چرا نام اهل بیت به طور صریح در قرآن کریم نیامده است؟ (پرسش)
چرا نام اهل بیت به طور صریح در قرآن کریم نیامده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل بالاتر | امامت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
چرا نام اهل بیت به طور صریح در قرآن کریم نیامده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر فتحالله نجارزادگان در کتاب «بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت» در اینباره گفته است:
«پیشینه این پرسش به عصر ائمه معصومین (ع) میرسد و نصوص روایی بر جای مانده در مصادر فریقین شاهد آن است که برخی از آنها را خواهید دید، در پاسخ به این پرسش سه دیدگاه مطرح است:
دیدگاه افراطی: در این دیدگاه گفته میشود نام اهل بیت و مقام پیشوایی آنان در قرآن به طور صریح بوده، لکن پس از وفات پیامبر خدا (ص) و در عصر جمعآوری قرآن و تدوین آن، قرآن تحریف گشت و نام اهل بیت از قرآن ساقط شد. این دیدگاه در میان فریقین طرفدارانی بسیار اندک دارد. استناد این افراد چیزی جز روایات نیست؛ روایاتی که از نظر سند و دلالت مخدوش و بسیاری از مصادر آنها بیاعتبارند. از این طیف میتوان به ابن شنبوذ بغدادی (محمد بن احمد المقری م. ۳۲۸ق) از اهل سنت اشاره کرد. وی برای نمونه آیه شریفه: ﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ...﴾[۱] را چنین قرائت میکرده است: و لقد نصركم الله ببدر - بسيف علي - و أنتم أذلة[۲] ابن نبوذ تأویل آیه و مورد نزول آن را با تنزیل آیه خلط کرده بدون آنکه بر این توهم خود دلیلی اقامه کند، و یا مانند محدث نوری (م. ۱۳۲۰ق) از شیعه که گفته شده انگیزه وی در تدوین کتاب فصل الخطاب اثبات همین مدعاست که نام اهل بیت در قرآن بوده و سپس به تحریف ساقط شده است. وی در دلیل نهم خود میگوید: «نام اوصیای خاتم پیامبران و دختر ایشان حضرت زهرای مرضیه (س) و برخی از صفات و ویژگی آنان در تمام کتابهای آسمانی گذشته بوده است...؛ پس باید نام آنان در قرآن نیز که بر کتابهای پیشین سیطره دارد و کتاب جاودانه است، وجود داشته باشد.»..[۳]. در واقع محدث نوری با این قول، ناخواسته با خود قرآن مخالفت میکند؛ زیرا اگر قرآن سِمَت سیطره بر کتابهای آسمانی پیشین را دارد، همانگونه که فرموده: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ...﴾[۴]. بنابراین، باید قرآن معیار صحت و سقم محتوای کتابهای پیشین باشد و تکلیف آنها را تعیین کند، اما محدث نوری معیار صحت و سقم آیات قرآن را کتابهای آسمانی قبلی میداند و تکلیف قرآن را با آنها روشن میکند و در پی آن، با حکم به تحریف قرآن، میگوید: نام ائمه از قرآن ساقط شده است. محدث نوری در این باره دلیلهای دیگری، بنا به گمان خودش، آورده است که از دیدگاه محققان همه آنها از نظر سند و دلالت مخدوشاند[۵].
دیدگاه تفریطی: در این دیدگاه گفته میشود نه تنها نام اهل بیت در قرآن نیامده، بلکه هرگز مقام پیشوایی و امامت آنان به طور مطلق در قرآن مطرح نشده است و هر آیهای که درباره اهل بیت به طور عام و یا امام علی (ع) به طور خاص نازل شده باشد، تنها بیان کننده فضائل و مناقب آنهاست، نه آنکه خداوند از امامت آنان سخنی گفته باشد. این دیدگاه جمهور اهل تسنن است. ضعف این دیدگاه در بررسی تطبیقی آیات ولایت اهل بیت آشکار خواهد شد.
