نفرین در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نفرین یکی از روش‌های زبانی پیشگیری از کار زشت و ابراز مخالفت در انحراف اعتقادی و رفتاری در زبان دین است. مانند لعن. نفرین در زبان عرف بسیار متداول و نوعی ابراز خشم و نفرت است. اما روشن است که در دین چیزی به نام احساسات شخصی و منافع مادی وجود ندارد و لذا نفرین او هم در قلمرو مسائل معنوی است. البته لعن لفظ معین است، اما نفرین گاهی با کلمه قتل است، مانند خدا بکشد: فَقَتَلَ[۱]، قَاتَلَهُمُ اللَّهُ[۲] یا موت است: بمیری، مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ[۳] دچار عذاب شوید: فَذُوقُوا الْعَذَابَ[۴]. این کلمه پیش از اسلام سابقه داشته و در زبان فارسی هم مانند این کلمه خدا تو را بکشد. مرده باد، مرگ بر... متداول بوده است.

  1. هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۵].
  2. إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ * وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۶].
  3. ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا * إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ[۷].
  4. وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۸].
  5. مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا[۹]. نکته: مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ مراد از “تحریف کلمات از مواضعش” این خواهد بود که کلمه‌ای را در غیر آنجایی که باید به کار رود استعمال کنند، مثلاً وقتی کسانی می‌گویند: سَمِعْنَا که بخواهند اعلام اطاعت کنند، و در این صورت جا دارد دنبالش بگویند: “و اطعنا” نه این که بگویند: سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا، و یا با این که نمی‌خواهند اعلام اطاعت کنند، به عنوان استهزا: سَمِعْنَا و همچنین وقتی به یک فردی گفته می‌شود، (اسمع: گوش بده) جا دارد دنبال آن اضافه کند: (اسمعک اللَّه: خدا شنوایت کند) نه این که بگوید اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ یعنی بشنو که خدا شنوائیت ندهد، چون کلمه رَاعِنَا در لغت یهود معنای اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ را می‌دهد[۱۰].
  6. فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ[۱۱].
  7. وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ[۱۲]

نکات

  1. نفرین پیامبر برای نابودی دشمنان خشمگین از دین به سبب خشم آنان: ...قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ...
  2. منافقان تکذیب‌کننده پیامبر مورد نفرین الهی: إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ... هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ؛
  3. طراحی و توطئه برضد دین و پیامبر از موجبات نفرین: ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا * إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ؛
  4. نفرین خداوند، بر بادیه‌نشینان منافق، در عصر پیامبر: وَمِنَ الْأَعْرَابِ مَنْ يَتَّخِذُ مَا يُنْفِقُ مَغْرَمًا وَيَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوَائِرَ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ...
  5. نفرین برخی یهودیان بر پیامبر اسلام در ضمن سخن گفتن با آن حضرت: مِنَ الَّذِينَ هَادُوا... وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ...؛
  6. هشدار خداوند به پیامبر اسلام مبنی بر شتاب نکردن در نفرین بر قوم خویش، همانند یونس: فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ بنابراین فرض که مراد از این هشدار برای نفرین نکردن باشد و نه دعوت بر صبر بر مشکلات فقط؛
  7. پیامبر را مسخره می‌کردند و دعا و عمل صالحی نداشتند و نمازشان در خانه خدا جز سوت کشیدن و کف زدن نبود. وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً پس به سزای آن‌که کفر می‌ورزیدید، پس این عذاب را بچشید فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ[۱۳].

نفرین

«نفرین» در قالب دعا و نیایش نوعی درخواست برای نابودی بدکارانی است که به هیچ وجه حاضر نیستند از عملکرد بد خویش دست بردارند و به راه راست بیایند و جاده حقیقت و تقوا در آیند. در حقیقت وقتی انسان از هدایت کسی ناامید شود و موعظه‌ها و نصیحت‌ها و حتی مجازات و کیفرها تاثیری در تغییر فکر و رفتار شخص نداشته باشد، به سبب ناتوانی در مجازات‌های بزرگ یا عدم جواز قتل و عدم امکان قتل، به نفرین رو می‌‌آورد تا این گونه او را به خدا واگذار کند و خدای منتقم جبار از او انتقام ستاند و به نقمت کشاند.

