ایمان به پیامبر
ایمان به پیامبر (ص) به معنای تصدیق تنها یا همراه با التزام عملی به پیامبری از پیامبران الهی است. ایمان، از مفاهیم کانونی ادیان الهی از جمله اسلام است که نقش تعیین کنندهای در سعادت انسان دارد.
معناشناسی
«ایمان» - به معنای «تصدیق» و «تأیید»[۱] - عبارت است از جایگیر شدن اعتقاد در قلب[۲]، که علاوه بر گفتار، در عمل شخص نیز ظاهر میگردد[۳].
ایمان به پیامبران
ایمان به پیامبران از چنان اهمیتی در قرآن کریم برخوردار است که در آیات متعددی در پی ایمان به خداوند ذکر شده است:
- ﴿فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ﴾ [۴]،
- ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴾ [۵]
- ﴿وَلَوْ كَانُوا يُؤْمِنُونَ بِاللَّه وَالنَّبِيِّ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِيَاء وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ﴾ [۶]؛
- ﴿أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ﴾ [۷]؛
- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعِيدًا ﴾ [۸]؛
- ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾ [۹] [۱۰].
پیامبران از دیدگاه قرآنی، واسطههایی بشری میان خدا و انسان هستند که بدون پیروی از آنان، جلب رضایت الهی ممکن نیست: ﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾ [۱۱][۱۲].
بر اساس آیات قرآنی، ایمان به همه پیامبران و کتابهای آسمانی و پرهیز از تجزیه باور به آنان ضروری است: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴾ [۱۳].
در آیات ﴿قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾ [۱۴] و ﴿قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ﴾ [۱۵] نیز نامهای چند تن از پیامبران و لزوم ایمان به آنچه بر آنان نازل شده آمده است[۱۶].
اتحاد دعوت پیامبران
اساس پیام الهی در صورتهای متعدد خود، واحد است، از اینرو در آیات ﴿وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ [۱۷] و ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴾ [۱۸] تنها اسلام، دین مقبول خداوند معرفی شده که صرف ایمان به خدا و پذیرش فرمانهای او مراد است؛ نه شریعت رسول اکرم (ص)[۱۹]. تأکید فراوان قرآن بر ایمان به مجموعه پیامبران و کتابهای آسمانی افزون بر اینکه ریشه در وحدت مضمون وحی دارد، نوعی احساس اصالت و اطمینان به سلامت از انحراف نیز در دل آدمی مینهد، زیرا او راهی را میپیماید که انسان در طول تاریخ آن را پیموده و پیامبران همگی بهآن دعوت کردهاند[۲۰].
ایمان به پیامبران از ارکان اسلام
ایمان و اقرار به نبوت پیامبران الهی و پیامبر گرامی اسلام (ص) از اصول و ارکان مهمّ اسلام به شمار میآید. و تا این اقرار و ایمان تحقّق پیدا نکند شخص، مسلمان محسوب نمیشود. علاوه بر این، اقرار و ایمان به همه آنچه پیامبر اسلام از طرف آفریدگار آورده و به ضرورت دین اسلام ثابت شده در تحقّق اسلام شخص لازم و ضروری است[۲۱].
یکی از اموری که به ضرورت دین، بر همه پیامبران الهی به ویژه پیامبر گرامی اسلام نازل شده است، تصدیق و ایمان به پیامبران دیگر الهی و اموری است که بر آنها نازل شده است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: ﴿قُولُواْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴾[۲۲][۲۳].
در آیهای دیگر آمده است: ﴿قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴾[۲۴][۲۵].
امام صادق (ع) میفرمایند: "اما آنچه از ایمان بر قلب واجب کرده است اقرار و معرفت... و اینکه محمّد بنده و رسول اوست. و نیز اقرار به تمام اموری است که از سوی خدا آمده است اعم از این که نبی باشد یا کتاب. این است آنچه خدا بر قلب واجب کرده است که عبارت است از اقرار و معرفت که عمل قلب است... و این اصل ایمان است"[۲۶][۲۷].