دیدگاه معتدل: این، دیدگاه جمهور متکلمان، مفسران و محدثان شیعه است. آنان بر این باورند که هر چند نام اهل بیت به طور صریح در قرآن نیامده است، لکن خداوند آیاتی متعدد درباره پیشوایی اهل بیت به طور خاص (به ویژه امام علی (ع)) و مناقب آنان به طور عام نازل کرده و پیامبر خدا (ص) که مبین و معلم آیات خداست، آنها را به طور صریح و روشن برای امت بیان کرده است، به گونهای که اگر جهالتها و عنادها رخت بر بندد، برای همگان آشکار خواهد شد[۶] و در پی آن تبیینی معقول از برخی احادیث به دست خواهد داد که میگوید: «اگر قرآن را همانگونه که نازل شده، بخوانند ما را با نام مییابند»[۷].
در منابع فریقین روایاتی است که دلالت بر حجم عظیمی از آیات قرآن درباره اهل بیت (ع) دارد مانند این حدیث که از امام باقر (ع) و دیگر معصومان (ع) نقل شده است: [آیات] قرآن به چهار گروه نازل شده است؛ آن درباره ما و در باره دشمنان ما و...[۸].
احادیثی دیگر به این مضمون در مصادر فریقین فراواناند؛ مانند احادیثی که به نقل از ابن عباس میگوید: «درباره هیچ کس به اندازه امام علی (ع) آیه نازل نشده است»[۹].
نیز حدیثی دیگر به نقل از ابن عباس که میگوید: «خداوند خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا﴾ در قرآن را نازل نکرد جز آنکه علی (ع) پیشگام در این خطاب است. خداوند یاران پیامبر را در مواردی متعدد مورد عتاب قرار داد، اما از علی (ع) جز خیر و خوبی یاد نکرده است»[۱۰].
در این میان احادیثی دیگر نیز وجود دارد که از این مقوله در تمام کتابهای آسمانی حکایت میکند؛ مانند این حدیث از امام کاظم (ع) که میفرماید: «ولایت علی بن ابی طالب در تمام کتابهای انبیا آمده است و خداوند هیچ پیامبری را به رسالت مبعوث نکرد جز آنکه بر نبوت حضرت محمد (ص) و ولایت علی - وصی او – [قرار گرفت]»[۱۱].
تفسیر پیامبر خدا (ص) و دیگر معصومان از آیاتی که درباره اهل بیت نازل شده، این دیدگاه را تأیید میکند؛ برای نمونه، مرحوم کلینی با سند صحیح از ابوبصیر چنین نقل میکند: از امام صادق (ع) درباره آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۲] پرسیدم، فرمود: آیه درباره علی و حسن و حسین (ع) نازل شده [و مراد از اولی الأمر آناناند] گفتم: مردم میگویند چرا نام امام علی (ع) و اهل بیت او در کتاب خدا نیامده است؟ فرمود: به آنان بگویید (کلیات) نماز بر رسول خدا (ص) نازل شده ولی تعداد سه یا چهار رکعت آن نامیده نشده است و رسول خدا (ص) آن را برای مردم تفسیر کردند... [به همین گونه کلیات ولایت به طور عام در قرآن نازل شد و پیامبر اکرم (ص) آن را تبیین کردند][۱۳].
در حدیثی دیگر با سند صحیح از امام باقر (ع) چنین نقل شده است: «فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً (ص) أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ...»؛ خداوند به حضرت محمد (ص) فرمان داد، ولایت [[[امام علی]] (ع)] را برای آنان تفسیر کند، همانگونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر میکند...[۱۴]. ابن طاووس ضمن نقل این نمونه از احادیث از کتاب تفسیر ابوالعباس بن عقده (که هماکنون مفقود است) مضمون این حدیث را آورده و میگوید: وی با سندهای متعدد آن را نقل کرده است[۱۵].
در مصادر اهل سنت نیز از این نمونه احادیث (که در آن تبیین ولایت به عهده رسول خدا (ص) نهاده شده است) به چشم میخورد[۱۶]. به زودی روایات متعدد فریقین را در این باره در بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، خواهید دید.
پاسخ امام صادق (ع) به ابا بصیر در آن روایت بر اساس جدال احسن است؛ یعنی آنچه مورد قبول خصم میباشد، مقدمه برای احتجاج علیه او به کار رفته است؛ زیرا آنان پذیرفتهاند که کلیات نماز و سایر احکام در قرآن آمده ولی شرح و تبیین جزئیات، شروط و قیود آنها به عهده پیامبر خداست؛ درباره نام ائمه و ولایت آنان نیز به همین شکل است. اگر راوی پرسش خود را ادامه میداد و از امام میپرسید: چرا خداوند این تبیین را به عهده پیامبرش گذاشته است؟ شاید پاسخ امام به گونهای دیگر، غیر از شکل جدال احسن مطرح میشد.