بنابراین، نفرین دربردارنده مفاهیم بسیاری چون نفرت و بیزاری از چیزی، ناتوانی در مجازات، واگذار کردن امر به خدا و نابودی بدکار به سبب عدم امکان تغییر در رفتار بدکار است. نفرین در قالب نیایش و دعا طرح می‌‌شود و مرده باد چیزی جز بیان درخواست مرگ برای بدکاری نیست که با کارهای زشت و بد خویش عرصه را بر دیگران تنگ کرده به طوری که جانشان به لب رسیده و راهی برای رهایی جز دست‌های انتقام خدا نیست. به عنوان نمونه «مرگ بر آمریکا» یا «مرگ بر مستکبر» یا «مرگ بر ظالم» چیزی جز یک دعا و نیایش برای نابودی مجموعه ای نیست که جز از آن ظلم و استکبار بر نمی‌خیزد و دستان مظلومان و مستضعفان از مجازات آمریکا به عنوان دارنده صفاتی چون ظلم و استکبار کوتاه است؛ از این رو، با درخواست مرگ نسبت به آمریکا خواهان نابودی ظلم و استکبار هستند. به سخن دیگر، آن چه را مردم درخواست دارند، مرگ زشتی‌ها و بدی‌ها است که در شیطان بزرگی چون آمریکا تجسم عینی یافته است. این نفرت از بدی‌ها و زشتی‌ها است که مردم را به منشاء و علت یا عامل زشتی‌ها و بدی‌ها سوق می‌‌دهد و خواهان نابودی آن منشاء و علت و عامل برای رهایی از زشتی و بدی‌هایی چون استکبار و ظلم می‌‌شوند.

به عبارت دیگر، مردمان به سبب حق‌طلبی، عدالت خواهی، قسط خواهی و گرایش به خوبی‌ها و گریزش و نفرت از بدی‌ها و زشتی‌ها، خواهان اجرای حق، عدالت، قسط، خوبی‌ها و مانند آنها هستند و نسبت به باطل، بدی، بی‌عدالتی و قسط خوری گریزش دارند. پس اگر آن منشاء و علت و عامل زشتی و بدی تغییر رویه دهد، هرگز خواهان مرگ او نیستند، اما با توجه به این که هویت و ماهیت شخصیتی فرد چنان شکل گرفته که زشتی و بدی جزو شاکله آن شده و از میان رفتن زشتی و بدی جز با نابودی آن شخص ممکن نیست، خواهان مرگ و نابودی آن می‌‌شوند. نفرین و نفرت نسبت به زشتی و بدی است که نفرت و نفرین نسب به شخص یا مجموعه ای یا دولتی یا نهادی را به دنبال دارد. بر اساس این منظر و تحلیل باید گفت که نفرین، نگاهی رحمانی نسبت به بقای خوبی‌ها و نیکی‌ها و نیز نیکوکاران و نابودی بدی‌ها و زشتی‌ها و عوامل و علل ایجادی آن است؛ به طوری که بقای بدی و بدکاران چیزی جز نابودی خوبی و نیکوکاران نخواهد بود؛ زیرا رابطه و نسبت میان خوبی و بدی و نیز حق و باطل، رابطه ای تناقضی است که بقای یکی به معنا و مفهوم نابودی دیگری است؛ پس اگر کسی خواهان باقی بدی و بدکاران باشد، در حقیقت خواهان نابودی نیکی و نیکوکاران است؛ از همین روست که خدا می‌‌فرماید: وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا[۱۴]

به تفسیر حافظ شیرازی از تقابل میان حق و باطل، خوبی و بدی، نیکوکاران و بدکاران: «دیو چو بیرون رود، فرشته در آید»؛ زیرا با وجود دیو هرگز فرشته ای آنجا حضور نخواهد داشت؛ چنان که وقتی فرشته در آید، برای دیو جایی نیست. پس باید که هر انسانی نسبت به دیو نماد زشتی و زشتکاران و فرشته نماد نیکی و نیکوکاران، باید مواضع روشن داشته باشد و نمی‌توان در بستر خاکستری حرکت کرد؛ زیرا تقابل زشتی و نیکی همانند تقابل شب و روز است؛ و هر گاه این دو به هر شکلی بخواهند جمع شوند چیزی جز زمان فتنه نخواهد بود که انسان قدرت تشخیص حق و باطل، بد و خوب و زشت و زیبا را نخواهد یافت، و در فتنه غرق می‌‌شود و آسیب می‌‌بیند.