امام رضا (ع) نیز در جواب مأمون که از او خواسته بود اسلام را به اختصار بیان کند؛ به خط مبارک خویش مینویسند: "همانا حقیقت اسلام عبارت است از شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد... و اینکه محمد (ص) بنده و رسول و امین اوست... و اینکه جمیع آنچه محمد بن عبدالله (ص) آورده است حقّ آشکاری است، و تصدیق به او و به همه رسولان خدا و پیامبرانش و حجّتهای او که پیش از پیامبر اسلام آمدهاند [۲۸][۲۹].
بنابر این اگر کسی نبوت یکی از پیامبران الهی را منکر شود در حقیقت همه پیامبران الهی را منکر شده و یکی از ارکان و اصول مهم اسلام را که پذیرفتن دین همه انبیای الهی است انکار میکند؛ و چنین شخصی را نمیتوان مسلمان به شمار آورد. امام صادق (ع) در این زمینه میفرماید: "بدانید کسی که عیسی بن مریم را انکار کند و به همه رسولان دیگر اقرار کند مؤمن محسوب نمیشود"[۳۰][۳۱].
در روایتی دیگر محمّد بن تمّام میگوید؛ به امام صادق (ع) عرض کردم: "فلانی که یکی از دوستان و موالیان شماست سلام رساند و گفت که شما شفاعت او را ضمانت کنید. حضرت فرمود: آیا او از دوستان ما است؟ عرض کردم: آری. فرمود: پس امر او خیلی بالاتر از اینهاست. عرض کردم: آرى. فرمود: پس امر او خیلى بالاتر از اینهاست. عرض کردم: مردى استکه به ولایت امیرمؤمنان (ع) معتقد است اما اوصیاى بعد از او را نمىشناسد. فرمود: گم و غافل است. گفتم: به همه امامان اقرار مىکند و آخرى را انکار مىکند. فرمود: او مانند کسى است که به عیسى اقرار کرده و محمّد (ص) را انکار مىکند یا به محمّد (ص) اقرار کرده و عیسى را انکار مىکند. از انکار حجّتى از حجّتهاى خدا به خدا پناه مىبریم. "[۳۲].[۳۳]
نفاق یا اقرار زبانى بدون اقرار قلبى
نکته مهمى که در باب ایمان و اسلام وجود دارد این است که در اثبات اسلام یک شخص پى بردن به تسلیم باطنى و درونى او لازم نیست، بلکه شهادت زبانى و ظاهرى او به توحید و نبوّت پیامبر و اعمال ظاهرى دیگر ـ از قبیل نماز، روزه، حج، زکات و…. ـ بر مسلمان بودن کفایت مىکند. الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَام؛ اسلام امر ظاهر و آشکارى است که مردم همه بر آن هستند یعنى شهادت به اینکه خدایى جز الله نیست، یگانه است، شریکى ندارد، و اینکه محمّد بنده و رسول اوست، و بپا داشتن نماز و دادن زکات و حجّ خانه خدا و روزه ماه رمضان، پس اسلام همین است».
از بررّسى روایات به دست مىآید انسانها در برابر شرایع الهى سه گونهاند: مؤمن، کافر، منافق. منافق به ظاهر به توحید و رسالت پیامبر اسلام و پیامبران دیگر اقرار مىکند ولى اعتقاد درونى به این مسائل ندارد. البتّه چنین کسى به واقع مسلمان نیست ولى تا وقتى که نفاق درونى او معلوم نشود و اقرار زبانى و عمل ظاهرى داشته باشد در جامعه اسلامى مسلمان به شمار مىآید و احکام مسلمانان بر او جارى مىشود[۳۴].
لزوم ایمان به همه پیامبران و اوصیاء (ع)
یکی از صفات مؤمنان حقیقی، ایمان داشتن به همه خلفای الهی (ع) است بدون استثاء: ﴿آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ﴾[۳۵].
