بشریت لباس قیام میپوشاند و این بیچارگان تنپرور و بیهنر را از تمام مشکلات میرهاند و آرامش و رفاه بیشتری را تقدیم حضور مبارک آنان میکند. لابد اینان به خود حق میدهند که با چنین پندارهای خامی، گامی در مسیر حقیقت نزنند؛ زیرا تا که بر جاده مجاز در حرکتاند، چندان نیازی به تکاپو و تلاش طاقتفرسای قرآنی و ایمانی ندارند.
وقتی که توسل تحریف شده و انتظار بیزحمت هست، چه نیازی به توکل راستین و حرکت و حماسه و از جان مایه گذاشتن و تن به دریای مشقت زدن و چه احتیاجی به استعانت از صبر و صلاتی که به نقل خداوند حکیم البته کار آسانی هم نیست؟ و چه نیازی به نظم و نسق معنوی و کار و جهاد شبانهروزی بر اساس تعالیم قرآن و سیره پیامبر(ص) و علی(ع) و فرزندان پاک ایشان؟ و چه حاجتی به ارتباط کریمانه و برادرانه با آنان که بنده خدایند اما با ما نیستند؟ و چه نیازی به خون دل خوردنهای شبانهروزی برای مبارزه با نفس و شفقت برخلق و هراس از فرجام امور؟ اصلاً چه نیازی به کتاب و میزان و کار و زحمت؟ آخر مگر نه آنکه همه چیز با انتظار و توسل حل میشود؟ پس ما چرا خودمان را بیش از این به زحمت و کار و تلاش واداریم؟ امام باقر(ع) به جابر فرمودند: «جابر! به شیعیان من سلام برسان و به آنان بگو که میان ما و خداوند قرابت و خویشاوندی نیست. هیچ کس به خداوند نزدیک نخواهد شد مگر با سر نهادن به فرامین او و اطاعت از او. ای جابر! هر که از خداوند اطاعت کرد و ما را دوست داشت او دوست ماست. اما اگر کسی از خداوند روی گرداند، بداند که دوستی ما به او سودی نخواهد رسانید»[۱۱].
پروردگارا، چنانکه دل ما را مالامال از عشق آن پاکان فرمودهای، پیمانه فکر و خرد ما را از معرفت آنان پر ساز و به ما توفیق ده که کار و زندگیمان را چنان سامان دهیم که آن بزرگواران سامان دادند. به آنسان که عقل و کار و نظم و تقوا را در کنار عشق به آن پاکان، شرط وصول به فلاح بدانیم و به آن وسیله از بدفهمی دین و قرآن نجات یابیم و این همه کج نرویم و سرانجام به دیدار خرسندانه تو رستگار شویم[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: انضباط فکری؛ انضباط معنوی؛ مدیریت زمان.
- ↑ دشتی نیشابوری، محمد، سبک زندگی، ص ۸۷
- ↑ دشتی نیشابوری، محمد، سبک زندگی، ص ۸۸
- ↑ «ای مؤمنان! چرا چیزی میگویید که (خود) انجام نمیدهید؟ * نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمیدهید» سوره صف، آیه ۲-۳.
- ↑ الحیاة، ترجمه فارسی، ج۱، ص۵۴۳؛ ر.ک: نهجالبلاغه، حکمت ۳۹۰.
- ↑ راه خورشیدی، ص۳۸۵.
- ↑ شریعت، ص۸۶۱.
- ↑ شریعت، ص۸۶۲.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۸.
- ↑ «سوگند به روزگار * که آدمی در زیانمندی است * جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و یکدیگر را به راستی پند دادهاند و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۱-۳.
- ↑ میزانالحکمه، ج۱، ص۵۱۹.
- ↑ ر.ک: انضباط؛ انضباط فکری؛ توسل؛ توکل.
- ↑ دشتی نیشابوری، محمد، سبک زندگی، ص ۸۹