بنابراین، لازم است که هر انسانی به روشنی مواضع خود را نسبت به حق و باطل، زشت و زیبا، خوب و بد، خیر و شر، تقوا و فجور و مانند آنها بیان کند و در قالب «تولّی» به حق و خیر روآورده و ولایت آنها را بپذیرد و در قالب «تبری» به باطل و شر پشت کند و برائت بجوید و ولایت آنها را نپذیرد. پس در یک جمله، «زنده باد حق» و «مرده باد باطل» چیزی جز بیان و ابراز محبت و ولایت نسبت به حق و خیر و خوبی و زیبایی و دشمنی نسبت به باطل و شر و بدی و زشتی نیست. با نگاهی به احکام نفرین در قرآن و آموزه‌های وحیانی اسلام به سادگی می‌‌توان دریافت که از نظر قرآن، نفرین چیزی جز تبری و اعلان بیزاری از باطل و زشتی و بدی و عاملان آنها نیست. کسی که نفرین می‌‌کند، نه تنها به نوعی آن صفات و اعمال زشت را از خود دور می‌‌کند، بلکه در مقام امر به معروف و نهی از منکر بر آن است تا محیط هنجاری ایجاد شود و با تولی و تبری بر آن است تا گرایش‌ها و گریزش‌های خویش را روشن و صیانت کند و در مدار فتنه قرار نگیرد؛ افزون بر این که نوعی واگذار و تفویض امور به خدایی است که بر اساس حق قضاوت و عمل می‌‌کند.[۱۵].

موجبات نفرین

نفرین اصطلاح قرآنی نیست. ریشه این لغت از نفر به معنای تنفر و بیزاری است. اما در اصطلاح فارسی زبانان نفرین به معنای دعای بد برای مرگ، ناکامی و بدبختی کسی یا چیزی است. [۱۶] و همینطور به معنای لعن، لعنت و نکوهش نیز آمده است. [۱۷]

معادل نفرین اصطلاحی فارسی زبانان در قرآن کریم همان «لعن» است. لعن از ناحیه خداوند متعال به معنای دور ساختن کسی از رحمت خویش در دنیا و در آخرت عذاب و عقوبت و از ناحیه بندگان نیز لعن و نفرین در واقع همان دعا به ضرر و بر ضد دیگران است.[۱۸]