و با استفاده از آیات دیگر، اینکه اگر کسی به یک نفر از پیامبران و اوصیا (ع)، ایمان نداشته و حقانیت او را تصدیق نکند، اما به بقیه آن حضرات، ایمان داشته باشد، گویی به هیچ یک، ایمان نیاورده است: ﴿كَذَّبَ أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ إِذْ قَالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[۳۶]؛ اصحابِ اَیکَه (قوم حضرت شعیب (ع))، با تکذیب و ایمان نیاوردن به رسالت و دعوت الهی آن حضرت، در واقع همه پیامبران (ع) را تکذیب کردند؛ زیرا افراد حاضر در زمان آن حضرت، با پیامبران (ع) قبلی همدوره نبودند و پیام و رسالت الهی آنان را نشنیده و ندیده بودند؛ لذا در چند آیه بعد میفرماید: ﴿فَكَذَّبُوهُ﴾[۳۷]؛ او را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند.
نکته مورد توجه این است که باید به همه خلفای الهی مذکور و غیر مذکور، ایمان بیاوریم؛ با این اعتقاد که به همه آنان که دارای ولایت الهی در گذشته، حال و آینده بوده و هستند، ایمان داریم و آنها را تصدیق میکنیم و بر آنان درود میفرستیم.
از امام صادق (ع)، حدیثی طولانی نقل شده که در قسمت آخر آن میفرماید:"بدانید، اگر کسی عیسی بن مریم را انکار کند [و به رسالتش ایمان نداشته باشد] و به همه پیامبران (ع) غیر از او اقرار کند، در واقع ایمان نیاورده است"[۳۸].
در بحارالانوار، بابی است بدین معنا: "هر کس یکی از آنان را انکار کند، در واقع همه آنان را انکار کرده است"[۳۹]؛ اگر چه آن باب، در باره اوصیای پیامبر اسلام (ص) است، طبق مستفاد از آیه مذکور در ذیل عنوان، آن یک قاعده کلی اعتقادی است که شامل همه خلفای الهی میشود[۴۰].
اِشکال و پاسخ
با توجه به مطرح شدن ضرورت خلافت و لزوم ایمان به او، چرا آن خلیفةالله در این زمان در دسترس افراد نیست، تا مشکلات مادّی و معنوی جامعه اسلامی را برطرف کند؟ و جامعههای مختلف را از گرفتاریهای اعتقادی و دینی، نجات بدهد؟!
طبق نظریه اتفاقی علمای شیعه، خلیفه و حجت خدای متعال در این زمان، مهدی موعود صاحبالّزمان (ع) هستند، که زنده و از نظرها پنهاناند، و دیگران بر آن حضرت، پنهان نیستند و از احوال همه، آگاهند؛ و این مسأله در این برهه که رایانه اختراع شده، برای افراد آشنا به آن، حل شده است [۴۱].
غیبت صاحب الزمان (ع)، به خورشید در پسِ ابرها تشبیه شده است؛ و علت اصلی عدم دسترس، تقصیر و کوتاهی جامعه و آمادگی نداشتن است؛ بلکه اکثر قریب به اتفاق، مقصر هستند و قابلیت درک حضور آن حضرت را ندارند؛ اما اگر فردی قابلیت دسترس را داشت، به راحتی به آن حضرت، دسترس داشته و مورد عنایت ویژه و راهنمایی آن حضرت، با واسطه یا بیواسطه قرار میگیرد و اگر مشکلی داشت، برطرف میشود.
بنابر مستفاد از یک نظریه، ما دو نوع ظهور داریم: ظهور نوعی و ظهور شخصی، که اگر امکان ظهور نوعی به دلیل عدم آمادگی جامعه نبود، برای افراد قابل، در محلهایی که حضرتش حضور دارند و افراد قابل نیز در همان مکان باشند، ایشان را مشاهده میکنند، اما اصل نظریه: "گرچه در زمان غیبت هم بعضی از افراد با همت، با ارادهای استوار و عزمی راسخ و نیتی متین، پای در مقام عمل نهاده تا به حدی که در اثر صفای دل و طهارت روح، به شَرَف معرفت آن حضرت فائز میگردند؛ و البته این ظهوری است شخصی برای آنها، مانند کسی که در آسمان مهآلود و ابری بر هواپیما، سوار شود و از ابرها تجاوز کند و خود را به آفتاب برساند"[۴۲].