آزمون امت، حکمت عدم تصریح: به نظر میرسد یکی از حکمتهای عدم تصریح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبیین آیات در این زمینه بر عهده پیامبر خدا (ص) (و دیگر معصومان) در جنب عوامل دیگر[۱۷] به خاطر آزمون این امت بوده که در سرنوشت نسلها اثری مستقیم دارد. برای توضیح این مطلب ذکر چند نکته ضروری است.
یک) آزمون خداوند از همه افراد بشر (به صورت فردی) و نیز تمام امتها (به صورت گروهی) قطعی است و آیاتی متعدد از قرآن بر آن دلالت دارد[۱۸].
دو) شیوه آزمون خداوند از افراد و امتها متفاوت است؛ برخی را با گِل خشکیده که در آن روح دمیده[۱۹]، برخی را با ممنوعیت ماهیگیری در روز شنبه و فراوانی ماهی در نهرها در آن روز[۲۰]، امتی را با دستور رفتن به سرزمینی غیر زراعی در کنار خانهای سنگی[۲۱] (برای حج گزاردن)، افرادی را با ترس و گرسنگی و نقصان در داراییها و جانها...[۲۲] و بالاخره هر فردی و امتی را با امتحانهای گوناگون در سطوح مختلف و شیوههای متفاوت میآزماید.
سه) یکی از آزمونهای الهی از این امت، در چگونگی پیروی آنان از پیامبر خداست. خداوند برای اجرای این آزمون و پیشگیری از هر نوع عذر و بهانه مقدمات آن را بدین گونه فراهم کرد:
اولاً: حرمت و منزلت رسولش را به امت نمایاند؛ مانند این آیات که میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۲۳].
ثانیاً: دستور به اطاعت محض از پیامبرش را صادر کرد و فرمود: ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ...﴾[۲۴] بلکه قرآن، تسلیم قلبی و صادقانه پیامبر را نشانه وجود ایمان میداند و میفرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۲۵] و باز آیاتی دیگر در این زمینه که پیروی مطلق و بدون هیچ قید و شرط از تمام اوامر و نواهی پیامبر خدا (ص) را درخواست کرد و چنین فرمود: ﴿... مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...﴾[۲۶] و آیاتی دیگر که از مصادیق این اطاعت پرده برمیدارد مانند ماجرای تغییر قبله در اینکه فرمود: ﴿وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ﴾[۲۷] و بالاخره قرآن در یک جمعبندی کلی از آنها، اطاعت رسول را اطاعت خدا دانست و چنین اعلان کرد: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ﴾[۲۸]. در روایات نیز بر این مطلب تأکید فراوان شده است؛ از جمله مرحوم کلینی، بابی با عنوان التفويض إلى رسول الله (ص) و إلى الأئمة في أمر الدين گشوده و در آن ده حدیث[۲۹] که در آن احادیثی با سند صحیح نیز به چشم میخورد، آورده است[۳۰]. پیام مشترک این روایات این است: خداوند پیامبرش را به نیکوترین شکل بر اساس محبت خود تأدیب کرد و ادب را در آن وجود به حد کامل رساند و فرمود: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۳۱] و سپس امور خلقش را [در امور دین] به ایشان سپرد تا بداند مردم چگونه از ایشان پیروی میکنند؛ مانند روایت زُرارة از قول امام باقر و امام صادق (ع) که چنین نقل میکند: «إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى نَبِيِّهِ (ص) أَمْرَ خَلْقِهِ لِيَنْظُرَ كَيْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...﴾[۳۲]»؛ خداوند بلند مرتبه امور خلقش را [درباره دین] به پیامبرش سپرد تا ببیند چگونه اطاعت میکنند؛ سپس امام این آیه را قرائت کرد: «هر چه پیامبر به شما داد بگیرید و هر آنچه شما را از آن بازداشت بازدارید»[۳۳].