برای این که درک درست تری از حقیقت نفرین داشته باشیم، بهتر آن است تا نگاهی به موجبات نفرین از منظر قرآن داشته باشیم؛ زیرا بیان موجبات نفرین روشن می‌‌کند که چرا و چگونه نفرین مجاز دانسته شده و اسلام و قرآن مجوز نفرین را صادر کرده و آن را به عنوان امری مقبول و صحیح جایز و روا دانسته است. از مهم‌ترین موجبات نفرین که جواز نفرین را صادر می‌‌کند می‌‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. استکبار غرور آمیز: از نظر قرآن کسانی که در رفتار اجتماعی با دیگران با غرور تمام استکبار می‌‌ورزند و دیگران را به استضعاف می‌‌کشانند، سزاوار نفرین هستند؛ چنان که خدا نسبت به توطئه غرورآمیز و توأم با استکبار ولید بن مغیره ضد قرآن، از ابزار نفرین بهره برده است تا نشان دهد که از این گونه رفتارها به شدت نفرت و بیزار است و مؤمنان نیز باید این گونه باشند؛ یعنی نه تنها خودشان استکبار نورزند، بلکه باید نسبت به چنین افرادی ابراز تنفر داشته و از آنان دوری و پرهیز کنند.[۱۹] شأن نزول آیات مذکور، ولید بن مغیره است. [۲۰] حرف «ثمّ» در این آیات برای تراخی رتبی و نه زمانی بوده و جمله «قتل …» برای نفرین و معترضه است. [۲۱]
  2. ظلم: از مهم‌ترین موجبات خشم و نفرین الهی ظلم در انواع و اقسام آن از جمله ظلم به دیگران است.[۲۲]
  3. افتراء به خدا: از دیگر موجبات نفرین می‌‌بایست به افتراء به خدا یاد کرد.[۲۳] البته بیش‌تر کسانی که مبتلا به این عمل می‌‌شوند، عالمان دینی هستند که بیان کننده احکام الهی هستند؛ زیرا اینان هستند که امری را نفیا یا اثباتا به خدا نسبت می‌‌دهند و می‌‌گویند خدا این را نگفته یا خدا این را گفته است.
  4. افتراء به قرآن: کسانی که به قرآن افترا می‌‌زنند و آن را کلام الهی نمی‌دانند یا سحر و شعر و مانند آنها می‌‌شمارند، گرفتار نفرین الهی می‌‌شوند.[۲۴] چنان که ولید بن مغیره این گونه مورد خشم و نفرین الهی قرار گرفت؛ زیرا فاعل «فکّر و قدّر» ولیدبن مغیره است که به قرآن افترا بست و گفت: پیامبر(ص)ساحر و قرآن سحر است. [۲۵]
  5. بازداشتن از راه خدا: بازداشتن از راه خدا، موجب نفرین خدا است.[۲۶] بنابراین، مردم باید از هر گونه رفتاری که به مفهوم بازداشتن از راه خدا است، اجتناب ورزند و همچنین مؤمنان باید از این دسته از افراد اجتماع اجتناب کرده و از آنان تبری و برائت بجویند.
  6. تحریف: از نظر قرآن هر گونه تحریف حقایق دین، سبب نفرین خدا می‌‌شود.[۲۷] البته ناگفته نماند کسانی به تحریف لفظی یا تحریف معنوی رو می‌‌آورند که مسئولیت ابلاغ دین را در دست دارند، بنابراین، تحریف گران دینی از عالمان دینی خواهند بود؛ زیرا اینان بیش‌تر در معرض این خطر و نفرین الهی هستند.
  7. ترک نماز و سهو در آن: کسانی که نماز را ترک می‌‌کنند و به آن اهمیت نمی‌دهند، گرفتار نفرین الهی هستند.[۲۸] واژه سهو و ساهی به معنای ترک نماز نیز آمده است.
  8. توطئه علیه دین و رهبران دینی: هر گونه توطئه علیه دین و رهبران دینی عامل نفرت است.[۲۹]
  9. تکذیب قیامت: از دیگر موجبات نفرین الهی، تکذیب قیامت از سوی افراد است.[۳۰]
  10. تکذیب پیامبران: تکذیب پیامبران موجب خشم و نفرین الهی[۳۱] و نیز گرفتاری‌های متعدد و متنوع در دنیا و عذاب دنیا و آخرت است.[۳۲]
  11. تکذیب معارف الهی: کسانی که به تکذیب معارف وحیانی می‌‌پردازند گرفتار نفرین خدا در دنیا و آخرت و عذاب‌های متعدد خواهند شد.[۳۳]
  12. دروغ پردازی: دروغ پردازی و افک و افتراء از موجبات نفرین الهی است[۳۴]
  13. دنیاطلبی: هر گونه گرایش به دنیا و محبت به آن به طوری که انسان را از آخرت باز دارد، موجب خشم و نفرین الهی است.[۳۵]