مانع از دریافت فیضها، نبودن قابل است و گرنه آن حضرت، خلیفه خدای فیاض علیالاطلاق هستند که در پی قابل میگردند. البته چنین ظهوری برای افراد قابل، سرّی و مخفی است به طوری که نزدیکترین افراد به آنان، از آن ظهور شخصی اطلاعی نخواهند داشت؛ سرّی است که فرد با خود به گور میبرد. لذا اگر کسی ادعای ظهور شخصی داشته باشد، چنین ادعایی مشکوک و مورد تردید و جای سوء ظن به مدعی خواهد بود.
اما دلیل قرآنی برای تک تک افراد: ﴿وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾[۴۳].
کسی که تقوای الهی ناب داشته باشد، در هیچ مشکلی درجا نمیزند و خدای متعال راهی برای رهایی از آن، پیشروی او قرار میدهد. پس معلوم میشود اکثر افراد از تقوای منظور آیه بیبهره هستند؛ همچنانکه از اخلاص واقعی نیز بیبهرهاند؛ زیرا فردی چندین سال عبادت و ذکر انجام میدهد، اما اثری از حکمت الهی در وجود او نیست: «وَ فِي الْخَبَرِ عَنِ النَّبِيِّ (ص): مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَجَّرَ الله يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»[۴۴].
و دلیل قرآنی برای جامعه اسلامی: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۴۵]؛ در قسمت آخر آیه، اشاره ضمنی بر تکذیب عملی جامعهها است.
و توقیع روایی از صاحب الزمان (ع) نیز، مؤید این مطالب است: «أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِكَ فِي الدِّينِ وَ خَرَجَ عَلَيْهِ بِمَا هُوَ مُسْتَحِقُّهُ كَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُظِلَّةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ وَ مَنْ بَخِلَ مِنْهُمْ بِمَا أَعَارَهُ الله مِنْ نِعْمَتِهِ عَلَى مَنْ أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ يَكُونُ خَاسِراً بِذَلِكَ لِأُولَاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ الله لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ الله الْمُسْتَعانُ[۴۶]»[۴۷].[۴۸]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱، ص ۱۰۸.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۷۲.
- ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، ج ۷، ص ۲۳۹ و سبحانی، جعفر، الإلهیات، ج ۴، ص ۳۱۶.
- ↑ پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.
- ↑ و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۱.
- ↑ و اگر به خداوند و پیامبر و آنچه به سوی او فرو فرستاده شده است ایمان میداشتند آنان را سرور نمیگرفتند اما بسیاری از ایشان نافرمانند؛ سوره مائده، آیه: ۸۱.
- ↑ آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان میآورند؟؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۵.
- ↑ ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده و کتابی که پیش از آن فرود آورده است ایمان بیاورید و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتابهای (آسمانی) وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفر ورزد بیگمان به گمراهی ژرفی در افتاده است؛ سوره نساء، آیه: ۱۳۶.
- ↑ جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمیروند؛ کسانی که از تو اجازه میگیرند همانانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند پس چون برای کاری از تو اجازه خواستند به هر یک از آنان که خواستی اجازه بده و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره نور، آیه: ۶۲.
- ↑ روحی، ابوالفضل، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۷
- ↑ بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره آل عمران، آیه: ۳۱.
- ↑ روحی، ابوالفضل، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۷
- ↑ این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم و میگویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (میجوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه: ۲۸۵.
- ↑ بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶.
- ↑ بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۴.
- ↑ روحی، ابوالفضل، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۷
- ↑ و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.
- ↑ بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۹.
- ↑ التبیان، ج۱، ص۴۷۱ـ۴۷۲.