در برخی از این احادیث میخوانیم: خداوند چنین کرد تا اهل اطاعت از اهل معصیت شناخته شوند[۳۴]، از اینرو بندگان واجب است تسلیم امر رسول خدا شوند، همانگونه که تسلیم خدا میشوند[۳۵].
ثالثاً: پیامبر خدا (ص) نیز بر مشروعیت اطاعت از سنت خود و پیروی از تبیین و تفسیرشان از قرآن در همه اعصار تأکید کردهاند و وقوع تخلف را در این امت پیشبینی و امت را از این تخلف و نافرمانی بر حذر داشتهاند. در این زمینه احادیثی با اسناد متعدد از پیامبر خدا (ص) نقل شده است؛ از جمله، این حدیث با سند صحیح که میفرماید: «لا أعرفن الرجل يأتيه الأمر من أمري اما أمرت به أو نهيت عنه فيقول: ما ندري ما هذا، عندنا كتاب الله ليس هذا فيه»؛
نشناسم [کنایه از اینکه نباید چنین امری رخ دهد] مردی را که امری از من به وی رسد که یا به آن دستور داده و یا از آن نهی کرده باشم، ولی بگوید: نمیدانم این چیست؟ نزد ما کتاب خداست، در آن این امر به چشم نمیخورد [پس ملزم به اطاعت آن نیستیم]»[۳۶].
چهار) خداوند در این پیروی و اطاعت، تفاوتی بین دستورها و تبیینهای رسولش نگذاشته است و هیچ مرزبندی در قرآن و در روایات در این مورد بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی فرعی نیست؛ از اینرو کسی نمیتواند بهانه کند یا عذر بیاورد و بگوید چون فلان مسئله جزو اعتقادات است (مثلاً مسئله امامت که یکی از ارکان مذهب شیعه است) باید در قرآن به صورت نص بیان میشد (نه آنکه در ظاهر آیات به صورت کلی و سربسته مطرح شود و پیامبر خدا آن را مانند مسائل دیگر، تبیین کنند) ما دلیلی بر این عذرها نمیشناسیم جز آنکه آن را رسوبات تفکر «حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ» بدانیم، و إلا این مسئله از یک جهت همانند نزاع اهل سنت با یکدیگر درباره «خلق قرآن» است. آنان قدم قرآن را جزو اعتقادات میشمرند و هر کس آن را منکر شود، کافر و مرتد میدانند، با آنکه این امر اعتقادی در قرآن نیامده و کسی هم که به این عذر آن را منکر شود، عذرش نزد آنان پذیرفتنی نیست[۳۷]، و نیز مواردی دیگر از این دست که متعددند. به هر حال، اطلاق پیروی از رسول خدا (ص) و تأکید فراوان بر آن این مرزبندی را در هم میشکند، بلکه بعید است آن همه آیات و روایات در پیروی مطلق از رسول مکرم اسلام (ص) تنها در مورد پیروی از احکام فرعی باشد؛ زیرا برای همه روشن است که هرگز نمیتوان تنها با قرآن به دستورهای خدا در احکام فرعی عمل کرد؛ زیرا قرآن جزئیات آنها را نگفته و نیازی هم به این همه تأکید ندارد.
کوتاه سخن آنکه خداوند نام ائمه اهل بیت را به صورت صریح در قرآن نیاورد و با بیان مفاهیم کلی تبیین آیات درباره مقام ولایت، عصمت و... اهل بیت را به عهده پیامبرش نهاد تا یکی از راههای آزمون این امت هموار شود و جوهره ایمان آنان در فرمانبرداری یا نافرمانی از پیامبر خدا، آشکار گردد»[۳۸].
پانویس
- ↑ «و بیگمان خداوند در «بدر» شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.
- ↑ ر.ک: قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۸۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۲۸۰، رقم ۱۲۲؛ مقدسی، المرشد الوجیز، ص۱۸۷.
- ↑ ر.ک: نوری، فصل الخطاب، ص۱۸۳.
- ↑ «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است» سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ برای توضیح بیشتر ر.ک: نجارزادگان (محمدی)، سلامة القرآن من التحریف، ص۷۹-۸۴ و نیز ر.ک: مبحث «فصل الخطاب و نقاط مهمة» ص۹۳-۱۲۵ از همان کتاب.