  14. دین فروشی: دین فروشی عالمان، سبب نفرین خدا بر آنان است.[۳۶]
  15. ریاکاری: هر گونه ریاکاری به ویژه در اعمال عبادی چون نماز از موجبات خشم و نفرین الهی است.[۳۷]
  16. کفر و شرک: از موجبات نفرین الهی، کفر و شرک افراد است که باید از آن اجتناب کرد.[۳۸]
  17. شکنجه مؤمنان: کسانی که به اذیت و آزار مؤمنان دست می‌‌یازند و آنان را شکنجه می‌‌کنند گرفتار نفرین الهی می‌‌شوند.
  18. عیب جویی: عیب جویی نسبت به دیگران موجب نفرین است؛ البته در این میان کسانی که با ثروت خویش و رفتارهای تفاخر آمیز مردم را به تمسخر و استهزاء می‌‌گیرند، بیش‌تر در معرض نفرین الهی هستند.[۳۹]
  19. غفلت از نماز: کسانی که از نماز غافل هستند از سوی خدا نفرین شده‌اند.[۴۰]
  20. فساد: هر گونه فساد در روی زمین عامل خشم الهی و نفرین اوست.[۴۱] در این میان مفسدان در مسایل اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی باید مواظب باشند که خشم خدا آنان را به نیستی و نابودی نکشاند؛ البته باید مؤمنان نیز نسبت به مفسدان و فسادگران موضع منفی اتخاذ کرده و از آنان اعلان برائت و نفرت کنند.
  21. غافلان سنگدل: کسانی که گرفتار سنگدلی و قساوت قلب هستند و از یاد خدا غافل می‌‌شوند، گرفتار نفرین الهی هستند.[۴۲]
  22. اغواگری و گمراه گری: کسانی که دیگران را اغوا کرده و به گمراهی می‌‌کشاند، گرفتار نفرین الهی هستند.[۴۳]
  23. گناه و فسق: هر گونه گناه و فسق و فجوری موجب خشم الهی و نفرین اوست.[۴۴]
  24. لواط و هم جنس بازی: هر گونه ارضای شهوات از طریق نادرست به ویژه لواط و هم جنس بازی موجب خشم و نفرت الهی است.[۴۵]
  25. عدم پرداخت زکات: اجتناب از ادای حقوق مالی و زکات موجب خشم الهی و نفرت اوست که باید از آن اجتناب کرد.[۴۶]
  26. عدم رضایت نسبت به احکام وحی: هر کسی نسبت به احکام وحی و معارف آن ابراز ناخشنودی و عدم رضایت کند، گرفتار خشم و نفرین الهی می‌‌شود.[۴۷]
  27. کراهت از حق: هر گونه کراهت و نفرت نسبت به حق موجب می‌‌شود که خدا از چنین شخصی نفرت داشته و او را گرفتار لعن و نفرین خویش سازد.[۴۸]
  28. کفران: هر گونه کفران نعمت‌های الهی به جای شکر ورزی موجب نفرین است. شکر نعمت به زبان و قلب و عمل موجب جلب رضایت الهی است.
  29. کم‌فروشی و خیانت در امانت و معامله: از دیگر موجبات نفرین الهی می‌‌توان به این کم‌فروشی و خیانت اشاره کرد.[۴۹]
  30. رباخواران: کاری بدتر از رباخواری نیست که اعلان جنگ رسمی علیه خدا است[۵۰] از نظر اسلام رباخواران گرفتار نفرین الهی هستند. [۵۱]
  31. شراب خواران و تولید کنندگان مشروبات الکلی: این عمل زشت موجب می‌‌شود که عقل و عقلانیت از اجتماع رخت بربندد و مردم دچار رفتاری نابهنجار شوند، از همین روست که این افراد مورد لعن و نفرین قرار گرفته‌اند. [۵۲]
  32. چشم چران‌ها: مردانی که به عورت نامحرم نگاه می‌‌کنند مورد لعن و نفرین هستند.[۵۳]
  33. رشوه گیران: کسانی که در مناصب دولتی و قضایی و اجرایی و مانند آنها قرار دارند، باید مواظب باشند رشوه نگیرند که گرفتار نفرین و خشم الهی می‌‌شوند.
  34. آدم کشان: قاتلین و آدم کشان که بی‌دلیل جانی مردم بی‌گناه را می‌‌گیرند، گرفتار خشم و نفرین الهی هستند. [۵۴]
  35. تشبه زن به مرد و بر عکس: مردانی که خود را به صورت زنان در می‌‌آورند و بالعکس گرفتار نفرین الهی می‌‌شوند. [۵۵]
  36. زناکاران و واسطه‌های آنان: از نظر اسلام زناکاران و واسطه گران که واسطه زنا میان دو نفر می‌‌شوند؛ گرفتار نفرین الهی می‌‌شوند.