- ↑ روحی، ابوالفضل، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۵، ص ۱۹۷
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آوردهایم؛ میان هیچیک از آنان فرق نمینهیم و ما فرمانبردار اوییم. بنابراین، اگر (آنان) به مانند آنچه شما بدان ایمان آوردهاید ایمان آوردند، رهیافتهاند و اگر رو برتافتند جز این نیست که در ستیزند و به زودی خداوند تو را در برابر آنان بسنده خواهد بود و او شنوای داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۳۶- ۱۳۷.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ بگو به خداوند و به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان داریم، میان هیچیک از ایشان فرق نمیگذاریم و ما فرمانبردار اوییم. و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۴ - ۸۵.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ " فَأَمَّا مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْإِيمَانِ فَالْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ... وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ص وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مِنْ نَبِيٍّ أَوْ كِتَابٍ فَذَلِكَ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْإِقْرَارِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ هُوَ عَمَلُهُ... وَ هُوَ رَأْسُ الْإِيمَانِ "؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۴.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ "أَنَّ مَحْضَ الْإِسْلَامِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ... وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِينُهُ... وَ أَنَّ جَمِيعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ وَ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ بِجَمِيعِ مَنْ مَضَى قَبْلَهُ مِنْ رُسُلِ اللَّهِ وَ أَنْبِيَائِهِ وَ حُجَجِهِ..."؛ عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص۱۲۱.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ " وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْكَرَ رَجُلٌ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ يُؤْمِنْ "؛ اصول کافی، ج ۱، ص۱۸۲.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ " إِنَّهُ رَجُلٌ يُوَالِي عَلِيّاً وَ لَمْ يَعْرِفْ مَنْ بَعْدَهُ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ قَالَ ضَالٌّ قُلْتُ أَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ جَمِيعاً وَ جَحَدَ الْآخِرَ قَالَ هُوَ كَمَنْ أَقَرَّ بِعِيسَى وَ جَحَدَ بِمُحَمَّدٍ (ص) أَوْ أَقَرَّ بِمُحَمَّدٍ وَ جَحَدَ بِعِيسَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ جَحْدِ حُجَّةٍ مِنْ حُجَجِه"؛ کتاب الغیبه نعمانی، ص۱۱۲.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ محمد بیابانی اسکویی
- ↑ «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستادهاند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و میگویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمینهیم» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
- ↑ ««اصحاب ایکه» پیامبران را دروغگو شمردند (یاد کن) آنگاه (را) که شعیب به آنان گفت: آیا پرهیزگاری نمیورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۷۶-۱۷۷.
- ↑ «پس او را دروغگو شمردند» سوره شعراء، آیه ۱۸۹.
- ↑ «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْكَرَ رَجُلٌ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ يُؤْمِنْ...»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۹۶.
- ↑ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۹۶، باب ۵؛ أن من أنکر واحدا منهم فقد أنکر الجمیع.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۸۲-۸۳.
- ↑ در سال ۱۳۸۶ شمسی، از طریق شبکه خبری اعلام شد: کشور فرانسه، ابَر رایانه خود را طراحی و ساخته است که در یک ثانیه ۲۰۷ میلیارد مورد محاسبه ریاضی انجام میدهد! یعنی اگر به آن تعداد، افراد موجود بودند، و مشکل حسابرسی ریاضی داشتند و در آن واحد به آن از طریق رایانههای دیگر متصل میشدند، به راحتی پاسخ خود را دریافت میکردند؛ با توجه به اینکه آن وسیله، دست ساخته بشری است؛ البته ممکن است، رایانه با سرعت بیشتر از آن در کشورهای دیگر موجود باشد یا پس از مدت کوتاهی طراحی و ساخته شود!
- ↑ امامشناسی، ج۳، ص۳۴.
- ↑ «و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد»؛ سوره طلاق، آیه ۲-۳.