- ↑ دیدگاه این گروه بر سه پایه اصلی استوار است: یک) تحریف ناپذیری قرآن؛ دو) علاج معقول از احادیث تحریف نما؛ سه) تفسیر قرآن بر اساس فرابن درونی آیات و تمسک به قول معصومان.
- ↑ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۳، ح۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۲۸؛ و نیز ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۸۴، ح۲۵؛ ابن مغازلی شافعی، مناقب، ص۳۲۸، ح۳۷۵؛ ابن طاووس، بناء مقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة، به نقل از کتاب ما نزل من القرآن فی علی از ابونعیم اصفهانی، و ابوالفرج اصفهانی (م. ۳۵۶ق) و نیز: قندوزی، ینابیع الموده، ص۱۲۶؛ ابن همام، حبیب السیر، ج۲، ص۱۳ (به نقل از ابن مردویه)؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۶-۵۷، ح۵۷-۶۰ (ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد حسکانی قرشی نیشابوری از محدثان بزرگ حنفی در قرن پنجم است. ذهبی در سیر أعلام النبلاء درباره وی مینویسد: الامام المحدث البارع، وی پیشوا و محدث و سرآمد دیگران است. سیر اعلام، ج۱۸، ص۲۶۸ رقم ۱۳۶) وی در کتاب تذکرة الحفاظ از او چنین یاد میکند: شيخ متقن ذو عناية تامة بعلم الحديث، استاد استوارکار که عنایتی تمام به دانش حدیث دارد (تذکرة الحفاظ، ج۳، ص۱۲۰۰، رقم ۱۰۳۲) و نیز، ر.ک: سودونی، تاج التراجم، ص۲۰۲ رقم ۱۵۷)؛ ابن مردویه، مناقب، ص۲۱۸، ح۳۰۲.
- ↑ ر.ک: ابن مردویه، مناقب، ص۲۱۸؛ ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص۱۲۷؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق، ج۲۷، ص۴۲۸، ح۹۳۵-۹۴۰؛ ابن عساکر با پنج طریق این حدیث را از ابن عباس نقل کرده است.
- ↑ ر.ک: ابن مردویه، مناقب، ص۲۱۹، ح۳۰۵؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق. ج۲، ص۴۳۰، ح۹۳۹؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ح۱۱۶۸۶؛ کوفی، مناقب الإمام امیرالمؤمنین، ج۱، ح۶۷ و ۸۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل ج۱، ص۵۳؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء، ج۱، ص۶۴؛ خوارزمی، مناقب، ص۱۷۹ و....
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۷، رقم ۶؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۲۲؛ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، نوع ۲۴، ص۹۶؛ ابن عساکر، ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ دمشق، ج۲، ص۹۷، ح۶۰۲؛ خوارزمی مناقب، فصل ۱۹، ص۲۲۱؛ ثعلبی، الکشف والبیان، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۶-۲۹۷. ح۱؛ و نیز ر.ک: تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۸، ح۱۰۱۲ و ص۴۱۰، ح۱۰۱۳؛ حسکانی. شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۱، ح۲۰۳؛ حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۷؛ ابن عقده، کتاب الولایة، ص۲۰۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۲- ۲۹۵، ح۲؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۶۴.
- ↑ ابن طاووس، سعد السعود، ص۱۴۴- ۱۴۵.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲، باب ۵۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۵۵، ح۲۴۹.
- ↑ مانند این عامل که در علم بلاغت مطرح است و میگوید: در قرآن پارهای از امور به دلیل تعظیم و تفخیم به صورت وصف کامل، بدون اسم بیان شده است. عدم تصریح نام ائمه هم میتواند از این نمونه باشد (ر.ک: سیوطی، الاتقان، ج۲، ص۳۱۴).
- ↑ برای نمونه، ر.ک: آیه شریفه: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ﴾ «هر کسی (مزه) مرگ را میچشد و شما را با بد و نیک میآزماییم و به سوی ما بازگردانده میشوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵؛ و نیز ر.ک: ﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى﴾ «و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱؛ ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴾ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟ * و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد» سوره عنکبوت، آیه ۲-۳.
- ↑ مانند امتحان خداوند از فرشتگان ر.ک: ﴿مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ﴾ «هیچ امّتی از زمانه خود نه پیش و نه واپس میافتد» سوره حجر، آیه ۵.