البته باید توجه داشت که نفرین اختصاص به خدا ندارد بلکه چنان که قرآن بیان کرده است، پیامبران نیز کسانی را نفرین کرده‌اند که از جمله این پیامبران می‌‌توان به حضرت ابراهیم[۵۶]، صالح[۵۷]، لوط[۵۸]، پیامبر اکرم[۵۹]، موسی [۶۰]، نوح[۶۱]، هود[۶۲] و مانند آنها اشاره کرد.[۶۳].

آثار نفرین

از نظر قرآن، نفرین دارای آثار زیانباری نسبت به کسانی است که مورد نفرین قرار می‌‌گیرند، به ویژه این که این نفرین از سوی خدا و پیامبران و مؤمنان باشد.

از جمله آثاری که بر نفرین مترتب می‌‌شود می‌‌توان به هلاکت و نابودی [۶۴]، قساوت قلب و سنگدلی[۶۵]، سرگردانی [۶۶] و تباهی اموال و عدم استفاده از آن ها[۶۷] اشاره کرد.

البته اینها عذاب‌های دنیوی است و گرنه عذاب‌های اخروی نیز به دنبال آن خواهد بود که از جمله بدترین آنها عذاب‌های دوزخ است. حضرت علی‌می‌فرماید: از نفرین مظلوم بترسید که وی حق خویش را از خدا درخواست می‌کند و خداوند کسی را از حقش باز نمی‌دارد. البته لعن یا نفرین بر برادران و خواهران مؤمن و به طور کلی زبان گشودن به نفرین و لعن‌، امری مذموم است و جز در موارد استثنا از این امر به شدت پرهیز داده شده است‌. حضرت امام باقر(ع) می‌فرماید: کسی که چیزی را لعنت می‌کند اگر آن شی مستحق نباشد لعنت به خود گوینده بر می‌گردد. پس از لعن مؤمن بپرهیزید تا مبادا خود گرفتار شوید.[۶۸]

نفرین زمانی انجام می‌‌شود که کارد به استخوان رسیده است و هیچ چاره ای جز تفویض امر به خدا نیست[۶۹] وگرنه اگر انسان بتواند اصلاح امر دیگری کند و رفتار شخص را تغییر دهد، هرگز تفویض امر به خدا نمی‌کند؛ زیرا چنین تفویضی چیز جز خشم خدا و نابودی شخص نخواهد بود؛ زیرا خدا نسبت مظلوم ناتوان دستگیر بوده و ظالم رابه سختی مجازات می‌‌کند. پیامبر اکرم [۷۰] از پروردگار متعال حکایت می‌‌‏کند: و از کسی که بر تو ستم کرده در گذر، و آن کسی را که تو را محروم کرده است بخشش کن، و کسی را که به تو بدی کرده است نیکی و خوبی کن؛ چراکه خدای متعال می‌‌‏فرماید: آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمی‌‏دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! [۷۱]

از امام محمد باقر(ع) منقول است که فرمود:چون لعنت از دهان شخص بیرون بیاید، میان او و آن شخص که به او لعنت شده، تردد می‌‌کند، و اگر آن شخص سزاوار لعن باشد، به او تعلق می‌‌گیرد، و اگر نباشد، به صاحبش بر می‌‌گردد. [۷۲] امام صادق(ع) فرمود:هرگاه مردی مورد ظلم و ستم واقع شد و شروع کند به نفرین کردن بر ظالم و ستمکار خود، خداوند عزوجل به او می‌‌گوید:همان طوری که تو به ظالم خود نفرین می‌‌کنی، کسی دیگر هم از دست ظلم و ستم تو نفرین می‌‌کند. اگر می‌‌خواهی، نفرینت را درباره ی ظالم تو بپذیرم و نفرین مظلومت را هم درباره ی تو، و اگر خواستی، نفرین هر دو شما را به تاخیر بیندازم، تا شاید رحمت و عفو من شما را فرا گیرد!

امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «از نفرین مظلوم بترسید که نفرین مظلوم به آسمان می‌‌رود». آن حضرت در روایت دیگر فرمود: «بترسید از نفرین مظلوم، همانا او حقّ خود را از خدا می‌‌خواهد و خداوند سبحان گرامی‌تر از این است که حقی خواسته شود، مگر این که آن را اجابت کند». رسول خدا (ص) فرمود:از نفرین پدر خود، سخت بپرهیزید؛ زیرا چنین نفرینی «ابر» را هم می‌‌شکافد و بالاتر می‌‌رود، و مورد توجه خدا قرار می‌‌گیرد، تا جایی که خداوند متعال می‌‌فرماید:آن نفرین را نزد من آورید تا مستجاب گردانم. بنابراین، از نفرین پدر علیه خود، سخت پرهیز داشته باشید؛ زیرا از شمشیر برنده‌تر است! [۷۳]

