آزادی فرهنگی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آزادی فرهنگی به معنای معیار واقعی بودن آزادی در عرصه فرهنگی و قرار گرفتن آزادی در مسیر رشد و تعالی انسان در اسلام مورد پذیرش قرار گرفته است و از این نوع از آزادی به آزادی معنوی نیز تعبیر شده است. مقصود از آزادی معنوی، آزادی انسان و رستگاری و تعالی اخلاقی اوست.

مقدمه

در حوزه اجتماعی، فرهنگ هر جامعه‌ای متشکل از هنجارها و ارزش‌هایی از نوع باورها، اعتقادات، رسوم، آداب و دین و ملیت است که نوع فرهنگ هر جامعه و هویت آن جامعه را تشکیل می‌دهد. همچنین فرهنگ ملی به خودی خود ارزش ذاتی ندارد، بلکه در صورتی ارزشمند است که هنجارها و ارزش‌های آن در جهت کمال واقعی انسان و با پشتوانه عقل و منطق باشد. از آنچه در راستای آزادی فردی گذشت معلوم گشت که انسان باید خود واقعی خود را از امیال، غرائز حیوانی و جبر بیرونی رها سازد، در واقع دچار خود بیگانگی فردی نشود؛ لذا باید دانست خود بیگانگی، هم فردی است و هم اجتماعی؛ یعنی گاهی جامعه از خود بیگانه می‌شود و اسیر جامعه فروتر خواهد شد و جامعه دیگر از راه فرهنگی این جامعه را استثمار می‌کند. روح آحاد افراد آن را مسخ می‌کند به گونه‌ای که فرد غیر از فکر آن جامعه فکر نمی‌کند در این صورت است که دیگر نیاز به تهاجم فرهنگی نیست، بلکه تفاهم فرهنگی اتفاق می‌افتد و فرهنگ جامعه فروتر در فرهنگ جامعه دیگر هضم می‌شوند؛ نه اینکه انتخاب و اقتباس صورت گیرد. اقتباس جایی است که فرهنگ خودی مطرح است و مقایسه صورت می‌گیرد و بهترین انتخاب می‌شوند؛ در این جا دیگر هویت جمعی خودی مطرح نیست،؛ چراکه آن جامعه مسخ شده است. دیگران برای او خودی تعیین می‌کنند و در فکر استثمار آن برمی‌آیند و در واقع آن جامعه از خود غافل می‌شود و دیگران در صدد تعیین هویت فرهنگی او برمی‌آیند و برای او الگو می‌سازند. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا... تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا»[۱] من آفریده نشده‌ام که تنعمات مادی مرا به خود مشغول سازد چونان حیوان پرواری که آنچه برایش اهمیت دارد، علوفه اوست و از آنچه برایش برنامه‌ریزی شده غافل است.

در اسلام سفارش اکید شده است مانند کسانی که خدا را فراموش کردند نشویم ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۲]. هنجارها و ارزش‌های جامعه باید به گونه‌ای باشد که انسان را به کمال معنوی و فرهنگی برساند. امام خمینی با تأکید بر ایرانی بودن جامعه، معتقدند که آزادی کامل در این کشور باید مشتمل بر این هویت باشد. ایشان در حالی که موافق جامعه با آزادی‌های کامل هستند، معتقدند که باید به شئون جامعه ایرانی مقید بود؛ چراکه عرضه یک جامعه غیر محدود دستبرد به شرف مردان و زنان آن است[۳].[۴]

اسلام و آزادی فرهنگی

در اسلام، آزادی فرهنگی به معنای واقعی مورد پذیرش قرار گرفته است اما آنچه که به عنوان آزادی فرهنگی در دوران قبل از انقلاب اسلامی در ایران مطرح بوده است، برخلاف معنای واقعی آن است. آزادی ای که در دوران قبل از انقلاب اسلامی وجود داشت، آزادی در رفتن به مراکز فساد بود[۵]؛ حال آنکه، معیار واقعی بودن آزادی در عرصه فرهنگی، قرار گرفتن آزادی در مسیر رشد و تعالی انسان است. از این گونه آزادی که در رهایی انسان از هوی و هوس به دست می‌آید، در اندیشه انقلاب اسلامی ایران، به "آزادی معنوی" نیز تعبیر شده است.