- ↑ عدةالداعی، ص۲۳۲؛ بحارالأنوار، ج۶۷، ص۲۴۹، باب ۵۴؛ الإخلاص و معنی قربه تعالی؛ و در نقل دیگری: «وَ قَالَ (ص) مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ». جامعالأخبار، ص۹۴؛ حدیث دیگری از أمیرالمؤمنین (ع) درباره اخلاص وارد شده است: «طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ عَمَلَهُ وَ عِلْمَهُ وَ حُبَّهُ وَ بُغْضَهُ وَ أَخْذَهُ وَ تَرْكَهُ وَ كَلَامَهُ وَ صَمْتَهُ وَ فِعْلَهُ وَ قَوْلَهُ»؛ تحفالعقول، ص۱۰۰، خطبته المعروفة بالوسیلة؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۲۹۰، باب ۱۴، ح۱؛ مخفی نماید که چلهگیری برای حکمتآموزی از جهتی دارای شائبه شرک است، چون هدف از آن حکمت بوده نَه قرب الهی.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ الاحتجاج، ج۲، ص۴۹۹؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۶-۱۷۷؛ و در نقل دیگری چنین آمده «وَ إِنَّا غَيْرُ مُهْمَلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا [وَفَّقَهُمُ الله لِطَاعَتِهِ] عَلَى اجْتِمَاعِ الْقُلُوبِ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا فَمَا يُحْبَسُ عَنْهُمْ مُشَاهَدَتُنَا إِلَّا لِمَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ». الخرائج والجرائح، ج۲، ص۹۰۳.
- ↑ درباره اسناد روایی توقیعات، صاحب بحارالانوار مینویسد: "أقول قال موف المزار الکبیر حدثنا الشیخ الأجل الفقیه العالم أبو محمد عربی بن مسافر العبادی رضی الله عنه قراءة علیه بداره بالحلة فی شهر ربیع الأول سنة ثلاث و سبعین و خمسمائة و حدثنی الشیخ العفیف أبو البقاء هبة الله بن نماء بن علی بن حمدون رحمه الله قراءة علیه أیضا بالحلة قالا جمیعا حدثنا الشیخ الأمین أبو عبدالله الحسین بن أحمد بن محمد بن علی بن طحال المقدادی رحمه الله بمشهد مولانا أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) فی الطرز الکبیر الذی عند رأس الإمام (ع)فی العشر الأواخر من ذی الحجة سنة تسع و ثلاثین و خمسمائة قال حدثنا الشیخ الأجل المفید أبو علی الحسن بن محمد الطوسی رضی الله عنه بالمشهد المذکور على صاحبه أفضل السلام فی الطرز المذکور فی العشر الأواخر من ذی القعدة سنة تسع و خمسمائة. قال حدثنا السید السعید الوالد أبو جعفر محمد بن الحسن الطوسی رضی الله عنه عن محمد بن إسماعیل عن محمد بن أشناس البزاز قال أخبرنا أبو الحسین محمد بن أحمد بن یحیى القمی قال حدثنی محمد بن علی بن زنجویه القمی قال حدثنا أبو جعفر محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری. قال أبو علی الحسن بن أشناس و أخبرنا أبو المفضل محمد بن عبدالله الشیبانی أن أبا جعفر محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری أخبره و أجاز له جمیع ما رواه أنه خرج إلیه من الناحیة المقدسة حرسها الله بعد المسائل و الصلاة و التوجه أوله بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لا لأمر الله تعقلون و ذکر نحوا مما مر مع اختلاف أوردناه فی کتاب المزار فی باب زیارة القائم (ع) و إنما أوردنا سنده هاهنا لیعلم أسانید تلک التوقیعات"؛ بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۷۴؛ و محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری در فهرست طوسی مورد توثیق واقع شده است: "یکنى ابا العباس القمى ثقة له کتب منها... کتاب المسائل و التوقیعات... "؛ فهرست الطوسی، ص۲۹۴، ش۴۴۰.
- ↑ حقجو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۸۳-۸۶.