زمخشری صاحب تفسیر کشاف، در حادثه ای یک پایش را از دست داد. او می‌‌گوید در زمان کودکی، گنجشکی را گرفته و پایش را به نخی بسته بودم. گنجشک از دستم پرید و داخل سوراخی شد نخ را آن قدر کشیدم که یک پای حیوان از جا کنده شد. مادرم از جریان با خبر شد و فوق العاده متأثّر گردید و در حقّم نفرین کرد و گفت: «خدا پای چپت را قطع کند، همچنان که پای چپ این حیوان بیچاره را قطع کردی». هنگامی که به سنّ رشد رسیدم و برای کسب دانش به بخارا می‌‌رفتم، از اسب به زمین افتادم و پایم شکست. پزشکان چاره ای جز این ندیدند که پایم را قطع نمایند. این است که می‌‌بینی از پای چپ، عاجز مانده‌ام. [۷۴] همچنین در روایت آمده است: فردی گاهی مورد ستم قرار می‌‌گیرد، اما در نفرین بر ظالم تا حدی زیاده روی می‌‌کند که پروردگار خود او را نیز از ستمکاران به شمار می‌‌آورد». [۷۵].[۷۶].

منابع

پانویس

  1. «پس او را کشت» سوره مائده، آیه ۳۰.
  2. «خداوندشان بکشاد!» سوره توبه، آیه ۳۰.
  3. «به خشم خود بمیرید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۹.
  4. «عذاب را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۶.
  5. «هان! این شمایید که آنان را دوست می‌دارید و (آنان) شما را دوست نمی‌دارند و شما به تمام کتاب ایمان دارید (و آنان ندارند) و چون با شما روبه‌رو شوند می‌گویند: ما ایمان آورده‌ایم و چون به خلوت روند سرانگشتان را از خشم بر شما (به دندان) می‌گزند؛ بگو به خشم خود بمیرید؛ خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۱۹.
  6. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند * و هنگامی که آنان را ببینی، پیکرهاشان تو را به شگفتی می‌آورد و چون چیزی گویند به گفتارشان گوش می‌سپاری (اما) گویی چوب‌هایی خشکند پشت داده بر دیوار، هر بانگی را به زیان خود می‌پندارند، آنان دشمنند، از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کند! چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟» سوره منافقون، آیه ۱ و ۴.
  7. «مرا با آن کس که یگانه آفریده‌ام، وا بگذار * که او اندیشید و سنجید * و مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟ * دگر باره مرگ بر او باد! چگونه سنجید؟» سوره مدثر، آیه ۱۱ و ۱۸-۲۰.
  8. «و برخی از تازیان بیابان‌نشین آنچه هزینه می‌کنند غرامت می‌شمارند و برای شما انتظار پیشامدها را می‌کشند؛ پیشامدهای بد بر (خود) آنان باد و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۹۸.
  9. «برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.
  10. ترجمه المیزان، ج۴، ص۵۸۰.
  11. «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن و چون “همراه ماهی” (یونس) مباش آنگاه که بانگ برداشت در حالی که اندوهگین بود» سوره قلم، آیه ۴۸.
  12. «و نماز آنان نزد خانهکعبه) جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس عذاب را برای کفری که می‌ورزیدید بچشید!» سوره انفال، آیه ۳۵.