مقصود از آزادی معنوی، آزادی انسان، و به دیگر سخن، رستگاری انسان و تعالی اخلاقی انسان و عروج معنوی انسان است[۶]. و به همین دلیل، این آزادی، برترین فضیلت‌های انسان است. آزادی معنوی، زمینه‌ساز آزادی اجتماعی است. آزادی انسان در اخلاق و معنویت، رعایت موازین و اصول آزادی اجتماعی را در پی خواهد داشت[۷].

آزادی معنوی در دو معنا نمود پیدا می‌کند، یکی تقرب الی الله و پیش رفتن در وادی توحید بوده و دیگری رهایی از هوای نفس و قیود درونی و وابستگی‌های نفسانی است. آزادی یعنی رها شدن و نترسیدن از محدودیت‌ها. در نگرش انقلاب اسلامی محدودیت فقط در چهارچوب اسلام است و هیچ محدودیت دیگری، نمی‌تواند مانع فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بشر گردد و همه عملکردها باید بر طبق موازین اسلامی باشد[۸].[۹]

توفیق انقلاب اسلامی در تحقق آزادی فرهنگی

آزادی فرهنگی، یکی از آزادی‌های مطلوب دوران بعد از انقلاب اسلامی ایران است. آزادی فرهنگی در دوران قبل از انقلاب، با در برداشتن یک موجودیت منفی و مرض‌گونه، پیامدهایی چون فلج کردن و شکست روحی جامعه را در پی داشت[۱۰] و آزادی اخلاقی بی‌قیدوبند فرهنگی و ترویج فساد و فحشا بود[۱۱]. رژیم پهلوی با ورود فرهنگ استعماری غرب، سعی در تخریب فرهنگ و برنامه‌های اسلامی و انسانی و ملی ما نمود[۱۲]، تا آحاد جامعه را از درون، بی‌محتوا و وابسته کند و برآیند این فرهنگ استعماری، تولید نیروهای استعماری، به خصوص قشر جوان بود که با تباهی و به فساد کشیدن آنها، توانست هویت ملی و اسلامی آنها را مخدوش سازد[۱۳]. این نوع فرهنگ فاسد غربی در تمام عرصه‌های فرهنگی، از جمله مراکز علمی و رسانه‌های گروهی و عرصه‌های هنری کاملاً مشهود بود[۱۴]. با پیروزی انقلاب، این نوع آزادی استعماری غربی از صحنه جامعه رخت بربست و انقلاب ایران با قطع وابستگی و نفی غرب‌زدگی و بازیابی هویت ایرانی و اسلامی و تربیت و تهذیب نیروی انسانی، توانست به استقلال و آزادی فرهنگی دست یابد و هویت اسلامی خود را حفظ کرده و راه هرگونه فرهنگ منحط و بیگانه را مسدود سازد و به عنوان زیربنایی برای رسیدن به آزادی و پیشرفت در عرصه‌های گوناگون، قرار گیرد[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، کلام ۴۵.
  2. «و چون کسانی نباشید که خداوند را فراموش کردند پس (خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد؛ آنانند که نافرمانند» سوره حشر، آیه ۱۹.
  3. صحیفه امام، ج۴، ص۳.
  4. حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۰۳.
  5. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۲۲۸؛ انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص۱۹۴.
  6. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۴/۲/۱۳۸۷.
  7. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۴، ۴۴۰-۴۴۹.
  8. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۸/۱۳۹۱.
  9. میراحمدی و اسفندیار، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۹.
  10. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۳۴-۱۳۵.
  11. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶۵؛ ج۱۰، ص۲۲۸؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹؛ ۲۴/۷/۱۳۹۰.
  12. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۹۱؛ ج۸، ص۲۴-۲۵؛ ج۱۰، ص۸۱، ۲۲۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۵/۶/۱۳۸۵.
  13. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲، ص۳۴۶.
  14. ر. ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۱۷۳، ۲۴۷؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸.
  15. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۸۶؛ ج۱۵، ص۲۴۵؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸؛ ۱۴/۶/۱۳۸۸.
  16. میراحمدی و اسفندیار، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۳۳.