- ↑ مانند امتحان از یهودیان ر.ک: ﴿وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾ «و میان خود، آنان را که در روز شنبه از اندازه در گذشتند شناختهاید که به آنها گفتیم بوزینگانی باشید، رانده» سوره بقره، آیه ۶۵؛ ﴿وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا﴾ «و «طور» را بر فراز سرشان برای (گرفتن) پیمانشان برافراشتیم و به آنان گفتیم که از این در، با فروتنی در آیید و به آنها گفتیم در روز (های) شنبه (از حکم تحریم صید ماهی) تجاوز نکنید و از آنان پیمانی استوار گرفتیم» سوره نساء، آیه ۱۵۴؛ ﴿وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾ «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز میکردند زیرا روز شنبه آنان ماهیهاشان نزد ایشان روی آب میآمدند و روزی که شنبهشان نبود نزد آنان نمیآمدند، بدینگونه آنها را برای آنکه نافرمانی میکردند، میآزمودیم» سوره اعراف، آیه ۱۶۳.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (خطبه قاصعه).
- ↑ ﴿اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ «خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.
- ↑ «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد * بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۲-۳.
- ↑ «مردم مدینه و تازیان بیاباننشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جانهای خودشان را از جان او دوستتر بدارند» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
- ↑ «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کردهای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
- ↑ «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «و قبلهای که بر سوی آن بودی بر نگرداندیم مگر بدین روی که معلوم داریم چه کسی از پیامبر پیروی میکند و چه کسی واپس میگراید» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بیگمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستادهایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
- ↑ ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۵-۲۶۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، احادیث شماره ۱، ۳ و ۵ (تفویض امور دین به رسول خدا (ص) و به پیروی از آن به ائمه طاهرین به دلیل عصمت آنان است، به گونهای که هیچ چیزی نمیخواهند جز آنچه موافق با حق و صواب است و هرگز به ذهن آنان آنچه مخالف با مشیت و خواست خداست، خطور نمیکند. این معنا از تفویض مورد پذیرش امامیه است نه آنچه را غالیان میپندارند. برای توضیح بیشتر ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۳، ص۱۴۲- ۱۴۵).
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۶، ح۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۷، ح۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، کتاب الحجة، ص۲۶۷، ح۴.
- ↑ ر.ک: حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹؛ وی این روایت را صحیح میداند و ذهبی نیز با آن موافق است. ر.ک: ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۶، ح۱۲؛ دارمی، سنن، ج۱، ص۱۱۷، ح۵۹۲؛ ابن حبان، صحیح، ج۱ ص۱۹۰، ح۱۳ محققان در پاورقی، سند را صحیح به شرط مسلم میدانند. ر.ک: سنن الترمذی، ج۵، ص۳۷ ح۲۶۶۳. وی این حدیث را «حسن صحیح» میشمرد، بیهقی، سنن، ج۹، ص۳۳۱؛ أبی داود، سنن، ج۴، ص۲۰۰، ح۴۶۰۶؛ شبیه به این روایت این حدیث است: «يوشك رجل منكم متكئا على أريكة يحدث بحديث عني فيقول: بيننا و بينكم كتاب الله، فما وجدنا فيه من حلال استحللناه، و ما وجدنا فيه من حرام حرمناه، ألا و إن ما حرم رسول الله (ص) مثل ما حرم الله...»؛ بسا مردی بر اریکه قدرت تکیه زند و چون از حدیت من سخنی به میان میآید، بگوید: بین ما و شما کتاب خداست، هر چه در آن حلال یافتیم. حلال میشمریم و هر چه در آن حرام یافتیم، حرام میدانیم [سپس پیامبر خدا فرمود:] آگاه باشید هر آنچه را رسول خدا (ص) حرام کرد. همانند آن چیزی است که خداوند حرام کرده است (ر.ک: حاکم نیشابوری، مستدرک، ج۱، ص۱۰۹).
- ↑ ر.ک: بیهقی، الاعتقاد علی مذهب السلف اهل السنة و الجماعة، ص۴۳؛ باقلانی، التقریب والإرشاد، ج۲، ص۵.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت ص ۱۳-۲۱.