  13. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۸۹۰.
  14. «و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بی‌گمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.
  15. منصوری، خلیل، نفرین ابراز نفرت از بدی و بدکاران.
  16. انوری،ج۸، ص۷۸۸۸
  17. لغت نامه دهخدا،ج۴۳،ص۶۶۰
  18. مفردات راغب اصفهانی، ص۴۷۱
  19. مدثر، آیات ۱۸ تا ۲۵
  20. الکشاف، ج ۴، ص۶۴۷
  21. تفسیر التحریر والتنویر، ج ۱۴، جزء ۲۹، ص۳۰۸ – ۳۰۹
  22. مؤمنون، آیه ۴۱؛ زخرف، آیه ۶۵
  23. مائده، آیه ۶۴؛ توبه، آیه ۳۰
  24. مدثر، آیات ۱۱ تا ۲۵
  25. مجمع‌البیان، ج ۹ – ۱۰، ص۵۸۳
  26. ابراهیم، آیات ۲ و ۳
  27. همان؛ بقره، آیات ۷۹
  28. قیامت، آیات ۳۱ تا ۳۵؛ ماعون، آیات ۴ و ۵
  29. مدثر، آیه ۱۱
  30. طور، آیه ۱۱؛ قیامت، آیات ۳۲ تا ۳۵؛ مرسلات، آیه ۱۵
  31. منافقون، آیات ۱ تا ۴
  32. مؤمنون، آیات ۲۳ تا ۲۶؛ قمر، آیات ۹ و ۱۰
  33. مؤمنون، آیه ۳۹؛ التبیان، ج ۷، ص۳۶۵
  34. جاثیه، آیه ۷؛ ذاریات، آیه ۱۰
  35. بقره، آیه ۷۹؛ ابراهیم، آیات ۲ و ۳
  36. بقره، آیه ۷۹
  37. ماعون، آیات ۴ تا ۶
  38. انبیاء، آیات ۱۸ و ۲۱ و ۶۷؛ فصلت، آیه ۶؛ بقره، آیه ۱۶۱
  39. همزه، آیات ۱ و ۲
  40. ماعون، آیات ۴ و ۵
  41. عنکبوت، آیه ۳۰
  42. زمر، آیه ۲۲
  43. یونس، آیه ۸۸؛ نوح، آیات ۲۶ و ۲۷
  44. مائده، آیات ۲۱ تا ۲۵؛ دخان، آیه ۲۲؛ جاثیه، آیه ۷؛ محمد، آیه ۸؛ عبس، آیات ۱۷ و ۲۳
  45. عنکبوت، آیات ۲۷ تا ۳۰
  46. ماعون، آیات ۴ تا ۷
  47. محمد، آیات ۸ و ۹
  48. همان
  49. مطففین، آیات ۱ تا ۳
  50. بقره، آیه ۲۷۹
  51. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ‏۳، ص۲۷۴
  52. همان، ج ۶، ص۴۲۹
  53. کافی، ج ۵، ص۵۵۹
  54. وسایل الشعیه، ج ۱۳، ص۱۷۳
  55. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج ‏۱، ص۱۱۳
  56. انبیاء، آیه ۶۷؛ مجمع‌البیان، ج ۷ – ۸، ص۸۶
  57. مؤمنون، آیه ۳۹؛ مجمع‌البیان، ج ۷ – ۸، ص۱۶۶ و ۱۷۰
  58. عنکبوت، ایات ۲۸ تا ۳؛ انوارالتنزیل، بیضاوی، ج ۳، ص۳۲۷
  59. آل عمران، آیه ۱۱۹
  60. یونس، آیه ۸۸؛ مائده، آیات ۲۱ تا ۲۵؛ طه، آیات ۹۵ تا ۹۷؛ دخان، آیات ۱۷ تا ۲۲
  61. قمر، آیات ۹ تا ۱۶؛ نوح، آیات ۲۴ تا ۲۷؛ مؤمنون، آیات ۲۳ تا ۶۴
  62. مؤمنون، آیات ۳۱ تا ۳۹
  63. منصوری، خلیل، نفرین ابراز نفرت از بدی و بدکاران.
  64. مؤمنون، آیات ۲۳ تا ۲۷؛ قمر، آیه ۱۶؛ عنکبوت، آیات ۲۷ تا ۳۱
  65. یونس، ایات ۸۸ و ۸۹
  66. مائده، آیات۲۴ تا ۲۶
  67. دخان، آیات ۲۱ و۲۲
  68. ر. ک‌:میزان الحکمة‌، محمدمحمدی ری شهری‌، ج ۵، ص۶۱۶
  69. غافر، آیه ۴۴
  70. صلی الله و علیه وآله
  71. نور، آیه
  72. اصول کافی، ج۵، ص۳۴۱
  73. کتاب نوادر راوندی
  74. وفیات الأعیان، ج۴،ص۲۲۵
  75. کافی، ج ۲، ص۳۳۳، ح ۱۷؛ نراقی، احمد، معراج السعادة، ص۱۹۷، چاپ قدیم، انتشارات امین و رشیدی، تهران؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ج ۱، ص۳۰۵، اسماعیلیان، قم، ۱۳۸۶ش.
  76. منصوری، خلیل، نفرین ابراز نفرت از بدی و بدکاران.